موضوع: تفسیر سوره یوسف7- آیه 16 تا 19
تاریخ پخش: 79/09/15
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
امسال سوره یوسف را تفسیر میکردیم و نکتههای زیادی دارد، البته داستانهای قرآن مثل طناب نیست که چهل متر باشد تا به فلان آب برسد بلکه مثل مغز بادام است که یکی از آن مغز بادام یک گونی آن هم مغز بادام است و یکی کشتی همه ارزش دارد. آیات قرآن یکی یکی نکته و ارزش دارد کنار هم که آمد باز نکات و مطالب تازهای دارد.
رسیدیم به آیهای که برادران یوسف را در چاه گذاشته و «وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً یَبْکُونَ»(یوسف/16) برادران آمدند به نزد پدر شب گریه کنان
1- انواع اشکها
نکته: نباید به هر اشکی اطمینان کرد. گاهی آنچنان عروس به نزد داماد اشک میریزد که با مادرش قهر کند و مادر اشک میریزد که با عروس قهر کند بعضی زن و مردها اینچنین هستند.
جوانی آنچنان گریه کرد که فرسنگها مرا دنبال خود کشید وبعد فهمیدم کلاه سرم رفته، که تاکنون اینچنین کلاه تا اینجا سرم نرفته بود. گول گریه خوردم.
انواع اشکها:
1- اشک شوق: مثل کسی که مدتها فرزند و فامیل خود را ندیده، اشک شوق میریزد. قرآن میفرماید: «تَرى أَعْیُنَهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا» (مائده/83) (زمانی که قرآن میخواندی) میدیدی که مردم اشک میریزند از آنچه میفهمند و میشناسند. یعنی آنچیزی است که میخواهند البته اشک باید با معرفت باشد ولی بعضی الکی گریه میکنند.
من سال گذشته هم گفتم که شخصی مفاتیح را دست گرفت از همان صفحه اول که نوشته بود چاپ افست شروع به گریه کرد، این دیده که مفاتیح میخوانند و گریه میکنند او هم از همان اول شروع به گریه کرد.
2- اشک غم و حزن: میآمدند از پیامبر (ص) اجازه بگیرند برای حضور در جبهه حضرت میفرمود: امکانات مثل شمشیر و نیزه نداریم و در نتیجه نمیتوانستند شرکت کنند ناراحت شده و گریه میکردند.
3- اشک خوف: گناه و خلافی کرده شب احیا و مسجد گریه میکند و طلب استغفار، این خوب است.
4- اشک قلابی: برادران یوسف او را در چاه گذاشته به نزد پدر آمده و گریه کردند. «قالُوا یا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَ تَرَکْنا یُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَأَکَلَهُ الذِّئْبُ وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا وَ لَوْ کُنَّا صادِقینَ» (یوسف/17) اینکه برادرها شب آمدند، چون انتخاب زمان هم مهم است، در تبلیغات عنصر زمان و مکان و لباس و ژست و آهنگی مهم است و نقش دارد، و دسته¬جمعی و با گریه آمدند.
برادران یوسف گفتند: ای پدر ما رفتیم مسابقه و یوسف را به نزد اثاثیه رها کردیم، گرگ او را خورد و اگر چه ما راست بگوییم به ما ایمان نداری. حتماً قرآن مطلبی میخواهد به من بگوید نه اینکه یک قصه که یوسفی بود و به اسم بازی بردند و او را در چاه انداختند و بعد به نزد پدر و. . . . .
نکتهها و درسها
2- حسادت مادر گناهان است
1-حسادت مادر گناهان است
انسان گاهی صفتی دارد که به دنبال آن خلافهای گوناگون و متعددی انجمی میدهد، مثل اینکه میگوییم قتلهای زنجیرهای، اینجا هم گناهان زنجیرهای، یعنی گناه گناه میآورد.
مثال: در بازار معروف است میگویند پول، پول میآورد، چون با آن جنس خرید و سود میبری و. . . . حال براردان یوسف برای حسادتی که داشتند مرتکب چه جرائمی شدند:
الف: رفتیم مسابقه، دروغ بود «ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ»
ب: یوسف را به نزد اثاثیه گذاشیم دروغ بود «تَرَکْنا یُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا»
ج: گرگ او را خورد دروغ بود «فَأَکَلَهُ الذِّئْبُ»
زمان شاه دزدی با یک طناب نردبانی به داخل حرم حضرت معصومه رفته و پولهای ضریح را داخل گونی ریخته، درحال فرار او را گرفتند و به او گفتند این رقم دزدی را از کجا یاد گرفتی؟ گفت: من امام رضا (ع) را بخواب دیدم که حرم آن حضرت را میخواهند توسعه بدهند به من فرمود: خواهرم در قم پول زیادی دارد برو بردار بیاور اینجا این نبوغ میخواهد و نابغه است که بتواند فوری اینچنین به هم ببافد شخصی به همسایهاش گفت سگ منزل شما زیاد صدا میکند و بچه ما را هم گاز گرفته، گفت:
اول: اینکه سگ ما تربیت شده است و بدون دلیل صدا نمیکند.
دوم: دندانهایش را کشیدهایم و نمیتواند گاز بگیرد.
سوم: اینکه اصلاً ما سگ نداریم
اگر روحیه فاسد باشد گناه به دنبال دارد، باید از درون سالم شد.
2- ورزش و مسابقه قبل از اسلام هم بوده و جایزه است به مناسبت حدیثی بیادم آمد که: شخصی با دوستانش به مکه رفت و زمان به نزد اثاثیه دوستانش نشست و آنها رفتند و اعمال خود را انجام دادند.
امام (ع) فرمود: ثواب شما کمتر از آنها نیست که رفتند و تو نزد اثاثیه ماندی. این برای آن است که عدهای شب قدر در بیمارستان یا لب مرز پست میدهند و عدهای هم آتشنشانی شیفت بوده و میگویند سال تحویل نداشیم و سیزده بدر نداشتیم این چه شغلی است، شما و خانوادههای شما بدانید، کسانی که اینگونه مسئولیت دارد و خوب به وظیفه خود عمل میکنند ثوابشان کمتر از آنها نیست که مشغول عبادت و دعا و. . . هستند حتی قوای مسلح بداند که من اگر در تلویزیون حدیث میگویم ثوابش برای آنهایی است که امنیت را حفظ میکنند و آنها که درس میخوانند و کارگران و تجار بازار هم. اگر امنیت نباشد هیچکدام نمیتوانند کار خود را خوب انجام دهند.
3- صبر همراه با نبودن شکایت، زیباست
«وَ جاؤُ عَلى قَمیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ» (یوسف/18) پیراهن یوسف در این داستان سه جا نقش دارد.
الف: وقتی یوسف در خانه زلیخا بود و پیراهن او را گرفت پاره شد درب که باز شد گفت این پیراهم مرا گرفته و پاره شد، یکی گفت ببینید پیراهن از کجا پاره شد اگر از پشت بوده معلوم میشود یوسف در حال فرار بوده و اگر از جلو پاره شد معلوم میشود گلاویز شد ه و یقه چاک کرده، از آثار جرمها را میشناسند.
ب: آنجا که پیراهن را به چشم یعقوب (ع) انداخته و بینا شد.
یعقوب (ع) گفت که چه گرگی بوده و آدمش را خورده ولی پیراهم سالم ولی خونین است.
خداوند رحمت کند حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی را, شخصی مرتب میآمد برای بچههای صغیر و یتیم از آقا پول میگرفت تا بیست سال، یک روز فرمودند: بعد از 20 سال این یتیمها هنوز بزرگ نشدهاند آخر یتیم ده سال یتیم است نه بیست سال. دروغگو رسوا میشود.
نکتهها و درسها
از جوسازی گول نخورید. خون دروغین. حتی اگر چاقوی خونین باشد، چون برای جوسازی و صحنه سازی ممکن است یک جایی را آتش بزنند. شاه لعنتی آخر حکومتش سینما رکس آبادان را منفجر کرد تا به دنیا بگوید اگر مذهبیها حکومت دستشان باشد مردم را اینچنین میکنند و اینها هستند. مرگ بر آمریکاگوها اینها هستند و میارزد ما این کار را بکنیم
2- در راه تربیت پدر و مادر گاهی باید تغافل کنند با اینکه یعقوب کار بد برادران را میدانست فرمود:«بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ» (یوسف/18) در مدیریت، در محیط کارگری گاهی اتفاقی میافتد، شتر دیدی، ندیدی اگر فهمید که شما اشتباهش را میدانی جرئت پیدا میکند و. . . کاری کنید که راهی برای بازگشت باشد، پرده دری نکنید، نفس، جوانی و شهوت ممکن است خلافی را برای انسان جلوه ندهد، نگو من اطلاع دارم با عکس آن، پرده دری نکنید.
3- صبر همراه با نبودن شکایت «فَصَبْرٌ جَمیلَ» (یوسف/18) پایداری زیباست.
بعضی زنها اول زندگی و در شروع میگویند من با داماد فقیر میسازم، ولی بعد به او میگوید یادت هست, حال که صبر کردهای به رخ او نکش، چرا زحمت خود را هدر میدهیم، مرد هم همینطور به زن میگوید من فلان و فلان کردم، چرا منت میگذاری؟ باز گو نکنیم.
4- اگر خودیها از انسان ببرند به ارادهی خداوند غریبهها میآیند
«وَ جاءَتْ سَیَّارَهٌ فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى دَلْوَهُ قالَ یا بُشْرى هذا غُلامٌ وَ أَسَرُّوهُ بِضاعَهً وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِما یَعْمَلُونَ» (یوسف/19) و آمد نزد چاه قافلهای پس مسئول آب را فرستاند که دلو و ظرف آبش را به چاه فرستاد و یوسف هم به آن چسبیده و از چاه بیرون آمد. گفت: بشارت غلامی بیرون آمده در جلسه قبل هم گفتیم که خداوند سه پیامبر را سه رقم حفظ کرد: یکی را روی آب مثل نوح، و یکی را در آب مثل یونس، و یکی را کنار آب مثل یوسف، یوسف بیرون آمد میخواهم بگویم: اگر خودیها از انسان بریده و دست بردارند(به اراده خداوند) غریبهها میآیند. و به فریاد انسان میرسند) یعنی هیچ وقت مأیوس نشوید، گاهی کسی را مثل پیامبر (ص) در مکه به او سنگ میزنند ولی در مدینه تشکیل حکومت اسلامی میدهد. یکی در شهر خود به پیشنمازی او را قبول نمیکنند میآید قم مرجع تقلید میشود، داروین در دو رشته علوم شکست خورد هم طبیعی و هم دین مسیحیها ولی در رشته دیگر موفق شد.
حدیث داریم تاجر اگر در یک شغلی شکست خورد شغل خود را عوض کند و نگوید من بدبخت هستم، ممکن است موفق شود بسیاری از نوابغ در عالم کسانی بودهاند که در رشتههای مختلف شکست خوردهاند گاهی خودیها میروند غریبهها میآیند. نگو اگر میشد فلان دختر را میگرفتم که پدرش پولدار است ما هم شغل و واممان درست میشد. گاهی ممکن است از این راه قطع و از راه دیگر درست بشود. نگوئید دست خدا بسته، اگر این بود خوشبختی است و الا نه. گاهی در روستا وضعش خوب است و میآید تهران وضعش بد میشود.
ابراهیم (ع) در آتش و پیامبر (ص) در غار با تار عنکبوت و یوسف (ع) در چاه حفظ شد یعنی اگر خدا بخواهد سر کوه و غار یا ته چاه و یا توی آب دست خدا باز و به ما ایمان میدهد. جوانها تا چند جا شکست خوردید ناامید نشوید کوچه بن بست نیست. خدا موسی (ع) را وسط دریا و علی (ع) که چندین شمشیر بدست بالای سرش میآمدند که جای پیامبر (ص) خوابیده بود زیر شمشیرها حفظ کرد. چرا مأیوس شویم، من فکر میکنم آنها که خدا ندارند چکار میکنند ما گاهی با خدای خود حال کرده، گریه و حرف میزنیم و درد دل میکنیم.
5- انسانیت و شرف ما به رابطهی معنویمان با خدا بسته است
امام حسین (ع) میرود زیر سم اسب میگوید: الهی رضی برضائک لا معبود سواک. و زینب کبری 72 داغ میبیند میگوید: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» (فاتحه/5) آنها که خدا ندارند اصول دینشان سه چیز است، خوراک، پوشاک، مسکن،(بگو گاو، گاو، گاو) انسانیت ما به رابطه معنوی با خداست و گاو هم میخورد با پنج امتیاز
1- بیشتر میخورد
2- سرخ کردن ندارد
3- پوست کندن ندراد
4- ظرفشویی ندارد
5- پوشاکش وصله و اتو و پرو نمیخواهد و دوخت. هسرش نر و ماده الاغ در خیابان نه دفتر ازدواج میخواهد و نه اطلاق خالی.
پرندهها از ما قویتر خانه میسازند، درختهای بزرگ را باد میاندازد ولی لانه پرنده متلاشی نمیشود زنبور عسل لانه و کندو میسازند چند طبقه، میگویی ما رهبر داریم زنبور عسل هم ملکه دارد ما قانون داریم زندگی حیوانها هم قانون دارد. و مقررات و نظم و حساب و کتاب دارد. شرف ما به رابطههای معنوی است.
زمانی که یوسف با طناب مردم نجات پیدا کرد، ما با طناب خدا نجات پیدا نمیکنیم؟ «حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِین» (مستدرکالوسائل، ج18،ص151) مهدی جان تو ریسمان محکم خدا هستی. «فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقى» (لقمان/22) ریسمان محکم الهی. گفت: «قالَ یا بُشْرى هذا غُلامٌ وَ أَسَرُّوهُ بِضاعَهً» (یوسف/19)
البته حاجیها تلفظ کرده «هذا متاع» کسی که قیمت دستش نیست یک نوجوان هم که دستش میآید میگوید میفروشیم تا به پول برسیم. مثال: کسی که به یک زمین بزرگ میرسد اگر فوتبالیست باشد میگوید برای گل خوب است و اگر کارخانه دارباشد برای کارخانه. عینک سرخ میگذارد شلغمها و لبو و عینک سبز کاهها را علف میبیند. به بچه میگوییم بابا خوب است؟ بله، چرا؟ برای اینکه برایم بستنی خرید. با یک شکلات هم میگوید تو را بیشتر از بابا دوست دارم. و حال اینکه مهمان است خانه از بابا شکلات هم از بابا است.
خدایا مردمی که معرفت نداشته یوسف (ع) را ارزان فروختند به ما توفیقی بده که جوانیمان را ارزان نفروشیم.
خدایا یوسف را به اسم بازی بردند و او را پرت کرده، جوانهای ما را به اسم توپ بلژیک پرت میکنند که کجا رفت تا نفهمند جوانیشان کجا رفت و استعداد و نفتشان، و تا نفهمیم بر سرباقی مسلمانها در فلسطین و لبنان چه میآید، ما را از غافلین قرار نده. همه ما یوسف هستیم اگر درک پائین باشد جوانی را میفروشیم. قرآن آیاتی دارد که: «ما أَغْنى عَنِّی مالِیَهْ»(حاقه/28) «هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ» (حاقه/29) چه و چه داشتم از غصه میسوزد.
خدایا قیامت را روز حسرت ما قرار نده، و در وقت غفلت ما را بیدار فرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»