تفسیر سوره نحل – 2

موضوع: تفسیر سوره نحل (2)
تاریخ پخش: 78/04/31

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در جلسه قبل تفسیر سوره نحل را شروع کردیم که آیات بعد را تفسیر می‌کنیم چون یکی دو تا آیه بیشتر تفسیر نکردیم از آغاز سوره شروع کنید.
قاری: «أَتى‌ أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‌ عَمَّا یُشْرِکُونَ یُنَزِّلُ الْمَلائِکَهَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‌ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاتَّقُونِ» (نحل/2-1).
1- احترام و مرتبه‌ی ملائکه
در قرآن سه آیه داریم که «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ» (قدر/4) اینجا داریم «بِالرُّوحِ» روح همان روح الامین، فرشته بزرگ است، چون مهم است حسابش جداست، رسم و ادب این است در یک جمعی اگر بزرگتری هست برای او خط ویژه می‌روند. (مثلا میهمان که انسان دارد اول می‌گوید حضرت امام مهمان ماست بعد نام دیگران را می‌گوید و در یک جلسه عروسی مکان عروس و داماد با دیگران فرق دارد، و سر کلاس جای استاد مقداری بلندتر است، سخنران می‌رود بالای منبر، در یک جا که چند پایه هست پایه‌ای که طرف قبله هست کاشیکاری می‌کنند و برای آن خط ویژه می‌روند.
«تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ» روح همان ملائکه است ولی حسابش جداست، و به همین دلیل خداوند برای نماز هم خط ویژه رفته.
2- اهمیت نماز
لذا می‌فرماید: «إِنَّ صَلاتی‌ وَ نُسُکی» (انعام/162)، «نسک» از «مناسک» یعنی عبادات حج و نماز هم جزء عبادت است ولی آنرا جدا آورده می‌فرماید: بدرستیکه نماز من و عبادات من.
وقتی می‌فرماید: عبادات من، نماز هم در آن هست، ولی حساب نماز از بقیه عبادتها جداست، اسمش هم جدا آمده. می‌گویند فلانی و هیئت همراه، نمی‌گویند این گروه، چون فلانی هم جزء این گروه است ولی فلانی خط ویژه دارد.
به همین دلیل گفته‌اند شخصیتهای مذهبی، علمی را (با احترام برخورد کرده و نامشان را با تکریم بیاورید) چند روز قبل نامه‌ای بدست من رسید
کارندارم که از بعضی دانشجوها بود) نوشته بودند که در جمهوری اسلامی که هیچکس را بردیگری امتیازی نیست.
این ضد قرآن است چرا امتیازی نیست (13 تا امتیاز است).
3- امتیازات و مراتب در اسلام
الف: انقلابی بر غیر انقلابی «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ» (نساء/95).
کسی که مجاهد است بر غیر مجاهد برتری دارند.
ب: با سابقه و بی سابقه
«وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» (واقعه/11-10)
ج: کسی که علم و دانش دارد بر جاهل و کم سواد ارجح‌تر است.
د: با تقوا بر بی تقوا و کم تقوا
معنی ندارد همه یکی هستیم، (همه یکی هستیم مگر همه خل باشیم) در حقوق همه یکی هستیم ولی در ادب همه یکی نیستیم، استاد و شاگردی، پدر و پسری، گفته‌اند.
در کعبه ابراهیم و اسماعیل(ع) با هم کعبه را ساخته‌اند، اما خداوند نمی‌فرماید، ابراهیم و اسماعیل کعبه را ساختند. می‌فرماید: ابراهیم کعبه را ساخت بعد می‌فرماید اسماعیل هم یک خشتی دست او می‌داد حساب یک کارگر با بنا جداست می‌فرماید: «وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ» (بقره/127). و زمانی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه (کعبه) را بالا برد، «وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُ»
(آقا ما افطاری داریم استاد و شاگرد با هم بیایید، باید بگوییم استاد تشریف بیاورند بعد بگوید شاگرد هم بیایند یک حسابی است، استاد، پدر، پیرمرد، سید، باتقواتر و سابقه دارتر)
به همین دلیل وقتی نام امام را می‌آوریم می‌گوییم(ع)
4- رعایت احترام پیامبر(ص)
قرآن می‌فرماید: «وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ» (حجرات/2) خواندن پیامبر(ص) مثل صدازدن بعضی توسط دیگر نباشد.
یعنی اسم پیامبر(ص) با بقیه فرق می‌کند می‌آمدند پشت خانه (حجره) حضرت می‌گفتند: محمد! بابا پیامبر است، صدا زدن پیامبر را مثل صدا زدن بعضی توسط بعضی دیگر را نباشد وقتی همدیگر را صدا می‌زنید با ادب باشید. با کمال تاسف در تحصیل کرده‌ها هم دیده می‌شود که عروس به داماد می‌گوید: احمد، بچه دو ساله که نیست اتفاقا بچه دو ساله را هم فرموده‌اند با ادب صدا بزنید بگو: احمد آقا، اسم پدر را (تنهایی بزنید) بگو: بابا اسم شوهر و خانم را با کرامت ببرید.
من یکی از غصه‌هایی که می‌خورم بچه‌های ما تا کوچکترند ادبشان بیشتر است، دبستانی بیشتر، راهنمایی کمتر و دبیرستان و دانشگاه کمتر و طوری می‌شود که استاد از شاگرد می‌ترسد و این بد است، پدر از پسر می‌ترسد و مادر از دختر.هرچه انسان با سوادتر می‌شود باید ادبش بیشتر باشد. «یُنَزِّلُ الْمَلائِکَهَ بِالرُّوحِ» (نحل/2). «یُنَزِّلُ الْمَلائِکَهَ» یعنی: خداوند ملائکه را می‌فرستد «بِالرُّوحِ» گفتم در قرآن «الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ» است و اینجا «بِالرُّوحِ».
و شاید هم معنایش این است که «روح » یعنی وسیله «حیات »، یعنی فرشته‌ها وسیله حیات می‌آورند. مثل «أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا» (شورى/52) و «اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ» (انفال/24) یعنی قرآن شماها را زنده می‌کند، و پیامبر(ص) شمارا زنده می‌کند، فرشته‌ها همراه با چیزی که شما را زنده کرده و حیات معنوی می‌دهد. منتهی همه بر مدار اراده خداوند.
5- شأن و مکان نزول ملائکه
سؤال: بر چه کسی فرشته‌ها نازل می‌شوند؟
جواب: بر هرکس که خداوند بخواهد، و خداوند حکیم است بی‌دلیل نمی‌خواهد می‌فرماید: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ» (انعام/124) خداوند می‌داند بر چه کسی فرشته نازل کند.
سؤال: آیا بر ما هم فرشته نازل می‌شود؟
جواب: به عنوان وحی خیر بلکه به عنوان امداد آری.
دو بار در قرآن داریم که: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ» (فصلت/30) کسی اگر گفت خدا و پای آن ایستادگی کرد فرشته بر آن نازل می‌شود و امداد می‌کنند و با ما رابطه دارند، پس فرشته به عنوان وحی بر گروهی و به عنوان امداد بر گروهی.
6- امداد فرشتگان در جنگ بدر
در سوره آل‌عمران دارد که خداوند در جنگ بدر هزار فرشته برای امداد فرستاد. این مطلب تو دهنی برای کسانی که می‌گویند (در روزنامه‌اش نوشته بود) که کربلا به خاطر خشونت در جنگ بدر است مگر جنگ بدر را پیامبر(ص) راه انداخت که خشونت داشت.
خداوند به پیامبر فرمود باید جنگ کنی، حضرت عرض کرد خدایا دشمن عددش زیاد و ما کم هستیم خداوند فرمود باید، عرض کرد شن زیر پای ماست، خداوند فرمود باران می‌فرستم شنها سفت می‌شود، حضرت عرض کرد که بعضی‌ها جنب هستند فرمود باران می‌فرستم غسل کنند، عرض کرد عدد ما کم است فرمود فرشته می‌فرستم خداوند فرمود: الا و لابد باید جنگ کنی.
1- جنگ بدر به دستور خداوند بود
2- 60 آیه در سوره آل‌عمران دارد
می فرماید: «لِیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولاً» (انفال/42).
باید و باید و باید، خداوند در جنگ بدر هزار فرشته فرستاد بعد فرمود دو هزار دیگر هم می‌فرستم بعد فرمود اگر مشکل بود بعد دو هزار دیگر هم می‌فرستم، اینها متن وحی است، حدیث و تاریخ هم نیست، حال جنگ بدری که به اراده خداست، کسی بگوید خشونتی بود، کربلا هم انتقام کشیدند. این حلقوم مثل (عین) حلقوم یزید است، سر بریده امام حسین(ع) را گذاشت داخل طشت گفت دیدی سرت را بریدم این هم عوض بدر، آنوقت در جمهوری اسلامی در روزنامه ما بنویسید این هم عوض بدر، عین حلقوم یزید است.
جنگ بدر 60 آیه دارد این روزنامه‌ها چه چپ و چه راست چه انقلابی یا ضد انقلابی لااقل یک اسلام شناس را اجیر کنند یک چیزی که ضد قرآن است نشر ندهند. من به یک کشور رفتم (کاری ندارم کجا چون برای رابطه‌ها الآن نمی‌شود حرفی زد) دیدم نوشته شارع ابولهب یعنی خیابان ابولهب، گفتم این آبروریزی است چون قرآن می‌فرماید: «تَبَّتْ یَدا أَبی‌ لَهَبٍ وَ تَبَّ» (مسد/1) (مرگ بر) بریده باد دو دست ابی لهب.
کسی که قرآن به او این چنین خطاب می‌کند، اسم خیابان برایش گذاشته‌ای؟ حیا کن اگر می‌خواهید آبرو ریزی کنید به شکلی باشد که بهش بیاید (مناسب باشد و مورد قبول) انسان فحش هم که می‌دهد مثلا ممکن است بگوییم قرائتی در خیابان رقصید، ممکن است من صد رقم گناه انجام بدهم ولی با لباس عمامه حاضر به اینکار نشوم، حتی اگر مست هم باشم متاسفانه از بس عقده و نفهمی هست نمی‌گوید 61 آیه درباره جنگ بدر هرچه هم پیامبر(ص) عرض کرد که مشکل داریم خداوند فرمود همه را حل می‌کنم لذا داریم که: «وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ» (محمد/7) باران آمد شنها سفت شد (و شما در راه رفتن مشکل ندارید.
«لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ» (انفال/11) جنب بودید از آن آب غسل کردید. و می‌فرماید اصلا دید دشمن را عوض کردم به شکلی که دشمن وقتی شما را می‌بیند بترسد و شما دشمن را کم ببینید و قدرت حمله شما زیاد شود.
دید عوض شد، شن و جای پا سفت شد، باران نازل، جنب غسل کرد، فرشته‌ها نازل و 61 آیه که الا و لابد باید بجنگید، حالا ما بگوییم بله یک خشونتی بود. امیدوارم خداوند اگر دین را می‌گیرد هیچ وقت عقل را نگیرد.
«یُنَزِّلُ الْمَلائِکَهَ» فرشته‌ها نازل شدند «عَلى‌ مَنْ یَشاءُ» هرکس خدا بخواهد «مِنْ عِبادِهِ» باید بنده خدا باشد.
اگر ما بنده خوب خدا نباشیم شیطان ما را کمک می‌کند اینجا یک لطیفه بگویم.
ما دو جرقه و وحی داریم:
الف: الهی: نسبت به مادر موسی: «وَ أَوْحَیْنا إِلى‌ مُوسى‌» (اعراف/117)
ب: شیطانی: «وَ إِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلى‌ أَوْلِیائِهِمْ» (انعام/121) شیاطین به دوستانشان وحی می‌کنند.
7- نشانه‌ی الهی یا شیطانی بودن افکار
سؤال: علامت اینکه این کار به ذهن آمده الهی است یا شیطانی چیست؟
جواب: علامه طباطبایی(ره) می‌فرماید: اگر چیزی که می‌ذهنت آمده قفل شدی و عصبانی شیطان است و اگر باز شدی و آرام الهی است.
اگر کسی فحش داد، جواب دادی که بابا و ننه‌ات (مادرت) و عصبانی این شیطانی است. ولی اگر بگویی داد که داد «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ» (آل‌عمران/134) فرو بردی بخشیدی و عفو کرد بعد از جسارت آرامش الهی است هیجانی و عصبانی شیطانی است، آیه بعد
8- نعمت‌های فراوان خداوند و تفکر در آنها
«خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ تَعالى‌ عَمَّا یُشْرِکُونَ» (نحل/3). خداوند آسمانها و زمین را آفریده و البته این هم شوخی نیست. تمام ستاره‌ها زینت آسمان اول هستند یعنی ما دستمان به آسمان دوم نمی‌رسد.
حال هرشب یا اگر دروغ نگویم. هرچند شبی که از تلویزیون گفته می‌شود که یک ستاره کشف شد یعنی هنوز از اول خلقت آن ستاره نورش به زمین نرسیده بود که از او عکس و فیلم برداری کنند چون باید نور به دوربین برسد تا بشود عکس و فیلم برداری کرد و آن هم سرعت نور که این همه زمان به دستگاه و زمین نرسیده و پیچیدگی خلقت زمین، درباره زمین فکر کرده‌اید؟
خداوند در قرآن درباره زمین 20 صفت ذکر کرده، کمی درباره نعمتها فکر کنیم. خداوند علامه طباطبایی(ره) را رحمت کند یک سیب را ده دقیقه می‌خورد ولی 20 دقیقه به آن نگاه و فکر می‌کرد.
درباره نان فکر کنیم چند نفر کار کرده و زحمت کشیده‌اند تا به دست ما رسیده؟ زمین جماد چگونه گیاه تحویل می‌دهد و گندم چگونه اسپرم و سلول زنده می‌شود؟ این حیات (و زندگی) کجا بود؟
آسمان و زمین را به حق آفرید «بِالْحَقِّ» یعنی آفرینش الکی (و بیهوده) نیست، پس وقتی خلقت، عبث و بیهوده نیست ما هم بیهوده نباشیم.
در قرآن چند تعبیر دارد:
الف: عبث: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً» (مومنون/115) فکر می‌کنید یاوه (وبیهوده) آفریدیم.
ب: لهو: «لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لاَتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا» (انبیاء/17) هستی لهو نیست.
ج: باطل: «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً» (آل‌عمران/191) هستی باطل نیست.
پس اساس خلقت بر حق است و این می‌شود جهان بینی که لعنت مدرن است و در حقیقت یعنی دید، در دید الهی جهان بر حق است پس من هم باید برحق باشم.
و دید مادی می‌گوید تصادف است هدف در کار نبوده و نقشه هم نبوده، می‌گوید از خورشید تکه‌هایی جدا و پوست آنها سرد شد. داخل آن هنوز گداخته مانده و پستی و بلندیهایی هم پیدا شد و ما هم درست شدیم طرح و طراح و هدفی نبوده، پس من در یک هستی و جهان بی هدف هستم پس باید خوش باشم و هرچه دزدی نکرده کوتاه آمده‌ایم. اگر انسانی فکر کند که این خانه صاحب دارد.
هدف دارد دوربین هم هست، لب درب هم مچ می‌گیرند یک نوع حساب و کتاب و برخورد داری و اگر بفهمی خانه صاحب و حساب و کتاب ندارد نوع برخورد فرق می‌کند.
این هستی صاحب دارد خدا، حساب دارد قیامت، زیر دوربین هستیم «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/14) می‌گوید حرام نشوید، چون امسال تجدید شدی، درس نخواندی یعنی همه امکانات از استاد و کلاس و آب و برق… همه هدر رفت، اینکه بگویی اختیار با خودم هست نمی‌خواهم درس بخوانم یعنی بی توجهی و پشت پا زدن به همه امکانات و مقدمات.
وقتی می‌فرماید: هستی حق است، یعنی‌ای جوان اگر راه باطل رفتی کل هستی را الاف کرده‌ای و هدر داده‌ای.
هستی حق است ما هم باید حق شویم، اگر ما باطل شدیم هستی هم باطل می‌شود «تَعالى‌ عَمَّا یُشْرِکُونَ» این جمله در دو آیه قبل هم آمده بود چرا تکرار شده.
بحثی دارد فخر رازی که چرا آیات تکرار شده می‌گوید 10 تا فایده دارد.
(گاهی به من هم می‌گویند، آقای قرائتی حرفهای شما تکراری است بلکه گاهی می‌دانم که دارم تکرار می‌کنم گاهی هم یادم نیست، البته تکرار هم بد نیست انسان گل خوشبو را دوبار بو می‌کند، دفعه دوم آقا تکرار است پس یک بار بو می‌کنم.)
9- اصلی برای تعلیم و تربیت
اصل تعلیم زمانی که او فهمید و یاد گرفت تکرارش لغو است مثل بیدار کردن افراد که حسن آقا و یا فاطمه خانم بیدار شو، حال بیدار شد، دوباره بگویی، می‌گوید یک بار بس است بیدار شدم، در آموزش یکبار فهمید بس است.
ولی در پرورش انسان با یک بار پرورش نمی‌یابد.
یعنی خیلی آفتاب باید بتابد تا خرماها برسد، خیلی باید از جنایات آمریکا بگویند تا ما با دشمنی و خباثت آنها پی ببریم، با یک سخنرانی و تک جمله نمی‌شود.
مسئله «شرک» زیاد است و لذا تکرار کرده که «تَعالى‌ عَمَّا یُشْرِکُونَ» که شرک زیاد است و انسان لحظه به لحظه ممکن است به غیرخدا تکیه کند.
یک لطیفه:
اگر در جاده یک علامت خطر بود معلوم است یک پیچ دارد (و خطر خیلی شدت ندارد) اما اگر (علامت‌هایی از قبیل) خطر، حداکثر سرعت 20 کیلومتر، آهسته، خطر، و… باشد معلوم می‌شود خطر خیلی جدی است.
حال در جاده هدایت قرآن 209 مرتبه فرموده «شرک» و «دُونِ الله» و «دُونِه» مواظب باش سراغ غیر خدا نروی، یعنی خیلی جاده لغزنده است و در یک لحظه ممکن است سراغ غیر خدا بروی.
در ازدواج و شغل و تحصیل، داروسازی یا هرئین سازی در آمد کجا بیشتر است؟
کاری ندارد که جوان را با دارو سالم و یا با هروئین گرفتار کرد، سود کجاست؟
به هرچه غیر از خدا تکیه کنیم شرک است.
وطن پرستی شرک است، آقای قرائتی شما وطن را دوست نداری؟
بله وطن دوستی حق است ولی وطن پرستی شرک (و باطل) است.
نظر شما درباره احزاب سیاسی چیست؟
پرستش، شرک و دوست داشتن بدون اشکال:
بله انسان هم محلی را دوست دارد ولی انسان نمره 16 حزب الف را بگوید خوب آری نمره 17 حزب فلان را بگوید مرده باد شرک است، آنچه باید مورد توجه باشد ارزشها و ملاکها است. آیه بعد
10- آفرینش انسان و دشمنی با خدا
«خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَهٍ فَإِذا هُوَ خَصیمٌ مُبینٌ» (نحل/4).
«خَلَقَ الْإِنْسانَ» انسان را آفرید، این یک سرفصل است باید ریز شود. مغزو چشم انسان و…. از یک تک سلول و اسپرم و نطفه، «نطفه» کلمه‌ای است که فارسی ندارد.
این انسانی را که ما آفریدیم حالا دشمن «خصم» ما شده و برای ما شاخ و شونه می‌کشد و آن هم با بی حیایی، گاهی انسان نق می‌زند ولی مخفی ولی همین انسانی که از ترس پشه می‌رود داخل پشه بند، هرچه گردن کلفتی هست درباره خداوند می‌کند، این پیداست که یک مشکلی دارد و چیزش می‌شود
مثلا امام خمینی(ره) سه حرف زد:
الف: آهنگها بعضی از آنها حلال است می‌گوید خوب.
ب: شطرنج هم حلال است می‌گوید الحمدلله
ج: ولایت فقیه می‌گوید درباره آن باید تحقیق کرد.
اگر ریگی در کفش ندارد چرا درباره شطرنج نگفت باید تحقیق کرد این انسان مریض است؟ آنجا که به نفع اوست استقبال می‌کند.
قرآن می‌فرماید: «وَ إِنْ یَکُنْ لَهُمُ الْحَقُّ یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنینَ» (نور/49) اذعان می‌کنند می‌گویند هرچه آقا گفت، یعنی بدانیم که آقا می‌گوید دکان را خالی کن و سرقفلی هم نگیر می‌گوید شما 20 سال است اینجا زحمت کشیده‌ای بیابان بوده حالا خیابان شده حالا آب و برق آمده و 20 سال جوانی داده‌ای اینجا یک سرقفلی باید بگیری، بابا سرقفلی چیست قانونهای بین المللی، قانونهای غربی است. تا ببیند نتیجه‌اش چیست؟
اگر حق به نفع او باشد قبول والا قبول نمی‌کند،
قرآن می‌فرماید: انسان از یک تک سلول خلق شد، الآن درباره ما (خدا) «خَصیمٌ مُبینٌ» (نحل/4) (دشمن آشکار) است این جمله یک جای دیگر قرآن در سوره «یس» آمده، در آن سوره آمده:
که فردی استخوان پوسیده آورد و استخوان را گرد و آرد و خورد کرده و فوت کرد (به هوا داد) و گفت «قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ» (یس/78) چه کسی این استخوان پوسیده‌ها را دوباره زنده می‌کند قیامت «قُلْ» به آنها بگو: (جون ننت)
«قُلْ یُحْییهَا الَّذی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّهٍ» (یس/79) کسی که از اول خلق کرد دوباره زنده خواهد کرد اصلا قیامت شک ندارد، مگر الآن که ما هستیم (و از نطفه خلق شده ایم) همین نطفه از غذاست و غذا از گندم و گوشت و سبزی و برنج، سیب زمینی و پیاز، میوه از مناطق مختلف، ذرات خاک پخش شده، شد غذا، و شد نطفه و ما الآن هم از ذرات خاک پخش شده هستیم، همان کسی که از ذرات خاک، برنج رشت و خرمای بندرعباس و کاهوی خوزستان، از طریق غذا ما را آفرید، آنجا (قیامت) هم مارا دوباره می‌سازد.
(فردی اسمش (محرم) بود، کسی درباره او گفت: دیوانه شود محرم ماه محرم دیگری گفت: در ماه صفر هم ده ماه دگر هم.)
یک مثال قهوه خانه‌ای: ذرات چربی در دوغ پخش است او را در مشک می‌ریزند، می‌زنند ذرات پخش شده روی دوغ جمع می‌شود مثل کره، خداوند هم می‌فرماید: «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها» (زلزله/1).
می فرماید من هم زمین را به هم می‌زنم استخوانها جمع می‌شود، با خداوند کشتی نگیر و دو رکعت نماز بخوان بد مستی هم نکن.
و نگو هم نسل تحصیل کرده والله، بالله و به حضرت عباس تحصیلات شما چیزی نیست 200 کتاب بیشتر نخوانده‌اید، زشت است به 200 کتاب بگویید تحصیل، شما دانشجوی عزیز، عزیز، عزیزید اما 200 کتاب چیزی نیست، آقا اینها نسل تحصیل کرده‌اند من مخلص آنها هستم ولی چقدر درس خوانده‌اند، 4 سال، 200 کتاب ما خیلی باید مطالعه کنیم (زود شاخ و شونه نکشید به خصوص در مقابل احکام الهی ما چیزی نمی‌دانیم، فسلفه این چیست؟ نمی‌دانم، البته باید تحقیق کرد ولی اگر نفهمیدیم نباید انکار کنیم. بوعلی سینا می‌گوید: تحقیق کنید اگر نفمیدید انکار نکنید. بگو من نفهمیدم ممکن است سری داشته باشد، نمی‌دانم.
11- بر شمردن نعمت‌های طبیعت
«وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فیها دِفْ‌ءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ» (نحل/5) نعمتها، سوره نحل، یعنی: زنبور عسل، از لطائف قرآن این است که بسیاری از سوره‌های آن به نام طبیعت است مثل «نحل» مورچه «بقره»: گاو «نور»، «عنکبوت»، «تین»: انجیر، «ضحی»: چاشت (قبل از ظهر) «دخان»: دود «فیل»، «طور»، «نجم»: ستاره، «شمس»: خورشید «قمر» ماه. توجه به طبیعت، خداوند می‌فرماید: چهار پاها رابرای شما آفریدیم.
آقای قرائتی آمده‌ای در دانشگاه چه می‌گویی خدا خر آفرید بله خر آفرید؟ بدون خر واسب و قاطر نمی‌شود زندگی کرد تمام ارتشهای دنیا غیر از اف 14 و 16 نیاز به چهارپا دارند. کدام کشور است که بدون گوشت زندگی کند. می‌فرماید: «وَ مِنْها تَأْکُلُونَ» از گوشت آن می‌خورید. آقا حرف علمی بزن، همین لباسهای ما از حیوان هاست.
از ایران که بیرون می‌رویم. می‌گویند اصول دین 3 تاست، خوراک، پوشاک، مسکن و همه اینها را حیوانها داده‌اند، بهترین غذا عسل از حیوان است و بهترین پوشاک ابریشم از حیوان است.
ساده نگیریم و غافل نگذریم می‌فرماید: «وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُم» چهارپایان را برای شما آفرید. بعد می‌فرماید: «فیها دِفْ‌ءٌ» یعنی: چیزی است که شما را از سرما و گرما حفظ می‌کند.
«وَ مَنافِعٌ» در قرآن چند منافع داریم مثلا می‌فرماید: حج منافع دارد، از منافع لباس و خوراک را اسم برده و اینکه دیگر اسمی نبرده، یعنی شما فکر کنید ممکن است استفاده‌های ویژه دیگری هم بشود از آنها کرد، هیچ چیز از حیوان حرام (یعنی: دور ریخته) نمی‌شود اخیرا شنیده‌ام در خانه‌های سلطنتی از شاخ آن هم برای جالباسی استفاده می‌کنند مثل گوزن، (یعنی هنوز پولدارهای ما منتظر شاخ گوزن هستند برای جالباسی) طبیعت را ساده نگیرید از پوست و روده و پشم و….
خیلی موارد و چیزها را که ما گفته‌ایم (اه) و بد است بعد فهمیده‌ایم که بی دلیل گفته‌ایم الله اکبر می‌گوید: یهودی‌ها چون آدمهای بدی بودند گفتیم: پیه نخورید،
«حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُما» (انعام/146) بر آنها پی را حرام کردیم.
مگر چیست که چون بد بودند گفتیم «پی» نخورید الآن در هر دانشگاهی بگویند غذای شما پی ندارد می‌گویند چه بهتر، چیز خوبی نیست.
اخیراً تلویزیون موردی را نشان می‌داد آنها که گوشت قرمز می‌خورند بدون «پی» به سرطان نزدیکترند.
حال معلوم می‌شود که می‌فرماید گفتیم «پی» بر آنها حرام شد یعنی به سرطان نزدیک شدند زود نفی نکنیم دقت کنیم به سخن ابوعلی سینا که گفت که اگر چیزی را نفهمیدید انکار نکنید. درباره اصل دین هم همین است.
شما که حزب اللهی هستید اگر یک دانشجو گفت من نمی‌خواهم دین داشته باشم، می‌گوییم آزادی است خواستی داشته باش یا نه، ولی منهای دین میخواهی از عقل و عقلایی بگوییم، می‌گوید عقلی بله ولی مذهبی نه می‌گوییم دست بده.
سؤال: اگر انسان خطری را احتمال داد عقل به تحقیق حکم میکند یا خیر؟
مثلا بچه‌ای آمد گفت سیم در خانه لخت شده و اگر این چنین باشد ممکن است خانه را به آتش بکشد این احتمال از سخن یک بچه در نزد عقل بجاست که تحقیق کنیم یا خیر.
حال تمام انبیاء الهی با کتابهای آسمانی به اندازه حرف یک بچه در مغز من و شما ایجاد احتمال نمی‌کند می‌فرماید: قیامت هست و این راهی که می‌روی می‌سوزی، نه خانه خودت در جهنم می‌سوزی، عقل چه می‌گوید؟
(یه وقت می‌گویند برای مثال یک چند ریالی پیدا شده و یا یک مگس آمده این بود و نبودش در زندگی اثری ندارد، و یک وقت می‌گویند مار آمد) اگر خطر جدی بود، تحقیق و تفحص لازم است انبیاء و اولیاء می‌گویند خطر و راه کج جهنم است، اگر این برق خانه آتش می‌زند و مار خطر جدی است، حق این است که تحقیق کنیم. (عقل می‌گوید تجسس کنیم).
و علاوه بر این عقل میگوید اگر ما دین داشته باشیم ضرری نکرده‌ایم، تمام خانمهای مذهبی و غیر مذهبی فرقشان 70 گرم است، لباسها که لباس و کفش فقط بحث است که آیا این روسری و چادر را داشته باشد یا نه و باز فرق آنها در 3 ساعت است آنها 2 بعدازظهر ناهار می‌خورند آنها چند ساعت بعد افطاری می‌کنند، چندساعت ناهار را عقب کشیدن جایی را خراب نمی‌کند، عقل می‌گوید لا اقل احتیاط کن، دیدی قیامت نیست، نیست که نیست، دیدی ما در رانندگی ماشین پنچر نشد، نشد که نشد، اگر نشد من که جک و زاپاس برداشته‌ام چه ضرری کرده‌ام، او که دست خالی راه افتاده اگر احتیاج پیدا کرد چه خواهد کرد. پس عقل می‌گوید تحقیق کنیم و مذهبی باشیم.
«وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ»: برای شماها خلق کرده
و می‌فرماید: از آنها می‌خورید، از این جمله فهمیده می‌شود که حرامخواری ممنوع است، چون صدها میلیون انسان داریم که گیاه خوار و خامخوار هستند و مصرف گوشت ندارند آیه بعد: «وَ لَکُمْ فیها جَمالٌ حینَ تُریحُونَ وَ حینَ تَسْرَحُونَ» (نحل/6).
12- قرار دادن جمال در چهارپایان
آیه زیبایی است برای شما در چهارپایان جمال است وقتی که غروب گله‌ها به آغل بر می‌گردند و با شکم‌های باد کرده و پستانهای پر از شیر برمی گردند به روستا (وقتی می‌بینی اتوماتیک لبت پس می‌رود) وقتی صبح از روستا (برای چریدن) بیرون می‌روند جمال است یعنی چه؟
فهمیده می‌شود که جامعه‌ای خود کفاست که دامداری آن رو به توسعه باشد، و جمال در حرکت است نه در سکون زمانی که در طویله است بلکه در رفت و آمد و حرکت جمال است،
«جَمالٌ» یعنی حرکت دستجمعی زیباست نه فردی.
«جَمالٌ» یعنی آرام رفتن نه وحشیانه
«جَمالٌ» با دست پر برگشتن و لذا «تُریحُونَ» حال برگشت را قبل «تَسْرَحُونَ» حال رفت می‌گوید: گفته جمال برگشت با شکم سیر و پشتانهای پر از شیر بیشتر از جمال رفت است.
«جَمالٌ» یعنی هم خود را سیر کرده و هم جامعه را سیر می‌کند. جوان نه خود سیر است و نه جامعه را سیر می‌کند و این انسان است. لذا خداوند در قرآن می‌فرماید: در این مواقع حیوانها از انسان بهترند. تمام گرگها دو تا پرونده در دادگستری ندارند، ولی انسانی داریم که 7 کیلو پرونده دارد و تمام گرگها صد گرم پرونده ندارند. حیوان رفته خود را اسیر کرده و هم جامعه را سیر می‌کند و این ارزش است که هم خود را سیر کنیم و هم دیگران را واین زیبایی است.
جوان هست، هیکل ماشاء‌الله 120 کیلو است. شغل‌اش چیست؟ بیکار است. چه هنری دارد؟ یک زنجیر 40 سانتی به دور انگشت دارد به این سمت و آن سمت می‌چرخاند.
زیبایی به این است که بتوانیم شکم خود را سیر کنیم نه کل بر جامعه باشیم، ما فکر می‌کنیم که اگر درختها را بریدیم و جای آن آپارتمان ساختیم مدرنیزه می‌شویم، بعد در کاخها می‌نشینیم گوشت یخی از اتریش می‌آید.
و من آرزو دارم که هرکس سگ در خانه دارد از بین ببرد، و جالب این است که خانه‌ها اگر سگ باشد بهداشتی است ولی اگر گوسفند باشد بهداشتی نیست، مغز را ببین اصلا آدم فکر می‌کند، کشورهای مترقی هم همینطور هستند. در یکی از کشورهای غربی بودم در فرودگاه یکی از این فراری‌ها، ضد انقلاب بود گفت آشیخ وشناخت مرا، گفت آقای قرائتی، دیدی اینجا چقدر شیک است اسم نبرم روابط بین الملل بهم می‌خورد گفتم به نظر من خیلی اینجا کثیف است. گفت شما آخوندها حاضر نیستید حقایق را بازگو کنید.
گفتم اجازه بده من آماری بگویم این کشوری که الآن هستیم 50 میلیون جمعیت دارد و 45 میلیون سگ حداقل می‌فهمید کدام کشور است سگها در طویله و جای خاصی نیستند، در اطاق و راهرو و آسانسور هستند، شما ادرار سگ را بدهید آزمایشگاه، تمام زباله‌های کنار خیابان‌های ایران را هم بدهید، ببینید میکروب زباله‌ها بیشتر است یا ادرار سگ. «جمال» در توسعه دامداری است، باید قانون وضع شود برای آنها که بچه گوسفندها را می‌کشند که کلاهشان قشنگ باشد یک گوسفند را که باید 50 کیلو گوشت داشته باشد در حال دو کیلویی می‌کشند و او را فدای کلاه خود می‌کند باید جلو آن را بگیرند.
«جَمالٌ» در سیر کردن است، «جَمالٌ» در سیر بودن است و….
و جمال به این است که چوپان عاقل باشد، خوشا بحال گوسفندی که چوپانش عاقل باشد بیرون برود و خوراک گرگ نشود.
قرآن می‌فرماید: بره‌ای که زیر نظر یک چوپان عاقل است ممکن است از گله جدا شود و خوراک گرگ شود این «جَمالٌ» است.
(خوب تمام شد. تذکر: فردی میان جمعیت سوالی می‌کند و یا مطلبی می‌گوید که مفهوم نیست و و حاج آقای قرائتی می‌گوید: شما هم درست می‌گویی حرف درست است.)
عرض کنم، برادرها در تابستان، عمر را هدر ندهیم، تابستان وقت مطالعه هست، درس و دانشگاه تعطیل است ولی کتاب تعطیل نیست، هوا از صبح تا بعدازظهر گرم است ولی اول صبح و شب می‌شود مطالعه کرد.
بچه‌های مدرسه، دانشجو، تربیت معلم از جوانی استفاده و کتاب مطالعه کنید. بعد هم یادداشت کنیم، و سرسری نگیریم و بیشتر از عمر استفاده کنیم. زشت است که ما این همه از گوشت و پوست و پشم و چرم و عسل و شیر و گاو و گوسفند استفاده کردیم همه را به هدر بدهیم یعنی: ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند، تا من بخورم هدر بدهم.حیف است، هستی حق است تو باطل نباش، و هستی برای ما در جنب و جوش ما راکد نباشیم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment