تفسیر سوره یوسف (ع) – 10

موضوع: تفسیر سوره یوسف10- آیه 25 تا 29
تاریخ پخش: 79/09/19

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

امسال سوره یوسف را می‌گوییم یوسفی که او را برادرانش به چاه انداخته، عده‌ای رهگذر او را از چاه بیرون آورده و به عنوان برده فروختند و کم کم برده خانه شاه شد و زن شاه هم عاشق او شد. خلاصه جلسات قبل. زلیخا دربها را بست و یوسف دید گرفتار شده و زن عزیز مصر به او علاقه مند شده، و با دست خود درها را بسته و از او تقاضای گناه می‌کند، چکار کند «وَ اسْتَبَقَا الْباب» (یوسف/25) به سمت دربهای بسته دوید.
1- پناه بردن به خدا باید با عمل همراه باشد
قاری: «وَ اسْتَبَقَا الْبابَ وَ قَدَّتْ قَمیصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَیا سَیِّدَها لَدَى الْبابِ قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً إِلاَّ أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلیمٌ» (یوسف/25). یوسف زمانی که دید زلیخا دربها را دست خود محکم بسته و تقاضای گناه می‌کند به سمت درب بسته دوید و زلیخا هم به دنبال او می‌دوید او می‌دوید و من می‌دویدم زلیخا پیراهن یوسف را از عقب که به دنبالش می‌دوید گرفت و پاره شد یک مرتبه هر دو آقا و مرد منزل را به نزد درب دیدند، خانم(180 درجه تغییر جهت داده و) گفت این قصد بد برای من داشته، اگر کسی نسبت به خانم تو قصد بد داشته باشد مگر غیر از این است که یا باید زندان برود یا به عذابی دردناک مجازات شود.
آقای قرائتی زندگی به این گرانی و گوشت چند هزار تومانی و لپه و گاز چه می‌گوید حالا به شما می‌گویم که چه می‌گویم این قصه مربوط به قبل از عیسی و موسی(علیها السلام) بوده چند هزار سال پیش. اما چه درسهایی برای امروز دارد.
1- گفتار زبانی به «أَعُوذُ بِاللَّهِ» کافی نیست باید عمل و حرکت و پا به فرار هم باشد از گناه، بعضی‌ها در بازار و مزرعه و دانشگاه مرتکب گناه شده «استغفرالله» می‌گویند پاشو برو
داستان: یکی از نماینده‌های زمان طاغوت خدمت امام خمینی (ره) رسید و گفت من فلان قانون را تصویب نکرده و رأی نداده ام. ایشان فرمودند: کافی نبوده باید صندلی مجلس را در اعتراض به هوا پرت می‌کردی سکوت کافی نیست نعره و مچ گیری لازم است چون در آیه قبل وقتی زلیخا گفت من آماده‌ام یوسف (ع) گفت «مَعاذَ اللَّه» (یوسف/23) پناه به خدا، این درس است. اگر کسی در خانه بنشیند و برای روزی رسید و شفای مریض دعا کند درست نمی‌شود.
حدیث: اگر کسی در خانه نشسته و برای روزی دعاکند، روزی او نمی‌رسد
2- هنگام بسته شدن درب‌ها نباید زود مأیوس شد
2- بسته بودن کافی نیست، باید فرار کرد، نگوییم چاره‌ای نیست. مشتری نیست شما دکان را باز کن گفتم اثر نکرد باز هم بگو، سر کلاس درس را نفهمیدم باز هم بخوان اگر انسان بخواهد می‌تواند می‌گوید پول ندارم، آبرو که داری، تلفنی که می‌توانی بکنی.
داستان: مرحوم کوثری که برای امام(خمینی ره) روضه می‌خواند پدری صد ساله مریضی و لاغر در بستر افتاده داشت به دیدن او رفتیم، گفت فکر نمی‌کنید من هم به انقلاب کمک می‌کنم؟ زمان جنگ هم بود تعجب کردیم گفت تعجب نکنید من شبها خوابم نمی‌برد رادیو عراق را می‌گیرم که نیمه شب با اسرای ایرانی مصاحبه کرده و آدرس و شماره تلفنی در مصاحبه می‌دهند که هر کس می‌شنود به پدر و مادرشان خبر دهد، من آنها را یادداشت و چه بسیار پدران و مادرانی که خبر از فرزندشان ندارند با شنیدن پیغام من خوشحال می‌شوند، من فکر می‌کنم این هم خود خدمتی به انقلاب است.
نباید انسان بگوید من نمی‌توانم، جوانهای ما زود مأیوس شده و دربها را بسته می‌بینند. این آیه می‌گوید گرچه درها بسته است باید حرکت کرد.
3- توقف در محل گناه ممنوع است.
کسی را اعلام به ناحق می‌کنند یا شطرنج بازی، قمار را می‌گویم چون در شطرنج اختلاف فتو است، سفره شراب یا باید نهی از منکر کرده یا آنجا را ترک کنیم حق توقف نداریم.
4- هدفها مهم است نه حرکتها
دختر خانمی دانشجو که کار ندارد بگوییم دبیرستانی بود یا دانشجو، گفت فرق بین ولایت فقیه و شاه چیست چون شاه هر چه گفت ما باید اطاعت می‌کردیم، ولایت فقیه هم گفتم: بله یوسف و زلیخا هر دو می‌دویدند، یوسف می‌دوید که گناه نکند و زلیخا دوید که گناه بکند شاه که دستور می‌دهد از نفس و(خواهش و دلخواه خود) است وی ولایت فقیه دستور خدا را امر به اطاعت می‌کند خدا و امام صادق (ع) چنین می‌فرمیند، آن حکم نفس و این حکم خداست
مثال: چاقو کش شک پاره می‌کند که طرف را بکشد و جراح شکم پاره می‌کند که زنده نگه دارد فیزیک دویدن‌ها یکی و شیم‌ها آنها فرق می‌کند، هر دو می‌دویدند.
5- تهمت به پاکان شیوه گند کاران است
زمانی که درب باز شده مردش وارد شد(زلیخا) با برخورد عاطفی گفت «ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِک» (یوسف/25) من زن تو هستم و این اراده سو به اهل تو دارد نگفت «أَرادَ بی» برای من اراده بد دارد. یعنی اگر غیرت داری باید کاری بکنی
6- پس تاریخ زندان هم خیلی طولانی است از زمان حضرت یوسف(ع) که قبل از موسی و عیسی (علیهما السلام) بوده
3- از گناه بایست فرار کرد حتی اگر ضرر مالی داشته باشد
7- معلوم می‌شود که این خانم(زلیخا) قلدر هم بوده. چون حکم صادر کرد.
خوب پیراهن او از عقب پاره شد ممکن است بگویی آقای قرائتی ترا به خدا ماه رمضان ما را پای چی نشانده ای؟ تفسیر من پیراهن برای او بخرم که پیراهنش پاره شده و یا وصله کنم چرا وقت ما را می‌گیری آشیخ که پیراهنش پاره شد درس برای امروز ما هم هست می‌خواهد بگوید.
8- از گناه فرار کن گرچه ضرر مالی داری
گاهی باید کفش و موتور و ماشین را گذشت و رفت بسیاری از افرادی که مرتکب گناه می‌شوند چون بند به مادیات هستند. این مهم است گرچه این داستان مربوط به چند سال قبل است. بعضی از ماها خیلی شل هستیم، اگر بدانیم که باید صد تومان بدهیم وضو برای نماز بگیریم صوت می‌کشیم صد تومان یعنی نصف گرمک، نماز را با نصف گرمک معامله می‌کند. یا برای نماز می‌گوید ممکن است به راننده بگویم نگه ندارد، بگو یک پانصد تومنی هم به او بده، نماز را بخوان بعد هم برای او شکایت کن، چون قانون حکومتی داریم که راننده باید برای نماز نگه بدارد. چطور راننده برای سیگار خود و ادرار بچه نگه می‌دارد، نماز ما به اندازه سیگار او نمی‌ارزد منتهی مرد دادن پانصد تومان نیست از سه راه سلفچگان به من زنگ زده که رفته‌ام فلان نمازخانه، کثیف بوده، گفتم: همین پولی که برای تلفن دادی آنجا برای تمیز کردن نمازخانه میدادی. گاهی ما در تعزیه نعش می‌شویم تا دیگران ما را بلند کنند، ‌ای کاش آخوندهای مثل نواب صفوی و کت و شلواریها مثل شهید رجایی بودند که نه آن آخوند و نه آن کت شلواری را داریم، نشسته‌ایم با مدیرعامل و جمع بندی و ذی حسابی، یک مرد اگر پیدا شود به اندازه دو کیلو از این اساسنامه ها.
9- یک اصل روانی است که عاشق وقتی در عشق شکست خورد قاتل می‌شود. زلیخا در عشق شکست خورد. حکم به قتل و اعدام یوسف داد.
10- در طول تاریخ خانواده حریم داشته.
چون زلیخا گفت یوسف می‌خواسته حریم خانواده را بشکند، چون در مسائل اجتماعی حریم محترم بوده حتی آن زمان در طول تاریخ پاکتر از یوسف نبود و به او تهمت زدند، بعضی می‌گویند که به ما تهمت زدند. قرآن می‌فرماید: به خدا تهمت زدند که فقیر شده، چون آیه نازل شد که: «مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَنا» (حدید/11) کیست؟ که به خدا قرض بدهد. یهودی‌ها گفتند: خدا فقیر شده، وام می‌خواهد لذا می‌گویند: خدا فقیر «وَ نَحْنُ أَغْنِیاءُ» (آل عمران/181) ما بی نیاز هستیم. یهودی‌ها گفتند: به پیامبر مجنون و کاهن و ساحر و شاعر تهمت زدند. یهودی‌ها گفتند: مریم(نعوذ بالله) تهمت زنا.یهودی‌ها گفتند: یوسف (ع) تهمت زدند. نقل می‌کنند: که موسی (ع) به خداوند گفت: کاری کن که مردم پشت سر من حرف نزنند.خداوند فرمود: مردم ملاحظه من را هم نمی‌کنند و حرف می‌زنند مگر می‌شود نخ برداشت و درب دهنها را دوخت، که نخ هم کم می‌آید و تمام می‌شود.
4- اگر با کسی بد شویم همه‌ی حرف‌ها را نزنیم
قاری «قالَ هِیَ راوَدَتْنی‌ عَنْ نَفْسی‌ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ کانَ قَمیصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْکاذِبینَ» (یوسف/26) یوسف گفت (به عزیز مصر) که این خانم با من مراوده بد داشته خوب این می‌گوید او، و او می‌گوید، این آیه‌ای در قرآن داریم که: «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا» (حج/38) خداوند از افرادی که ایمان آورده‌اند دفاع می‌کند
«إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ»(غافر/51) خداوند وعده داده که بدرستیکه ما انبیاء و مومنین را یاری می‌کنیم.
* نکات و درسها:
1- متهم باید از خود دفاع کند.
2- اگر با کسی بد شدیم همه حرفها را نزنیم. یوسف هم پرده پوشی کرد و فقط گفت مراوده داشته نگفت دربها را بسته و چه چیز به من گفته، آخه «هَیْتَ لَکَ» یوسف/23 معنای بدی دارد. فقط رابطه بوده
سوال: «شاهد» چه کسی بود؟
جواب: بعضی گویند: کودکی در گهواره بود و حرف زد که سند ندارد، بلکه«شاهد» یکی از مشاورین عزیز مصر بود که ضمناً از اقوام آن خانم هم بود، و معلوم می‌شود که مشاور عاقل و با انصافی بوده در شهادت باید به حق شهادت دارد و ملاحظه نکرد که فلان فامیل من است، «شاهد» شهادت داد که. ببینید اگر پیراهن یوسف از پشت پاره شده معلوم می‌شود یوسف فرار می‌کرده و زن پیراهن او را گرفته و پاره شده، و اگر پیراهن از لو پاره شده معلوم می‌شود که یوسف به طرف او رفته نگاه کردند دیدند پیراهن از پشت پاره شه و مشت زن باز شد. پس:
3- در قضاوت «حق» را در نظر بگیریم نه «فامیلی» را
4- اگر خدا بخواهد بستگان مجرم هم حامی انسان می‌شود
و از این کارها شده، در کاخ فرعون زن از پشتیبان و به نفع موسی (ع) بود. افرادی در آستان دشمن ولی به نفع حق بوده اند
5- خداوند گاهی کارهای بزرگ را با چیزهای کوچک انجام میدهد
«وَ إِنْ کانَ قَمیصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَکَذَبَتْ وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقینَ» (یوسف/27) در اداره اگر سوال شد که قرآن درباره جرم شناسی چی دارد؟ این آیه درباره اداره جرم شناسی و انگشت نگاری خوب است. یعنی اداره اطلاعات می‌تواد برای کشف جرم از قرآن استفاده کرد.
نکته‌ها و درسها:
1- قاضی می‌تواند از قرائن کشف جرم و اثبات آن را نماید.
چون پاره شدن پیراهن که شاهد نیست قرینه است برای جرم، «فَلَمَّا رَأى‌ قَمیصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قالَ إِنَّهُ مِنْ کَیْدِکُنَّ إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظیمٌ»(یوسف/28) همینکه دیدند پیراهن از پشت پاره شد گفت(عزیز مصر) این کید شما زنها و کید و حلیه شما بزرگ است.
*- خداوند به چند چیز گفته بزرگ:
الف- شرک
ب-خلق پیامبر (ص) «وَ إِنَّکَ لَعَلى‌ خُلُقٍ عَظیمٍ» (قلم/4)
ج- روز قیامت «یَوْمٍ عَظیمٍ» (انعام/15)
و یکی هم کر و تدبیر و حیله زن را فرموده بزرگ است.
2- از این فهمیده می‌شود که: خداوند گاهی کارهای بزرگ را با چیز‌های کوچک انجام می‌دهد. پیامبر (ص) را در غار با تار عنکبوت. کلاغ نسل بشر را معلم می‌شود برای خاک کردن مرده‌ها. هدهد دو سفر می‌رود یک کشور مسلمان می‌شود. اینجا هم یک پیراهن پاره یک پیامبر را از تهمت نجات می‌دهد. شنهای کوچک طبس توطئه آمریکا را خنثی می‌کند.
6- قرآن «تهمت» را به تیر تشبیه می‌کند
«یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَ اسْتَغْفِری لِذَنْبِکِ إِنَّکِ کُنْتِ مِنَ الْخاطِئینَ» (یوسف/29) درباره تهمت چند جمله صحبت کنیم.جای شمشیر خوب می‌شود – ولی جای تهمت خوب نمی‌شود. مثال: دو نفر با هم دعوا می‌کنند و وسط دعوا یکی به دیگری می‌گوید دزد، مردم می‌آیند و آنها آشتی می‌کنند بعد می‌گوید تو گفتی دزد چرا من چه دزدیده بودم یعنی بقیه مسائل گذشت کردیم ولی چرا تهمت زدی که قابل گذشت نیست، زخم زبان مهم است.
قرآن تهمت را به تیر تشبیه کرده که به آبروی طرف پرتاب می‌شود: «ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَریئاً یَرْمِ بِهِ بَریئا»(نساء/112) «رمی» یعنی پرتاب، تیر به جسم و تهمت به آبرو
* تهمت را نباید کوچک شمرد: قرآن می‌فرماید: «وَ تَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیمٌ» (نور/15) فکر می‌کنید تهمت آسان ولی بزرگ است
* تهمت نباید تکرار شود «یَعِظُکُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِه» (نور/17)
* تهمت هم گناه دروغ را دارد و هم زیان غیبت را، چون غیبت آنچه هست می‌گوییم و وغیبت چیزی که نیست. چقدر درجامعه تهمت هست، ماه رمضان است عذرخواهی می‌کنیم قرآن می‌فرماید: «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ» (ق/18) هر چیز حساب و کتاب دارد چرا برای دیگران حرفها می‌زنیم. ما نمی‌خواهیم بگوییم همه مسئولین مملکتی عادل هستند ولی 95 درصد تهمت‌هایی که می‌نند تهمت است. از کجا و به چه دلیل، از خودش سوال کرده ای؟
* در تهمت حق و باطل پایمال می‌شود.
* در تهمت اعتماد و آبرو از بین می‌رود.
* در تهمت نیروهای خوب(و کار آمد) منزوی می‌شوند. در انقلاب خودمان چقدر انسانهای(شایسته) را با تهمت زمین‌گیر کردیم. خداوند رحمت کند شهید بهشتی ره را که آمده بود کاشان مادر خدمتشان بود، به پسرش گفت آن قصه را برای قرائتی هم بگو، گفت: در اتوبوس شرکت واحد بحث می‌شود که خانه بهشتی چند و چند طبقه و فلان و فلان است، یکی می‌گوید من خانه ایشان را می‌دانم ترا به خدا پیاده نشودی، می‌روند و می‌بینند که خانه ایشان یک طبقه است که مردم تا بیست طبقه هم برده اند. به بدها تهمت نمی‌زنند خوبها را نشانه می‌روند لااقل هر چه شنیدیم تحقیق کنیم و الا قبول نکنیم. حدیث داریم اگر مومنی را کسی تهمت بزند ایمانش در قلبش آب می‌شود همانگونه که نمک در آب. خداوند از اهل ایمان دفاع کرده ولی ایمان آنکه گفت از بین رفت. تهمتها را نپذیریم و بدگمان نشویم معذرت خواهی کنیم، شنیدیم آن را پخش نکنیم و به انتشار آن خوشحال نشویم.
7- خوشحالی به آبروریزی انسان گناه است
همه گناهان انجام آن گناه است ولی درباره آبروی انسان همینکه از آبروریزی آن خوشحال شویم هم گناه است چون قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَهُ فِی الَّذینَ آمَنُوا» (نور/19) اگر انسان از شراب خوشش آمد و از قمار کردن ولی انجام نداد گناه نیست ولی در آبروریزی مومن همینکه خوشحال می‌شویم گناه است.
* انواع تهمت هستندبه خدا و پیامبر و… رد شویم.
اسلام فرمود: کسی که تهمت می‌زند تا زیانه‌اش زده و شهادتش را قبول نکرده و فاسق است. «فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانینَ جَلْدَهً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَهً أَبَداً وَ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» (نور/4) هشتاد ضربه شلاق به او بزنید
حتی اگر سه عادل شهادت دادند ولی عادل چهارم نیست برای شهادت دادن باید آن سه نفر را هم تازیانه زد چون نتوانسته ثابت کنند جرم و گناه و زنا کار بودن طرف را. مواظب باشیم آبروی کسی را نریزیم که دیر پیدا می‌شود، اینجا زلیخا زن عزیز مصر به یوسف پاک تهمت زد
خدایا بحق محمد وآل محمد اگر تهمتی شنیده یا زده ایم، ما را ببخشید گریه و عذرخواهی کنیم. خیلی آبروریزی کرده ایم، آبروی مردم به نزد بعضی آب آب است. اگر بنده بگویم(یک دقیقه بگویم) امسال شما را می‌برم مکه مجانی به شرطی که یک مقداری لجن به کعبه بمالید می‌گویید نه و استغفرالله، حدیث امام صادق (ع) به کعبه نگاه کرد و گفت: کعبه خیلی عزیزی ولی آبروی مسلمان از تو عزیزتر است چرا لجن به آبروی مومن، شما مکه مجانی را با لجن مالیدن حاضر نیستید و فرمود آبروی مومن متعهد است نکنیم این کار را چه دختر و چه پسر و چه مسئول و غیر مسئول، لجن بهم نمالید. خدا عاقبت بعضی روزنامه‌ها را بخیر کند که چه کردند و نویسندگان آنها در قیامت چه روسیاه خواهند بود، به دیوارها چه چیزها نوشتند: اگر فهمیدید طرف مجرم است اقدام کنید اما بدون تحقیق روی موج سوار نشویم و آبرو را لت و پاره نکنیم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment