موضوع بحث: تکلیف، شرایط تکلیف – 1
تاریخ پخش: 21/12/60
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
«الحمد للّه رب العالمین و صلی اللّه علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و علی اهل بیته و لعنه اللّه علی اعدائهم أجمعین»
نمی دانم موضوع بحث ما یادتان هست یا نه؟ چند صباحی است که ما به بررسی مسائل فقهی پرداختهایم منتهی با یک سبک جدیدی. نمیدانم عنوانش را چه بگویم؟ یک دسته بندی در کارها و اعمال انسان داشتیم:
1- برای پذیرش شرایط لازم است
شرایط تکلیف چیست؟ شرایط بلوغ بحث کردیم. دربارهی بلوغ و عقل صحبت کردیم. آزادی، آگاهی و مسائلی از این قبیل را گفتیم. در مورد شرایط صحت و اینکه در چه صورتی کار درست و در چه صورتهایی کار درست نیست؟ بعضی کارها هم درست است اما قبول نمیشود. شرایط قبولی و کمال اعمال و در مجموع بحث برای همهی آن هایی که پای تلویزیون هستند، فایده دارد.
باید و نبایدهای قرآن و اسلام متوجه چه کسانی است؟ این را به عنوان کارت ورودی میگوییم. اینکه چه کسانی حق ورود به این دایره اسلام را دارند؟ یعنی شرایط تکلیف و شرایط صحت مورد بحث است. چه کسانی و تا چه نمرهای در امتحان قبول میشوند؟ از این قبول شدگان چه کسانی استخدام میشوند و چه کسانی حائز امتیاز هستند؟ کارت ورود، شرایط صحت و مراعات مقررات را بگوییم. شرایط قبولی یا پذیرش، شرایط کمال و امتیازات. . . در یک اداره یا مؤسسه، اول کارت ورود میدهند. مثلاً هر کس دیپلم دارد و هجده سال سن دارد، او داخل شود. پس تا کارت نداشته باشد، اصلاً اجازهی ورود ندارد. وارد که شد، خود آن منطقه مقررات و آیین نامهای دارد، باید بگوییم به چه امتیازی و چه کسانی وارد میشوند، بعد چه کسانی مطابق آیین نامه عمل میکنند. بعد پذیرش است، بعضی از کسانی هم که مقررات را رعایت میکنند، باز هم علی رغم داشتن کارت ورودی و رعایت مقررات قبول نمیشوند و بعضی وقتی قبول شدند، بعد نوبت به تعیین سرگروه میرسد. چه کسی باید مسئول باشد؟ چه کسی باید صاحب امتیاز باشد؟ و بد نیست که ما60، 70 آیه و حدیثی که در این فرمول است، تحت عنوان درسهایی از قرآن بگوییم که حال که سه سال از پیروزی انقلاب میگذرد، گفتن این مطالب بعد از گذشت این زمان زشت است. اینها الفبای اسلام است و هر کدام از این خواهران و برادران عنایت کنند که این الفبای اسلام است. یعنی هر کس، کارمند باشد، زن خانه دار باشد، شهری، کشاورز یا کارگر باشد، هر کسی باید اینها را بلد باشد، چون یک بحث خیلی ساده و مثل آب جوش است، که هرانسانی باید آب جوش را بخورد. حالا غذای چرب و ترش و غذاهای سنگین نیست، ولی باید یک شیر مادر یا یک آب جوش بخورد. این بحثهای ما آب جوش است. ساده و روان، ولی در عین حال پر از آیه و حدیث است و این آیات و احادیث را گوش بدهید. میخواهم شرایط قبولی را برایتان بگویم. چون در بحث قبل را گفتهام. شرایط پذیرش بحث ماست.
