تفسیر سوره یوسف (ع) – 24

موضوع: تفسیر سوره یوسف24- آیه 67 تا 70
تاریخ پخش: 79/10/05
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی 
بحث ما قصه سوره یوسف بود برای بیننده‌های عزیزی که پای تلویزیونند دارم ماه رمضان را تموم می‌کنم و یکی دو شب دیگر بیشتر در خدمت شما نیستم اگر زنده بمانم بحث را تمام می‌کنم عرض کنم که رسیدیم به اینجا که یازده پسر یعقوب برای مرحله دوم وارد می‌شوند که گندم بگیرند و هنوز هم یوسف را نمی‌شناسند.
«وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَهٍ وَ ما أُغْنی‌ عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ»(یوسف/67) پدر، یعقوب گفت: از یک درب وارد پایتخت نشوید.
1- همه‌ی نیروی خود را صرف یک راه نکنید
* نکته‌ها و درسها
1- در هر صورت رابطه و محبت پدری را درباره فرزند از دست ندهید این آیه نصیحت پدر به فرزندان است و ما درس می‌گیریم گرچه فرزندان پدر را ناراحت کرده و سوزانده سی، چهل سال او را به اشک وادار و برادر دیگر را به چاه انداخته‌اند ولی این رابطه پدری نباید از بین برود.
2- اگر یازده نفر یکجا وارد شوند چشم می‌زنند.
در جلسه قبل هم گفتم ما خرافت زیاد داریم ولی چشم زخم خرافات نیست «وَ إِنْ یَکادُ»، «وَ إِنْ یَکادُ الَّذینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ»(قلم/51) آیه قرآن است و از نظر علمی هم ثابت شده که مربوط به اشعه و اثر آن است و این مسائل زیاد اتفاق افتاد که مثلاً گفته به چه لامپی ترکیده، موارد زیادی است که هر کس دیده ولی معنایش این نیست که به افراد سوء ظن ببریم، و لازم هم نیست که گمان بد ببریم و تجسس کرده با یک تخم مرغ نام افراد را برده و بر روی تخم مرغ علامت زده، هرجا تخم مرغ شکست معلوم می‌شود فلانی بده اصل آن حقیقت دارد ولی ما نباید تجسس کرده تا آن را کشف کنیم. این کار ممنوع است
3- با هم بودن آنها حکومت را حساس می‌کند که ماجرا از چه قرار است.
حدیث: تاجرها سرمایه را یکجا خرج نکنند هر چه پول داری قالی نخر بلکه آتش گرفته با همه ماشین نخر بلکه افتاد در دره، درچند جا سرمایه گذاری در هر کام مشکلی پیش آمد مورد دیگر باشد. مال را یک جوری تقسیم کن.
مثلا: در مسافرت همه پولها را یکجا نگذارد که اگر دزد برد، بلکه تقسیم کرده و در جاهای مختلف بگذارید، لااقل مقداری از آن بماند. و آقایان دانشجو همه هم و غم شما گرفتن مدرک نباشد هنرهای دیگر هم مثل خطاطی و کامپیوتر و سخنرانی و کلاسداری و برفکش هم کار کنید، و همه نیروی خود را صرف یک راه نکنید.
مثال: خودتان را مثل کلمه و شهرستان ورامین داشته باشید که «واو» آن را بردارید «رامین» اسم یک دانشمند است «راء» رفت می‌شود «امین» «الف» آن رفت می‌شود «مین» وسیله جنگی است، «میم» رفت می‌شود «دین» واحد پول است و «یاء» یافت می‌شود «نون» همینکه همه می‌خوریم هیچی از آن حرام نمی‌شود جوری باشد که با لیسانس اگر شغل اداری نبود گدایی نکنی رنگ کاری و غیر از کتابهای دانشجویی کتابهای مطهری را هم خوانده‌ام، جزء رفقای شما یک روحانی باشد که اگر تو را چپه کردند چند سوال تلفنی از این آقا بپرس از او سوال می‌کنی که به من گفته‌اند که اسلام دین خشنی است به دلیل اینکه هر کس دزدی می‌کند فوری دست و انگشتان او را قطع می‌کنند.
خیر اسلام اینچنین نگفته بلکه دزدی برای قطع انگشت 26 شرط دارد، (اگر برای یک قلم دزدی دست قطع کنیم که خیلی از مرد‌م دزد هستند.)
2- دنیا و آخرت باید با هم باشد
یک دوست اسلام شناس و یک دوست ورزشکار، هیأت امنا همه یک دست، عضو ستاد نماز جمعه باید از تربیت بدنی و دانشگاه دولتی و آزاد و شهردار و مدیر کل آن ورزش و پرورش باشد اگر می‌خواهید مردم را به نماز جمعه بکشید افرادی که در این موارد هستند عضو باشند، اگر یک قشر و صنفی بود مثل بسیج فقط بسیجی‌ها را می‌تواند بیاورد یا سپاه یا دانشجو، ستاد نماز جمعه نباید یک دست باشد این معنای «لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ» است باید همه آنها که مسئول فرهنگی هستد باشد «لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ» یعنی دانشجوها بسنده نکنند به چند کتاب، هر کسی باید از راههای مختلف آینده نگری برای خود بکد. «وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَهٍ» از درهای مختلف وارد شود بعد: «وَ ما أُغْنی‌ عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ»
ممکن است من همه برنامه ریزیهای لازم را انجام بدهم باز حادثه پیش بینی نشده بیاید. فکر نکنید تدبیر من به تنهایی کافی است. ممکن است با حادثه همه محاسبات به هم ریزد و من نمی‌توانم شماها را بیمه کنم، مقداری که به عقل من می‌رسد تا ببینم به عقل شما چه می‌رسد.
خداوند رحمت کند مرحوم آیت الله طالقانی (ره) را که تفسیر می‌گفت بعد می‌فرمود: این به عقل ناقص من آمده تا به عقل ناقص شما چه‌اید، شوخی می‌کرد.
حال این به عقل کامل یعقوب آمده تا ببنیم به تدبیر خداوند چه می‌آید. «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ» حکم و قانون از اوست تا چه پیش‌اید. «عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ» پیش بینی کرده ولی به خدا هم توکل کنید.
مثال: درب خانه را ببندید بعد آیه الکرسی هم بخوانید. توکل به خدا سوار ماشین قراضه نمی‌شود. دو بال، مادیت، معنویت که هر کدام به تنهایی غلط است چون در قرآن کلمه «دنیا» و «آخرت» هرکدام 115 بار آمده و این خیلی مهم است، یعنی دنیا و آخرت باید با هم باشد.
فقط «تدبیر» همه برنامه ریزیها شده. سیلوها ساخته، سد سازی، کود شیمیایی، وزارت بازرگانی و کشاورزی، تراکتور، آخر یا باران نمی‌آید یا یک ملخ می‌آید.
«لا تَدْخُلُوا» یعنی برنامه ریزی «تَوَکَّلْتُ» ایمان، عقل و ایمان باید با هم باشد. بعد «فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ» همه اهل توکل باید به خدا توکل کنند.
3- هیچ جنایتی از پیامبرکشی بدتر نیست
«وَ لَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَیْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ ما کانَ یُغْنی‌ عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلاَّ حاجَهً فی‌ نَفْسِ یَعْقُوبَ قَضاها وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِما عَلَّمْناهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ» (یوسف/68) همینکه داخل شدند از همان راهی که پدر آنها گفته بود. این دفعه به حرف بابا گوش ندادند، دفعه بعد گوش دادند از بچه بدهم نیاید مأیوس شد، با او قهر نکنید، ممکن است فردا خوب شود و همین هرزه ممکن است توبه کند و مومن بد عاقبت شود. فرزندان یعقوب خوب شدند و پدر و برادر(یوسف) و خدا هم آن‌ها را بخشید با اینکه بزرگترین جنایت تاریخ را کردند، و هیچ جنایتی از پیامبر کشی بدتر نیست، یعنی سه اصل را زیر پا گذاشتند: ابوت، اخوت، نبوت پدر را نادیده و برادر را در چاه که او نبی خدا بود، پدری، برادری، پیامبری را زیر پا گذاشته در عین حال خوش عاقبت شدند، بدبین نباشید، تا روزنه امیدی هست می‌شود افراد را هدایت کرد، همه درها را نبندید، چون اینها طبق تدبیر پدر عمل کردند، اینها برنامه ریزیهای پدر بود، اینها دردی دوا نکرد مگر «إِلاَّ حاجَهً فی‌ نَفْسِ یَعْقُوبَ» دلش می‌خواست.
مثال: زن زائو که خانم بزرگ می‌آید کنارش، این نقش خاصیتی ندارد گاهی باید چایی هم به دهانش گذاشت زائو و این پس با هم باید رسید، اما وقتی خانم بزرگ هست عروس دلش خوش است
مثال: پیرمردی که همراه بسیجی‌ها به جبهه می‌رفت باعث دلگرمی آنها بود و الا این پیرمرد آرپی جی زن نیست یک چیزی هم باید دهانش گذاشت. وجودش مایه تسکین است. من خودم فیلمهای غیر ماه رمضان را تنهایی پر می‌کنم ولی ماه رمضان می‌گویم حتما یکی دو نفر کنار دستم باشند چون روزی شش سخنرانی تلویزیونی خیلی کار مهمی است از همکاران را می‌آورم که قاطی نکنم دو شاخ تلفنی را به برق به عکس عمل کنم گاهی قاطی می‌کنم، من یک مرتبه گیج شدم گفتم شمر علیه السلام، گاهی انسان قاطی می‌کند وقتی انسان هیجان دارد وجود افرادی آرام بخش است.
4- تدبیر یعقوب، دست قدرت خدا را نبست
به تدبیر پدر از چند درب وارد شده ولی مشکلی را حل نکرد «ما کانَ یُغْنی‌ عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ» دست قدرت خدا را نمی‌بندد «إِلاَّ حاجَهً فی‌ نَفْسِ یَعْقُوبَ قَضاها» بعد «وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ» پیامبران علم لدنی دارند «لدنی» چون قرآن می‌فرماید: «وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً»(کهف/65) علمی که احتیاج به آموزش و پرورش و اینترنت ندارد و خداوند به او القا می‌کند، و یعقوب پیامبری که علم داشته و سرنوشت را می‌دانست، آخر بچه‌ها گفتند: 30 سال است گریه می‌کنی و امید داری، یوسف نیست، نیست، نیست اگر بود خبری می‌شد، می‌گفت من چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید. معلوم می‌شود چراغ درون یعقوب از جانب خداوند روشن بوده و علمی داشت و بعد: اکثر مردم از طرحهای خداوند آگاه نیستند.
مثال: تمام دخترهای سه ساله عروسک قنداق می‌کنند هیچ کس هم نمی‌داند چطور خدا قرار داده که عروسک را بچه خود می‌داند، خدا می‌داند که او 20 سال دیگر می‌زاید، او که می‌خواهد واقعی قنداق کند حالا عروسک را تا بداند، خود تو هم نمی‌دانی.
گاهی خداوند انسان را در راهی قرار می‌دهد که خود او هم نمی‌داند، و این یک واقعیت است. 15 سال قبل از انقلاب من به فکر افتادم که چرا ما پزشک اطفال داریم ولی آخوند اطفال نداریم بچه‌ها را جمع و الگو هم نداشته 268 قصه در قرآن است برای آنها می‌گویم در خیابان بچه کوچولو همراه من می‌آمدند همه می‌گفتند کار تو زشت است چون بچه‌ها یا عقب دیوانه یا سگ توله می‌دوند حتی پدرم می‌گفت من تو را فرستادم آیه الله بروجردی می‌شوی تخته سیاه و بچه، 15 سال کلاس داشتم انقلاب که شد دیدند کسی که درآخوندها می‌تواند کلاسداری کند ما هستیم این را خود من هم نمی‌فهمیدم که ترتیب خدایی است برای اول انقلاب مثل بچه سه ساله که عروسک قنداق کرده و خود نمی‌داند که در آینده و 10 سال دیگر ما چه می‌دانیم چه می‌شود
حوادث تلخی گاهی پیش می‌آید که مقدمه می‌شود برای دوران شیرینی، باید گفت خدایا ما را رها نکن «وَ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَداً»(کافی، ج‌2، ص‌524) بچه سر سفره خرما را دوست دارد و پدر پیاز و ترشی را هم ولی بچه می‌گوید خریدن پیاز و ترشی لغو است و چرا فلفل؟ ما یک چیزی را دوست داریم و خداوند همه را «وَ لَمَّا دَخَلُوا عَلى‌ یُوسُفَ آوى‌ إِلَیْهِ أَخاهُ قالَ إِنِّی أَنَا أَخُوکَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» (یوسف/69) زمانی که برادران داخل شدند بر یوسف در برگرفت برادرش را(آنکه با هم از یک مادر بودند «بنامین» را) و به او گفت من برادر تو هستم پس تو ناراحت نشو از آنچه آن برادران عمل کرده‌اند.
طرح آشتی کنان شروع شد زمانی که برادرها وارد شدند یوسف با همه روبوسی کرد ولی وقتی با «بنیامین» روبوسی کرد کنار گوشش گفت کاری نداشته باش من همان برادری هستم که مرا 20 سال قبل به چاه انداختند من طرحی پیاده کرده و به تو خواهم گفت دزد ناراحت نشوی.
(مثل اینکه انسان با همه روبوسی می‌کند یکی را سفت‌تر می‌بوسد. یکی را هم گاز می‌گیرد صورتش را با همه روبوسی و این یکی را خط ویژه برایش رفت.
تو ناراحت نشو یا حالا حساسیت و برخورد نشان نده یا از گذشته ناراحت نشو، یا آینده از اینکه چیزی درخورد جین گذاشته و به تو نسبت می‌دهیم ناراحت نشوی در جریان باش که ما تو را به اسم دزد نگه می‌داریم.
مثل: نمایش که یکی علی و یکی معاویه، یکی حاکم و یکی محکوم ممکن است حاکم به محکوم سیلی هم بزند ولی چون از قبل می‌دانند و این لباس را پوشیده‌اند لذا ناراحت نمی‌شوند. هماهنگ شده.
الف: یوسفی که 30 سال است نه پدر دیده نه برادر لااقل یک برادر به نزد او باشد.
ب: طرحی است که بعد از سی چهل سال یعقوب و یوسف باید به هم برسند.
پس برای طرحهای مهم و با قرارداد قبلی انسان به یکی بگوید دزد طوری نیست.
«فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقایَهَ فی‌ رَحْلِ أَخیهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیَّتُهَا الْعیرُ إِنَّکُمْ لَسارِقُونَ» (یوسف/70) همینکه یوسف یازده برادر را به بار شتر مجهز کرد، ظرف آبخوری را در خورجین مربوط به برادر خودش(بنیامین) گذاشت(همینکه حرکت کردند9) یکی فریاد زد که‌ای کاروان شما دزد هستید. «السِّقایَهَ» از سقا یعنی لیوان آب خوری در جای دیگرمی فرماید «صُواعَ الْمَلِکِ» (یوسف/72) یعنی ظرف کلید معلوم میشود لیوانی بوده که هم با آب می‌خورد و هم کلید میکردند.
5- از وسایل چند منظوره استفاده کنیم
* درس و نکته
1- ا زوسایل چند منظوره استفاده کنیم. در منال الان یک ظرف برای چایی و یکی برای شیر خوری و آب خوری و بعضی جاها ظرف شرابخوری هم دارند که پایه‌اش درازتر است من گفتم اینها چه لیوانی است خندیدند و گفتند تو نیست، همه‌اش مایعات است و با یکی می‌شود استفاده کرد.
تعزیه بود یکی گفت ما اسب نداشتیم شمر را سوار دوچرخه کردیم باطل است؟ گفتم نه درست است اگر ما فقط به همین آیه عمل کنیم. یوسف لیوانی داشت که هم با آن کرده و هم آب می‌خورد. مثال: خط کش معلم، هم خط کشی می‌کند هم اگر خواست تنبیه می‌کند. مثال: لبی که خدا به ما داده، مکیدن نوزاد، چشیدن، جویدن، سخنرانی گرفتن اکسیژن، پس دادن کربن همه با همین است. اگر الان به مهندس‌ها می‌دادند، یک لوله خروج کربن و یک لوله ورود، دگمه، کله ما رو پر از دودکش می‌کردند. به همین دلیل یک سالن می‌سازیم برای آمفی تأتر یکی کتابخانه، یکی اجتماعات یکی داوران، بلکه یک سالن چند منظوره که همه استفاده کنند نه هر وزارتخانه‌ای یک سالن، بلکه یک سالن مجهزبه مناسبتهای مختلف همه از آن استفاده کنیم. مثل: یک تابوت که همه در آن می‌خوابیم، هر کسی که یک تابوت ندارد.
اگر پیراهن عروس را هر کدام دو ساعت بپوشد یک پیراهن را‌ تا عروس بپوشد، دامادها عزا نمی‌گیرند الان چند میلیون پیراهن عروس در کمدها آویزان است دیگر که عروس نمی‌شود. ما در این کارها باید تجدید نظر کنیم.
6- یک نفر ممکن است جمعی را بدنام یا خوشنام کند
2- یک نفر ممکن است جمعی را بد نام یا خوش نام کند «إِنَّکُمْ لَسارِقُونَ» با اینکه ظرف فقط درباره یکی از آنها بود، لذا ممکن است یک بازاری بقیه را و یک آخوند همه را و یکی یک دبیرستان را بد نام می‌کند.
3- مصلح دروغ نمی‌گوید:
پیامبر(ص) فرمود: «لَا کَذَبَ عَلَى مُصْلِحٍ»(کافى، ج‌2، ص‌343) اگر به خاطر یک کار اصلاحی دروغ گفتی، دروغ حساب نمی‌شود اینجا هم طرح اصلاحی بود که به نام دزد او را نگه بدارند، به خاطر این نقشه دروغ اشکال ندارد. بعد حضرت فرمود دلیل این حرف هم همین آیه(از سوره یوسف است).
ما به همه هموطنان مسیحی تولد حضرت عیسی(ع) را تبریک می‌گوییم ضمناً مسیحی‌ها و ارامنه محترم بدانند که عیسی، عیسای شماها نیست، نور چشم ما هم هست. تجلیلی که قرآن از عیسی (ع) کرده در کتاب انجیل نیست، و تجلیلی که از موسی کرده درکتاب تورات نیست.
و بین عیسی و مهدی ما (علیهما السلام) رابطه عمیقی است. حدیث داریم دوره ظهور حضرت مهدی (ع) حضرت عیسی (ع) در نماز به او اقتدا می‌کند. مسیحی‌ها هم به این اعتقاد دارند.
خدایا به حق محمد و ال ما را در خط قرآن و انبیاء پیامبر و اهلبیت (علیهم السلام) و حق و عدالت قرار بده.
خدایا به حق محمد وال محمد قلب یوسف زهرا حضرت مهدی (ع) را از ما راضی بفرما.
خدایا هر چه به ما داده‌ای مبارک و ما را خادم مخلص دین و مردم قرار بده.
خدایا روح انبیاء اولیا، اوصیاء، شهدا، امام خمینی (ره) و مراجع، پدران و مادران و مربیان و همه کسانی که به گردن م حق دارند از ما راضی و ما را پاسدار خونها و خدمات آنها قرار بده.
جلسه بعد آخرین جلسه و جلسه خداحافظی با ماه رمضان است همه را فعلاً به خدا می‌سپاریم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment