2- قیامت، روز پشیمانی و خسارت
3- حساب از همه مردم، از همه کارها
4- حساب از اعمال و آثار آنها تا قیامت
5- گذر از همهی آزمونهای الهی
6- تفاوت مالیات با خمس و زکات
7- کمک به دانشجویان و طلاب با استعداد
8- حسابهای سخت و آسان در قیامت
9- حساب پیش از عمل، هنگام عمل، بعد از عمل
موضوع: حساب انسانها در قیامت
تاریخ پخش: 16/09/91
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحثی داشتیم راجع به مقایسه بین حسابداری در کتابهای دانشگاهی، در بیمه، بانک، شرکت، تجارتخانه، بازار، دنیایی که حسابداری در آن است و آن حسابی که اسلام میگوید. ده، بیست فرق است. در آن جلسه گفتم. حالا در این جلسه میخواهم یک خرده راجع به حساب قیامت و حساب خودمان صحبت کنم. نگاهی به حساب در قیامت.
1- عمل در دنیا، حساب در قیامت
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»، موضوع: حساب و کتاب در قیامت. یک از اسمهای قیامت یوم الحساب است. خوب حالا چرا در دنیا خدا حساب نمیکند. هرکس در دنیا خوب است، جزایش بدهد، هرکس هم بد است در دنیا کیفرش بدهد. نقدی خدا معامله کند، همینجا خوبها و بدها را بساطشان را برچیند. چرا میگوید: اینجا کار کن، حواله نسیه میدهد؟ آخر معامله نسیه برای کسی است که پول نقد ندارد. خدا که زور دارد. آن کاری را که میخواهد در قیامت کند، در دنیا کند. در دنیا نمیشود چطور؟ شما یک کار خیری میکنی. اصلاً بعضی وقتها آدم نیست. مثل شهید. این عزیزان که در جبهه شهید شدند، در راه خدا جان دادند اصلاً در دنیا نیستند که پاداش بگیرند. یک عده اصلاً نیستند. یک عده کارشان تا آخر تاریخ باید بماند. مثلاً شما یک منبع آب درست میکنی. نباید بگویی: منبع ساختی؟ بیا این جایزهی تو. نه! ممکن است این منبع آب تا چند قرن بعد افرادی از آن استفاده کنند. آن کسی که یک اختراعی کرد، ممکن است قرن ها بعد مردم از اختراع او استفاده کنند. باید صبر کنیم تا آخر دنیا ببینیم چند نفر استفاده میکنند.
علاوه بر اینکه در دنیا تلخیها به دیگران سرایت میکند. اگر من در سر یک مظلوم بزنم، دستم فلج شود، با دست فلج به خانه میروم. تمام بستگان من غصه میخورند. در صورتی که بستگان من گناهی نکردند. من در سر مظلوم میزنم. ولی وقتی من دستم فلج شد، بستگان من غصه میخورند. یعنی غصهی من به دیگران هم سرایت میکند. در آخرت سرایت وجود ندارد.
اصلاً در دنیا پاداش مناسب نداریم. مثلاً جزای پیغمبر را چه بدهیم؟ جزای پیغمبر را! اصلاً پیغمبر را سر جایش بگذار. جزای حضرت امام را بده. میگوید: جزای امام خمینی؟ صبحانه عسلش میدهیم. خوب، عسل گیر خیلیها میآید. قالی ابریشمی، هواپیمای شخصی، اصلاً دنیا چیزی نیست. جزای صدام چی؟ فوقش یک گلوله در سرش بزنیم. خوب جزای صدام یک گلوله است؟ صد تا مغز صدام فدای یکی از این بسیجیهای ما. یعنی نه برای صدام چیزی داریم جز گلوله، نه برای پیغمبر چیزی داریم جز عسل، کباب و قالی ابریشمی و هواپیمای شخصی. دنیا چیزی نیست.
2- قیامت، روز پشیمانی و خسارت
بنابراین حساب باید قیامت باشد. اسم قیامت یوم الحساب است. آنجا معلوم میشود چه کسی ضرر کرده و چه کسی برده و چه کسی باخته است. و لذا یکی از اسمهای قیامت «یوم التغابن» است. تغابن، غَبن، غَبن همان است که میگوییم: مغبون شدم. در معامله میگویی مغبون شدم، یعنی سرم کلاه رفت. روز قیامت زن میگوید: اوه… سرم کلاه رفت. حیف! حیف! حیف! محاسباتم غلط بود. او که برای من چیزی نیاورده که من برای او چیزی ببرم. او که برای عمرهاش با ما خداحافظی نکرد من دیدنش بروم. او که برای زاییدن بچهی من چیزی نیاورد، من هم برای او نمیبرم. دائم محاسبه میکند. کی چه کرد؟ چه کار به محاسبه داری؟
عصر یک حدیثی دیدم کسانی که خیر به مردم میرسانند و حساب نمیکنند که او به من خیر رساند یا نه، در عقد من آمد یا نیامد، چشم روشنی داد یا نداد، خداحافظی کرد، کسانی که به مردم خدمت میکنند و محاسبه نمیکنند اینها راحت میمیرند و قیامتشان هم راحت است. یک حساب قیامت و سر چه… نه حالا که او با من چنین کرد، من هم عروسیاش نمیروم. من هم روضهاش نمیروم. گاهی روضههای ما بده و بستان است. میگوییم: چون ما روضه خواندیم او آمد، حالا هم که او روضه میخواند، ما برویم. در روضه معامله میکنیم. اینها خیلی بد است. که انسان هرکاری میخواهد بکند داورش نفساش باشد. چون خوشم آمد خمساش میدهم حالا که بدم آمد خمساش نمیدهم. خوشم آمد پای منبرش میروم، خوشم نیامد نمیروم. خوشم آمد به او اقتدا میکنم، خوشم نیامد اقتدا نمیکنم. همه کارهای ما روی نفس است. یعنی همه که خیلیها، خیلیها خیلی کارهایشان، همه نگویم. روز قیامت میگوید: عجب، کاش من برای خدا این کار را کرده بودم.
3- حساب از همه مردم، از همه کارها
1- حساب از همه. از همهی مردم. قرآن یک آیه دارد میگوید: «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلینَ» (اعراف/6) یعنی هم از انبیاء سؤال میکنیم، هم از مردم، از همه سؤال میکنیم. حتی از انبیاء هم سؤال میکنیم. به وظیفهتان عمل کردید یا نه؟ از همه مردم. دیگر چه؟
از همهی کارها، همه مردم، همه کارها. قرآن راجع به همه کارها میفرماید: «لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (نحل/93) هرکاری کردی مورد سؤال است. دیگر چه؟
از همهی احوال. قرآن میفرماید: «إِنْ تُبْدُوا ما فی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّه» (بقره/284) علنی انجام دهی یا مخفی، هم از کارهای علنی تو سؤال میکنیم و هم از کارهای مخفی تو. دیگر چه؟
از همه اعضاء، از همه اعضای بدن. قرآن میگوید: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ»، «سَمع» یعنی چه؟ گوش، «بَصَر» یعنی چشم، فؤاد یعنی قلب. میگوید: از چشم، از گوش میپرسند چه شنیدی؟ از چشم میپرسند چه دیدی؟ از دل میپرسند چه در تو نفوذ کرد؟بعد نمیگوید: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ» (اسراء/36) بعد میگوید: «کُلُّ أُولئِکَ»، یعنی چه؟ یعنی این سه تا را برای نمونه گفتم. از پا هم سؤال میکنند کجا رفتی؟ از دست هم سؤال میکنند. به چه کسی کمک کردی یا در سر چه کسی زدی؟ از همه سؤال میکنند. منتهی اسم چشم و گوش و دل را برده، اگر این سه تا بود، کلمهی «کُلُّ أُولئِکَ» نبود. میگفت: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً» چشم و گوش و دل مورد سؤال هستند. نمیگوید چشم و گوش و دل، میگوید: چشم و گوش و دل همه… این همه یعنی این سه تا را که گفتم، از باب نمونه بود. وگرنه اگر، از پا هم سؤال میکنند کجا رفتی؟ از همهی اعضاء.
از هر کجا، «اللَّهُ أَکْبَر»! سؤال از هر کجا، لقمان به پسرش میگوید: «إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ» (لقمان/16) به اندازهی خردل، یعنی سر سوزن، چیزی «فی صَخْرَهٍ» زیر سنگ باشد، «أَوْ فِی السَّماواتِ» در اوج آسمان باشد، «أَوْ فِی الْأَرْضِ» در عمق زمین باشد، یعنی از هر کجا، هر کاری را، یعنی در خانهی تیمی برود، در آسمانها برود،در دریا برود، هر کجا هر عملی انجام شد، روز قیامت سؤال میکنند. «یَأْتِ بِهَا اللَّهُ» خدا آن عمل را حاضر میکند. نمیشود گفت آنجا کسی نیست، اینجا کسی هست. دوربین هست، دوربین نیست، فهمیدند، نفهمیدند.
4- حساب از اعمال و آثار آنها تا قیامت
حسابرسی دقیق است. قرآن میفرماید: «کَفى بِنا حاسِبینَ» (انبیاء/47) یعنی حسابرسی ما کافی است برای قیامت. قیامت یک دادگاه صد در صد است. قاضی دارد. شاهد دارد، پرونده دارد. سؤال و جواب دارد. همه در قرآن است. اول کارها ثبت میشود. آیهای که کارها ثبت میشود این است. «نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُم» (یس/12) مینویسیم کارهایی که کردی و آثارش را هم مینویسیم. یعنی هم کارت را مینویسیم و هم آثار کارت را. ممکن است کسی یک متلک به کسی بگوید، این را با همین متلک از درس خواندن بیاندازید. یک کسی آمده طلبه شده، یک کسی به او نیش میزند. میگویند: دنبال آخوندی رفتی چه کنی؟ برو دنبال کارت، آخوندی که شغل نیست. هیچی دو تا نیش میزند و این را از طلبگی میاندازد.
دختر میخواهد ازدواج کند، حالا زود است بگذار یک خرده… میخواهند بچهدار شوند، بگذار چند سال بیبچه باشیم خوش باشیم. بچه عامل تحکیم خانواده است. خیلی وقتها زن و شوهرها میخواهند از هم جدا شوند، به خاطر بچهشان از هم جدا نمیشوند. بچه، یکی از ابزار تحکیم خانوادههاست. چرا بچهدار نشوی؟ چرا جلوگیری میکنید؟ چرا مناع الخیر شدی؟ «یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ» (انفال/47) جلو راه خدا را میگیرد. از تحصیل او را باز میدارد. از ازدواج باز میدارد، برو دنبال کار، کار چیه بابا، کار برای تراکتور است. این کار در شأن شما نیست! حدیث داریم دورهی آخرالزمان اگر آدمهای مشهور اذان بگویند، مردم میگویند: در شأن شما نیست. یک آیت الله که اذان نمیگوید. بگذارید از انجمن اسلامی از این بسیجیها اذان بگویند. تو آیت الله هستی، زشت است اذان بگویی. یک وزیر که اذان نمیگوید. مدیر کل هستی زشت است، هیچی همین که مدیر کل شد و وکیل و وزیر و چیزی شد، دیگر از اذان گفتن خجالت میکشد. ما خیلی وضعمان باید بررسی شود. راست میگوییم یا دروغ؟
خود بنده راست میگویم. قیامت معلوم میشود. آقای قرائتی اگر داری مسجد میروی، عمامهات به شاخهی درخت بند شد، افتاد در گل، در جوی افتاد، حاضر هستی مسجد بروی، یا نماز را تعطیل میکنی؟ فوری میگویم: الو! مسجد! یک حادثهای رخ داده نماز تعطیل است. حادثه نیست، نیم کیلو پنبه در جوی افتاد، برو نماز بخوان. من هم که پیش نماز هستم عقیده به نماز ندارم، با مختصر بهانه دست از نماز میکشم. خیلی خبرها در روز قیامت هست. خیلی خبر است. ممکن است بگویم یک عمری پیش نماز بودم، بگویند: دروغ میگویی. یک حادثه مختصر پیش آمد، شما نماز را تعطیل میکردی. لباس سیاه میپوشد، سینه هم میزند. اما به همسرش میگوید: اذان نگو، من از خواب میپرم. تو مسلمان هستی، از «اللَّهُ أَکْبَر» زجر میکشی. این همه سر و صدا هیچی نمیگویی، فقط تا گفتند: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»، اذیت میشوی؟ آخر از نظر روانی، اگر از نظر روانی باشد که همه مردم مکه باید دیوانه شده باشند، چون صبح که میشود همه مسجدهای مکه اذان میگویند. خوب اگر صدای «اللَّهُ أَکْبَر» آدم را روانی کند اصلاً مردم مکه باید دیوانه شده باشند. چه میگویی با «اللَّهُ أَکْبَر»!
5- گذر از همهی آزمونهای الهی
خیلی وقتها انسان از یک جایی میگذرد. ولی به جایی که میرسد دیگر میایستد. ما صفات خوب را بشماریم چند تا است؟ افرادی که ایمان دارند، کافی است؟ میگوییم: نه. از اصحاب پیغمبر هستند، صحابی هستند، هم ایمان به پیغمبر دارد و هم یار پیغمبر است. مجاهد هم هستند رفته بدر پیروز شده. شد؟ اهل نماز هم هست. نماز، روزه، حج، همه کارها را میکند. قرآن میگوید: ایمان تو، صحابی بودن تو، جبهه تو، نماز و روزه تو، حج و زکات تو، هیچ کدام دلیل بر ایمان نیست. میگوید شما «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ» (انفال/41) ای کسانی که ایمان دارید و اصحاب پیغمبر هستید، و رفتید جنگ بدر و مجاهد و رزمنده هستید، پیروز شدید، حالا که غنیمت گرفتید، «إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ» (انفال/41) اگر ایمان دارید باید خمس بدهید. یعنی چه؟ یعنی ممکن است انسان همه کمالات را داشته باشد، به پول که رسید خمس ندهد. این آیه برای… خیلی مهم است. خیلی آیه مهم است. یک خرده خانمها و آقایانی که پای تلویزیون هستند دقت کنید. آیهی خمس برای اصحاب پیغمبر است. یعنی تو اصحاب پیغمبر هم هستی، شجاع هم هستی، جبهه هم رفتی، رزمنده هم شدی، پیروز هم شدی، تا خمس ندهی معلوم نمیشود تو ایمان داری. دین شما سر پول دادن معلوم میشود. جمله «إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ» را خدا به اصحاب پیغمبر میگوید. کما اینکه راجع به زکات هم نمیگوید: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ زکات» میگوید: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَه» (توبه/103)، «خُذْ» یعنی پیغمبر بگیر، «مِنْ أَمْوالِهِمْ» از مال مردم بگیر، «صَدَقَه» چرا میگوید صدقه؟ به زکات میگوید صدقه. چون زکات نشان دهندهی این است که ایشان صادق است، یا دروغ میگوید. به مهریهی خانمها چرا صداق میگویند؟ مهریه یک اسمش هم صداق است. چرا به مهریه صداق میگویند؟ داماد به عروس میگوید: دوست دارم. میگوید: صد تا سکه بده ببینم. اگر داد معلوم میشود راست میگوید. وگرنه میخواهد گولم بزند. اینکه به مهریه صداق میگویند، چون این صد سکه نشانهی صداقت است، زکات هم نشانهی صداقت است. تو اگر دین داری باید زکات بدهی. اصحاب پیغمبر مجاهد کافی نیست. «إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ».
خیلیها سینه میزنند، دو لیتر دو لیتر اشک میریزند. خودشان را خونی میکنند، خمس نمیدهند. اصلاً روز عاشورا خرج میدهد، چند میلیون خرج میدهد. ولی به مال واجب که رسید نمیدهد. میگوید: ما خودمان به فقرا میدهیم. آنچه که خودت میدهی که خودت میدهی. خمس آن است که زیر نظر مرجع تقلیدت بدهی، نه خودت میدهی. ما یک محاسباتی میکنیم کشکی!
در یکی از شهرها، رئیس هیأت ابالفضل قالیهای مسجد را برد حسینیه روی آن سینه بزنند. عالم منطقه گفت: آقا این فرشها وقف مسجد است. چیزی که وقف مسجد است شما نمیتوانی ببری بیرون از مسجد. شما خودکار بانک صادرات را بانک ملی ببری، جریمهات میکنند. مهر این مسجد را مسجد دیگر ببری، نمی شود روی آن نماز خواند. چیزی که وقف مسجد است نباید حسینیه ببری. گفت: چرا؟ حسینیه مگر برای ابالفضل نیست؟ گفت: حسینیه برای ابالفضل است، اما جایز نیست. گفت: برو آ شیخ! ابالفضل دو دستش را کربلا برای خدا داد، حالا خدا دو تا زیلو برای ابالفضل نمیدهد؟ (خنده حضار) محاسبه میکنیم. میگوییم: حالا که ابالفضل دستش را داد، پس خدا هم زیلوهایش را بدهد. من خمس نمیدهم، ولی خودم به فقرا میدهم. فلانی را کمک کردم، فلانی را کمک کردم. تمام کمکها را هم بکنی، مثل اینکه بگویی: غسل نکردم ولی شیرجه رفتم. صبح تا شب هم شیرجه بروی این غسل نیست. صبح تا شام شیرجه بروید، این غسل نیست. آنطور که گفتند. ارتش میگوید: دستتان را اینجا بگذارید. بگو آقا من یک ساعت دستم را چنین کردم. میگوید: آن ادب نیست. بالا بگذاری ادب نیست، پایین هم بگذاری ادب نیست.
بعد از شهادت امام حسین که حکومت دست بنی امیه بود، یکی از این خلفای جنایتکار نماز صبح را سه رکعت خواند. بعد رفتند دهانش را بو کردند دیدند عرق خورده است. پیش نماز بنی امیه عرق خورده بود. گفتند: سه رکعت خواندی! گفت: من امروز حالم خوب است، میخواهید بیشتر هم بخوانم، میخوانم. ما هم میگوییم: خمس نمیدهیم. ولی میخواهید به فقرا کمک میکنیم. این عوض آن، این عوض آن.
6- تفاوت مالیات با خمس و زکات
آقا ما مالیات میدهیم، دیگر چرا خمس بدهیم؟ آقاجان مالیات… مثل اینکه آدم بگوید: من قرص تب خوردم. میگوید: بابا قرص تب غیر از قرص فشار است. قرص فشار غیر از قرص قند است. نمیشود گفت من یک قرص خوردم، این عوض آن.
یک کسی نماز میخواند، شک کرد که سه رکعت خوانده یا چهار رکعت، هرچه فکر کرد مسألهاش را بلد نبود، رویش را چنین کرد و گفت: این قسمت مفت، مفت که میارزد، از اول «اللَّهُ أَکْبَر»! (خنده حضار) این فکر کرد که مثلاً وقتی بلد نبود، نمازش را باطل میکرد میگفت: این هیچی، این مفت پیشکش تو.
مالیات غیر از خمس است. مالیات مخارج شخص شماست. شما در خانه مگر قفل نمیزنی، یک پولی هم به دولت میدهی و میگویی: بیرون پلیس بگذار. در خانه مگر موزاییک نمیکنی؟ یک پولی هم به دولت میدهی و میگویی: بیرون را آسفالت کن. در خانه مگر باغچه و گلدان نداری، یک پولی به دولت میدهی و میگویی: بیرون خانهام را پارک درست کن. در خانه کپسول آتش نشانی نداری، میگویی این ماشین آتش نشانی بخر. در خانه چهار تا قرص آکسار آسپرین داری، میگویی: این پول را بگیر، یک درمانگاه بیرون درست کن. در خانه میز پینگ پونگ داری، میگوید: این پول را بگیر میدان ورزش درست کن.
مالیات پولی است که به دولت میدهی برای تأمین نیازهای شما، منتهی شما دو رقم نیاز داری. نیازهای درون خانه، نیازهای بیرون خانه. درون خانه را با دست خودم خرج میکنم. بیرون خانه هم میگویم بگیر، پارک، آسفالت، پلیس، آتش نشانی و درمانگاه درست کن. مالیات برای خرج شماست، اما در خمس نمیگویند: مرجع تقلید این پولها را بگیر، خانه ما را امن کن. این خانه را بگیر… میگویی: مرجع تقلید این پول را بگیر، خرج دین کن. پول را بگیر، خرج دین کن. عالم تربیت کن. کتابی بنویس. از شبهاتی که به اسلام میشود دفاع کن. خمس برای دین است. مالیات برای دنیاست. نمیشود گفت: آقا ما در جمهوری اسلامی مالیات میدهیم… خوب مالیات میدهی بالاخره ما اسلام شناس میخواهیم یا نه؟ ما عقب هستیم و خیلی هم عقب هستیم.
اشتباه میکنند پولدارهایی که کمک علمی به دانشجوها یا به طلبهها نمیکنند. خیلی اشتباه میکنند. شما دو تا بچه فقیری که نمیتواند درس بخواند، اگر امکانات تحصیلیاش را برایش درست کنی، حالا یا دانشجو، یا طلبه، خوابگاهی، کتابی، کامپیوتری، کمکش کنی این فردا اگر بوعلی سینا شود یا مطهری شود، به نفع تو است. پولها را که در گور نمیبرید. بچههایت هم که «الْحَمْدُ لِلَّه» عروس شدند، داماد شدند. یا دو تا بچهای که میخواهد رشد کند ولی امکان ندارد، امکانات را برایش فراهم کن.
7- کمک به دانشجویان و طلاب با استعداد
بعضیها من تعجب میکنم، مقبره میخرند. برای استخوانهای پوسیده خودش قبر میخرد. برو برای زندهها یک اتاق درست کن. شریک میشویم مقبره میخریم. خوب شریک شویم یک حوزه درست کنیم. دو تا طلبه در آن درس بخوانند. کسانی که حجره ساختند و ما طلبهها در آن درس خواندیم، الآن ممکن است مرده باشند، ولی بنده خیلی در مدرسهی فیضیه بودم، در مدرسهی خان بودم، مدرسهی آیت الله العظمی گلپایگانی بودم. همه اتاقهایی که درس خواندم، قم، تهران، نجف، مدرسهی آقای بروجردی بودم. آن مقداری که در حجرهها درس خواندم، همه آن مراجع از دنیا رفتند. اما الآن که من در تلویزیون شب جمعه صحبت میکنم، شما از حدیث من استفاده میکنی، اجرش را آن آقایی هم برده که برای من اتاق درست کرد. فرق نمیکند، حوزه و دانشگاه یکی است. بیاییم یک کاری کنیم که وزارت علوم نگوید ما اتاق نداریم، جا نداریم، خوابگاه کم داریم. امکان تحصیل، کتابی را بخواهیم در اختیار افراد بگذاریم.
یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
خوب آقای قرائتی، این بحثهایی که امشب میکنی، بحث حساب برای قیامت است. ما که فعلاً بنا نداریم بمیریم. خدا کاری به بنای شما ندارد. خدا چهارده مرتبه در قرآن گفته: «بَغْتَهً» یعنی من خواسته باشم جان بگیرم، منتظر سن و شناسنامه نیستم. آدم قبرستان که میرود عکس جوانها، کمتر از عکس پیرها نیست. اگر زیادتر نباشد. البته زنها عمرشان بیشتر است. چون آدم قبرستان که میرود زنها سر قبر شوهرها نشستند. یعنی شما صد تا زن بیوه پیدا میکنی، ده تا مرد بیوه پیدا نمیکنی؟ (خنده حضار) «الْحَمْدُ لِلَّه» عمر زنها بیشتر است. طوری نیست.
خدا زود حساب میکند، بله. «وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبینَ» (انعام/62) خدا سریع حساب میکند. از امام پرسید چطور روز قیامت خدا این همه آدم را حساب میکند؟ گفت: به همان دلیلی که خدا این همه آدم را رزق میدهد، این همه آدم را حساب میکند. خوب چطور حساب میکند؟ ما چهار رقم حساب داریم.
8- حسابهای سخت و آسان در قیامت
انواع حساب: 1- بعضیها «حِساباً یَسیراً» (انشقاق/8) بعضیها حسابشان آسان است. بعضیها را قرآن میگوید: «حِساباً شَدیداً» (طلاق/8) حسابشان سخت است. بعضیها بیحساب به دوزخ میروند، «فَلا نُقیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَزْناً» (کهف/105) بعضیها بیحساب به بهشت میروند. اینها چهار تا، همه را هم آیه داریم. «حِساباً یَسیراً» یعنی حساب آسان، حساب سخت، بیحساب به جهنم، بیحساب به بهشت. شما از کدامها هستید؟
امروز عصر یک حدیثی پیدا کردم که سه گروه بیحساب به بهشت میروند. اول حساب آسان را بگویم. کسانی که با مردم آسان بگیرند، خدا هم روز قیامت بر اینها آسان میگیرد. البته در بیتالمال نه. حالا آسان بگیر، ماشین دولت را بردارد و برود. طوری نیست، مال شخصیات را فشار نیاور. مال دولت را باید دقت کرد. کسانی که با مردم آسان بگیرند، خدا هم روز قیامت آسان میگیرد، کسانی که با مردم سخت بگیرند، خدا هم روز قیامت سخت میگیرد. بیحساب به دوزخ میروند. آنهایی که بیحساب به دوزخ میروند، مشرک هستند. مشرک بیحساب به دوزخ میرود. آنهایی که بیحساب به بهشت میروند، یکی این است که میگویند: روز قیامت یک عده میگویند: ما اهل صبر بودیم. «صَبَّرْنَا أَنْفُسَنَا عَلَى طَاعَهِ اللَّهِ وَ صَبَّرْنَاهَا عَنْ مَعْصِیَهِ اللَّه» (وسایل الشیعه/ج15/ص239) یعنی مقاومت کردند، کسانی که مقاومت میکنند، داغ میبینند، میسوزند ولی چیزی نمیگویند. فشار اقتصادی، فشار سیاسی، صبر میکنند، تحمل میکنند. متلک میشنود، قورتش میدهد. «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ» (آلعمران/134) آدمهایی که شهوتش تحریک میشود، تمایل جنسی دارد ولی میبیند گناه است خودش را نگه میدارد. کسانی که خودشان را نگه دارند، اینها بیحساب به بهشت میروند.
کسانی که پاتک میزنند، پاتک اخلاقی. یک عده میگویند: ما در دنیا «یُسَاءُ إِلَیْنَا فَنعْفُو» (وسایل الشیعه/ج12/ص171) به ما بدی کردند، ما آنها را بخشیدیم. «یُجْهَلُ عَلَیْنَا فِی الدُّنْیَا فَنَتَحَمَّل» (بحارالانوار/ج68/ص419) نسبت به ما بیمعرفتی کردند، ما قورتش دادیم. اصلاً به روی خود نیاوردیم. آقا مؤدب باش! طوری شده مگر حالا، حالا به یک آیت اللهی اشتباهی گفتند: حجت الاسلام، به یک دکتری، آمپول زن گفتند. به یک تاجری گفتند: شما که کاسب خوبی هستی، من کاسب هستم! من تاجر هستم… خوب ببخشید. اگر یک کسی شناخت نداشت، به شما یک لقب پایینتر داد، مثلاً باید بگوید: سرهنگ، گفت: سرگرد! اگر کسی یک نیشی به شما زد و شما تحمل کردی، به شما بدی کرد، مثلاً او دیدن شما نمیآید، شما دیدن او برو. به شما سلام نمیکند، شما سلام کنید. اینها هم بیحساب به بهشت میروند.
مسألهی دیگر بعضیها نیاز به حساب ندارند. مثلاً شما صدام را بگیری، قاضی میخواهی؟ اصلاً صدام دلیل میخواهد که مجرم است؟ خورشید هم دلیل میخواهد که خورشید نور دارد؟ «فَلا نُقیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَزْناً».
حسابگر یکی خداست، یکی رهبران معصوم، «ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ» (غاشیه/26) «وَ إِیَابُ الْخَلْقِ إِلَیْکُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَیْکُم» (فقیه/ج2/ص609) امام صادق فرمود: «کُلُّ أُمَّهٍ یُحَاسِبُهَا إِمَامُ زَمَانِهَا» (بحارالانوار/ج8/ص339) حساب هرکسی را امام زمانش دارد. یعنی امام زمان هر زمان مسؤول حساب و کتاب مردم همان زمان هست. «الْأَئِمَّهُ أَوْلِیَاءَهُمْ» (بحارالانوار/ج8/ص339).
وجدان، خود وجدان هم محاسب خوبی است. میگوید: «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً» (اسراء/14) خودت بگو با تو چه کنیم؟ یک حسابهایی که ما فکرش نیستیم. قرآن میگوید: این خوبها یک کارهایی میکنند که در ذهنشان نیست، بدها هم یک کاری میکنند که در ذهنشان نیست. میگوید: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم» (سجده/17) آنهایی که از رختخواب خودشان را بیرون میکشند برای نماز شب، تو که از رختخواب، جای نرم و گرم و خواب لذیذ دل کندی و نماز شب خواندی، «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ» تو نمیدانی چه اجری داری، نمیدانی یعنی به حساب نمیآید. بدها هم همینطور هستند. خدا میفرماید: «وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ» (زمر/47) روز قیامت مجرمین هم به یک بلاهایی میرسند که دیگر حساب اینجا را نکرده بودیم. یعنی هم خوبها دست به کاری میزنند، اجری میگیرند که این اجر در ذهن ما نبود، هم بعدها به یک کیفر و جزایی میرسند که میگویند: ما این کیفر و جزا در ذهنمان نبود.
9- حساب پیش از عمل، هنگام عمل، بعد از عمل
سه رقم حساب داریم، حساب قبل از عمل، وقت عمل، بعد از عمل. به ما گفتند: «إِذَا أَنْتَ هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَه» (کافی/ج8/ص149) خدا شهید رجایی را رحمت کند. شهید رجایی میگفت: از نابیناها یک چیزی یاد بگیریم. از آدمهای نابینا یک چیزی یاد بگیریم. چه؟ میگفت: نابیناها هر قدمی که برمیدارند فکر میکنند. که یکبار نیفتند. چطور نابینا برای هر قدمش فکر میکند. ای کاش ما چشمدارها هم برای هر قدمی فکر میکردیم. حرف قشنگی است. یک حرف هم از چمران بگویم. چمران میگفت: به ما میگویند: تعهد بهتر است یا تخصص؟ تعهد یعنی دین دارد، تخصص یعنی تخصص دارد. ایشان فرمود: دینداری و تخصص هردو مهم است. اما کسی که دین دارد، اگر تخصص ندارد کاری را قبول نکند. چون میگوید: آقا من درست است تخصص ندارم، ولی دین دارم. میگویم: بله، تو تخصص نداری دین داری. ولی تو اگر دین داشتی، کاری را که اهلش نبودی، قبول نمیکردی.
وقت عمل هم که گفته امیرالمؤمنین میفرماید: قلمهایتان را تیز کنید. سطرها را کنار هم بنویسید. از بیت المال این رقمی خرج نکنید. «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/6) خبری شنیدید، تحقیق کنید نگویید در سایت آمده. سایت میدانید یعنی چه؟ سایت یعنی دیوار کوچه. در دیوار کوچه هم میشود نوشت زنده باد قرائتی! هم میشود نوشت مرده باد قرائتی! هرکسی یک سایت درست میکند و هرچه میخواهد در آن مینویسد. مواظب باشیم چه چیزی مینویسیم، طرف که بود، چه بود، هدفش چه بود؟ صاف آبروی کسی را نریزیم، امام صادق فرمود: کعبه عزیزی، بعد فرمود: مؤمن از تو عزیزتر است. شما حاضر هستید مکه بروید، لجن به کعبه بمالید. هرگز! اگر به کعبه لجن نمیمالید، لجن به آبروی مسلمانها نمالید. آبروی مسلمانها عزیز است.
بعد از عمل هم، گاهی وقتها آدم یک کاری میکند میگوید: غلط کردم، حالا چه کنیم؟ هیچی، میگوید: هر غلطی کردی مسجد برو نماز آن غلط تو را پاک میکند، «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات» (هود/114) عذرخواهی کن جبران میشود. تلفن کن معذرت خواهی کن. از خدا عذرخواهی کنید، از مردم معذرت خواهی کنید. همین نمازها…
روز قیامت حساب چه کسی سخت است؟ حدیث داریم «إِنَّمَا یُدَاقُّ اللَّهُ الْعِبَادَ فِی الْحِسَابِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَلَى قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِی الدُّنْیَا» (کافی/ج1/ص11) هرکس عاقلتر است، حسابش سختتر است. میگویند: تو خیلی آدم زرنگی بودی. برای همه کارهایت دقت میکردی، چرا برای دینت دقت نکردی؟ کدام دانشگاه قبول شوم، کجا مغازه بزنم؟ ساختمان را چطور انجام بدهم؟ در تمام کارها خوب دقت کردی، آنوقت در ازدواج بچهات چشم روی هم گذاشتی؟ کسانی که خیلی عاقل هستند، اینها حسابشان روز قیامت سخت است. این هم یک مورد.
خدایا، روز حساب ما، حساب ما را آسان قرار بده. به ما توفیق بده خودمان در دنیا، چون حدیث داریم اگر کسی خودش، از خودش حساب بکشد، خدا میگوید: چون این دنیا خودش حساب خودش را کرد، من دیگر روز قیامت از این حساب نمیکشم. چون این دنیا خودش به حساب خودش میرسید. امام کاظم فرمود: کسی که خودش از خودش حساب نکشد، شیعهی واقعی نیست. شیعهی واقعی کسی است که شب به شب که میخواهد بخوابد حساب کند امروز چه کرده است. خلاف کرده عذرخواهی کند، عبادتی کرده «الْحَمْدُ لِلَّه» بگوید. خدایا قیامت ما را روز راحتی ما قرار بده.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
1- بر اساس قرآن، در قیامت چه کسانی مورد سؤال قرار میگیرند؟
1) مردمان عادی
2) پیامبران الهی
3) مردم و پیامبران
2- در قیامت، کدام اعضای بدن مورد سؤال قرار میگیرند؟
1) چشم و گوش
2) قلب و مغز
3) همه اعضای بدن
3- چه چیزی در پرونده انسان، ثبت میگردد؟
1) اعمال انسان
2) آثار اعمال
3) اعمال و آثار آنها
4- آیه 41 سوره انفال، چه چیزی را شرط ایمان میداند؟
1) انفاق به محرومان
2) پرداخت خمس
3) وصیت در اموال
5- آیه 8 سوره انشقاق، به کدام حساب اشاره دارد؟
1) حساب آسان مؤمنان
2) حساب سخت کافران
3) بیحسابی مؤمنان