تولی و تبری

موضوع: تولی و تبری
تاریخ پخش: 72/08/13

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی تقوی»

سیزده آبان سال 72 در محضر مبارک نسل نو دانش آموزان دبیرستان، دبیرستانی که ده‌ها شهید داده است. دبیرستانی که بهشتی و باهنر و رجایی و بهترین چهره‌ها برای آن ریاست گذاری کردند، و مدیریت و تدریس داشتند. دبیرستانی که از نظر علمی رشدش بالا است. جماعتش با شکوه است. دبیرستانی که موذنی دارد که صدای اذانش قابل پخش در صدا و سیما است. دبیرستانی که هم یادگار بهشتی و باهنر و رجایی است و هم خودشان ده‌ها شهید دادند. هم از نظر علمی بالا است. هم نمازخانه‌ی خوبی دارد. بهتر این است که بحث نسل نو را در بین خودشان باشیم. مناسبت‌هایی هست که باید بگوییم. یکی تبعید حضرت امام است. تسخیر لانه‌ی جاسوسی است.
1- تسخیر لانه جاسوسی با توجه به آیات قرآن
برای تسخیر لانه‌ی جاسوسی آیه‌ای از سوره‌ی حشر است. «هُوَ الَّذی أَخْرَجَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فی‌ قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ»(حشر/2)
(او خدایی است که کفار را از سرزمینشان بیرون کرد. یعنی جاسوسان آمریکایی را از سفارت خانه‌شان بیرون کرد. شما ظن و گمان نداشتید که اینها خارج شوند. به فکرتان هم نمی‌آمد که زمانی این آمریکایی‌ها فرار کنند. خودشان هم فکر می‌کردند حالا که دیپلمات هستند کسی نمی‌تواند بگوید: بالای چشمتان ابرو است. فکر می‌کردند حالا که در سفارتخانه هستند و کارت دیپلمات دارند، کسی نمی‌تواند اینها را بیرون کند. از جایی که گمان نمی‌کردند قهر خدا بر سر اینها از طریق دانشجویان مسلمان پیرو خط امام فرو ریخت. یعنی در دلشان دلهره حاکم شد. با دست خودشان خانه هایشان را خراب کردند. تمام اسناد را با دست خودشان خرد کردند و از بین بردند. چشمانتان را باز کنید.)
آن کسی که شما مسلمان‌ها فکر نمی‌کردید فرار کند، خودشان هم فکر فرار نمی‌کردند. با اینکه ابر قدرت بودند، رعب و ترس در دلشان افتاد. چشمانتان را باز کنید. اگر خدا بخواهد در دل ابرقدرت‌ها هم وحشت می‌آید. با دست خودشان اسناد خودشان را از بین می‌برند. آیه‌ی دوم سوره‌ی حشر خیلی آیه‌ی خوبی است. قرآن یک کتاب زنده‌ای است. کلی می‌گوید، اما در هر زمانی قابل استفاده است.
2- تبعید امام با توجه به آیات قرآن
تبعید امام، راجع به امام باز آیات زیادی در قرآن است که مصادیق زیادی در تاریخ داشته و یکی از مصادیقش هم امام است. چرا امام را تبعید کردند؟ زمان تبعید امام خیلی از نسل نو نبودند. شاه امام را تبعید کرد، گفت: او را یکجایی می‌فرستیم که متروک باشد. صدایش خاموش شود. قرآن می‌گوید: «فَأَرادُوا بِهِ کَیْدا»(صافات/98) یعنی نسبت به حضرت ابراهیم نقشه کشیدند. نقشه کشیدند که ابراهیم را در آتش بیاندازند، بسوزد و صدایش خاموش شود. «فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلینَ» ولی خودشان رده‌ی پایین قرار گرفتند. «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ»(آل عمران/54) نقشه کشیدند و خدا هم برای اینها نقشه کشید. قرآن می‌گوید: «وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ»(فاطر/43) هرکس برای کسی نقشه بکشد، به نقاش او برمی گردد. اگر شنی در دیگ انداختی که شن زیر دندان من برود، زیر دهان خودت می‌رود. کسی که برای کسی چاه بکند، خودش در چاه می‌افتد. قرآن می‌گوید: اگر سر کسی کلاه بگذاری، کلاه سر خودت گذاشته‌ای.
پزشک بالای سر بیمار می‌آید. می‌گوید: از این شربت هر دو ساعت به دو ساعت بخور. مریض نمی‌خورد. فردا که پزشک در بیمارستان بالای سر او می‌آید، برای اینکه سر شیشه را خالی کند، یک خرده از شربت را دور می‌ریزد که بگوید: خورده است. به دکتر هم می‌گوید: من دو ساعت به دو ساعت یک قاشق خوردم. بعد هم می‌گوید: سر دکتر کلاه گذاشتم. باید گفت: کلاه سر خودت گذاشته‌ای. «وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ» من بنا هستم. اما برای خانه‌ی شما سر هم بندی می‌کنم. چاه را هشت متری می‌کنم و می‌گویم: بیست و دو متر است. در چاه کندن می‌دزدم. بنای دزد فردا گرفتار نجار دزد می‌شود. هردو گرفتار کفاش دزد می‌شوند. یعنی اگر من سر شما کلاه گذاشتم فردا دیر یا زود سر و کارم به شما می‌افتد و آن کلاهی که سر من گذاشتی انتقام می‌گیری. اگر من خوب عمل کنم، یعنی اگر چلوکبابی غذای خوب برای مشتری بپزد همین چلوکبابی فردا که بخواهد ماشینش را تعمیرگاه ببرد، تعمیرگاه هم ماشین او را خوب تعمیر می‌کند.
قرآن می‌گوید: هر مسلمانی برای هر کسی نقشه‌ی بد بکشد دیر یا زود دودش در چشم خودش می‌رود. نقشه کشیدند امام را در سیزدهم آبان تبعید کنند. امام رفت و با خنده آمد. آن کسی که نقشه کشیده بود، با گریه رفت. امام با پنج میلیون استقبال وارد ایران شد. او با یک هیئت طرفدار با دو نفر رفت. برای بدرقه‌ی امام در تشییع جنازه ده میلیون نفر آمده بودند. برای بدرقه‌ی جنازه‌ی شاه 16 نفر بودند. 16 نفری که هیچ کدام گریه نمی‌کردند. ده میلیونی که همه گریه کردند. نمی‌شود با خدا بازی کرد. با اولیاء خدا هم نمی‌شود بازی کرد. هرکاری بود با امام حسین کردند. خانه‌اش را آتش زدند. عطش فراوان بود. همه‌ی یاران و اصحاب را شهید کردند. جنازه‌ها را زیر سم اسب انداختند. اما «فَأَرادُوا بِهِ کَیْداً» قرآن می‌گوید: وقتی تصمیم می‌گیرند که به اولیاء خدا حیله شود، حیله‌شان به خودشان برمی گردد.
3- دین ما دین حبّ و بغض است
روز ملی مبارزه با استکبار، من یک بحثی با عنوان دوست داشتن و دشمن داشتن دارم. حب و بغض، و به عربی ولایت و برائت، یا تولی و تبری. اصولاً دین ما دین حب و بغض است. اصلاً زنده باد و مرده باد جزء اصول دین ما است. اولین کلمه «لا اله الا الله» یعنی زنده باد الله و مرده باد تمام الهه‌ها. کلمه‌ی اسلام با حب و بغض شروع می‌شود. در نماز می‌گوییم: «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ»(فاتحه/7) راه کسانی که به آنها نعمت دادی. نه کسانی که به آنها غضب کردی. من غیر از مغضوبین و ضالین هستم. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»(فاتحه/6) ما می‌خواهیم راه مستقیم برویم. راه مستقیم چیست؟ «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» راه کسانی که مورد لطف قرار گرفتند. اما راه مغضوبین و منحرفین و غضب شدگان را نمی‌خواهم. زیارت عاشورا پر از لعنت است. «وَ لَعَنَ اللَّهُ بَنِی أُمَیَّهَ قَاطِبَه» دین ما دین نفرین است. دین ما دین حب است. در دعای ندبه می‌خوانیم. «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاه» دوست بدار کسانی را که اهل بیت را دوست داشتند. «وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» دین ما دین حب و بغض است. اصلاً آدمی که حب و بغض ندارد، بعنی نسبت به جوان بی تقوا و با تقوا یکسان است، این انسان با گچ فرقی نمی‌کند. «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض‌» (بحارالانوار/ج65/ص63) آیا دین غیر از حب و بغض است؟ دین چیزی جز حب و بغض نیست. ما باید این حساسیت را در خودمان زنده نگه داریم. با مرگ بر شاه بغضمان را اعلام کردیم و شاه فرار کرد. و با درود بر امام حب خودمان را ثابت کردیم و امام را آوردیم. یعنی با حب امام آمد و با بغض شاه رفت. از حب و بغض خیلی کارها برمی‌آید. من که وارد می‌شوم شما برای من احساساتی را نشان می‌دهید، یکبار دیگر هم می‌آیم. تا من می‌آیم رویتان را برگردانید، دیگر نمی‌آیم. یعنی شما با تغییر سر و صورت و ابرو سرنوشت و آینده‌ی من را تعیین می‌کنید. اگر در جامعه فاسد است علیه او اعتصاب کنیم. ما داریم که وقتی دیدید یک نفر گناه می‌کند، یعنی وقتی به گناهکار برخورد کردی لبخند نزن. عبوس شو. عبوس کردن یکی از کمالات است. اینکه می‌گویند: حضرت عباس، یعنی حضرت «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» یعنی حضرتی که وقتی به مخالف می‌رسد، ژست می‌گیرد. نسبت به کفر و گناه خشن، «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»(فتح/29) نسبت به خودی‌ها باز است. بگو: چون شما از خدا قیچی شدی، من از شما قیچی می‌شوم. با خدا گره بخور تا من با شما دوست شوم. برای چه با کسی که با خدا رفیق نیست، دوست باشم؟ این همه خدا به تو لطف کرده است، تشکر نمی‌کنی. آن وقت من با تو رفیق شوم. فرض می‌کنیم که من هم کلی به تو خدمت کنم، کسی که از لطف خدا تشکر نکند، از لطف شما هم تشکری نخواهد کرد.
حدیث داریم با کسی که نماز نمی‌خواند رابطه نداشته باش. در خانه مادرت حرفی می‌زند، پدرت جمله‌ای می‌گوید که غیبت است. بگو: پدرجان، شما پدر من هستی. احترام شما واجب است. اما این کلمه‌ای که می‌گویی خدا راضی نیست. اجازه بده که من در این جلسه ننشینم. پدر شما تکان می‌خورد. چطور وقتی فوتبال نگاه می‌کنید بین ایران و غیر ایران حساسیت نشان می‌دهید. خوب این رگ ملی است. دوست داریم که ایران برنده شود. چطور نسبت به ایرانی که فوتبال بازی می‌کند، حساس هستی، حالا باید نسبت به گناه هم حساس باشی. داریم اگر گروهی دارند قمار بازی می‌کنند، اگر کسی نگاه بکند، نگاه هم گناه است. برای اینکه نگاه شما به آن حرکت بازی آنها را گرم می‌کند. گرم کردم بازی قمار هم شریک در قمار است. من قمار بازی نمی‌کنم. اما اگر بازی شما را گرم بکنم شریک هستم. راجع به حب و بغض من حرف‌های زیادی را نوشتم. در بعد اعتقادی و در بعد سیاسی و اجتماعی، فعلاً در بعد اعتقادی را می‌گوییم.
4- حبّ و بغض در بعد اعتقادی
در بعد اعتقادی یک آیه می‌خوانم. «لَکُمْ دینُکُمْ وَ لِیَ دینِ»(کافرون/6) تو را خودت. من هم راه خودم! من یک چیزی می‌گویم، شما ببینید که چطور آدمی هستید؟ شما خودتان را با این خط کش اندازه بگیرید. ما سه رقم جوان داریم. 1- جوان‌های وِل، 2- جوان‌های میزان 3- جوان‌های امام
جوان وِل، می‌گوید: خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو. این شعر درست است؟ نه! من یکبار دیگر هم گفتم. اگر کشتی صد نفر مسافر دارد، 80 مسافر شنا بلد نبودند و غرق شدند. این بیست نفر بگویند: می‌دانی خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو! ما هم غرق شویم. یعنی هر طوری رقصیدند تو هم برقص. یعنی من مثل هوا و آب سست هستم. در هر ظرفی شکل همان ظرف می‌شوم. یک سری از جوان‌ها رها هستند.
یک سری از جوان‌ها میزان هستند. جوان میزان می‌گوید: تو هر خطی داری، داشته باش. من این مجله را نمی‌خوانم. من این فیلم ویدئو را نمی‌بینم. من با این دوست نمی‌شوم. من با این حرف نمی‌زنم. من فکر کردم که آشنایی با این برای فکر و اخلاق من بد است. من تصمیم خودم را گرفتم.
یک سری از جوان‌ها هم امام هستند. یعنی رهبر هستند. یعنی آثار امامت و رهبری در اینها هست. جوان‌هایی هستند که دیگران را وادار می‌کنند که در خط حق بیایند. مثلاً دوستی، همسایه‌ای، فامیلی دارد که اینها عقیده‌شان کج است. آنقدر با بیان و استدلال و انس و منطق و محبت، زحمت می‌کشد تا او را در راه می‌آورد. این امام است.
پس سه نوع جوان داریم. رها، که می‌گوید: خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو. میزان، خودش تصمیم می‌گیرد. امام دیگران را می‌برد. آقازاده‌ها اگر می‌خواهید ببینید در آینده امام هستید یانه، ببینید الآن امام هستید یا نه؟ هرکسی در آینده امام می‌شود آثار امامت در نوجوانی‌اش هست. در آینده امام هستید؟ ببینید الآن امام هستید یانه؟ گاهی یک فیلم زیبایی را وقت امتحانات نشان می‌دهند، شما هم یک آدم رهایی هستی می‌نشینی نگاه می‌کنی و فردا هم تجدید می‌شوی. این رها است. یعنی با فیلم، سقوط می‌کند. میزان کسی است که تلویزیون را خاموش کند، بگوید: امشب که من امتحان دارم، از خیر فیلم می‌گذرم. امام کسی است که راهپیمایی کند و به صدا و سیما برود و بگوید: زمانی که بچه‌ها امتحان دارند این نوع فیلم‌ها را نشان ندهید. مسیر پخش را عوض کند. خیار و موز و هندوانه می‌خوریم. اگر پوستش را روی زمین انداختی و یک نفر افتاد، رها هستیم. اگر در سطل زباله انداختیم میزان هستیم. اگر با نوک پا پوست خیاری را هم که دیگران انداختند کنار زدیم که مردم نیفتند امام هستیم. آدم خیلی خوب می‌تواند از فکر و بیان و حرکتش احساس کند وِل، میزان یا امام است. «لَکُمْ دینُکُمْ وَ لِیَ دینِ» حضرت یوسف همسن شما بود. وقتی خواستند از نظر اعتقادی صحبت کنند، گفت: من! «إِنِّی تَرَکْتُ مِلَّهَ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ»(یوسف/37) من گروهی را که ایمان ندارند رها کردم. پسر نوجوان با کمال شهامت گفت: من در خط تو نیستم. ابراهیم سن شما بود. جوانی بود که عموی پیری داشت. عمویش منحرف بود. گفت: عموجان! یا باید تو در خط من بیایی. یا «لَکُمْ دینُکُمْ وَ لِیَ دینِ» (کافرون/6)، «إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ»(ممتحنه/4) ما متنفر هستیم از بت‌هایی که تو می‌پرستی. این بعد اعتقادی است.
5- حبّ و بغض در بعد سیاسی
بعد سیاسی؛ می‌دانید فرق بین اسلام ایران با بقیه‌ی مسلمان‌ها چیست؟ ایرانی‌ها مسلمان صد در صد هستند، البته نمی‌خواهم بگویم: خلافی ندارند. خلاف‌هایی هم داریم. مثل: دروغ، تهمت، غیبت، رشوه، . . . اینها هم هست. اما از نظر اعتقادی می‌گویم. یک نفر به کسی نصیحت می‌کرد. می‌گفت: عرق می‌خوری، بخور. فحش می‌دهی، بده. دروغ می‌گویی، بگو. غیبت می‌کنی، بکن. اما مسلمان باش. ایرانی‌ها از گناهان که بگذریم، از نظر حب و بغض صد در صد هستند. چون قرآن می‌گوید: علامت مومن دو چیز است. 1- «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوت‌» یعنی باید نسبت به طاغوت کفر بورزد. «وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ»(بقره/256) ایمان به خدا داشته باشد. ایران به این دو جمله عمل می‌کند. یعنی هم مرگ بر آمریکا می‌گوید. هم ایمان به خدا دارد. اما کشورهای دیگر «یومن بالله» دارند، «یکفر بالطاغوت» ندارند. 50 درصد مسلمان هستند. به یک نفر گفتند: شنا بلد هستی؟ گفت: 50 درصد. در استخر می‌روم. اما بیرون نمی‌آیم. ایمان صد درصد این است که «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ» باشد. اگر انسان نسبت به طاغوت بغضی نداشته باشد، ایمانش ناقص است.
6- خود باختگی حرام است
قرآن می‌فرماید: «ها أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لا یُحِبُّونَکُمْ»(آل عمران/119) به کشورهای غیر ایران می‌گوید. می‌گوید: ‌ای مسلمان‌ها! شما اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها را دوست دارید، اما آنها شما را دوست ندارند. می‌دانید چرا؟ چون ما کلاه آنها را سر می‌گیریم. آنها کلاه نمدی ما را سر نمی‌کنند. آنها حاضر نیستند مد ایرانی را بپوشند. اما ما مد آمریکا را می‌پوشیم. از این معلوم می‌شود که ما خودمان را باختیم، آنها خودشان را نباختند. اصلاً کسی که لباس خارجی می‌پوشد، کار به لباس خارجی ندارد، لباس نخ و پشم است. اما این کسی که لباس خارجی می‌پوشد، پیداست که خودش را باخته است. تا انسان خودش را نبازد، لباس دیگران را نمی‌پوشد. آن چیزی که مهمتر از لباس است خودباختگی است. تا او را نپسندی به شکل او در نمی‌آید. یک جوان هیپی در زمان شاه نزد من آمد و گفت: این هیپی گری چطور است؟ گفتم: حلال حلال است. ما هیچ آیه و حدیثی نداریم برای اینکه زلف چند سانت باشد. اما مهم این است که تا دیدی او هیپی است، هیپی شدی. آنچه بد است خودباختگی است. ران شما کلفت است یا باریک است؟ کلفت است. ساق پا هم باریک است. چطور این شلواری که پوشیدی برای ران که کلفت تنگ است، برای ساق پا که نازک است گشاد است. می‌گویی: مد است. مد است یعنی من از شخصیت خودم خارج شدم. دیگر اختیار خودم را ندارم. اگر در توضیح المسائل مراجع تقلید می‌نویسند لباس کفار حرام است، می‌خواهند بگویند: پشم و نخ، می‌خواهند بگویند: خودباختگی حرام است. چون اول آدم خودش را می‌بازد، بعد رنگ او را می‌پذیرد.
خارجی‌ها نه فرمول کوکا کولا را به ما یاد می‌دهند. نه فرمول(اف 16) را یاد می‌دهند. یعنی دانشجوی ما آنجا، نه فرمول پپسی را به او یاد می‌دهند، نه فرمول اف 16 را یاد می‌دهند. از این معلوم است که ما را دوست ندارند. اگر صدام به کویت حمله کند، آمریکا حضور دارد. آمریکا همه جا حضور دارد. می‌گفت: سیصد هزار نظامی آمریکایی در دنیا برای حفاظت از منافع خودشان ایستادند. اما اگر مسلمان‌های بوسنی را قلع و قمع کنند، آمریکا یک کلمه آخ نمی‌گوید. «أُولاءِ تُحِبُّونَهُم‌» شما آنها را دوست دارید. آنها شما را دوست ندارند. چرا امام تبعید شد؟ یک قانونی زمان شاه وضع شد که هر آمریکایی در ایران هرجنایتی کرد، آزاد است. این چیست؟ اگر آمریکایی در حال عبور یک توهینی به یک ایرانی بکند، ایران حق دخالت نداشته باشد؟ این خود فروشی به آمریکاست. اما اگر شما به سگ آمریکایی شیخ گفتید، باید در زندان بروید. یعنی صورت ایرانی از سگ آمریکایی زمان شاه پست‌تر شد. شاه ملعون از آمریکا می‌ترسید. از برکت انقلاب بچه‌های 16 ساله از آمریکا نمی‌ترسیدند. این ارزش است. قرآن آیاتی دارد «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‌ أَوْلِیاءَ»(مائده/51) مسلمان‌ها نگذارید یهود و نصارا سرپرست شما شوند. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ»(ممتحنه/1) دشمن خدا را رهبر خودتان قرار ندهید. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِیاءَ»(مائده/57) کفار را رهبر خودتان قرار ندهید. آن کسی را که دین شما را مسخره می‌کند سرپرست خودت قرار نده. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِم‌»(ممتحنه/13) آن کسی را که مورد عذاب خداست رهبر خودت قرار نده. ما باید حب و بغض داشته باشیم.
7- حبّ و بغض در بعد اجتماعی
اما از بعد اجتماعی، در جامعه هم بایکوت است. این آیات بایکوت است. 1- «لَا تُشَاوِرَن‌» با یک سری از افراد مشورت نکن. با آدم ترسو مشورت نکن. می‌گویم: بروم شنا کنم. می‌گوید: نه! غرق می‌شوی. خوب آدم هیچ موقع شنا یاد نمی‌گیرد. اگر با آدم ترسو مشورت کنی تو را می‌ترساند. امیرالمومنین می‌فرماید: از هرچه ترسیدی در آن بپر. الآن خیلی از شما می‌ترسید اذان بگویید. با آدم ترسو مشورت نکنید. روایت داریم «لَا تَذْهَبَن‌» با یک سری از افراد رفیق نشوید. «لَا تُسَافِرْ» با ایشان مسافرت نکن. اینها همه سر نخ است. وگرنه هر کدام از اینها یک بحث دارد. دو نفر خدمت امام رضا(ع) آمدند. گفتند: ما مسافر هستیم. نمازمان شکسته است یا درست است؟ فرمود: تو درست بخوان. تو شکسته بخوان. گفتند: ما هر دو برادر هستیم و از یکجا آمدیم. هردو سپرمان یکسان است. چطور شد که یکی شکسته است و یکی درست است؟ امام رضا فرمود: تو برای زیارت من آمدی. کسی که برای ولی خدا زیارت کند فرش حلال و نمازش شکسته است. اما تو آمدی که مامون الرشید را زیارت کنی. کسی که برای زیارت طاغوت حرکت کند، سفرش سفر گناه است. نمازش هم چهار رکعتی است. وقتی نماز شکسته است که سفر حرام نباشد. «أَعْرِضْ عَنْهُمْ»(مائده/42) اعراض کن. در قرآن آیاتی داریم که اگر در جلسه‌ای نشسته‌اید دارند به مقدسات توهین می‌کنند. «فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ»(نساء/140) یعنی دیگر حق نداری با اینها بنشینی. «وَ لا تَقُمْ عَلى‌ قَبْرِهِ»(توبه/84) داریم سر قبر منافقین نروید. چرا؟ برای اینکه اینها در جبهه شرکت نکردند. به پیغمبر می‌گوید: اگر منافقی مرد سر قبر او نرو. برای اینکه از جبهه فرار کرد و نرفت. با اینها حرف نزنید. به اسلام حمله شد. پیغمبر دستور بسیج داد. سه نفر شرکت نکردند. پیغمبر به جبهه رفت و برگشت. فرمود: تمام امت اعتصاب کنید، هیچ کس با این سه نفر صحبت نکند. «وَ عَلَى الثَّلاثَهِ الَّذینَ خُلِّفُوا»(توبه/180) آن سه نفری که تخلف کردند و در جبهه شرکت نکردند، حالا که شما به جبهه رفتید و برگشتید، با این سه نفر حرف نزنید. یعنی از اینها تبری کنید. نباید کسی که گناه می‌کند و کسی که گناه نمی‌کند نزد ما یکسان باشد. برخوردهای ما باید فرق کند. داریم اصلاً به یک سری سلام نکن. «وَ اهْجُرْهُم‌» (مزمل/10) از بعضی‌ها هجرت کن و قطع رابطه کن. «وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَهً أَبَداً»(نور/4) گواهی آنها را در دادگستری قبول نکنید. یعنی امضای آن از اعتبار می‌افتد. دختر به او ندهید. شوهر به او ندهید. در عروسی او نرو.
ما در اسلام حب و بغض داریم. یک جا باید اظهار علاقه کنیم، یک جا باید اظهار تنفر کنیم. در زمان ما متجاوز ترین افراد آمریکا است. چون سیزده آبان روز مبارزه با استکبار جهانی است، و روز دانش آموز است. بد نیست که این کلمه را بگویم. مقام معظم رهبری از یکی از مسئولین مملکتی پرسید: وضع دارو چطور است؟ بعضی از داروها در داروخانه نیست. وزیر بهداری خدمت مقام معظم رهبری رسید، آقا پرسید: وضع دارو چیست؟ چرا در بعضی از بیمارستان‌ها بعضی از داروها نیست. ایشان فرمود: ما دلار هم می‌فرستیم. اما آن کشوری که این دارو را دارد تحت سلطه‌ی آمریکا است. آمریکا اجازه‌ی فروش آن را به ما نمی‌دهد. به هر دردی که بیمار می‌کشد باید مرگ بر آمریکا بگوییم. دلار می‌دهیم و بعد از ده، سیزده سال، شاه چهارده سال است که رفته است. هنوز پول را می‌گیرد و به کشور دیگر می‌گوید: دارو به ما بده. یعنی آخ مریض ما و هرمشکلی که داریم از اینها است.
8- خاطره‌ای از ذلت شاه و عزت شهید رجایی
چون اینجا مدرسه‌ای است که شهید رجایی هم آمد و شد داشته است، به یاد شهید رجایی این خاطره را می‌گویم. که هم مناسب آمریکا است. هم راجع به مردانگی شهید رجایی است. روزهایی که مردم ایران مرگ بر آمریکا را شروع کردند آمریکایی‌ها فرار می‌کردند. از همه‌ی ایران از جمله خوزستان چند مهره‌ی آمریکایی که برای نفت در خوزستان بودند، آنها هم رفتند. از دربار شاه به استانداری خوزستان تلگراف شد که این آمریکایی خیلی مهم است وقتی می‌رود او را بدرقه کن. هیئت بلند پایه‌ی خوزستانی به فرودگاه رفتند و آمریکایی فرار کرد. چون سفارش شده بود یک کادوی قیمتی به آمریکایی دادند. کادو قالی ابریشم بود. آمریکایی هم یک جعبه داد و گفت: به اعلی حضرت بدهید. به سفارت اعلام کردند که ما این آمریکایی را بدرقه کردیم و یک قالی ابریشمی هم به ایشان دادیم. او هم یک جعبه برای شاه داده است. گفتند: جعبه را باز کنید. در جعبه را باز کردند. هرکس می‌خواهد ما حاضر هستیم که این پرونده را به او نشان دهیم. دادستان اهواز بعد از انقلاب گفت: پرونده‌ی این ماجرا هست. آمریکایی مقداری دستمال کاغذی گذاشته بود که در مستراح مصرف کرده بود. بعد گفتند: به شاه نگویید چون خاطر شاه ناراحت می‌شود. بعد گفتند: مشخصات این آمریکایی را بدهید تا ما به آمریکا بگوییم. اگر ما کودتا کردیم. مومنین را کشتیم. اگر قرار شد آمریکایی‌ها برگردند حکومت آمریکا از ایشان بخواهد از این جسارت‌ها تکرار نشود. تازه حکومت ایران در زمان شاه جرئت اینکه بگوید آمریکا را راه نمی‌دهیم ندارد. گفت: اگر خواست برگردد. اما تکرار نکند. انقلاب که شد، مرحوم شهید رجایی در سازمان ملل رفت و بدن سیاه خودش را نشان داد. رئیس جمهور آمریکا، کارتر اجازه‌ی وقت از معلم ایرانی خواست. معلم ایرانی به نام شهید رجایی اجازه‌ی ملاقات به رئیس جمهور آمریکا نداد. ایران ذلیل قالی ابریشم می‌گیرد و دستمال کاغذی به شاه می‌دهد. ایران عزیز معلمش اجازه‌ی ملاقات به رئیس جمهور آمریکا نمی‌دهد. این از اثرات انقلاب است.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد همینطور که آمریکا را توسط ایران شکستی، قدرتش را در جهان بشکن. همینطور که طاغوت را در ایران شکستی، طاغوت‌ها را در جهان بشکن. همینطور که از این مدارس صدای اذان بلند می‌شود خدایا صدای اذان را در سراسر جهان بلند بفرما. همینطور که به این گوشه‌ی زمین رهبر عادلی دادی، رهبر عادل جهان حضرت مهدی را به جهان عرضه کن. همینطور که به ایرانی‌ها شهامت و جسارت و وحدت دادی، به همه‌ی مسلمین شهامت و جسارت و اتحاد بفرما. خدایا روح امام و شهدا از ما راضی و روح باهنر و رجایی و شهید بهشتی و تمام معلمین شهید و تمام دانش آموزان و دانشجویان شهید که امروز روز دانشجویی هست، خدایا روح همه‌ی شهدا را از ما راضی بدار. به ما توفیق بده کار ما و تحصیل ما و رشد ما و هدف ما در خط امام و در خط اهداف شهدا قرار بگیرد.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment