موضوع: تفسیر سوره یوسف14- آیه 37 تا 39
تاریخ پخش: 79/09/23
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
قصه سوره یوسف را میگفتیم که برادران یوسف او را در چاه انداخته کاروان بیرونش آورده به اسم برده فروخته دست به دست به خانه شاه رفت و زن شاه عاشق شده قصه افشاء شد، گفتند برای اینکه سر و صداها تمام شود یوسف را زندان کنند. دو جوان در زندان خواب دیده از او تعبیر خواستند تا رسیدیم به:
1- خداوند بدون دلیل نعمتی را عطا نمیکند
«قالَ لا یَأْتیکُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُکُما بِتَأْویلِهِ قَبْلَ أَنْ یَأْتِیَکُما ذلِکُما مِمَّا عَلَّمَنی رَبِّی إِنِّی تَرَکْتُ مِلَّهَ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ کافِرُونَ» (یوسف/37)
دو نفر جوان به یوسف در زندان گفتند ما تو را آدم خوبی میبینیم، و در جلسه قبل گفتیم چطور اینها در چند روز به پاکی یوسف پی بردند، گفتیم که اگر انسان از خود جوهر و لیاقت داشته باشد میتواند زندانیها را تحت تأثیر قرار دهد. چون آنها گفتند: «إِنَّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنینَ» (یوسف/78) ما تو را انسان شایسته و نیکوکاری میبینیم، و این هم به خاطر خدمات از قبیل کمک و عیادت بود که به زندانیها میکرد.
یکی گفت من آب انگور میگرفتم در خواب برای شراب و یکی هم گفت: در خواب دیدم نان بر سردارم و پرندهها نوک میزنند فرمود: بله قبل از اینکه ناهار بیاورند من تعبیر آن را میگویم و یا میگویم امروز ناهار چیست بعد فرمود: «ذلِکُما مِمَّا عَلَّمَنی رَبِّی» (یوسف/37) که درباره این مقداری صحبت کنیم.
یوسف گفت: این علم تعبیر خواب از خداست، هر کس هر چه دارد از خداوند است، کسی نگوید، مخ، مغز و تیپ و قبیله ام، درست است که شما مطالعه میکنید ولی اگر او نخواهد مطالعه کرده و چیزی نمیفهمید. بسیاری از اختراعات و ابتکارات الهام الهی است گاهی ما آن را بیشتر لمس میکنیم که نمیدانیم چه کار کنیم بعد جرقهای به ذهن میآید که از جانب خداست.
خداوند هم بدون دلیل نعمتی نمیدهد میفرماید: «إِنِّی تَرَکْتُ مِلَّهَ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ کافِرُونَ» (یوسف/37) من رها کردم آئین گروهی را که ایمان به خداوند ندارند و آنها… ما تا از یک پستی دل نکنیم به والایی نمیرسیم، گویند: دیو چو بیرون رود فرشته در آید. مثال میزنم: ظرف را بعد از شسته شدن شیر دربه آن میریزند، قلب تا پاک نشود خدا چیزی نمیدهد. اگر خواستید از خدا چیزی بگیرید باید بستر آن را خود آماده کنید. با پاکی اعتماد کرده و به انسان وام میدهند. نمیشود هرج مرج کار کرد بعد گفت خدایا بده.
2- اگر در جلسهای گناه میشود آنرا ترک کنیم
پس باید از افراد بد و اخلاق و عقیده و فکر بد دور شد.
چون ابراهیم هم از بت پرستی فاصله گرفت قهرمان توحید شد در مکه. اگر در جلسهای گناه میشود باید آن را ترک کنیم، قرآن میفرماید: «فَلا تَقْعُد» (انعام/68) ننشین.
در جلساتی که دارند آیات الهی را مسخره میکنند، این را میگوید «برائت» یعنی تنفر و حداقل، خم کردن ابرو است، اگر کسی را مسخره میکنند و ما میخندیم او تحریک بر مسخره دیگر و غیبت دیگر است باید عبوس کرد. اگر دختر و پسری با وضع بدی به خیابان میآید هر کس به آنها عبوس کد دیگر اینچنین بیرون نی آیند. لازم نیست حرف بزنی ببیند شما عبوس کردهای قرآن میفرماید: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَهٌ» (عبس/38) قیافه گرفتن. و باید عبوس کنیم، اگر ابالفضل هم میگویند: حضرت عباس: یعنی نسبت به کفار و بدیها عبوس میکرد و هیبت او کار ساز بود. به او بر میخورد و ناراحت میشود، بشود، اگر میخواهی من باشم به این شرط والا معذورم خیلی از مدارس میتوانند مثل مدرسه غیرانتفاعی و دانشگاه آزاد با پدر و مادر قرار داد. برای معامله از اول میتوانی. کفار در کفر خود محکم هستند.
من رفتم در یکی از کشورها، خواستم از بتها دیدن کنم، گفتند باید اینجا کفشها را بکنی قبول کردم چون میخواستم بروم مرکز آنها را تماشا کنم هر کاری گفتند کردیم. آنچه مربوط به ما است میتوانیم شرط گذاشته و آنجا که نیست با قیافه با منکر برخورد کنیم، و خیلی افراد وقتی ببیند کسی آنها را تحویل نمیگیرد دست ازخلاف بر میدارند، ولی وقتی میبیند شما میخندی. ادامه میدهد.
«وَاتَّبَعْتُ مِلَّهَ آبائی إِبْراهیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ ما کانَ لَنا أَنْ نُشْرِکَ بِاللَّهِ مِنْ شَیْءٍ ذلِکَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَیْنا وَ عَلَى النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ» (یوسف/38) یوسف به زندانیان گفت: علت اینکه خدا این نعمت تعبیر خواب را به من داده:
الف: برائت از بدیها
ب: ولایت به خوبیهاست
و پیروی کردم از آئین توحید که از ابراهیم و اسحاق و یعقوب میپذیرم و پیروی کردم.
3- چیزی را که خداوند میدهد همیشگی است
* نکته و درس:
1- هر کس راه کجی را کنار و راه حقی را برود خداوند میدهد. جلسه قبل هم گفتیم که یوسف برای خدا رسول بود.برای پدر، پسر بود. برای برادرها، رقیب بود. برای زلیخا، معشوق بود. برای کاروان سرمایه بود. برای عزیز مصر، پسر خوانده بود. همه اینها از بین رفت، فقط آنچه برای یوسف ماند پیامبری از پیامبران خدا باشد، یعنی:
2- چیزی را که خدا میدهد همیشگی است. اگر یک کلمه گفتیم:
«اللَّهِ أَکْبَرُ» (غافر/10)، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» (فاتحه/1) یک رکعت نماز تا ابد برای ما میماند، ولی همه اینها اگر کف زده یا سوت کشیده یا صلوات بفرستید میپرد. قرآن میفرماید: «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» (نحل/96)
در ایران چقدر میگفتند: جاوید شاه، کوشاه و کو کارتر؟ همه میپرد و رنگ خدا میماند.
من تعبیر خواب را میگویم ولی بدانید خدا الکی چیزی به کسی نمیدهد من از کفر بیزار و به اولیاء خدا محلق شدهام
3- یکی از راههای تربیت آن است که بگوییم از چه نسلی هستیم. بچه چرا درس نمیخوانی مگر تو ایرانی و همشهری بو علی سینا نیستی؟ تو که پدرت نماز خوان بوده؟
اینجا یوسف پدران و اباء خود را به رخ میکشد که ابراهیم و اسحاق و یعقوب و من از این دودمان هستم، یادش باشد که ایران و مسلمان است.
ما باید رعایت بهداشت را بکنیم که حدیث حمام در تاریخ اسلام ما مربوط به 1400 سال قبل است و اروپا از 200 سال قبل این لغت در فرهنگش آمده است، و پیامبر ما صل الله و اله و سلم مسواکش پشت گوشش بوده و برای ضد عفونی شدن تابستان لباسهایش را در دیگ میجوشانید. و سه چهار هزار حدیث درباره غذا، مقدار آن، سرد و گرمی، گوشت و حاضری و سبزی و چه چیز با چه چیز بخوریم یا نخوریم داریم از 1400 سال قبل.
مکتب ما غنی است، اگر انسان یاد تمدن و آثار خودش باشد مسلمانها وقتی ساعت اختراع کرده و به فرانسه بردند آنها چکش آورده آن را شکستند میگفتند جن در آن است روزی که مسلمانها ساعت اختراع کردند اروپا وحشی بود. پس چرا خود را باخته ایم؟ انسان گاهی فکر میکند پوک شده، پس یکی از راههای دعوت به حق تذکر به تمدن و فرهنگ و سابقه مردم و نیاکان مردم و نیاکان و اختراعات آنهاست. آیه بعد:
4- با کافر هم باید مؤدب صحبت کرد
«یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌام اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» (یوسف/39)
نکتهها و درسها
1- با کافر هم باید مودب صحبت کرد
چون هم زندانیهای یوسف مسلمان نبودند ولی مودب با آنها صحبت کرد و فرمود: ای رفیقان زندانی من قبل از تعبیر خواب برای شما بگویم چرا شما بت میپرستید آیا انسان چند خدا داشته باشد «أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْر» بهتر است یا یک خدای یگانه؟
مثال: به خانمی بگویند شما 16 تا مهمان داری. وی یک رقم غذا درست کند از نظر روانی بهتر است یا 16 رقم غذا، یکی تخم آب پز، یکی سوپ، یکیاش شلغلمکار، گیج میشود.
یکی از مشکلاتی که تلویزیون دارد و اعصاب انسان را خورد میکند چون از امام خمینی (ره) گوش میدهد تا شاهپور بختیار، از 7 ساله تا 97 ساله از آیت الله و دانشگاهی و استاد پرفسور تا عوام،
یعنی بحث تلویزیونی باید مثل آب جوش باشد که به همه معدهها بخورد کمی، اینطرف و آن طرف، عوام میپسندد، خواص نمیپسندند و به عکس باید بحثی باشد که عوام بفهمد و خواص بپسندد مشکل است. چون همه را نمیشود راضی کرد. اگر ما برای رضای خدا کار کنیم یک عده راضی وعدهای هم که راضی نیست نه خداوند جوری طراحی میکند که آنها هم راضی میشوند، چون دلها دست اوست.
مثال: که خدا راببین ده را بچاپ پس:
1- باید در زندان هم کار فرهنگی کرد
اسیران کار فرهنگی کردند چقدر از آنها برگشتند در حالی که زبان انگلیسی و فرانسه بلد بودند و حافظ قرآن و نهج البلاغه بودند، آنها با شکنجههای صدام کار فرهنگی کردند و زندانهای ما بدون شکنجه کار فرهنگی نمیکنیم، غصه میخوریم یکی از آقایان میگفت: دوست داشتیم که وضع مالی پسرانش خوب بود او مریض شد فرزندان او را به خارج بردند میگوید: کارتی به من دادند به زبان فارسی که هر زمان خوابت نبرد این شماره بگیر، ما گرفتیم و گفت ایرانی هستی با من احوال پرسی کرده به زبان فارسی گفت حال داری 5 دقیقه برای تو صحبت کنم میگفت: او یک جک گفت خندیدیم و بعد چند دقیقه از مسیحیت تبلیغ کرد، دنیای مسیحیت برای یک نفر پیرو مریضی که در غربت و دور از کشور خود هست، نیمه شب خواب ندارد 5 دقیقه حوصله و وقت دارد برنامه ریزی کرده و استفاده میکند. بچه ما شکلات میخورد وقتی باز کرد همراه آن یک عکس بد. برای منحرف کردن نسل ما از کاغذهای دو سانت در سه سانت لابلای آدامس استفاده میکنند، ما هم دیوار منزل داریم 12 در 18 متر یک شعار و کلمهای استفاده نمیکنیم. با زمینهای کم بعضی استفادههای زیادی میکنند.
حدیث داریم پیامبر (ص) فرمود: هر کس و جامعهای آب و خاک داشته باشد، چیزی ندارند بخورند و گندم ندارند وای به حال آنها.
شعار میدهیم که کشور ما جوان است بعد هم میگوئیم چند کشتی گندم وارد کنیم، که بخوریم، اگر جوان است که باید صادر کند، در آمار جوانیم و در شکم پیر، در مصرف پیر هستیم و این نمیشود.
حدیث داریم خوشا به حال کسی که فرزندش «عضد» یعنی برای او بازو باشد. یعنی فلانی 5 پسردارد یعنی ده بازو پس تولید بالاست ولی الان میگویند بدبخت است یعنی 5 شکم دارداین فرق نظر اسلام و جامعه کنونی ماست که جابجا شده، کار نمیکنند، میگوئیم: پس اولاد کمتر زندگی بهتر.
به یکی که یازده فرزند داشت گفتند: یکی دیگر داشته باش که 12 بشود گفت: نه، اولاد کمتر زندگی بهتر.
پس وقتی یوسف دید این دو جوان به تعبیر خواب نیاز دارند از فرصت استفاده کرده و گفت برای شما صحبت کنم.
5- استفاده از موقعیتهای مختلف برای تبلیغ و کار فرهنگی
خداوند رحمت کند آیت الله بروجردی (ره) را که در کشوری که مردم فکر و فرهنگ دیگری هم داشتند اول یک حمام و یک حسینیه که مورد احتیاج مردم بود ساخت. بعد شروع به کار تبلیغی کرد. «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّه» جزوهای دستم آمد خواندم خیلی مهم است. اسم شهرها را نمیگویم در ایران نیست، تاجرقالی که شیعه هم بود، آمد در نجف به علما گفت من که وضع مالی خوبی دارم من در شهری که شیعه کم دارد هستم چگونه تبلیغ کنم، گفت: به ذهن خودم رسیده که پاساژ قالی را تبدیل به هتل کنم و بعد افرادی که به هتل میآیند با غذای مناسب پول کمی از آنها بگیریم و کار تبلیغی بکنم این کار را کرد و شبها هر اطاقی روشن بود، جزوهای میبرد درب اطاق که شما این را مطالعه کنید سوالاتی کرده که من نمیتوانم. اگرجوابهای مناسبی دادید من کرایه و خرج هتل را هم از شما نمیگیرم. آنها را میخواندند درباره مقام علی بن ابیطالب (ع) و خط اهلبیت (علیهم السلام) آنها هم تقاضا میکردند از این جزوهها همراه میبردند به دیگران داده و با رابطه جوابها را ارسال کنند، میگوید: سالها اینچنین حرکت کرده و هزاران جوان را به خط شیعه و اهل بیت (علیهم السلام) کشانده ام.
یوسف از زندان استفاده کرد که خواب را تعبیر میکنم ولی شما هم بگوئید بت پرستی چیست؟ ما میتوانیم با ساختن استخرها و زمینهای ورزش و تالارهای عروسی و امثال اینها کار بکنیم. قیام امام حسین (ع) با این موقوفات و نذرها مانده. اینها قلاب است. که با آن پرندههای فراری جذب شوند.
فرمود: آیا «أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌام اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» (یوسف/39) خداوند هم یکی است و زود راضی میشودو مردم زیادند و دیر راضی میشود. به خیلیها میگویی من یک غیبت کردهام میگوید: خیر من نمیبخشم و لب پل صراط یقهات را میگیرم. یک خلاف را نمیبخشد ولی 70 سال خلاف میکنی، معذرت میخواهی و خداوند میبخشد. چرا خدا را رها کرده ایم؟ دیگران چکار میتوانند انجام دهند؟ اگر همه جمع شوند میتوانند مگسی را درست کنند؟ یا اگر مگس چیزی را برداشته و فرار کرد همه هم که بدوند میتوانند پس بگیرند؟
پس بحث امروز با تکیه به داستان حضرت یوسف این بود که از فرصتها استفاده کنیم، از تابستان از زمستان از اطاقها کتابها، کتابهای اضافی و لباسها و دیوارهای مناسب برای تبلیغ، ما هنوز تصمیم نگرفتهایم از همه ظرفیت خود استفاده کنیم.
ولی یوسفی که ضربه دیده، برادرها او را در چاه انداختند و شاه در زندان، یک جوان با این همه ضربه از دقیقههای زندان با تعبیر خواب استفاده میکند برای تبلیغ…
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد هر چه از آب و خاک، آزادی و امنیت، سلامتی و استعدادهایمان تا حال بد استفاده کردیم بر ما بخشوده، و از این به بعد توفیق بده که از نگاه و قلم و فکر و بیان و از مال و ثروت و آبرو از آب و خاک آزادیمان و امکاناتی که دادهای حداکثر استفاده را با بهترین نیت ببریم.
یکی از اینها استفاده از ماه رمضان است، بینندهها شب قدر در پیش است، چه استفادهای و چند روزی که از ماه رمضان مانده و اگر کسی بتواند استفاده کرده و نکند، روز قیامت حسرت خواهد خورد، و یکی از اسمهای قیامت «یَوْمَ الْحَسْرَه» (مریم/39) می باشد. میشد با یک تلفن و یک جلسه و از آبرو و دو سفر فلان گره را از زندگی یکی باز کنیم. هر کاری که میتوانیم، انجام ندهیم روز قیامت حسرت خواهیم خورد.
خدایا: روز قیامت را روز حسرت و خسارت ما قرار نده.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»