جامعیت دین اسلام(2)

موضوع: جامعیت دین اسلام(2)

تاریخ پخش: 10/8/86

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در جلسه قبل من چیزی به ذهنم رسید که گفتم این را در چند جلسه بحث کنم. موضوع فراز و نشیب در اسلام و جامعیت اسلام است. اسلام مکتبی جامع و فراگیر است. بعضی مکتب‌ها مانند عینک‌ می‌مانند. مانند عینک سرخ که همه شلغم‌ها را لبو می‌بیند و عینک سبز که همه کاه‌ها را علف می‌بیند. یکی می‌گوید که اصل سیاست است. یکی می‌گوید که اصل اقتصاد است. یکی می‌گوید اصل دلار و نفت است. یکی می‌گوید که اصل رفاه است و… و این یک بعدی نگری هم پدر خیلی‌ها را درآورده است و خلاف واقع است. انسان مجموعه‌ی جامعی است. ببینید یک وقتی شما به منزلی می‌روید و درب هر اتاقی را که باز می‌کنید، یک چیزی را می‌بینید. در یک اتاق چراغ گاز و یخچال و ظرف است. این اتاق چیست؟ آشپزخانه است. یک جای دیگر را باز می‌کنید و می‌بینید که مبلمان و صندلی و فرش است، می‌گویید اینجا پذیرایی است. جای دیگر می‌روید و می‌بینید که قفسه‌های کتاب است، می‌گویید که کتابخانه است. این مطلب برای خانه‌هاست. اما اگر به خوابگاه دانشجویی و یا حجره طلبه‌ها رفتید، همین که به حجره طلبه وارد می‌شوید، می‌بینید که یک چراغ گاز، یک کمد و یک پتو هم دارد، هر چه نگاه می‌کنید، با خود می‌گویید که اینجا آشپزخانه است؟ اگر آشپزخانه است، کتاب چه کار می‌کند؟ اگر کتابخانه است، چراغ گاز چه کار می‌کند؟ معلوم می‌شود که این خوابگاه دانشجویی و یا حجره طلبه، جامع است. یعنی طلبه در اینجا هم غذا درست می‌کند، هم می‌خوابد و هم مطالعه می‌کند.

1- انسان، مجموعه جامعی است.

حالا انسان را وارسی کرده و در روح انسان برویم. اگر در انسان فقط شهوت بود، می‌گفتیم که انسان برای لذت است، اگر بدن انسان فقط شکم بود، می‌گفتیم انسان برای خوردن است. ما وارد انسان که می‌شویم، می‌بینیم که انسان وسیله لذت دارد، شکم دارد، زبان دارد، گوش دارد، چشم دارد و… بعد می‌بینیم که نیازهای دیگری هم دارد. یک خواسته‌هایی در انسان وجود دارد، که از این خواسته‌ها می‌فهمیم که انسان فقط برای شکم و شهوت نیست. اگر فقط برای شکم و شهوت بود، خداوند فقط ابزار شکم و شهوت را در ما قرار می‌داد. اگر اینجا فقط آشپزخانه بود، دیگر کتابخانه نبود. اگر اینجا فقط کتابخانه بود، چراغ گاز نبود. اگر یک جایی دیدیم که همه این وسائل هست، می‌فهمیم که این حجره برای همه این کارهاست. در انسان همه استعدادها وجود دارد و چون همه استعدادها وجود دارد…

خداوند فقط به انسان پا نداده است که فقط گل بزند، مخ هم داده است. فقط مخ نداده است که فقط فکر کند، پا هم داده است. از اینکه اعضای مختلف در بیرون و ظاهر و روحیات مختلفی در درون و باطن انسان وجود دارد، می‌فهمیم که انسان موجودی جامع است و حال که انسان موجودی جامع است، باید دارای مکتبی جامع هم باشد.

2- رابطه با خدا، رابطه با خلق

مثلاً در روز عید، رابطه با خدا و رابطه با خلق وجود دارد که جامعیت است. رابطه با خدا نماز عید است و رابطه با خلق خدا زکات فطریه است. خود هر یک از اینها باز جامع است. در رابطه با خدا نماز خود جامع است. در نماز عید مسائل بسیاری وجود دارد.

1- حضور در صحنه: شعار «اللَّهُ أَکْبَر» که همه فریاد می‌زنند. گفته شده که نماز عید را در مصلی و زیر آسمان بخوانید، چون نماز کوچه و پس کوچه‌ای را در طول ماه رمضان هر کسی در محل خود خوانده است و تمرین کرده است، و در روز عید باید به یک رزم عمومی بیاید. حدیث داریم در روز عید که صدای تکبیر را می‌شنوید و در حال رفتن به بیابان برای نماز خواندن هستید، به یاد زمانی بیفتید که از قبر بیرون آمده و همه در صحرای محشر باید جواب خدا را بدهید. کسانی که روزه گرفته‌اند، با نشاط به نماز عید می‌روند، و کسانی که روزه‌هایشان را خورده‌اند، از درون احساس شرمندگی می‌کنند.

2- مردمی بودن: این طور نیست که صف اول برای کارخانه‌دارها، صف دوم برای کارخانه‌دارهای 1000 نفری، صف سوم برای کارخانه‌دارهای 500 نفری و همین طور به کسانی می‌رسد که هیچ کارخانه‌ای ندارند، بعد کسانی که کت و شلوارشان چنین و چنان است و… اصلاً همه مخلوط هستند.

3- همه باید بتوانند امام مسلمین را ببینند. نماز عید از شئون ولایت فقیه است. همه باید بتوانند امام را ببینند و این دسترسی به رهبر است.

4- یعنی در عبادت نیز توجه به حالات انسان شده است. که این لیز است و در می‌رود و دیگری می‌نشینند. امام جمعه در نماز یک خطبه‌اش باید مسائل تقوی و نصیحت باشد و خطبه دیگرش باید مسائل سیاسی و اجتماعی و بین المللی باشد. هم چنین در نماز جمعه در یک دست امام جمعه باید اسلحه باشد. یعنی در یک دستش اسلحه است و به زبان می‌گوید: «تقوی» این جامعیت است. یعنی هم قدرت و هم نصیحت! پیشانی که بلندترین نقطه است، باید در نماز برروی خاک باشد. هم شیک پوشی و هم خاکی شدن! هم تقوی و هم مسائل سیاسی! هم اسلحه و هم نصیحت! هم گفتگو با خدا و هم فطریه!

3- توجه به محرومان در روزهای عید

حالا می‌دانید که فطریه چیست؟ هر انسانی باید 3 کیلو غذا که در سال خوراک مردم است را باید بدهد. فرض کنید یک میلیارد و دویست میلیون مسلمان داریم، در فاصله از صبح عید تا قبل از نماز – در فاصله چند ساعت – یک میلیارد نفر همه باید صدقه بدهند که خیلی است و واجب است و اگر کسی این صدقه را ندهد، همه آجرهای ماه رمضان را پایین می‌ریزد. یعنی بندکشی روزه‌ها، زکات فطریه است. حدیث داریم که می‌گوید: اگر زکات فطریه را ندهید، روزه‌هایتان بهم می‌ریزد. یعنی باید بندش را هم بکشیم.

بعد از نظر فضا: می‌گوید وقتی به نماز می‌روید، از یک کوچه و مسیر بروید، و وقتی برمی‌گردید، ‌از کوچه دیگری برگردید. برای چه؟ برای اینکه باید در کل شهر ولوله بیفتد. وقتی به مسجد می‌روید با خود پول ببرید و در آنجا شکم یک فقیر را سیر کنید. بچه خود را هم ببرید که بچه‌تان هم نماز خوان بشود. حدیث داریم که می‌فرماید: وقتی می‌خواهید به فقیر پول بدهید، مستقیم ندهید. به پسر و دختران بدهید، تا ایشان به فقیر بدهند. مانند آبی که می‌خواهید به مزرعه ببرید، از جویی می‌برید که درختان آن مسیر نیز سیراب شوند. شما که می‌خواهید فقیر را سیر کنید، به بچه بدهید و بگویید تو او را سیر کن! که هم فقیر سیر شود و هم بچه یاد بگیرد.

خود سجده بهترین حالی است که خون به مغز می‌رسد و بهترین حال عبادت و بالاترین نوع تشکر است. پس در خود نماز جامعیت وجود دارد. رابطه با خدا دارد: «اللَّهُ أَکْبَر» رابطه با پیغمبر داریم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ» رابطه با اهل بیت پیغمبر داریم و در تشهد می‌گوییم: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» در خود نماز رابطه با شهداء داریم: «خواندن نماز با مهر کربلا»

سه چیز باعث می‌شود که نماز پذیرفته شود: 1- یکی اینکه انسان در نماز حواسش جمع باشد. 2- اگر حواسش پرت باشد بعد از نماز، نماز مستحبی نافله بخواند. 3- اگر هم حواسش پرت است و هم حال خواندن نافله را ندارد، با مهر کربلا نماز بخواند. این یعنی رابطه با شهادت و امامت!

درمورد زکات فطریه می‌فرماید: 1- زکات فطریه را با دست خودت بده! 2- زود بده! 3- جنسی که خودت می‌خوری را بده! این خیلی مهم است. «… مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُون‏…» (مائده/89) یعنی همان غذای عرفی را بدهید و غذای فقرا هم مثل خودتان باشد. حتی حدیث داریم اگر برده‌ای در خانه دارید، لباسش همان لباس خودتان باشد. برای خودتان فاستونی نباشد و برای او کرباس باشد. به برده حق ندارید بگویید: «نوکر! » «غلام! » «کنیز! » بلکه باید بگویید: «فتی!» یعنی جوانمرد. یعنی اسمش را خوب ببرید. غذای برده باید همان غذای خودتان باشد. خودتان بیش‌تر نخورید. حضرت امیرالمؤمنین لیوان شیر را نصف کرد و گفت: نصف آن برای من و نصف آن برای ابن ملجم! گفتند: ابن ملجم قاتل تو است. فرمود: قاتل است، اما چون در خانه ما زندانی و اسیر است…

«چو اسیر توست اکنون *** به اسیر کن مدارا»

بعد می‌گوید: نه اینکه فقط بخواهید شکم فقرا را سیر کنید، بلکه باید قصد قربت هم داشته باشید. چون ممکن است، انسان پول بدهد و فقرا سیر شوند، اما قصد قربت نداشته باشد و بخواهد در انتخابات رأی بیاورد. به همه چلوکباب می‌دهد که به او رأی بدهند. این قصد قربت نیست، مثل اینکه ما به مرغ دانه می‌دهیم که تخم مرغش را برداریم. علف می‌دهیم که شیر بدوشیم. می‌گوید: باید قصد قربت بکنید، یعنی برای رضای خدا باشد. بعد می‌گوید: مواظب باش که اگر سید نیستی، زکاتت را به سید ندهی! چون باید مقام شخصیت‌ها حفظ بشود. چون دین ما از حضرت محمد است، باید مقام محمد و آل محمد حفظ بشود. باید مقام و احترام بچه‌های پیغمبر حفظ بشود. اگر خودت سید هستی، مسأله‌ای ندارد. اما اگر سید نیستی، تو نباید به سید صدقه‌ بدهی، چون تحقیر می‌شود. تازه وقتی می‌خواهی به غیر سید زکات بدهی، اگر فکر می‌کنی ناراحت می‌شود، به او نگو که زکات فطریه است. مثلاً پول‌ها را جمع کرده‌ایم، 50 هزار تومان یا 100 هزار تومان زکات فطریه شده است و می‌خواهیم آنرا به یک آدم محترمی بدهیم. اما اگر به او بگوییم که این زکات فطریه است، غصه می‌خورد. حدیث داریم که می‌فرماید: اگر بگویی زکات فطریه است، غصه می‌خورد، نگو زکات فطریه است، بگو هدیه است. خودت نیت زکات بکن، اما به او نگو که زکات فطریه است. یعنی شکم سیر کردن مهم نیست. ممکن است آدم تلفن بزند و بگوید: «الو! بنده کانادا هستم! پسرخاله هستید؟ بله! 30 کیسه برنج به فقرای محل بدهید» بله ممکن است او از خارج زنگ بزند و فامیلش 30 کیسه برنج بخرد و به 30 فقیر بدهد. اما این غیر از این است که قاشق پلو را در دهن یتیم بگذارد.

می‌فرماید: با دست خودت باشد و اگر شخصیت طرف آسیب می‌بیند، نیتت با ظاهرت باید فرق بکند.

4- کدام قانون، مترقی‌تر از قانون اسلام؟

هر کس حرف من را در تلویزیون می‌شنود تقاضا می‌کنم که کمک کند. من معلمی هستم که 28 سال است که در تلویزیون هستم. یک تقاضا می‌کنم! آدرس من هم: تهران – میدان فلسطین – ستاد اقامه نماز است. شما را به خدا قسم، هر دانشجو، هر استاد دانشگاه، هر کس و هر مقام و رده‌ای که دارد، یک قانون از قوانین شرق یا غرب بیاورد که این قانون قانون خوبی است ولی در اسلام بهترش نیست. به نظرم این مطلب را در جلسه قبل گفتم: رمضان امسال که من آمریکا بودم، بارها گفتم، چون خیلی استاد دانشگاه می‌آمدند، کسانی که 20 یا 30 سال است که در آمریکا هستند، خودشان، بچه شان، دامادشان، جمعی از این افراد در آمریکا استاد دانشگاه بودند، جمعی از ایشان پروفسور بودند، گفتم: آقایان! من تقاضا می‌کنم، شما که 30 سال است که در آمریکا هستید، و می‌گویند: آمریکا کشور مترقی است، یک قانون مترقی را بیاورید که این قانون مترقی، بهترش در اسلام نباشد و من این مطلب را هر شب تکرار می‌کردم. بالاخره یک شب یک نفر گفت که آقا! ما یک قانون داریم که در اسلام نیست و یک قانون پیشرفته‌ای است. گفتم: «بسم الله» گفت: قانون آمریکا این است که اگر کسی ورشکست شد، اموالش را بگیرید و به طلبکارهایش بدهید، اما خانه‌ای را که در آن زندگی می‌کند از او نگیرید، چون گرفتن خانه تحقیر است و این شخص نزد زن و بچه‌اش شرمنده می‌شود. این خیلی قانون مترقی است و مواظب روحیه بدهکار هم شده‌است که حالا که بی‌پول شده‌است، ضربه روحی و روانی نخورد. من کمی به این فرد نگاه کردم و گفتم: «این قانون خیلی مترقی است؟» البته اشکال ندارد چون شما نمی‌دانید، طوری نیست. گفتم: قانون اسلام می‌گوید که چنین فردی اگر نوکر هم دارد، از او نگیرید. نه اینکه فقط خانه‌اش را نگیر، بلکه اگر نوکر هم دارد، از او نگیرید. ممکن است کسی پیرمرد باشد و راننده داشته باشد. نابیناست و عصا کش داشته باشد، مریض است و پرستار داشته باشد و کسی است که نیاز دارد در خانه کسی مراقبش باشد و تنها نمی‌تواند گلیم خود را از آب بکشد، اگر کسی همراه دارد، همراهش را هم از او نگیرید. بعد گفتم که اسلام گفته‌است: ماشین و مرکبش را هم حق نداری از او بگیری! پس آمریکا می‌گوید: خانه‌اش را حق نداری از او بگیری، و اسلام می‌گوید که حق نداری، خانه و ماشین و همراهش را بگیری! گفت: عجب!

ما یک ماه تقریباً در آنجا بودیم و مرتب این را می‌گفتیم. حالا این را در ایران می‌گویم. تمام مخ‌ها و مغزها را بسیج کنید و یک قانون مترقی برای من بیاورید، که در اسلام بهترش نباشد. تمام اینهایی که پشت به اسلام می‌کنند و یا نسبت به اسلام گرم نیستند، اینها نمی‌دانند. امام رضا(ع) فرمود: «ان الناس لو عرفوا محاسن کلامنا…» لو یعنی حیف که نمی‌دانید که اگر بدانند همه عاشق اهل بیت می‌شوند.

5- عدم تبعیض میان دختر و پسر

شما این را شنیده‌اید که در زمان جاهلیت، پسر را اولاد می‌دانستند و از دختر عارشان می‌شد. قرآن می‌فرماید: «وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظیم‏» (نحل/58) وقتی بشارت می‌دادند که خانمت دختر زاییده است، چنان عصبانی می‌شد که صورتش سیاه می‌گشت. «یَتَوارى‏ مِنَ الْقَوْم‏» (نحل/59) پا به فرار بگذارد و متواری گردد؟ حالا که زنمان دختر زاییده است، بلند شویم و به آن طرف مرز برویم. «أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّراب‏» (نحل/59) یا زنده دختر را بر زیر خاک کنیم؟ «أَ یُمْسِکُهُ عَلى‏ هُون‏» (نحل/59) هون یعنی توهین. یعنی با ذلت این بچه را نگهدارد. یعنی بسوزد و بسازد یا دختر را زنده در گور کند و یا فرار کند. آیه قرآن است. «یَتَوارى‏» یعنی متواری شود و فرار کند. «یَدُسُّهُ فِی التُّراب» یعنی پنهانش کند. «عَلى‏ هُون‏» یعنی با اهانت و توهین نگاهش دارد. و به این دلایل دختری را زنده در گور می‌کردند و هر چه بچه فریاد می‌زد که: بابا! بابا! پدر خاک بر روی او می‌ریخت. در قرآن 114 سوره داریم که لحن یکی از سوره‌ها لحن ویژه‌ای است که با این لحن ویژه می‌فرماید که شما چرا این کار را کردید؟

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏»

«إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ» (تکویر/1) وقتی نور خورشید گرفته می‌شود. «وَ إِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ» (تکویر/2) وقتی نور ستاره‌ها گرفته می‌شود. «وَ إِذَا الجِْبَالُ سُیرَِّتْ» (تکویر/3) وقتی زمین لرزه شود و کوه‌ها از دل زمین کنده شود. «وَ إِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ» (تکویر/4) سرمایه‌ها معطل شود. «وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» (تکویر/5) و چون وحوش گرد آورده شوند. «وَ إِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ» (تکویر/6) دریاها به جوش بیاید. (چون زمین لرزه که شود، گداختگی مغز زمین به شکم اقیانوس می‌خورد، و آب اقیانوس به جوش می‌آید) «وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ» (تکویر/7) و چون روحها با تنها قرین گردند. حالا با این همه «اذا… » «اذا… »‌ چه می‌خواهد بگوید؟ زمانی که چنین شود… زمانی که چنین شود… در ادامه می‌فرماید: «وَ إِذَا الْمَوْءُدَهُ سُئلَتْ» (تکویر/8) «بِأَىّ‏ِ ذَنبٍ قُتِلَتْ» (تکویر/9) «الْمَوْءُدَهُ» یعنی دختر زنده به گور شده! از دختر زنده به گور رفته سؤال می‌شود که: به چه گناهی کشته شده است؟ ببینید که این لحن قرآن برای یک دختر کافر است. چون مسلمان‌ها دخترانشان را در گور نمی‌کردند. و در زمان جاهلیت کافران و بت‌پرستان دخترانشان را در گور می‌کردند. خدا برای دختر کوچک بت پرست، با چنین لحن و موسیقی و ریتم خاصی فریاد می‌کشد و می‌گوید که این دختر چه گناهی کرده بود؟ یک وقت خداوند برای دختر کافر با چنین لحنی حرف می‌زند، یک بار هم می‌گوید با اینکه مسلمان است، ولی چون مجرم است، بگیرید و شلاقش بزنید و به او رحم هم نکنید. «… وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَه…» (نور/2) پس یکبار رحم به یک دختر کافر می‌شود و یک بار رحم به یک مسلمان نمی‌شود. این جامعیت اسلام است.

6- روابط مکتبی، مقدم بر روابط خویشاوندی

یک بار به پیغمبر می‌گوید: پسر تو از تو نیست.

«پسر نوح با بدان بنشست *** خاندان نبوتش گم شد»

«سگ اصحاب کهف روزی چند *** پی آدم نشست و آدم شد»

خداوند درباره پسر نوح می‌فرماید: «قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ…» (هود/46) پسر تو از اهل تو نیست. از طرفی درباره سلمان فارسی، افتخار ما ایرانی‌ها، می‌فرماید: «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْت‏» (بحارالانوار/ج10/ص121) سلمان، جزء اهل بیت است. این جمله را هم شیعه‌ها و هم سنی‌ها نقل کرده‌اند. یعنی گاهی یک ایرانی ملحق به اهل بیت می‌گردد و گاهی درباره پسر یک پیغمبر می‌فرماید که باید از اهل بیت جدا شود.

«… أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم‏…» (فتح/29) این جامعیت اسلام است. یعنی یک جا باید شدید و خشن بود و یک جا باید اهل رحم بود. حالا اسلام دین رحم است یا خشونت؟ جواب: بسمه‌ تعالی! دین هردو! مثل اینکه بگوییم در خانه چاقو می‌خواهی با لحاف؟ خوب هر دو! یک جا آدم لحاف می‌خواهد و یک جا چاقو! سؤال غلط است. به نظر شما اسلام دین رأفت است یا دین خشونت؟ این عین این است که بگوییم در خانه پتو می‌خواهید یا استکان؟ از استکان کار پتو برنمی‌آید و از پتو کار استکان برنمی‌آید. جایی باید خشونت باشد و یک جایی باید رحمت باشد. این فراگیری اسلام است.

7- مشورت والدین با فرزندان

در قرآن هم «یا بَنی‏» و هم «یا أَبَت‏» داریم. یعنی گاهی باید پایینی‌ها نظر داده و بالایی‌ها عمل کنند. و گاهی هم باید بالایی‌ها نظر بدهند و پایینی‌ها عمل کنند. هیچ وقت نمی‌شود گفت که همه عقل‌ها در یک سر است. باید با همه مشورت کرد. اینکه، یک گروه بشویم، «دستور از بالا» یا یک گروه بشویم، «دستور از پایین» من می‌گویم: «دستور از هیچ کدام» خدا می‌فرماید که ابراهیم صدساله با بچه 13 ساله‌اش مشورت می‌کند. می‌فرماید: «… فَانْظُرْ ما ذا تَرى‏…» (صافات/102) نظریه بده! رأی تو چیست؟

اجمالاً هر چه می‌نشینم و فکر می‌کنم، می‌بینم که بنده عمق اسلام را نفهمیده‌ام. من از 15 سالگی طلبه شده‌ام، و حالا در حدود 64 سال سن دارم. 40 سال است که آخوند هستم و در این 40 سال هم کار کرده‌ام، اما هنوز عمق اسلام را نفهمیده‌ام. هرچه دقت می‌کنم، می‌بینم که خیلی مسائل وجود دارد. اینطور نیست که شما بتوانید فقط از نفت هزار رقم چیز در دنیای پتروشیمی بیرون آورید. در هر آیه‌ای و در هر حدیثی و به هر جای اسلام که نظر می‌کنی اینقدر شاخه شاخه می‌شود که واقعاً به قول امیرالمؤمنین دریایی است که دست کسی به قعر آن نمی‌رسد. کسانی که پشت به اسلام می‌کنند، یا بی‌اعتنایی می‌کنند، نمی‌دانند که اگر بدانند، کسی ضد اسلام نخواهد بود. از بس که اسلام دین جامعی است و هیچ نقطه‌ای نیست که اسلام به آن نظر نیانداخته باشد. شما تا حالا گفته‌اید: «الحمدلله که پاییز است و برگ‌ها زرد شد»؟  قرآن می‌فرماید: «فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى‏» (اعلی/5) «سپس خشک و سیاه گردانید» زردی درخت و خشکی برگ درخت هم که پای درخت می‌نشیند، از نعمت‌های خداست و خدا این را به رخ می‌کشد. ما سبز شدن گل و بلبل را الحمدلله می‌گوییم، اما برای برگ زرد دیگر الحمدلله نمی‌گوییم. ولی قرآن به همین برگ زرد هم در طبیعت نظر دارد، و لذا می‌فرماید: «فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى‏»

من دعا می‌کنم. شما که نسل نو هستید و پاک هستید، «آمین» بگویید. آمین یعنی خدایا مستجاب کن. خدایا به حقیقت حق و به حقیقت خودت، تو را به حق پیغمبر و اهل بیت و قرآن و همه کسانی که در قرآن از آنان ستایش کرده‌ای، مزه دین را برای همیشه به همه ما بچشان. خدایا به ما توفیق بده که مزه دین را به نسل آینده بچشانیم. اگر چشیدیم، صد در صد مؤمن می‌شویم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment