توصیه اسلام به وقف (2)

موضوع: توصیه اسلام به وقف (2)
تاریخ پخش: 11/10/99
عناوین:
1- پناه بردن به خدا در هر زمان و مکان
2- بالابردن ظرفیت انسان با کار خیر
3- گذشت از غرایز، راه دریافت مقام نزد خدا
4- وقف، خدمت ماندگار
5- وقف، خدمت بی‌منّت و بی‌چشم‌داشت
6- خطر بخل‌ورزی، در دنیا و آخرت
7- تغییر وقف یا وصیت، گناهی بزرگ

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

یک جلسه صحبت کردیم که چگونه انسان می‌تواند خودش را زیاد کند؟ نه وزنش را زیاد کند، پولش را زیاد کند، اولاد و نوه‌اش را زیاد کند. خودش را زیاد کند. فکرش باز باشد. مثلاً نماز عید یا عید قربان که می‌خوانیم می‌گوییم «و اسئلک» خدایا از تو سؤال می‌کنم. از تو می‌خواهم، چه؟ «ما سألک منه عبادک الصالحون» هرچه بندگان صالحت از تو خواستند، همه را من می‌خواهم. این دیگر نمی‌گوید: خدایا نان بده، آب بده، کار بده. هرچه بندگان صالح، حتی نمی‌گوید: بندگان صالحی که مردند. یا بندگان صالحی که فعلاً زنده هستند. یا بندگان صالحی که بعداً متولد خواهند شد. «سألک عبادی الصالحون» هرچه بندگان خوب تو از تو خواستند، همه را به من بده.
1- پناه بردن به خدا در هر زمان و مکان
از چه خطری حفظ کنی. «و اعوذ بک» پناه می‌برم به تو از چه؟ از هر بلایی که بندگان خوبت به تو پناه بردند. هر بلایی که بندگان خوب به تو پناه بردند، من هم به تو پناه می‌برم. هر دعا و هر درخواستی که بندگان خوب داشتند، من هم می‌خواهم. این چقدر آدم را باز می‌کند. ولی وقتی فکر بسته هست فقط خودش را می‌بیند. وقتی شکر می‌کنیم بگوییم: خدایا، هر لطفی در هر زمان، در هر مکان، هر لطفی به هر موجودی کردی، چه شد؟ یکبار دیگر دقت کن. خداوندا، در هر زمان، 2- در هر مکان، به هر موجودی هر رقم لطفی که کردی، الحمدلله رب العالمین. شکر فقط نباید برای نعمت خودم باشد. برای نعمت‌های دیگر. چون اگر این بنده خدایی که من در ماشین نشستم، پشت فرمان نشسته، این هر لحظه چون اگر او هم یک لحظه خطا بکند من هم به مصیبت می‌افتم.
یکوقتی هواپیمای توپولف بود برای شوروی، مسافرهای ایران را جابجا می‌کرد. ما در هواپیما نشسته بودیم دعا و آیت الکرسی می‌خوانیم حتی برای خلبان، یک کسی صحبت کرد گفت: این خلبان کمونیست است. مسلمان نیست، تو برایش آیت الکرسی می‌خوانی. گفتم: هرچه می‌خواهد باشد. کمونیست باشد. اگر این بیافتد، من هم می‌افتم. یعنی حیات من هم بند به حیات اوست. بنده خدایی می‌گفت: یک شب تا صبح خوابمان نبرد. گفتیم: چرا؟ گفت: از بس به دیوار مشت می‌زدند. دوم دوم دوم… گفتیم: خدایا خانه همسایه چه خبر است؟ میخ نیست، صدای میخ نیست. چه شده است؟ تا صبح بال بال زدیم. صبح رفتیم گفتیم: ببخشید. دیشب چه شده بود؟ ماجرا چه بود؟ گفت: شوهر من دیشب یک دردسر گرفته بود یا درد دندان، پایش را هی به دیوار می‌زد. دیشب تا صبح ما هم نخوابیدیم از شما معذرت می‌خواهیم، ببخشید. این بنده خدا می‌گفت: من هرشب می‌خوابیدم نمی‌گفتم: خدایا شکر که همسایه من درد دندان نگرفته به دیوار پا بزند، وگرنه من هم خواب ندارم. گاهی وقت‌ها اگر یک حادثه‌ای برای او رخ داد، دودش در چشم من می‌رود. شما سیگار می‌کشی ولی دودش در حلق بچه‌ات می‌رود.
2- بالابردن ظرفیت انسان با کار خیر
بحثمان این است که چگونه خودمان را بزرگ کنیم، یکی از راه‌ها این است که افرادی که متمکن هستند، حتی آنهایی که متمکن نیستند. آن کسی که متمکن نیست یک خودکار بدهد. بگوید: آقاجون این خودکار را بگیر و با این خودکار مشق‌هایت را بنویس. حالا بزرگتر می‌شود یک کامپیوتر به او بدهیم. تا یک کتابخانه تا یک دانشگاه و حوزه علمیه، یک چیزی از خودمان بکنیم کم یا زیاد. من بارها این مثل را زدم و اجازه بدهید تکرار کنم.
این برگ زرد اینجا افتاده است. اینجا اردوگاه است و درخت زیاد است. این برگ زرد چقدر است؟ چیزی نیست. اما همین برگ زرد اگر در حوض بیافتد مورچه‌ها سوارش می‌شوند. یعنی این برگ زرد است ولی کشتی پنجاه مورچه می‌شود. می‌خواهم بگویم: گاهی یک چیز کمی است ولی افراد بزرگی را نجات می‌دهد. داریم درباره این صحبت می‌کنیم گذشت…
در قرآن می‌گوید: هرکس به هرچه دادیم بخاطر گذشت بود. تمام برکات در سایه گذشت است. وقف و گذشت [پای تخته] گذشت از چه؟ گذشت از جان، گذشت از مال، گذشت از خواب، گذشت از همسر، گذشت از فرزند، گذشت از آبرو، گذشت از و … همه در قرآن هست و همه یک مقامی هست. گذشت از جان، شهدا، گذشت از مال، کسانی که اهل کمک به دیگران هستند. کمک‌های کم یا زیاد، گذشت از خواب، از رختخواب خودش را می‌کند برای انجام نماز. گذشت از همسر، خداوند به ابراهیم گفت: همسرت را با این نوزاد برو در مکه بگذار و برگرد. فراق از همسر!
گذشت از… خیلی‌ها به جایی می‌رسند بخاطر اینکه همسرشان فداکاری می‌کند. اگر همسرشان فداکاری نکند، مرد، اگر واقعاً یک کسی دکتر می‌شود، اگر مرد دکتر می‌شود یک دکترای افتخاری هم باید به خانمش بدهند بخاطر اینکه اگر او نبود، این نبود. خدمات او بود که این انجام داد. گذشت از فرزند، خداوند به حضرت ابراهیم فرمود: من می‌خواهم سر بچه‌ات را ببری، چشم! بچه را خواباند، چه بچه‌ای؟ اسماعیل تقریباً سیزده ساله بود، حضرت ابراهیم در پیری خدا این فرزند را به او داده بود. کسی که حدود صد سال بچه دار نشده و حالا بعد از صد سال بچه‌دار شده و بچه ده دوازده ساله شده، حالا می‌گوید: سرش را ببر. خدا گفته، چشم! چاقو را گذاشت، گفت: نبر. نمی‌خواستم خون ریخته شود. می‌خواستم ببینم تو دل می‌کنی یا نه؟ گذشت داری یا نه؟ هر گذشتی هم یک مقامی دارد. خداوند حضرت ابراهیم را امتحان کرد شد عبدالله بنده خدا، یک امتحان دیگر نبی الله شد. یک امتحان دیگر رسول الله شد. یک امتحان دیگر خلیل الله شد. یک امتحان دیگر شد «إِنِّی جاعِلُکَ‏ لِلنَّاسِ‏ إِماماً» (بقره/124) هر امتحانی مثل سرگرد، سرهنگ، سرتیپ، درجه درجه دارد.
3- گذشت از غرایز، راه دریافت مقام نزد خدا
پس مقاماتی که خدا به آدم می‌دهد، گذشت از شهوت را ننوشتم. حضرت یوسف، خانم، خودش را آرایش کرد. درها را محکم بست. پیشنهاد کرد بیا با هم باشیم. «قالَتْ هَیْتَ‏ لَکَ‏ قالَ مَعاذَ اللَّه‏» (یوسف/23) پناه بر خدا، پا به فرار گذاشت. کجا رفت؟ رو به در بسته رفت. ولی اگر برای خدا رو به در بسته هم بروی در باز می‌شود. برای خدا رو به در بسته، «غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ» قرآن نمی‌گوید: غَلقَ، غَلقَ یعنی بست، «غلَّقَ» یعنی سفت بست. نمی‌گوید: «غلقَ الباب»، «ابواب» یعنی هم همه درها را بست هم محکم بست و هم با دست خود بست. به کنیزها نگفت درها را ببندید که شک کند بستند یا نه؟ خود زلیخا با دست خودش همه درها را بست، تا خاطرش جمع شود که دیگر هیچکس نمی‌بیند ولی وقتی خدا بخواهد لو برود، لو می‌رود. درها را بست هیچکس نفهمد، همه دنیا فهمیدند. با خدا نمی‌شود کشتی گرفت. زلیخا خواست هیچکس نفهمد، همه دنیا فهمیدند. از یک چیزی باید گذشت به یک چیزی رسید. شما باید از دانه بگذری و زیر خاکش کنی تا یک خوشه شود. دانه بیرون باشد خوشه نمی‌شود. باید زیر خاک برود. خاک باید با بیل زیر و رو شود، شخم شود. تا نوک بیل به آن نخورد، شخم نشود، زمینه‌ای برای خوشه شدن ندارد. از یک چیزی باید گذشت.
افرادی از من می‌پرسند آقای قرائتی کارم گیر کرده است. چه راهی داری؟ چه دعایی بخوانم؟ گفتم: دعا بلد نیستم. البته دعاهایی هست برای بعضی کارها و مشکلات، من بلد نیستم ولی گفتم: یک راه هست که قرآن یک نشانه و کدی به ما می‌دهد، می‌گوید: اگر می‌خواهی مشکلت را حل کنم، مشکل مردم را حل کن. مشکل حل کن تا مشکلت را حل کنم. «اذکرونی اذکرکم» یاد من باشید تا من یاد شما باشم. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ‏» (محمد/7) راه خدا را کمک کنید، من کمک می‌کنم. «زاغُوا أَزاغ» کج رفتی، کج می‌روی. «یُؤْفَکُ‏ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ» (ذاریات/9) کج شوی، آینده هم کج می‌روی. بچه‌ها و جوان‌هایی که در نوجوانی خودشان را رها می‌کنند، حرف بد، کار بد، عمل بد انجام می‌دهند، این پیر هم شوند باز در آن وادی هستند. «یُؤْفَکُ‏ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ» یعنی آن راهی که کج رفته حالا هم در آینده همینطور کج می‌رود.
4- وقف، خدمت ماندگار
بحثمان چیست؟ بحثمان گذشت است. بحثمان وقف و خدمت به دیگران است. از خودت بکن و به جمع وصل شو. معنای وقف این است. این قطعه زمین را قیچی کردم، این مغازه را قیچی کردم. از خودت بکن و به دیگران وصل کن و به جامعه وصل شو. وقف جبران است. وقف ذخیره و رشد است. سیمای وقف، وقف جبران است. خودم نتوانستم حالا وقف می‌کنم. رشد است. [پای تخته] برای شخص بود، حالا برای امت شد. ذخیره است برای قیامت، مانع حسرت است. کسانی که ثروتی دارند و از ثروتشان استفاده نمی‌کنند حسرت می‌خورند. یکی از اسم‌های قیامت یوم الحسره است. یوم الحسره یعنی روزی که آدم می‌گوید: عجب! حسرت‌ها فرق می‌کند و درجه دارد. من این را یکوقت اینطور گفتم. گفتم آدمی که غصه می‌خورد یک درجه پایینش این است که نوک انگشتش، همان انگشتی که روی انتخابات مهر می‌زند، گاز بگیرد. اما اگر حسرتش زیاد شد بند انگشتش را گاز نمی‌گیرد کل انگشتش در دهان می‌رود. اگر بیشتر حسرت خورد کل انگشت نه، دستش را مشت می‌گیرد. اما اگر خیلی خیلی شد، دو دستش را می‌گذارد. یعنی درجه دارد، یک دو سه چهار، «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‏ یَدَیْهِ» (فرقان/27) یدیه یعنی افرادی روز قیامت دو تا دست خود را گاز می‌گیرند. می‌گویند: کاش با فلانی رفیق نمی‌شدم، او مرا معتاد کرد. او مرا برد این فیلم را نشانم داد. او با من این کار را کرد. «الدَّالُّ عَلَی الْخَیْرِ کَفَاعِلِهِ‏» (من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 380) حدیث داریم اگر کسی یک صحنه‌ی گناهی را می‌بیند و به رفیقش می‌گوید: بیا برویم این را ببینیم. رفیقش دلالی می‌کند که نگاه کند، این آقای دلال دو گناه کرده است یکی خودش، یکی دلالی کرد و این هم به سمت او کشید.
یکی از اسم‌های قیامت یوم الحسره است. روزی که آدم می‌گوید… وام بی اضطراب است. این صندوق‌ها و بانک‌ها گاهی ورشکست می‌شوند و کم می‌آورند، عمدی، سهوی، خطایی، هرچه هست، صاحب سرمایه اضطراب دارد. وام بی اضطراب در راه خدا خرج کردن است. چون قرآن می‌گوید: «لا نُضِیعُ‏ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا» (کهف/30) یعنی خدا می‌گوید: کمک کن من ضایع نمی‌کنم. اگر می‌خواهید سودی داشته باشید که دغدغه نداشته باشید که بردند و خوردند و اختلاس کردند، با خدا معامله کنید. «وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً» (نساء/124) سود بی‌شمار، «أَجْرَهُمْ‏ بِأَحْسَنِ‏ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» (نحل/96) «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً» (نحل/97) سود کارهای خدایی بی‌شمار است. سود بی منت، چون آدم وقتی در زمان حیاتش کمک می‌کند ممکن است یکوقت شیطان گولش بزند منت بگذارد، می‌گوید: من به تو وام دادم. من تو را داماد کردم، من جهیزیه‌ی تو را جور کردم. من من.. هی من من کند و بخاطر منتی که می‌گذارد اجرش از بین برود. اما وقتی وقف می‌کند و طرف می‌میرد. من وقف می‌کنم این مغازه و خیابان، این پاساژ و مزرعه برای فلان کار خیر باشد. اگر وقف کردم، بعد هم خودم می‌میرم. دهها سال، صدها سال بعد از من استفاده می‌شود.
5- وقف، خدمت بی‌منّت و بی‌چشم‌داشت
شما مسجدهای قدیمی که وقف شده است را نگاه کنید. صاحبش معلوم نیست چند قرن پیش بوده است. دیگه الآن نیست که منت بگذارد. آدم زنده وقتی کار می‌کند ممکن است یکوقت گول بخورد و منت بگذارد. منت گذاشت اجر و پاداشش از بین برود. اما وقتی آدم وقف می‌کند و بعد خودش می‌میرد دیگر کسی نیست سرش منت بگذارد. لذا انفاق بی منت است. به اخلاص هم نزدیک است چون کسی نیست که ببیندش. اینجا می‌گویم اسم مرا بنویسید. عکس مرا بزنید، ما دیگر بعد از مرگ کسی نه عکسی هست و نه اسمی. حالا چه کسانی مانع وقف می‌شوند. اینجا من اسم پنج گروه را نوشتم. 1- گاهی خود طرف شخص است. مانعی نیست، خود طرف بخل دارد. به دنیا چسبیده است. «اخلد الی الارض» به زمین چسبیده و نمی‌تواند دل بکند.
خاطره‌ی تلخی به ذهنم آمد بگویم. یک تاجر مهمی مذهبی هم بود اما خمس نمی‌داد. نماز می‌خواند و روزه می‌گرفت ولی اهل خمس نبود. این خیلی ثروت داشت. یک منشی داشت دلش می‌خواست که تاجر را نجات بدهد. نزد یکی از مراجع بزرگ رفت. گفت: آقا ایشان بخشی از اسلام را عمل می‌کند. بخشی را عمل نمی‌کند ولی فکر می‌کنم شما چون آیت الله و مرجع تقلید بود، شما چون مرجع تقلید هستی اگر یک سر پا عیادت ایشان بیایی، شاید ببیند شما به خانه‌اش آمدی… گفت: والا من برای پول خانه کسی نمی‌روم. گفت: می‌دانم شما سنت این نیست که برای پول بیایی. من می‌گویم: شاید نگاهش به شما بخورد او عوض شود. برای نجات او بیا نه برای نجات خودت. ایشان شبهه کرد و گفت: اگر من آمدم و ممکن است ایشان از این بخل نجات پیدا کند، می‌آیم. بگویم آقا کیست خیلی مهم است. از مراجع درجه یک بود. خود من هم زمانی مقلد ایشان بودم. ایشان را آوردند، دلال این را برد و گفت: ایشان آیت الله العظمی فلانی است، خلاصه گفت: اگر حسابی برای مال و سالتان می‌خواهید خود آیت الله العظمی آمده است، این هم خودش نمی‌آمده، بیاید شاید برای نجات تو این کارها را می‌کند. هرچه ایستاد گفت: ببخشید آقا من نمی‌توانیم از این ثروت دل بکنم. گفت: نمی‌توانی اختیار با شماست. رفت، آن مرجع از دنیا رفت و تاجر هم از دنیا رفت و مال هم از بین رفت. بعضی وقت‌ها انسان کمک نمی‌کند بخل است.
شاعر شعرش را به کسی نمی‌دهد. می‌گوید: من این شعر را خودم ساختم می‌خواهم ابتکار کنم.
6- خطر بخل‌ورزی، در دنیا و آخرت
پس گاهی انسان بخل دارد. قرآن در مورد اینها می‌فرماید: «سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیامَهِ» (آل عمران/180) تو که به دنیا چسبیدی و دل نمی‌کنی همین مال دنیا طوق به گردنت می‌شود. فکر نکن به نفعت است. گاهی وقت‌ها انسان محاسبه‌اش غلط است. فکر می‌کند عزتش در این است. «یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ‏ أَخْلَدَه‏» (همزه/3) محاسباتش غلط است. می‌گوید: چنین می‌شود، چنان می‌شود. روی محاسبات تصمیم می‌گیرد. گاهی وقت‌ها در گوش او می‌خوانند. تبلیغات است. پولتان را به اینجا ندهید. مکه نرو، پولت را به عرب‌ها می‌دهی. کربلا نرو، انفاق نکن. «لا تُنْفِقُوا عَلى‏ مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ» (منافقون/7) انفاق نکنید به اطرافیان پیغمبر. بگذارید پیغمبر در محاصره قرار بگیرد و فقر به اینها فشار بیاورد و دست از پیغمبر بردارند. همان طرحی که الآن دنیا برای ما دارد. «لا تُنْفِقُوا عَلى‏ مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ» عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. انفاق نکنید به اطرافیان پیغمبر، در محاصره قرار بدهیم اینها در مضیقه باشند، دست از پیغمبر بردارند. گاهی شیطان وسوسه می‌کند. «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ‏ الْفَقْرَ» (بقره/268) اگر ندهد، پیری داری، کوری داری، ممکن است زمانی بیاید به این پول نیاز داشته باشی. دوستان ناباب، «یَأْمُرُونَ النَّاسَ‏ بِالْبُخْلِ‏» (نساء/37) سفارش می‌کند این کار را نکن. گاهی وسوسه، گاهی دوستان، گاهی محاسبات غلط، اینها باعث می‌شود انسان دل نکند.
وقتی می‌گوییم خیر، اینها باید کمک شود. البته وقف هم باید زیر نظر یک اسلام شناس باشد. اول ضرورت، یک زمانی ممکن است چیزی نیاز باشد وقف کنیم. امروز به آن نیاز نیست. یک خاطره برای شما بگویم. از امام جواد(ع)، امام نهم پرسیدند: ثواب زیارت کربلا بیشتر است یا ثواب زیارت امام رضا؟ امام رضا پدر امام جواد بود. ثواب زیارت امام رضا بیشتر است یا ثواب زیارت کربلا؟ امام جواد(ع) بلند شد به اتاقی دیگر رفت. یک لحظاتی شد برگشت. دیدند آقا دارد گریه می‌کند. گفتند: آقا چه شد سؤال ما جوابش گریه بود. گفت: امام حسین در عراق است و آنجا زوار زیاد است ولی پدر ما را در طوس دفن کردند، زوار ندارد. یعنی چه؟ یعنی ممکن است در یک شرایطی ثواب زیارت امام رضا از ثواب زیارت امام حسین بیشتر باشد. مثل اینکه الآن بگویند: ثواب زیارت امام عسکری از ثواب زیارت امام هادی و از ثواب زیارت امام حسین بیشتر است. چون کربلا مشتری دارد و او مشتری ندارد. یکوقت ممکن است یک چیزی در یک زمانی وقفش جایز باشد. امروز آن وقف… یک زمانی برق نبوده و مردم شمع نذر می‌کردند. الآن شمع روشن کردن زیر پروژکتور و برق کار لغوی به نظر می‌رسد. منتهی اگر چیزی وقف شد باید به وقف عمل کنیم. حتی اگر وقف غیر مسلمان شد. یک کسی گفت: آقا این درآمدش برای مسیحی‌ها و یهودی‌ها، نباید گفت: مسیحی و یهودی هستند. اگر یک چیزی وقف شد، وقف یهودی هم شد، باید عمل شود. وصیت اگر شد وصیت برای یهودی هم باید عمل شود. برای غیر مسلمان.
گاهی وقت‌ها ما پهلوی خودمان، عرض به حضور شما که حساب می‌کنیم. یک کسی نزد من آمد و گفت: آقای قرائتی مرا حلال کن. گفتیم: لابد یک بحثی از ما شنیده و خوشش نیامده گفته بی‌خود می‌گوید. گفت: حتماً حلال کردی؟ گفتم: بله حلال. ولی معمولاً سعی می‌کنم هرکس هست حلال کنم. بالاخره پای تلویزیون نشستی چهار نفر ممکن است بگویند: خوب است و چهار نفر بگویند: خوب نیست. بگویم: نه، هرکس بگوید خوب نیست من از سرش نمی‌گذرم. نه! مردم در قیامت اینقدر گیر هستند دیگر گیر من یکی نباشند. حلال! بعد دیدم هی می‌گوید: اقا حتماً حلال کردی؟ من شک کردم. گفتم: این کاری کرده است؟ هی می‌گوید: حلال! گفتم: ببخشید کار خاصی بوده یا حرفی زدی؟ گفت: نه، یکجا شما سخنرانی کردی یک پاکت پولی به من دادند گفتند: به قرائتی بده. من گفتم: قرائتی وضعش خوب است. خودم بردم خوردم! گفتم: خیلی خوب، همین که گفتی حلال. ولی این حساب‌ها را نکن. اگر گفتند: این را به فلانی بده، حتی وصیت کرده که یهودی، شما نباید بگویی: یهودی است. وصیت کرده به وصیت او عمل کن. بگذارید مردم اعتماد کنند.
7- تغییر وقف یا وصیت، گناهی بزرگ
الآن خیلی وقت‌ها مردم اعتماد نمی‌کنند. می‌گویند: آقا ما این را وقف کنیم، بعداً چه می‌شود؟ از بعدش می‌ترسد. فکر می‌کند اگر واقفش اداره اوقاف نباشد دیگر امین است. هرکس باشد ممکن است دزدی کند. زمان شاه بسیاری از ملک‌ها را به اسم خاندان سلطنتی می‌کردند. شمال، خود تهران چه زمین‌های مهمی دارد، قسمت‌هایی از تهران که اینها وقف است و جا به جا کردند و بردند و فروختند بعضی‌هایش را. ولی قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ» (بقره/181) یعنی اگر شما یک کاری را وقف کردی، بعد یک کسی آمد تغییرش داد شما اجرت را داری. شما یک مهری را برای یک مسجد وقف می‌کنی که این مردم روی مهر نماز بخوانند. یک کسی این مهر را به جای سنگ به دشمن خود پرتاب می‌کند. استفاده سنگ از آن می‌کند. ولی این مهر، شما اجرت را داری، از اجر شما «فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ» اینکه می‌خوانم قرآن است. یعنی گناهش گردن کسی است که تبدیل کرده است. یعنی بانی و کسی که وصیت کرده و یا وقف کرده آن اجر دارد.
امیرالمؤمنین(ع) کنار مدینه، چاهی می‌کند در راه مکه. همینطور که چاه می‌کند به یک آب رسید که آب مثل گردن شتر فواره زد. آمدند گفتند: یا علی این چاهی که می‌کنی، خورد به آب چه آبی، حضرت فرمود: قلم و کاغذ بیاورید این برای مسلمان‌هاست. پیغمبر اسلام موقوفاتی داشت. امیرالمؤمنین موقوفاتی داشت. موقوفات ائمه در بحار آمده است. نگاه کنیم الآن نیاز به چیست؟ تبلیغات دین به شدت نیاز دارد. قرآن ما با کم و زیاد به پنجاه زبان ترجمه شده است. اما کتاب آسمانی یهود و نصاری و انجیل به حدود دو هزار زبان ترجمه شده است. من حدود بیست سال پیش به چین رفته بودم. آنجا حدود سیصد نفر را تربیت کرده بودند که ایرانی حرف بزنند. چینی بودند اما زبان فارسی یاد گرفته بودند یعنی ما بیست سال پیش سیصد چینی داشتیم که مثل بلبل ایرانی حرف می‌زد. حالا ما یک حجت الاسلام داریم که مثل گنجشک چینی تفسیر کند، به زبان چینی قرآن را تفسیر کند. یعنی آنها بیست سال پیش سیصد تا برای کشور ما، کشور هفتاد هشتاد میلیونی، برای هفتاد هشتاد میلیون ما سیصد نفر تربیت کردند ما برای یک میلیارد و خرده آنها دو نفر تربیت کردیم؟ ما در تبلیغ، در اسلام شناسی کمبود داریم. جا نداریم، کار نداریم. افرادی ثروت‌ها دارند و بدانند دیر… ضمناً نگو من الآن سالم هستم. در قرآن سیزده مرتبه کلمه‌ی «بغتهً» آمده است. «بغته» یعنی ناگهانی، شاید هفته دیگر نباشیم. شاید دو روز دیگر نباشیم.
اگر کسی می‌تواند کار کند، البته باید مواظب باشیم فامیل ما گرسنه نباشد. اگر کسی دخترش جهاز ندارد، پسرش خانه و شعغل ندارد. فامیلش، پسر برادرش، پسر خواهرش، قرآن می‌گوید: اگر می‌خواهید کار کنید اول فامیل‌ها، اینکه می‌گویند: چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است، این حرف بدی نیست. قرآن هم همین را می‌گوید: می‌گوید «فللوالدین» می‌خواهی کمک کنی اول پدر و مادرت «ذی القربی» فامیل‌هایت، ولی افرادی هستند پولشان باد کرده است. یک چیزی را گران خریده، خانه خریده صد میلیون حالا چند میلیارد شده است. حالا بالاخره با توجه به فقرای فامیل و همسایه، فقرای… هم شاگردی بودید، هردو اتفاقاً وقتی در مدرسه بودید، او از تو بهتر می‌فهمید. هوش و نمره‌اش از تو بالاتر بود. حالا دری به تخته خورد این را آنجا آوردند. بنده، معدلم چهارده بود. من سیکل هم ندارم. کلاس هشت هم نخواندم. با معدل چهارده آمدم طلبه شدم. حالا دری به تخته خورد تلویزیون مرا نشان داد. شد؟ من خیلی طلبه‌ها را سراغ دارم که سوادشان و تقوایشان به مراتب از من بیشتر است ولی گمنام هستند. باید مواظب باشیم آنهایی که به جایی رسیدند، آقای دکتر، مهندس، مسئول، هم شاگردی‌هایت را بنویس. اینها چه کسانی بودند که ممکن است در فقر بسوزند. مشکل دارند و از زن و بچه خجالت می‌کشند. یک مقداری شراط حادتر می‌شود، باید کمک بیشتر شود. نباید بگوییم ما یک پولی دادیم، افطاری دادیم، روز عاشورا نذری دادیم. فشار زیاد است باید «ما استطعتم» هرچه می‌توانید. «فَلْیُنْفِقْ‏ مِمَّا آتاهُ اللَّه‏» (طلاق/7) هرچه خدا به تو داده است. مسأله خمس و سهم امام حداقل است. ولی معنایش این نیست که اگر کسی خمس داده و سهم امام داده، بعد گرسنه هم بود، بودند که بودند. من وجوهاتم را دادم. تا گرسنه هست باید کمک کرد.
خدایا تو خودت می‌دانی چقدر کوتاهی کردیم. به آبروی آنهایی که کوتاهی نکردند و نزد تو آبرو دارند به ما توفیق بده، غفلت‌هایمان را جبران کنیم، کوتاهی‌های خود را جبران کنیم. هرچه می‌توانیم برای قیامت ذخیره داشته باشیم. غفلت‌های گذشته ما را ببخش و بیامرز.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- حضرت ابراهیم چگونه به مقام خلیل‌اللهی رسید؟
1) گذشت همسر
2) گذشت از فرزند
3) گذشت از همسر و فرزند
2- حضرت یوسف، در برابر درخواست زلیخا چه کرد؟
1) فرار به سوی درهای بسته
2) دعا و نیایش با خدا
3)اطلاع به عزیز مصر
3- بر اساس آیه 7 سوه محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله، راه دریافت نصرت الهی کدام است؟
1) یاری محرومان
2) یاری دین خدا
3) انجام نماز و روزه
4- در آیه 180 سوره آل‌عمران، عذاب سخت چه کسانی مطرح شده است؟
1) اهل بخل
2) اهل کبر
3) اهل فسق
5- بر اساس قرآن، در انفاق، اولویت با چه کسانی است؟
1) بستگان و نزدیکان
2) غیر بستگان و نزدیکان
3) دانشمندان و اهل علم

بخلخدمتدرسهایی از قرآنصدقه جاریهغرایزقرائتیوصیتوقف
Comments (0)
Add Comment