تفسیر سوره ناس – 2

موضوع: تفسیر سوره ناس – 2
تاریخ پخش: 75/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

«أَعُوذُ» بگو پناه می‌برم از شر وسوسه گر انسان یا غیر انسان هر کس وسوسه گری می‌کند مرا به شک و شبهه می‌اندازد پناه می‌برم.
1- عقل و فطرت ریشه ایمان به خدا
اصل پناهندگی یک چیز فطری است. هر انسانی وقت خطر پناه می‌برد. بچه‌ها، حتی حیوانها هم پناه می‌برند به قدری این مسأله مهم است که بعضی از روانشناسان منحرف گفته‌اند دلیل ایمان به خدا همین ترس و پناهندگی است یعنی ریشه ایمان ترس است یعنی وقتی انسان می‌ترسد اگر بچه باشد می‌گوید مامان بزرگ که می‌شود زشت است یک آدم 120 کیلویی بگوید مامان می‌گوید خدا این حرف غلط را زدند البته موقع ترس رو به خدا می‌روی اما رو به خدا رفتن غیر از اصل ایمان است فرق است بین اصل خدا و رو به خدا وقتی ما سگ دیدیم رو به سنگ می‌رویم که بر داریم و به آن بزنیم اما سنگ بخاطر سگ نیست آنها می‌گویند ایمان به خاطر ترس است اما ما می‌گوئیم ایمان بخاطر عقل است عقل می‌گوید همانطور که خط نویسنده می‌خواهد نقاشی نقاش می‌خواهد هستی هم خدا می‌خواهد.
آنها دیده‌اند ما وقت ترس رو به خدا می‌رویم زنی که او را به زایشگاه می‌برند، ماشینی که می‌خواهد توی دره بیفتد، در امتحانات، کنکور، قرعه چون وقت حوادث می‌گوئیم یا الله آن گفته لابد خدا هم بخاطر ترس است. نه خیر. خدا به خاطر عقل است منتهی از این استدلال عقلی ما وقتی استفاده می‌کنیم که خیلی وقتها بترسیم پس رو به خدا غیر از اصل خداست اگر ریشه ایمان به خدا ترس است باید هر کس ترسش بیشتر است ایمانش هم بیشتر باشد یعنی باید بچه‌ها ایمانشان بیشتر باشد باید خیلی از زنها و مردها که ترسشان بیشتر است ایمانشان هم بیشتر باشد یعنی علی(ع) باید از همه ترسوتر باشد و حال آنکه از همه شجاعتر است. عقل و فطرت ریشه ایمان به خداست آدم وقتی نمی‌ترسد روی عقل و فطرتش یک پرده است ترس پرده را بر کنار می‌کند آدم متوجه خدا می‌شود اگر سنگ بخاطر سگ بود باید هر جا سنگش بیشتر باشد سگش بیشتر باشد باید جاهایی که سگ نیست سنگ هم نباشد اینطور نیست.
2- باید به رب و معبود پناه برد
بیش از 100 آیه و حدیث داریم که وقت ترس باید به کی پناه برد بعضی کشورها به قرص خواب به تریاک به شراب یا به اسلحه پناه می‌برند دنیا به این چیزها پناه می‌برد «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» (ناس/1) اگر می‌خواهی پناه ببری پناه به خدایی ببر که هم قادر است هم رحیم است و هم قیوم به کس دیگری پناه نبر. قرآن می‌فرماید تو که به کس دیگری پناه می‌بری تمام قدرتها مثل تار عنکبوتند «کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ» (عنکبوت/41) همه قدرتها خواستند شاه را نگه دارند نشد 43 رادیو از امام(ره) بدگویی می‌کرد و از صدام ستایش می‌کرد الان ذلیل ترین کشورها صدام است توی شرق و غرب بی آبرو است و عزیزترین افراد امام(ره) است حتی در غرب برای ایشان حریم قائلند.
به کسی پناه ببر که رب است و معبود است و ملک است. کسی پناه می‌برد که بفهمد. بچه چون نمی‌فهمد مار چیه می‌رود مار را بگیرد می‌گویند کسی سوال می‌کند که با سواد است وقتی یک آدم بی سواد به آسمان نگاه می‌کند می‌گویند به چه نگاه می‌کنی؟ می‌گوید آسمان می‌گویند آیا شما راجع به آسمان سوالی هم داری می‌گوید نه چون سواد ندارد اصلاً سوال ندارد اما کسی که ستاره شناس و کهکشان شناس است هزار تا سوال دارد. بی سؤالی نشانه بی سوادی است هر کس باسوادتر است سؤالش بیشتر است.
3- در پناه بردن به فکر خانواده‌تان نیز باشید
کسی که پناه می‌برد پیداست خطا را درک کرده کسی که «أَعُوذُ» نمی‌گوید خطا را درک نکرده. در پناه فقط به فکر خودتان نباشید «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ» (تحریم/6) بچه هایتان را هم پناه بدهید در کدام مدرسه ثبت نام کنیم کدام‌ها ارزانتر است کدام‌ها نزدیکتر است کدام‌ها معلمش فامیلمان است بابا ببین بچه کجا حفظ می‌شود می‌خواهیم همسر انتخاب کنیم کدام همسر دین مرا حفظ می‌کند کدام همسر مرا به گناه وادار می‌کند. اگر کسی به خدا پناه ببرد خدا هم به او پناه می‌دهد «أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ» (نمل/62) کیست که وقتی مضطر به او پناه برد و دعا کرد بدی را برطرف می‌کند یعنی خواستن از خدا بی پاسخ نیست جواب مثبت می‌دهد.
خطراتی که باید پناه ببریم 1- خطرات درونی 2- خطرات بیرونی 3- خطرات طبیعت. بعضی خطاها از خودمان است تا بحال 20 صحیفه(دعا) برای امام سجاد(ع) پیدا کرده‌اند در دعای هشتم صحیفه سجادیه که سومین کتاب بعد از قرآن و نهج البلاغه است 40 خطر پشت سر هم آمده و من اینهایی که اینجا نوشته‌ام از صحیفه نیست از یادداشتهای کامپیوتری است منتهی چند تا را اینجا نقل می‌کنم.
4- پناه به خدا از نمازی که قبول نشود
1- نمازی که قبول نشود «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ وَ مِنْ صَلَاهٍ لَا تُرْفَعُ» (بحارالانوار/ج83/ص‌93) یکی کسی تا سلام نماز را می‌داد «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ» می‌پرید عقب گفتند چرا همچنین می‌کنی؟ گفت الان نماز توی سرم خواهد خورد می‌پرم عقب که جا خالی بدهم. از نماز چیزی قبول می‌شود که آدم حضور قلب دارد.
5- پناه به خدا از دعایی که مستجاب نشود
2- پناه می‌برم از دعایی که مستجاب نشود. آمد گفت قرآن می‌فرماید «ادْعُونی‌ أَسْتَجِبْ لَکُمْ» (غافر/60) ولی ما هر چه دعا می‌کنیم مستجاب نشد؟ حدیث داریم هر کس می‌خواهد دعایش مستجاب شود لقمه حلال. شما سفره‌ای که پهن کردی خمسش را دادی یا نه زکات مالت را دادی یا نه نمی‌شود گوشتش اسلامی باشد گندمش غیر اسلامی ما الآن روحانی فرستادیم آلمان و اتریش و چین گاوها و شترهای چین ذبح‌اش اسلامی است اما نانش گندم زکات نداده گوشت اسلامی و نان غیر اسلامی فرق نمی‌کند «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ وَ مِنْ صَلَاهٍ لَا تُرْفَعُ وَ مِنْ دُعَاءٍ لَا یُسْمَع‌» (بحارالانوار/ج83/ص93) 3- همین که ماه رمضان بگذرد و من دستم خالی باشد. علامت بدبخت این است که ماه رمضان تمام شده باشد و خدا او را نبخشیده باشد یعنی کنار اقیانوس است و هنوز صورتش چرک است.
6- پناه بر خدا از علم بی‌فایده
4- علم بی فایده «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَع‌» پناه می‌برم از عملی که بی فایده است تریاکی‌ها یک بست می‌زنند نعشه که شد آبلیمو می‌خورد می‌گویی چرا همچین می‌کنی؟ می‌گوید می‌خواستم نعشه گی‌اش بپرد خوب اگر می‌خواستی بپرد چرا کشیدی. کاهو می‌خورد سردش می‌شود خرما می‌خورد گرمش می‌شود بعد دوباره هندوانه می‌خورد سردش می‌شود زنجبیل می‌خورد گرمش می‌شود بابا نخور. توی اداره بخاری روشن می‌کند وقتی می‌بیند گرم شد پنجره را باز می‌کند.
علم بی فایده اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَع‌» پناه می‌برم از درس بی خاصیت. دختر خانم لیسانس است بلد نیست دکمه لباس بدوزد جوان 120 کیلو بلد نیست اشکنه درست کند فارغ التحصیل از دانشگاه فلان. کارخانه فلج سازی. هر کس از جوانها باید یک هنری داشته باشد. پناه می‌برم از آموزش بی فایده «عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ»
7- پناه به خدا از کوچک شمردن گناه
پناه می‌برم از موافقت هوس پناه می‌برم از اینکه گناه را کوچک بشمارم بدترین گناه اینست که آدم بگوید اینکه چیزی نیست خدا حجاب را می‌بخشد اما فوکلی را نمی‌بخشد برای اینکه به فوکلی می‌گوئیم خانم موهایت بیرون است می‌گوید اینکه چیزی نیست بنده اگر یک سنگ یک کیلویی پرت کنم به شما بگویم آقا معذرت می‌خواهم شرمنده‌ام، می‌بخشید اما اگر یک 5 هزاری پرت کنم و بگویم اینکه چیزی نیست بیشتر می‌سوزی می‌گویی هم جسارت می‌کند و هم می‌گوید چیزی نیست «اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجَانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَهِ الْغَضَبِ، وَ غَلَبَهِ الْحَسَدِ، وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ، وَ قِلَّهِ الْقَنَاعَهِ، وَ شَکَاسَهِ الْخُلُقِ، وَ إِلْحَاحِ الشَّهْوَهِ، وَ مَلَکَهِ الْحَمِیَّهِ (2) وَ مُتَابَعَهِ الْهَوَى، وَ مُخَالَفَهِ الْهُدَى، وَ سِنَهِ الْغَفْلَهِ، وَ تَعَاطِی الْکُلْفَهِ، وَ إِیثَارِ الْبَاطِلِ عَلَى الْحَقِّ، وَ الْإِصْرَارِ عَلَى الْمَأْثَمِ، وَ اسْتِصْغَارِ الْمَعْصِیَه» (صحیفه سجادیه/دعاى 8) گناه بکنم بگویم اینکه چیزی نیست.
بعضی پسرها 13-14 سالگی به تکلیف می‌رسند می‌آید توی خانه و می‌گوید یا الله زن می‌گوید بیا تو بیا. تو که مرد نشده‌ای! همین حاج خانم سالی 10 لیتر توی روضه‌ها گریه می‌کند اما برای این پسر چادر سر نمی‌کند می‌گوید اینکه چیزی نیست. یک خانمی داشت می‌رفت تا ما را دید چادرش را سر کشید خانم مگر فقط آخوندها مردند خوب از بقیه هم چادرت را سر بکش همینکه آدم گناه بکند و بگوید اینکه چیزی نیست این خطرناک است.
8- پناه بر خدا از غرور و بزرگ شماردن عبادات
و اینکه عبادتش را بزرگ بشمارد خیال کند که مثلاً حالا کاری کرده کاری نکردی. بعضی‌ها یک افطاری می‌دهند یک قرآن سر می‌گیرند که دو سه انگشتر دستشان می‌کنند دو سه غسل جمعه می‌کنند خیال می‌کنند بعد از جبرئیل ایشان است نه آقا. آدم هم هست دو کلمه درس می‌خواند دو رکعت نماز می‌خواند غرور او را می‌گیرد پناه می‌برم از اینکه باد مرا بگیرد من یک وقت رفتم جشن فارغ التحصیلی فوق لیسانس و دکترا گفتم خیال نکنید چیزی بلدید شما 200 کتاب خوانده‌اید تا دکترا گرفته‌اید حساب کنید که 2 میلیون کتاب نخوانده دارید.
9- پناه بر خدا از مدیریت بد
مدیریت بد «وَ سُوءِ الْوِلَایَهِ لِمَنْ تَحْتَ أَیْدِینَا» (صحیفه سجادیه/دعاى 8) یعنی نمی‌توانند اداره کنند خانم نمی‌تواند خانه را جمع کند زنهایی داریم کدبانو در قدیم قالی می‌بافتند با پول آن به شوهرشان کمک می‌کردند که خانه بخرند و از چیز تا می‌شد استفاده می‌کردند پارچه را اول می‌پوشیدند بعد از آن رو می‌پوشیدند کوتاه که می‌شد می‌بریدند برای بچه‌شان تا آخر، آخر جان پارچه که در می‌آمد از آن تخته گیوه درست می‌کردند. هیچی از آنرا حرام نمی‌کردند این مدیریت داخلی است مدیریت در خانه، در اداره کارخانه کجا تشویق کند کجا انتقاد کند کجا برخورد کند.
10- پناه بر خدا از کمک کردن به ستمگر
پناه می‌برم از اینکه کمک ستمگر باشم اگر تو روی ستمگر بخندد گناه است. دواتش را مرکب کند گناه است قلم به دست او بدهد گناه است راضی باشد یک دقیقه زنده باشد گناه است دعایش کند گناه است یعنی هر جاوید شاه که می‌گفتیم یک گناه می‌کردیم حالا شاه که به درک رفت ولی کسانی که جاوید شاه گفتند به ازای هر کدام یک استغفرالله بگویند من می‌گفتم جاوید شاه یعنی خدایا طول عمرش بده. یک کسی به کسی گفت التماس دعا گفت خدا مرگت بده گفت اه من گفتم التماس دعا گفت هر چه بیشتر زنده بمانی بیشتر گناه می‌کنی پس بهتر است زودتر بروی.
یکی از یاران امام کاظم(ع) شترهایش را به هارون الرشید داد برای سفر به مکه امام کاظم(ع) فرمود چرا این کار را کردی؟ گفت آقا برای مکه بود فرمود دوست داری برگردد و به تو کرایه بدهد گفت بله برگردد کرایه من را بدهد همینکه مرد، مرد فرمود همین مقدار که دوست داری ظالم زنده بماند همین گناه است. داریم که «و لا تعنهم علی بناء المسجد» (وسائل الشیعه/ج17/ص180) حتی اگر مسجد می‌سازند کمکشان نکن.
11- پناه بر خدا از باطن بد و ظاهر خوب
پناه می‌برم از بد باطنی و خوب ظاهری. بعضی‌ها بد باطنند ظاهرشان خوب است ظاهر بسیاری از آدمها وارسته ولی باطنشان خراب است «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ تُحَسِّنَ فِی لَامِعَهِ الْعُیُونِ عَلَانِیَتِی وَ تُقَبِّحَ فِیمَا أُبْطِنُ لَکَ سَرِیرَتِی» (نهج‌البلاغه/حکمت 276) بنده خودم ده جلسه راجع به عدالت سخنرانی می‌کنم. ان شاءالله قرائتی چقدر حدیث پر است باسواد است بعد یک بزغاله می‌دهند به آقای قرائتی و می‌گویند اینرا تقسیم کن کبابی هایش را برای خودم بر می‌دارم. به امام باقر(ع) گفت ما شاءالله چقدر حج شلوغ است صحنه‌ای برای امام باقر(ع) پیش آمد دید دو سه نفر بیشتر حاجی نیستند فرمود «مَا أَکْثَرَ الضَّجِیجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِیجَ» (بصائرالدرجات/ص‌358) مکه خیلی آدم است اما آنهایی که آدم حسابی‌اند خیل کم‌اند.
یک کسی می‌خواست برود مکه آمد پیش آقا و گفت یک دعای سفر در گوشم بخوان این آقا گفت سلام مرا به خدا برسان بگو مکه را طویله کردی هر که رفت ولی تو را خدا بهشت را همچین نکنی. یکی از یک کسی پرسید آقا چند سفر رفتی مکه؟ گفت لامپ سوخته را هر چه به برق بزنی روشن نمی‌شود حالا یا 20 بار بزن یا 50 بار آدمهای بد جنس هزار بار بروند مکه بروند عمره ما آدم داریم هر روز می‌رود زیارت امام رضا(ع) اما پایش را برای انقلاب بر نداشت اصلاً این خجالت نمی‌کشد بچه‌های مشهد تکه پاره شدند تو تشییع جنازه هم نرفتی. آدم داریم که دو لیتر گریه می‌کند اما اگر امام زمان(عج) به او بگوید تکان بخور می‌گوید نه آقا من همین جا دعاگوی شما هستم.
12- پناه بر خدا از حرص و غضب
پناه می‌برم از حرص از غضب از اینکه قانع نباشم حدیث داریم پیغمبر(ص) هر چه می‌خورد نمی‌فرمود این بد است. نق نزنید. زن و شوهرها سر رنگ لباس… قانع نیست می‌گوید من این رنگ را دوست ندارم.
13- پناه بر خدا از چشم خشک و سنگدلی
پناه می‌برم از چشم خشک «وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ مِنْ عَیْنٍ لَا تَدْمَع‌» (بحارالانوار/ج83/ص186) پناه می‌برم از اینکه اشکم جاری نمی‌شود انسان باید اشک بریزد ما دو موتور داریم. دو چراغ بیرون موتور. تو عقل است و عاطفه. موتور عقل بیان است آدم حرف که می‌زند می‌فهمی چقدر عقلش کار می‌کند تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد. یعنی موتور عقل با زبان روشن می‌شود موتور عاطفه با چشم اگر بیان ناقص بود پیداست عقل نمی‌کشد چون حرف هایش پرت و پلاست و اگر چشم خشک بود پیداست عاطفه‌اش کم شده «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَع‌» (بحارالانوار/ج83/ص93) پناه می‌برم از اینکه سنگدل شده باشم پناه می‌برم از کسل از ترس از بخل از غفلت.
14- پناه بر خدا از اسراف و فقر و غنا
پناه می‌برم از اسراف پناه می‌برم از فقر پناه می‌برم از غنا چون غنا و فقر هر دو بد هستند البته این دو تا هر دو دست کی بیفتد قرآن می‌فرماید «وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَهً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْکَ فیهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (فاطر/12) یکی از دریاها «عَذْبٌ» یعنی شیرین است «وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ» یکی‌اش هم شور است و تلخ. دریا مثل هم نیست یکی شیرین یکی شور منتهی بعد می‌فرماید «وَ مِنْ کُلٍّ» اگر شما ناخدا باشید «وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَهً» اگر شما غواص باشید در هر دو لؤلؤ و مرجان هست «وَ تَرَى الْفُلْکَ فیهِ مَواخِرَ» ناخدا باشی توی هر دو می‌توانی کشتی برانی «وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا» اگر صیاد باشی در هر دو ماهی هست. می‌گوید دریا یکی‌اش شور است یکی شیرین اما مهم دریا نیست که شور است یا شیرین مهم تو هستی اگر ماهیگیر باشی توی هر دو ماهی هست غواص باشی در هر دو لؤلؤ و مرجان هست ناخدا باشی می‌توانی توی هر دو کشتیرانی کنی گیر در تو است.
در سوره(ص) دو پیغمبر داریم یک پیغمبر پولدار: سلیمان(ع) «وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ» (نمل/17) بزرگترین سلطنت‌ها را داشت یک پیغمبر هم داریم داغان داغان همه بلاها ریخت روی سرش بنام ایوب(ع) که می‌گویند فلانی صبر ایوب دارد. هر دو هم در سوره(ص) هستند قرآن می‌فرماید «نِعْمَ الْعَبْدُ» (ص/30) سلیمان(ع) خوب بود در ایوب هم می‌فرماید «نِعْمَ الْعَبْدُ» (ص/44) ایوب(ع) هم خوب بود عجب پس پیداست هر کس ناخدا باشد هم در دریای شور ماهی میگیرد هم در دریای شیرین.
اینکه فلانی پولدار می‌شود گردن کلفتی می‌کند گیر توی پول نیست گیر توی خودش است خودش ظرفیتش کم بوده قیف تنگ بوده نفت زیاد آمده سر می‌رود و لذا می‌فرماید خدایا قیف را بزرگ کن «رَبِّ زِدْنی‌ عِلْماً» (طه/114) نمی‌گوید «زِدْ عِلْمِی» اگر این را می‌گفت یعنی علم را زیاد کن می‌گوید «زِدْنِی» روح خودم بزرگ بشود سعه صدر داشته باشم. دوچرخه را آرام می‌راند این آدمهای بی ظرفیتند که تا لاستیک دوچرخه‌اش می‌رود شیرجه می‌رود تا موتور است بوق می‌زند ویراژ می‌رود این ظرفیت کم است این زنهایی که هر چه انگشت دارند انگشتر می‌کنند هی پیشانیشان را می‌خارانند این مردهایی که وقتی ساعت می‌خرند آستینشان را بالا می‌زنند گیر توی خودش است تازه پول توی بانک گذاشته به سبزی فروش و نانوایی چک می‌کشد سیرابی و شیردان می‌خرد چک می‌کشد این تازه توی بانک حساب باز کرده گیر توی این است ظرفیت کم بود سلیمان(ع) آرام است ایوب(ع) آرام است دو پیغمبری که برای یکی از آنها همه امکانات بود و دیگری پیغمبری که هیچ امکاناتی برای او نبود اما خداوند می‌فرماید هر دو غواصند هر دو صیادند هر دو ناخدا. برایشان مهم نیست آدمهایی که ظرفیت دارند مثل زنهایی که هنر دارند لیمو ترش هم که گیرشان آمد لیموناد درست می‌کنند با پوست پرتغال مربا درست می‌کنند زن بی هنر است که برنج رشت را کوفته می‌کند. عصر ما انسانیت است اگر ما کمال داشته باشیم از هر شرائطی می‌توانیم خوب استفاده کنیم. امام(ره) به بهشت زهرا وارد شد فرمود توی دهن دولت بختیار می‌زنم آن زمانی هم که در ترکیه تبعید بود من خودم از حاج آقا مصطفی شنیدم می‌فرمود پرده را کشید نور بیاید رئیس ساواک آمد و گفت آقا شما نمی‌توانید از نور خورشید استفاده کنید پرده را خود رئیس ساواک کشید گفت شما لامپ روشن کنید یک زمانی که امام(ره) حق نداشت از نور خورشید استفاده کند در اتاق تاریک لامپ را روشن کرد یک دوره فقه نوشت(تحریرالوسیله) امام(ره) شخصیت داشت در اتاق تاریک تحریر الوسیله می‌نویسد در روز روشن در بهشت زهرا توی دهن دولت بختیار می‌زند. اگر ما از تو مایه داشته باشیم می‌توانیم از تمام امکانات تلخ و شیرین استفاده کنیم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment