تفسیر سوره یوسف (ع) – 9

تفسیر سوره یوسف9- آیه24
تاریخ پخش: 79/09/17

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بیننده‌ها دهم ماه رمضان این بحث را می‌بینند که مصادف با رحلت حضرت خدیجه (س) است. کمی درباره حضرت خدیجه می‌خواهم صحبت کنم که بحث ما هم به آیه‌ای از سوره یوسف رسید که ممکن است بگویند مگر نه این است که گفته‌اند سوره یوسف را به زنها یاد ندهید، باید بگویم که سند این روایت معتبر نیست. قرآن کتاب تربیت و برای زن و مرد است، حدیث شناسی مسأله‌ای است. ما تفسیر خود را می‌گوئیم. ربط آن هم با امروز این است که رسیده‌ایم به آن مسئله‌ای که زلیخا به یوسف علاقه پیدا کرد و آیه‌ای که از اول ماه رمضان به این آیه رسیده‌ایم، آیه 24
1- تمام مردم دنیا به نسبت معصوم هستند
«و لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‌ بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ» (یوسف/24) این خانم برای یوسف تصمیم بد گرفت و یوسف هم برای آن خانم اگر برهان پروردگار(و علم تعیین) نبود، اینگونه ما از او بدی را دور کردیم، و اینگونه بندگان خالص را نجات می‌دهیم رسیدیم از قصه یوسف به آنجا که برادران یوسف را به چاه انداخته و پیراهن خونی را آوردند و گفتند گرگ او را پاره کرده، کاروانی عبور می‌کردند خواستند از چاه آب بیرون آورده یوسف به دلوچسبید و بیرون آمده. به همدیگر بشارت دادند که نوجوانی است قدر او را نشناخته وبه قیمت کمی او را فروختند، تا عزیز مصر او را خریده به خانه آورد و سفارش او را کرد، که در آینده یا او کمک ما باشد و یا او را به فرزندی قبول کنیم چون فرزند نداریم، تا او بزرگ و جوانی شد زیبایی او باعث شد که زلیخا به او علاقه مند شود. و خلوت بودن خانه،
حدیث داریم که هر کجا زن و مردی خلوت کنند شیطان می‌گوید سومی آنها خود من هستم و لذا او خود را آرایش و از یوسف تقاضای بدکرد. که یوسف گفت پناه بر خدا، تا اینجا از جلسه قبل بوده زلیخا تقاضای بدی کرد، که اگر «بُرْهانَ رَبِّهِ» علم و یقین است. حدیث داریم امام صادق (ع) فرموده: «بُرْهانَ رَبِّهِ» علم و یقین است. روایتی هم داریم که قیافه پدرش را دید که قابل اعتماد نیست و همچنین روایتی که می‌گوید: جبرئیل را دید.
مثال: پزشکی که می‌داند آب فلان حوض میکروب دارد هر چه هم تشنه باشد نمی‌خورد، البته ممکن است مریضان عادی آب حوض حتی بیمارستان را بخورند، ولی برای دکتر امکان ندارد.
سوال: شما می‌گویید پیامبر و امام (ع) معصوم هستند از کجا؟
جواب: شما معصوم هستی و همه مردم دنیا، البته در بعضی از گناهان،
مثال: آتش زدن خود حرام است و البته هیچ کس هم حاضر نیست خود را بسوزاند، پس معصوم هستند البته در این گونه موارد، نه تنها این کار را که فکر آن را هم نمی‌کنیم، همچنین انسان خودش را از منار پرت نمیکند، چون می‌دانیم و می‌فهمیم خطر را.
هرکس علم و معرفتش بالا باشد دست به کار خلاف نمی‌زند، اینکه غیبت می‌کنیم چون باور نداریم خطر غیبت را. مثال: مار را می‌شناسیم دنبالش نمی‌رویم ولی بچه فکر می‌کند طناب است. مثال: هیچ زن و مردی حاضر نیست لخت به خیابان برود چون می‌دانند چقدر بد است ولی ما نمی‌دانیم که دروغ و غیبت چقدر زشت است. باید اول باور کنیم یوسف (ع) هم خطر و زشتی زنا را علم و یقین داشت و اگراینگونه نبود این برای انسان خطرناک است.
2- علم و یقین پیامبران عامل اصلی گناه نکردن و عصمت آنهاست
سوال: آیا انبیاء هم شهوت دارند؟
جواب: بله انبیاء هم شکم و شهوت دارند و یکی از اشکالهایی که به آنها میکردند اینکه چرا آنها غذا می‌خورند؟
قرآن می‌فرماید «لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ» (فرقان/20) چرا اینها غذا می‌خورند و در بازارها راه می‌روند؟ می‌گفتند: اگر خداوند می‌خواهد ما را هدایت کند فرشته بفرستد، رهبر انسان، باید انسان باشد. مثال: رئیس بیمارستان باید پزشک باشد و رئیس نجارها، نجارو خیاطها، خیاط باشد رهبر باید از جنس انسان که وقتی به یزی امر و نهی می‌کند در خود او هم زمینه باشد مثل غضب که ما بدانیم دستوری که می‌دهد خود هم عمل می‌کند و شکم و شهوت و غضب دارد و همیشه کسی موفق است که همراه او همکار او باشد. و در همه مراحل با هم باشند، در مریضی و سلامت و جبهه و شهادت، رهبر و مردم
مثال: خلبان می‌تواند، خلبان را هدایت کندودو استاد دانشگاه زبان همدیگر را بهتر میفهمند.
سوال: آیا پیامبران به گناه نکردن، مجبورند؟
جواب: خیر، مثال همان دکتر که آب حوض را نمی‌خورد چون علم دارد و آتش نزدن انسان. مجبور نیستند علمشان آنها را وادار می‌کند.
درباره سوء قصد در قرآن از کلمه «هم»
الف: «هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا» (توبه/74) تصمیمی گرفتند (سوء قصد کردند) ولی به آن نرسیدندمی فرمایند: «إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُم» (مائده/11)
ب: «لَهَمَّتْ طائِفَهٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِلُّوک» (نساء/113) عده‌ای بر آن همت دارند که تو را گمراه کنند.
همیشه از طرف دشمنان نسبت به انبیاء و مومنین در تاریخ دین سوء قصدها بوده، شما کلمه «ود» رادر قرآن نگاه کنید. که دشمن‌ها برای ما چه آرزوهایی دارند. «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ» (قلم/9) دوست دارند شما با آن‌ها سازش کنید تا آنها هم با شما سازش کنند ولی شما ثابت قدم بوده و سازش نکنید «ود» از مودت و دوستی است «دهن» روغن مالی
«وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفی‌ صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ» (آل عمران/118) دوست دارند شما غافل کنید. «وَدُّوا ما عَنِتُّم» (آل عمران/118) دوست دارند که شما به دردسر بیافتید. اگر به شما خوبی رسید ناراحت و اگر بدی رسید خوشحال می‌شوید از دشمن بیش از این انتظار نداشته باشید،
مثل اینکه یکدفعه تصمیم می‌گیرد برود خانه بابایش، علم داشته باشد پرهیز میکند، زن و مرد باید مواظب تصمیمات خود باشند. حدیث داریم علی (ع) : چه بسایک لقمه‌ای که انسان را از خوردنها باز می‌دارد گاهی هم به عکس یوسف یک لحظه به خدا پناه برد خداوند او را به چه مقاماتی رسانید، خلاصه یک بی توجهی جایی را منفجر میکند، تصمیم باید به هنگام هیجان نباشد. من درباره عشق و میل حرف دارم ولی می‌روم سراغ بحثی که مناسبت با امروز و عرفات حضرت خدیجه (س) دارد.
3- خداوند یوسف را نجات داد چون خالص بود
خداوند یوسف را نجات داد چون خالص بود: قرآن می‌فرماید: «مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» (طلاق/2) هرکس باتقوا باشد خداوند را خروج و قرار برای او قرار می‌دهد. و مومن در بن بست نمی‌ماند، چون می‌فرماید: «یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا» (انفال/9) به با تقوا چیزی می‌دهیم که هیچ وقت گیج نمی‌شود، و این مصداق این است که با تقوا در بن بست نمی‌ماند برای یوسف که وقتی زلیخا دربها را محکم بست به خدا پناه برد راهی باز شد.
*درباره عشق:
الف- عشق به خدا؛ در دعای کمیل «و قلبی بحبک متیما»(إقبال‌الأعمال، ص709) دلم را پرکن از عشق به خودت
عشق به خدا «وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه» (بقره/165) بیشتر عشق به خدا.
عشق به اولیاء خدا؛ دعای ندبه دعای عاشق نسبت به معشوق و محبوب که می‌گوید: «عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ تَرَى الْخَلْقَ وَ لَا تُرَى» (بحارالأنوار،ج99،ص87)
غصه می‌خورم که چرا همه مردم را می‌بینم ولی تو را نمی‌بینم. نمی شود چشمم به جمال تو روشن شود؟ که می‌گوید: آیا راهی برای ملاقات با تو هست؟ که می‌گوید: کجاست آنجا که چشمه‌ای از آب از تو کام بگیرم؟ که می‌گوید: «لَیْتَ شِعْرِی أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِکَ النَّوَى»(بحارالأنوار،ج99،ص87) کاش می‌دانستم کجا هستی؟ که می‌گوید: آیا به منطقه رضوی هستی. که می‌گوید: «بِنَفْسِی أَنْت» جانم به فدای تو که آرزوی دیدن تو را دارم.
* عشق به کمالات: مثل عشق به تحصیل
داستان: مسلمانان می‌آمدند تنگ گوش از پیامبر (ص) سوال می‌کردند و حضرت هم اذیت می‌شد و آنها هم بهانه داشتند که می‌خواهیم یاد بگیریم سوال می‌کنیم، آیه نازل شد که: هر کس می‌خواهد با حضرت صحبت کند مقداری صدقه بدهد. تا دیدند پولی شد همه رفتند و گفتند غرض ما عرض سلامی بود، و تنها کسی که مرتب صدقه می‌داد و سوال می‌کرد علی بن ابیطالب (ع) بود.
با این حرکت خداوند به همه فهمانید که عاشق علم علی (ع) است.
4- عشق به تبلیغ در مرحوم آیت‌الله سعیدی
* عشق به تبلیغ:
قرآن درباره تبلیغ پیامبر(ص) می‌فرماید: حریص علیکم حرص دارد بر شما «لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَک‌» (شعرا/3) می‌سوزی.
داستان: خداون رحمت کند مرحوم شهید آیه الله سعیدی ره را که به قصد زیارت امام رضا (ع) به مشهد رفت آن هم برای شب جمعه اول ماه رجب لیله الرغائب، در خیابان منتهی به حرم، یکی از علمای مشهد که طلبه به روستا می‌فرستاد برای تبلیغ رسید به ایشان و گفت یکی از روستاها طلبه نیست ما اعزام کنیم، ایشان فرمود گرچه از تهران به قصد حرم آمده‌ام ولی زیارت مستحب و تبلیغ واجب است می‌روم برای تبلیغ در همان روستا. و رفت به آن طرف.
* عشق به عبادت:
حدیث داریم «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَهَ» (کافی، ج2،ص83) بهترین مردم آن کس است که عاشق عبادت باشد ولی، بعضی می‌گویند نماز خواندیم راحت شدیم، یعنی گرفتار بودم، نماز را بخوان راحت شوید خداوند رحمت کند یکی از علما را می‌گفت من از اول جوانی نماز را اول وقت میخوانم ولی می‌دانم ثواب ندارم، چون نماز را می‌خوانم که راحت شوم، چون تا نماز نخوانده‌ام مثل این است که شن در کفش دارم. مثل: زنهایی که مهمان دارند، می‌گویند زود نماز را بخوانیم که راحت باشیم.
* عشق به جهاد:
می دیدیم افردی از نوجوانان را برای شرکت در جبهه چه کارهایی می‌کردند، مثل عوض کردن شناسنامه، و با هیجان خود را به جبهه می‌رسانیدند. حدیث: علی (ع) از سرزمین کربلا عبور می‌کردند، فرمودند: عده‌ای از فرزندن من در این سرزمین شهید می‌شوند: عاشق شهادت هستند
5- عشق خدیجه به پیامبر(ص) عشق به کمالات ایشان بود
* عشق به کمالات
مثل: حضرت خدیجه، دو عاشق یکی خدیجه به پیامبر(ص) و یکی عشق جنسی مثل زلیخا نسبت به یوسف (ع) منتهی یکی نامدار و یکی رسوا شد. خدیجه (س) «عقیله» یعنی صاحب عقل قوی بود و پیامبر (ص) را زیر نظر داشت زنی صاحب فکر و علم و ثروت، شعر گفته و سخنرانی می‌کرد، با کمال و کلاس بالا بود، هر خواستگاری هم برای او می‌آمد قبول نمی‌کرد و می‌دید که آن حضرت خیلی امین است.
حدیث: اگر کسی عاشق شود و صبر کرده و اظهار نکند خداوند به او اجر میدهد. خدیجه چه داد؟ : شب اول عروسی صندوق درهم ودینارکه تمام سرمایه‌اش بود به حضرت هدیه کرد و گفت من کنیز شما و عشق من، عشق به کمالات توست. این زن زرنگ بود مال کثر، زیاد، داد، کوثرفاطمه زهرا (س) را گرفت. اگر خداوند به حضرت می‌فرماید: به تو کوثر دادیم، این خطاب نسبت به خدیجه هم هست. دهم رمضان وفات خدیجه است.
حدیث: امام سجاد (ع) روی منبر فرمود: من افتخار می‌کنم که جده‌ام خدیجه است «أَنَا ابْنُ خَدِیجَهَ الْکُبْرَى» (بحارالأنوار،ج45،ص174) در مسجد شام بعد از شهادت امام حسین (ع) در زمان اسارت. تمام امامان (ع) ما افتخار می‌کرده‌اند که جده‌شان خدیجه است و مادر زهرا (س) شدن خیلی مهم است و مهم این است که هیج کجای تاریخ نقل نشده نسبت به اینکه تمام اموالش را به پیامبر (ص) بخشید بر آن حضرت منت گذاشته باشد، کاری که بعضی از زنها نسبت به مساعدتی که به مردشان دارند منت می‌گذارند. که با پول آقا جونم زنده‌ای و منزل او نشسته‌ای می‌کوبد به سر او، ولی خدیجه این کار را نکرد. مرد و زنها ممکن است برای هم دیگر کاری بکنند ولی مهم این است که بعد منت نگذارند. و مطلبی هم که امروز یاد گرفته‌ام بگویم، قبلاً می‌دانستم ولی به این شکل نمیدانستم، بگویم پیامبر (ص) هر روز یاد خدیجه می‌کرد من قبلاً گفته‌ام گاهی یادی از او می‌کرد. چه مرد با وقاری، هر روز بلا استثناء یکروز از زنهای آن حضرت گفتند چه خبر است؟ فرمود: بله او اول زنی بود که به من ایمان آورد و پشت سر من نماز خواند و سرمایه‌اش را فدای اسلام کرد و زمانی ایمان به من آورد که مرا سنگ باران می‌کردند. شما به وقت عزت به من رسیده و او در زمان غربت من با من بود، هرگز شما او نمی‌شوید.
حدیث داریم نقل است ازپیامبر (ص) نسبت به همه بخششهایی که کرده عبایی خواست کفن او باشد. گویند: که شب وفات از خانمی خواست که شب عروسی دخترش به جای او باشد، چون دختر دوست دارد مادر همراه او باشد، شبی که پیامبر (ص) زهرا (س) را به خانه علی (ع) فرستاد. دستور داد همه زنها از خانه بیرون روند، همه رفتند و او ماند، حضرت از او هم خواست، و او اصرار کرد که بماند حضرت علت پرسید، او گفت که خدیجه به من چنین سفارش کرده. فرمود: اگر خدیجه وصیت کرده شما باشید مهم است مادر یازده امام شدن،
6- اگر از اول می‌دانید که نگاه کنید عاشق می‌شوید، نگاه نکنید!
* عشق منفی: البته هست که بهتر است انسان از اول نگاه نکند که عاشق نشود حدیث داریم نگاه تیر شیطان است. قرآن برای این کار راه پیشگیری دارد، عاشقها که عاشق شده و گذشته است.
* خیره به کسی نگاه نکنید: ممکن است نگاه هم بکند ولی کسی در ذهن او نباشد. و الان با شما و هزاران خانم دیگر صحبت کرده ولی اگر یک عکسی بیاورند، بگویند می‌شناسی، بینی و بین الله نمی‌شناسم. مگر اینکه از محارم نزدیک باشد، باید نگاه عمومی باشد مثل اینکه نگاه به گلستان می‌کند، بعد یکی از گلها را بیاورند که می‌شناسی می‌گویم نه، ولی نگاه تیز و خیره شدن به یک صورت، نباید باشد.
قرآن هم می‌فرماید: نگاه نکن، انسان اگر در خیابان نگاه نکند می‌افتد بلکه می‌فرماید: نگاه را خیره نکنید. و جوری نباشد که بر اثر نگه مهر کسی به دل شما بنشیند. روزنه‌های عاشقی را ببندید. اگر ازاول می‌دانید نگاه می‌کنید عاشق می‌شوید نگاه نکنید.
داستان: یک حقیقی را هر چه هست من باید بگویم: راه کربلا باز و خداوند قسمت همه کند کاظمین امام جواد و امام کاظم(ع) است، چسبیده به قبور آنها بر شیخ مفید است که در جمهوری اسلامی هم برای ایشان کنگره گرفتند. شیخ مفید خواب می‌بیند حضرت زهرا(س) را که دست امام حسن و امام حسین (ع) را گرفته به نزد او آورد و فرمود: «علمهما الفقه» (شرح‌نهج‌البلاغه،ج1،ص41) به این دو فقه یاد بده و عالم ربانی کن. بعد از خواب به فکر فرو رفته که دید خانمی آمد و دست دو پسر سید را گرفته، همان عبارتی که حضرت در خواب فرموده بود، این خانم در بیداری به او گفت، ایشان هم فهمید که این دو کودک در آینده شخصیتهایی هستند قبول کرد. نگاه کرد دید این دو پسر خیلی خوشگل هستند گفت خوب درس می‌دهم ساعتی را مشخص و سالها آمدند به نزد شیخ درس خواندند روزی تاجری مقداری شانه به شیخ داد که به طلبه بدهد برای اینکه ریشها را شانه کنند، به همه شانه داد غیر از این دو، آنها هم به مادرشان از کار شیخ شکوائیه کردند مادر به نزد ایشان آمد که چرا به فرزندان من شانه نداده‌ای، شیخ گفت مگر اینها ریش دارند؟ من از روز اول وقتی دیدم زیبا هستند فکر کردم اگر روزی دو ساعت به آنها نگاه کنم عشق آنها به دلم بیاید و برای من دردسر باشد. البته این حرفها در زمان ما جک است ولی شما قبول کنید. ولی نتیجه آن این شد که آن دو سه، شدند سید رضی و سید مرتضی، که سید رضی صاحب نهج البلاغه است و برای این امام جواد (ع) شیخ مفید را در دل گرفت. یعنی هیچ عالمی از نظر متر از شیخ مفید(قبرش) به امام (ع) در کره زمین نزدیکتر نیست. فاصله 5/2 متر است اگر انسان اینچنین تقوا داشت امام او را در بغل شاگردانش آنچنان می‌شوند. از اول نباید نگاه کنیم تا عاشق شویم، و اگر شد فامیل با همفکری مسئله را حل کنند اگر مشکل خاصی ندارند اگر همدیگر را می‌خواهند و مصلحت هست تا فتنه نشود، ولی اگر مادر یا دیگری بگوید که نه ما قول او را به دیگری داده‌ایم درست نیست مادر بگوید من تو را عاق میکنم اگر با این ازدواج کنی، فعلاً این عشق است و دختر هم فکر و اخلاقش سالم است. نگو چون قول داده یا کادو آورده‌اند و و روابط عادی و کم رنگ قول نابجا داده و اگر مصلحت نیست با نصیحت و تذکر و توسل به آنها بفهمانید که این کار صلاح شما نیست. و دختر خوشگلی که ریشه‌اش خوب نیست مثل گلی است که ریشه‌اش در پهن است حدیث داریم تربیت خانوادگی ندارد، با نان حلال بزرگ نشده، باافراد روان شناس این عشق را پایین بیاورید.
خدایا به حق محمد وآل محمد روز به روز عشق ما را نسبت به خودت و عاشق راه خود و اولیائت بفرما.
خدایا به عشقی که خدیجه به کمالات پیامبر (ص) داشت روح بزرگان را از ما راضی بفرما.
برای شادی روح حضرت خدیجه (س) صلوات بفرستید.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment