موضوع: تفسیر سوره یوسف20- آیه 54 و55
تاریخ پخش: 79/09/30
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحث امسال سوره یوسف بود رسیدیم به اینجا که: وقتی شاه خواب دید وتعبیر خواست کسی نتوانست یک نفر گفت: من جوانی را در زندان سراغ دارم که خوب تعبیر میکند، یوسف(ع) وقتی تعبیر خواب را گفت بعد هم به شخصی که آمده بود سفارش کرد که به شاه بگوئید این ماجرای جلسه زنها و دست بریدن را پی گیری کند، آنها هم زنها را جمع کرده و آنها اقرار به پاکی یوسف کرده شاه هم دستور داد تا یوسف را از زندان به کاخ بیاورند تا:
«وَ قالَ الْمَلِکُ ائْتُونی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسی فَلَمَّا کَلَّمَهُ قالَ إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنا مَکینٌ أَمینٌ»(یوسف/54) شاه گفت: بیاورید (یوسف) را او را به عنوان مشاور خود انتخاب کنم، زمانی که (یوسف) صحبت کرد به نزد شاه، شاه انتخاب شاه یوسف را به عنوان مشاور به علت تعبیر خوابی بود که در زندان برای خواب شاه کرد و او به زکاوت و مدیریت شناخت. و خواب از این قرار بود که هفت گاو چاق هفت گاو لاغر را میخورند، فرمود هفت سال بارندگی خوب میشود و ذخیره محصولات خوب است ولی در مقابل هفت سال هم قحطی میشود و ذخیرههای هفت سال اول مصرف میشود. لذا شاه گفت میخواهم او را مشاور ویژه خود گردانم.
1- اگر خداوند بخواهد، اسیر را امیر میکند
* درسها و نکتهها:
1- شاه با دیدن پاکی انسانی را مشاور خود کرده و به مقام میرساند اگر خداوند از انسان چیزی ببیند چکار خواهد کرد. در قرآن داریم که خداوند به موسی (ع) میفرماید: «وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسی» (طه/41) تو را مخصوص خودم قرار دادم
افرادی که پاک هستند خداوند برای آنها خط ویژه میرود، لذا دعایشان مستجاب و نفسشان اثر دارد دید آنها عوض شده، باطن اشیاء و افراد را میبینند پس پاکی رمز دریافت است، نمیگوید «لَدَی» به نزد من میگوید «لَدَیْنا» به نزد ما
اگر خداوند بخواهد کسی که دیروز اسیر بود امروز امیر است. و تمام امکانات کشور در اختیار اوست
2- در گزینش مصاحبه حضوری لازم است.
تا مرد سخن نگفته باشد *** عیب و هنرش نهفته باشد
شاه او را خواست و با او حرف زد و در حرف زدن لیاقت او را نفهمید «فَلَمَّا کَلَّمَهُ» امام باقر یا امام صادق (ع) در کوچه میرفت رسید به خانمی فرمود: خانمها بروید کنار راه را بند آوردهاید ای زنهایی که یوسف را گول زدید. خانم گفت: ما یوسف را گول زدیم تا با او برنامه شیرینی داشته باشیم اما شما مردها هم به او حسادت کرده و او را در چاه انداختید و هم به اسم برده فروخته و هم زندان کردید. ما میخواستیم برنامه شیرین شما سه برنامه تلخ برای او ایجاد کردید حالا ما بهتریم یا شما. امام باقر (ع) چنان جا خورد گفت: خانم شما چه کسی هستید.
یک آقایی که اسمش را بگویم میشناسید با فرزندش کنار درختی نشسته بود به او میگفت: من سن تو بودم از این درخت بالا میرفتم. بچه گفت: بابا من هم به سن تو برسم چنین دروغهایی را خواهم گفت. بعضیها جوری حرف میزنند که امام باقر (ع) هم تعجب کرد، بعضی هم در شیطنت چنین هستند که: قرآن میفرماید: «وَ إِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَهٌ»(منافقون/4) (ای پیامبر بعضی از منافقین) اگر حرف بزنند تو جذب میشودی امام خمینی(ره) در زمانی که یکی از سران منافقین خدمت ایشان رسیده و صحبت کرده بود، فرمود: از بس نهج البلاغه خواند فهمیدم مشکل دارد. آنها که زیادی اظهار دین میکنند انسان در دینداری آنها شک میکند. گویند یکی همه بدنش را با عبا و قبا و شال و ریش سبز گفتند چرا سبز گفت: یکدفعه میخواستم 14 معصوم شوم.
2- زبان، کلید روزی است
3- به کسی که اطمینان کردید مسئولیت بدهید. وقتی عزیز مصر به یوسف اطمینان پیدا کرد گفت «إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنا مَکینٌ أَمینٌ» به او مسولیت داد و از این معلوم میشود که:
4- در دادن مسئولیت هم تعهد لازم است هم تخصص «مَکینٌ أَمینٌ»، «أَمینٌ» دینداریی «مَکینٌ» امکانات داری
«وَ قالَ الْمَلِکُ ائْتُونی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسی فَلَمَّا کَلَّمَهُ قالَ إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنا مَکینٌ أَمینٌ»(یوسف/54) این آیه اشاره دارد به دو ضرب المثل که در بین ما معروف است.
الف- تا مرد سخن نگفته باشد…
ب – زبان کلید روزی است
داستان: روزی خانمی به نزد پیامبر (ص) آمد و به نمایندگی از زنها جوری صحبت کرد که پیامبر(ص) به مردها فرمود: آیا شما میتوانید مثل این زن حرف بزنید. چه زن عقیله و فکوری. زینب کبری (س) به سخنرانی رژیم بنی امیه را واژگون کرد و سخنرانی فاطمه زهرا (س) کودتا و نارنجک بود.
بچههای ما باید حرف بزنند حال اگر برای خدا هم نباشد هر کدام یک اذان در منزل بگویید چون باید انسان شهامت دادن اذان داشته باشد. جوانی که در خانه و پادگان جرئت گفتن اذان نداشته باشد فلج است
داستان: این را برای طلبهها و مربیان و معلمها میگویم. رفتم در سالنی پر از جوان تقاضا کردیم یکی اذان بگویند کسی حاضر نشد، گفتم پس من میگویم شما هم بگوئید از اول اذان تا آخر دایره را کم کردیم «حَیَّ عَلَى الصَّلَاهِ» را فقط صف جلو «حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ» را این چهار نفر و دو نفر تا به «الله اکبر» آخر یک نفر میگفتند. و بهترین مکان برای رشد بچهها مسجد است که پدرها از فرزندان بخواهند تکبیر گفته مکبر شوند جوانی آمد گفت: من میخواهم سخنرانی کنم خجالت میکشم، گفتم در منزل اذان بگو من در منزل آقایی بودم گفتم اذان بگویید گفت خجالت میکشم گفتم زیر لحاف بگو(خنده حضار) بعد از زیر لحاف بیرون بیاور و. . . خجالت ندارد.
3- حیاء یا از روی عقل است یا از روی حمق
حدیث: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «الْحَیَاءُ حَیَاءَانِ حَیَاءُ عَقْلٍ وَ حَیَاءُ حُمْقٍ فَحَیَاءُ الْعَقْلِ هُوَ الْعِلْمُ وَ حَیَاءُ الْحُمْقِ هُوَ الْجَهْلُ»(کافی، ج2، ص106)
دو رقم حیاء داریم «حیاء عقل» حرف نزدن از روی عقل ست: و «حیاء حمق» و بعضی احمقی است. بلد نیستی بپرس خجالت ندارد. پس در اینجا گفتیم که زبان کلید روزی است، یوسف (ع) حرف زد و پست گرفت مواردی هست مثل استیضاح یک وزیر که یک نفر مقابله میکند با هجوم 250 نماینده برای جوابگویی فکر میکند برای استدلال کرده در نتیجه باز میشود
داستان: داستانها من هم نکتههای حکیمانه دارد که یاد گرفتهام. روزی یکی آمد خدمت امام صادق(ع) که من میخواهم با شما بحث کنم حضرت فرمود: با طلبهها بحث کنید نشستند و بحث کردند و زمانی که طرف رفت حضرت عیوب هر کدام را در بحث کردن با مخالف ایشان فرمود: و به یکی از آنها فرمود: عیب شما این بود که حق طرف را قبول نمیکردی حق را قبول کنی بعد عیوب را بگو، مثل افطاری دادن افرادی که خط سیاسی و جناحی عمل میکنند به یک نفر از جناح غیر خودش هم افطاری نمیدهد، افطاری نیست خانه تیمی است او مسلمان است و روزه هم گرفته، در خط شما نیست، افطاریها باید دلها را به هم نزدیکتر کند، ولی ما خط بازی را پرنگتر میکنیم. فکر میکنیم اگر یکی با خرمای ما افطار کند خط ما منحل میشود. اگر کسی حالش خوب نیست میتواند از کنار بیرون برود ممکناست کسی حالش مساعد باشد. «قالَ اجْعَلْنی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ» (یوسف/55) یوسف گفت: حال که میخواهی مسئولیت بدهی مرا مسئول اقتصاد و غلات و مسائل مالی را به من بده چون یوسف برای قحطی پیش بینی میکرد لذا برای برنامه ریزی انبار و ذخیره کردن غلات و آذوقه بتواند جلو قحطی را بگیرد.
4- شرایط عزل و نصب از نظر قرآن کریم
* نکتهها و درسها:
1- در قرآن عزل و نصب شرائط دارد برای گزینش فوق لیسانس، دکتر، آیه الله، ملاک گزینش:
الف – علم
تمام کارهایی که در اسلام واگذار میشود براساس علم است مثل قاضی، مجتهد و یا اجازه از مجتهد، قوه مجریه قرآن میفرماید: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ» (زمر/9)
ب– تقوا: اگر علم دارد ولی تقوا ندارد مثل دزدی است که چراغ داشته باشد، بیشتر میدزدد. قرآن میفرماید: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» (حجرات/13).
ج – شهامت: اگر علم و تقوا دارد ولی میترسد کوتاه خواهد آمد. قرآن میفرماید: «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ» (نساء/95).
د- سابقه: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» (واقعه/11-10).
ه- خانواده: قرآن: علی (ع) به استاندار جهت گزینش افراد میفرماید: «وَ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَهِ»(نهجالبلاغه، نامه 53) ببین از چه خانوادهای است. قرآن میفرماید: «وَ لا یَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً کَفَّاراً» (نوح/27) بعضی نسلشان خراب است. قرآن میفرماید: «ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما کانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا» (مریم/28) بعضی هم خانواده خوب است. به مریم گفتند: پدر و مادر تو که خوب بوده اند.
و- قدرت و توان بدنی
بعضی همه را دارد ولی وارفته است، دختر شعیب به پدر گفت: «إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمینُ» (قصص/26) موسی را اجیر کن چون او قوی و امین است.
ز- امانت: یکی در آیه فوق است «الْقَوِیُّ الْأَمینُ» و در جای دیگر: «وَ زادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» (بقره/247) علت انتخاب طالوت برای رهبری از جانب خداوند توان بدنی او بود.
سوال: آیا درست است انسان خود را کاندیدا کند؟
جواب: اگر صادقانه باشد و لیاقت را در خود ببیند. اینجا یوسف خود را کاندیدا کرد و اشکالی هم ندارد. یوسف (ع) گفت: «اجْعَلْنی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ» (یوسف/55)
5- کفار نباید بر مسلمانها نافذ باشند
سوال: آیا درست است که یک پیامبر معاون یک نفر کافر(عزیز مصر) شود.
جواب: این اشکال را به امام رضا (ع) هم کردند ولی حضرت فرمود: من که ولایتعهدی مأمون را قبول کردم او مسلمان که بود ولی طاغوتی. ولی اینکه یوسف معاون شاه کافر شد این مصلحت نظام است که امتی نجات پیدا کند با معاونت کافر اگر هم کسی سوال کرد که با توجه به شورای اسلامی و نظرات رهبری چه ضرورتی برای چیزی به نام مصلحت نظام است جوابش همین است. این آیه تأیید میکند
از نظر قرآن و حدیث و عقل «وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً» (نساء/141) کفار نباید نافذ بر مسلمانها باشند اما اگر مصلحت نظام در پذیرش کاری بود اشکال ندارد همانطور که امام حسن مجتبی(ع) صلح را پذیرفت. و همینطور که امام رضا (ع) ولیعهد مأمون شد. امام رضا (ع) هم در جواب این اشکال داستان یوسف را مطرح فرمود که:
یوسف پیامبر بود و من فرزند پیامبر. یوسف معاونت کافر را پذیرفت و من معاونت یک مسلمان طاغوتی. قانونی داریم به نام «اهم» و «مهم» که همان مصلحت نظام است. علی بن یقطین شیعه بو ولی امام کاظم (ع) فرمود: تو معاون و وزیر بنی عباس و هارون شو تا گره از کار شیعیان باز کنی و او عامل نفوذی امام (ع) در دربار بود.
قصه: همین وزیر(علی بن یقطین) یکروز آمد مدینه پشت درب خانه حضرت او را راه نداد، گفت من وزیر و نماینده شما در دربار هستم سه روز است مرا راه نمیدهی. حضرت فرمود روزی چوپانی آمد به ملاقات تو راه ندادی، امسال مکه هم نرو که خدا هم به تو راه نمیدهد و حج تو قبول نیست.
«علی بن یقطین» آمد درب خانه چوپان صورت به زمین گذاشته از چوپان تقاضا کرد پایش را روی صورت او گذاشته تا غرورش شکسته و امام (ع) او را راه بدهد، او را راضی کرده، برگشت امام (ع) او را اجازه داد و اینکه حج او قبول است. برای کسانی که رئیس هستند فکر نکنند که باید بر دیگران فخر فروش کرده و اعتنا نکنند.
پس این دو آیه چه گفتند: قدرت بیان و کسی که امین است پست بدهید و اگر لایق هستید خود را کاندیدا کنید، و ملاکهای عزل و نصب در قرآن این آیات را دارد که در چند دقیقه با آنها آشنا شدیم.
خدایا دقیقهای عمر ما را مبارک و در راه فهم و عمل تبلیغ اسلام قرار بده.
خدایا مزه دین و عمل به آن و شیرین عبادت و تحصیل و خدمت به مردم را نصیب ما بفرما.
خدایا کشور ما را از انواع قحطیها، تقوا، مادی و معنوی و از همه خطرات کشورهای اسلامی را حفظ بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»