توبیخ ترک وظیفه، در قرآن و روایات

موضوع: توبیخ ترک وظیفه، در قرآن و روایات
تاریخ پخش: 29/10/1401
عناوین:
1- عقوبت ترک نماز و انفاق به فقرا
2- لزوم حمایت از مظلوم، مسلمان یا غیر مسلمان
3- ترک جهاد، با بهانه‌های واهی
4- کیفر سخت ترک کار در نزد حضرت سلیمان
5- لزوم بهره‌گیری از مال و ثروت در رشد اقتصادی جامعه
6- خطر تکبّر و نپذیرفتن سخن و موعظه درست
7- گناه اقوام و خویشان را به گردن فرد نیندازیم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بحث امروز، بحث این است که ترک کار هم جرم است. جرم حتماً این نیست که آدم بزند، بکشد، نمی‌دانم بخورد، فرار بکند، دزدی، نمی‌دانم، همین که یک کاری باید بکنی، نمی‌کنی، مثلاً باید سر شیفت باشی، نیستی، باید مثلاً تا ساعت هشت کار بکنی، تا مثلاً ساعت سه، چهار بعدازظهر کار بکنی، نیم ساعت زودتر می‌روی، ترک کار هم جرم است.
این جمله‌ای بود که یک وقتی جناب آقای رئیسی که رئیس جمهورند، یک وقت قوّه‌ی قضائیه بودند، این را مطرح کرد. من حرف را که از اینجا شنیدم، به عنوان معلّم قرآن سراغ قرآن ترک کار جرم است، سی تا آیه پیدا کردم که ترک کار هم جرم است. حالا اگر کسی پای تلویزیون دقّت کند، در این بیست و پنج، شش دقیقه با این سی تا آیه آشنا می‌شود. جرم نکرده، ولی همین که باید باشد نبوده، مثل این‌که مثلاً می‌گوییم سکوت هم گناه است، شما از من سؤال می‌کنی، من جواب نمی‌دهم، تو باید جواب بدهی، جواب نمی‌دهد، همین که جواب نمی‌دادی، خود جواب ندادن جرم است، سؤال می‌کند، باید جواب بدهی، یا بگو بلد نیستم، این‌که هی شما سؤال می‌کنی، من نگاهت می‌کنم، جواب نمی‌دهم، ترک پاسخ جرم است، حالا مَثَل زدم، حالا نمونه‌هایش، یک ترک است:
– ترک نماز و بی‌خیالی نسبت به فقرا
1- عقوبت ترک نماز و انفاق به فقرا
ان‌شاءالله هر چه می‌‌گویم از قرآن می‌گویم و گاهی هم از روایات معتبر. قرآن می‌گوید که اهل بهشت از اهل جهنّم می‌پرسند: «ما سَلَکَکُمْ فی‏ سَقَرَ؟» (مدّثّر/ 42)، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، چه‌طور شد شما جهنّمی شدید؟ به چهار دلیل، یکی می‌گویند: «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» (مدّثّر/ 43)، ما نماز را نمی‌خواندیم، ترک نماز؛ «وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ» (مدّثّر/ 44)، کار به فقرا هم نداشتیم، فقرا دارند، یا ندارند، بی‌خیال بودیم، بی‌خیالی ترک کار است، نماز نخواندن ترک کار است.
– ترک جهاد
قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: «وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفین‏؟» چرا اگر یک مظلومی ناله می‌کند، صدایت می‌زند، به او جواب نمی‌دهی؟! چرا از مظلومین حمایت نمی‌کنی؟! از مستضعفین حمایت نمی‌کنی؟! گاهی هم می‌گویند: «آقا ما این همه خودمان گرفتاری داریم، چه کار به غزّه و فلسطین داریم؟! ما خودمان هزار و یک مشکل داریم!» این آیه قرآن است، ما مسلمان هستیم، قرآن می‌گوید هم به خودت برس، زکات واجب است، 32 بار اسمش در قرآن آمده، 27 مرتبه کلمه‌ی زکات کنار نماز است، «یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاه» (مائده/ 55، توبه/ 71، نمل/ 3، لقمان/ 4)، «أَقیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاه» (بقره/ 43، بقره/ 83 و 110، نساء/ 77، نور، 56، مزّمّل/ 20)، زکات واجبِ واجبِ واجب است، آن وقت زکات که می‌گوید واجب است، می‌گوید به فقرای مسلمان بده، منتها غیر این‌که به فقرای مسلمان می‌دهی، یک مورد هم می‌گوید: «وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُم‏» (توبه/ 60)، یک خورده از زکات را به خودی‌ها بده، اگر کشورهای دیگر، آدم‌های دیگر، حتّی مسیحی‌ها و یهودی‌ها اگر فقیرند، از زکات به آن‌ها هم می‌شود داد، قرآن گفته.
آن طرف کره‌ی زمین اگر یک گرسنه‌ای، فقیری، مظلومی فریاد زد، اگر می‌توانیم کمکش کنیم، باید کمکش کنیم، کاری به دینش هم نداشته باشیم، دینش هر چه می‌خواهد باشد، مظلوم که هست.
2- لزوم حمایت از مظلوم، مسلمان یا غیر مسلمان
بگذار یک قصّه برایتان بگویم. یک سوره در قرآن داریم، «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ. وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ. وَ إِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ. وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ» (تکویر/ 1-4) چی، چی، تا می‌رسد به «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَهُ سُئِلَتْ. بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَت» (تکویر/ 8 و 9)، «ْمَوْؤُدَه» یعنی دختری که زمان جاهلیت زنده به گور می‌کردند، مورد سؤال قرار می‌گیرد، «بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَت»، دختر بچّه چه گناهی کرده؟!، مادرش دختر زاییده، چرا این دختر را زنده در گور می‌کنی؟! این دختری را که زنده به گور می‌کردند، دختر مسلمان که نبوده، مسلمان‌ها که دختر زنده در گور نمی‌کردند، مشرکین زنده در گور می‌کردند، اما خداوند برای دختر مشرک هم روضه خوانده، روضه‌خوانش هم خود خداست، برای ظلم به یک دختر مشرک روضه خوانده است. چرا؟! دختر هست، مشرک هست، اما مظلوم است. باید به نفع مظلومین فریاد زد، «بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَت» (تکویر/ 9)، ما در حمایت از مظلوم اسلام و غیر اسلام نداریم
امام صادق علیه السلام در بیابان داشت می‌رفت، دید یک کسی در بیابان هی با دست اشاره می‌کند. فرمود: «بروید ببینید چه مشکلی دارد؟» رفتند و برگشتند، فرمود: «چه مشکلی داشت؟» گفت: «تشنه‌اش بود.» گفت: «آبش دادی؟» گفت: «نه، یهودی است.» گفت: «اِه، یهودی باید تشنه باشد؟! بروید آبش بدهید.» تشنه را باید آب داد، یهودی و مسلمان ندارد، کافر و مسلمان ندارد.
تحصیل علم، گفته‌ استادت هر کس باشد، اگر چیزی یادت می‌دهد، برو یاد بگیر، «و لو من عند مشرک و لو من منافق»، حدیث داریم، یعنی اگر طرف مشرک است، اگر طرف منافق است، اگر چیزی یادت می‌دهد، برو یاد بگیر، البتّه برای بیم حظفش باید قبلاً بیمه بشود، یعنی واکسینه بشود، شبهاتی را یادش داد، گفت این شبهه‌ی را می‌کنند، جوابش هم این است، این شبهه است، اشکال است، جوابش هم این است.
3- ترک جهاد، با بهانه‌های واهی
حالا وقتی هم فرار می‌کنند، توجیه می‌کنند، قرآن بخوانم، «إِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَهٌ» (احزاب/ 13)، حضرت فرمود: «برویم جبهه.» گفتند: «خانه‌ی ما در و پنجره ندارد، ما دلواپس زن و بچّه هستیم!» قرآن می‌گوید این بهانه است، «لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ» (توبه/ 81)، «حَر» همان حرارت است، می‌گفتند: «بروید جبهه»، می‌گفتند: «هوا داغ است، باشد هوا معتدل شود!»
در جنگ تبوک پیغمبر فرمود: «برویم جبهه»، گفتند: «آقا ما بیاییم جبهه، جبهه‌ی تبوک آنجا افراد نصاری هستند ما جبهه به قصد جنگ بیاییم، نگاهمان به دخترها می‌خورد، گرفتار می‌شویم، «لا تَفْتِنِّی» (توبه/ 49)، ما را به فتنه نینداز، گرفتار عشق به دخترهای رومی نکن.» قرآن می‌گوید: «أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا» (توبه/ 49)، همین که شما حرف پیغمبر را گوش نمی‌دهید، این خودش فتنه است.
یک کسی لجن برداشت، به دیوار تمیز نوشت: «نظافت را مراعات کنید!» گفت: «خود همین سفارش تو کثافت‌کاری است. دیوار به این خوبی برداشتی با خطّ بد نصیحت می‌کنی؟!» حضرت فرمودند: «برویم جبهه» گفتند: «در جبهه، منطقه‌ی رومی، دختران رومی زیبا هستند، نگاه می‌کنیم، به فتنه می‌افتیم.» فرمود: «همین فرار از جنگ فتنه هست.»
– ترک تفقّه.
قرآن واجب کرده که از هر گروهی، از هر قبیله‌ای، از هر دار و دسته‌ای یک افرادی بیایند، اسلام‌شناس بشوند (توبه/ 122)، ما فقیه کم داریم، حالا نمی‌دانم در ایران چند تا فرمانداری هست، فرض کنید اگر ششصد تا فرمانداری داریم، ششصد تا مجتهد، هر شهری یک عالم می‌خواهیم، ما ششصد تا فقیهمان معلوم نیست داشته باشیم، کسی اگر می‌تواند فقیه بشود، فقیه بشود.
– ترک شهادت دادن و نوشتن
به یک کسی می‌گویند: «آقا شما بیا اینجا گواهی بده.» می‌گوید: «من نمی‌آیم» قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: «اگر در داد و ستد صدای یک نفر زدند، گفتند بیا جواب بده، ناز نکن.» «وَ لا یَأْبَ الشُّهَداء» (بقره/ 282)، ترک فعل است، فعل چه هست؟ می‌گوییم: «بیا شهادت بده»، ترک فعل این است می‌گوید: «من حالش را ندارم، حوصله‌ام نمی‌رسد!» می‌گوییم: «آقا ما یک معامله‌ای داریم، سواد نداریم، تو بیا این معامله‌ی ما را بنویس، صورتجلسه‌اش کن.» می‌گوید: «حالش را ندارم!» می‌گوید: «وَ لا یَأْبَ الشُّهَداء» (بقره/ 282)، «وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ» (بقره/ 282)، این‌ها عربی‌هایش همه قرآن است، اگر در یک تنظیم سند به شما گفتند بنویس، ناز نکن، ناز کردن ترک فعل است، یعنی باید بنویسی، نمی‌نویسی. به شاهد گفتند بیا گواهی بده، ناز نکند، «گواهی دادن» فعل است، «ناز کردن» ترک فعل است.
4- کیفر سخت ترک کار در نزد حضرت سلیمان
– ترک پست
یک جایی باید پست بدهید، سر پستت باشی، پست را رها می‌کنی، قرآن بخوانم، حضرت سلیمان مانور می‌دید، در مانورش هدهد را ندید، عربی‌هایی که می‌خوانم، قرآن است، «ما لِیَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ» (نمل/ 20)، حضرت سلیمان فرمود: «هدهد نیست، کجا رفته؟! سر شیفتش نیست، سر پستش نیست، باید بیاید عذرش را بگوید که دلیلش چه هست، اگر عذرش موجّه بود، بود، اگر عذرش، عذرتراشی بود، بهانه بود، من با او برخورد انقلابی می‌کنم.»
– ترک نماز
قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: «فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى‏» (قیامه/ 31)، نه حرف حق را پذیرفت و نه نماز خواند، نماز واجب است، او ترک واجب کرده است.
– ترک زکات.
قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: «وَیْلٌ لِلْمُشْرِکینَ» (فصّلت/ 6)، مشرک چه کسی است؟ «الَّذینَ لا یُؤْتُونَ الزَّکاهَ» (فصّلت/ 7)، پانزده کیلو گندم هست، خب یک کیلوش را به فقرا بده، چهارده کیلویش مال خودت باشد. خودم جان کندم! می‌دانم تو جان کندی، زمین را شخم کردی، بذر پاشیدی، آبیاری کردی، آفت‌زدایی کردی، همه‌ی کارها مال تو، خدا هیچ سهمی در یک کیلو گندم نداشته؟! یعنی نور خورشید اثر نداشته؟! باران اثر نداشته؟! زمین و دیم اثر نداشته؟! همان‌طور که تو می‌گویی من زحمت کشیدم، می‌گوییم تو زحمت کشیدی، چهارده کیلویش مال تو، یک کیلویش را به فقرای گرسنه بده. ترک زکات، «وَیْلٌ لِلْمُشْرِکینَ الَّذینَ لا یُؤْتُونَ الزَّکاهَ» (فصّلت/ 6 و 7)، این خیلی مهم است.
– ترک خدمات کوچک
همسایه‌ی شما عروسی‌ای دارد، مهمانی‌ای دارد، عزایی دارد، مراسمی دارد، دیگ می‌خواهد، قالی می‌خواهد، نردبان می‌خواهد، رشته‌ی لامپ می‌خواهد، یک جایی برای ما یا چراغانی است، یت عزاداری است، یک کمکی از شما می‌خواهد، بکنی، اتاقی، سالنی داری، به او بده، به او نمی‌دهد، آن وقت به این‌ها «ماعون» می‌گویند. یک سوره به نام سوره‌ی «ماعون» داریم، آخرش هم می‌گوید: «وَ یَمْنَعُونَ الْماعُون‏» (ماعون/ 7)، یعنی این‌ها یک دیگشان را به همسایه نمی‌دهند، یک نردبانشان را به همسایه نمی‌دهند، ترک فعل است دیگر، الآن همسایه گرفتاری دارد، کمکش کن.
پیراهن عروس است، پیراهن عروس گران است، همیشه هم که نمی‌خواهد بپوشد، یک ساعت، دو ساعت در مراسم می‌خواهد بپوشد، شما یک پیراهن عروس خریدی، این را در اختیار کمیته امداد بگذار، ما الآن میلیون‌ها پیراهن عروس داریم که در کمدها آویزان است و میلیون‌ها جوان داریم، برای خرید پیراهن عروس عزا گرفته! دست خودمان هست هان، مشکلاتمان را خودمان نخواستیم حل کنیم، فقط گیر ما این است که خودمان نمی‌خواهیم. هم باید بدانیم، هم باید بخواهیم، بعضی‌ها نمی‌دانند، بعضی‌ها نمی‌خواهند. ببین این کوهنورد می‌خواهد سر کوه برود، با چنگ و دندان سر آن قلّه‌ی کوه می‌رود، با این‌که کوه لامپ دارد؟! جادّه دارد؟! پلّه دارد؟ آسانسور دارد؟! آب خوردن و چایی وسط راه است؟! رستوران وسط راه هست؟! هیچی نیست، اما چون این کوهنورد اراده دارد، می‌رود. این جمله را حفظ کنید، مال یکی از دوستان است، خیلی جمله‌ی قشنگی است: «هر کاری را بخواهیم بکنیم، راهش را پیدا می‌کنیم، هر کاری را نخواهیم بکنیم، بهانه‌اش را پیدا می‌کنیم.»
آقا من کتاب ندارم. حاج احمد آقا خدا رحمتش کند، می‌گفت: «امام خمینی هیچ وقت کتاب‌هایش دویست تا بیش‌تر نشد.» دویست تا کتاب بیش‌تر نداشت، ولی خواست، امام خمینی شد، محسن قرائتی چند هزار جلد کتاب دارد، نخواستم، مگر مهر و تسبیح نمازخوان درست می‌کند؟! اکثر مشکلات مملکت را اگر خودمان بخواهیم، می‌توانیم حل کنیم، نمی‌خواهیم.
ترک پست: «ما لِیَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ» (نمل/ 20)؛
ترک نماز، «فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى‏» (قیامه/ 31)؛
ترک زکات: «وَیْلٌ لِلْمُشْرِکینَ الَّذینَ لا یُؤْتُونَ الزَّکاهَ» (فصّلت/ 6 و 7)؛
ترک خدمت‌رسانی: «یَمْنَعُونَ الْماعُونَ» (ماعون/ 7)؛
– ترک انفاق
5- لزوم بهره‌گیری از مال و ثروت در رشد اقتصادی جامعه
می‌گوید: «یَکْنِزُونَ»، پشت سر «یَکْنِزُونَ»، «کَنز» یعنی گنج، پول‌هایشان را گنج کردند، بعد می‌گوید: «وَ لا یُنْفِقُونَها» (توبه/ 34)، انفاق نمی‌کنند. آقایان پولدار، هر کس هستید، بشنوید، داشتن پول رزق شما نیست هان! ممکن است پول زیاد داشته باشید، طلا، سکّه، برج، هر چی، خیلی ممکن است داشته باشید، اما رزقت نباشد، اگر رزقت نباشد، از گلویت پایین نمی‌رود. الآن صدّام چند تا کاخ در عراق دارد، شاه چند تا کاخ در ایران دارد، اما الآن رزقش در قبر است. داشتن، رزق نیست، ممکن است چیزی را داری، از گلویت پایین نمی‌رود، مریض هستی، نمی‌توانی بخوری. فکر نکنیم اگر پول داشته باشیم، رزق ما هم این‌ها هست.
قرآن یک آیه دارد، می‌گوید که: «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها» (توبه/ 55)، آیه قرآن بود که خواندم، یعنی خداوند افرادی را می‌خواهد شکنجه کند، پولشان می‌دهد، پول نداشته باشد، زندگی‌اش را می‌کند، پول که دارد، خیلی‌ها خانه‌ی شیک می‌سازند که در این خانه، این نقشه را هیچ کس پیاده نکرده، عجب خانه‌ای! چه روکاری‌ای کرده! خیلی قشنگه! به نظرش اگر خانه‌اش را شیک بسازد، محبوب می‌شود، هر کس می‌آید می‌رود، می‌گوید: «از کجایش آورده؟! دزد است! معلوم است از این اختلاسی‌هاست!» هر کس آمد برود، دو تا فحشش می‌دهد، می‌رود، پهلوی خودش خیال می‌کرد اگر خانه‌ی شیک بسازد، عزیز می‌شود، اگر سفره را این رقم، چند رقم ترشی و مربّا و برنج و فکر می‌کند اگر سفره سلطنتی باشد، عزیز می‌شود، می‌خورند، می‌گویند: «از کجایش آورد؟! معلوم نیست جیب چه کسی را زده است!» عزّت دست خداست، دست سفره و ساختمان نیست، ترک کار. «بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی»، عزّت دست خداست.
امام از کجا عزیز شد؟ شعارهای که دادند: خمینی عزیزم، بگو تا خون بریزم! چه شد که جوان، بزرگ، همه، زن و مرد، هر چه بود عاشقانه دنبال امام بودند، این عزّت دست چه کسی هست؟! به خاطر پول امام بود؟ آیت الله سبحانی می‌گفتند: «کتاب الغدیر مال علّامه‌ی امینی رحمه الله علیه چاپ شده بود. امام می‎خواست بخرد، پول نداشت، یک جلد، یک جلد قرض کرد، مطالعه کرد، پس داد.» او اراده داشت، مطالعه کند، با کتاب قرضی دانشمند شد ولی آدم‌هایی مثل بنده هست، الغدیر را پنجاه سال است با کم و زیادش در خانه‌ی ما هست ولی من اهل مطالعه نبودم، کتاب را مطالعه نکردم، مهر و تسبیح دارد ولی نماز نمی‌خواند، خودنویس قیمتی دارد ولی نمی‌نویسد.
– دل ندادن
6- خطر تکبّر و نپذیرفتن سخن و موعظه درست
حرف حقّی است، می‌گوییم برویم ببینیم چه می‌گوید. می‌گوید: «ول کن، نمی‌خواهم گوش بدهم، این فیلم را خاموش کن، این مقاله را نخوان، این کتاب را نخوان.» ترک فعل است. «وَ إِذا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُون‏» (صافّات/ 13)، قرآن می‌گوید: وقتی به این‌ها می‌خواهی تذکّر بدهی، گوششان بدهکار نیست. گوش ندادن ترک فعل است.
– ارتباط با اولیای خدا
قرآن می‌فرماید که بعضی‌ها هر چه می‌خواهیم «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ» (منافقون/ 5)، می‌گوییم: «آقا بیایید پهلوی پیغمبر، پیغمبر در حقّتان دعا کند»، «لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُون‏» (منافقون/ 5)، می‌گوییم: «آقا بیایید برویم ببینیم پیغمبر چه می‌گوید، برویم ببینیم آقا چه می‌گوید.» می‌گوید: «ول کن بابا! نمی‌آیم!» آقا این مرجع تقلید است، عمرش را در دین صرف کرده، برویم ببینیم فتوای ایشان چه هست.» می‌گوید: «من کار ندارم!»
– ترک شنیدن حرف حق
قرآن می‌گوید یک عدّه وقتی حضرت نوح نصیحت می‌کرد، می‌آمدند راست حضرت نوح همچین می‌کردند. یک عدّه دم دروازه‌ی مکّه بودند، پنبه دستشان بود، هر کس داخل مکّه می‌آمد، پنبه به او می‌دادند، می‌گفتند: «یک شخصی در مکّه به نام محمّد است، او ممکن است با حرف‌هایی که می‌زند، سحر و جادو کند، پنبه را در گوشتان بگذارید، حرف‌های پیغمبر در گوشتان نرود!»
– ترک واجبات
این‌ها همه ترک فعل است، هر کاری واجب است که ما ترک می‌کنیم. حجاب واجب است، بعضی‌ها می‌گویند: «کجای قرآن نوشته؟!»
1- اصلاً اوّل که در قرآن راجع به حجاب آمده، چند تا آیه برای حجاب داریم؛
2- بعد هم اصلاً لازم نیست در قرآن باشد، در حدیث هم باشد، کافی است، کجای قرآن نوشته نماز صبح دو رکعت است؟! من به عنوان معلّم قرآن می‌گویم هیچ آیه‌ای نداریم که نماز صبح دو رکعت است، نماز مغرب سه رکعت است، پیغمبر گفته، گوش می‌دهیم، چون در قرآن یک آیه‌ای داریم، می‌گوید: «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه‏» (حشر/ 7)، هر چیزی رسول گفت، بگیرید، در قرآن نیامده ولی قرآن گفته. یک وقت هم من می‌گویم: «برو در اتاق پتو را بردار.»، یک وقت هم می‌گویم: «این کلید اتاق، برو هر چیزی خواستی بردار.» خب هر چیزی بردار، بگو آقا کجا نوشته برو پتو را بردار؟ ایشان گفت هر چیزی خواستی بردار، یعنی پتو هم می‌توانم بردارم، گفته هر چیزی خواستی.
قرآن سفارش کرده هر چه پیغمبر گفت، اهل بیت پیغمبر گفت، گوش بدهید، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه‏»، هر چه رسول گفت، گوش بدهید، نماز صبح دو رکعت است، دو رکعتی نماز صبح، سه رکعتی نماز مغرب در قرآن نیست، ولی رسول گفته، چشم.
– ترک فروش
جنسی را در انبار دارد، نمی‌فروشد، مردم هم نیاز دارند، می‌گوید: «باشه گران‌تر می‌شود!» یعنی نفروختن، فعل نیست، فروختن فعل است، نفروختن که کار نیست، ولی همین ترک فروختن، احتکار است. حضرت امیر می‌فرماید: «افرادی که جنسی را انبار کردند، احضار کن، بگو جنست را انبار نکن، برو بفروش. اگر دو، سه مرتبه تذکّر دادی و این در انبار را باز نکرد، برو قفلش را بکش.» آن‌چه مورد نیاز جامعه هست، حقّ احتکار نداری.
– حالا چرا بعضی‌ها از زیر بار خارج می‌شوند؟
7- گناه اقوام و خویشان را به گردن فرد نیندازیم
این هم خودش یک مسئله‌ای است. گاهی می‌گویند فلانی بد کرد، پس ما نیستیم! قرآن بخوانم: «وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى‏» (انعام/ 164، إسراء/ 15، فاطر/ 18، زمر/ 7)، چند بار این آیه تکرار شده، در ادیان قبلی هم بوده، موسی و عیسی هم می‌گوید: «صُحُفِ مُوسى‏. وَ إِبْراهیم‏» (نجم/ 36 و 37)، آنجاها هم گفته: «أَلاَّ تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى‏» (نجم/ 38)، یعنی همه‌ی ادیان این را داشته باشند که گناه کسی به گردن دیگری نیست، این شعر را به نظرم حفظ هستید:
گنه کرد در روم آهنگری ز شوشتر زدند گردن مسگری
آقا، فلانی زنش بد است، دخترش بد است، پسرش بد است، دامادش بد است، برادر زنش بد است، پاسدارش بد است، همسایه‌اش بد است، خیلی خب، عمویش بد است، کاری به بدی آن‌ها نداریم، وگر این‌‌طور باشد، قرآن می‌گوید چه؟ قرآن می‌گوید عموی پیغمبر بد بود، چه کار به خود پیغمبر دارد؟! عموی پیغمبر را خدا نفرینش کرده: «تَبَّتْ یَدا أَبی‏ لَهَبٍ» (مسد/ 1)، بریده باد دست ابولهب! ابولهب عموی پیغمبر است، آره، چون عمویش بد است، نعوذ بالله باید بگوییم خودش بد است؟! حضرت نوح پیغمبر اولوالعزم، خدا به همه‌ی پیغمبرها سلام خالی می‌کند، «سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُون‏» (صافّات/ 120)، «سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهیم‏» (صافّات/ 109)، به حضرت نوح که می‌رسد، می‌گوید: «سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِی الْعالَمینَ» (صافّات/ 79)، یک «فِی الْعالَمینَ» اضافه دارد. مثل این‌که ما روز عاشورا به همه‌ی امام‌ها سلام می‌کنیم، اما به امام حسین می‌گوییم که: «ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیلُ وَ النَّهار»، یعنی تا شب هست، سلام بر حسین، تا روز هست، سلام بر امام حسین، نظیر سلامی که به امام حسین می‌کنیم، می‌گوییم شبانه‌روز، خدا هم سلام به نوح که کرده، می‌گوید: «سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِی الْعالَمینَ»، یعنی در همه‌ی هستی، در عین حال پسر نوح بد شد.
زن کسی ممکن است بد باشد، دو تا از پیغمبرها زنشان بد بود، یا سه تایشان، شاید هم بیش‌تر، نمی‌دانم، حالا حدّاقل آن چیزی که در قرآن هست، می‌گوید: زن لوط، لوط پیغمبر بود، نوح هم پیغمبر بود، دو تا پیغمبر زن‌هایشان فاسد بودند، ما گاهی وقت‌ها می‌گوییم: «چون آن آخوند بد بود، آن آخوند بد بود، پس ما دیگر جماعت نمی‌رویم!» بابا، دو تا نانوایی بسته شد، شما دیگر باید بگویی من دیگر تا آخر عمرم نان نمی‌خورم! برای این‌که دو تا نانوایی بهداشتی نبود. دو تا سفر رفتیم، تصادف کردیم، پس من تا آخر عمر دیگر مسافرت نمی‌روم! نمی‌خواهیم، بهانه نکنیم، عیب کسی را به گردن کسی دیگر نگذاریم.
گاهی وقت‌ها نمی‌خواهد گوش بدهد، بگو: «نمی‌خواهم گوش بدهم» تمام شد رفت، صادقانه، حرف‌های صادقانه را خیلی خوب است آدم صاف، راستش را بگوید. مهمان آمد منزل ما پدرم، خدا اموات را بیامرزد، پدرم به او گفت که: «غذا خوردی؟» گفت: «بله» گفت: «راست می‌گویی، یا دروغ؟» گفت: «دروغ!» اوّل گفت غذا خوردی، گفت بله، بعد گفت راست می‌گویی، یا دروغ، گفت دروغ!
حالا اگر دروغ هم می‌گویی، بگو: «آقا راستش را می‌خواهی من اینجا کم آوردم، بلد نبودم، نمی‌دانستم.» معلّم سر کلاس قشنگ بگوید: «نمی‌دانم»، سؤال از روحانی می‌کنند، بگوید، از پیغمبر که بالاتر نیستیم، «قُلْ» پیغمبر، «قُلْ»، بگو، چه چیزی بگو؟ بگو: «إِنْ أَدْری‏» (جن/ 25)، بگو بلد نیستم، خدا به پیغمبر دستور می‌‌دهد، بگو بلد نیستم. یک استاد دانشگاه است، بگوید بلد نیستم، دکتر است، مرض را تشخیص نداد، بگوید بلد نیستم، چرا به من می‌گویی این نسخه را بگیر، پول من، جان من در دست تو بازی می‌کند ولی تو راستش را نمی‌گویی؟! آقا بگو بلد نیستم، فلان دکتر از من بهتر است، خب راستش را بگو. به موسی گفتند: «برو پهلوی فرعون، نصیحتش کن.» گفت: «من تنهایی نمی‌توانم، «هارُونَ أَخی‏» (طه/ 30)، حضرت هارون داداشم، او هم بیاید، «أَشْرِکْهُ فی‏ أَمْری‏» (طه/ 32)، شریکی.»

گاهی وقت‌ها یک طلبه نمی‌تواند مسجد را پر کند، اگر این طلبه با یک مدیر مدرسه رفیق بشود، مدیر مدرسه بچّه‌ها را بیاورد، طرف هم نماز را یک ساعتی بخواند که بچّه‌ها خسته نشوند، شریک شدن طلبه با مدیر مدرسه، مسجد را پر می‌کند. گاهی وقت‌ها شریک شدن با یک فوتبالیست، مسجد را پر می‌کند. گاهی وقت‌ها تنهایی نمی‌توانیم. اگر من رئیس هیئت باشم، صد نفر می‌آیند، فلانی رئیس باشد، صد و ده نفر می‌آیند.
حالا می‌گویند خدا خودش که می‌داند فقیر است، خدا به او می‌دهد، قرآن می‌گوید: «أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ» (یس/ 47)‏، شما به ما می‌گویید به فقرا بدهید، خب خود خدا بدهد! خدا می‌خواهد تو را امتحان کند، خود خدا مگر نمی‌تواند مردم را ببخشد؟! خدا من گناه کردم، خدا هم غفّار و غفور است، من را ببخشد ولی می‌گوید: بله، تو گناه کردی، من هم می‌توانم تو را ببخشم، ولی پیغمبر در حقّ تو دعا کند، واسطه‌ی اولیای خدا، «اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ» پیغمبر در حقّ این خانم‌ها استغفار کن.
بحث ما تمام شد، دقیقه‌ی آخر است، گاهی کار حرام است، گاهی ترک کار حرام است. چرا با پسرت حرف نمی‌زنی؟! من یک بار به او گفتم، گوش نداد، گفتم نماز بخوان، نماز نخواند، دیگر ولش کن، نصیحتش کردم، گوش نداد. قرآن راجع به نصیحت اولاد می‌گوید که: اگر به بچّه‌ات حرف زدی، گوش نداد، دو بار بگو، اگر شانزده بار گفتی، هفده بار بگوی، «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاهِ»، به بچّه‌ات سفارش کن، بعد می‌گوید: «وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها» (طه/ 132)؛ نگو دو بار گفتم، ده بار گفتم.
شما اگر تبر داری، چوب می‌شکنی، اگر زدی نشکست، تبر را دور می‌اندازی؟! نه، چوب را دور می‌اندازی؟! نه. نه چوب را دور می‌اندازیم، نه تبر را، می‌زنیم تا بشکند. سر سفره اگر در نوشابه باز نشد، نوشابه را دور نمی‌اندازی، می‌گویی: «آقا شما دست به دست بگردان، شاید باز شد.» ممکن است حرف شما اثر نکند، حرف دبیرش اثر کند، حرف یک فوتبالیست اثر کند، امر به معروف و نهی از منکر واجب است، نمی‌شود گفت: «گفتم گوش نداد»، گفتی، به یک کسی دیگر بگو. ممکن است من حرف بزنم گوش ندهد، دیگری حرف بزند، بگوییم: «آقا شما به او بگو.» ممکن است با زبان دیگران گوش بدهد. زود شانه خالی نکنید، گفتم گوش نداد، پس من نمی‌گویم. به او وام دادم، خورد، دیگر وام نمی‌دهم! بابا یک نفر وام شما را خورده، تا آخر عمر می‌خواهی قرض‌الحسنه ندهی؟! این دفعه (39:07) را که می‌دهی، از او ضامن بگیر، محکم‌کاری کن که نخورد اما نمی‌شود گفت: «چون سیلی خوردم، پوست دستم را سرخ می‌کنم که دیگر خلاف (39:16) نکنم!» شما واجب را باید عمل کنی، اگر هم شکست خوردی، باز هم باید عمل کنی، منتها جلوی شکست‌ها را باید گرفت.
یک دعا می‌کنم، آمین بگویید. خدایا هر جا کوتاهی کردیم، چه فعل ما، چه ترک ما، چه انجام دادنی‌هایی که نباید انجام بدهیم، چه انجام ندادنی‌هایی که انجام دادیم، هر خلافی از ما سر زده، ببخش و بیامرز. یک ایمان قوی و بصیرت و مصونیت و تقوایی به ما بده که وقت گناه ما را کنترل کند.

«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- در سوره مدثّر، دوزخیان دلیل جهنمی شدن خود را چه می‌دانند؟
1) ترک نماز
2) ترک انفاق
3) ترک نماز و انفاق

2- خداوند در سوره‌ی تکویر، به خاطر کشته شدن چه کسی می‌فرماید: به کدامین گناه کشته شد؟
1) دختر بچه مسلمانان
2) دختر بچه مشرکان
3) هردو مورد

3- قرآن در آیه 81 سوره توبه، به کدام یک از بهانه‌های ترک جهاد اشاره می‌کند؟
1) گرم بودن هوا
2) لزوم سرپرستی خانواده
3) خطر گرفتار شدن به گناه

4- آیه 5 سوره منافقون، به کدام یک از ویژگی‌های منافقان اشاره دارد؟
1) دورویی با مردم
2) همکاری با دشمنان
3) رویگردانی از سخن حق

5- کدام یک از بستگان و نزدیکان حضرت نوح منحرف شدند؟
1) همسر نوح
2) پسر نوح
3) هردو مورد

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
انفاقترک جهادترک فعلتکبردرسهایی از قرآنقرائتیموعظهنماز
Comments (0)
Add Comment