موضوع: تفسیر سوره یوسف15- آیه 40 تا 41
تاریخ پخش: 79/09/24
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
امسال ما تفسیر سوره یوسف را شروع کردیم. رسیدیم به آیه 40 از سوره یوسف: «ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ» (یوسف/40) (ای برادران زندانی) چیزهایی که غیر از خدا عبادت میکنید چیزی جز نام و نشان نیست.
1- کار فرهنگی یوسف(ع) در زندان
ماجرا به این صورت بود که یوسف 12 برادر بودند او و یک برادرش(بنیامین) از یک مادر و ده برادردیگر از مادر دیگر بودند. اما آن ده برادر به علت اینکه پدرشان به یوسف بیشتر اظهار علاقه میکرد. به خاطر کوچکی یا کمالاتی که یعقوب از او سراغ داشت. حسات کرده نقشه کشیدند که او را بکشند تا محبت پدر به طرف آنها مایل شود، بعد گفتند: او را به چاه میاندازیم، کاروانی او را از از چاه بیرون آورده و به عنوان برده فروختند تا پولی بدست آورند، او هم دست به دست گشت، تا به خانه عزیز مصر در آمد و شاه سفارش او را به خانمش کرد که یوسف را گرامی بدار، زن هم عاشق یوسف شده بود. روزی خود را آماده کرد و دربها را بست و تقاضای گناه کرد یوسف خواست از صحنه گناه فرار کند او به دنبالش افتاده و پیراهنش را کشید و پاره کرد، درب باز شده و شوهر وارد و زلیخا گفت: یوسف نسبت به من قصد بدی داشته. یکی از مشاورین عاقل شاه گفت: ببینید اگر پیراهن از پشت پاره شده کار زن است. دیدند این چنین است و خبر این مسئله در شهر پیچیده و زنها هم فهمیدند و زن شاه را نسبت به این مسئله سرزنش میکردند که عاشق غلام و بردهاش شده، نقشه کشیدند برای خاموش شدن ماجرا یوسف را مدتی زندان کنند، دو جوان دیگری که در زندان بودند خوابی دیدند و از یوسف تعبیر آنرا خواستند، یوسف (ع) از فرصت استفاده کرد و تصمیم گرفت آنها را موعظه کند، یعنی کار فرهنگی او در زندان، یعنی اگر جوانی جوهر و لیاقت داشته باشد در زندان هم خود را نشان میدهد. «ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ» چیزهایی که غیر از خدا عبادت میکنید، هیچ نیست جز یک اسم است، پوک است. مثل: سازمان ملل، که 200 قطعنامه صادر کردند که همه آنها را اسرائیل زیر پا گذاشته. مثل دویست برگ درختی که بزغاله آنها را بخورد. پس طبل توخالی است.
2- گول اسمها را نخورید
میگویند: عدالت اجتماعی، کشک است و فقط در حد حرف، اگر یک بزغاله به آنها بدهیم که تقسیم کنند، گوشت خالصش را برای خود بر میدارند و بقیه را تقسیم میکنند، تا چه رسد در جامعه. اینها همه حرف است و حرف است و حرف. میگویند: حقوق بشر، قوانین بین المللی، سازمان فلان و کنفرانس فلان، چه کردند. مثال و طنز: «گربه» شش اسم در عربی دارد، مثل «هره» و «صنور» یکی فهمید شش اسم دارد فکر کرد یک چیز قیمتی است رفت بفروشد دید کسی نمیخرد، یکی گفت: شش اسم دارد ولی خودش ارزش ندارد. بنده و چند اسم، استاد قرآن، نماینده امام یا مقام معظم رهبری در نهضت سواد آموزی، معاون وزیر آموزش و پرورش، نویسنده و گوینده. اما آیا یک رکعت نماز با توجه خواندهای؟ نه. به یک نفر کمک کردهای؟ نه. هر چه سواد بیشتر میشود ادب و سلام کردن بیشتر است؟ نه. خدمات بیشتر شده نه. گول اسمها را نخورید و اجتماع امروز ما دچار چنین گرفتاری است. «اسماء» اسمهای پوک لقبهای بی خاصیت. مثال: افرادی که20 تا دسته چک دارند از 20 بانک، ولی پول در آنها ندارد.
3- روح بزرگ داشته باشیم
من اول طلبگی که رفته بودم قم فکر کردم همه قوطیهایی که در دکان سوهان فروشی هاست پر از سوهان است بعد یک روز صحنهای را دیدم که همه قوطیهای یک مغازه ریخت و من دیدم همه خالی است. رفتم خدمت علامه طباطبائی(ره) گفتم: قرآن میفرماید: «إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» (فاطر/28) علما از خدا میترسند من اول طلبگی که علمی نداشتم البته الان هم ندارم، حال داشتم وی حالا نه، فرمود: آنها که تو خواندهای علم نبوده. بلکه «اسماء» چیزهایی را حفظ کردهای ولی خودت بزرگ نشدهای، و لذا قرآن میفرماید: «رَبِّ زِدْنی» (طه/114) خدایا خودم را بزرگ کن نه علم مرا. مثال: ممکن است انسان نقشش زیاد باشد ولی قیفش تنگ باشد، و لذا هر چه پول بیشتر باشد ولی روح کوچک باشد(مشکل ایجاد میکند)، و لذا حدیث داریم که امام صادق (ع) فرمود: حاضرم دستم را نزد مار دراز کنم ولی به نزد گدایی که تازه به پول رسیده نه. چون روحش کوچک و تازه به پول رسیده است. مثال: ماشین قراضهها را پشتش مینویسند «بر چشم بد لعنت» بابا کسی چشم تو نمیکند ولی ماشینهای سوپر دولوکس چیزی ندارد. اطاق مهمانی هم اسمش «اطاق مهمانی» است، اما سال گذشته تا به حال چند نفر در این اطاق پذیرایی شدهاند؟ خوب ماشینی داریم، با این ماشین چند دفعه نماز جمعه و صله رحم رفتهای؟ خودت خوب نشدهای مشهدی، زیارتی، صله رحمی، رفع مشکل یک مسلمانی، رسیدگی به روستا. . . در شهر پولدار شدهای، نان همان روستا را خوردهای چند دفعه رفتهای برای رفع مشکل آنجا؟ حالا که دکتر و مهندس و آیه الله و تاجر و دانشجو شدهای، اگر همینها دور هم نشسته که ما آمدیم وضعمان خوب شده بیاییم حالا مشکلات روستا را حل کنیم. هرکسی یک یادگار در روستا بگذارد روستا هم امکاناتش مثل شهر میشود.
داستان: مرد پولداری یک لنگ قیمتی بست رفت حمام، مرد حکیمی نشسته هم در حمام نشسته بود، خواست به نزد او پزی بدهد رفت به او گفت: پدر من چقدر ارزش دارم؟ دستی به لنگ کشید و گفت: 700 تومان، که البته قدیم این هم خیلی بوده، گفت: هفتصد تومان که قیمت لنگ من است، او هم در جواب گفت: من هم لنگ شما را قیمت کردم خود شما که ارزش ندارید.
داستان: خداوند مرحوم مطهری(ره) را رحمت کند، به من گفت این دعا گرچه در ماه رجب رسیده ولی تو هر روز بخوان: «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِکَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَکَ»(صحیفه سجادیه، دعاى 46) خدایا باختند آنها که درب خانه غیر از تو را زدند.
4- به کارهایمان رنگ خدایی بدهیم
تمام رفقا و عنوانها میپرند «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» (نحل/96) هر چه رنگ غیر خداست میپرد. «ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ» (یوسف/40) میخواهید روضه بروید جایی باشد که یا کلمهای یاد بگیرید یا روحتان لطیف و اشکتان جاری میشود، نگویید فلان جا چنین است و چنان است. کیلویی که نیست، این که کجا جمعیت زیادتر و یا پلو مرغ میدهند، هارت و هورت است. جلسهای بهتر است که عبادتش زیادتر و گناه کمتر و رشد معنوی آن بیشتر باشد. چه لوستر! چه علاماتی! آن هیأت 24 پر دارد! مثل اینکه امام حسین (ع) روز قیامت پره علامات را حساب میکند و بهشت میفرستد. یکی گفت: سماوری برای هیأت خریدهایم که 16 تا شیر دارد، پس مشکلات حل شده و حضرت در قیامت براساس شیرهای سماور حساب میکنند.
یوسف (ع) فرمود: این نام و نشانهایی بیش نیست که از شما و نیاکانتان مانده. نگو آقا آثار نیاکان است. «بسمه تعالی» نیاکان هم غلط کردند، یکی از مشکلات هم همین بود که به هر بت پرستی میگفتند: چرا بت میپرستی؟ میگفت: مرحوم پدرم. مرحوم پدرت هم غلط کرده «قالَ لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ فی ضَلالٍ مُبینٍ» (انبیاء/54) خودت و بابات نمیفهمید. نیاکان و میراث فرهنگی زمانی ارزش دارد که براساس علم باشد، اگر آنها کار غلطی کردهاند ما هم باید دنباله رو آنها باشیم؟
حدیث داریم حضرت آمد منزل فردی دید تنگ و کوچک است، علت را سوال فرمودند، گفت: منزل ابوی است. خوب ابوی گرفتار و بی پول بوده تو چرا؟ این لباس تنگ است، بابا خودت هم عاقلی. رفتیم در یک ساختمان که سقفش خیلی کوتاه بود، گفتم: این سقف کوتاه است، گفتند: ساکت که نقشه مهندسی است. گفتم: پیش پدر مهندس، من آدم هستم و خفه میشوم، او را تو کله من میکوبید یعنی من نفهمم. نقشه مهندسی یعنی چه؟ با اسم مهندس یعنی ساکت. با اسامی مثل پدران و نیاکان، میراث فرهنگی، مهندسی و. . . گول نخورید. وقتی سیگار کشیدی و(اه، اه، اه) و سرفه کردی، معلوم میشود که این با ریه شما سازگار نیست، بگو مرگ بر سیگار. آقا هم استاد میکشد و پیشنماز هم دیدم که سیگار میکشد. «بسمه تعالی» هر دو اشتباه کردهاند. اگر پیشنماز بود و. . . . . ؟ باید گفت کارش درست است؟ دانه درشتها شما را خیره نکنند خود فکر کنید. «أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ» کلمه «سُلْطانٍ» در بسیاری از جاهای قرآن به معنای دلیل است مثل اینجا که میفرماید: نازل نکرده خدا برای این دلیلی، کار شما دلیل ندارند پس پوک است هر چه میخواهد باشد. یوسف گفت: «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ» (برادران زندانی) حکم فقط از آن خداست. مثال: این مثال از مرحوم نواب صفوی(ره) است که قبلاً هم گفتهام، میگفت: شما هر چه از کارخانه بخرید یک دفترچه دارد، کولر، یخچال، تلویزیون، پلوپز. . . که در آن نوشته از این دستگاه چگونه باید استفاده کرد، و دفترچه هر کالایی را باید سازندهاش بنویسد. من هم که از یک بخاری کمتر نیستم. همانطور که او باید سازندهاش بنویسد، من هم باید سازندهام دستور بدهد. به چه دلیل شرق و غرب برای من قانون بنویسند؟ آنها چکاره هستند. آنکه انسان را ساخته میداند چه چیز ساخته او هم باید دستور بنویسد این معنای «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ» هم حکم قانون هم حکم حکومت. حکومت دینی و ولایت فقیه هم همین است یعنی باید قانون خدا را بگوید و پیروی از قانون الهی بکند، اگر کسی از روی هوس نه قانون الهی حرفی بزند، صلاحیت نه برای رهبری و نه مرجعیت و نه امام جماعتی دارد. ما که میگوییم: امام صادق(ع) و ایشان را قبول داریم، چون حلقوم او حلقوم پیامبر(ص) و حلقوم پیامبر هم وحی الهی است که: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى» (نجم/4-3) نطق او از وحی است نه هوی و هوس.
5- در حق انحصار طلبی کنیم
حدیث داریم امام (ع) فرمود: هرچه ما میگوییم رسول الله گفته است. یعنی حلقوم ما فتوکپی است. «أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ» خداوند دستور داده جز او را پرستش نکنید. از این معلوم میشود که انحصار طلبی هم خوب است. بعضی میگویند: شما انحصار طلب هستید، اگر طرف شما حق است باید انحصار طلب بوه و با این حساب اولین انحصار طلب، خداست. چون میگوید: هیچ کس را جز من عبادت نکنید. حالا کوتاه بیا، چون خدا حق و غیر از او همه باطل است، باید انحصار طلب بود، چه کسی گفته انحصار طلبی بد است، اما اگر همه حق هستند و یکی انحصار طلبی کند این بد است، چون همه درست میگویند: ما همه درمانگاه میخواهیم همه مدرسه. . . اما مثلا اگر در مجلس بگوییم همه پولها برای آموزش و پرورش باشد این انحصار است، همه را برای خود خواستن بد است چون مسائل دیگر هم نیاز است. ولی اگر یکی حق و یکی باطل بود باید در حق انحصارطلبی کنیم، پس انحصار طلبی همه جا بد نیست. مثال: گویند فلانی متعصب است، بله «الحمد لله» که من متعصبم، چون باید روی حق تعصب داشت نه روی سلیقه شخصی نباید تعصب داشت، بله لجبازی و یک دندگی بد است و آدمی که میخواهد با هم زندگی کند باید با هم رفیق باشد و سلیقه را کنار گذاشت اما از حق نباید کوتاه آمد. پس روی حق باید انحصار و تعصب داشته باشیم. «ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ» این دین پایدار است، نه اینکه اگر شد، شد، و اگر هم نشد، کوتاه بیاید، این دین قیم نیست.
6- نماز را علنی بخوانید نه مخفیانه
داستان: یکی از علما زمان طاغوت به زندان رفت و در زندان همراه شد با یک کمونیست که نجس است و نمیشود با او هم غذا شد، به او گفت: آقا شما کمونیست هستید به نظر شما انسان روی عقیده خود محکم باشد بهتر است یا سست؟ گفت: محکم. او هم فرمود: پس من به عقیده و نظر شما هم که شده باید بر عقیدهای که دارم و آن اینکه کمونیست کافر و نجس است باید محکم باشم، پس بیا برنامه خوردن را تفکیک کنیم شما هم ناراحت نشوید. این حرف باعث شد که هر دو راحت زندگی کنیم. چطور سیگاری راحت وسط خیابان سیگار میکشد ولی کسی که میخواهد نماز بخواند، مثل اینکه میخواهد تریاک بکشد، مخفی میشود؟ چطور فوتبالیست مقابل دوربین گل میزند ولی نماز در خفا انجام میشود؟ همانجا که دوربین هست نماز هم بخوانید. مرغ یخی و کفش و گوشت و همه چیز در ویترین است ولی نماز مخفیانه! علنی نماز بخوانید و بر مسلمانی خود افتخار کنید.
ادامه آیه: «یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُکُما فَیَسْقی رَبَّهُ خَمْراً وَ أَمَّا الْآخَرُ فَیُصْلَبُ فَتَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِیَ الْأَمْرُ الَّذی فیهِ تَسْتَفْتِیانِ»(یوسف/41) دو زندانی اینچنین خواب دیده بودند که یکی آب انگور میگیرد برای شراب و دیگری نان بسر دارد که پرندهها نوک میزنند. یوسف(ع) هم بعد از موعظه و استفاده از فرصت و دعوت آنها به خدا پرستی، فرمود: «یا صاحِبَیِ السِّجْنِ» دوستان زندانیم. «مصاحب» رفیق. از این خطاب این نکته را میفهمیم که: اگر همراهان شما کافر هم هستند احترام و عزت آنها را داشته باش. «أَمَّا أَحَدُکُما فَیَسْقی رَبَّهُ خَمْراً» اما: آنکه شراب میساخت در خواب از زندان آزاد شده به دربار میرود و شراب میدهد به شاه. «أَمَّا الْآخَرُ فَیُصْلَبُ فَتَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْ رَأْسِهِ» اما دیگری هم به دار آویخته میشود و پرندهها آمده نوک به سرش میزنند. «قُضِیَ الْأَمْرُ الَّذی فیهِ تَسْتَفْتِیانِ» یعنی شکی در این تعبیر نیست و این حکم قطعی است. بینندهها بحث را شب جمعهای میبینند که فردا شب نوزدهم ماه رمضان است و من در طول این 20 سال جمعهها برنامه نداشتهام فقط جمعههای ماه رمضان چون خطبههای نماز جمعه پخش میشود و دو آخوند دنبال هم مردم خسته میشوند به احترام امام جمعه محترم، ما نیستیم ولی چون در آستانه شب قدر هستیم یک جمله درباره آقا امیر المومنین (ع) بگویم.
7- علیبن ابیطالب(ع) اولین مظلوم تاریخ است
علی به ابیطالب (ع) اولین مظلوم تاریخ بود. حدیث داریم امام صادق (ع) میآمد کنار قبر امیرالمومنین(ع) میفرمود: السلام علیک یا اول مظلوم. چون در طول تاریخ در دادگستری هر کس دو شاهد داشته باشد، حق خود را میگیرد، ولی علی ابن ابی طالب(ع) در غدیر خم حدود صد هزار شاهد داشت و نتوانست حق خود را بگیرد. ولی علی(ع) خیلی عزیز است چون: 1- برادر شهید است(برادرش جعفر طیار دو دستش در جنگ موته قطع شد مثل: حضرت ابالفضل (ع). 2- خودش شهید است. 3- همسرش شهید است. 4- پدر شهید است. کمالات زیادی داشت. برادران و خواهران اگر فرصتی شد کاشیکاریهای صحن جدید مصلای حضرت عبدالظیم حسنی را ببینند سخنرانیهای بدون نقطه امیرالمومنین (ع) است. روزی به علی (ع) گفتند: یک سخنرانی بفرمائید که در کل آن حرف نقطه دار نباشد، یک خطبه بدون نقطه ایراد فرمودند. و یک سخنرانی بدون الف هم ایراد فرمودهاند. در جنگ احد 60 جا از بدنش زخمی شد و او مصداق اکمل اهل بیت (علیهم السلام) است و شخص دوم هستی میباشد، کمالات زیادی داشت علم، تقوا و سابقه جهاد، اول کی که به پیامبر (ص) ایمان آورد، پدر برای امام حسن و امام حسین و زینب کبری (علیهم السلام) و سابقه انقلابی و جبهه. . . . . وقتی ضربت خورد فرمود: «فُزْتُ»، رستگار شدم. درباقی کمالات این جمله را نفرمود، معلوم میشود بالاترین کمال برای انسان شهادت است. کسی بود که به احترام او دیوار کعبه شکافته شد و در آن متولد شد. و به قول عبد الفتاح عبد المقصود گفت: علت تولدش در کعبه این است که مردم موقع نماز رو به کعبه میایستند و خداوند تولدش را در کعبه قرار داد که هر کس رو به کعبه میکند توجه به علی(ع) هم داشته باشد.
شب قدر خیلی مهم است و برای رفتن درب خانه خدا چند کار انجام دهید. هر کس به شما ظلم کرده او را ببخشید. با فحش و غیبت و. . . همه را ببخشید، شب قدر است با هم آشتی کنیم و حق با شماست من معذرت میخواهم. «دَعِ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کُنْتَ مُحِقّاً»(شرحنهجالبلاغه ابنابىالحدید، ج10، ص139) جر و بحث و گفتگو را کم کنید گرچه حق با شماست. قلبها را پاک کرده و به یتیمها برسید. حدیث داریم علی (ع) یتیمی را دید، هرچه کرد که او را شاد کرده و بخنداند، نشد. حضرت با دست و زانوها راه رفت و صدای بع بع کرد و یتیم خندید، یکی گفت: آقا شما رئیس حکومت اسلامی و نفر دوم عالم هستی میباشید چرا اینچنین؟ فرمود: این کار را کردم تا یتیمی بخندد، این برای من ارزش دارد. به فقرا رسیدگی کرده و از نمازهای ناقص خود عذرخواهی کنیم، از مسجدها استفاده کنیم.
خدایا هر چه برای خوبان شب قدر مقدر میفرمایی به آبروی امیرالمومنین علی (ع) برای ما نیز مقدر بفرما.
خدایا کسانیکه سال قبل شب قدر بودند و امسال نیستند همه را با امیرالمومنین و فاطمه زهرا (علیهما السلام) محشور فرما. خدایا نسل ما تا آخر تاریخ بهترین مومنین و مومنات قرار بده.
خدایا نسل و رهبر و امت و ملت، ناموس ما و از همه مهمتر فکر و عقائد ما را حفظ بفرما.
خدایا و از دعاهای مهم، دعا برای آقا امام زمان (عج) است. حضرت بارها سفارش فرمودهاند که من به شما و شما هم به من دعا کنید. حدیث داریم حضرت (ع) پیغام دادهاند: اگر دعای من نبود، دشمنان شما را نابود میکردند.
خدایا به مادرش زهرا (س) قلبش از ما راضی و ظهورش نزدیک و ما را از بهترین یاوران آقا امام زمان (ع) قرار بده. من از همه التماس دعا دارم و تقاضا دارم که تلفنهای آشتی کنیها را شروع کرده و از خر شیطان پائین آمده و نگوییم من بزرگترم باید دست مرا ببوسد، خود را بشکن و پا روی نفس گذاشته و کینه نداشته و حق مردم را بدهید و لقمه حرام در زندگی شما نباشد، و بچهها را نگذارید با مال خمس نداده افطار کنند اگر از یک میلیون، دویست تومان را داده لقمه حلال میشود. و فرزندان با مال حلال بزرگ شود. پیشوایان ما علی (ع) در راه خدا جان دادند، صد تومان میخواهیم بدهیم سخت است و زشت است که فردای قیامت بچههای بسیجی را بیارند که اینها از جان خود گذشته و شما از 50 تومان نگذشتی. دل پاک، فکر پاک، خدایا اینها را نصیب ما بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»