خدا در قرآن میگوید: من کار چه کسی را میپذیرم؟ اینقدر آدم هست که صبح تا شام جان میکند و یک ذره هم به خدا نزدیک نمیشود و خدا کارش را قبول نمیکند. بنابراین این مسئله مهم است. نکند ما جان بکنیم و هیچ فایدهای نداشته باشد مثلاً شما فردا صبح دو هزار تا خودکار بخر و به بانک ملی برو. بگو آقا من یک خودکار مفت گیر آوردم. در فلان منطقه خودکار ارزانی گیر آوردم و کمی خودکار برای بانک ملی خریدم. میگوید: شما غلط کردی، ما مسئول خرید داریم. شما اجازهی خرید نداشتی. آقا من خودکار خریدم. قرار نبوده شما خرید کنی. چه کسی به شما حرفی از خرید زده بود؟
اگر شما جاده را گم کنی، هر چه بروی، فایدهای ندارد. میگویی: آقا من خیلی گاز دادم، بی فایده گاز دادی. این جادهی درست نبوده است. نکند ما دائم گاز بدهیم و بعد ببینیم جاده اشتباه بوده است.
هرگز نرسی به کعبهای اعرابی*** این ره که تو میروی به ترکستان است
ما که حرف میزنیم مانند کسی است که در دهانش سوزن است. شعرها و آیهها و احادیث خراب میشود. چون در این شعر اگر بخواهیم اصل شعر را بخوانیم، به دو گروه بر میخورد. میگوییم فلانی که به کسی برنخورد. حال اگرخواسته باشی که به کسی برنخورد به شاعرش برمی خورد که چرا شعر مرا خراب کردی. (حاج آقا به جای این دو لفظ از لفظ فلانی استفاده کرده است) به بحث اصلی بر گردیم. شرایط قبولی را می گفتیم، کسانی که گاز میدهند ولی به مقصد نمیرسند. مثل اینکه خودکار میخرند، ولی طرف مقابل قبول نمیکند.
پزشک دستور میدهد، هر دو ساعت باید از این شربت بخوری. اگر طبق دستور پزشک عمل کردی، ولی بازدیدی سالم نشدی، پرسیدی چرا من سالم نمیشوم؟ به خاطر این که دکتر گفته بود، این دارو را بخور، در عوض گفته بود: فلان غذا را هم نخور. آن وقت شما به خاطر خوردن آن غذا تمام آثار آن دارو را خنثی میکنی. بسیاری از ماهستیم که طبق دستور قرآن و اسلام عمل میکنیم، اما به خاطر انجام دادن یک سری کارها، فایدهی آن را از بین میبریم. شرایط قبولی چندتاست. شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و بهداشتی. . . بحث امشب چه بحث مفیدی است. اما از همه مهمتر شرایط خدایی است که بر همهی اینها برتری دارد.
2- شرایط سیاسی در قبولی اعمال
اما شرایط سیاسی: در این باره چند جمله با هم صحبت کنیم. در کتاب وسائل داریم. قابل ذکر است که تمام فقها از این کتاب استفاده میکنند. بیست جلد است، حدود سی و پنج هزار حدیث دارد، اگر درست در ذهنم باشد، تألیف شیخ حر عاملی است که قبر مطهرش در برابر پنجره فولاد در مشهد است. حدیث داریم: «کُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ بِعِبَادَهٍ یُجْهِدُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْیُهُ غَیْرُ مَقْبُولٍ»(کافى، ج1، ص374) بنابراین شرایط سیاسی را بگوییم.
یکی از دوستان عزیز میگفت: یکی از فایدههای برنامهی تلویزیونی تو این است که ما با کلمات عربی یک به یک آشنا میشویم. «من» یعنی کسی که «دان» یعنی دینی را قبول کند، یعنی کسی که دین داشته باشد و عبادتی را انجام دهد و درآن عبادت کوشش کند، یعنی کسی که خدا را بپذیرد و در راه خدا سعی و تلاش کند و از جانش خرج کند در حالی که رهبر تعیین شدهی خدا را او قبول نکرده باشد، مانند کسی که نامهی بلند بنویسد، اما مسئول اداره آن نامه را امضا نکند. آقا در نوشتن این نامه، خیلی زحمت کشیدم. به نوشتن نیست. کسی میگفت: من یک کتاب مینویسم، با یک سیر وزن و با چنین کتابی جواب سی کیلو از حرفهای فلانی را میدهم. یعنی بحثهای علمی را با کیلو و سیر میسنجید. کسی که خدا را عبادت کند و در عبادت خدا جهد کند، اما رهبر خدایی نداشته باشد «فَسَعْیُهُ غَیْرُ مَقْبُولٍ» سعی و تلاش که میکند مقبول نمیشود. این شرط سیاسی قبولی است. عمل چه کسی مقبول میشود؟ عمل کسی که رهبرخدایی را قبول کند. اگر کسی تمام شب را نماز شب بخواند، دائماً روزه بگیرد، دائماً قرآن بخواند، اما خط امامت و رهبری معصوم، خط ولایت فقیه را قبول نداشته باشد، عمل او باطل است. کسی که عبادت کند و در عبادت، خودش را به زحمت بیندازد، اما رهبری حق را نپذیرد، اعمالش هیچ فایده ای ندارد. قبول کردن رهبری حق، شرط قبولی بقیهی کارهاست.
حدیث دیگری دارم که من عربی آن را ننوشتم، فارسی آن را میگویم. از امام صادق(ع) است. به شخصی فرمود: تا حرف حق و سخن حق نگویی، خدا کارت را قبول نمیکند. آدمهایی هستند که از صبح تا شب، بسیار قرآن میخوانند و نماز و عبادات و کمک به این و آن میکنند، اما جایی که باید حرف بزند میگوید: کار به کار کسی نداشته باش. خدا هم میگوید: من هم کاری به کار تو ندارم. گاهی یک کلمه حرف ارزش دار لازم است. حدیث است: اگر مسلمانانی که تمام عبادات را انجام میدهند، اما در مقابل ظالم ساکت هستند، در مقابل دیدن فساد و منکرات، ساکت هستند، آن جا که باید حرف حق بزنند، نمیزنند. آنجایی که باید فریاد بزنند، نمیزنند، این مسلمانانی که نالههای شب دارند و نعرههای روز ندارند، امام صادق فرمود: خدا عمل اینها را هم قبول نمیکند. باز این حدیث از کتاب وسائل است: شرط قبولی نالهی شب، نعرهی روز است. شرط قبولی اشک شب، شمشیر روز است. این شروط سیاسی قبولی اعمال است. حدیث دیگری داریم: «فَمَنْ لَمْ یَتَوَلَّنَا لَمْ یَرْفَعِ اللَّهُ لَهُ عَمَلًا»(کافى، ج1، ص430) اگر کسی در برابر حکومت حق قد علم کند و رهبری رهبر معصوم را نپذیرد «لَمْ یَرْفَعِ اللَّهُ لَهُ عَمَلًا» خدا عمل او را بالا نمیبرد. «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها»(بقره/189) قرآن میگوید: برای کار از راهش وارد شوید و راه رسیدن به خدا امامت و رهبری حق است.
(جواب در پرسش یکی از حضار) شمشیر امام سجاد همان اشکش بود. چون شمشیر زدن شرایطی دارد و ما تقیه را هم میپذیریم. موارد فرق میکند. افرادی هستند که وظیفهی شرعی آنها سکوت است، افرادی هستند که حالش را ندارند و سکوت میکنند. آخر سکوت با سکوت فرق میکند. گاهی کسی ساکت است ولی از ترس، این بد است. گاهی کسی ساکت است، بی تفاوت است، تعهدی ندارد، میگوید: به من چه! این هم بد است. گاهی کسی ساکت است، چون خدا به او گفته است ساکت باش. زمانی هم مثالی برای شما زدم. گفتم: یک سیب را تقسیم میکنیم. فرض کنید من یک سیب دارم. به ایشان میگویم: سیب را بخور، نمیخورد، چون قهر است. یا به ایشان میگویم، میگوید: خانه خوردهام. این دو تا خیلی مهم نیست ولی دیگری میگوید: نمیخورم تا ایشان بخورد. این نخوردن ارزش دارد. پس گاهی یک عمل است، اما دلائل و اهدافش متفاوت است. میتوانستم گاهی داد بزنم، ولی به دلائلی داد نزدم.
3- شرایط اقتصادی قبولی اعمال
و اما شرط اقتصادی: شاید این تیتر از خود مطلب بزرگتر باشد، ولی حالا ما اسمش را چنین گذاشتیم. وقتی هم میگویم شرط اقتصادی، این دستههای من وحی منزل نیست. شما میتوانی دربارهی این چند تا بگویی، یکی در دیگری ادغام میشود. یا ممکن است حدیث دیگری هم پیدا شود، آن چه من در تلویزیون میگویم، در سطح اطلاعات یک طلبهی معمولی است و هرگز مرا به عنوان اسلام شناس مطرح نکنید. یا این که من تتبع کردم و همهی روایتها را دیدم، اینطور نیست، به مقداری که مطالعه کردهام، اطلاعات دارم و اینها را دیدهام. و شاید هزار چیز دیگر باشد که من بلد نباشیم. نردبان ما این دو سه پله را بیشتر ندارد. منتهی اسلام دست نیافتنی است. تا هر پله که دستمان برسد، میرویم. حدیثی داریم که در جامعه افرادی که درآمدشان بالاست، پر درآمدهایی که مالیات نمیدهند، نمازشان صحیح نیست. ما در جامعه پر در آمد داریم و کم در آمد.
پر در آمد و کم در آمد دو نوع هستند. زمانی پردرآمد و کم در آمد از استثمار و ظلم پدید میآید که جلوی استثمار بایدگرفته شود. زمانی از ظلم پدید نمیآید. به طور طبیعی است مثلاً من و شما با هم به کنار دریا میرویم. برای گرفتن ماهی تور میاندازیم، من تور را بالا میکشم، هفتاد ماهی در تور گرفتار شدهاند. شما تور را بالا میکشی، دو ماهی گرفتارشدهاند. من پر در آمد میشوم و شما کم در آمد، ولی من هم به شما ظلمی نکردهام. آب دریاست و خواست خدا. گاهی بین پر درآمد و کم درآمد استثمار و ظلمی نیست. طبیعی شده و این جا که طبیعی است، اسلام میگوید: باید پردر آمد مالیات بدهد. یعنی از من مقداری به نفع شما میگیرند. منتهی به من گفتهاند: مواظب باش خودت به او ندهی. آخر بعضیها میگویند: آقا خمس را خودمان بدهیم. سهم امام را خودمان بدهیم. اینطور نمیشود. بنده که باید به ایشان وجوهات بدهم، اگر ایشان مرا در خیابان ببیند، باید بگوید: سلام علیکم، خدا سایهات را از سر من کم نکند. یعنی بله قربان گو برای خودم درست نکنم. باید پولها به حکومت اسلامی پرداخت شود. به ولایت فقیه داده شود و کمبودها ازآن جا باشد. این که مردم یک خط را قبول کنند و آن هم خطی که از جانب حضرت مهدی و اسلام تأیید شده است.
مثالی دیگر: ده هکتار را من کشت میکنم و ده هکتار هم شما. زمین را مساوی تقسیم کردهایم. در ده هکتار من بارندگی میشود. درآمد دارد و در ده هکتار شما، دانهای هم که پاشیدهای از بین میرود. من پردرآمد میشوم و شما کم درآمد و من هم شما را استثمار نکردهام. پس ببینید هرجا پول باشد، مستلزم این نیست که استثمار باشد، هر جا استثمار است، پول ناحق هم هست. ولی هر جا پول هست، استثمار نیست. هرگردویی گرد است، ولی هر گردی گردو نیست. هر کس استثمار کند، سرمایه دار میشود، ولی هر کس در خانه قالی دارد اینطور نیست که حتماً ظلم کرده است. ممکن است قالی باشد، ظلم هم نکرده باشد. ممکن است به طور طبیعی آدم قالی دار بشود. اینطور نیست که چون او در خانه قالی دارد، پس حتماً چاپیده است. البته خیلی از کسانی که قالی دارند، چاپیدهاند. اما هر که قالی دارد، نچاپیده است. باید مواظب این جهات باشیم.
4- کسی که زکات ندهد، نمازش قبول نیست
اگر کسی مالیاتش را ندهد و این اختلافات طبقاتی را با پرداخت مالیات در مملکت حل نکند، نمازها هم ارزشی ندارد. امام رضا فرمود: «مَنْ صَلَّى وَ لَمْ یُزَکِّ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتُهُ»(عیون أخبارالرضا، ج1، ص258) کسی که نماز بخواند ولی زکات ندهد، نمازش هم قبول نمیشود. اینها با هم در رابطهاند.
پیغمبر وارد مسجد شد، رفت نماز بخواند، قبل از خواندن نماز، افرادی را دید که زکات نمیدادند. گفت: ای فلانی بلند شوید و از مسجد بیرون بروید. به چند نفر گفت: بلند شوید و بیرون بروید. گفتند: چرا؟ فرمود: شما نباید در مسجد پشت سر من نمازبخوانید. گفتند: چرا؟ فرمود: شما نماز میخوانید ولی مالیات اسلامی را نمیدهید. 9 نفر را گرفت و مثل گربه از مسجد بیرون انداخت. بعد رفت سر نماز و لذا قرآن کنار هم گفته است، گفته «أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ»(توبه/5) پس این هم از شرایط اقتصادی قبولی اعمال است. اگر کسی در جامعه پر در آمد است، در جامعه آن جاهایی که درآمد حرام است که باید به کل جلوی آن گرفته شود. آن جایی که در آمد طبیعی و حلال است، باید نظامی و تنظیم و توازنی باشد. توازن هم به معنای عدالت، نه به معنای مساوات است. این شعارها ما را خیلی حیران میکند. از بس پاسخ این شعارهای غلط را میدهیم، خسته میشویم. ما عدالت اجتماعی را قبول داریم، عدالت اجتماعی حق است، اما برابری حق نیست. برادری حق است ولی برابری خیر. پس شعار مسلمانان این است، : برادری، عدالت اجتماعی. اما این معنای برابری را نمیدهد. اصلاً خیلی مواقع برابری غلط است. پزشک وارد بیمارستان شود و بگوید: تمام مریضان برای من یکسانند، به همهی آنها نفری یک سرم وصل کنید. این غلط است. یک معلم بیاید و بگوید: برابری. از دم به هر یک از بچهها یک هفده بدهد. خیلی مواقع برابری کمال ظلم است. پس شعار ما چیست؟ برادری و عدالت اجتماعی! عدالت اجتماعی خوب است که فروشنده و خریدار باید یک میزان داشته باشند و حکومت باید ناظر باشد.
چند وقت پیش کسی از من پرسید: آیا دراسلام داریم از هر تومان چقدر سود جایز است؟ یعنی بازاری از هر یک تومان چقدر میتواند سود بگیرد؟ گفتم: حضرت علی(ع) در نهج البلاغه میفرماید: «وَ لْیَکُنِ الْبَیْعُ بَیْعاً سَمْحاً بِمَوَازِینِ عَدْلٍ وَ أَسْعَارٍ لَا تُجْحِفُ بِالْفَرِیقَیْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ»(نهج البلاغه، نامه53) معامله باید به گونهای باشد که نه مشتری ضرر کند نه خریدار. یک عدالت اجتماعی برقرار باشد. افراد و نمایندهها باید بنشینند و ببینند چه جنسی چه مقدار مصرف دارد؟ چقدر مورد نیازاست؟ چه اندازه تولید دارد؟ با توجه به همهی این خصوصیات سودی را برای فروشنده تعیین کنند.
5- شرایط اجتماعی قبولی اعمال
و اما شرایط اجتماعی: اگر کسی رفتارش در جامعه به نحوی باشد که علاقهها و پیوندهای اجتماعی را از بین ببرد، به جای ایجاد وحدت، تفرقه ایجاد کند و به جای دلگرمی در جامعه دلسردی به وجود بیاورد، نماز او هم قبول نمیشود.
6- غیبت کردن مانع قبولی اعمال
حدیث این که: کسی که غیبت کند «مَنِ اغْتَابَ مُسْلِماً أَوْ مُسْلِمَهً لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ تَعَالَى صَلَاتَهُ وَ لَا صِیَامَهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ لَیْلَهً إِلَّا أَنْ یَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُهُ»(جامع الأخبار، ص146) کسی که غیبت مسلمان مرد یا زنی را بکند خداوند عبادت کسی را که غیبت میکند، چهل شبانه روز قبول نمیکند. میگویی: خب، ما که غیبت کردیم. خدا هر که تا چهل شبانه روز قبول نمیکند، پس اصلاً نماز نمیخوانیم. سرانجام چنین کسی که جهنم است. باید بخوانیم و باید توجه به این بخش هم داشته باشیم. «مَنِ اغْتَابَ مُسْلِماً أَوْ مُسْلِمَهً» اگر کسی غیبت مرد یا زن مسلمانی را بکند، حتی اگر مرد غیبت زنش را کند یا بر عکس چنین سرنوشتی دارد. آدم مظلوم اگر غیبت کند طوری نیست. اگر مرد یا زن مظلوم واقع شد، نزد فردی که فکر میکند برود و بگوید: فلان زن یا فلان مرد اینچنین است، اگر مظلومی غیبت کند که طرفی که میشنود، از مظلومیت او دفاع کند، این جا اشکالی ندارد «مَنِ اغْتَابَ مُسْلِماً أَوْ مُسْلِمَهً لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ تَعَالَى صَلَاتَهُ وَ لَا صِیَامَهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ لَیْلَهً إِلَّا أَنْ یَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُهُ»(جامع الأخبار، ص146) مگر این که صاحبش او را ببخشد.
در نامههای زیادی که برای من میرسد، مینویسند، ما غیبت شما را کردیم و من یک یا دو بار دیگر هم گفتهام: هر کس غیبت مرا بکند، من راضی هستم. کسی ناگهان پای تلویزیون هوس میکند، کاشانی حرف بزند، شروع میکند و دو سه دقیقهای ما را مچل میکند. زمانی ما عبارتی میگوییم، متوجه نمیشود، مسخره میکند. در هرصورت نمیشود کسی در تلویزیون صحبت کند و کسی غیبت او را نکند. بنابراین تمام کسانی که در تلویزیون به نحوی برنامه دارند، باید بدانند و تحمل روزی یک میلیون غیبت را داشته باشند. چون همه که آدم را دوست ندارند. یکی میگوید: آشیخ رها کن. حوصله داری؟ دیگری میگوید: امشب خیلی خوب بود. آن یکی میگوید: کجایش خوب بود؟ امشب خیلی بد بود. بنابر این ده نفری که پای تلویزیون نشستهاند، ده نوع قضاوت میکنند. اگر آدم بخواهد بگوید نمیبخشم، کار درستی نیست. من به سهم خودم کسی نیستم که ببخشم، ولی طوری نیست، چون بیشتر این غیبتها هم از روی علاقه است. بغضی ندارند.
7- کسی که در دل دوست داشته باشد دیگران ضرر ببینند نمازش قبول نیست
مثلاً کسی که دلش میخواهد به کسی ضرر بزند، خدا نمازش را قبول نمیکند. عجب حدیثی است. این حدیث در اصول کافی است «لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنْ مُؤْمِنٍ عَمَلًا وَ هُوَ مُضْمِرٌ عَلَى أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ سُوءاً»(کافى، ج2، ص361) کسی که دلش میخواهد به کسی ضرر بزند، چون نیتش خراب است و سوء قصد دارد، نه این که بخواهد او را بکشد، اصلاً دلش میخواهد او رفوزه شود. دلش میخواهد او شکست بخورد. دلش میخواهد او در رانندگی قبول نشود. دلش میخواهد بساط عروسی او مثلاً به خاطر بارندگی به هم بخورد. دلش میخواهد که او سرمایه گذاری کرده و جنسی خریده، بازار کساد شود. اگر کسی میل داشته باشد که به مسلمانی ضرر بزند، خدا نمازش را قبو نمیکند. پس نماز چه کسی قبول است؟
میگویند کسی به حمام رفت. قدیم خال کوبی میکردند. مثلاً روی پهلو و سینه عکس شیری یا چیز دیگری را می کشیدند. کسی به حمام رفت و گفت: یک عکس شیر روی کمر من خالکوبی کن. خب، با جوهر میکشند، بعد هم با سنجاق سوراخ میکردند که این جوهر در بدن بماند. دمر شد و گفت: بکش. تا سنجاق را فرو کرد، گفت: آخ. کجای شیر است؟ گفت: سر شیر، گفت: سر نمیخواهد، از پا شروع کن. از دمش شروع کن. شروع کرد و جای دمش سوزن زد. دوباره گفت: آخ، این کجای شیر است؟ بعد گفت: دم نمیخواهد. از پا شروع کن. او گفت این شیری که نه سر دارد و نه دم دارد، به درد نمیخورد. در این نماز ما یا خط امامت درست نیست یا در مال ما حق بچه یتیم است. آنقدر آدم هست نماز شب میخواند و در سفرهاش حق افراد ضعیف هست و حق افراد ضعیف را میخورد و به رویش نمیآورد. یا غیبت میکنیم و. . .
8- شرایط بهداشتی قبولی اعمال
و اما شرایط بهداشتی: کسی که خمر و آب جو بخورد، «مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ لَهُ صَلَاهً أَرْبَعِینَ یَوْماً»(کافى، ج6، ص401) چهل روز نماز او قبول نیست. نگو: آقا حالا شراب خواران که نماز نمیخوانند. چرا ما شراب خوار نماز خوان هم داریم. آخر میگویند به کسی گفتند: فلان جا دزدی شده است. گفت: چه زمانی؟ گفتند: 2 بعد از نیمه شب. گفت: پس این دزد نماز شبش را چه موقع خوانده است؟ 2 بعد از نیمه شب که زمان نماز شب است. نزد آقایی آمدند و گفتند: یک کلاغ در چاه افتاده و مرده است. چند دلو بکشیم تا آبش پاک شود؟ ایشان مسئله بلد نبود، گفت: برو، این چه حرفی است. کلاغ هیچ موقع در چاه نمیافتد. حالا اگر افتاده چه کنیم؟ البته گفتم: مشروبخوار نمازخوان داریم. و ان شاءالله همین نماز باعث میشود، آن کارشان را نیز ترک کنند. چون خیلی مواقع عبادت باعث میشود، آدم بقیهی کارهایش را نیز درست کند.
زمان شاه رئیس شهربانی قم به شوفرهای تاکسی گفته بود، کراوات بزنید. خب، شوفرهای تاکسی هم بلد نبودند کراوات بزنند. قم هم شهر کراوات نبود. بخصوص خیلیها که درشکه داشتند، فروخته بودند و ماشین خریده بودند. اینها را مجبور کرده بود کراوات بزنند. اینها هم یک چیزی بسیار مسخره گره میزدند. ما یک روز از یکی از این شوفرها پرسیدیم: مگر رئیس شهربانی که به شما گفته کراوات بزنید، دلیلش را نگفته؟ گفت: چرا گفته چون شما کراوات زدید، مجبور هستید موهایتان را هم شانه کنید. من این کار را میکنم، بلکه بقیهی کارهایتان هم درست شود. فکر او درست نیست. اما همین نماز خیلی مواقع باعث میشود بسیاری از عیبها بر طرف شود. لبی که میگوید: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» (فاتحه/5) حیف نیست شراب بخورد؟ لبی که میگوید «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» (فاتحه/2) حیف نیست در برابر هر ناکسی تملق بگوید. لب برای خدا جنبید، دیگربرای غیر خدا تکان نده. زبان به یاد خدا غلتید، برای شراب نغلتان. گاهی نماز آدم را عوض میکند. شاید این را هم بتوانیم در زمرهی شرایط بهداشتی بیاوریم.
9- شرایط خانوادگی قبولی اعمال
شرایط خانوادگی را هم بگوییم و بحث را تمام کنیم. حدیث است پیغمبرتان گفته است: «مَنْ کَانَ لَهُ امْرَأَهٌ تُؤْذِیهِ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ صَلَاتَهَا وَ لَا حَسَنَهً مِنْ عَمَلِهَا حَتَّى تُعِینَهُ وَ تُرْضِیَهُ وَ إِنْ صَامَتِ الدَّهْرَ وَ قَامَتْ وَ أَعْتَقَتِ الرِّقَابَ وَ أَنْفَقَتِ الْأَمْوَالَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ کَانَتْ أَوَّلَ مَنْ تَرِدُ النَّارَ ثُمَّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلَى الرَّجُلِ مِثْلُ ذَلِکَ الْوِزْرِ وَ الْعَذَابِ إِذَا کَانَ لَهَا مُؤْذِیاً ظَالِماً»(وسائل الشیعه، ج20، ص163) هر مردی که زنی دارد و این زن او را در خانه اذیت میکند خدا نماز خانمی که شوهرش را اذیت کند، قبول نمیکند مردی هم که زنش را اذیت کند، خدا نماز او را قبول نمیکند. این هم از شرایط خانوادگی قبولی اعمال است. این حدیث از وسائل الشیعه، جلد 20 است.
حدیث داریم: «مَنْ نَظَرَ إِلَى أَبَوَیْهِ نَظَرَ مَاقِتٍ وَ هُمَا ظَالِمَانِ لَهُ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ لَهُ صَلَاهً»(کافى، ج2، ص349) کسی که به پدر و مادرش طوری نگاه کند، مانند این که میخواهد با چشم هایش اینها را بخورد، کسی که به پدر و مادر نگاه خشمناک کند، «لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ لَهُ صَلَاهً» خدانماز این آقازاده و دختر خانم را قبول نمیکند.
10- نماز عمود و معراج است
این جملهی خلاصهی همهی حرف هایم است «الصَّلَاهُ عَمُودُ الدِّین»(أمالى طوسى، ص529) نماز عمود است و نماز معراج است. شما اگر خواستی با این نردبان بالا بروی، نباید زیر پایههای نردبان پوست خربزه بیندازی. اگر پوست خربزه باشد، نردبان لیز میشود و بالا نمیرود. اگر پوست هندوانه و موز و یا یخ باشد، بالا نمیروی. اگر خواستی این نردبان نماز شما را بالاببرد، باید این پوستها را برداری. کسی که حق فقراء را ندهد، به پدر و مادر خشمناک نگاه کند، مردی که زنش را اذیت کند، زنی که مردش را اذیت کند، کسی که مشروبات الکلی بخورد، نماز اینها قبول نمیشود.
پس بحث امروز ما شرایط قبولی بود. نماز چه کسی پذیرفته میشود. کسی که در خط امام باشد، در خط امام معصوم و نایب امام معصوم باشد. کسی که از نظر اقتصادی، کمبودهای جامعه را با مالیات اسلامی جبران کند. کسی که از نظراجتماعی دو به هم زنی و غیبت و سخن چینی نکند و سوء قصدی نداشته باشد. از نظر بهداشتی، معدهاش ازمشروبات پاک باشد. از نظر خانوادگی به پدر و مادر و زن یا شوهر ظلمی نکند. این شرایط سیاسی و اقتصادی واجتماعی و بهداشتی و خانوادگی، اینها شروط پذیرش است.
بحث هفتهی بعد، شرایط کمال است یعنی صاحب امتیاز کیست؟ یعنی در یک نماز جمعه که یک میلیون نماز میخوانند، بهترین نماز جمعه کدام است؟ اگر یک میلیون نماز شب میخوانند، بهترینها کدامند؟
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»