موضوع: تفسیر سوره یوسف31- آیه 101
تاریخ پخش: 79/11/20
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بینندهها شب 21 بهمن بحث را گوش میدهند در آستانه شب بیست و دوم بهمن ما هم از اول ماه رمضان سوره یوسف را شروع کردیم و رسیدهایم بین آیات 90 تا صد 1و یک آیه را زودتر معنی میکنم مثلا اول آیه 7 و بعد آیه 5 را تا تناسب با ایام جور شود. آیه 101 که میفرماید: یوسف گفت «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنی مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْض أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ تَوَفَّنی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنی بِالصَّالِحینَ» (یوسف/101) خدایا به من دادی از حکومت و یاد دادی تعبیر خواب، آفریدگارآسمانها و زمین تو هستی تو سرپرست من هستی در دنیا و آخرت. من مسلمان و در حال تسلیم بمیرم و مرا به صالحین ملحق کن.
1- اهمیت ماجرای حضرت یوسف
این آیه تقریبا پایان سوره یوسف و آخرین آیه سوره یوسف، قصه سوره یوسف در این آیه تمام میشود ماجرای یوسف خیلی مهم بود برای آنها که نبودهاند در دو دقیقه بگویم: یعقوب 12 بچه داشت دو تا از یک مادر و ده تا از یک مادر دیگر، حسادت ورزیده و برای اینکه پدر تنها او را دوست نداشته و به آنها توجه کند نقشه کشیدند او را به اسم بازی بردند و بنا نبود او را بکشند یکی رأی آنها را گرفت و قرار شد او را در چاه بیاندازند، پیراهن او را با خون قاطی کرده و شبانه گریه کنان به نزد پدر که او را گرگ پاره کرده و کاروانی که میرفت برای آب سطل به چاه انداخته، به سطل چسبید و آمد بالا و بشارت داد که برده پیدا کردم، او را به اسم برده فروخته و کم کم به خانه شاه رسید.
در خانه بزرگ شده و زن شاه عاشق شد روزی آرایش کرده و درها را بست و میخواست از یوسف کام بگیرد یوسف پا به فرار گذاشته زن به عقب او دوید و درب باز شد خانم به همسرش که پشت درب بودگفت این قصد بد داشته به حال گفتند: ببینید پیراهن از کجا پاره شده اگر از پشت یوسف در میرفته و خانم پیراهن را گرفته، مقصر خانم است. دیدند حق با یوسف است دیدند آبروی شاه و زن میریزد یوسف را زندان کردند و سالها در زندان بود. و زندانیان برخورد او را دیده شیفته او شدند خواب دیده از او تعبیر خواستند بعد دیدند درست است، یکی از آنها آزاد و یکی اعدام شد، تا زمانی که شاه خواب میبیند که هفت گاو لاغر هفت گاو چاق را میخورند از علما میپرسند آنها میگویند ما نمیدانیم تعبیر آن چیست خواب برفک دارد و یکی که قبلاً در زندان خوابش را به یوسف گفته و او تعبیر و پسندیده بودند به شاه گفت من یک نفر را در زندان برای تعبیر کردن سراغ دارم او را آوردند، خواب را تعبیر و یوسف را آزاد و او را مسئول مملکتی خزینه دار و مسئول غلات، حکومت را به دست گرفته و هفت سال بارندگی خوب شد گندمها را در سنبل انبار کرده و هفت سال دوم وقتی قحطی شد از آنها استفاده کردند و یوسف یکدفعه مال و یکدفعه طلا و تا یوسف مالک خانه و مزرعه و مالک خود مردم شد، آن عزیز هم ایمان آورد، منطقه برادران یوسف هم قحطی شده، برادران بارها آمدند برای گرفتن گندم به نزد یوسف (که قصه خیلی طولانی است).
خلاصهاش دفعه اول برادرها او را نشناخته گندم داد و پول گندم را هم لای خورجین گذاشت رفتند دیدند هم گندم است هم پول، به پدر گفتند هم گندم هم پول و دفعه دوم یوسف گفت اگر گندم میخواهد آن یکی برادر را بیاورید(بنیامین را) به پدر پیشنهاد کردند پدر گفت یکدفعه دیگر یوسف را برده و او را در چاه انداختید بالاخره قول دادند یوسف وقتی(بنیامین) را در میان آنها دید و در ملاقات با آنها روبوسی میکرد، به(بنیامین) گفت من همان یوسف هستم که مرا در چاه انداختید و من به قول امروزیها شاه شدهام به او گفت طراحی کرده و با یک پلتیکی تو را نگاه خواهم داشت توی باغ باش نگران نباش. مثل نمایش که بازی میکنند میگویند من یک سیلی میزنم تو ناراحت نشوی بالاخره بار دوم لیوان قیمتی از دربار را در خورجین(بنیامین) گذاشتند و لب دروازه گفتند: دزد، دزد، بالاخره گفتند هر کس لیوان در خورجین او باشد به گروگان میگیریم و برای اینکه رد گم کنند اول سراغ او نرفتند تا رسیدند به(بنیامین) او را گرفته، برادرها گفتند ما به پدر قول دادهایم که او را برگردانیم یکی گفت من متحصن میشوم روی نگاه کردن به پدر ندارم، شد 9 برادر یکی یوسف و یکی بنیامین یکی هم متحصن شده، آمدند و رفتند تا دفعه آخر یعقوب نامهای به یوسف نوشت و یوسف ا را خواند و گریه کرد برادرها گفتند چطور پدر ما یوسف را میشناسد نکند این همان یوسف باشد؟ خلاصه اینکه سوال کردند «أَ إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ» (یوسف/90) تو یوسف هستی «قالَ أَنَا یُوسُف» (یوسف/90) بله من یوسف هستم. اینها خجالت کشید و همدیگر را در آغوش کشیده و گریه کردند و به یوسف گفتند سفره ما را جدا بینداز چون ما نگاه به تو میکنیم شرمنده میشویم ولی یوسف گفت من افتخار میکنم به پدر و شما برادران.
2- تطبیق حکومت یوسف با جمهوری اسلامی
این داستان یوسف خیلی قصه شیرینی است که ما چهل، پنجاه جلسه گفتهایم تا رسیدهایم به 22 بهمن و میخواهیم تطبیق کنیم حکومت یوسف را به حکومت اسلامی دقت کنید(صلوات حضار) حدود 20 نکته درباره حکومت یوسف میگویم.
1-توجه کامل به خدا. «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنی» زمانی هم که به زندان میرفت، گفت: «رَبِّ السِّجْنُ» (یوسف/33) در زندان و حکومت میگوید: «رَبِّ» انسان باید جوری باشد که در پولداری و نداری بگوید خدا، دریاست و نبودن آن خدا، نه اینکه پنیر ارزان شود، جمهوری اسلامی خوب، اگر گران شود بد میشود. یعنی عقیده به انقلاب در پنیر و خربزه عوض نشود.
مثل کارمند بانک یک روز در باجه صد میلیون میدهد و روزی در باجه دیگر صد میلیون میگیرد برای او در گرفتن و دادن پول فرقی نمیکند. نه با یک قاشق ماست سردش و یک خرما گرمش میشود. مثل خود پیامبر(ص) که یک روز سوارالاغ و یک بار سوار «براق» فرق نکرد و امام حسین(ع) یک بار به دوش پیامبر(ص) و یک بار زیر سم اسب گفت «رضاً برضاک» یک بار رأی میآورد و یک بار نمیآورد، امروز این خط فردا دیگر حالم، بهار یکی و پائیز دیگری از خدا و دین قهر نکنیم.
3- کنار گذاشتن همه خطوط انحرافی
1- رها کردن همه خطوط و انحرافها: یوسف: «إِنِّی تَرَکْتُ مِلَّهَ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّه» (یوسف/37) سر سازش با انسانهای بی دین نداشته باشیم، خیلیها با مسلمانها قرارداد اگر کام نگرفته قرار داد با شرق و غرب میبندند، اگر خطی انحراف دارد رها کن.
ما جملهای را نصف دیده و بقیه را ندیدهایم که «ایران برای همه ایرانیان» ما مخلص این کلمه هم هستیم. مثال: به یکی گفتند: شنا بلد هستی گفت 50 درصد، چون شیرجه میروم بیرون نمیآیم.
مثال: این اشعار از آن 50 درصدها مثل ماشینی است که دوچرخ دارد کافی نیست. بلکه باید بگوئیم: «ایران برای همه ایرانیان، و ایرانیان هم برای ایران» اما اگر ایران برای ایرانیان ولی مخ بعضیها برای آمریکا و اروپاباشد نمیشود.
در زمان جنگ به بعضی از کشورهای اروپائی رفتم و به بعضی از پزشکان متخصصان ایران گفتم که جوانان ما در جبهه تکه تکه میشوند، و ما به پزشک دارو نیاز داریم، بیائید، گفتند: اینجا راحت هستیم، دلار بیشتر زندگی خوشی هم داریم. و من چیزی به آنها گفتم که نمیدانم سوختند یا نه ولی حقش این بود که بسوزند، نه اینکه آمدهاید برای پول آدمهای آلمان را میبینید ولی اگر بفهمید سگهای اتریش درآمدشان بیشتر است به آنجا خواهید رفت، بشر نیستید، با سواد هستید ولی انسان نیستید. هموطن تو تکه تکه میشود ما هم که جنگ را آغاز نکردیم، و تو میگویی من خوش هستم تو وجدان داری. به شرطی «ایران برای ایرانیان» که «ایرانیان هم برای ایران» باشند، هر چه میخواهی بدهیم ولی او تخصص برای آنها، 50% درصد این شعر درست است. کمبود دارد.
خطهای انحرافی را کنار گذاشته ببینیم شعارها درست است یا نه، ما نیاز به کارشناس داریم و خیلی از شعارها گول زننده است و خیلی از وصیتها و نامهها و مقالهها و فیلمها. ما باید تقلید کنیم هر کس را انتخاب میکنی: 50 سال درس خوانده و 50 سال تقوا داشته باشد، لااقل نیم قرن دین و تقوا داشته باشد و مشورت کنیم، پفک نمکی نباشیم که زود با شعر فیلم و سرودی جذب شویم، عنایت داشته باشیم که انقلاب آسان بدست نیامده، حتی با آیات قرآن من جایی رفتم چند جوان با قرآن کار میکردند گفتم: بدون آخوند، گفتند: اینها یکی لیسانس ادبیات عرب است و. . . گفتم این به لیسانس و دکترای ادبیات نیست، بنده محسن قرائتی 30، 40 سال در تفسیر قرآن هستمی خواهم تفسیرم را چاپ کنم یک شورای نگهبان از علما گذاشتند که بینید اگر اشتباه است من چاپ نکنم، مثالی زدم برای آنها که اگر ادبیات عرب خواندهاید این آیه چه معنی میدهد؟ قرآن میفرماید: «فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ» (اسراء/33) در قتل اسراف نکنید. پس اگر اسراف نکنیم یکی را میتوانیم بکشیم، پس یک ترور طوری نیست، خیلی از آیات را با توجه به اینطرف و آن طرفش باید معنا کرد. منظور چیست؟
مثال: آیات قران مثل چشم است اگر در آورده در بشقاب بگذاری که نمیبیند زمانی میبیند که بنده به رگها و مویرگها باشدمثال: خیلی از آیات مثال شکر است که اگر بریزی در حلق کسی خفه میشودهمینطور یک آیه هم بدون آیات اطراف و حدیث شاید معنای انحرافی داشته باشد و همچینین فیلم و سرود هم باید دیده شود.
2-پی گیری راه مستقیم پیشگامان میفرماید: و اتبعت مله ابائی ابراهیم و خط، خط انبیاء و همان چیزی که در نماز میخواهیم که:
3- «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» (فاتحه/6)
4- «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْت» (فاتحه/7) راهی را که انتخاب کردهایم و فادار باشیم
5- پایداری در راه رضای خدا.
میگوید: «تَوَفَّنی مُسْلِما» (یوسف/101) یعنی خدیا حال که حکومت به دست من رسیده) مسلمان نمیرم حکومت و پست و مقام انسان را عوض کنند، قبل و بعد از حکومت چه دارد؟ حدیث داریم علی (ع) به مردم گفت: زندگی مرا نگاه کنید اگر بعد از حکومت زیاد شد بگویید از کجا آوردهای؟ البته کمی عوض شود مثلا” پیکان میخرد بعد میشود چند میلیون طوری نیست مثل قالی ماشینی شده دست بافت. یک قصاب و خیلی از روستاییها که به شهر آمدهاند ممکن است خانه روستا باشد و در شهر هم صاحب خانه شوند رشد طبیعی که برای همه مثل نانوا و قصاب و شیرینی فروش مانعی ندارد اگر وزیر و وکیل نبود و یک فرش فروش بود، بعد از 2 سال کاسبی رشد میکند(علامت رشد طبیعی و غیر طبیعی صورت است)، اگر زندگی مرا دیده و سوت کشیدند معلوم میشود طبیعی نیست.
انگشتری را تا 4 و 5 تومان سوت ندارد ولی اگر گفتند 25 تومان سوت میکشند، اینشان نیست اگر ابروها بالا رودشان نیست، اگر زندگی کسی بالاتر ازشان باشد باید خمس بدهد. اینکه میگویند به اندازه خرجی خمس ندارد زمانی است که طبیعی باشد ولی برای فرار از خمس اگر خرج را زیاد کند؟ این خمس دارد.
6-وقار در مقابل رقبا: «تَوَفَّنی مُسْلِما» با اینکه برادرانش رقیب او بودند هیچ عکسالعمل منفی نشان نداد. و از این معلوم میشود که مسئولین مملکتی نسبت به رقیبان نباید عکس العمل منفی داشته باشند، یک جا یوسف انتقام نکشید.
7- صبر در مقابل حوادث: او را به چاه انداخته و صبر کرد.
8- پاکدامنی و تقوا و ترجیح بر رفاه
زندانی برای او بهتر از تسلیم در مقابل خواهش گناه از طرف زن شاه بود، پس تنگناهای مادی ارزشش بر رفاه با گناه بیشتر است و این علامت مسلمانی است.
9-علم وافر: «عَلَّمْتَنی مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیثِ» اخلاص «مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ» (یوسف/24)
10- مدارا با مخالفین فکری
در زندان به زندانیان کافر و بت پرست میگفت: یا «صاحِبَیِ السِّجْن» (یوسف/39) دوستان زندانی با ملاطفت نه بگوید: ای مجرم و کافر چند بار این آیه تکرار شده در قرآن، رعایت ادب در مقابل با مخالفان فکری باید صد در صد باشد. و با کمال تأسف یک مدتی روزنامهها خیلی بی ادبی کردند، نمینوشتند آیت الله فلان، فلان فلانی از رادیو بی بی سی یاد بگیرید نام امام خمینی(ره) را میگفت: آیت الله، اگر خط فکری او را قبول نداری مهندس که هست، دکتر و آیت الله که هست اسم افراد را با ارزش ببرید. ولی به اسم فضای باز سیاسی بی ادبی هم شد، فضا معنایش بی ادبی نیست. از یوسف یاد بگیریم.
4- احترام به والدین در هر زمان و موقعیت
11- استفاده از فرصتها. و سوز و علاقه
فرصتهای خوبی را از دست دادیم، میلیونها افغانی در این کشور سالها زندگی کردند، ما چه برنامهای برای آنها داشتیم غیر از اینکه از آنها کار کشیدیم، شنیدهاید حتی یک جلسه با آنها که وقتی به افغانستان برمی گردند لااقل هوادار ما باشند، برای بچهها و برزگها چه کردیم، البته گاهی هم استفاده شد، ولی بسیاری از پولها و مغزها هدر رفت. چه افراد عزیزی را ترور شخصیتی کرده و کنار گذاشتیم. مثال: زن خوب آن است که با این پوست پرتقال مربا درست کند. ما باید از همه امکانات و مخها استفاده کنیم که این نشد
12- تواضع و فروتنی: «وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْش» (یوسف/100) (یوسف به هنگام حکومت) پدر و مادر را به تخت بنشانید پس هر کس در هر زمان به هر مرحلهای رسید باید احترام پدر و مادر را داشته باشد، نگو سواد ندارد ولی اونان مفت داد تو با سواد شدی باید دست او را بوسید. خیلیها روستا را کنار گذاشته به شهر آمده و سر نمیزنند، از روستا گندم و سیب زمینی و کاهو، از آن روستا خوردی برو در روستا 4 بیمار را ببین، متأسفانه این در آخوندها هم هست، روحانی داریم که روستا نمیرود نان و آب همانجا را خورده، ماهی یک منبر برای آنها بروید، ما یادمان میرود، فامیلها و روستائیها را فراموش نکنیم، از یوسف یاد بگیریم.
13- عفو و اغماض
«لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ» (یوسف/92) زمانی که برادرها از او عذرخواهی کردند فوری آنها را بخشید.
5- در قضاوت انصاف داشته باشیم
14- فتوت و جوانمردی
زمانی که پدرش یعقوب از گذشته او پرسید، نگفت: برادرها مرا به چاه انداختند، گفت: «نَزَغَ الشَّیْطانُ بَیْنی وَ بَیْنَ إِخْوَتی» (یوسف/100) شیطان بین من و برادران وسوسهای کرد.
نگفت برادرها، گفت: شیطان، پای خود را همه کشید کنار(وسط کشید) ما میگوئیم پنیر بد است تقصیر آخوندهاست، اگر کت و شلواری میبود مثل عراق و ترکیه و بقیه کشورها، اگر در دنیا از 11 کشور بگذریم بقیه کشورها(مشکل دارند) ما نمیخواهیم بگوییم همه آخوندها مجتهد عادل هستند ولی گرانی پنیر ربطی به ما ندارد. یکی میگفت: سیاست در فرهنگ اثر دارد، بچهها بی ادب شده بعد از مدرسه به درخت آویزان شده و کج میشود این از تحلیلهای آبکی است.
یکی میگفت میدانی چرا کاشان هوایش گرم است چون کاشان(شین) دارد شمر هم(شین) دارد و شمر وقتی کربلا بود هوای آنجا گرم بود.
آسمان و ریسمان را به هم میدوزند که بگویند این تقصیر دانشگاه است، اگر یک یا دو دانشجو کاری کردند میگوئیم دانشگاه، و دو بازاری فلان، بازاریها دزد هستند، نگویم ممکن یکی خلاف کرده چرا آخوندها، چرا کارمندهای دولت را میبینی همه رشوه میگیرند، ممکن است بعضی ولی چرا همه را زیر سوال میبریم، انصاف داشته باشیم در قضاوت.
حساب کنیم که 50 سال شاه حکومت کرده و 20 سال هم آخوندها، خدمات شاه و این 20 سال را بنویسید بعد با امکانات.
شاه 30 میلیون(نفر) داشت ما 60 میلیون
شاه چند بشکه(نفت) ما چند(بشکه)
نرخ آن زمان و این زمان
آرامش شاه و جنگ و عوارضی که ما داشتیم
در آب رسانی و برق رسانی و جاده و درمانگاه و دانشگاه و کتابخانه، مسجد، نماز جمعه، بنده قرائتی نه وزیر و نه وکیل هستم ولی در سایه خون شهدا ببینید چه کارهایی خدا به دست ما انجام داده: صد و بیست مسجد به لطف خدا در جادهها ساختهایم یا همکاری آموزش و پرورش. 70 هزار نماز جماعت در آموزش و پرورش بدون اجبار، اجبار کارمان نیست، نه خدا گفته و نه پیامبر(ص) در زمان شاه ده کتاب برای نماز و الان بیش از صد تا کتاب داریم. زکات مطرح نبود سال گذشته چند میلیارد زکات جمع شد برای فقرا و مسجد و درمانگاه، چرا نگوییم. امسال 600 جلسه تفسیر در ماه رمضان راه افتاد.
البته فلانی و فلانی هم بد کردند قبول داریم و خوبیها و بدیها را بنویسید و جمع و تفریق کرده و انصاف بدهید بدون دلیل کسی را زیر سوال نبرده و نشکنید، آبروی مومن از کعبه مهمتر است آبروی افراد را از بین نبریدانسانهای عزیزی که منشأ خدمات و برکات بودهاند خانه نشین شده میگوید چه حرفها که برای من نزدند به خاطر تهمت همه را زمین گیر کردند.
چه کسی از این کارها لذت میبرد غیر از آمریکا، و بعد هم چیزهایی که میشود با تلفن پرسید که شما برج و کاخ دارید، از کجا آوردهای، بسیاری از اموالی که مصادره شده دارد به صاحبانش برمی گردد آن زمان میگفتند این سرهنگ و تیمسار و ساواکی زمان شاه است ولی الان میگویند اگر اموال به خاطر رژیم بدست آورده بله ولی اگر ارث پدر بوده، و لذا خیلی از خانهها به صاحبانش برگشته اگر کسی شاهنشاهی است ارث پدرش حلال اوست، اگر به خاطر وابستگی به او بوده مصادره شود بپرسید این اموال به خاطر جمهوری یاد شده یا ارث پدر، گاوبندی، کرده آبروریزی نکنیم.
6- شکرگذاری رمز بقای انقلاب
اگر شکر کنیم خداوند انقلاب را نگه میدارد. و اگر کفران کنیم خداوند انقلاب را گرفته و افراد جنایتکار حاکم میشوند، خوشحال هستیم که اگر افرادی هم امروز خلاف میکنند درجه 13 و 14 هستند ولی رده بالاها را میشود پشت سر آنها نماز بخوانیم، بنده که اطلاعاتم کم نیست همه، یا اکثر آنها را عادل میدانم.
اگر بخاطر 4 عیب تمام نظام را زیر سوال ببریم و کفران کنیم. مثال: اگر به خاطر 4 آمپول اشتباهی جامعه پزشکان را خانه نشین کنیم جامه بی پزشک میشود بله باید آنها را احترام کنیم گرچه بعضی نسخهها اشتباهی است. نظام پزشکی را خراب نکنیم.
خدایا این ایام را تبریک میگویم، هر کس که در اسلام و انقلاب ما موثر بوده روحش را از ما راضی بفرماخدایا: آنان که به اسلام و انقلاب خدمت میکنند انواع امدادهای غیبی را نصیب آنها بفرما.
خدایا و آنها که ناشی هستند هدایت و آنها که با گاوبندی با دشمن انسانها و انقلاب و اخلاق و سیاست و اقتصاد ما را میشکنند با قرارداد و توطئه، به آبروی امام خمینی(ره) و خون و خانواده شهدا و اسرا که اینها را ما نباید فراموش کنیم و به آبروی همه آبرومندان آنها که میشکنند قلم و فکرشان بشکن. الحمد الله ما عزت داریم و سیمای جهانی ما روز به روز شکوفاتر میشود و استعدادهای ما مثل المپیادها جهش شده و کارهای دیگر، البته عیبهایی هم مثل بیکاری، مشکل ازدواج، و رشد نکردن اخلاق که اگر از من بپرسند که غیبت الان بیشتر است یا زمان شاه من شک دارم، فراوان است و آبروی همدیگر را راحت میریزیم، خوبیها و عیبهایی داریم جمع و تفریق کرده و عیبها را بر طرف کنیم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»