موضوع بحث: حسد و حسادت
تاریخ پخش: 08/06/69
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
بحثى که در قرآن در حدیث در کتابهاى روانشناسى براین بحث تکیه مىکند، بیشتر مردم چه کم و چه زیاد با این بلا درگیر هستند و چه بلاى خانمانسوزى است.
«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ» (فلق/5-1) بحث ما بحث حسد است.
1- حالات و روحیات گوناگون انسان
1- حالات انسان چند جور است. گاهى انسان حالاتش منفى است مىگوید من که ندارم او هم نداشته باشد این حسادت است.
2- یک وقت حالات انسان مثبت است مىگوید او که دارد من هم داشته باشم
اولى حسادت است دومى غبطه است.
3- گاهى مىگوید او داشته باشد و اگر من نداشته باشم عیبى ندارد. او بله من نه، این ایثار است ما مىرویم مرز، بى خوابى مىکشیم مىرویم اسیر مىشویم شهید مىشویم عوضش مملکت ما عزیز بشود.
4- یک وقت هم مىگوید او نداشته باشد ولى من داشته باشم. این بخل است. به دیگران نمىدهیم.
پس انسان در برابر نعمتهاى خداوند چهار حالت دارد حالت اول حالت حسادت است که دید، دید منفى است.
در روایات ما در رابطه با حسد خیلى جملات داغى است. مثلاً داریم (رأس عیبها) چون در بیان انسان کله اهمیتش از همه بیشتر است. مثلاً امام فرمود: مجلس در رأس امور است.
حسادت یک گناه مادر است. اکثر مردم گرفتار این حسد هستند ولى روى این مقاله و تحقیقى نشده است و من فکر مىکنم پنج تا کتاب بیشتر در رابطه حسد نوشته نشده است. حسادت مىسوزاند خانهها را.
بررسى آثار حسد:
2- آثار و پیامدهای حسادت
عوارض روحى. (حسد زندان روح است) در رابطه ضرر روحى داریم که قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع): «لَا رَاحَهَ لِحَسُودٍ»(غررالحکم/ ص300). حسود هى مىسوزد که چرا مردم دارند.
استعدادهای درونى را خاموش مىکند. حدیث داریم حسد عبادت را مىسوزاند همانطور که آتش هیزم را مىسوزاند.
حسد آتش است. هم از درون مىسوزاند و هم باعث سوزش عبادات مىشود.
حسود توطئهگر است چون نمىتواند تحمل کند همیشه نقشه مىکشد با یک وسیلهاى نعمت از دیگری سلب بشود براى اینکه آتش خود را خاموش کند.
برادران یوسف به یوسف غبطه خوردند گفتند چه کنیم پدرمان یوسف را بیشتر دوست دارد. گفتند بکشیمش. نقشه کشیدند براى کشتن بعد یکى گفت نکشیمش لااقل بیاندازیمش توى چاه. یعنى یک آدم به کسى که بیشتر دوستش دارند حسادت کند و توطئه بکند.
ممکن است ببیند خیلى قوى است به قدرتش غبطه بخورد با یک سمى، دارویى با یک غذایى توان بدنى او را کم کند. آدم حسود ناراحت است که چرا فلانى دارد مىگوید چه کنم که او نداشته باشد پس حسود یک آتشى در روحش است و فکر راحتى ندارد.
حسود بخشى از عمر خود را صرف هدر دادن نعمت دیگران مىکند. تمرکز حواس ندارد درست مثل جاهایى که دختر و پسر مخلوط درس مىخوانند و حجاب نیست. اگر جدا باشند تمرکز فکر است. اگر با هم باشند باز با عفت ست امّا اگر مخلوط باشد بى عفتى هم باشد بخشى از عمر دخترها و پسرها صرف هوس مىشود.
حسود ریاکار است. نمىگوید که« خانم! من نسبت به شما حسد دارم» یا نمىگوید: « فلان کس! من نسبت به شما حسودم. »، مىگوید: «سلام مشتاق دیدار. » حسود ریاکار که شد قهراً دروغگو هم مىشود.
حسود هرگز خیرخواه جامعه نیست. حدیث داریم قَالَ الصَّادِقُ (ع): «النَّصِیحَهُ مِنَ الْحَاسِدِ مُحَالٌ»(منلایحضرهالفقیه/ ج4/ ص58) یعنى آدم حسود محال است که خیرخواه باشد.
3- حسادت دولتها
گاهى وقتها یک کشورى نسبت به یک کشور دیگر حسادت دارد یعنى ابرقدرتها نمىتوانند، ببینند بچهها تفنگ دست مىگیرند و انقلابى هستند و مجانى به ما تریاک و هرویین و فیلم سکسى مىدهند تا این استعدادها شکوفا نشود.
بنشانیم اینها را پاى تلویزیون بگوییم بلژیک با آلمان فوتبال بازى کرد یک وقت مىبینى که چند میلیون جوان نشستهاند که توپ بلژیک کجا رفت که نفهمد استعداد خودش کجا رفت نفهمد نفتش کجا مىرود.
چنان اینها را سرگرم مدپرستى بکنیم که اینها را عروسک دلقک بار بیاوریم. نگذاریم استقلال فکرى داشته باشند. اینکه مىگویند حسد، فکر نکنید حسودِ سر انگشتها و کفشها و. . . است اینها براى خونه هاست و جزیى است، حسودهای بین المللى و میلیون میلیون هم داریم. چرا باید این منطقه آبش چنین باشد چرا باید اینجا جنگل داشته باشد حسودان ممکن است گاهى حتى میلیونها تومان خرج کنند تا وجب به وجب خاک ما، خانههاى ما، جنگلهاى ما، زینتهاى نفت ما و معدن ما را از بین ببرند.
جوان را نگاه مىکنند مىبینند خیلى خوش تیپ و خوش استعداد است چه کنیم، بنشانیمش پاى منقل و تریاک. فلزها هر چه گرانتر باشد دزدش بیشتر است مثل طلا، و هیچ کشورى مثل ایران دزد ندارد البته نه ایرانیها دزد باشند براى ایرانىها برنامه دزدى میچینند. چون مثل طلا مىماند چون هم نفت دارد. هم معادن دیگر دارد هم دریا دارد هم جنگل هم تنگه هرمز دارد هم دریاى خزر دارد و هم مکتبش مکتب تشیع است که مىگوید رهبرى هیچ نامردى را قبول ندارد. رهبر باید معصوم باشد یا اگر معصوم نیست لااقل باید عادل باشد یک مکتب شجاع و رشید که از کسى هم نمىترسد.
یکى از نمایندههاى مجلس مىگفت توى حرم امام رضا(ع) زیارت مىخواندم یک کسى آمد گفت آقا زیارتت درست نیست. گفتم چرا؟ گفت مگر تو وکیل مجلس نیستى؟ گفتم چرا گفت مگر امام نگفت مجلس، مجلس در رأس امور است. شما رأس امور را ول کردى آمدى زیارت مىخوانى. مىگفت مسأله واجب را ول کردى آمدى دنبال مستحب. گفتم این مردم خیلى شجاعند وکیل و وزیر سرشان نمىشود حرفشان را رک مىزنند.
مردمى که 10 و 9 و 8 سال جوانشان اسیر مىشوند اما بله نمىگویند و آن اسیرى که آمده مىگوید وقتى ما را بردند کربلا ما خودمان را انداختیم روى زمین و سینهخیز رفتیم و آن روز که امام زنده بود وقتى ما را به قبر مطهر حضرت ابوالفضل رساندند گفتیم: ابوالفضل علمدار خمینى را نگه دار و حال اینکه مأمورین آنها بالاى سر ما بودند ولى ما باز عشق به امام داشتیم.
ما به عربستان سعودى رفته بودیم یک روز به این فکر کردیم که سعودیها چه تولیدى دارند رسیدیم به اینکه این شنهایى که به شیطان مىزنند این شنها تولید خود سعودىهاست چون آنجا آب و زغال و ادویهاش و. . . باید از خارج بیاید تا موشک و هواپیمایش. البته آن شنها را هم خدا ساخته است.
یک سال ما در تبلیغات حج برنامهمان این بود که مىرفتیم به مغازههاى سعودیها در مکه و مدینه مىگفتیم برنامهمان این باشد که آقا من یک هدیه مىخواهم ساخت خود سعودیها باشد مىگفتند «مافى» یعنى نداریم برو یک دکان دیگر. روشمان این بود که بگوییم شما هیچى از خودتان ندارید.
4- آثار جسمی، عاطفی و اقتصادی حسد
حسد ضرر جسمى دارد قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع): «صِحَّهُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّهِ الْحَسَدِ»(نهجالبلاغه/ حکمت 256) هر کس که مىبینى سالم است پیداست که حسود نیست. گاهى مىپرسى آقا از کدوم قصابى گوشت مىخرید ماشاءاللَّه لپهایت سرخ است. نه آقا این به قصابى مربوط نیست این مربوط به این است که من هر کسى را که هر چى دارد مىگویم نوش جانش. راحتم غصه نمىخورم چرا این دارد.
آدمهایى هستند که ویتامین آ و ب و ث و. . . همه ویتامینها را مىخورند، آخر سر هم مثل هرویینیها به زور نفس مىکشند. این همه ویتامین پس کو. باید ببینیم این ویتامین پس کو؟ زیرا او ناراحت است.
اینقدر آدم هست که نون خالى مىخورد و مشت به دیوار بزند مىرود تو. و آن یکى همه رقم ویتامین مىخورد و حال ندارد راه برود.
مىگوید اگر دیدید یک کسى سالم است پیداست از درون، روحش آرام است.
حسد ضرر عاطفى دارد: (برادر کشى) اولین گناهى که روى زمین شد به خاطر حسد بود. برادرى برادرش را کشت؛ حضرت آدم دو تا پسر داشت، هر دو عملى را انجام دادند. از اولى قبول نشد و از دومى قبول شد. اولى از حسادت برادر دومى را کشت و پسران یعقوب برادرشان را توى چاه انداختند. حسد باعث برادرکشى شد.
حسد از نظر اقتصادى:
گاهى که یک کسى مىبیند دیگری چیزى را دارد مثلاً مىبیند یک درخت میوه دارد. اصلاً نمىخواهد میوه را بخورد فقط یک تکانى به شاخه درخت مىدهد و بعد مىرود اصلاً مىخواهد میوهها توى خاک له بشود. از روى حسادت به درخت ضرر مىزند.
همینطور که راه مىرود مىبیند دیوار قشنگى است و یک زغال برمى دارد و با خط بد یک چیزى روى دیوار مىنویسد. بابا حیف است این دیوار یک فرهنگى است یک ادبى است. این خط نحس تو و این دیوار قشنگ حیف است.
5- آثار فکری، اعتقادی، اخلاقی و رفتاری حسد
حسد ضرر فکرى دارد:
چون طوفان حسد اجازه فکر کردن نمىدهد آدم وقتى هیجانى است درست فکر نمىکند.
حسد ضرر اعتقادى دارد:
قرآن مىگوید: «وَ ما تَفَرَّقَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّنَهُ» (بینه/4) مىگویند فهمیدند حق با محمد بن عبداللَّه است(ص) اما زیر بار نرفتند. (بخاطر حسد)
معاویه مىگفت چطور از عبد مناف کسى رئیس نشود ولى از بنى هاشم کسى رئیس بشود.
[مشرکین] مىگفتند «أَ هذَا الَّذی بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً» (فرقان/41) این است آنى که پیغمبر است.
حدیث داریم: قَالَ الصَّادِقُ (ع): «إِنَّ الْکُفْرَ أَصْلُهُ الْحَسَدُ»(کافى/ ج8/ ص7) اینهایى که کافرند اصلاً از حسادت است.
اگر دانشجوى خوبى بایستد نماز بخواند و دانشجوهاى دیگر هم بیایند اقتدا کنند به او و پشت سر او نماز بخوانند، من مىآیم مىبینم حسادت مىکنم. خوب تو اگر ریگى به کفشت نیست باید بگویى الحمدللَّه دانشگاه ما دانشجوها همدیگر را به عدالت قبول دارند چرا لبخند مىزنى این لبخند از روى حسادت است.
گاهى وقتها پلیس کنار خیابانى ایستادهاى یک ماشین خوب رد مىشود جریمهاش کنیم این پدرسوخته طاغوتى است اما یه وقت یک درشکهاى گارىاى پیکان شکستهاى ژیانى ولش کن بدبخت مستضعف بگذار برود. آخر به تو چه که طاغوتى است یا مستضعف از چراغ قرمز هر کسى رد شد باید یقهاش را گرفت این پیداست از حسادت است. قانون محترم است نه مدل ماشین.
علامت حسود این است که تا یک کمالى را گفتند یک چیزى بگوید تا این کمال را خراب کند. زهرا خانم چه آشى پخته بود. بابا فاطمه خانم کمکش کرده بود. یعنى یک چیزى مىگوید که هنر آشپزى زهرا خانم از بین برود. اینها از حسادت است. مىپرد بالا آبشار بزند نمىتواند آبشار بزند مىگوید بابا درست پاس بده. آقا یک مدرسه ساخت. بابا یک مدرسه که چیزى نیست اینها خرپولند باید ده تا مدرسه بسازد. اصلاً نمىگوید مدرسه ساخته است دستش درد نکند. آدم حسود تشکر نمىکند.
آدم حسود تواضع نمىکند: آقا جان استاد است باید به او احترام بگذارید مىگوید احترام چیست حقوق دولت را مىگیرد باید درس بدهد مىگوید وظیفهاش است آدم حسود اطاعت هم نمىکند.
حسد خیلى بلاها دارد بى خود نیست که قرآن مىفرماید: «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ» (فلق/5).
آدم اگر حسد در او زنده باشد از کمالات تشکر نمىکند. هر کس به خاطر کارى تشکر نکرد بدانید حسود است هر کس نسبت به بزرگتر ادب نکرد حسود است. هر کس در راه حق از کسى اطاعت نکرد حسود است.
علماى یهودى فهمیدند که محمد همان پیغمبرى است که در تورات و انجیل صفاتش آمده است گفتند: اگر بگوییم اوپیامبر است، دکان ما خلوت مىشود.
همه گرفتار این بلاییم غیر از تعداد کمى.
آدم حسود آدرس نمىدهد: آقا بگو فلان پزشک تخصصش از ما بیشتر است. نه نمىگویم او یکى، من هم یکى.
گفتند کریم خان زند یکى، کریم شیرهاى هم یکى «یا کریمُ یا ربّ» خدا هم کریم است منتهى خدا کریم، کریم خان زند هم کریم، کریم شیرهاى هم کریم. مىگوید او یکى او هم یکى. آدم حسود تحمل نمىکند.
6- آثار سیاسی و سیاست و تأثیر آن بر روابط اجتماعی
سیاسى: در سیاسى قرآن مىگوید: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَهً مِنَ الْمالِ» (بقره/247) خداوند جناب طالوت را رهبر قرار داد. مردم گفت: «قالُوا أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا» تالوت این به درد رهبرى نمىخورد «وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ» ما عرضهمان از او بیشتر است «وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَهً مِنَ الْمالِ» این پدرش چوپان بوده است و فقیر. در مسایل سیاسى هم حسادت هست.
آدم حسود وقتى یک کمال دید دنبال نقطه ضعفش مىگردد مثلاً فلان دانشجو در فیزیک خیلى ترقى کرده است. میگوید: پسر مشت حسن را مىگویى. نمىگوید مهندس شده است سعى مىکند توى فامیلِ او به یک چیزى بند کند که او را پایین بکشد. حسود حق را کتمان مىکند. نمىگوید فلانى تخصصش بیشتر است. اگر علماى یهود و مسیح مىگفتند: این پیغمبرى که در مکه مبعوث شده همان است که در تورات و انجیل وعده او را دادهاند، اگر حق را کتمان نمىکردند الان ما یهودی و مسیحی نداشتیم. وجود تمام یهودىها و مسیحىها به خاطر کتمان است و قرآن مىگوید حسادت ورزیدند.
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع): «الْحَسُودُ لَا خُلَّهَ لَه»(غررالحکم/ص301) آدم حسود منزوى است بى رفیق است. چون رفیقهایش مىگویند ایشان نمىتواند تحمل کند. و لذا اگر بنایى مىکنیم به او نگوییم. اگر مىرویم سوریه به او نگوییم، چون اگر بفهمد کودتا مىکند.
حدیث داریم حسود خلیل یا رفیق ندارد چون همیشه انتقاد مىکند.
«وَدَّ کَثیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً» (بقره/109) سعى مىکند که انقلابىها را پاى ویدئو بنشاند. میگوید: اگر برویم خانه، یک فیلم قشنگ است، برویم پاى ویدئو بنشینیم. او چون میبیند شما بچه بسیجى و یا حزباللهى، توى دبیرستان یا توى دانشگاه یا توى جبهه، جلوه کردهای نمىتواند این جلوه شما را ببیند. مىگوید: بریم پاى منقل و سیگار یا سکس الى آخر.
حسادت بر استعدادها دارند.
آدم حسود از رفیقهایش تجلیل نمىکند مثلاً حاضر نیستم بگویم این کتاب از فلانى است. در بعضى از کتابها نوشته شده مىگوید اگر بگویم او بزرگ مىشود.
7- راههای درمان حسادت
درمان حسادت: (باید خود خدا نجات بدهد)
اول باید بدانیم که آدم حسود اشکال از خدا میگیرد، نه از من. وقتى مىگوید چرا این خوشگل است؟ یعنى خدا چرا این را خوشگل آفریدى؟ وقتى مىگویى چرا این مزرعهاش میوه مىدهد؟ چرا این رانندگىاش خوب است؟ چرا این در کنکور قبول شده است؟ آدم حسود قبل از اینکه به تو اشکال بکند به خدا اشکال مىکند.
ما باید از نظر اعتقادى مشکلمان را با خدا حل کنیم. خدا حکیم است. اگر یک جورى داده است روى حکمت است اگر یک چیزى نداده، روى حکمت است.
ایمان به حکمت خدا درمان حسرتهاست. در دید الهى همه مردم عزیزند. بنى آدم اعضاى یک پیکرند. قرآن مىگوید: «بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ» (آل عمران/195).
من دیدم دست شما خونى شده است فوراً باید عمامهام را پاره کنم و دست شما را بانداژ کنم من و تو نداریم همه مردم را یکى ببینیم.
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ» (حجرات/10) مؤمنین با یکدیگر برادرند.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «الْخَلْقُ عِیَالُ اللَّهِ»(کافى/ ج2/ ص164).
مسأله دیگر که باید بدانیم این است که نعمتها آزمایشند. اگر دیدیم خدا به کسى چیزى داده حساب این را بکنیم که خدا دارد او را امتحان مىکند.
حسادت ما نقشى ندارد. حالا شما خودتان را بسوزانید یا نسوزانید فرقى نمىکند توجه کنید اگر او دارد من هم چیزهاى دیگر دارم.
یک معلم مىگوید فلانى الآن یک خانه دارد 300 متر، من معلم بدبخت هیچ ندارم. فلانى زمین دارد. تو مغز بچهها را دارى. خدا به او خاک داد به تو کلاس داد. کلاس یعنى مغز نسل نو. غصه نخور چرا ندارى.
گاهى وقتها آدم دارایی هاى خودش را از یاد مىبرد و به چیزهاى دیگران نگاه مىکند. آدم براى اینکه آتش حسرتش را کم کند باید توجه کند به چیزهایى که خودش دارد. درست است شما خانه ندارید در عوض جوانى دارى.
او پولدار اما مرض قند هم دارد.
یکى از راههای که با آن میتوان جلوى حسرت را گرفت، فرق نگذاشتن بین افراد است. پدر و مادرها بین بچهها فرق نگذارند گاهى پدر بین بچه هایش فرق مىگذارد، در نتیجه حسادت به وجود مىآید. استاد همه را با یک چشم ببیند. گاهى تبعیضهاى ما باعث حسادت مىشود.
خدایا مملکت ما مورد حسادت دشمنهاست. خدایا مملکت ما، رهبر ما، جوانهاى ما، نسل ما را محافظت بفرما.
خدایا دل خانوادههاى اسیر را شاد کردى دل امام زمان(ع) را شاد کن و ظهورش را هر چه زودتر نزدیک بفرما.
خدایا ایمانى روحى معرفتى گذشتى به ما بده که به هیچ کس حسد نورزیم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»