موضوع: جایگاه دنیا در فرهنگ قرآن
تاریخ پخش: 09/02/99
1- ترغیب قرآن به کسب دنیا
2- انتقاد قرآن از فروختن آخرت به دنیا
3- انتقاد قرآن از وابستگی و دلبستگی به دنیا
4- انتقاد از کارهای حرام بخاطر تأمین رزق
5- سرنوشت ثروتمندان بی ایمان در قرآن
6- حسرت خوردن مردم بر ثروت قارون
7- شیوه گام به گام شیطان در انحراف انسان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحثمان در مورد اقتصاد و اخلاق اقتصاد و دنیا و کار و… دنیا و آخرت مثل سوییچ در است، کلید در را میاندازی یک طرف بچرخد قفل میشود و یک طرف دیگر بچرخد باز میشود. مثل چاقو است، برای پوست کندن میوه خوب است و برای زدن در شکم مردم بد است. این انسانها هستند که باید دید هدفش از تحصیل، مدرک، کشتی، فوتبال، ازدواج چیست؟
دنیا میتواند مزرعه آخرت باشد، مقدمه خدمت به جامعه باشد. بستر ابتکار و رشد باشد. همین دنیا میتواند وسیله حرص و طمع و بخل و حسادت باشد، وسیله زیادهخواهی و ظلم و غفلت و فزون طلبی باشد. تا ببینیم این دست کیه؟ پول دست آدم عاقل یک معنا دارد و دست آدم کم عقل یک معنای دیگر دارد. لذا نه میشود گفت: دنیا بد است چون خیلیها از دنیا استفاده خوب میکنند، نه میشود گفت: دنیا خوب است، چون خیلیها همین که به پولی و پستی رسیدند، عوض میشوند.
یک روایت دیدم اگر با کسی رفیق هستید، رفیق شما مسئول مملکتی شد و پستی گرفت، اگر یک دهم رفاقت قبلیاش را حفظ کرد، «لیس بصدیق سوء» این آدم بدی نیست. یعنی باز هم آدم خوبی است. یعنی چه؟ یعنی پست و مقام آدم را صد در صد عوض میکند. اگر ده درصد رفاقتش ماند، باز هم «لیس بصدیق سوء».
1- ترغیب قرآن به کسب دنیا
انتقادهایی که در قرآن است میگوید: چرا آخرت را فراموش کردی، نمیگوید: چرا سراغ دنیا رفتی؟ سراغ دنیا را چند آیه در قرآن داریم که «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» قاری: «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» (جمعه/10) ابتغاء یعنی دنبالش برو. دنبال فضل خدا برو، دنبال پول برو. کاسبی و تجارت و کشاورز، دستور است. آیه دیگر میگوید: دنبال کار برو. «فَامْشُوا فِی مَناکِبِها» قاری: «فَامْشُوا فِی مَناکِبِها» (ملک/15) یعنی برو از گردنههای زمین بالا، در دامنه کوهها، برو«فَامْشُوا فِی مَناکِبِها وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ» خلاصه «فَامْشُوا» یعنی دنبال پول برو. «و ابتغوا» یعنی دنبال پول برو. پس شما آخوندها تا حالا میگفتید دنیا بد است. آخوند از خودش حرف ندارد. قرآن میگوید: اگر دنیا را به یک سمت بچرخانی خوب است، به یک سمت بچرخانی بد است. همین افطار، افطار که شد غذا بخوری عبادت است. یک دقیقه قبل از افطار گناه است. زبان هم همینطور است. به چه طرف بگردد تا ببینیم این کلام حق است یا کلام باطل است؟
خداوند گلههایی که میکند این است، به دنیا سه لقب داده است، یکی گفته دنیا خیر است. در سوره جمعه میگوید: وقتی نماز جمعه تمام شد، بروید مغازهها را باز کنید… «وابتغوا…»، «فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاهُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» دنیا فضل است. قاری: «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» بعد از نماز جمعه سراغ فضل خدا بروید. فضل خدا یعنی درآمد. دنبال کار بروید. پس خدا به دنیا فضل گفته است. به دنیا خیر گفته است. یک آیه در قرآن داریم میگوید: «إِنْ تَرَکَ خَیْراً» (بقره/180) به جای اینکه بگوید: «ان ترک مالاً» اگر انسان دارد میمیرد یک مالی گذاشته وصیت کند به جای اینکه بگوید: «ان ترک مالاً» گفته: «إِنْ تَرَکَ خَیْراً» یعنی لقب خیر داده است. لقبهای دنیا، خیر است. فضل است.
2- انتقاد قرآن از فروختن آخرت به دنیا
پس اشکالها چیست؟ اشکال این است که چرا دنیا و آخرتت را فروختی؟ آخرت را به دنیا فروختی. «اشْتَرَوُا الْحَیاهَ الدُّنْیا» قاری: «اشْتَرَوُا الْحَیاهَ الدُّنْیا» (بقره/86) دنیا و آخرتش را فروخت. این کار بد است. 2- یک جای دیگر میگوید: «أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا» قاری: «أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا» (توبه/38) به دنیا راضی شدی؟ یکجا میگوید: «فَرِحُوا بِالْحَیاهِ الدُّنْیا» قاری: «فَرِحُوا بِالْحَیاهِ الدُّنْیا» (رعد/26) یکجا میگوید: «یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا» قاری: «یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا» (ابراهیم/3) اینها همه آیه قرآن است. «فرحوا، یستحبون، ا رضیتم» نمیگوید دنیا بد است. میگوید: چرا باقی کمالاتت را له کردی برای رسیدن به پول؟ دنیا خوب است به شرط اینکه آدم آخرت فروشی نکند.
یکجای دیگر میگوید: «لا تَمُدَّنَ عَیْنَیْکَ إِلى» قاری: «لا تَمُدَّنَ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْْ زَهْرَهَ الْحَیاهِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى» (طه/131) «لا تَمُدَّنَ عَیْنَیْکَ» یعنی چشمهایت را کش نده، یعنی یک کسی که پولدار است، آه نکش و نگاهش کن! دنیا خوب است، اما خودت را نباز. یکجا دیگر میفرماید: «وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیاهَ الدُّنْیا» قاری: «وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیاهَ الدُّنْیا» (نجم/29) برای اینکه حواسها پرت نشود، پس ببینید دنیا سه لقب خوب دارد و چند لقب بد دارد. لقب خوب دنیا خیر است. «إِنْ تَرَکَ خَیْراً» آیهاش«إِنْ تَرَکَ خَیْراً» است. دنیا فضل الهی است، آیهاش«وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» دنیا فضل است و خیر است. پس چه چیزی بد است؟ آن چیزی که بد است این است که آخرتت را بفروشی، یعنی یک دروغ بگویی برای اینکه پول بگیری، این خوب نیست. آبروی کسی را بریزیم برای اینکه به جایی برسیم، حق و ناحق کنیم تا در انتخابات یک نفر رأی بیاورد. تملق کنیم برای اینکه از کسی پول بگیریم. دین فروشی بد است. دنیا خوب و دین فروشی بد است.
3- انتقاد قرآن از وابستگی و دلبستگی به دنیا
دنیا خیر است اما اگر کسی این خیر را زیاد دوست داشته باشد مورد انتقاد است. «وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ» قاری: «وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ» (عادیات/8) دنیا خیر است اما این خیر اگر شدت پیدا کرد، شدتش بد است. مثل غذا خوردن، غذا خوردن خوب است، پرخوریاش بد است. بدخوری بد است. حرام خوری بد است. و الا در قرآن چقدر آیه داریم، «کلوا کلوا» بارها گفته بخورید اما میگوید: پرخوری نکن. «لا تسرفوا» حرامخوری نکن. خوردی از انرژیاش استفاده بهینه کن. یک آیه در قرآن داریم میگوید: آنهایی که کارشان جمع کردن مال و شمارش مال است، امروز سکه چند است؟ فردا دلار چند است؟ اینها را قرآن میگوید: «الَّذِی جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ» قاری: «الَّذِی جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ» (همزه/2) عدده یعنی هر روز صبح به صبح میگوید: سکه چند است؟ نیم سکه چند است؟ ربع سکه چند است؟ دلار چند است؟ خودرو چه شد؟ یعنی همه حواسش مربوط به این است که سی بار، صد بار، کمتر بیشتر زنگ میزند که آقا امروز سکه چند است؟ دلار چند است؟ یکبار زنگ نمیزند که آقا سر نماز حواسم پرت است. چه کنم حواسم جمع باشد؟ یعنی خودش دارد لحظه به لحظه از عمرش کم میشود. ما مثل یخ هستیم، یخ از یک طرف آب نمیشود، از شش طرف آب میشود.
«وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ» قاری: «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ» (عصر/1 و2) نمیگوید: «ان الانسان لفی ضرر» ضرر و خسارت فرق میکند. ضرر مثل این است که شما سکه میخری یک میلیون، بشود نیم میلیون. ولی نه طلا نقره شد، نه طلا حلبی شد. نه طلا آهن شد. طلا طلاست، نه وزنش کم شد و نه جنسش بد شد ولی نرخش کم شد. اگر باشد و نرخش کم شود ضرر است. اگر میگفت: «والعصر ان الانسان لفی ضرر» یعنی قیمتت هست، ببخشید یعنی خودت هستی، نرخت کم شد. اما وقتی میگوید: «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ» یعنی از شش طرف آب شدی. مثل یخ، باید مواظب باشیم در یک لقمهای که میخوریم.
4- انتقاد از کارهای حرام بخاطر تأمین رزق
خدا به سگهای ولگرد روزی میدهد، خدا به سوسکهای سوراخها روزی میدهد، دلیل ندارد ما اینقدر دست و پا بزنیم. یک آیه داریم «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتِینُ» قاری: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتِینُ» (ذاریات/58) انّ یعنی حتماً، شک نکن. «إِنَّ اللَّهَ» جمله اسمیه، نگفته: یرزق الله، میگوید: «إِنَّ اللَّهَ» جمله وقتی با اسم شروع میشود تأکید درونش است. «إِنَّ اللَّهَ هُوَ» هو یعنی شک نکن، خود خود خودش است. رازق نمیگوید، میگوید: «هو الرَّزَّاقُ» بعد هم میگوید: میتواند؟ «ذُو الْقُوَّهِ» بله میتواند. «الْمَتِینُ» یعنی این قدرتش ضعیف نمیشود. یعنی در یک جمله «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتِینُ» در پنج کلمه پنج بار میگوید: حتماً حتماً حتماً حتماً حتماً خدا رازق است. شک نکنید. گاهی وقتها فکر میکنیم اگر رزق شما نباش پول در دستت هم باشد آتش میگیرد. گم میشود و میسوزد و خیر از پولت نمیبینی. قرآن خیلی… چون خیلی از گناهان سر روزی است. خیلیها دروغ میگویند بخاطر روزی. غیبت میکنند بخاطر روزی، حسادت میکنند بخاطر روزی، حقهبازی، از دزدیهای دله دزدی کوچک گرفته تا اختلاسهای بزرگ. یک جوانی از من پرسید: آقای قرائتی امام رضا که گنبدش طلاست، خود امام رضا راضی است؟ این طلاها را بفروشید و به فقرا بدهید. گفتم: هر کشوری یک مقداری طلا دارد، طلا را کجا بگذاریم که ندزدند؟ در بانکها هم باشد ممکن است بدزدند. بهترین جا این است که روی گنبد باشد و هیچکس دست نزند. بهترین جا برای حفاظت همین است که هرکس طلا دارد روی منار بگذارد چون آنجا گنجشک بپرد میبینند.
قطعاً قطعاً قطعاً… چند تا قطعاً در جمله بود؟ بگویید… پنج تا، قطعاً «انّ»، «إِنَّ اللَّهَ» جمله اسمیه یعنی قطعاً، «هُوَ» یعنی حتماً، «الرَّزَّاقُ» یعنی حتماً، «ذُو الْقُوَّهِ الْمَتِینُ» متین یعنی این نخ پاره نمیشود. هرچه رزق ما باشد میرسد. ممکن است خدا یکجا امتحانی کم و زیاد کند اما جای دیگر جبران میکند. مقام معظم رهبری طلبه جوانی بودند، رفتند نجف درس بخوانند. پدر پیرمردی داشتند، من دیده بودمش، مسجد گوهرشاد نماز میخواند. امام جماعت مسجد گوهرشاد، یکی از پسرهایش یا دو تا از پسرهایش در قم بودند، ایشان هم که مقام معظم رهبری میرفتند نجف و شنیدم ایشان یک نامه نوشت آ سید علی، من پیر شدم. یکی از بچههایم دم دستم نیست. ایشان هم با اینکه جوان و خوش استعداد است و میتواند نجف بماند، از رجال درجه یک شود، طلبه جوان است و در آینده رجال درجه یک شود. میگوید: بخاطر اینکه به پدرم کمک کنم دست از نجف کشیدم و آمدم نزد پدرم کمک کنم. دنیا گشت و گشت و گشت، نماینده مجلس شد، رفت بالا رئیس جمهور شد. رفت بالا رهبر شد، رفت بالا مرجع شد، آمد برای پدرش آب دهان پدرش بگذارد، خدا به او داد.
کسی دیگر را سراغ دارم که بیست سال پدرش را ندید، هرچه پدرش گریه کرد که بیا تو را ببینم، گفت: من تا مرجع تقلید نشوم به ایران برنمیگردم. آن آقایی که بیست سال پدرش گریه کرد و میخواست مرجع شود آمد از نزدیکان ایشان شد و مسأله گوی مقام معظم رهبری شد. او بیست سال نجف ماند و مرجع نشد، این آقا آمد چای دست پدرش بدهد، مرجع شد. خدا جبران میکند. یک خاطره هست خیلی خوشمزه برای مشهد هم هست. نمیدانم گفتم یا نه. خیلی سخنرانی برای من سخت شده است. چون پنجاه سال است حرف میزنم و هر روز هم چند سخنرانی دارم نمیدانم چه چیزی را کجا گفتم ولی خوشمزه است. هرکس شنیده یکبار دیگر گوش بدهد خیلی خوشمزه است. یکی از علمای درجه یک مشهد که الآن هم هستند، در نجف شاگرد آقایی بود به نام آیت الله العظمی میرزا باقر زنجانی، میرزا باقر زنجانی عالمی بود که آیت الله وحید درسش میرفت. علمای برجسته سر درس میرزا باقر زنجانی میرفتند. ولی هیچکس نمیشناخت، آقای خویی، شاهرودی، حکیم، مراجع را همه میشناختند، ولی میرزا باقر زنجانی را کسی نمیشناخت ولی از نظر علمی به قدری بالا بود که آیت الله وحید درسش میرفت. یکی از علمای مشهد هم درسش میرفت. میگفت: ما دلمان سوخت برای عالمی که اینقدر عالم بود و هیچکس نمیشناخت. گفتیم: حالا که مشهد هستیم و شاگردش بودیم، بیاییم یک اربعینی، چهلمی، مراسمی برای ایشان بگذاریم یک واعظی را دعوت کنیم و یادی از ایشان کنیم. عالم درجه یک سوت و کور، هیچکس او را نمیشناسد. میگفت: تبلیغ کردیم، مکان کجا؟ بهترین مسجد فلانجا، بهتر است باشد. واعظ کی؟ واعظ درجه یک فلانی باشد. تبلیغات چه؟ همه کارهایمان را کردیم، لحظهای که مسجد پر شد، آقایی آمد گفت: آن واعظی که بنا بود بیاید، برایش مشکل پیش آمد و مرا فرستاده است. گفتیم: خوش آمدید. بالای منبر رفت. این واعظ فکر کرد چهلم آقای خویی است، ما برای میرزا باقر زنجانی فاتحه گرفتیم، این یک ساعت درباره فضایل آقای خویی صحبت کرد. هی گفتم آقا وقتی خدا نمیخواهد، نمیخواهد. اینطور نیست که کدام آیت الله شاگرد کیه. اعلامیه زدیم، فلان مسجد… نمیخواهد. گاهی نمیشود. همه میخواهند نمیشود.
چقدر آدم کلک میزنند به پول برسند، هرچه میدود نمیرسد. آدم هم هست خوابیده، از خواب بیدار میشود، میگویند: یک خیابان از بغل زمینت رد شد مزرعه خیارکاری که جریبی بود شد متری و سانتی. «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ» یکبار دیگر بخوانید. قاری: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتِینُ» خوب…
5- سرنوشت ثروتمندان بی ایمان در قرآن
افراد اگر پول داشته باشند و دین نداشته باشند، سرنوشت پولدار بی دین، چند تاریخچه در قرآن است، یک تاریخ قارون، قصه قارون را سطر به سطر بخوان، «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ» جمله جمله بخوان من معنا کنم. قاری: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ» (قصص/4) یعنی قارون در زمین گردن کلفتی کرد. قاری: «وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً» حاج آقا: اشتباه نمیکنی؟ جعل اهلها شیعا برای فرعون است، برای قارون نیست. یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
«إِنَ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَیْهِمْ» از رویش بخوانید… طوری نیست… از اول قصه قارون را بخوان. قاری: «إِنَ قارُونَ کانَ» جمله جمله بخوان. تمام کن. قاری: حواسش پرت شود طوری نیست… خانمش سه قلو زاییده است. شما هم باشی قاطی میکنید. ما یک قاری داشتیم خانمش دو قلو زایید، یک قاری آوردیم خانمش سه قلو زایید. (خنده حضار) حالا هرکس بچهدار نمیشود بیاید قاری ما شود. (خنده حضار)
قاری: «إِنَ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَیْهِمْ» (قصص/76) قارون از فامیل موسی بود طغیانگر شد. «وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ» اینقدر گنج دادیم که کلید گنجش را پهلوانها باید بلند کنند. یکبار دیگر، کنوز گنج است، اینقدر گنج به قارون دادیم که مفاتح، کلید گنجهایش را آدمهای قلدر باید بلند کنند. «لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَهِ أُولِی الْقُوَّهِ» جمعیت زوردار باید دسته کلیدش را بکشند. قاری: «إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ» فامیلهایش گفتند: بد مستی نکن. «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ» خدا افراد بد مست را دوست ندارد. قاری: «وَ ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ» (قصص/77) از این پولی که خدا به تو داده، آخرت خودت را تأمین کن. «وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا» از دنیا نصیبت را بردار ولی آخرت را فراموش نکن. از همین دنیا برای آخرت خود مایه بگیر. قاری: «وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ» احسن، به فقرا احسان کن، خدا به تو احسان کرده تو هم به فقرا احسان کن. قاری: «وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ» دنبال فساد نرو. «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ» خدا مفسدین را دوست ندارد. قاری: «قالَ إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِی» (قصص/78) قارون گفت: پولهایی که پیدا کردم خدا به من نداده، شما به من میگویید خدا به من داده؟ «وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ» خدا به من داده؟ من دکترای اقتصاد دارم. فوق تخصص هستم. «أُوتِیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِی» من علمی دارم بخاطر آن مغز پول جمع کردم. خدا به من نداده است. برای خودم است. قاری: «أَ وَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ» این نمیداند که خداوند پولدارتر است، از تو زوردارتر را هم خفه کرده است. قاری: «مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ… یمشون فی مساکنهم…» بقیهاش را بخوانید. قاری: «ان فی ذلک آیات لاولی النهی» بخوان… [آیات را اشتباه میخوانند]
بخوان…
6- حسرت خوردن مردم بر ثروت قارون
قاری: «فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ» (قصص/79) یک روز قارون از خانه خارج شد، «فی زینته» با اسکورت، با جمعیت انبوهی، دنگ و دلنگی، آمد رفت و پس و پیش. قاری: «قالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ» افراد فقیر که دیدند چه اسکورتی و امکاناتی دارد، چقدر اسب و کذا و کذا… گفتند: یا لیت لنا، ای کاش ما هم اینقدر پول داشتیم. «یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ» کاش برای ما هم مثل او بود. «إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیم» حظ را او میبرد، کیف میکند با پولی که دارد. قاری: « وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ» (قصص/80) ولی افراد اهل علم گفتند: ویلکم، خاک بر سرتان کند! «ثواب الله خیر» قارون درست است دنیایش خوب است اما بدبخت است. خلاصه میگوید: «فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ» قاری: «فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ» (قصص/81) زمین قارون و گنجهایش را قورت داد و در دل زمین فرو رفت. قاری: «فَما کانَ لَهُ مِنْ فِئَهٍ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ» هیچکس نتوانست قارون را از گل بیرون بیاورد. «وَ ما کانَ مِنَ المُنْتَصِرِینَ» هیچکس نصرتش نکرد.
قاری: «وَ أَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ» (قصص/82) تا مردم دیدند قارون با گنجش به زمین فرو رفت، گفتند: خوب شد که ما پول قارون را نداشتیم. ما هم اگر مثل قارون بودیم، دیروز میگفتیم: کاش مثل آنها بودیم، امروز میگفتیم: خوب شد جزء اینها نبودیم. به هیچکس نگویید: خوشا به حالت! واقعاً دنیا چیزی نیست. یک کسی گفت: قرائتی خوشا به حالت! گفتم: چرا؟ گفت: هر شب تلویزیون نشانت میدهند. گفتم: راز بقا شغال را هم نشان میدهد. گفت: آخر همه ایران تو را میشناسند. گفتم: کوه هیمالیا را هم همه دنیا میشناسند. گفت: راه میروی نگاهت میکنند، گفتم: یک فیل هم در خیابان راه برود همه نگاهش میکنند. گفت: بالا رفتی. گفتم: دود هم بالا میرود اما رو سیاه است.
بالا رفتیم دود هستیم. مشهور شویم هیمالیا هستیم. تلویزیون نشان داد راز بقا هستیم. یک کسی نماز میخواند در قنوتش یک مرتبه دید دوربین جلوی آمد، تا دید دوربین تلویزیون است چنین کرد. (خنده حضار) دنیا چیزی نیست، دنیا جماد است. قالی جماد است، طلا جماد است، ساختمان جماد است، ماشین جماد است، برج جماد است، مواظب باشیم و از خدا بخواهیم گول نخوریم. دنیا دریایی است که هرکس درونش میآید خفه میشود. نادر هستند آدمهایی که رد شوند و انسان هم ذره ذره بد میشود.
7- شیوه گام به گام شیطان در انحراف انسان
آقایی یک قالیچه داد، به خادم امام گفت: به امام سلام برسان ولی من میخواهم نمازهایت را روی قالیچه من بخوانی. امام قالیچه را گرفت و انداخت، خواست نماز بخواند یک خرده فکر کرد و گفت: آدم همینطور شاه میشود. یکی قالیچه میدهد، یکی لوستر میدهد، یکی انگشتر قیمتی میدهد و یکی ماشین هدیه میکند و یکی… همینطور ذره ذره آدم شاه میشود. گفت: قالی را بردارید و بگویید: ذره ذره آدم شاه میشود. ردش کنید. ذره ذره آدم بد میشود، لذا قرآن گفته: خطوات، یعنی گام به گام خراب میشویم. اول آدم سیگاری میشود، بعد تریاکی میشود و بعد هروئینی میشود. اول آدم لبخند میزند، بعد دست میدهد. بعد اس ام اس است، بعد عکس برای هم میفرستند. یک ذره یک ذره میبینی رفت یک جایی که دیگر نتوانست جلویش را بگیرد. انسان کم کم بد میشود، خوب شدن هم انسان کم کم خوب میشود. سر و صداها و موضوعات، شیخ انصاری یک مجتهدی است که حدوداً 120 سال است هرکس مجتهد شد، کتاب ایشان را خوانده و مجتهد شده است، بدون کتاب ایشان نمیشود مجتهد شد. در این قرن اخیر، ایشان بچه طلبه بود رفت آرایشگاهی، سلمانی، پیرایشگاهی، یک چیز دیگر میگویند… پیرایشگاهی میگویند؟… پیرایش… بچه طلبه بود ده شاهی داد. ده شاهی یعنی نیم ریال، کم کم باسواد شد و حجت الاسلام شد و باز هم ده شاهی داد. شد حجت الاسلام و المسلمین باز هم ده شاهی داد. آیت الله شد باز هم ده شاهی داد. آیت الله العظمی شد باز هم ده شاهی داد. این آرایشگاهی گفت: تو بچه بوده ده شاهی داد، آیت الله العظمی هستی باز هم ده شاهی میدهی؟ گفت: سواد من زیاد شده، مساحت سرم که زیاد نشده است.
حالا گاهی وقتها انسان زرق و برق هست، خانهای قدیم در حمام میرفتند، لنگ قیمتی میبستند. یکی از این شاهزادهها یک لنگ قیمتی بست و رفت دید پیرمردی آنجا مشغول صابون و کیسه است. گفت: پیرمرد؟ گفت: بله. گفت: قیمت من چند است؟ نگاه کرد و دستی به لنگش زد، گفت: هشتصدتومان، حالا هشتصد تومان کی؟ نمیدانم. گفت: احمق هشتصد تومان پول لنگ من است. گفت: لنگ شما را قیمت دادم، خودتان ارزش ندارید. گاهی وقتها آدم خانهاش خوب است. زن و بچهاش خوب است، عروس و دامادش خوب است. همه چیزش خوب است فقط در عمرش دو رکعت نماز با توجه نخوانده است. خودش پرواز نکرده است. برجش بالا رفته است ولی خودش پایین است. «رفع الطین وضع الدین» تین یعنی انجیر، «والتین و الزیتون» یعنی قسم به انجیر، طین با ط، یعنی گل. حضرت دید یک کسی ساختمانش بلند است، فرمود: «رفع الطین» گل را بالا برد. «وضع الدین» دین را پایین آورد. مواظب باشیم اگر رزق ما باشد از حلال. حدیث داریم خداوند رزق همه مردم را از حلال اندازه گیری میکند، کسانی که دستپاچه میشوند و گیج میشوند و ناخنک به حرام میزنند، خدا سهم حلالش را کم میکند. یکبار دیگر حدیث را بخوانم. خداوند رزق همه را حلال اندازهگیری کرده است، کسانی که به حرام ناخنک میزنند، خدا سهم حلالشان را کم میکند. دعا کنم.
خدایا به آبروی قرآنت و رمضانت و مولودش امام حسن مجتبی و شهیدش امیرالمؤمنین و به آبروی همه بندگان خوبت که در ماه رمضان عبادت کردند، رزق ما را رزق حلال و طیب قرار بده. شر اشرار به خصوص آمریکا و اسرائیل، توطئه گران، نامردهای تاریخ، شرشان را به خودشان برگردان. کسانی که سالهای قبل بودند و نیستند همه را بیامرز. ما سالم هستیم الحمدلله، همه بیماران را شفاء بده.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»