موضوع: تفسیر سوره نحل (6)
تاریخ پخش: 78/05/28
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقی بالهدی والهمنی التقوی»
1- یگانگی خداوند و عدم استعانت از غیر او
ادامه بحثهای گذشته، تفسیر ساده و مروری بر آیات سوره نحل تا آیه 22 رسیدیم.
«إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَالَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَهٌ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ» (نحل/22).
سراغ غیرخدا نروید معبود شما یکی بیشتر نیست، برای یکتایی خداوند دلیل زیاد است یکی از آنها امیرالمؤمنین علی(ع):
1- «فرزندم اگر خدای دیگری هم بود پیامبری هم از طرف او برای هدایت مردم فرستاده میشد» همه پیامبران مردم را به سوی خدای واحد دعوت کردهاند.
«لَأَتَتْکَ رُسُلُهُ وَ لَرَأَیْتَ آثَارَ مُلْکِهِ وَ سُلْطَانِهِ» (نهجالبلاغه/نامه31) رسولانش بیایند و آثار ملکش نشان داده شود.
دلیل دیگر: هماهنگی در هستی:
اگر نقاشی سر خروسی را کشید، دیگری پای او را و دیگری بالش را اینها با هم هماهنگ نخواهند بود. لب نوزاد به اندازه نوک پستان مادر است، گرسنگی او با مکیدن رفع میشود فوت کردن (باد کردن) نمیداند.
چشم از بیه است خداوند آن را با آب نمک (اشک چشم) همراه کرده، و فضای دور کرهی زمین به اندازهای است که اگر سنگهای آسمانی پرت شد به قدری است که بتواند آن را نابود و مشتعل کند اگر فاصله کم بود سنگها به زمین اصابت (خسارت زیادی به بار میآمد)، و شن زار با کف پای شتر هماهنگ است و گردن شتر برای اهرم بلند کردن بار باید بلند باشد،
از کهکشان تا سلول نظام آفرینش هماهنگ است، خورشید میتابد بخار به وجود آید و بعد ابر به وسیلهی باد جابجا شد، باران میآید، زمین جذب میکند ریشه درخت آب را هماهنگ با مواد غذایی جذب میکند، درست مثل یک بازی که یکی توپ را گرفته دیگری پاس میدهد، سومی آبشار میزند معلوم میشود طراحی منظم و هماهنگ دارد،
2- وجود بی نهایت نمیتواند متعدد باشد، مثل نور لامپ نورش تا محدودهای را روشن میکند و برای روشنایی بیشتر احتیاج به لامپ دوم و سوم و… داریم، اما بی نهایت نور، جایی برای نور دوم نمیگذارد.
محدودهها متعددند، مثل یکی، دوتا، سه تا، خانه و منزل و … چون دیوار دارد و محدود است اما اگر زمین یک خانهای بی نهایت شد جایی برای خانهی دوم نمیماند و امکان دومی هم در این صورت لغو است.
اگر گفتیم بی نهایت علم دارد چیز دیگر برای کسی نمیماند اگر علوم محدود شد یکی فیزیک، و دیگری شیمی و… متعدد امکان دارد.
3- انسان وقتی به بن بست رسید و گیر کرد و درها را بسته دید، دلش به سویی متوجه میشود. در حال غرق شدن یا سقوط با هواپیما گرچه انسانها با عقاید مختلف باشند باز همه در آن موقع حساس دنبال یک قدرتی میگردند (که بتواند آنها را نجات بدهد) و این دلیل بر آن است که توحید در عمق جان انسان است و اینکه انسان اثرات را از دیگری ببیند مثل اینکه اگر شما نبودی و یا قرص و آمپول و نسخه نبود چه میشد (از غفلت انسان است).
مثل اینکه شما به منزل یکی از دوستان مهمانی میروی بچهها و صاحبخانه به نزد شما میآید شما از همانجا یک شکلات بردار به بچه بده بعد بگو من را بیشتر دوست داری یا بابا را؟ میگوید شما را، حال آنکه منزل و امکانات و پذیرایی و شکلات از بابا است
این مسجد جمکران قم گاهی صدها هزار نفر جمعیت میروند مسئولین مسجد میگفتند گاهی افرادی مراجعه میکنند که اگر انسان اینها را در جای دیگر ببیند باور نمیکند اهل نماز و دعا و معنویت باشند معلوم میشود گیر کرده و به بن بست رسیده حالا آمده میگوید یا حجه بن الحسن (عج) انسانهایی را سراغ دارم که نمیخواهم در تلویزیون از آنها اسم ببرم که آخر عمر دیده قضیه مرگ و معاد جدی است وصیت کرده برایش نماز بخرند (نمی خواهم اسم ببرم بگویم همه او را میشناسید گردن کلفت بود.)
خلاصه بحث تا اینجا اینکه خداوند شما یکی است چون:
الف: اگر خدای دیگری بود پیامبر باید بفرستد.
ب: هماهنگی در آفرینش گویای یک ناظم و خداست.
ج: وجود بی نهایت جایی برای دیگری باقی نمیگذارد.
د: در بن بستها همه متوجه به یک قدرت میشوند «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (اخلاص/1).
2- عدم ایمان به قیامت، مریضی افراد
«إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَالَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَهٌ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ» (نحل/22).
آنها که به قیامت ایمان ندارند مرض قلبی دارند وگرنه در قیامت شکی نیست، ما در عمر چند بار میبینیم برگ درختها زرد شده میریزند و دوباره سبز میشوند، این نشانه معاد نیست؟ وقتی پوست بدن انسان میسوزد و دوباره پوست نو و تازه میروید نمیتواند دلیلی باشد؟ وقتی خون بدن انسان میریزد و بدن دوباره خونسازی میکند دلیل بر این نیست که دوباره سازی کار مشکلی نیست. جای شک برای وجود و قدرت خداوند نیست
سؤال: ما خاک و تکه، تکه میشویم؟
جواب: شما یک کرم را چند تکه کنید هر تکه یک سر و دم پیدا میکند و دوباره کرم میشود یک شاخه درخت انگور چند تکه، غرس میشود هر کدام یک درخت انگور میشود از ما یک تک سلول بماند کافی است، آیا مشکل است؟ خیر: میفرماید: «إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیرٌ» (فاطر/11).
ذرات به کجا و در کجا میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ» (بقره/20)
ذرات قاطی نمیشوند؟ میفرماید: «وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ» (بقره/29)
می فرماید: دیدید باران آمد زمین مرده زنده شد و درختها سبز شد.
«کَذلِکَ الْخُرُوجُ» (ق/11) زنده و خارج شدن از قبر هم به همین شکل است.
بچه بودم میخواستم بروم چراغانی پدرم گفت این لامپ را نگاه کن بعد گفت چراغانی هم صد لامپ است مثل همین.
وقتی معمار یک خانه ساخت نمیگویند خانههای بعدی را چگونه میسازی، ساخت خانه اول دلیل بر توانایی ساختن خانههای بعدی است. آیه دیگر میفرماید: «کَذلِکَ النُّشُورُ» (فاطر/9) به همین شکل نشر (و حشر ما) خواهد بود
سؤال: چگونه ما را از دل خاک بیرون میکشد؟
جواب: همانگونه که شیر را از دل علف بیرون میکشد.
مگر ما الآن از ذرات خاک پخش شده نیستیم، از یک تک سلول پدر و مادر و آن سلول هم از گندم و برنج و سبزی مناطق گوناگون شدند غذا و نطفه و ما…
3- ناگهانی بودن قیامت
سؤال: آقای قرائتی بگذار چند روز در دنیا خوش باشیم (بعد آخر عمر توبه میکنیم) چرا نمیگذاری؟
جواب: خداوند 13 مرتبه در قرآن کلمه «بَغْتَهً» را آورده یعنی ناگهانی و بدون خبر. من که نمیدانم مرگ چه زمانی به سراغ من میآید شاید این سخنرانی آخر من باشد. بعضیها یک مثلث انحرافی در ذهن دارند. الان اگر منحرف شدیم آخر عمر باز میگردیم انسان خوبی میشویم چند اشکال در این مثلث هندسی است.
الف: با انحراف بالا نمیرویم پایین میآییم.
ب: اینجا میدانی آخر خط کجاست دو سانت به آخر مانده برمی گردی آخر خط عمر معلوم نیست کجاست میتوانی ضمانت و امضا دهی که هفتاد سال عمر داری پس 65 سال خوش باشی و 5 سال آخر برگردی و توبه کنی؟ چهارده مرتبه میفرماید: «بَغْتَهً» ناگهانی میآید.
اگر ورقهای میدادند به مردم که مردنیها را بنویسید هیچ کس حاج احمد آقا فرزند امام خمینی(ره) را نمینوشت جوان بود انسان قبرستان میرود عکس جوانها از پیرها بیشتر است.
ج: خط انحراف ترمز ماشین نیست که هر وقت اراده کنی بایستد گناه بر اثر تکرار جزء خلق و خوی انسان میشود و ترک آن به این راحتی نیست 70 سال تریاکی باشد بعد آنرا ترک کند مگر میشود؟
مثلاً من طرح سخنرانیم این است که خنده هم در آن هست، در فوت مرحوم پدرم، رسم است میگویند زشت است صاحب عزا منبر رود گفتم یعنی چه که آخوند غریبه دعوت کنیم یکی از جلساتش را خودم منبر رفتم و شش بار خنداندم آخر به من یادداشت دادند که در ختم پدرت منبر رفتهای گفتم راست میگویی. پس وقتی خنده آوری جزء ذاتم شد در فوت پدرم هم این کار را میکنم، مثلاً تاجر و بازاری که عمری خمس نداده این عادتش میشود.
خاطره: تاجری در بازار خمس نمیداد، او منش خوبی داشت میگوید من خیلی با او صحبت کردم که خداوند به تو سرمایه زیاد داده خدمتی به جامعه بکن. بیمارستانی، درمانگاهی، مدرسهای، مسجدی بساز و خمس بده، خلاصه قبول کرد و گفت من فلان و فلان آقا را قبول ندارم گفتند بالاخره روی کرهی زمین یک آقا هم نیست که قبول داشته باشی. البته چون فوت کرده باید اسمش ببرم مرحوم آیت الله سید احمد خوانساری که امام خمینی(ره) در مسأله حرمت شطرنج دربارهی ایشان فرمودند: نظر ایشان که در علم و اجتهاد و دقت و تقوای ایشان حرفی نیست، هم این است که مانعی ندارد.
گفت من ایشان را قبول دارم ولی به شرط اینکه به منزل ما بیاید، گفتند که مرجع تقلید که منزل تاجر نمیآید (بلکه تاجر باید برود دست آقا را ببوسد) این منشی آمد منزل آقا عرض کرد که چنین داستانی است و جسارت است که من تقاضا کنم ایشان بیاید ولی اگر قبول بفرمایید دو مطلب هست:
1- اینکه انسانی را از جهنم نجات داده ای
2- عدهای از فقرا و گرفتارها از پول او به سامانی میرسند
ایشان فرمودند: من هم به این دو دلیل میآیم (و الا مرجع تقلید که خانه تاجر نمیرود رفت و این تاچر 90 ساله که حدود 20، 25 سال قبل چکهای 500 میلیونی و یک میلیاردی داشته مقابل آقا نشست و گفت میدانم در آستانهی مرگ هستم تاجرها توجه کنند البته شما که تاجر نیستید ولی ممکن است فردا تاجر بشوید فکر نکنید تاجرها حالا فکر دارند تاجر شدهاند یک بیابان داشتهاند، یک اتوبان در کنارش رد شده پولدار شد. این فکر میکند مغز اقتصادی دارد، البته بعضیها مخ اقتصادی دارند و جان کندهاند بعضیها هم حضرت عباسی از خواب بلند شده زمینشان به خیابان خورده پولدار شدهاند. خیلی هم پولدارها، یه وقتی به یک پولداری گفتن گفت تلاش کردم گفتم بیا چقدر تلاش حیا هم خوب چیزی است برادر و پسر عمویت شش برابر تو تلاش کرده یادت هست هر سال توی مدرسه تجدید میشدی تو مخی نداشتی و از نظر درس هم 16 تا تجدیدی میآوردی. حالا میگویی تلاشگر شدی؟ بعضیها راست میگویند جان کندهاند بعضیها هم دری به تخته خورده پولدار شده اند)
این تاجر به آقای خوانساری گفت شما زحمت کشیدهاید تشریف آوردهاید ولی بعد از 90 سال من نمیتوانم یک لحظه دل بکنم. اینکه بگویی دو سال آخر من برمیگردم درست نیست، اگر خصلت شده دیگر نمیتوانی دست بکشی.
آنها که به قیامت ایمان ندارند مستکبر هستند نه اینکه دلیل ندارند میخواهند خوش باشند. میفرماید: «بَلْ یُریدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ» (قیامت/5) اراده کرده انسان تا جلو خود را بشکافد.
مثلاً میخواهد غیبت کند میگوید فلانی غیبت ندارد تا راه برای غیبت کردنش باز شود، از زمین مردم نرو، میگوید: از کجا آورده مالکیت او را زیر سؤال میبرد تا بتواند راه برای سوء استفاده باز کند.
مثلاً میخواهد راحت باشد میگوید تقلید چیست، و مبنای آن چیست؟
جواب: مبنای آن زلف شماست، چطور زلف را به دست آرایشگری میسپاری، قرص که میخوری و از دکتر گرفتهای و چطور کت و شلوار را به خیاط دادهای، همه چیز زندگی را اتوماتیک از کارشناس آن استفاده میکنی حال به دین که میرسد میگوید مبنای آن چیست؟
مریض است، میخواهد راه را باز کند تا بگویدی تقلید نیست، تا هر جور که میخواهد زندگی کند
4- آگاهی خداوند بر اعمال
«لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرینَ» (نحل/23).
باز اینجا میفرماید خداوند کارهای مخفی و علنی شما را میداند.
5- بزرگواری ائمه در برخوردهای اجتماعی
امام حسین(ع) از خرابهای عبور میکرد عدهای از فقرا داشتند غذا میخوردند وقتی حضرت(ع) را دیدند از او دعوت کردند با آنها هم غذا شود حضرت قبول کرده و بر سفره آنها نشست در پایان گفتند که ما باور نمیکردیم شما با ما هم غذا شوید حضرت فرمود: «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرینَ» یکی از مشکلاتی که هنوز متاسفانه جمهوری اسلامی نتوانسته حل کند این است که در غذا خوردن سلسله مراتب دارد.
داستان: امام رضا(ع) بعد از آنکه به او زهر دادند و داشت به خود میپیچید حضرت بدون غلامها غذا نمیخورد با همان حالت بر سر سفره نشست بعضی که میدانستند به حضرت(ع) گفتند شما کسالت دارید فرمود تحمل میکنم وقتی بردهها غذا خوردند و رفتند آن حضرت از شدت درد و زهر همانجا به زمین افتاد و فرمود من نمیخواستم که آنها ناراحت و نگران شوند و راحت بتوانند از غذا استفاده کنند.
داستان: خداوند رحمت کند نواب صفوی را در مجلس تکیه به دستش تکیه داده و نشسته بود فرد آمد و کنار او ایستاد و پایش را روی دست ایشان گذاشت و متوجه نشد مدتی که او ایستاده بود ایشان تحمل کرد بعد که اطرافیان متوجه شدند گفتند چرا؟ فرمود: من نمیخواستم او خجالت بکشد اینها واقعاً درس است.
از فلانی عیبی سراغ داری راز نگه داری کن، سند داری پاره کن، (من خودم چند سند داشتم از چند نفر ترسیدم روزی با او مخالف شوم و شیطان مرا گول بزند فتوکپی آنها را پخش کنم همه را پاره کردم)
بله یک وقت عیب عمومی است راننده ناشی اگر داد نزنی ماشین را چپه میکند، لذا داریم بعضی وقتها عیب واجب و بعضی جایز است، ولی عیب شخصی را کتمان کنیم.
علامت تکبر چیست؟
(شما دانشجو هستید فردا مهندس میشود میگویید آقای قرائتی ما با شما عکس بگیریم ولی اگر بچههای کوچه این تقاضا را کردند میگویم من حالا کار دارم این علامت تکبر من است که با دانشجو حاضرم ولی)…..
داستان: خداوند حضرت آیت الله مشگینی سلامتی بدهد را در زمان شاه ایشان در کاشمر تبعید بود یک پیرزن کاشمری روضه خوانی داشت و منبری آن دیر کرده بود ایشان از مقابل خانهی او رد میشد زن ایشان را نشناخت گفت آقا شما روضه هم میخوانی؟ روضه خوان ما دیر کرده فرمود: بله. رفت روضه خواند و 5 ریال هم پیرزن به او داد.
البته شاید هم آن روضه قبول شده باشد، گاهی برای هزار طلبه و ملا صحبت کنی مهم نیست روضه برای پیرزن مهم است،
شما دانشجو هستید و خیلی کارها میتوانید انجام دهید، بروید در روستاها بچهها را جمع کرده برای آنها کلاس بگذارند.
امروز رئیس دانشگاه یک حرفی زد لذت بردم، گفت از افراد مختلفی آمدهاند اینجا که اسمش را در تلویزیون نبرم. همسایه شما با فرهنگهای مختلف شما دانشجو هستید بروید و نگذارید فرهنگ آنها خراب شود، چند نفر از شما که همسر هم دارید بروید و آنها را در خط و ریاضی و ادبیات و… کمک کنید و کلاس بگذارید و دانشگاه هم کمک کند که رئیس دانشگاه گفت من اینکار را میکنم. هر دانشگاهی همسایههای خود را بکسل کند، ماشین خوب تنها این نیست که خود برود بلکه آن است که ماشین قراضهها را هم بکسل کند.
«وَ إِذا قیلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا أَساطیرُ الْأَوَّلینَ» (نحل/24).
به افرادی میگویند جمهوری اسلامی، و این منبریها چه میگویند و تلویزوین چه میگوید.
در قرآن داریم: «ثانِیَ عِطْفِهِ» (حج/9)، «ثانِیَ» یعنی: دو و «عِطْف» یعنی: کتف. هرچه به او میگویند کتفها را بالا میبرد، حاضر نیست بشنود.
ما رفته بودیم در زندان افرادی را ببینیم ضمناً گفتند منافقین هم هستند رفیقم همراه من به یکی از آنها گفت ایشان را میشناسی نگاه کرد و گفت نه همراه گفت: سالها ایشان در تلویزیون است گفت: سازمان به ما دستور داده تلویزیون را نگاه نکنیم، نگاه کن حق است قبول کن و ناحق را قبول نکن قرآن دربارهی اینها میفرماید: «وَ أُشْرِبُوا فی قُلُوبِهِمُ الْعِجْل» (بقره/93) چنان عشق دنیا در دل بنی اسراییل رفته بود که خدا را به گوساله معامله کردند.
می فرماید: «الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر/18). حرفها را گوش بدهد و بعد نیکویی را از آنها را قبول کند.
وقتی به آنها گفته میشود پروردگار شما چه نازل کرد؟ میگویند: اینها اسطوره و داستانهای گذشتگان و تکراری است.
الان هم در کتابهای جامعه شناسی هست که دین زاییدهی جهل است، توجیهاتی هم دارند که گذشتگان وقتی چیزهایی را میدیدند که نمیفهمیدند میگفتند کار، کار خداست، خدایی را بافته که هر چه را نمیفهمند به او نسبت دهند، امروز دنیای علم پرده از اسرار برداشته.
جواب:
الف: هرکس بی سوادتر است باید ایمانش قویتر باشد اگر ریشهی ایمان جهل است و هر چه باسوادتر شد باید ایمانش کم شود، پس باید بوعلیها و فارابیها، ذکریای رازیها و اینیشتنها ایمانشان ضعیفتر باشد.
یک حرفی هم راسل میزند بشنوید او میگوید:
من اول دین داشتم و میگفتم همه چیز از خداست بعد گفتم خدا از چیست؟ ماندم پس دست از دین برداشتم
می گوییم: الآن چه میگویی میگوید همه چیز از همین ذرات ماده است میگوییم آقا این ماده از کجاست؟ میگوید از قدیم بوده میگوییم پس بگو خدا از قدیم بوده، شما یک بودهی باشعور را قبول نکردی رفتی سراغ میلیونها بودهی بی شعور (تو مغز داری؟)
6- ایجاد خطوط انحراف و مشارکت در گناه منحرفین
«لِیَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَهً یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذینَ یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ» (نحل/25).
افرادی با یک مقاله، مجله، روزنامه گروه و افرادی را گمره میکنند و یا با سخنرانی و دین سازی و دین تراشی. میفرماید: اینها غیر از خط انحرافی بار گناه گمراه شدگان را هم دارند، وزر و گناه خود را کامل دارند و هر درصدی که در گمراهی شریک بودهاند را هم دارند، مواظب باشیم
حدیث: روز قیامت قطرهی خونی به سینهی بعضی ریخته میشود سؤال میکنند برای چیست؟
جواب داده میشوند که: مظلومی را کشتند و تو به اندازهی یک قطره خون سهم داشتی.
حدیث: کسی که قمار میکند و شما نگاه میکنی (و عکس العملی نداری) به همان اندازه در گناه شریک میشوی. مظلومی کتک میخورد یا باید برخورد کرده و یا رد شوی تماشای آن ظالم را جری و مظلوم را جریحه دار میکند. روز قیامت میگویند: اینها رئیس ما بودند عذابشان دو برابر باشد. خطاب میآید: شما آنها را تشویق به گناه کردید.
آمد خدمت امام صادق(ع) عذرخواهی کرد که در دستگاه بنی عباس هستم.حضرت(ع) فرمود: اگر مثل شما به دستگاه آنها نرفته و کمک نمیکردید آنها نمیتوانستند زور گفته و ظلم کنند.
تمام قدرت نماییهایی که سوزن در دوختن میکند برای نخی هست که همراه اوست و الا او بدون نخ کاری نمیتواند بکند. قرآن میفرماید: انتقاد از فرعون بعد میفرماید: «آلَ فِرْعَوْنَ» چون اگر آل نبود او قدرت نداشت.
لذا حدیث داریم قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «إِذَا مُدِحَ الْفَاجِرُ اهْتَزَّ الْعَرْشُ وَ غَضِبَ الرَّبُّ» (تحفالعقول/ص46) وقتی ستمگری را ستایش میکنند عرش خدا به لرزه میافتد به همان اندازه که تاجر بالا رفت حق پایین میآید و لذا فرمودهاند: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «احْثُوا فِی وُجُوهِ الْمَدَّاحِینَ التُّرَابَ» (منلایحضرهالفقیه/ج4/ص11)
کسی که برای ستمگر مداحی میکند خاک به صورتش بریزد چون طاغوت پروری میکند و لذا فرمودهاند تعریف و تمجید را روبروی افراد نکنید، کسیکه روبرو کسی را تعریف میکند در حقیقت او را ذبح میکند.
باز میفرماید: «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ» (مائده/2). در کارهای خوب شریک شوید اگر عید قربان تنهایی نمیتوانی ده نفری شریک شوید قربانی کنید حتی راضی شدن به گناه هم گناه دارد.
7- خداوند خنثی کنندهی توطئهها
«قَدْ مَکَرَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ» (نحل/26).
یعنی قبل از شماها هم افرادی توطئه گر بودند، خداوند برنامهاش این است که توطئهها را خنثی کند و از پایه ویران میفرماید. به انبیاء گفتند: ساحر، مجنون، شاعر، نسبت به انقلاب ما چقدر توطئه کردند در طول تاریخ چقدر افراد توطئه کردند.
بالاخره پنهانها را خداوند ظاهر و رسوا میکند، امروز شعار زیاد بدهی که گندم کاشتهام صبر کن چند روز دیگر معلوم میشود خیر جو است، روشن و ظاهر میشود پنهانها، توطئه مثل کف میماند چند وقتی میماند، بالاخره کنار آب رفته و حقیقت معلوم میشود، کدام باطلی پایدار مانده و کدام حقی برای همیشه مانده؟
(قهر خدا میآید بلکه خود خدا میآید و از آنجا که پیش بینی نمیکردند عذاب بر آنها میآید)
می گوید خانه که ضد زلزله است و ماشین هم ضد گلوله اینها بیمه میکند پس باید هیچ مسئول مملکتی از دنیا نرود.
یکی رزق است که میفرماید: «مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» (طلاق/3) یکی قهر خداست که میفرماید: «مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ» (نحل/26)
میگوید حالا مدرک را بگیرم آنقدر دکتر و مهندس مدرک گرفتند و بیکار هستند: «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی لیسانس» گرسنگی میخورد چه جور.
بر خداوند توکل کنید، فکر نکنید اگر پول باشد و یا فلان داماد مایه خوشبختی، شما بندهی خوبی برای خدا باشید خدا هم بلد است خدای خوبی باشد.
حدیث: بندهی من تو بندهی خوبی باش من بلد هستم چکار کنم، (به من نگو چکار کن من خیلی سال است خدا هستم) تو تجربه نداری بگو تو خدایی بقیه را هم درست کن همه چیز دست اوست اگر بخواهد میگیرد: «إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدیدٍ» (فاطر/16) اگر بخواهد شما را میبرد و یک گروه تازه میآورد خدایا تا حالا در کشور ما خیلی توطئه بوده، واقعاً تا حالا کشور ما را خدا نگه داشته، آخه یه وقت میگویند آقای قرائتی، پنیر و تخم مرغ، گران است همه آنها را قبول دارم ولی هر وقت هم ما کاری میکنیم در دنیا میدرخشد ما در مسابقات علمی، شیمی و کشتی، قاری قرآن برنده و هشت سال جنگ کردیم و یک وجب به دشمن نداریم، در مسائل سیاسی روز بروز جلو میرویم، 20 انتخابات داشتهایم، همه بر سر ما میزنند و ما جلو میرویم باز هم خدا را نمیشناسیم (کور شود انسانی که خدا را نبیند. ما دو نفر را زمان جنگ داشتیم. میگفتیم برادر لیبی، برادر سوریه این هم چه برادر و چه خواهری میگفتیم بالاخره همین دو کشور هم با ما بودند خدا را نمیبینیم این در اثر ولایت فقیه بود، اگر دست ما در دست امام خمینی (ره) نبود، اگر میخواهم جان بدهم خودم را فدای چه کسی بکنم، فدای کسی که محبت داشته باشم امام خمینی(ره) جانشین پیامبر (ص) و ولی خداست اطاعت، نه با تبصره و قانون فلان، آنشب که مادر مرا زایید بند به تو نزایید من و تو مستقل هستیم و بندهی خدا، خدا هم پیامبر(ص) او هم امام و امام زمان(ع) میفرماید: ولایت فقیه، انسان وقتی بند به خدا شد با خدا معامله میکند ولی اگر بند به خدا نبود تبصره و قانون برشی ندارد، مملکت ما تنها با قانون و تبصره نمیشود لذا فرموده: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» (نحل/90) که دنبال عدل به احسان اشاره شده است.
یعنی عدل تنها فایدهای ندارد، پیچ و مهره روغن هم میخواهد، و استدلال عاطفه هم میخواهد. خدایی که با عقل فهمیدی اشک ندارد ولی خدای با استدلال و انس و مناجات و خدای عاشق و معشوق انسان را برای نماز شب بیدار میکند، خدای دور و تسلسل خوف ندارد، ما استدلال را کنار عاطفه میخواهیم، قانون و کنار آن عشق.
هرچه همه کشورها دارند ما هم داریم رئیس جمهور و ما به اضافه ولایت فقیه و همه مقررات و با اضافه رضای خدا، و مثل اینکه دین عیسی و موسی را قبول داریم اضافه پیامبر (ص) را هم داریم بنابراین ما برنده هستیم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»