موضوع بحث: حجاب، لباس
تاریخ: 15/10/67
بسم الله الرحمن الرحیم
در خدمت خواهران و برادرانی در دانشکده پرستاری هستیم، ولی بحث زمانی پخش میشود که نزدیک 17 دی است. 17 دی روزی است که رضا شاه ملعون به مأموریت خودش درباره کشف حجاب اقدام کرد و ما تصمیم گرفتیم که بحث لباس را در اینجا مطرح کنیم.
عناوینی که در روی تخته سیاه نوشتهام؛ کرامت و قداست لباس، صرفه جویی در لباس، رابطه لباس با نماز، لباس شهرت، آفات لباس، تهیه لباس برای محرومین به خصوص وقت زمستان، لباس تشویق، لباس یونیفورم، لباس شناسایی، شناخت انگیزههای خودنمایی، مسئولین و اینکه شخصیتها چه لباسی باید بپوشند، زن و مرد لباس مشترک میتوانند داشته باشند، یا نه؟ لباس نازک، توجه به غرائز انسان در لباس و. . . است.
بالاخره دختر یک لباسی، پسر یک لباسی، جوان یک لباسی، و پیر یک لباسی میخواهد. خواستههای طبیعی را باید در نظر بگیریم و سی چهل عنوان دیگر که من میترسم فرصت نشود تا بگویم. بحث ما بحث مورد نیازی است چون انسان از وقت تولد تا بعد از مرگ سر و کارش با لباس است و اگر یک زمانی مردم تصمیم بگیرند تا در لباس صرفه جویی کنند شاید درصد بالایی از مشکلاتشان به خاطر همین صرفه جویی حل شود.
1- کرامت و قداست لباس
بحث اول: لباس مقدس است، لباس نعمت است، کرامت است. خدا به حیوان لباس نداده به انسان لباس داده شما یک چیزی را که همینطور عادی و معمولی تلقی میکنید در پارچه نمیپیچید اما یک چیزی را که ارزش دارد در کاغذ کادویی میبندید. هر چیزی که ارزش دارد، حجاب هم دارد.
مرد و زن هر دو باید لباس داشته باشند و این از کرامتها و الطافی است که خداوند برای انسان قرار داده است و لذا قرآن هم میفرماید: که خداوند نعمت لباس را برای شما قرار داده است. اصلاً خداوند لباس را در قرآن به عنوان یک نعمت تلقی کرده است.
بعضی از لباسها قداست هم دارند و در قرآن داریم که: پیراهن یوسف را انداختند روی چشم پدر. پدر نابینا، بینا شد. یعنی این لباس، این نخها و پنبهها به خاطر اینکه در جوار حضرت یوسف بودند، کرامت پیدا کردند. شهید را میگویند با لباس خود دفن کنید و روز قیامت با همان لباس محشورمی شود. یعنی شهادت به لباس کرامت میدهد. بر عکس داریم که اگر افراد پستی لباسی را پوشیدند، شما لباس افراد پست را نپوشید.
دعبل شاعری بود که حدود 94 سال علیه دستگاه بنی امیه و بنی عباس شعر گفت. 20 سال از دیاری به دیاری دیگر تحت تعقیب و فراری بود. بعد از 20 سال بعد از نماز صبح در سن 94سالگی ایشان را شهید کردند. این پیرمرد قبرش در شوش دانیال است. امام رضا(ع) وقتی شعرهایش را شنید، لباس خودش را به او جایزه داد. و امام رضا(ع) فرمود: قدر این لباس را بدان. هزار شب و هر شبی هزار رکعت نماز در این لباس خواندهام و یک میلیون رکعت نماز من در این لباس خواندهام. مردم قم هم جمع شدند تا این لباس را از او بگیرند و خلاصه یک درگیری هم در قم سر لباس امام رضا(ع) پیش آمد.
آیت الله احمدی میانهای از علما و مدرسین قم کتابی تحت عنوان «تبرک» نوشته است. در آنجا 50 حدیث از شیعه و سنی نقل کرده که اصحاب رسول خدا با لباس تبرک پیدا میکردند و به همین خاطر هم گفتهاند که حتی مردهها را هر کدام که مکه رفتهاند، در آن لباسی و پارچهای دفن کنید که با آن احرام بستهاند یا لباسی که با آن نماز خواندهاند و اینها قداستها و کرامتهای لباس است. لباس نعمت است. لباس کرامت دارد به خصوص اگر لباس در بدن کسی باشد که آن شخص، شخص کریمی باشد.
2- پیامبر و تدبیر و صرفهجویی در لباس
مسئله دیگر صرفه جویی در لباس است. من یک حدیثی را برایتان بگویم که احتمالاً هم شنیده باشید و این حدیث خوب حدیثی است و اگر فیلم سازان لایق باشند، قابل نمایش هم هست.
یک روز پیامبر لباسی میخواستند به امیرالمؤمنین علی(ع) گفتند: یک لباسی برای من تهیه کنید. حضرت علی(ع) هم رفتند بازار و یک لباسی 12 درهم خریدند و آمدند. پیامبر دید لباس گران است. فرمود: برویم بازار اگر صاحبش این لباس را پس گرفت، یک لباس ارزانتری بخریم. با هم رفتند بازار. (در یک حدیث داریم تنهایی در یک حدیث داریم با هم رفتند بازار) یک لباس خریدند چهار درهم. همین طور که میرفتند بروند بازار دیدند کنیزی گریه میکند. گفتند: چه شده است؟ گفت: مسئولم پول داده من چیزی بخرم ولی من پول را گم کردهام، حالا میترسم کتکم بزند. گفتند: پولت چقدر بود؟ گفت: چهار درهم. چهار درهم به او دادند که او کتک نخورد. از این 12 درهم 4 درهم آن رفت و شد 8 درهم. رفتند بازار پیزاهنی خریدند چهار درهم و برگشتند. در راه که بر میگشتند دیدند برهنهای پیراهن میخواهد. دعا میکند که خدا جزای خیر بده به کسی که به من لباس بدهد. همان پیراهنی که خریده بودند را دادند به او و دوباره برگشتند بازار یک پیراهن چهار درهمی دیگر خریدند وقتی برگشتند باز کنیز را دیدند که گریه میکند گفتند: دیگر چه شده؟ گفت: تا حالا گریه میکردم که پولم گم شده است، حالا گریه میکنم برای اینکه دیر کردهام. گفت: بیا برویم. رفتند در خانه مسئولش. آن مسئول کنبز گفت: چون شما بزرگواران آمدهاید در خانهام، من این کنیز را برای همیشه آزاد میکنم.
آن وقت پیامبر فرمود: این خوب 12 درهمی بود. کنیزی را آزاد کرد و دو تا برهنه را پوشاند. فقط عنایتی که شد یک مقدار ما در مورد لباس صرفه جویی کردهایم.
ما 50 میلیون آدم هستیم در ایران که اگر مقداری در لباس صرفه جویی کنیم هیچ کس در ایران خودمان و شاید در بعضی کشورهای دیگر از سرما اذیت نمیشود. هیچ مانعی ندارد که آدم جورابش را وصله کند در حالی که میدانیم در بسیاری از مناطق محروم ایران، بچههای کوچولو میروند مدرسه وپاهایشان از سرما یخ میکند و پدر آنها پول جوراب ندارد و ما جوراب گل دار میخریم اینقدر تومان گرانتر و میگوییم عوضش قشنگ است. اگر کمی صرفه جویی کنیم پای بچههای فقیر از سرما یخ نمیکند.
در این حدیث میخواهیم پیامبر ما یک مقداری صرفه جویی کرد، کنیزی آزاد شد و دو تا برهنه پوشانده شد.
3- آثار برکات لباس و پوشش مناسب
به امیرالمؤمنین گفتند که چرا این قدر لباست وصله دارد؟ فرمود: این لباس ساده چند تا فایده دارد: فایده لباس ساده چیست؟ «یَقْتَدِی بِهِ الْمُؤْمِنُونَ»(نهجالبلاغه، حکمت 103) مردم وقتی دیدند این لباس ساده است دیگر غصه نمیخورند. یک شیک پوش که وارد دبیرستان دخترانه میشود، خدا میداند که از نظر روحی یک کودتا میکند، چون همه دخترها نیاز دارند ولی پدر آنها پول ندارند. ناراحت هستند و بالاخره ممکن است انتقام از این شیک پوش بگیرند. خیلی هم شیک پوشها کیف نکنند که ما شیک میگردیم. یک زمانی هم ممکن است این به یک حالت هیجانی تبدیل شود، ساده بپوشیم تا این سادگی را دیگران هم یاد بگیرند.
«یَخْشَعُ لَهُ الْقَلْبُ»(نهجالبلاغه، حکمت 103) لباس ساده قلب را آرام میکند، چون انسان وقتی لباسش شیک شد بد نفسی میکند. «کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»(علق/7-6) انسان هم که دید خیلی سوپر دولوکس است، مقداری بد نفسی میکند. «یَقْصِدُ بِهِ الْمُبَالِغُ»(المناقب، ج2، ص96) لباس ساده صرفه اقتصادی هم دارد. «أَحْصَنُ لِفَرْجِی»(المناقب، ج2، ص96). از نظر حفاظت لباس اینکه، لباس ساده هیچ وقت تحریک نمیکند. لباس شیک در جامعه تحریک به وجود میآورد. حفاظت هم بیشتر با لباس ساده میشود(حفاظت جنسی)
«هَذَا أَبْعَدُ لِی مِنَ الْکِبْرِ»(المناقب، ج2، ص96) «أَشْبَهُ بِشِعَارِ الصَّالِحِینَ»(المناقب، ج2، ص96)
به امیر المؤمنین(ع) گفتند: چقدر لباست ساده است؟ فرمود: من که لباس ساده بپوشم مردم هم به من نگاه میکنند و یاد میگیرند. آدمی که لباس ساده پوشید، از نظر روحی آدم متواضعی است و برایش صرفه اقتصادی هم دارد، دیگران را تحریک جنسی هم نمیکند و در این حالت از تکبر هم انسان به دور است. این بیانی است که در روایتهای مختلف داریم. صرفه جویی در لباس برای ما یک اصلی است. مسأله دیگر رابطه لباس با نماز است.
4- نماز و لباس مناسب
در جامعه دو رقم آدم داریم، بعضی آدمها میگویند: «حیف از لباس»! ولی اسلام میگوید: «حیف از نماز». حدیث داریم که بهترین لباس را برای نماز بپوش. بعضیها که میخواهند نماز بخوانند، میگوییم: «لباس خوب بپوش» میگوید: آخر اتوی آن به هم میخورد. در مسجدها دیدهایم اینهایی که کت و شلوار قشنگ دارند، آنرا در میآورند و باهمان لباس ساده نماز میخوانند. بعضیها هم ممکن است که لباسشان احتیاط داشته باشد. حالا ما بدبین نباشیم شاید احتیاط دارد.
به هر حال بعضیها میگویند: حیف از لباس، اتوی آن به هم میخورد! ولی باید گفت: حیف از نماز. امام حسن مجتبی(ع) وقتی میخواستند نماز بخوانند، بهترین لباس خود را میپوشیدند. گفتند چرا چنین میکنی؟ فرمود: «می خواهم پهلوی خدا که میروم، زیبا باشم» من بهترین لباس را میپوشم برای خدا، ولی شما بهترین لباس را میپوشید برای خلق خدا. «فَأَتَجَمَّلُ لِرَبِّی وَ هُوَ یَقُولُ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ فَأُحِبُّ أَنْ أَلْبَسَ أَجْمَلَ ثِیَابِی»(عوالیاللآلی، ج1، ص321) خدا در قرآن سفارش کرده: وقتی میخواهید وارد مسجد شوید بهترین لباس خود را بپوشید. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «مَنِ اتَّقَى عَلَى ثَوْبِهِ فِی صَلَاتِهِ فَلَیْسَ لِلَّهِ اکْتَسَى»(منلایحضرهالفقیه، ج1، ص206) حدیث داریم هر کس حیفش بیاید لباس را برای نماز بپوشد، بگوید این لباس باشد برای عروسی، این لباس باشد برای میهمانی، نماز را با همین لباسها و از این پارچههای ارزان میخوانیم، خدا هم او را از لباس خوب محروم میکند. «فَلَیْسَ لِلَّهِ اکْتَسَى».
یک زنی آمد پیش پیامبر و فرمود که: من یک پارچه برایتان آوردهام که این پارچه را با دست خودم بافتهام و این پارچه خوبی است. پیامبر هدیه را قبول کرد و پوشید. پس از مدتی یک نفر گفت: یا رسول الله لباس قشنگی داری، میشود این را به من بدهی؟ فرمود: بله و آن لباس خوب را به او داد. مردم گفتند: چرا این لباس را از پیامبر گرفتی؟ گفت: من برای تبرک گرفتم.
5- ممنوعیت لباس شهرت
به ما سفارش شده بهترین لباستان را وقت نماز بپوشید. لباس اگر از مرز اسلام بیرون برود، همهاش میشود آفت. لباس شهرت؛ در اسلام پوشیدن لباس شهرت ممنوع است. انسان نباید یک جوری لباس بپوشد که وقتی راه میرود، بگویند: عجب! اگر کسی یک لباسی بپوشد که مردم نشانش بدهند، چشمها متوجه او شود، لباسی باشد که هیچ کس نپوشیده باشد، لباسی که مردم بگویند فلانی فلان لباس را پوشیده، زلفشان را، کلاهشان را، ممکن است لباس روحانی را هم بپوشد ولی یک جوری قیافهاش را درست میکند که همه میگویند: «این کیست»؟ کسی اگر لباس شهرت بپوشد، روایات شیعه و سنی داریم که گناه و ممنوع است.
شهرت دو رقم است: حدیث داریم که پیامبر از دو شهرت نهی کرد، یکی شهرت تجمل و یکی شهرت زهد و(سادگی). آخر بعضیها شیک ترین لباس را میپوشند تا مشهور شوند و بعضیها هم ساده میپوشند تا مشهور شوند. هر دوی آن کلک است. کسی اگر مبلمان اتاقش را درست کند 100 هزار تومان، 200 هزار تومان، 300 هزار تومان، بیشتر و کمتر و به صورت عالی ترین فرم خودش را درست کند که بگویند فلانی در فامیل و درمحله تک است، این یک رقم شهرت طلبی هست. کسی هم اگر روی نمد بنشیند، با اینکه مالی دارد آن هم یک رقم شهرت است. چون میخواهد که بگویند فلانی روی نمد مینشیند. هر دو خطرناک است و انسان باید مواظب باشد که اگر از بنز فرار میکند، گیر گاری نیفتد که هر دو پز است. خوشا به حال کسی که خودش را بتواند در این جا تنظیم کند و بداند که کجا باید چه لباسی را بپوشد. روایت داریم که رسول خدا فرمود: «ای اباذر لباسی بپوش تا قلقلک نشود» قلقلک شدن گاهی به گرانی است و گاهی به ارزانی است، هیچ فرقی نمیکند. هر دو، راه نفوذ شیطان است. شیطان از هر راهی میتواند در انسان نفوذ کند.
6- لباس نشانگر جایگاه و شخصیت افراد
لباس در جامعه ما چیست؟ در جامعه ما لباس وسیله فساد میتواند باشد. وسیله تفاخر میتواند باشد، با کمال تأسف وسیله خودنمایی و ریا میتواند باشد. لباس خیلی نقشها میتواند داشته باشد. و اصولاً هر کسی هر لباسی میپوشد، نشاندهنده این است که در روح او چه میگذرد. کسی که هر لباسی را پوشید، از فرم لباس معلوم میشود که در درون چه فکری میکند. آن کسی که در درون میگوید: زنده باد شهوت! این جز به تن فکر نمیکند و لذا در انتخاب لباسش هم سعی میکند هر چه بیشتر تن خودش را نشان بدهد.
گاهی هم لباس به معنای حجاب، پوشش و کرامت است. یکی میگوید اصالت با کرامت است و یکی میگوید اصالت با بدن است. لباسها نشان دهنده تفکر انسان است و خیلی از افرادی که بد لباس هستند و بد حجاب هستند، واقعیتش این است که این مسأله یک ریشه روانی دارد، این سواد ندارد، کمال ندارد، آن کمالی که مردم را به خود جذب کند را ندارد. میآید و با لباس میخواهد. . .
مغازه دارها هم همینطور هستند، بیشترین لامپ را لبو فروشها و خربزه فروشها و خیار فروشها روشن میکنند. کل مغازهاش هزار تومان هندوانه است، اینقدر لامپ زده که انگار قالی ابریشم میفروشد. انسان مانند مشک آب است، مشک که آبش کم میشود لق لق آن بیشتر میشود. پول خورد سرو صدایش زیاد است. کبابی که بیشتر دمبه دارد، دودش بیشتر است. سیخهایی که گوشتش زیاد است دودش کمتر است. آن خانمی که بد حجاب است، کمبود دارد، کمالی که مردم به آن توجه کنند در وجودش نیست و نمیداند که چه کند. خود را یک جوری درست میکند که بلکه ظاهرش جلب توجه کند. بی کمالها نیاز به تبلیغ دارند. روغن نباتی قو هر چه که بگوید من طعم کره دارم، همه میدانند که چیست. ولی همیشه تبلیغات زیاد برای چیزهایی است که تو خالی است مانند طبل تو خالی، مشکی که آب در آن کم است، پول خورده و. . . همیشه هر جلوهای مال آدمهایی است که عقده دارند. آدمی که عقده ندارد هیچ دلیلی ندارد که من اینقدر ندارم و راحت هستند.
ویراژ دادن موتوریها و ماشینها هم همینطور است. مصنوعی حرف زدن هم همینطور است. آدم اگر حرف حسابی داشته باشد، راحت حرف میزند. هی پیچ دادن به حرفها، تغییر دکورها، تغییر لامپها، تغییر. . . تغییر. . . . این تغییر و تحولها خیلی هایش نشان دهنده یک چیزهای دیگری است.
حالا اگر زیاد مثال بزنم ممکن است هر مثلی به کسی بر بخورد، واقعیت آن اسراف است. من در یک کشور بودم که در این کشور اگر کسی بیشتر از یک لامپ روشی میکرد، او را دستگیر میکردند. گفتیم: چرا؟ گفتند: چون این کشور مقروض است. چون مقروض است، برق را به کشور دیگر میفروشد و بسیاری از قرض هایش را با فروش برق داده است. وقتی یک نمایشگاه دولتی خواستیم برویم و از نمایشگاه دیدن کنیم، سالنهای متعددی بود. هر سالنی را میرفتیم، سالن را روشن میکردند و به سالن بعدی که میرسیدیم، سالن قبلی را خاموش میکردند. و ما از طرف وزیر امور خارجه آنها بدرقه میشدیم و به حساب آنجا یک شخصیتی مهم تلقی شده بودیم.
لباسی که قرآن میگوید: «یُواری سَوْآتِکُمْ» (اعراف/26) خدا میگوید: «لباس دادم تا عیب هایتان را بپوشاند» ولی ما این لباس را وسیله جلوهگری عیوب قرار دادیم.
لباس تشویق؛ گاهی در اسلام افرادی با لباس تشویق میشدند. میآمدند لباس را به عنوان تشویق میگرفتند. در جنگ خیبر حضرت رسول(ص) لباس خود را برای تشویق به امیرالمؤمنین دادند. امام رضا(ع) لباس خود را به دعبل شاعر برای تشویق دادند.
7- لباس و اهمیت پوشش و پاداش کمک به محرومین
لباس برای محرومین؛ خیلیها سرما خوردند و لباس گران است. لباس برای محرومین معنایش این نیست که انسان لباس کهنه هایش را بدهد. فاطمه زهرا(س) در شب عروسیشان زن بی لباسی را دید، و خود لباس عروسی را به او داد. در دعای ماه رمضان میخوانیم: «اللَّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ»(المصباحکفعمی، ص617) خدایا! برهنهها را بپوشان. میدانم هر کدام از شما از برهنهها تصوری دارید. باز نمیتوانم اسم کشور را ببرم، حیف است که ما به خاطر همین سیاست خارجی، خیلی از چیزها را نمیتوانیم بگوییم. میلیونها برهنه کنار خیابانها نشستهاند.
کسانی که منتظر ظهور امام زمان هستند باید بدانند که امام زمان، لباسشان خیلی ساده است. مثل لباس علی بن ابی طالب و کسانی که واقعاً منتظر امام زمان هستند، باید زندگی خود را واقعاً روی شمعک بیاورند. ماشینهایی که میخواهند ماشینهای خراب را بکسل کنند، قدرت مانورشان خیلی کم است. کسی که امت فقیر جهان را میخواهد به نوا برساند، باید از خودش کم بگذارد. امام صادق(ع) فرمود: هر کس برادر برهنهای را در زمستان یا تابستان بپوشاند، حق است بر خدا که او را بپوشاند از بهترین لباسهای بهشت و سکرات مرگ برایش آسان شود. حدیث داریم: اگر کسی برهنهای را بپوشاند هفت هزار فرشته را خداوند مأمور میکند که بر او درود فرستد.
در حدیث دیگری است که: اگر انسان لباسی را به محرومی بدهد که بپوشد، تا مادامی که حتی یک نخ از این لباس باقیست او در ضمانت خداست. یعنی خداوند او را تضمین و بیمه میکند و در بیمه خداوند است. امام سجاد فرمود: کسانی که لباس دارند و میدانند افرادی برهنه هستند و نمیدهند، خداوند او را از صورت به جهنم خواهد انداخت. هم چنین حدیث داریم: که شب معراج پیامبر در آسمان افرادی را دید که به دوزخ میبرند و صحنههای جهنم برای پیامبر مجسم شد. پیامبر دید یک جایی نوشته «مَنْ أَرَادَ أَنْ لَا یَکُونَ عُرْیَاناً یَوْمَ الْقِیَامَهِ فَلْیَکْسُ الْجُلُودَ الْعَارِیَهَ فِی الدُّنْیَا»(الفضائل، ص152) هر که میخواهد در قیامت عریان محشور نشود، اگر لباسی دارد به بی لباسها بدهد.
ما نمیدانیم بی لباسی یعنی چه! کسی میداند که بچهاش میآید و میگوید: مامان دست هایم یخ زد، یا پایم یخ زد، کفشهایم پاره است و آب به داخلش میرود، برف به داخلش میرود! و پدر و مادر از بچه خجالت میکشد. در صورتی که بعضی میگویند کفش چرمی کم است ورنی میخواهم، ساق کوتاه است من ساق بلند میخواهم. ما نمیدانیم افرادی که سرما میخورند، خدا به ما چه خواهد کرد. یک مقداری روی لباس محرومین باید فکر کنیم. البته لباس هم باید لباس کهنه نباشد.
8- انفاق و خرج کردن هنر میخواهد
بعضی از مقدسین بلد نیستند که پول خرج کنند. پول خرج کردن هنر میخواهد. هرکس حاجی است و خیر و پول دار معنایش این نیست که عاقل است. این قدر پول خرج کردن هنر میخواهد که امام سجاد(ع) میفرماید: خدایا یادم بده که چگونه پول خرج کنم. دعای مکارم الاخلاق است «وَ أَصِبْ بِی سَبِیلَ الْهِدَایَهِ لِلْبِرِّ فِیمَا أُنْفِقُ مِنْهُ»(صحیفه سجادیه، دعاى 20) یعنی بسیاری از افراد لباسی به کسی میپوشانند ولی لباس ذلت است چون همه فامیل میفهمند این لباس کمک فلانی است. 50 متر پارچه را دو متر دو متر میکند و به همه بچههای محله یا مدرسه میدهد، یعنی همه یک رقم لباس و همه میفهمند که این لباسها همان لباسهایی است که از فلان مؤسسه آمده، چون همه یک رنگ است لباس را طوری ندهید که این بچه میان بچههای دیگر و این زن میان زنهای دیگر معلوم شود، این کار را به سر طلبههای قم یک وقت در میآوردند. بعضی از این افرادی که پارچههایشان از مد خارج و بنجل میشد میآمدند یک عالمی را میدیدند در قم و میگفتند: «آقا ما میخواهیم به این طلبهها خمس و سهم امام بدهیم، یک انبار پارچه داریم که هیچ کس نمیخرد» اینها را دو متر دو متر میکردند و هر طلبهای میرفت پول بگیرد دو متر هم پارچه میدادند. فردا هر کس این پارچه را میپوشید، مردم میفهمیدند از پارچههای فلان بزاز است. یک جوری باشد که معلوم نباشد. یعنی این پارچه مهر ذلت نباشد.
امیرالمؤمنین(ع) با قنبر بازار رفتند که لباس بخرند. لباس قشنگتر 3 تومان، سادهتر 2 تومان. وقتی خریدند، حضرت علی(ع) لباس قشنگتر را به قنبر داد و لباس سادهتر را خودش برداشت، قنبر گفت: آقا من غلام هستم و تو ارباب هستی و وقتی سخنرانی میکنی همه به تو نگاه میکنند. حضرت علی(ع) فرمود: درست است ولی تو جوان هستی، جوان دلش میخواهد که شیک پوش باشد. این قشنگتر است و این قشنگتر از آن که جوانتر هستی. یعنی باید خواستههای طبیعی را در نظر گرفت. چرا اسلام طلا و ابریشم را برای زن حلال کرده؟ چون زن به طورطبیعی میل به تجملاتش از مرد بیشتر است و لذا ابریشم و طلا که برای مرد حرام است، برای زن حلال است. یعنی یک مقدار در حرام و حلالها و در اینکه چه لباسی را چه کسی بپوشد، باید خواستههای طبیعی را هم در نظر گرفت.
9- تأثیر لباس و پوشش بر روحیات خود و اطرافیان
یکی از مسائل مهم در لباس این است که انسان مواظب روح خود باشد. امام سجاد یک روز لباس شیکی داشت در خانه پوشید و رفت بیرون یک خورده که رفت نگاه کرد دید خیلی شیک است برگشت. گفت: همان لباس خودم را بدهید این را نمیپوشم. گفتند: چرا؟ گفت: من امروز این لباس را پوشیدم، مثل اینکه دیگر امام سجاد نیستم و دارم عوض میشوم. آدمهایی هستند، پیاده که میروند به کسی سلام نمیکنند، همین که در ماشین نشستند از پشت شیشه نگاه میکنند تا کسی را ببینند و به او سلام کنند یعنی ما. . . .
«إِنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ(ع) خَرَجَ فِی ثِیَابٍ حِسَانٍ فَرَجَعَ مُسْرِعاً فَقَال یَا جَارِیَهُ رُدِّی ثِیَابِی فَقَدْ مَشَیْتُ فِی ثِیَابِی هَذِهِ فَکَأَنِّی لَسْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ»(مکارمالأخلاق، ص111) امام سجاد با لباس شیک رفت بیرون «فَرَجَعَ مُسْرِعاً» زود برگشت خانه «فَقَال یَا جَارِیَهُ رُدِّی ثِیَابِی» گفت: همان لباس هر روزم را بدهید این لباس را نمیخواهم گفتند: چرا؟ فرمود: «فَکَأَنِّی لَسْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ». مثل اینکه یادم رفته من علی بن الحسین هستم.
گاهی وقتها انسان باید مواظب باشد. برادر جان! این لباس را که پوشیدی، نمازت که بهتر نشده! تقوایت که بیشتر نشده! حالا ماشینت عوض شده و یا خانهات عوض شده «إِنَّ الْجَسَدَ إِذَا لَبِسَ الثَّوْبَ اللَّیِّنَ طَغَى»(مکارمالأخلاق، ص111) امام صادق فرمود: لباسهای نرم و نازک، بلند پروازی میآورد.
یک روز امام صادق بحث تکبر کرد. عبد الله بن ابی یعفور گفت: ای امام صادق «مَا حَدُّ الْکِبْرِ قَالَ الرَّجُلُ یَنْظُرُ إِلَى نَفْسِهِ إِذَا لَبِسَ الثَّوْبَ الْحَسَنَ یَشْتَهِی أَنْ یُرَى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِیرَهٌ»(مکارمالأخلاق، ص113) تکبر چیست؟ فرمود: تکبر این است که آدم لباسهای شیک بپوشد و بخواهد نگاهش کنند. تکبر چیست؟ تکبر این است که انسان لباس شیکی بپوشد و بخواهد که مردم به او نگاه کنند. به همین خاطر امامان ما حتی بین مردم میآمدند و لباس خوبتر میپوشیدند، اما وقتی خودشان میخواستند مناجات بکنند، دعا بخوانند، نماز شب بخوانند، لباس خشن میپوشیدند.
یک روز سفیان صوری به امام گفت: آقا لباسهای امیرامؤمنین ساده بود، چرا شما لباس قشنگ پوشیدی؟ آن حضرت فرمود: این لباس قشنگ را برای مردم پوشیدم، ببین زیرش خشن است من لباس خشن را میپوشم برای خودم و خدا، ولی برای مردم لباسم را خوب میپوشم. اما تو چی؟
یک آخوندی بود که او را اعدام کردند. او یک روز زمان طاغوت منزل ما آمد. خدا رحمت کند شهید بزرگوار مفتح هم بود و یک عده دیگر هم از بزرگان بودند. از افراد متوسط جامعه بودند. نهاری در خانه ما بود. آن آقا (که اعدام شد) به مرحوم شهید عزیز مفتح گفت: ما باید چی باشیم و چی باشیم و چی باشیم و. . . خلاصه من خودم میزبان بودم، غذا به آنها دادم با دو رقم خورشت. بعد که آمد بیرون، یک خورده نان خشک در کیسهاش بود. آن نان خشک را برداشت و شروع کرد به خوردن نان خشک و گفت: ما باید خود سازی کنیم. تا این را گفت، من گفتم: آقا، تو در خانه من بودی و دو رقم خورشت خوردی، حالا روبروی اینها نان خشک میخوری؟ این کلکها پیدا میشود. انسان یک مدتی با کلک زندگی کند، ولی عاقبت ندارد.
ناصرالدین شاه به آقایان افطاری میداد، یک سال جنایتی کرده بود. علما تصمیم گرفتند افطاری خانهاش نروند. دربار دید که بد میشود، یک مشت طلبه مصنوعی درست کرد. دنبال یک آیت الله مصنوعی هم میگشت و آن را هم پیدا کرد. یک خربزه فروش خیلی خوش قیافه که ریشهای بلند و سفیدی داشت. به او گفتند: آقا، این پولها را بگیر و یک ساعت بنشین و برو، ما فقط میخواهیم گزارش تهیه کنیم. آنها آمدند افطاری خوردند و رفتند. ناصرالدین شاه آخر وقت که میخواستند بروند، گفت: بایستند! نروند! گفتند: نه آقا آنها کار دارند منبری دارند. گفت: نه بگذارید که باشند. بالاخره ناصرالدین شاه آمد و آخر افطاری بود و دسر خربزه بود. تا خربزه را خورد گفت: این خربزه شیرین نیست. یک مرتبه آیت الله الکی (خربزه فروش) گفت: باید بیایی در دکان خودم. همه چیز خراب شد. یعنی اگر خربزه فروش آیت الله شد دیر یا زود لو میرود.
مردها باید خودشان را برای زنها آرایش کنند آن هم برای زن خودش. زن هم همچنین برای مرد خودش و حدیث داریم: مردی که در خانه خود آرایش کند در عفت و تقوای زنش مؤثر است. مرد اگر به خودش نرسد زنش در خطر است. امام رضا(ع) میفرماید: هر مردی دوست دارد که زنش هوس نسبت به هیچ مردی در ذهنش نیاید، هر چه میتواند به خودش برسد. مردهایی که به خودشان نمیرسند احساس خطر برای زنشان است. این هم برای این است که مرد هم باید به خودش برسد. اما برای زن خودش و زن هم برای مرد خودش.
10- اسلام و نوع رنگ و چگونگی لباس و حفظ آن
دعایی درباره لباس داریم و توجهاتی که برای رنگ لباس، جنس لباس و. . . است. از نظر روایات ما، بهترین لباس، لباس پنبهای است و بهترین رنگها سفید است و از نظر اسلام گاهی هم زرد. بچههای کوچولو لباس سرخ بپوشد طوری نیست اما بزرگها لباس سفید و روشن.
حتی کودک و بزرگ، لباس احرام، حتی اموات، زنده و مرده لباس سفید برایشان سفارش شده چه زنده و چه مرده، چه لباس مقدس، چه لباس احرام و چه لباس کار. البته سه تا چیز استثناء شده: کفش مشکی، عمامه مشکی، عبای مشکی، طوری نیست. غیر از اینها لباسهای دیگر سفارش شده سفید باشد.
هدیه گرفتن و هدیه دادن لباس؛ داریم که بهترین لباس هایتان را سعی کنید روز جمعه بپوشید و لباس شخصیتها را حفظ کنیم. امام صادق(ع) یک روز میهمان داشت و میخواست از میهمانها پذیرایی کند، فرمود: من یک یادگاری دارم برایتان بیاورم. ایشان رفتند لباس علی بن ابی طالب(ع) را آوردند که صبح نوزدهم ماه رمضان ضربت خورده بودند و خونهای مغز علی بن ابی طالب(ع) روی آن پیراهن بود. امام صادق(ع) فرمود: من این لباس را به عنوان یادگار نگه داشتهام. ما باید چیزهای شهدایمان را یادگار داشته باشیم، عبای پاره پاره آیت الله اشرفی اصفهانی را باید داشته باشیم. لباسهای پاره آیت الله مدنی را باید داشته باشیم. این لباسها خاطره دارند. مکانهایی که خاطره دارد، جاهایی که خاطره دارد، باید حفظ شود.
اگر دولت سعودی خانه پیامبر را همینطور که هست میگذاشت، مسجد را بزرگ کند، ساختمان هرچه میخواهد بسازد، اما آن خانه اصلی را به هر نحو است، نگه دارد تا مردم میرفتند خانه پیامبر را از نزدیک میدیدند. اینها چیزهایی است که جغرافی نیست و تاریخ است. مدرسه فیضیه قم جغرافی نیست، تاریخ است. معمولاً شهدا را از نظر جغرافی بررسی میکنند، اما بعضی از مکانها، مکان است اما جغرافی نیست بلکه خاطره دارد. این لباسهایی که تاریخ است حفاظت آنها سفارش شده است.
لباس مشکی در عزا طوری نیست چون داریم که وقتی یزید اهل بیت را آزاد کرد، گفت: هر کاری میخواهید بکنید. گفتند: ما میخواهیم لباس عوض کنیم و عزاداری کنیم. تمام فامیل لباس مشکی پوشیدند و اینجا پسر علامه حلی یک قصه نقل میکند. میگویند: یک عارفی را دیدند لباس مشکی پوشیده، گفتند: چه کسی مرده؟ گفت: خودم مردهام! گفتند: تو که زنده هستی. گفت: نه روحم را در میان میلیونها گناه کشتم. در عزای گناه خودم نشستهام. چون انسانیت خودم را نابود کردم.
لباس زن و مرد؛ در تاریخ داریم یک مردی لباس زنانه پوشید و وارد مسجد شد. امیرالمؤمنین فوری او را از مسجد بیرون کرد و گفت: «أخرج» برو.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»