تفسیر سوره نحل – 19

موضوع: تفسیر سوره نحل (19)
تاریخ پخش: 78/08/27
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی»
1- آمادگی برای فهم قرآن و ورود به ماه مبارک رمضان
حضور شما را در اینجا خیرمقدم می‌گویم، خوش آمدید، چون بحث در ماه شعبان پخش می‌شود از همه افراد قرآن و اسلام دوست تقاضا می‌کنم که خودتان را آماده کنید گروه، گروه بشوید، دانشجوها، فرهنگی‌ها، مسجدی‌ها، برادران و خواهران، تفسیری برای ماه رمضان راه بیندازید (ماه رمضان در پیش است و ماه قرآن است، یک آیه قرآن در ماه مبارک رمضان ثواب ختم قرآن را دارد، اما تدبر در قرآن مهم است و ما باید قرآن را اقامه کنیم در یک آیه می‌فرماید: ‌ای مردم پوکید خیلی مهم است خداوند تعبیرات مختلفی دارد، گاهی خداوند که گله می‌کند بعضی‌ها را به بعضی چیزها تشبیه می‌کند مثلاً می‌فرماید بعضی‌ها مثل الاغ هستند، الاغ، بله، باسوادی که ادب ندارد مثل الاغی است که کتاب دارد، شکل دارد «کَمَثَلِ الْحِمارِ» (جمعه/5) که همّ و غمش شکم است و قلب بعضی‌ها را به سنگ تشبیه می‌کند.
2- راههای رفع قساوت قلب
«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً» (بقره/74)، «حجر»: سنگ، سنگ دل هستند رحم ندارند و در جای دیگر می‌فرماید: پوکید، یعنی مثل سنگ هم نیستید، و این بدترین تعبیر است که می‌فرماید: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلى‌ شَیْ‌ءٍ حَتَّى تُقیمُوا التَّوْراهَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ» (مائده/68).
یعنی هیچ، پوک، پس چکار کنیم؟ مگر بپا دارید که درباره‌ی نماز هم می‌فرماید: «أَقیمُوا الصَّلاهَ» (بقره/43) اقامه نماز درباره‌ی کتاب آسمانی هم اقامه تورات و انجیل و قرآن است به یهودی‌ها و مسیحی‌ها و مسلمانها می‌گوید: کتاب آسمانی خود را بپا دارید.
وقت بپا داشتن قرآن ماه مبارک رمضان است بنابراین حال که دو، سه هفته به رمضان مانده و این کارها وقت می‌برد از هر عالمی که از قم و حوزه‌ها می‌آیند شناسایی کنید و بگویید ما یک جلسه تفسیر هم می‌خواهیم و یک ربع هم بس است قرآن بخوانید و ببینید چه می‌گوید، خیلی بد است که بعد از بیست سال انسان قرآن را بخواند ولی نفهمد.
3- اقامه نماز و کتاب خدا
«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» (اخلاص/4-1) چه می‌گوید نمی‌فهمم، چند سال است نماز می‌خوانی 80 سال، 40 سال است خوب بپرس یعنی چه، کاری ندارد شما که 16 سال است از کوچه‌ای رفت و آمد می‌کنی نام او را ندانی بد نیست؟ می‌زنند بر سرت، زشت است بعد از 20 سال روخوانی قرآن باشد البته این هم باید باشد اما باید برویم به بطن قرآن، من هم مدتی که این آیه را شنیده‌ام، داغ است، تعبیر، شما چه کسی هستی؟ بنده دکتر، فوق لیسانس و حجه الاسلام والمسلمین، این لقبها دنیایی و هیچ است، من چه هستم؟ می‌گوید قرائتی پوک هستی، بله پوکی: «حَتَّى تُقیمُوا» تا بپا دارید، کتاب آسمانی را باید بپا داشت) مدتهاست سوره‌ی نحل را می‌گوییم در این جلسه هم خدمت عزیزان هستیم آیه 74 نوجوان گلی قرآن را می‌خواند و ما هم معنا می‌کنیم بشنوید:
4- شفاعت کفر آمیز
«فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثالَ إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (نحل/74).
مشرکین فکر می‌کردند خداوند مثل شاه است «نعوذ بالله» می‌گفتند حال دست ما به شاه نمی‌رسد سراغ وزیر را می‌گیریم، بتها مثل وزیر هستند.
«هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا» (یونس/18) می‌گفتند این بتها شفیع ما نزد خداوند هستند. قرآن می‌فرماید: «این تشبیه‌ها را برای خداوند نیاورید» در جای دیگر خداوند در قرآن می‌فرماید: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ» (شورى/11) مثل خداوند چیزی نیست.
این شما هستید که خداوند را به عینک خود می‌بینید، (مثل کسی که عینک سرخ می‌گذارد فکر می‌کند همه شلغمها لبو است، و عینک سبز می‌گذارد فکر می‌کند همه کاه‌ها علف است) روزنه تنگ است، فکر می‌کند یک گردن یا یک شکم آمد از بیرون که نگاه کند همه کاروان را می‌بیند. شما محدود هستید، و محدود درباره‌ی بی حد نمی‌تواند فکر کند.
و لذا امیرالمؤمنین علی(ع) در نهج البلاغه می‌فرماید: اگر به مورچه بگویند خدا چگونه است، می‌گوید مثل من ولی دو شاخک او از من بزرگتر است چون هر کس با متر خودش متر می‌کند.
یک نوه‌ی کوچک داشتم شب قدر به او گفتم بیا دعا کن. 6، 7 سال دارد، گفت خدایا ماشین پنچر نشود، پنچرگیری بسته باشد. گفتم این چه دعایی است مادرش گفت یکبار با ماشین بوده‌ایم ماشین پنچر شده و پنچرگیری هم بسته بوده
یعنی هر کس مشکل خود را از روزنه تفکر خودش می‌بیند، می‌فرماید: شما برای خدا مثل نزنید پس چگونه خداوند را بشناسیم؟ از اثر پی به موثر ببرید. مگر می‌شود؟ بله شما جاذبه زمین را چگونه کشف کردی؟ همه دوربین‌ها را بگذاریم و به زمین نگاه کنیم.
چیزی به نام جاذبه پیدا نیست، ولی وقتی سیب افتاد می‌گویی از این افتادن پی به جاذبه می‌بریم. همین گچ هم اینطوری است از راه اثر پی به گچ می‌بریم:
1- رنگ گچ
2- حجم گچ
3- شکل گچ
4- مزه و آثار اوست
اگر بگویند گچ چیست؟
می‌گویی: چیزی که دارای رنگ و حجم و شکل و مزه و آثار فلان است.
5- علم صحیح به وجود خداوند
وجود خداوند را هم از اثر پی به موثر می‌بریم، شاعر زیبا می‌گوید:
ای همه هستی زتو پیدا شده *** خاک ضعیف از تو توانا شده
زیر نشین علمت کائنات *** ما بتو قائم چه تو قائم به ذات
هستی تو، هستی پیوند نه *** تو به کس، کس به تو مانند نه
بعد هم می‌فرماید «وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» شما نمی‌دانید.
نکته‌ی دیگر از این آیه فهمیده می‌شود که جاهل درباره‌ی عالم از سر حدث و گمان نباید صحبت کند، به کسی گفتند بیمارستان نیروی دریایی کجاست؟ فکری کرد گفت لابد کنار دریاست.
6- فلسفه احکام را فقط خدا می‌داند
درباره‌ی خداوند که حدس نمی‌شود درباره‌ی غیرخدا هم اینچنین است. این یک بند انگشت را اگر قطع کنیم دیه‌ی آن‌ ده شتر است. دوتا بیست شتر، سه تا30 شتر، چهار تا 20 شتر. چرا چهار تا 20 تا؟ نمی‌دانم ولی می‌دانیم چون حکم از خداست دلیلی دارد و اثری، برای پیوند، ممکن است در آینده بگویند اگر چهار تا قطع شود پیوند از 3 تا آسانتر است. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم».
بچه را تا 3 سال چیزی به او یاد ندهید اولین کلمه بعد از سه سال «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» بعد تا 7 ماه و 20 روز چیزی به او یاد نده می‌شود سه سال و هفت ماه و بیست روز جمله‌ی دوم: «محمد رسول الله».
حال این هفت ماه و بیست روز چه تغییراتی می‌شود، نمی‌دانم، ممکن است در آینده کشف شود اگر یادتان باشد گفتم متخصصی از غرب آمده بود شبی منزل ما مهمانی بود گفت بهترین زمان و حالتی که خون به مغز می‌رسد حال سجده است به خصوص اگر کمی سجده را طول بدهد.
اگر به ما بگویند بگو «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ» و سه مرتبه سبحان الله و صلوات مستحب است. می‌گوییم حالا، ممکن است در آینده رساله‌ای بنویسند نقش خون رسانی به مغز در حال سجده هر چه خداوند فرموده اطاعت کنیم اگر فهمیدیم بهتر و اگر نفهمیدیم در آینده شاید خواهیم فهمید.
«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلى‌ شَیْ‌ءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ یَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ» (نحل/75).
می گوید شما حاضرید بگویید خودتان و نوکرتان یکی، حاضر نیستی، پس چطور می‌گویی هم خدا و هم بت، بت سنگ است و انسان حتی حاضر نیست خودش را با دیگری مقایسه کند، من فوق لیسانس او فوق دیپلم هم ندارد، انسان است و ممکن است هزار کمال دیگر داشته باشد، کمی مدرک بالاست حاضر نیست با او آبگوشت بخورد. حال می‌گویید بنام خدا که هستی از آن اوست و بنام خلق که از ترس پشه می‌رود توی پشه بند.
این زشت است، خداوند در قرآن می‌فرماید آنها که در دنیا می‌گویند بنام خدا و بنام خلق در قیامت می‌گویند ما اشتباه کردیم.
«إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعالَمینَ» (شعراء/98) یعنی فکر کردیم شما (بتها) با پروردگار عالمیان را یکی شمردیم خداوند مثال زده بنده‌ای را که بر چیزی قادر نیست، و کسی را که ما به او امکانات دادیم کسی که دستش پر، یا خالی است، و چون کسی که دستش پر است علنی و مخفیانه انفاق می‌کند. آیا هر دو یکسان هستند؟ این دو را نمی‌توانی یکسان تصور کنی، چطور خدا و بت را چنین تصور می‌کنی، این استدلال روشنی است، اما نکات این آیه
یعنی از خود مردم سؤال کن که این دو مساوی است، یکی از راههایی که آموزش و پرورش خوب است بداند این که راه رشد این است که به طرف بگوییم خودت فکر کن و بگو.
حتی مدیر و فرماندار و رئیس، می‌آیند می‌گویند چنین و چنان، بگو اگر تو می‌بودی چه می‌کردی؟ وادار کنیم خود را به فکر کردن. «هَلْ یَسْتَوُونَ» پس:
الف: با سؤال طرف را به فکر وادارید.
ب: کلمه «یُنْفِقُ» و «رِزْقاً حَسَناً» کنار هم است از این می‌فهمیم که رزق حسن رزقی است که انسان انفاق کند. اگر پول دارید و انفاق نمی‌کنید این رزق حسن نیست.
ما دو رقم گاوصندوق داریم، فلزی و گوشتی، برای پولدار بخیل گاو صندوق گوشتی است.
ج: دو کلمه‌ی «سِرًّا» و «جَهْراً» کنار هم است و هر کجا این دو کلمه کنارهم است کلمه‌ای که اول می‌گویند اهمیتش بیشتر است.
7- آداب و مناسک حج
قصه: حاجی‌ها که مکه می‌روند 18 کار باید بکنند 5 تا از آنها نامش عمره است و 13 کار دیگر حج است، در هر دو کاری است بنام طواف و نماز طواف و سعی صفا و مروه که در خیابان 400 متری سرپوشیده است و مردم در آن رفت و آمد می‌کنند.
گفتند یا رسول الله در سعی صفا و مروه از کدام طرف شروع کنیم، فرمود: «أَبْدَأُ بِمَا بَدَأَ اللَّهُ بِهِ» (کافی/ج‌4/ص‌249) شروع کنید به آنچه خداوند در قرآن شروع کرده از صفا که فرموده: «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ» (بقره/158) چون از صفا شروع کرده شما هم حرکت و اعمال را از صفا شروع کنید.
و در اینجا چون خداوند کلمه «سِرًّا» را اول گفته یعنی تا می‌توانید کارهای خود را سری کنید جهازیه و وام دادی چکار داری بگویی، ما کمک کردیم، نگو، خراب می‌شود، البته گاهی هم باید علنی باشد.
خداوند رسول خادم را حفظ کند که کشتی گیر و قهرمان جهانی و حزب اللهی و لایق است در کشتی جهانی گفتم اشکال دارد وقتی پیروز شدی به شکرانه‌ی آن سجده کنی؟ گفت دوربین و ماهواره هست ریا می‌شود، گفتم ریا شود ما بعضی جاها باید ریا کنیم (اگر زیر لحاف بگویی مرگ بر شاه، چون ریا می‌شود. این شکلی که شاه نمی‌رود بعضی جاها باید آمد بیرون مرگ بر شاه گفت). و بعضی جاها باید مخفی بود و بعضی جاها علنی هر دو «سِرًّا» و «جَهْراً».
8- مثال خداوند در ضعف قدرت هرچه غیر اوست
«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلَیْنِ أَحَدُهُما أَبْکَمُ لا یَقْدِرُ عَلى‌ شَیْ‌ءٍ وَ هُوَ کَلٌّ عَلى‌ مَوْلاهُ أَیْنَما یُوَجِّهْهُ لا یَأْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوی هُوَ وَ مَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (نحل/76).
باز می‌فرماید مردم چرا سراغ غیر خدا می‌روید، طاغوتش پوک است، همه قدرتها مثل تار عنکبوت هستند، و یک مگس نمی‌توانند درست کنند.
طراح اصلی خداست، خالق اوست به او دل ببندید باز هم مثل می‌زند، و مثل خیلی عجیب است.
الف: مثل دور را نزدیک می‌کند.
ب: معقول را محسوس می‌کند.
ج: انسان را قانع می‌کند.
9- اهمیت مثال در تبیین حقایق
لذا در کتاب تورات و انجیل هم بحثی هست به نام «کتاب الامثال»، انبیاء و فلاسفه مثل زده‌اند، بسیاری از چیزها جز بدون مثل مفهوم نیست و معلم خوب، معلمی است که قدرت مثال داشته باشد.
خداوند مثل می‌زند که شما می‌گویید بت این بت چه می‌کند، مثال چیست؟
فرض کنید «أَبْکَمُ» کر را که هر کس کر هست لال هم هست چون تا کر نباشد لال نمی‌شود، «لا یَقْدِرُ عَلى‌ شَیْ‌ءٍ» هیچ کاری نمی‌تواند بکند «وَ هُوَ کَلٌّ عَلى‌ مَوْلاهُ» سربار است و قدرت تولید ندارد.
حدیث: وای به کسی که وقتی سفره پهن می‌شود می‌خورد و موقع کار فرار می‌کند. سه دفعه فرموده: «وَیْلٌ، وَیْلٌ، وَیْلٌ»
«وَ هُوَ کَلٌّ عَلى‌ مَوْلاهُ»: یعنی مفت خور، «أَیْنَما یُوَجِّهْهُ لا یَأْتِ بِخَیْرٍ» برای هر کاری می‌رود خراب می‌کند، برای یک نان تصادف، و برای شیر ظرف آنرا می‌شکند.
برو درس بخوان می‌رود برای بازی 16 تجدیدی می‌آورد، رفیق بد می‌گیرد، و یا سیگاری می‌شود، بی خاصیت است
آدمی که کر و لال و عاجز و مفت خور و بی خاصیت یعنی بتهای شما این چنین هستند و هیچ قدرتی ندارند تو او را تراشیده‌ای،
بت پرستی امروز هم زنده است، ‌ایم و ایست پرستی، و هر چه پرستش شود، وطن دوستی حق است، وطن پرستی شرک است. نماینده مجلس خوب کسی نیست که برای منطقه‌ی خود جذب امکانات کند بلکه آن کسی است که بگوید هر کجا مستضعف‌تر هستند، نه برای اینکه رای بیاورد وعده‌ها بدهد، بگوید من طرفدار حق هستم ممکن است به نفع این شهر هم کاری نکنم، اگر بودجه‌ای هست، برای منطقه خود انتخاب کنم، تا دوره‌ی بعد هم به من رای دهند وطن برای من ارزش دارد ولی هر کجا نیاز بیشتر باشد به آنجا رای می‌دهم.
10- معجزه امام خمینی(ره)
این بتهایی که عاجز هستند با خدایی که همه چیز در اختیار اوست یکسان است؟ (چی می‌گویی آقای قرائتی ما یک رهبر داریم معجزه کرد، مگر می‌شود؟ بله، معجزه یعنی…
سؤال: اگر کسی مس را طلا کند معجزه هست یا نه و پنبه را پشم و پشم را پنبه این معجزه است؟
جواب: بله
حال اگر امام آمد و میلیونها ترسو را شجاع کرد، و دل شاه را که به پشتوانه‌ی نیروهای مسلح مثل سنگ بود نرم کرد و گریه کنان از کشور بیرون کرد، کسی که از یک باتوم می‌ترسید، گفت توپ تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد، آیا اگر کسی چنین کرد ارزشش کمتر از کسی است که مس را طلا می‌کند؟ معجزه همین است مگر چیست؟ ما کمی مشکل داریم
یک قصه‌ای هم بگویم چون بیننده‌ها وقتی بحث را می‌بینند که تولد اباالفضل(ع) وامام زمان(ع) است من هم هر معجزه‌ای را نمی‌گویم تا نتوانم بگویم والله، تا الله، بالله قسم نخورم در تلویزیون نقل نمی‌کنم، در خواب و خیال و شعر و من گناه می‌دانم مغز مردم را صرف خواب و خیال کنم مگر طرف را بشناسم.
