حضرت زهرا (س)، شهادت

موضوع: حضرت زهرا(س)، شهادت
تاریخ پخش: 74/08/04

بسم الله الرحمن الرحیم

1- وجود فاطمه زهرا برکت است
چون بحث در زمان شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) می‌باشد و لذا بحثی را در مورد برکت مطرح می‌کنم، حالا فاطمه زهرا و برکت ربطش چی است؟ ربطش روایاتی است که ما در مورد این خانواده داریم، پیغمبر ما (ص) فرمود: «وَ اجْعَلْ فِی ذُرِّیَّتِهِمَا الْبَرَکَهَ» (المناقب/ ج‌3/ ص‌355)، در دعایی که به امیرالمومنین و حضرت زهرا کرد فرمود که خدایا در نسل این‌ها برکت قرار بده، که کلمه برکت را در مورد نسل حضرت زهرا گفته، یا مثلاً داریم که برکت چی است؟ یکی داریم که برکت در کسی است که: «مَنْ أَحَبَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ» (المحاسن/ ج‌1/ ص‌152)، محبت اهل بیت را فرموده، یا در مورد اینکه در مراسم ازدواج حضرت زهرا(س) می‌گفتند که: «بِالرِّفَاءِ وَ الْبَنِینَ فَقَالَ لَا بَلْ عَلَى الْخَیْرِ وَ الْبَرَکَهِ»(کافی/ ج‌5/ ص‌568) یعنی زنها دست می‌زدند می‌گفتند که «بِالرِّفَاءِ وَ الْبَنِینَ»، یعنی ان شاء الله خوش بگذرد و ان شاءالله خدا پسرت بدهد. پیغمبر فرمود: «لَا»، این حرف را نزنید، «بَلْ عَلَى الْخَیْرِ وَ الْبَرَکَهِ»، دعا می‌خواهید بکنید نگویید خدا پسرت بدهد بگو خدا خیر و برکت به تو بدهد، پسر و دختر فرقی نمی‌کند، آخه زن‌های قدیم هم مثل زن‌های حالا و زن‌های حالا هم مثل زن‌های قدیم، یک فکر غلطی زن‌ها و مردهای قدیم دارند که خیال می‌کنند پسر از دختر بهتر است، آنجا هم در عروسی حضرت فاطمه زهرا می‌گفتند دعا کنیم خدا پسرت بدهد پیغمبر فرمود «لَا»، این طور نیست که خدا پسرش بدهد خیر است می‌خواهید دعا کنید بگوئید خدا به تو خیر و برکت دهد، و گاهی خیر و برکت در دختر است نه در پسر.
آن سالی هم که امیرالمومنین به دنیا آمدند حضرت فرمود: اسمش را بگذارید، «سنه الخیر و سنه البرکه» (شرح‌نهج‌البلاغه‌ابن‌ابى‌الحدید/ ج‌4/ ص‌114)، سال سال خیر و برکت است. به دلیل تعبیراتی که در مورد برکت در مورد حضرت زهرا و اهل بیت شده می‌خواهم در مورد برکت بحث کنم اما برکت چی است؟ در برکت نمو، زیاده، پایداری، استقامت، هست، در برکت چند تا معناهست، او معنای برکت را بنویسیم.
2- نشانه‌های چیز با برکت
پس موضوع بحث برکت است، در این جا چند تا بحث است یک موضوع برکت، معنای برکت، ابعاد برکت، عوامل برکت، موانع برکت، این موضوع بحث است، در معنای برکت، یک رشد و زیاده روی در آن است و بعد طهارت و قداست. در معنای برکت قداست هم هست، استمرار هم هست، در معنای برکت چهار چیز نهفته است: رشد، زیادی، قداست، استمرار، یکی از این‌ها نباشد برکت نیست، زیادی هست، مقدس هم هست اما یک ماهه، بیست روزه تمام می‌شود، باید استمرار هم باشد، ممکن است چیزی خیلی زیاد باشد اما قداست ندارد، باز برکت نیست، در معنای برکت رشد و زیادی و… همه هست، این معنای برکت است، بنابراین هر زیادی برکت نیست، یعنی اگر فقط زیادی باشد زیادی تنها برکت نیست چون آیاتی داریم که قرآن می‌گوید: «ما أَغْنى‌ عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ» (مسد/2)، پول خیلی داشت اما به دردش نخورد، یا داریم که قرآن می‌گوید: «ما أَغْنى‌ عَنِّی مالِیَهْ هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ» (حاقه/29-28)، پول خیلی داشتم اما به دردم نخورد، بعضی‌ها اتاق بزرگی دارند سال می‌آید و می‌رود یک گرسنه‌ای توی اتاقشان مهمانی نمی‌شود، ماشینش هیچ عیب ندارد، آب و روغن فول، ماشینش لوکس، تمیز، خوب، اما سال می‌آید و می‌رود از این ماشینش به نفع مردم استفاده نمی‌کند فقط خانوادگی است، اینکه می‌گوید قداست در آن است گاهی ممکن است آدم یک غذایی بخورد ملق بزند، گاهی ممکن است یک غذایی بخورد مطالعه کند. نیروی این غذا هم کجا مصرف می‌شود آن هم بسته به برکت است.
3- خداوند سرچشمه برکت است
ابعاد برکت چیست؟ ابعاد برکت در همه چیز هست. مبارک، ذات مقدس خداوند متعال است که سرچشمه همه برکت هاست ولذا در قرآن آیه زیاد داریم: «تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ» (اعراف/54)، برکت مال خداست، «تَبارَکَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‌ عَبْدِهِ» (فرقان/1)، «تَبارَکَ الَّذی إِنْ شاءَ جَعَلَ لَکَ خَیْراً» (فرقان/10)، «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ» (مؤمنون/14)، جاهایی که آب را برای مدت زیادی نگه می‌دارند «برکه» می‌گویند. در خانه‌های قدیم که لوله کشی نبود منبع آبی ساختند یک چیزی مثل زیرزمین منتها با سیمان محکم و آب را آنجا ذخیره می‌کردند به آن جاها می‌گفتند برکه، برکه یعنی جایی که در آن پاکی و رشد و قداست است و برای مدت زیادی هم می‌خواهند آب رادر این جا نگه دارند لذا به آنجا می‌گویند برکه.
از حرف‌های خوبی که ایرانی‌ها می‌زنند و عربی است و حیف است که یک عده ناآگاهانه نمی‌دانند چه چیزی را از دست می‌دهند این است که ما در فارسی گفتیم «بَارَکَ اللَّهُ»، «بَارَکَ اللَّهُ» یعنی «بَارَکَ اللَّهُ»، «بَارَکَ اللَّهُ» ما میگوئیم منتها یک خورده لهجه‌اش می‌دهیم «بَارَکَ اللَّهُ» در اصل «بَارَکَ اللَّهُ» است، «بَارَکَ اللَّهُ» یعنی خداوند به تو برکت بدهد. این را برداشتند می‌گویند مرسی، اصلاً یک اولاد جان دار را دادیم و یک عروسک را بغل گرفته‌ایم، تبدیل «بَارَکَ اللَّهُ» به مرسی تبدیل فرزند به عروسک است. تبدیل شیر مادر به سرشیشه‌ای است منتها نمی‌فهمیم فکر می‌کنیم روشن فکر هستیم، من آن روشن فکرهایی که می‌فهمند دوستشان دارم، بعضی‌ها روشن فکر هستند اما نمی‌فهمند، یعنی دلش می‌خواهد سوپردولوکس بشود و نمی‌فهمد دارد چه کار می‌کند. خیال می‌کند هر مد لباسی وهر کلمه‌ای که بگوید این می‌شود روشن فکر. حواسمان جمع باشد چه چیزی را با چه چیزی عوض می‌کنیم، اول مبارک خداوند است، اسم خدا برکت دارد. اول هر کاری می‌گوئیم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» بگو چون قرآن می‌گوید، «تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ» (الرحمن/78)، هم «تَبارَکَ اللَّهُ» داریم و هم «تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ» داریم، خداوند و نام مبارک او برکت دارد،
اول هر کاری حتی یک شعر می‌خواهیم بگوییم «بِسْمِ الله» بگوییم یک کلمه می‌گوییم بسمه تعالی بگوئیم، این اولین مورد.
4- قرآن مبارک و مایه برکت است
قرآن برکت دارد «هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ» (انعام/92) درباره قرآن مبارک آمده، در مورد برکت قرآن همین بس که هر چی علم پیش می‌رود اسرار قرآن کشف می‌شود، بعضی کتاب‌ها مثل ظرف بستنی می‌ماند، یکبار مصرف است مثلاً مرگ بر شاه شعار خوبی بود اما الان بگوئیم مرگ برشاه می‌گویند برو دنبال کارت، یعنی این یک سال ارزش داشت، دو سال ارزش داشت، اما قرآن 1400 سال است هر چی علم پیش می‌رود اسرار هستی کشف می‌شود قرآن می‌گوید ذی القرنین داشت با لشکری حرکت می‌کرد رسید به یک گوشه زمین دید، «وَجَدَها تَغْرُبُ فی‌ عَیْنٍ حَمِئَهٍ» (کهف/86)، یعنی ذوالقرنین خوشید را دید که دارد در یک چشمه لجن غروب می‌کند. نمی‌گوید خورشید غروب می‌کند. اگر می‌گفتیم خورشید در چشمه غروب می‌کند، با علم سازگار نبود اما می‌گوید «وَجَدَ» یعنی او خورشید را چنین دید، به چشمش آمد که خورشید این طور است و این کلمه «وَجَدَها» مسأله را حل می‌کند «وَجَدَ» یعنی وجدان او، او را چنین یافت، خورشید را یافت که این طوری است، نمی‌گوید خورشید این طوری است می‌گوید او چنین یافت، مارکسیسم‌ها می‌گفتند سرمایه داری عامل طغیان است هر کس پول دار بشود یاغی می‌شود.
قرآن نمی‌گوید این طور، می‌گوید «کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‌ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌» (علق/7-6)، این کلمه فرق بین اسلام و مارکسیسم است، آن می‌گوید پولداری آدم را گردن کلفت می‌کند، ما می‌گوییم پول داری که خودش را پول دار ببیند، ممکن است آدم پولدار باشد مثل بانک پول خیلی است اما نمی‌بیند که این پول‌ها مال خودش است. یک امینی هستم که امروز می‌گیریم فردا باید بدهم، «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‌» اگر انسان خودش را پولدار دید بدبخت می‌شود پس پول آدم را بدبخت نمی‌کند آن دیدها است که آدم را بدبخت می‌کند.
یک کلماتی در قرآن به کار برده شده و گاهی حرف «لام»، قرآن یک جوری است که یک حرفش معنا را از زمین تا آسمان تغییر می‌دهد و هر چی علم پیش‌تر می‌رود اسرار قرآن بیشتر کشف میِشود لذا قرآن کتاب مبارکی است باز حیف که قرآن را نشناختیم.
از عوامل برکت تلاوت قرآن است، برکت ابعاد مختلفی دارد. یکی از ابعادش برکت در نسل است تمام انبیا از ذریه ابراهیم هستند، چون یا از اسحاق هستند و یا از اسماعیل، یک سری از انبیا از اسحاق هستند و یک سری از اسماعیل هستند و این‌ها از فرزندان ابراهیم هستند، این نسل با برکت است و لذا وقتی ما بر پیغمبرمان صلوات می‌فرستیم می‌گوییم «وَ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ» (بحارالانوار/ج17/ص19) خدایا برکت بده، از آن برکت‌هایی که به ابراهیم دادی. پیداست مهمترین و با برکت ترین وجودها ابراهیم است، برکت در ذریه، شب با برکت داریم، «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‌ لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ» (دخان/3) و «لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ» شب قدر است که شب بابرکتی است که شب قدر مساوی است با هزار ماه، «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» (قدر/3)، هزار ماه تقسیم بر دوازده ماه می‌شود حدود هشتاد و سه سال و خورده‌ای، یعنی یک شب به اندازه هشتاد وسه سال ارزش داشته باشد.
5- ابعاد برکت در زندگی
ابعاد برکت زیاد است، سرمایه بابرکت داریم، سخنرانی بابرکت داریم، اصلاً علت اینکه در ایران شیعه جلوه کرد چیست؟ رمز شیعه چی است؟ کی از علما نیم ساعت با پادشاه بحث کرد پادشاه سنی بود. شیعه شد. همه دربار هم شیعه شدند. بعد گفت شما اجازه بدهید مکتب شیعه را در ایران تبلیغ کنیم، الان هر کس شیعه هست به برکت آن نیم ساعت بحث است. این‌ها یک چیزهای با برکتی است، افرادی خیلی با سواد هستند، علمشان برکت ندارد، یعنی یک نفر گمراه را هدایت نمی‌کنند، مال دارد برکت ندارد، در یک خانه‌های کوچک آنقدر خیر و برکت است و آنقدر خانه‌های بزرگ بی خیر و برکت است. حاج احمد آقا می‌گفت امام در طول عمرش دویست تا کتاب بیشتر داشت و هیچ وقت کتاب‌های امام از دویست تا بیشتر نشد، امام دویست تا کتاب داشت و رهبر انقلاب شد، و آدم داریم که ممکن است یک میلیون جلد کتاب داشته باشد با خانمش دعوایش بشود، بچه هایش با او قهر باشند، گیر است، غذای با برکت، حالا مکان‌های با برکت، مکه، بکه یعنی مکه و عرفات زمین عرفات سه چهار فرسخی مکه، زمینی است که هر گناهکاری شب عید قربان از ظهر تا غروب آنجا بنشیند، غروب قطعاً گناهش بخشیده شده، و هر کس بگوید آیا خدا من را بخشید یا نبخشید؟ هر کس بگوید آیا بخشید یا نبخشید؟ شکش هم گناه است، یعنی باید قسم بخورد که حتماً خدا او را بخشید، در روایت داریم که اگر کسی در ماه رمضان و شب قدر بخشیده نشد چه خاکی بر سرش بکند؟ چاره‌ای نیست جزاینکه در صحرای عرفه حضور پیدا کند. زمین، زمین بابرکتی است البته آن هم برکاتش به خاطر اولیای خداست.
تبلیغ با برکت، یک جوان بچه تاجر بود، بابایش خیلی پول داشت ولی بت‌پرست و مشرک بود، ایشان مسلمان شد پدرش گفت حالا که مسلمان شدی برو از خانه بیرون از خانه بیرونش کرد، این جوان خیلی هم خوش قیافه بود. خیلی هم خوش اندام بود و بابایش پول دار، یک پارچه کهنه برداشت مانند حوله دور خودش پیچید و آمد نزد پیغمبر، پیغمبر منقلب شد. یک بچه تاجر با این خوش قیافه‌ای این به خاطر اینکه مسلمان شده بابایش همه چیز را از او گرفته و ایشان از یاران اسلام شد و اسمش مصعب است. نوجوان بود شاید هفده سالش بود بداً نماینده پیغمبر اسلام شد و وارد مدینه شد و اولی مسلمانی که از مکه آمد مدینه و پرچم اسلام را در مدینه بلند کرد ایشان بود و در طول تاریخ تمام مسلمان‌ شدن مردم مدینه به برکت مصعب است و در جنگ احد شهید شد. تبلیغ با برکت، گاهی وقت‌ها خداوند یک چیزی را برکت قرار می‌دهد، و کاری هم نمی‌شود کرد اشرف مخلوقات پیغمبر ما است، همه تروریست‌ها از فامیل‌ها جمع می‌شوند متحد می‌شوند می‌ریزند تا پیغمبر را بکشند و حضرت علی به جای پیغمبر می‌خوابد، و پیغمبر می‌رود و در غار را تار عنکبوت می‌گیرد، یعن هستی ما مکتب ما از پیغمبر است، و پیغمبر در غار است و خداوند به این تار عنکبوت نظر دارد، می‌شود «أَوْهَنَ الْبُیُوت‌» (عنکبوت/41) محافظ اشرف مخلوقات، خدا اگر نظر کند این است الله اکبر اگر خدا بخواهد چه می‌کند؟
امروز یک روایت دیدم که تا به حالا ندیده بودم که وقتی این روایت را دیدم مدتی می‌خندیدم. خداوند می‌گوید: شما مثل زنبور باشید، زنبور عسل کوچک است ولی در دلش عسل دارد. تمام پرنده‌ها که زنبور عسل را در هوا می‌بینند می‌گویند این آشغال چیست؟ فسقلی، اگر به تمام پرنده‌ها بگویند نظر شما در مورد زنبور چیست؟ اصلاً زنبور را به حساب نمی‌آورند اما این در دلش عسل است. خدا می‌خواهد به یک چیز کوچک نظر کند، کارخانه عسل سازی، آن هم از بهترین نوعش به او می‌دهد. هدهد، قرآن می‌گوید: هدهد دو سفر رفت و بنده قرائتی تقریباً سی تا کشور رفتم و همه شهرهای ایران را رفتم و بعضی شهرها را یکبار بعضی شهرها را چند بار تقریباً به همه شهرهای ایران رفتم، حالا کسی پای تلویزیون نگوید چرا ده ما یا شهر ما نیامدی، نمی‌توانم همه را بروم، شصت هزار روستا که نمی‌توانم بروم به شهرها، بخش‌ها خیلی از آنها را رفتم منتها بعضی جاها مثل سرخس را نرفته‌ام، من این همه مسافرت رفتم در هر جا که می‌روم نمازم را چهاررکعتی می‌خوانم یعنی به قدری سفر کردم که مثل راننده‌ها شدم، اما هنوز یک مزرعه به خاطر سخنرانی‌های من مسلمان نشدند. اما هدهد دو تا سفررفت یک کشور مسلمان شدند. خدا وقتی بخواهد به هدهد می‌دهد و به قرائتی نمی‌دهد، باید کدخدا را دید ده را چاپید، باید خدا را دید دل را چاپید، این دخترها که در ازدواجشان خیال می‌کنند بگویند شوهر من مهندس است آنقدر مهندس بدبخت داریم، آنقدر بچه تاجر بدبخت داریم، البته مهندس خوشبخت هم داریم وخیلی هم داریم، ولی این طور نیست که شما حتماً داماد فلان کس بودی خوشبخت هستی، باید بگوییم خدایا برای من خیر مقدر کن. گاهی با یک بچه فقیر آدم ازدواج می‌کند و انواع خوشبختی‌ها برایش مهیا می‌شود. یک بچه‌های تیزهوش، خوش استعداد، نابغه، یکی چمران می‌شود، یکی رجایی می‌شود، بچه‌های مبارک، خدا باید نظر کند.
و لذا در قرآن داریم: «وَ جَعَلَنی‌ مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ» (مریم/31) می‌گوید خدایا هر کجا هستم من را با برکت قرار بده، مبارک قرار بده، از خانه‌های با برکت خانه حارث بن نعمان است این حارث آدمی بود که خانه‌های متعددی داشت، آمد خدمت پیغمبر گفت من مسلمان هستم وضع مالیم هم خوب است. چند تا خانه دارم همه خانه‌ها مال تو، یک خانه‌اش را داد به پیغمبر و پیغمبر به اصحاب می‌داد شب عروسی فاطمه زهرا این‌ها خانه می‌خواستند آمد گفت آقا من خانه دارم چرا خانه من نمی‌آیید، گفت آقا شما چند تا خانه دادید من گرفتم دادم به اصحاب حالا دیگر برای دخترم خجالت می‌کشم، گفت: اصلاً من افتخار می‌کنم که خانه‌ام را بدهم به کسی مثل علی بنشیند و این افتخار من است. این خانه دارد و خانه‌هایش مبارک است چقدر آدم داریم، مثلاً خانه‌اش خالی است و اگر اینجا را خوابگاه دانشجویی کند و بیست تا پزشک توی آن تربیت شوند و هر پزشکی دو هزار نفر را در طول عمرش از مرگ نجات دهد بیست تا دو هزار نفر و همه اینها که از مرگ نجات پیدا می‌کنند ثوابش مال آن آقایی است که خانه‌اش را خوابگاه دانشجویی کرده، ما از این برکات غافل هستیم، حالا خانه که قیمتی است، گاهی یک چیز کم قیمت، آب که قیمت ندارد، آب را وقف می‌کردند قدیم‌ها که لوله کشی نبود، آب‌ها می‌رفت توی آب انبار نگ داشته می‌شد. می‌گویند هفتاد درصد بدن انسان از آب است، بنده و هر انسان هفتاد درصد بدنمان آب است، آب از کجاست؟ از آب انبار، آب انبار کجاست؟ از کسی که دو ساعت آب وقف کرده است، یعنی یک آبی را خرید و وقف کرد، من گاهی خیلی غصه می‌خورم، این کارهایی که رادیو تلویزیون و کمیته امداد می‌کند کارهای خوبی است. ولی ما کارهای خیلی بهتر داریم، دینی که زکات دارد اگر مردم زکات بدهند نیازی به جشن عاطفه‌ها نیست این کار، کار خوبی است نمی‌خواهم بگویم بد است. دو سه روز دیگر عید می‌شود بیائید شادی‌های خود را تقسیم کنیم باز بلوز و کاموا، اگر مردم کسی که درآمد دارد بیست درصد بدهد، امام فرمود: خمس بازار بغداد البته در زمان امام الان بازار بغداد سیب زمینی هم در آن گیر نمی‌آید، یک بدبختی صدام برای عراقی‌ها به وجود آورده، یک قحطی، یک بدبختی، یک گرسنگی حاکم بر آنجاست ما هشت سال جنگ کردیم پنج تومان می‌دادیم نان داغ می‌خوردیم که در عراق جنگ نیست قحطی است قحطی سوزنده، آن زمانی که بغداد، بغداد بود. امام فرمود: خمس بازار بغداد برای همه فقرا بس است هر کس که پول دارد بیست درصد بدهد. اگر مساله خمس احیا بشود، مساله زکات احیا بشود ما نیاز نداریم به اینکه با بوق و سر و صدا پول بگیریم، شیرخودمان چرب است. چربی‌اش را گذاشتیم خشک شده و با شیرخشک پنیر درست کردیم پنیرش خشک است و نمی‌شود خورد. بعد می‌گوییم یک خورده‌ کره به این مخلوط کنید. بابا این شیر قبلاً چرب بود منتها چربی خودش را گرفتیم حالا می‌بینیم پنیر خشک فرو نمی‌رود می‌گوییم یک خورده‌ کره مخلوطش کن، ما دینمان خمس و زکات دارد.
6- وقف از چیزهای با برکتی که متروک شد
ما دینمان وقف دارد، وقف خیلی مساله مهمی است، از چیزهاییکه متروک شده وقف است، از چیزهای برکت: «مَنْ سَنَّ سُنَّهً حَسَنَه» (کافی/ج5/ص9) اگر یک کسی طرح خوبی، بنیان خوبی را ارائه داد هر کس در تاریخ به آن طرح عمل کند آن آقا که طراحش است در ثواب آن شریک است. یک راه تازه‌ای را به وجود بیاوریم، و ابتکار کنیم، مخترعین، مبتکرین، نویسنده، این‌ها که خط می‌دهند. امام شاه را برداشت و نظام جمهوری اسلامی را بنیان نهاد، تمام برکاتی که در جمهوری اسلامی ایران هست امام در آن است. یعنی هر بی‌حجابی که با حجاب شده امام در ثواب آن شریک است، هر لاابالی که متعهد شده، هر ترسو که شجاع شده، هر کس در نظام اسلام به هر خیری رسید اجرش با امام است این‌ها ابعاد برکت بود، گفتیم که برکت اول در ذات مقدس خداوند، در کتاب خدا، در شب قدر، در مکان، در زمان، در زمان مثل آن عالمی که نیم ساعت مباحثه کرد و ایران همه‌اش شیعه شدند، زمان بابرکت، پول بابرکت، خانه بابرکت، فکر بابرکت، کلمه با برکت، این‌ها ابعادش.
7- عواملی که مایه برکت است
و اما عوامل برکت، عوال برکت چیست؟ چه کنیم که خدا به ما برکت دهد؟ قرآن می‌گوید ایمان و تقوا، «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‌ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» (اعراف/96) ایمان و تقوا برکت است. چرا؟ به خاطر اینکه کسی که ایمان دارد کارهایش را برای خدا انجام می‌دهد و کاری که برای خدا بود ذخیره قیامت است و استمرار دارد، چون یکی از مسایل برکت این بود که استمرار داشته باشد یعنی می‌خواهد شما را راضی کند می‌گوید جاوید شاه، وقتی شاه مرد هیچ، اما اگر کسی بخواهد خدا را راضی کند تا خدا هست او هم هست، پس فرق نمی‌کند.
از چیزهایی که عوامل برکت است قصد قربت است، یعنی آدم برای خدا کار کند، «فی سبیل الله» نیت خالص به کارها برکت می‌دهد، من اگر یک حدیث بخوانم برای اینکه شما حدیث را یاد بگیرید و عمل کنید، مثلاً یک حدیث می‌خوانم کسی که شب می‌خواهد بخوابد وضو بگیرد و بخوابد، اگر با وضو بخوابد تا صبح هم که خواب است انگار عبادت کرده این حدیث را شا از من می‌شنوید و تا آخر عمر هر وقت وضو گرفتید و خوابیدید من واستاد من و آن کتابی که من خواندم در این عبادت شریک هستیم، ولی اگر بگویم و سخنرانی کنم تا من مشهور شوم، تا به من رای بدهید، خوب حالا اگر رای دادید چی می‌شود؟ چهار تا می‌روند مجلس، و چهار نفر که تمام شد هیچی؟ مثل ظرف بستنی است که یکبار مصرف است، حالا او چهارسال مصرف است، اگر می‌خواهید به کارهایتان برکت بدهید، باید سعی کنید کار برای خدا باشد چون قرآن می‌گوید، «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَد» (نحل/96) هر چی رنگ شما را داشته باشد می‌پرد، «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق‌» هر چی رنگ شما را داشته باشد می‌پرد، یک قهرمان فوتبالیست، یک وزنه بردار، خوب که مشهور شد به خاطر قرمان شدنش همه ایران او را می‌شناسند و بعد می‌پرد یعنی یکی قهرمان دیگه پیدا می‌شود قهرمان اولی از گردونه می‌رود بیرون، اسقاطی می‌شود، اما یوسف قهرمان تاریخ است، ما اگر بتوانیم کارهایمان را رنگ خدا به آن بدهیم قهرمان تاریخ می‌شویم.
دوم از عوامل برکت قد قربت است که در سایه ایمان و تقوا است و یک هم عدالت، «بِالْعَدْلِ تَتَضَاعَفُ الْبَرَکَاتُ» (غررالحکم/ ص‌446)، امیرالمومنین می‌فرماید: اگر می‌خواهید خدا به شما برکت بدهد عادل باشید لازم نیست قاضی باشید که عادل باشید یک خانمی دو تا بچه داشت و سه تاخرما، بچه‌ها گفتند مامان خرما، این دید سه تا خرما است و دو تا بچه یک خرما را داد به این و یک خرما را داد به آن و خرمای سوم را از وسط نصف کرد و به عدالت تقسیم کرد، علی بن ابیطالب فرمود آفرین خانم تو با این عدالتی که داری رستگار می‌شود، همین که انسان، بین خواهر و خواهرشوهرهایش فرق نگذارد، چه فرقی می‌کند این خواهرشوهر است و این خواهر خودم است چه فرقی می‌کند، خواهر شوهر با خواهر خود آدم فرق نمی‌کند، البته خوب جنبه عاطفی سواست، اما یک مهمان را آدم احترام بگذارد این خوب نیست. همه مهمان هستند، می‌رویم حاضر غایب می‌کنیم می‌گوییم آقای فلانی حاضر و به یکی بگوید فلانی حاضر، پس چرا یکی آقا شد و یکی آقا نشد، یک وقت دیدم بعضی از این پلیس‌ها به بنزها که می‌رسند می‌گویند آقا بفرما کنار، بنز بفرمائید کنار، به پیکان که می‌رسند می‌گویند برو کنار به ژیان می‌رسد بکش کنار، یعنی بفرمائید، برو، بکش.
مهمان داریم یک مهمان را بشقاب چینی و یک مهمان را بشقاب ملامین، چرا تبعیض، عدالت، یکی را می‌گوئیم سلام و یکی را می‌گوییم سلام علیکم و یکی را می‌گوئیم سلام علیکم و رحمه الله، چرا تبعیض، «بِالْعَدْلِ تَتَضَاعَفُ الْبَرَکَاتُ»، تولد دختر مبارک است، حدیث داریم ازسعادت انسان این است که بچه اولش دختر باشد، سلام کردن، در غذاها در شیر و نان برکت است، از ابزار برکت نیت خدا است گفت «یَا مُوسَى مَا أُرِیدَ بِهِ وَجْهِی فَکَثِیرٌ قَلِیلُهُ وَ مَا أُرِیدَ بِهِ غَیْرِی فَقَلِیلٌ کَثِیرُهُ» (کافی/ ج‌8/ ص‌45) خداوند به موسی گفت اگر کارهای تو قصد من باشد چرای آن هم زیاد است یک کار کوچک برای خدا بکن زیاد می‌کند، هرچی مال خداست رشد و نمو پیدا می‌کند دعای والدین، دعای پدر مجلسی.
علامه مجلسی سحر در حال مناجات و دعا بود در یک لحظه فکر کرد با این حال دعایش مستجاب می‌شود همینطور که فکر می‌کرد چه دعایی بکند یک مرتبه بچه‌اش توی گهوار جیغ زد، تا جیغ زد گفت خدایا این بچه من را از مروجین دین قرار بده وشد مجلسی وصاحب کتاب بحار، گاهی دعای پدر و مادر اینطوری است. دعای پدر و مادر در حق بچه مستجاب می‌شود.
خود انسان دعا کند برای برکت خودش از عوامل برکت است، صله رحم سبب برکت است، وجود پیر مرد و پیر زن در محافل موجب برکت است. دادن زکات سبب برکت است، کلمه برکت در قرآن سی و دو بار آمده است، کلمه زکات هم سی و دو بار، یعنی برکت مساوی است با زکات، زکات باعث برکت است,عیادت مریض سبب برکت است، سلام کردن همینطور.
8- کارهایی که برکت را می‌برد
اما عوامل بی برکتی، یک سری چیزها هم برکت را از بین می‌برد. قسم خوردن است، بازاری‌ها که قسم می‌خورند نه والله، خانمها، مردها، هر کسی، به خدا قسم یاد کند، گاهی دارد والیبال بازی می‌کند حالا توپ داخل خط بود یا بیرون خط، به خدا. به ابوالفضل، بابا رها کن حالا یا اینطرف خط خورده یا آن طرف خط، پنجاه بار قسم می‌خورد که حالا توپ کجا افتاد. مثلاً به شما می‌خواهد بگوید گوشت توی خانه نیست می‌گوید به خدا به ابوالضل گوشت نیست، بگو گوشت نیست دیگه حالا نیم کیلو گوشت که خدا، ابوالفضل نمی‌خواهد در یک صحنه‌ای به امام صادق گفتند: قسم بخور، گفت نمی‌خورم وچون قسم نخورد چهار هزار درهم داد، گفتند آقا قسم بخور. گفت من حتی برای قسم راست حاضرم چهارهزار درهم بدهم و قسم راست نخورم چه برسد به قسم دروغ.
قسم برکت را حذف می‌کند، دزدی برکت را بر می‌دارد افرادی هستند خیلی دزدی می‌کنند و همیشه هیجده آنها گرو نوزده و بیست و دوی آنها گرو بیست و چهاراست، دزدی بر خلاف اینکه آدم فکر می‌کند دزد پولش زیاد می‌شود، چون دُزد درست است که یک چیزهایی گیرش می‌آید اما گاهی هم یک صحنه هائی پیش می‌آید آتش می‌گیرد.
می‌کنند یک شیر با یک گربه بحثش شد شیر به گربه گفت خاک توی سرت کنند گفت چرا، (ببین گربه و شیر شکل‌هایش مثل هم هستند شیر و گربه قیافه ظاهریشان یکی است) گفت من توی جنگل‌ها برگ می‌خورم شیر هستم و تو توی خانه گوشت می‌خوری ولی لاغر هستی. گفت آخه گاهی به من می‌گویند پیشت، آن پیشتی که به من می‌گویند هر چی گوشت توی بدن من هست آب می‌شود. درست است که من به خانه‌ها گوشت می‌خورم تو برگ می‌خُوری.
گاهی دزد‌ها یک چیزهائی را جمع می‌کنند اما یک حوادثی همه را نابود می‌کند. اسلام فرموده: هر مالی با دزدی جمع بشود من آن را آتش می‌زنم، حالا یا دادگاه بفهمد و یا کلانتری و یا نیروی انتظامی، و اگر هم نفهمند خداوند یک جوری مقّرر می‌کند که این چیز حرام از دست دُزد بیاید بیرون خدا قُول داده.
دزدی سبب این است که برکت نداشته باشد «إِنَّ الْحَرَامَ لَا یَنْمِی وَ إِنْ نَمَى لَمْ یُبَارَکْ لَهُ فِیهِ» (وسائل‌الشیعه/ ج‌17/ ص‌82)
امام کاظم فرمود مال حرام رشد نمی‌کُند و اگر رشد کُند برکت ندارد، آدم هست یک بچه دارد و از یک بچه‌اش خیر می‌بیند و آدم هست یازده تا بچه دارد از هیچ کدام خیر نمی‌بیند: «إذا ظهرت الجنایات ارتفعت البرکات» (غررالحکم/ص‌458) اگر در مردم خیانت شد، او رشوه گرفت، او سر هم بندی کرد، کارگر کلک زده، اگر همه به هم کلک زدند مرد می‌گوید پول گیرم نیامد امروز کاسبی نبود خوب راستش را بگو، این به خانمش و خانمش به این دروغ می‌گوید. حدیث داریم اگر خیانت زیاد شد خداوند برکت را از آن همه بر می‌دارد، یکی از آنهایی که خدا برکت را بر می‌دارد این است که خدا حافظه را می‌گیرد، مثلاً یک مدتی زحمت می‌کشد یا چیزی را حفظ می‌کند بعد خدا حافظه‌اش را می‌گیرد. هر چی یاد گرفته از بین می‌رود مثل اینکه زن لباس شستم باد می‌آید هر چی لباس دارد توی خاک می‌اندازد، یعنی زحماتش به تاراج می‌رود. این همه خدمت می‌کند به فلانی بعد می‌آید دشمنش می‌شود، بشکند این دست که این همه به این خدمت کردی اینها معنای برکت است وقتی خدا بخواهد برکت را بردارد دوستت دشمنت می‌شود، آن کسی که به او دل بستی رهایت می‌کند: «إِذَا مَنَعُوا الزَّکَاهَ مَنَعَتِ الْأَرْضُ بَرَکَتَهَا مِنَ الزَّرْعِ وَ الثِّمَارِ وَ الْمَعَادِنِ کُلَّهَا» (کافی/ ج‌2/ ص‌374) حدیث داریم اگر مردم زکارت ندهند خدا برکت را بر می‌دارد، والله امسال آفات شد، نه خیر آفات نشد، والله امسال زکات ندادی، تو اینهمه خرما صادر کردی اینهمه دلار گرفتی زکات خرما را ندادی، داریم کسانی که در مورد نماز سهل انگاری می‌کنند، گناه برکت را بر می‌دارد این هم ایام سوگواری حضرت زهرا، پیغمبر فرمود یا فاطمه جان: «مَنْ تَهَاوَنَ بِصَلَاتِهِ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِخَمْسَ عَشْرَهَ خَصْلَهً» (فلاح‌السائل/ ص‌22) در مورد نماز چهار تا جمله دارد، یک «مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاتِهِ» (کافی/ ج‌6/ ص‌400) یعنی کسی که نمازش را سبک بشمارد یعنی وقتی می‌رود نماز با لباس ساده می‌رود و وقتی می‌رود عروسی لباس شیک می‌پوشد، تمام زنها باید وقت تماز لباس شیکّشان را بپوشند لباس سبک پوشیدن استخفاف است، عقب انداختن، اگر صدای اذان را شنیدی وضو گرفتی تو هم به نماز احترام نگُذاشتی، کسی احترام نماز را دارد که قبل از شنیدن اذدان وضو بگیرد یعنی اگر صبر کردی و من آمدم در خانه را زدم گفتی کیّه معلوم است که دوستم نداریم اگر دوستم داشتی باید بیایی سر کوچه، مهمان عزیز است در قبل از اینکه بیاید برنجش را دَم کنیم اگر نگاهت به مهمان خورد قابلمه روی چراغ گذاشتی پیداست مهمان برایت ارزش ندارد، اذان شنیدی وضو گرفتی فایده ندارد، «مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاتِهِ»، می‌خواهیم نماز بخوانیم ضمناً یک غیلم خوشمزّه هم هست می‌گوییم الله اکبر. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» و تند و تند نماز می‌خوانیم، این نماز است یا سر نماز یک جائی می‌ایستد که فیلم را هم ببیند این سبک شمردن نماز است. دیر خواندن، غلط خواندن، همه سبک شمردن نماز است. نماز را درست بخوانیم نماز که هفده کلمه بیشتر نیست خیلی‌ها نمازشان غلط است، نماز هفده تا کلمه است این هفده تا کلمه را چه کسی است که نمی‌تواند درست بخواند.
9- زهرا بانوی ناشناخته
فرمود فاطمه جان: «مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاتِهِ» و یکی «مَنْ تَهَاوَنَ بِصَلَاتِهِ»، «مَنْ ضَیَّعَ صَلَاتَهُ» (عیون‌أخبارالرضا/ ج‌2/ ص‌31) ضایع کند، سه تعبیر در مورد نماز کسی که نمازش را سبک بشمارد اینها به پانزده بلاء و مرض مبتلا می‌شوند. یکی: «یَرْفَعُ اللَّهُ الْبَرَکَهَ مِنْ رِزْقِهِ» (فلاح‌السائل/ ص‌22) خدا برکت را از رزقش بَر می‌دارد صبح تا شب می‌دَود ولی به جائی نمی‌رسد، دوست دشتمنش می‌شود، محفوظاتش از یادش می‌رود، کتابش را مُوش می‌خورد، مالش را دزد می‌برد، مُدش عوض می‌شود، بچه‌اش مریض می‌شود، نمی‌بیند این را پیغمبر به فاطمه زهرا گفت، خود زهرا وجود با برکتی است، گرچه من بلد نیستم روضه بخوانم ولی می‌خواهم دو دقیقه در مورد زهرا صحبت کنم به دلیل اینکه، آیت الله العظمی خوانساری مرجع تقلید بود در وصیت نامه‌اش یک چیز عجیبی دارد. نوشته نود سال در فقه و اصول زحمت کشیدم. ولی الآن که دارم می‌روم چیزی که آرزوم دارم من را نجات بدهد آن گریه‌ای است که برای حضرت زهرا کردم چون زهرا خیلی عزیز بوُد، دختر نبوت، مادر امت، همسر ولایت، ما نمی‌فهمیم زهرا چه کسی است زهرا یعتی درخشنده. به زهرا می‌گویند زهرا چون وقتی ایشان سر نماز می‌رفت نوری از محرابش به آسمانها می‌رفت به همین خاطر می‌گویند زهرا یعنی درخشنده، فاطمه درلغت یعنی زن استثنائی که او را نمی‌شود با دیگران مقایسه کرد. اگر زهرا یک میلیون رکعت نماز خوانده باشد آن هم با توجه و مادر عمرمان یک رکعت نماز با توجه نداریم. مادر نماز یک میلیونم زهرا نیستیم، بزرگ بزرگهایمان یک صدم کنیز زهرا نیستند، زهرا کنیزی داشت به نام فضّه بیست سال هر چی می‌خواست بگوید از قرآن می‌گفت هر سوالی می‌کردند جوابش را از آیه قرآن می‌گفت و ما الان روی کره زمین کسی را نداریم، هیچ دانشمندی را روی کره زمین نداریم. الآن که بتواند هر چی سوال کردیم پاسخش را از قرآن بگوید. دختر پیامبر بود آن وقت پیغمبر، پیغمبر دستش را می‌بوسید، خیلی مهم است. پیغمبر دست زهرا را ببوسد. بعد پیغمبر می‌گفت «فِدَاهَا أَبُوهَا» (المناقب/ ج‌3/ ص‌343) جان پدرت به قربان تو ای زهرا. ین خیلی بالا است، به قدری عزیز است که امام حسین روز عاشورا گفت شما به من می‌گوییید بله قُربان به یزید بگویم «هیهات منا الذله» (اللهوف/ص‌97) من زیر بار یزید نمی‌روم، من مادرم زهرا است یعنی این عزتم از مادرم است، امام زین العابدین در مسجد شام در آن سخنرانی که کودتا بود، در آن بیانی که خاصیّت کّوتاه داشت، «أَنَا ابْنُ فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءِ»(المناقب/ ج‌4/ ص‌60) من پسر فاطمه زهرا هستم. در خطبه‌های همه امامان داریم. مادرم زهرا است زهرا مادری است که همه به او افتخار می‌کردند و در دعا زهرا محور است و باقی‌ها پروانه. می‌گوییم خدایا به فاطمه و شوهرش و بچه هایش و یکی از بچه‌هایش مهدی است. برکتی که خدا به زهرا داد آن وقت این زهرا را آدم سیلی بزند اگر فاطمه زهرا پیر بود شهید می‌شد. اینقدر آدم غصه‌اش را نمی‌خورد. زهرا جوان بود هفده سالش بود، حتی اگر این زهرا حامله نبود می‌کّشتنش دل آدم نمی‌سوخت. زهرا حامله بود، حتی اگر با شمشیر می‌گُشتن اینقدر آدم دلش نمی‌سوخت. زن حامله با لگد، حتی اگر زهرا جلوی چشم علی نبود اینقدر آدم دلش نمی‌سوخت آخه روبروی علی، روبروی شوهر کسی به زن بزند، خیلی مهم است آن هم شوهری که امیرالمؤمنین است. حالا اگر پیغمبر چند تا دختر داشت یکی از آنها را شهید می‌کردند باز آدم دلش نمی‌سوخت یک دختر که بیشتر نداشت، اگر بچه‌ها توی خانه نبودند باز آدم کمتر دلش می‌سوخت بچه‌ها توی خانه بودند و دیدند، اگر پیغمبر سالهای طولانی از دنیا رفته بود پیغمبر دو ماه پیش از دنیا رفته، تازه داغ دیده، زهرا آن هم جوان، آن هم حامله آن هم با لگد، آن هم روبرو شوهر و بچه‌ها، آن هم داغ دیده، به همین خاطر نقل می‌کنند از زبان حال زهرا، «صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا» (مسکن‌الفؤاد،/ص‌112)، انقدر مصیبت سر من ریخت، آنقدر مصیبت بر من نازل شد که اگر مصیبت‌ها بر روز نازل می‌شد همه شب می‌شد. خدایا به برکتی که به زهرا و بچه‌هایش دادی این کشور متعلق به امام زمان است و من به پدرهائی که اسم دخترشان را فاطمه و زهرا نگُذاشته‌اند می‌گویم استغفار کنید. می‌دانید فاطمه معنایش چی است، اسم دخترش را گُذاشته لیتا، توی هر کتابی گذشتم ببینم لیتا و سیتا چیست؟ اگر روشنفکر هم می‌شوید روشنفکرعاقل بشوید.
مثل بچه‌ها هستند یک عینک می‌زنند بابا این عینک چشمت را کُور می‌کند اگر هم می‌خواهی عینک بزنی برو پهلوی پزشک تا به چشمت بخورد، همینطور خوشش می‌آید عینک می‌زند، عینکی می‌شود حالا حساب نمی‌کند که این عینک چشمش را کُور می‌کند خوشا به حال کسی که یک مقدار عقل داشته باشد و روشنفکر بشود و رو سیاه آدمی که اَدای روشنفکر‌ها را در می‌آورند و حالیشان هم نیست که این اسم چیست؟ نگاه می‌کند به ارمنی و یک اسم ارمنی روی خودش می‌گذارد. من نمی‌دانم اینها چقدر شرمنده هستند. اسم روی دخترت می‌گذاری اسم خوب بگُذار، این همه اسم زیبا، یک مقداری فکر کنیم، از زهرا عُذر خواهی کنیم. یاد بگیریم، در یک کلمه ما زهرا را نشناختیم، اخیراً ده جلد کتاب مفصّل نوشته شده من در نمایشگاه کتاب دیدم به نام زهرا دختری که شناخته نشد.
از امام صادق وقتی مسئله می‌پرسیدند می‌گفت اجازه بدهید من بروم در مصحف زهرا ببینم، حضرت زهرا کتابی داشت به نام مصحف، تمام علوم را در آنجا نوشته بود و گاهی امام صادق به کتاب ما در مراجعه می‌کرد که از آینده خبر بدهد، علم غیب بدهد، ما زهرا را نشناختیم، حواستان را جمع کنید دخترانتان را زهرا گونه تربیت کنید افتخار کنید که دخترتان زهرا و فاطمه است. نگویی در فامیل ما سه تا فاطمه است، بس است. باید در هر خانه‌ای یک زهرا باشد، هیچ وقت نمی‌گوییم در فامیل ما سه تا دیپلم هست دیگر بس است. در هر خانه‌ای می‌خواهید دیپلم و لیسانس باشد، در هر خانه‌ای یک زهرا، افتخار کنیم. خدایا به آبروی زهرا، کشور ما، مردم ما، رهبر ما، دین ما، عقل ما، فکر ما، ناموس ما، نسل ما را حفظ بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment