موضوع: حسابرسی در دادگاه قیامت
تاریخ پخش: 15/02/1400
عناوین:
1- نقش امامان معصوم علیهم السلام در حسابرسی امت
2- انواع گفتگوها در قیامت
3- نقش شیطان در دعوت به گناه
4- درخواست دوزخیان در مأموران دوزخ
5- اتمام حجت خدا با مردم در دنیا
6- شب قدر، شب محاسبه اعمال
7- شب قدر، شب بخشش خطاهای دیگران
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه
اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
عزیزان پای تلویزیون شب بیست و سوم بحث را گوش میدهند. در شبهای قدر سه شبی که گفتهاند، شب بیست و سوم پررنگترین احتمال است. چون آمد خدمت حضرت گفت: من بیروم مدینه هستم، نمیتوانم یک شب بیشتر بیایم مدینه، به من بگو شب قدر، چه شبی است، نوزدهم، بیستم، بیست و یکم؟ ولی من یک شب میتوانم وارد مدینه بشوم. حضرت فرمود: پس اگر یک شب میخواهی، پس شب بیست و سوم باشد. اعمال شب بیست و سوم هم با شب نوزدهم و شب بیست و یکم فرق میکند؛ بنابراین به احتمال قوی، شب قدر، شب بیست و سوم است.
موضوع بحثمان بحث معاد بود ماه رمضان 1400، بیست و دو تا بحث کردیم. بحث امروز این است که قیامت حساب با چه کسی است؟
حساب با خداست، قرآن میفرماید: «وَ کَفى بِنا حاسِبینَ» بسم الله الرحمن الرحیم «وَ کَفى بِنا حاسِبینَ» (انبیاء/ 47)
«وَ کَفى بِنا حاسِبینَ» یعنی ما خودمان حسابگریم، کافی هم هست، نیاز به حسابگر دیگری هم نداریم. خب چه جوری حساب میکند؟ : «لا یُغادِرُ صَغیرَهً وَ لا کَبیرَهً إِلاَّ أَحْصاها» (کهف/ 49) کوچک و بزرگ را با دقّت حساب دارد. خب پرسیدند: چهطور خدا این همه آدم را قیامت حساب میکند؟ حضرت فرمود: همانطور که همه را رزق میدهد، همانطور هم به حساب همه میرسد، چهطور خدا به همه رزق میدهد.
خدا سریعالحساب است، اینکه میگویند قیامت طول میکشد، جواب مردم طول میکشد، نه، خدا در حسابش گیج میشود نعوذ بالله یا طول میکشد، حساب خدا آسان است.
خب ببینید شما. یک مثال بزنم. ماشین سوار میکند، ماشینهایی که حساب دارد چند کیلومتر، کیلومترشمار دارد. مسافر سوار میشود، مقداری که میرود، میایستد پیاده میشود، راننده دگمهاش را میزند، میفهمد چهقدر میآید، اما این تا برود پولهایش را درآورد بدهد به راننده، این کار طول میکشد و الّا چند کیلومتر آمده با یک دگمه اشاره میکند. کار خدا سریع است، جواب مردم طولانی است.
1- نقش امامان معصوم علیهم السلام در حسابرسی امت
غیر از خدا کس دیگری حساب میکند؟ بله. رهبر امت هم، رهبران امت هم حساب دارند.
امام صادق فرمود: روزی قیامت که میشود: «وَکَّلَنَا اَللَّهُ بِحِسَابِ شِیعَتِنَا» (الأمالی، ص 406) حساب شیعه با ما هست. علامهی طباطبایی میفرماید: «إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ» در قرآن آیه داریم: «إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ» (غاشیه/ 26) حساب اینها با ما هست، این آیه قرآن است، علامه طباطبایی میفرماید: روایاتی داریم، روایات متعدد که امامان معصوم فرمودند که حساب هر گروهی مربوط به امام زمان خودش است، تفسیر المیزان، جلد بیست و در تفسیر صافی هم داریم در سورهی اعراف به این معنا.
حسابرس اول خداست، بعد خداوند، همینطور که کارها را به فرشتهها واگذار میکند: «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً» (ذاریات/ 4) «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً» (نازعات/ 5) همینطور که خداوند به فرشتهها گفته: مقسّم هستید، مدبّر هستید، یعنی تدبیر و تقسیم رزق به عهدهی شماست، واگذار میکند، خداوند مسئولیت حسابرسی شیعه را به امامان معصوم واگذار کرده. خدا یک. رهبران معصوم دو.
سه وجدان انسان هم حسابرس است. قرآن یک آیه دارد که میگوید: «کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً». «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً» (کهف/ 14)
«اقْرَأْ کِتابَکَ» نامهات را بخوان. به انسان روز قیامت گفته میشود نامهات را بخوان، «کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً». خودت هر چه گفتی، خودت داور، خودت قاضی، بگو چه کنیم با این سالها غفلت، سالها گناه، خودت بگو حقّت چه هست؟
دیگر چه. حسابها در قیامت چهار جور هست که این را قبلاً اشاره کردیم. بعضیها حسابشان آسان است: «حِساباً یَسیراً» (انشقاق/ 8)، بعضی حسابشان، سخت است: «حِساباً شَدیداً» (طلاق/ 8). «حِساباً یَسیراً» در قرآن است، یعنی حساب آسان. «حِساباً شَدیداً» در قرآن هست، یعنی حساب سخت. بیحساب به بهشت میروند، بیحساب به جهنم میروند، این را قبلاً چون اشاره کردیم، دیگر ما رد شویم.
چه کسانی بیحساب به جهنم میروند؟ «أنَّ أهْلَ الشِّرکِ لا یُنْصَبُ لَهُمُ المَوازینُ» (الکافی، چاپ الإسلامیه، ج 8، ص 75) مشرکین میزان نمیخواهند. الآن شما صدام را بگیری، محاکمهاش میکنی؟ محاکمه نمیخواهد صدام. گرفتن واعدام، فوری، کسانی که با خدا رابطهای نداشتند، نه برای خدا کار کردند، نه ایمان به خدا داشتند، نه توکل بر خدا داشتند. هیچی هیچی. اینها برایشان روایت داریم، امام سجاد فرمود: «أنَّ أهْلَ الشِّرکِ» مشرکین «لا یُنْصَبُ لَهُمُ المَوازینُ» برای مشرکین میزانی نیست، یعنی «لا نُقیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَزْنا» (کهف/ 105) مشرکین بیحساب، تکلیفشان روشن است.
مثل اینهایی که برای ریاست جمهوری ثبت نام میکنند، میگویند این سی تا که اصلاً ایرانی نیستند، اینها که اینطورند، اینها که سابقهی جرم دارند، فقط مانده آدمهایی که مسئلهای ندارند، بررسی کنند شورای نگهبان که ثبت نام بکنند یا نکنند. بعضیها که تا ثبت نام میکنند، همان روزی که ثبت نام میکنند، عزلشان هم صادر میشود، چون معلوم است که اینها چه کاره هستند.
گروهی که بیحساب به بهشت میروند. آنها هم کسانی هستند که نسبت به گناه صبور بودند، خودشان را نباختند. چند تا چیز را روایت داریم خدا حساب نمیکند. پولی که خرج نان و غذا بشود، نمیگوید چی چی خوردی، چون دیگر حالا در شأن خدا نیست که بگوید چی چی خوردی، از غذا سؤال نمیکنند. پولی که خرج ازدواج میشود، پولی که خرج جهاز میشود، خرج حج میشود، اینها روایات متعدد داریم که حساب و کتاب ندارد. حساب بیشتر از این است که عمرت را چه کردی؟ درآمدت از کجا بود؟ مصرفت از کجا بود؟ غیر مصارف حج و ازدواج و اینها. حالا.
در قیامت گفتگوها زیاد است. یا الله. حالا این را چند جملهای بنویسید.
2- انواع گفتگوها در قیامت
بسم الله الرحمن الرحیم [پای تخته] موضوع: معاد (گفتگوها)
گفتگوهای مردم با چه کسانی؟
1- گفتگو میکنند با خوبها؛
2- گفتگو میکنند با بدها؛
3- گفتگو میکنند با شیطان؛
4- گفتگو میکنند با ملائکه؛
5- گفتگو میکنند با خداوند.
التبه خداوند باید بالا باشد، منتها به حسب طبیعی آخر دست میرویم سراغ خود خدا.
گفتگوی با خوبها. میگویند که: «أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُم» (حدید/ 14) مجرمین به خوبها میگویند: ما با هم بودیم، در یک پادگان، در یک دانشگاه و مزرعه و بازار و کارخانه بودیم. توی یک شهر و روستا و خوابگاه بودیم. میگوید با هم بودیم اما خط فکریمان دو تا بود. میگویند: «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ» (حدید/ 13) نگاهتان را به ما کنید، ما از نور شما استفاده کنیم. میگویند که اینجا نمیتوانیم قرضی بدهیم: «قیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً» (حدید/ 13) بروید از دنیا نور بیاورید، اینجا نور نیست.
از خوبها مأیوس میشوند، میروند سراغ بدها. بدها با بدها حرف میزنند، میگویند که: «لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنینَ» (سبأ/ 31) اگر شما نبودید، ما مؤمن بودیم، تو مرا گمراه کردی، تو این فیلم را آوردی، تو این عکس را نشان من دادی، تو فلان جا مرا مهمان کردی، تو فلان جا مرا بردی، با کتاب، نوار، ماهواره، سی دی، اس ام اس، مجله، مقاله تو مرا منحرف کردی.
3- نقش شیطان در دعوت به گناه
آنها میگویند: نخیر، «بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنین»، «قالُوا بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنین» (صافات/ 29). میگویند نخیر، خود شما ایمان نداشتید.
میآیند سراغ شیطان. به شیطان ملامت میکنند. توبیخ میکنند شیطان را که تو گمراه کردی. میگوید که: «فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُم» (ابراهیم/ 22)». «لا تَلُومُونی» یعنی مرا ملامت نکنید، به من چه، (ابراهیم/ 22). «لُومُوا أَنْفُسَکُم» بزن توی سر خودت. من کاری نکردم: «إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی» (ابراهیم/ 22) من فقط شما را دعوت کردم، شما خودت آمدی. من که بغلت نکردم، هُلت بدهم، کیش کیش کردم آمدی. مجبورت که نکردم، حالا اینجا یک پرانتز باز کنیم، اصلاً انسان مجبور است؟ نه. ما چهار دلیل، دلیل عقلی را میگذاریم کنار، دلیل قرآن را هم میگذاریم کنار، دلیل روایی را هم میگذاریم کنار، دلیلهای فطری که دیگر یک بچهی ده ساله هم بداند. ما چهار تا دلیل داریم به اینکه ما آزادیم، مجبور نیستیم:
1- شک. شما در عمرت شک میکنی که این کار را بکنی یا نکنی؟ همین که شک میکنی این کار را بکنی یا نکنی، پیداست که آزادی. چون اگر مجبور بودی شک نمیکردی. مثلاً دست آدم وقتی لغزش پیدا میکند، این یک بیماری است، نمیتوانم نگهش دارم، دست خودم نیست. آدم مجبور دست خودش نیست:
این که گویی این کنم یا آن کنم این دلیل اختیار است ای صنم
همین که شک میکنی، شک دلیل بر این است که انسان آزاد است، میتواند انجام بدهد، میتواند انجام ندهد، در آن فکر میکند، شک میکند.
2- انتقاد از کسی کردید یا نه؟ بله زیاد. همین انتقاد یعنی اینکه تو میتوانستی این کار نکنی، چرا نکردی؟ آدم اگر مجبور باشد میگوید دست خودم نبود که تو از من انتقاد میکنی؟ انتقاد مال این است که طرف آزاد بوده، میتوانسته انجام بده، میتوانسته انجام نده، حالاتوبیخ میکنیم، انتقاد میکنیم چرا.
پس شک یک. انتقاد دو.
3- پشیمانی. آن هم دلیل بر آزادی انسان است. همین که پشیمان میشوی پیداست که میتوانستیم نکنیم، چون اگر مجبور بودی، آدم مجبور که پشیمان نمیشود، دست خودم نبوده. پشیمانی دلیل بر این است که انسان آزاد است.
4- ادب. شما بچهات را ادب میکنی یا نه؟ بله. همین که بچهات را ادب میکنی، میفرستی مدرسهی خوب، معلم خوب، استاد خوب. یعنی چه؟ یعنی بچه میتواند خوب بشود، میتواند بد بشود. من بفرستم او را یک جا که انشاءالله خوب بشود. س چهار تا دلیل فطری داریم، برای اینکه انسان آزاد است. میتوانید بگویید:
1- شک. 2- انتقاد. 3- پشیمانی، 4- ادب.
اینها دلایل فطریاند. نه دلیل عقلی میگوییم، نه دلیل قرآنی، نه دلیل حدیثی. به شیطان میگویند تو بودی؟ من که مجبورت نکردم، «إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ» (ابراهیم/ 22) من دعوتت کردم، «فَاسْتَجَبْتُمْ لی» (ابراهیم/ 22) خودت آمدی.
4- درخواست دوزخیان در مأموران دوزخ
میآیند سراغ ملائکه. میگویند: «لِخَزَنَهِ جَهَنَّمَ» پناه بر خدا، شب قدر اینها را باید از خدا خواست. «لِخَزَنَهِ جَهَنَّمَ» مالک مسئول جهنم است، «ادْعُوا رَبَّکُمْ» از خدا دعا کن، بخواه: «یُخَفِّفْ» تعطیل نمیشود، جهنم تعطیل نشود اما تخفیف بده، نه برای همیشه، «یَوْماً» یک روز، « مِنَ الْعَذاب» گوشهای از عذاب برای یک روز کم شود. خیلی سخت است. «ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْماً مِنَ الْعَذابِ» ای فرشتهی مأمور جهنم، برای یک روز یک کمی از این عذاب کم بشود، تخفیف بشود. «ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْماً مِنَ الْعَذابِ» فرشتهها میگویند: شما چند سال زنده بودید؟ چهل، پنجاه، شصت، هفتاد، هشتاد کمتر بیشتر. میگوید ده دقیقه فرصت فکر نداشتید؟ این همه «قد قامت الصلوه» شنیدی، یک بار نباید بیای مسجد؟ با این پایت همه جای رفتی، خانهی من نیامدی؟ نگفتم بیا، میبخشمت. «أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحیمُ» (حجر/ 49) خدا بعضی جاها «إنّا» میگوید، بعضی جاها «إّنی» میگوید. آنجایی که کار را با واسطه میکند، میگوید: «إنّا»، آنجایی که کار را بیواسطه میکند میگوید: «إّنی». «أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحیمُ». من خودم میبخشمت.
البته یک تصمیم هم باید بگیریم. هم قلباً باید پشیمان باشیم، هم تصمیم باید بگیریم. گفتگوها میکنند. آخرین جایی که، حالا آخرینش را من میگویم. یکی از موارد این است که به خدا میگویند: خدایا «ربّنا» الله اکبر. «ربّنا» عربیهایی که میخوانم قرآن است: ««رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها» (مؤمنون/ 107) خدایا ما را از این دوزخ خارج کن، «فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ» (مؤمنون/ 107) اگر دفعهی دیگر غلطی کردیم، ظالم هستیم. «قالَ اخْسَؤُا فیها وَ لا تُکَلِّمُون» (مؤمنون/ 108) «اخْسَؤ» در زبان فارسی یعنی چِخ. به سگ میگویند: «اخْسَؤ». عربها وقتی به سگ میخواهند بگویند برو گمشو، میگویند: «اخْسَؤ». «قالَ اخْسَؤُا فیها» انسان ولیّ خدا، جانشین خدا، «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً» (بقره/ 30)، انسانی که ابر و باد و مه و خورشید و فلک برای او درست شد، انسانی که صد و بیست و چهار هزار پیغمبر آمد، انسانی که به او گفتیم یک عبادت کن، ده تا پایت مینویسیم. انسانی که به او گفتیم اگر در راه خدا بدهی، جایش را پر میکنیم. انسانی که عیبهایش را پوشاندیم، دیگران عیبهایش را میفهمیدند، لویش میدادند، عیبهایش را پوشاندیم، رزقش دادیم، گناهانش را بخشیدیم، دعوتش کردیم، شب قدر او را بیدار نگهش داشتیم، میتوانست خوابش ببرد، میتوانست شب قدر را نداند چی چی هست، همه چراغها سبز بود، درها باز بود، «قالَ اخْسَؤُا فیها وَ لا تُکَلِّمُون» (مؤمنون/ 108) حرف نزن. حرف نزن. این سیمایی از گفتگوها.
دعا کنم حرفم تمام نشده ولی میخواهم یک دعا کنم. خدایا تو را به حق تمام آبرومندان درگاهت قسمت میدهیم، تو را به حق شهید رمضان، مولود رمضان، امیرالمؤمنین علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام، آنچه شب قدر برای خوبان مقدّر میکنی، به خاطر لیاقتشان، به آبروی آن خوبها، همهی آنها را برای همهی ما مقدّر بفرما.
ما را از زیانکاران و خاسرین و حسرت در یوم الحسره قرار نده.
5- اتمام حجت خدا با مردم در دنیا
خب از گفتگوها برویم به بحث دیگر. یک روایت داریم روز قیامت به افراد میگویند که استدلال کنند، میگویند: چرا این کار را نکردی؟ یا میگوید: بلد بودم، یا میگوید بلد نبودم. اگر بگوید بلد بودم، میگویند چرا عمل نکردی؟ اگر گفت: بلد نبودم، میگویند: چرا یاد نگرفتی؟ «فَلِلَّهِ الْحُجَّهُ الْبالِغَهُ» (انعام/ 149) خدا احتجاج که میکند طرف میماند، آدم هیچی ندارد بگوید. خیلی، وقتی که آدم زبانش بند بیاید خیلی مهم است. امام سجاد میگوید: خدایا آن وقتی که زبانم بند میآید، نمیتوانم جواب بدهم، آن وقت دستم را بگیر. «اللهم ارحمنی» خدایا رحمم کن «اذا کَلَّ لسانی عن جوابک» آن وقتی که از من سؤال میکنی، من سرم پایین است، هیچی ندارم بگویم، میدونستی، تو که میدونستی سیگار بد است، تو که میدانی چشمچرانی بد است، تو که میدانی کلاهبرداری بد است، تو که میدانی آبروی مردم را ریختن، بد است، تو که میدانی اختلاس بد است، اگر میدانی چرا عمل نکردی؟! اگر نمیدانی چرا نرفتی بپرسی؟! یک اسلامشناس نبود در منطقهی شما تلفن کنی، آقا من میخواهم دست به همچین کاری بزنم، خدا راضی هست یا نیست؟ حکم شرعیاش چی هست؟ دعای امام سجاد را بگویم باز آمین بگویید:
خدایا روزی که جواب نداریم بدهیم، به ما رحم کن. از این ماجرا هم بگذریم.
بعضیها میگویند آقا خوشگل بودم، دورم جمع شدند، من گول خوردم. میگویند مگر یوسف خوشگل نبود؟! آقا طلا و نقره و زر و زرقی و کاخ و باغ و خانههای کذایی، استخرهای کذایی، آقا گول خوردم. میگویند مگر زن فرعون در کاخ فرعون نبود؟! یک نمونههایی را، هر چه میرود دستگیره پیدا کند، یک چیزی، یک دلیل بیاورد که مرا ببخش، میگوید: خب ایشان هم که بود، چهطور ایشان گول نخورد؟!
خب خجالت و شرمندگی. امام صادق علیه السلام میفرماید اگر در قیامت و در دادگاه عدل الهی هیچ کیفری هم نباشد، مگر این شرمندگی بس است. بگویند جهنمی نیست، فقط بیا سؤالها را به تو بگوییم. داریم که گاهی وقتها انسان میگوید خدایا من را به جهنم ببر، بیش از این از من نپرس، جواب ندارم بدهم، جواب ندارم بدهم، بیش از این شرمندگی. خیلی مهم است.
حالا چه کنیم؟ شب قدر برای این کارهاست. بنشین محاسبه کن. رابطهات با خدا چه هست؟: «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» (مدثر/ 43) اهل نماز بودی؟ رابطهات با گرسنهها و فقرا چه هست؟ «وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکین» (مدثر/ 44). رابطهات با طاغوتها چه هست؟ چهقدر در قرآن هی گفتم: لا، لا، لا، لا. نه این به درد رهبری نمیخورد، «لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً» (انسان/ 24) این گنهکار است، اطاعتش نکن، «أو کَفُوراً» (انسان/ 24) اطاعتش نکن. «لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا» (کهف/ 28) این آدم غافلی است، دنبالش نروی. «اتَّبَعَ هَواه» (قصص/ 50) این هواپرست است، دنبالش نرو. «وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» (کهف/ 28) این آدم افراطی است، میزان نیست، دنبالش نرو. «لا تُطیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفین» (شعراء/ 151)، اسرافکار است، ولخرج است، دنبالش نرو. «أَمْرَ الْمُسْرِفین» اسرافکار است، دنبالش نرو. چهقدر در قرآن حدود بیست تا «لا» داریم. «لا تُطِعْ» (کهف/ 28) یعنی اطاعت نکن، «َلا تَتَّبِعْ» (جاثیه/ 18) پیروی نکن. گفتیم عقب این طاغوتها نرو. رفتی. هر روزی یک گروهی و یک گروهی و یک گروهی و بعد هم هر روزی مثل لُنگ بودی، لُنگ هر ساعت دور پای کسی است. امروز این رئیس است دور پای این است، فردا یک کسی دیگر رئیس است، دوباره دور پای آن. ما لُنگ بودیم در دنیا. یعنی هر ساعتی دور پای یک کسی بودیم، عیبهایش را میپوشاندیم. تو لُنگ بودی، تو خلیفهی خدا شدی، «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً» (بقره/ 30) تو خلیفهی خدا بودی، لُنگ شدی؟! هر ساعتی دور پای یک کسی هستی، عیبهایش را بپوشانی؟!
برای رهایی از آن روز فقط باید بنشینیم حساب کنیم. امام کاظم میفرمود: شیعهی واقعی کسی است که هر شبی که میخوابد، چند دقیقه ببیند صبح تا حالا چه کرده، اگر کار خیر کرده، «الحمدلله» بگوید، کار شر کرده، عذرخواهی کند و حدیث داریم کسی که از خودش حساب بکشد: «حاسبوا قبل ان تحاسبوا» (شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، ج 7، ص 66) کسی از خودش حساب بکشد، خدا روز قیامت میگوید: این را رهایش کنید، این در دنیا خودش، حساب خودش را میکشید، دیگر من دو بار حسابش را نمیکشم. حساب کنید، حسابهایمان هم دقیق باشیم، دو رکعت نماز شب خواندید نگویید. آخه بعضیها هم دو رکعت نماز شب میخوانند، یا یک عبادتی میخوانند، قرآنی میخوانند، فکر میکنند که از اولیای خدا هستند، هی دستانشان را تکان میدهد میگوید آخه من دیشب نماز شب خواندم، فرشتهها باید از آستین من بریزند بیرون. هان بیایید بیرون، اوم اوم، دیشب نماز شب خواندم!!! [خنده]
نماز شبهای ما به اندازهی یک شن است. شن؟ بله شن، چهطور؟ یک برگ. قرآن میگوید: «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض» (صف/ 1). «سَبَّحَ» فعل ماضی است، یعنی گذشته. آیهای هم داریم: «یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض» (جمعه/ 1). هم در گذشته «سبحان الله» گفته، هستی، تمام هستی گذشته «سبحان الله» گفته. تمام هستی آینده هم «سبحان الله» خواهد گفت. حالا تو هم بلند شدی، دو رکعت نماز خواندی، میگویی «سبحان الله»، تازه وقتی میگوییم «سبحان الله»، به اندازهی یک، آخ آخ آخ. یک چیزی یادم آمد بگویم، تلخ است ولی باید گفت. قرآن میگوید پرندهها «سبحان الله» میگویند و میفهمند ولی ما آدمها هم «سبحان الله» میگوییم و هم حواسمان پرت است.
«کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَه» (نور/ 41) یعنی همهی هستی، «عَلِمَ صَلاتَهُ»، «صَلاه» یعنی نماز، نمازش را میداند. هستی نماز میخواند، تمام جاندارها، همه بیجان و باجان، «ما فِی السَّماواتِ» یعنی حتی شنی که جان ندارد، جمادات، نباتات، حیوانات، بعد میگوید میفهمند هم چه میگویند: «عَلِمَ صَلاتَهُ» نمازش را حالیاش هست، ولی شما سر نماز مست بودی: «لا تَقْرَبُوا الصَّلاهَ وَ أَنْتُمْ سُکارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ» (نساء/ 43). ما نماز خواندیم حواسمان پرت بود. این پرنده، گنجشک، جیک جیک میکند، نمازش این است و میفهمد چه میگوید: «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَه» بنده را بیاورند پهلوی یک گنجشک روز قیامت بگویند آقای قرائتی تو «سبحان الله» گفتی، این هم «سبحان الله» گفت. این میفهمید، تو حواست پرت بود، ما پهلوی گنجشک چه خاکی بر سرمان کنیم!
یک وقتی ده، بیست سال پیش ستاد نماز درست کردیم. یک جایی بود مسئولین مملکتی هم بودند، من سخنرانی کردم گفتم که: من میخواهم یک دعای ویژه کنم که در عمرتان نشنیده باشید! لطفا دستها بالا. نمیدانستند میخواهیم چه بگوییم، دستها بالا. دانهدرشتهای مملکت هم بودند جمعشان. گفتم ما قبل از انقلاب میگفتیم: خدایا آبروی ما را پهلوی محمد و آل محمد نریز، انقلاب که شد گفتیم: خدایا آبروی ما را پهلوی شهدا نریز، امروز دعای نو این است: خدایا آبروی ما را پیش شاه عباس کبیر هم نریز.
ما دیگر پهلوی شاه عباس هم آبرو نداریم. چون شاه عباس از قبر بیاید پهلوی من، خواهد گفت: آقا، من شاه عباس بودم، چهار صد سال قبل از شما بودم، یک. پول نفت هم نداشتم، قطار هم نداشتم، با یابو و گاری در کویر، کاروانسرای شاه عباسی ساختم. با اینکه تو راه کربلا و مشهد، مثلاً آن زمانها شاید از کل ایران هزار نفر میرفتند، من برای هزار نفر کربلای مستحبی شما کاروانسرای شاه عباسی ساختم، شما برای نماز واجب در جادهها چی ساختید؟ پیغمبر پیشکششان. من گاهی وقتها میروم دعا کنم، میگویم: خدایا ببخشید معذرت میخواهم، گفتی دعا میکنم و الّا رویم نمیشود دعا کنم. خدایا ما را با محمد و آل محمد محشور بفرما. رویت میشود این را بگویی؟! اصلاً رویت میشود بگویی: خدایا مرا با بلال محشور کن، آخه بلال را لخت کردند، روی سنگ داغ مکه بدنش را سوزاندند، میگفت: اَحَد، اَحَد، اَحد. گفتند: بگو صَنَم، صَنشم، بت، بت. گفت: خدا، خدا. او کتکهایش را خورده، ما به پلوهایش رسیدیم. ما رویمان میشود با بلال محشور بشویم، تا چه برسد به محمد و آل محمد. منتها دیگر خدا میگوید بگویید من یک کاریش میکنم.
6- شب قدر، شب محاسبه اعمال
دعا که میکنید به همه دعا کنید. شب بیست و سوم بحث را گوش میدهید. ببینید فکر بلند باشد. من این را یک وقت هم گفتم، اگر شما در نماز بگویی: «سَمِعَ اللهِ لِـحَمدی»، «حَمدی» یعنی حمد من. خدایا حمد مرا میشنوی؟ خب تو یک نفری، چرا میگویی: «حَمدی»؟ بگو: «سَمِعَ اللهِ لِـمَن حَمِدَه»، «مَن حَمِدَه» یعنی کل انس و جن و فرشته. تو که میگویی: خدایا حمد مرا میشنوی، بگو: حمد ما را میشنوی. نگو: «اِهدِنی». «اِهدِنی» نمازت باطل است. باید بگویی: «اِهدِنا» همهمان را هدایت کن. «السلام علیَّ» نمازت باطل است، باید بگویی: «السلام علینا»، «اِهدِنا». «سَمِعَ اللهِ لِـمَن حَمِدَه»، نه «لِـحَمدی».
دعا به همه کنید. آنهایی هم که به شما ظلم کردند، آنها را هم دعا کن. یکی از علمای جامعهی مدرسین، از آن مجتهدان چهل سال پیش، هم سید، هم آیت الله، فقیه، پدر شهید، ایشان به من میگفت، میگفت: یکی از دوستان، مدینه در مسجد النبی به رفیقهایش دعا میکرد. هی رفیقها یادش میآمد، خدایا فلانی مشکلش را حل کن، فلانی را مشکلش را حل کن، یکی از رفیقهایی که با هم دعوا داشتند، او هم آمد، گفت برو، تو زندگی با هم دعوا داشتیم، برو، برو. میگفت یک خورده باز دیدم به ذهنم میآید، به من هم دعا کن. هر چی به ذهنم آمد، دعایش نکردم. آمد به خوابم، گفت درست است من و شما در دنیا دعوا داشتیم ولی من در برزخ گیر بودم، تو پهلوی پیغمبر بودی مدینه، من هی خودم را نشانت دادم، چرا به من دعا نکردی؟ حالا گیرم به تو یک سیلی زدم، گیرم یک پولت را هم خوردم. ببخش.
7- شب قدر، شب بخشش خطاهای دیگران
شب بیست و سوم باید ببخشید همدیگر را. برای همدیگر دعا کنید، حتی برای بدها دعا کنید. مگر به مالکاشتر جسارت نکردند؟ یک نفر رسید، مالک اشتر را نمیشناخت، یک جسارتی کرد، به این مرد گفتند: فهمیدی کی بود؟ گفت: کی بود؟ گفتند: مالک. اِه، این رئیس کل قواست، من جسارت کردم، چه خاکی بر سرم شد. دویدم رفتم پیدایش کنم. دیدم مالک اشتر رفت توی یک مسجد. رفتم گفتم: آقا من را ببخشید، من نشناختم شما را جسارت کردم. گفت: اتّفاقاً وقتی به من جسارت کردی، آمدم در مسجد دعایت کنم، خدا تو را ببخشد. فرماندهی کل قوا جسارت به او میشود، او میگوید: من تو را بخشیدم.
از خاک کمتر نباشیم. خاک را یک دانه اش میدهی، یک خوشه میدهد. حالا شما یک فحش شنیدی، ببخشش دیگر حالا. همه همدیگر را ببخشید. یک فکری بکنید مال مردم را پس بدهید. روایات مال مردم را، حق الناس را دیشب مطالعه میکردم، واقعاً خواب از سر آدم میپرد، چه خبر است؟! انشاءالله در جلسهی بعد میگویم.
خب شب بیست و سوم شب دعاست، من هم میخواهم دعا کنم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد. خدایا ده مرتبه یا ربّ بگویید. حدیث داریم ده مرتبه بگویید: یا رَبِّ، خدا میگوید: لبّیک، چه میخواهی؟ به تو میدهم.
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رَبِّ، یا رَبِّ. شما هم که پای تلویزیون هستید بگویید: یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ.
یا علی، یا عظیم، یا غفور، یا رحیم. خدایا تو واحدی، احدی، الهی، اللهی، کریمی، غفوری، رحیمی، همهی کمالات و اسماء مال توست، خیلی هم به ما چیزی دادی، همین که ما را زنده نگه داشتی، همین که سالم هستیم، همین که به سمت تو حرف میزنیم، در مسجد تو میآییم، همین که اسلام و قرآن را دوست داریم، همین که پدران و مادران ما را مسلمان تربیت کردند، همین که شهدا جان دادند و رژیم طاغوت را منهدم کردند، خیلی نعمتهای خاص و عامی به ما دادی، نمیتوانیم شکر کنیم.
خدا به موسی گفت: شکری بکن که در شأن من باشد. حضرت موسی گفت: نمیتوانم. گفت همین را میخواستم، بگو نمیتوانم. بهترین شکر این است که بگویی: خدایا نمیتوانم.
شکر کنید برای نعمتهایی که به ذهنمان نمیآید. خدایا برای هر نعمتی که به ذهنمان میآید و نمیآید، میفهمیم و نمیفهمیم، برای هر کسی، به ما و غیر ما، مدت کوتاه یا مدت طولانی، هر نعمتی به ما دادی، مادی و معنوی، پیدا و ناپیدا، لحظهای و دراز مدت، خودی و غیر خودی، برای هر نعمتی که در هر زمان و در هر مکان، هر نوع نعمتی را به ما و هر به موجودی دادی، نعمتهایی که گذشته بوده، نعمتهایی که الآن میدهی، نعمتهایی که بعد خواهی داد، برای هر یکیاش در هر آن، به عدد آنچه که به آن علم داری الحمد لله ربّ العالمین.
اللهم صل علی محمد و آل محمد. لغزش ها، فکر بد، نگاه بد، کلام بد، خوراک بد، عمل بد، موضعگیری بد، هر بدی که از ما سراغ داری، برای هر بدی، استغفر الله ربّی و أتوب إلیه.
اللهم صل علی محمد و آل محمد. خدایا اموات ما بیامرز. مرضای ما شفا بده. طاغوت ایران شکستی، طاغوتهای جهان یکی پس از دیگری بشکن. شرّ اشرار به خودشان برگردان. نسل ما را تا آخر تاریخ بهترین مؤمنین و مؤمنات قرار بده. هر چی شب قدر برای خوبان مقدّر میکنی، به آبروی آن خوبان همهی آنها را برای همهی ما مقدّر بفرما. ما را از غافلین در دنیا و از خاسرین و زیانکارهای دنیا و آخرت و از اهل حسرت و شرمندهی روز حسرت قرار نده.
از الآن تا ابد، از الآن تا ابد قلب حضرت مهدی را از ما راضی، ما و نسلمان را از یاران مخلصش قرار بده.
در باغچه آب کثیف فرو میرود، بغلش آب زلال میآید بیرون. نجاست در خاک میرود، گل میآید بیرون. یعنی در همین دنیا در هر باغچهای نشان میدهی که من میتوانم بدی را خوبی کنم، آب بدبو را، گلاب خوشبو کنم. خدایا سئیات ما را تبدیل به حسنه بفرما.
به خانوادههای عزیز جانباز، شهدا، جانبازان، ایثارگران، اینهایی که در اسلام ما، در ایمان ما، در تشیع ما، در انقلاب ما، در تعلیم و تربیت ما نوعی حق دارند، ما را پاسدار خونها و خدماتشان قرار بده.
«اللهم صل علی محمد و آل محمد»