11- داستانی درباره صحت علم غیب و معجزه اولیای خدا
امام خمینی(ره) را همه می‌شناسیم و همینطور حاج آقا مصطفی فرزند او را، ایشان وقتی نجف بود، حاج آقا مصطفی مرید یک نفر شده بود بنام آیت الله کشمیری که ایشان چند ماه پیش در ایران مرحوم شد، تشییع جنازه‌اش هم از تلویزیون پخش شد ایشان دیدی داشت پشت دیوارها را هم می‌دید یک دید غیبی، خداوند یک آنتن غیبی در وجودش گذاشته و رادیوی او یک موج نبود، حاج آقا مصطفی خود آیت الله و ملا بود خود او، دوازده کتاب علمی دارد و ایشان خیلی مرید آیت الله کشمیری شده بود و مرتب نزد امام خمینی(ره) از او تعریف می‌کرد و ایشان هم که زیر بار هر کس نمی‌رود ولی چون فرزندش خیلی تعریف می‌کند به حاج آقا مصطفی فرمود اگر غیب می‌داند برو بگوکه پدرم چه خوابی دیده، ایشان شب قبل خوابی دیده بود که کسی خبر نداشت، حاج آقا مصطفی(ره) هم رفت خدمت آیت الله کشمیری و ماجرا را گفت ایشان هم فرمود پدر و ابوی شما دیشب خواب دیده که از دنیا رفته و امیرالمؤمنین علی(ع) او را به خاک سپرده بعد حضرت به ایشان گفته: آیا راحتی؟ گفته نه سنگی زیر بدنم است که اذیت می‌کند، حضرت سنگ را هم از زیر بدن ایشان برمی‌دارد و راحت می‌شود، البته معنای این خواب این نیست که ایشان در نجف از دنیا می‌رود، بلکه وارد ایران شده و انقلاب پیروز شده و داخل ایران از دنیا خواهند رفت حاج آقا مصطفی تعبیر خواب را برای حضرت امام خمینی(ره) تعریف کرده ایشان تعجب کرده و می‌فرماید او از اولیاء خداست برویم به دیدن ایشان.
12- داستانی درباره نقش اخلاص و غرور در توسل به ائمه
و آیت الله کشمیری استخاره‌های عجیبی می‌کرد، قرآن باز می‌کرد نیت طرف را بازگو می‌کرد، ایشان گفته بود یک وقتی کنار حرم امیرالمؤمنین علی(ع) غرور مرا گرفت، گفتم خدایا روی کره زمین کسی بهتر از من استخاره می‌کند که نیت طرف را بازگو کند، فکر نمی‌کنم، تا این مطلب به ذهن من آمد، یک زن عرب به ظاهر روستایی و بی سواد آمد به من گفت سید تو فکر می‌کنی با استخاره غیب می‌گویی؟ من از تو بهتر می‌گویم. و رفت، من به ذهنم آمد او اینچنین گفت، این زن بی سواد چه کسی بود؟ می‌فرماید دنبال او رفتم دیدم در صحن نشست یک تسبیح را هم دارد و هر کس از او استخاره می‌خواهد ظرفی گذاشته می‌گوید مقداری پول در این ظرف بریز گرچه مختصر بعد برای او استخاره می‌گیرد و با شمارش دانه‌های تسبیح ذهن طرف را می‌خواند و برای او توضیح می‌دهد، آیه قرآن بالاخره مطالبی دارد که می‌شود از او فهمید ولی دانه‌ی تسبیح که چیزی ندارد می‌گوید ایستادم تا کارش تمام شد و دنبالش رفتم تا نزدیک منزلش او را صدا زدم و به جدم او را قسم دادم که واقعیت مسأله استخاره گرفتنش را بگوید اول حاضر نبود من اصرار کرده و او را قسم داده و جایگاه خود را در حوزه معرفی کردم و این کار شما برای من خیلی تعجب دارد، داستان خود را چنین تعریف کرد: که من زنی بی سواد هستم از عشایر عراق. شوهر من بدون دلیل بر من بهانه گرفت و با سه فرزند سید مرا رها کرده زن دیگری انتخاب کرد فامیل من به من بدگمان شده و مرا از خود طرد کردند من پناه بردم به حرم ابالفضل(ع) که یا اباالفضل من یک زن بی سواد، بی پناه با سه فرزند گرسنه هستم و شوهرم مرا ترک کرده و شغل هم ندارم، آبرو دارم و فامیل مراد طرد کرده، به فریاد من برس، بعد از چند لحظه خوابم برد حضرت را به خواب دیدم تسبیحی به من داد گفت کنار صحن بنشین مردم از تو استخاره می‌خواهند و ما آنها را برای تو هدایت می‌کنیم. تو هم دانه‌های تسبیح را بگیر و من به ذهن تو می‌آورم که چه بگویی.
ضمناً قبل از اینکه من دنبال این زن برای روشن شده مسأله راه بیافتم از خود او نسبت به اینکار و تصمیم خود استخاره گرفتم گفت پول بده مقداری پول دادم استخاره گرفت و گفت سید تو داری مرا امتحان می‌کنی؟ من خیلی تعجب کردم، یک جا برخورد تند او را دیدم و یک جا هجوم مردم به نزد او برای استخاره و یک جا این استخاره را.
بعد گفت از آن روزی که این اتفاق افتاد خرجی خود و بچه هایم از این مسیر بدست می‌آید. چون همه راهها را به روی خود بسته دیدم و جداً متوسل شدم و همه نخها بریده شد جز نخ غیب، کمک می‌شود.
13- پرداخت خمس و زکات نشانه اخلاص و شکرگزاری
چیزی که سرمایه ما هست همین توسلات است مردم برای قبول شدن کنکور فرزندشان یک گوشواره می‌خرند، اگر نمره‌ها 20 باشد برای پسر یک دوچرخه می‌خواهد بخرد، چطور مردم گنبد یکی را طلا می‌کنند؟ تا مردم یک چیزی نبینند فداکاری نمی‌کنند).
چیزی را به چیزی تشبیه نکنید، تو یکی من یکی، او نمازش حضور قلب داشت شما نداشتی دعای او مستجاب و برای شما مستجاب نمی‌شود لقمه‌ی او حلال و از شما حرام، هر دو هواپیما خلبان داد. بله او بنزین ریخته و تو گازوئیل، پرواز نمی‌کند لقمه‌ی حرام در شکم شماست چقدر خوب است قبل از رمضان آنهایی که تا حالا خمس و سهم امام و زکات نداده‌اند نگاهی به مال خود بکنند، امسال اول افطار فرزندان خود را لقمه حلال بدهند خدا داده شما هم بده (اصلاً اگر کسی خمس و سهم امام ندهد آدم نامردی است مثل کسی که یک باغ به یک نفر بدهد بگوید فقط سالی دو جعبه‌ی انگورش را به من بده او باغ را بگیرد و دو جعبه را ندهد می‌گویند خیلی نامردی) خداوند هستی مرا داده، خورشید و زمین و قدرت همه از اوست بعد می‌فرماید دو جعبه هم خمس بده به همان همسایه‌ای که ندارد فقیر و طلبه و فامیلی که ندارد می‌گوید همه‌اش از خودم، یک میلیون است 800 تومان از خودت 200 تومان را بده (باید گفت نامردی تو) فکر می‌کنم بهترین لقب، لقب بی وفایی است خودم پیدا کردم وقتی متولد شدی خیلی‌ها از تو هوششان بیشتر بود به جایی نرسیدند. می‌گوید فکر، مدیریت اقتصاد از تو زرنگتر هم بود که الآن مشکل دارد.
14- قدرت و علم و اراده الهی
«وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما أَمْرُ السَّاعَهِ إِلاَّ کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدیرٌ» (نحل/77).
می‌فرماید: خداوند بر همه چیز زمین و آسمان آگاه و به پا شدن قیامت برای خداوند مثل این است که بخواهد پلکش را بهم بزند.
یک وقت مثال زدم شما الآن یک اتوبوس دو طبقه یا سه طبقه یا یک آپارتمان 20 طبقه را به ذهن بیاوریدمی توانید او را در ذهن ایجاد کنید خداوند هم وقتی اراده کند شما در زهن و یا آن را در خارج ایجاد می‌کند.
«وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (نحل/78).
یکی از راههایی که علاقه و عشق مردم به خداوند و مثلاً علاقه‌ی مردم به امام زمان(ع) را زیاد می‌کند این است که شخصیت، سیما و کارهای حضرت را بازگو کنیم عشقها زیاد می‌شود و لذا خداوند خیلی از نعمتها را گفته مثلاً خداوند شما را از شکم مادرها بیرون آورد و این بدست خداوند است، وقتی متولد شدید هیچ چیز بلد نبودید، الآن دیپلم و کمی باسواد شده‌ای می‌گویی دنیا، چه خبر است،
لیسانس خبری نیست فوق آن 200 کتاب خوانده‌ای و یا 300 کتاب خداوند می‌فرماید همه با هم بی سواد هستید «وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً» (اسراء/85) هیچ نمی‌دانید، و حال که دو کلمه می‌دانی خداوند یادت نرود، «أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى‌» (ضحى/6).
حتی حیوانات یک اطلاعات غریزی دارند که انسانها ندارند، هیچ وقت دیده‌اید یک کره الاغ از پشت بام پرت شود ولی سالی چند بچه پرت می‌شود. بچه در قنداق است ماه را در آسمان می‌بیند دست می‌کند آن را بگیرد.
«لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً» چیزی نمی‌دانستید حالا گردن کلفتی نکنید، حالا هم سواد ندارید من این را چند دفعه گفته‌ام اجازه بدهید یکبار دیگر هم بگویم.
حضرت امام خمینی(ره) فرمود یک روز خداوند حافظه را از من گرفت هر چه فکر کردم یادم رفت که اسم من روح الله است، اگر گوینده امام خمینی(ره) نبود انسان باور نمی‌کرد.
آیت الله لواسانی می‌گفت رفتم درب خانه‌ی یکی را زدم، پسر 13 سال آمد گفتم بابا هست گفت نه گفت جنابعالی اسمم را یادم رفت نمی‌دانستم چیزی بگویم.چیزی بلد نبودیم و هر لحظه بخواهد دو شاخ را از کارخانه قطع می‌کند.
15- ابزار شناخت و برتری گوش بر چشم
در میان همه نعمتها نعمت معرفت، چشم و گوش و دل می‌گوید خداوند ابزار شناخت به شما داد و کارایی گوش هم قبل از چشم است، چون گوش را قبل از چشم گفته و جالب اینکه همه جا در قرآن «السَّمْعَ» قبل از «الْأَبْصارَ» است من نگاه کردم، و حتی طفل در رحم مادر می‌شنود و تا لحظاتی بعد از تولد هم چشمهایش بسته است. ابزار شناخت به شما داد تا «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» تا شما تشکر کنید.
«أَ لَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ مُسَخَّراتٍ فی‌ جَوِّ السَّماءِ ما یُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ اللَّهُ إِنَّ فی‌ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» (نحل/79).
بشر به پروازها نگاه نمی‌کند، آنها هم تسخیر خدا هستند، خداوند اینها را در آسمان نگاه داشته ولی از طریق بال، کشف فرمول به معنای این نیست که دست خداوند بسته است، خداوند از طریق اسباب این کار را می‌کند، کارهایی را هم که با واسطه انجام می‌دهیم خدا را غافل نشویم داستان:
شخصی در نجف فقیر شد پناه آورد به حرم امیرالمؤمنین(ع) عرض کرد یا علی به ما گفته‌اند که شما به فقرا کمک می‌کرده‌اید حال ما آمده‌ایم و تنگدستی به ما فشار آورده آنوقت فردی که به حرم چسبیده و زیارت می‌کرد جدا شد و مرا دید و با من سلام و علیکم گرمی کرد و گفت من چند روز قبل از ایران آمده و به پدرت گفتم من می‌روم نجف ممکن است فرزند شما را ببینم یک صد تومانی برای شما داده من صد تومانی را گرفتم و یادم آمد که به حضرت علی(ع) همان را گفته بودم صد تومان، بعد رو به حرم کردم گفتم یا علی این صد تومانی از پدرم می‌باشد یعنی صد تومانی شما هنوز نرسیده، این نگاه به فرمولهاست و تز و آنتن تز، و سن تز، ما هم فرمولها را قبول داریم که پرواز از طریق بال است، بال و پرها و فیزیک و جو همه فرمول هستند ولی همه این فرمولها هم دست خداوند است: «ما یُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ اللَّهُ». چطور خوب شد تخت و احمد آقا آمپول زن، دکتر، تا ابزار را می‌بینیم از یاد خداوند بدر می‌رویم.
وقتی گفت پدرم داده یا علی، جسارتی شد به حضرت خداوند هم حالش را گرفت، پول افتاد و مفقود شد، غرور او را گرفت و خداوند هم حال او را گرفت، و خداوند هر کس را دوست دارد زود هم از او حال گیری می‌کند، رفت داخل مدرسه دست در جیب کرد دید نیست، دوید در حرم دید نیست، خیلی سخت شد، مثل اینکه انسان بچه نداشته باشد یک مشکل ولی داشته باشد و داغ او را ببینید خیلی سخت است، صد تومان آن زمان هم کم نبود چند روز صبر کرد بعد داستان را به دوستش گفت، دوستش گفت به حضرت جسارت شده، درست است پدر داده ولی صدها عامل باید با هم جور شود تا به دست شما برسد، پدر پول داشته باشد، دوستش را ببیند، او بگوید من نجف می‌روم، پول در مسیر گم نشود در حرم تو را ببیند و فراموش نکند، تو هم به موقع در حرم بروی، استادش گفت باید بروی در حرم و توبه کنی و گفته بود فارسی که من نمی‌دانم توبه‌ی فارسی چگونه است؟ استغفرالله و اینها نیست، قداست را شکستی (و کسی که مقدسات را بشکند توبه عربی فایده‌ای ندارد)
خلاصه باز هم از روی غرور گفت می‌رویم آهسته یک توبه می‌کنیم، رفتم داخل حرم و عرض کردم یا علی صد تومان از آن شما بود و من بی ادبی و پستی کردم عذر می‌خواهم،
بعد از لحظاتی زن عربی آمد گفت من چند شب قبل پولی پیدا کرده‌ام ساعت و وقت و نشانی و مقدار را گفتم و گرفتم و گفتم: یا علی از شما، از شما، از شماست.
اینکه خداوند می‌فرماید: «إِنَّ فی‌ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»، «إِنَّ فی‌ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» (رعد/3). «إِنَّ فی‌ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» (رعد/4).
یعنی باید انسان هوش باشد تا بفهمد، جگر فروش دو هزار جگر به سیخ می‌کشد ولی به او بگو آقا «مویرگ» چیست؟ نمی‌دانم، چون می‌خواهد جگر بفروشد نه «مویرگ» بشناسد اما یک معلم یک جگر می‌آورد سر کلاس و به محصلین یاد می‌دهد «مویرگ» و «سرخرگ» این است «لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» یعنی اگر بخواهد بفهمد می‌فهمد و اگر نخواهد، نمی‌فهمد.
سؤال: چطور بعضی از دانشمندان ایمان به خدا ندارند؟
جواب: سواد دارند ولی نخواستند بفهمند و خدا را بشناسند.
درست مثل اینکه بگوییم آقای قرائتی چطور بعضی ایینه فروشها یقه منظم ندارند دو هزار بار هم به ایینه نگاه می‌کند ولی نمی‌خواهد ولی یکی هم نه ایینه بخر هست نه آیینه فروش ولی با یک عبور از کنار مغازه‌ی او یقه خود را درست می‌کند. پس یکی با یک نگاه و آیینه فروش ممکن است با دو هزار نگاه یقه‌اش را درست نکند.
یک بنا با یک نردبان هزار بار بالا می‌رود ولی نجار یک بار هم بالا نمی‌رود، دانشمند است ولی دین ندارد چون نخواسته از آثار پی به موثر ببرد. اما رادیو، تلویزیون ما اشکال دارد بگوید این جو و فضا و سردی، انشاءالله بگو با اراده‌ی خداوند. در یکی از کشورهای اسلامی عکس پرنده‌ای را زده بود و نوشته بود.
«هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونی‌ ما ذا خَلَقَ الَّذینَ مِنْ دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فی‌ ضَلالٍ مُبینٍ» (لقمان/11).
این خلقت خداوند است. پس نشان بدهید شماها چه خلق کرده‌اید؟
مثلاً در راز بقاء و اسرار زندگی حیوانات یک کلمه‌ی خدا بگوییم به شرطی یاد خدا می‌افتیم که بخواهیم، و اگر نخواهیم مثل ما مثل جگر فروش است. مثل راننده‌ی تاکسی در مقابل چراغ قرمز می‌ایستد ولی به او بگو شیشه‌ی این چراغ قرمز چند میلی است؟ نمی‌دانم.
گاهی یک خانم با یک دستمال برای تمیز کردن یک ساعت (دیواری) 20 دقیقه معطل می‌شود وقتی بگوییم خانم ساعت چند است؟ یک دفعه‌ی دیگر با توجه نگاه می‌کند، نگاههای اول نگاه شناختی نبود.
خوشا به احوال کسی که نگاههایش (بر این عالم و نعمتها) شناختی باشد، اگر باشد درست است که:
برگ درختان سبز در نظر هوشیار *** هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
خدایا هر چه عمر ما را زیاد می‌کنی، بر ایمان و معرفت و عشق و ولایت و خدمت و وحدت ما را بیشتر بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment