تفسیر سوره فلق -1

بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

سوره فلق را می‌خواهیم با هم صحبت کنیم با هم بخوانیم چون وقت ماه رمضان پخش می‌شود هر آیه قرآن هم ثواب ختم قرآن را دارد. پس همه با هم این سوره را بخوانیم.
قل اعوذ برب الفلق من شر ما خلق و من شر غاسق اذا وقب و من شر النفاثات فی العقد و من شر حاسد اذا حسد.
خوب عرض کنم این که اول قرآن می‌گوید: بسم الله الرحمن الرحیم آخر قرآن می‌گوید قل اعوذ برب الناس، اعوذ برب الفلق، ب بسم الله یعنی پناه به خدا می‌برم از خدا استمداد می‌خواهم. اول قرآن می‌گوید خدایا کمکم کن آخر قرآن هم می‌گوید خدای به تو پناه می‌برم از این جا معلوم می‌شود اول و آخر باید دستمان را تو دست خدا بگذاریم.
1- پناه بردن پیامبر به پروردگار جهانیان
اولین کلمه قرآن کمک خواستن است آخرین کلمه آخرین سوره قرآن پناه بردن. این خودش یک پیام است این یک نکته، نکته دوم این که می‌گوید قل یعنی بگو بگو که من پناه می‌برم بگو که این به مردم گفتن حقیقت را بگو بگو منم که پیغمبر هستم باید پناه ببرم اگر پیغمبر باید پناه ببرد پناه بردن ما دیگر صد در صدمی باشد او که معصوم است می‌گوید پناه بر خدا ما که دیگر. . . .
او که کوه است نیاز به حفاظت دارد ما که کاهیم دیگر هیچ. به مردم بگو این گفتن‌ها اثر دارد. وقتی قرآن می‌گوید: (یسبح لله ما فی السماوات و ما فی الارض)، وقتی می‌گوید هستی سبحان الله می‌گوید آنوقت تو نمی‌خواهی یک سبحان الله بگویی یعنی هستی سبحان الله می‌گوید آنوقت تو یک سبحان الله نمی‌گویی یعنی تو وصله همرنگ هستی نمی‌خواهی باشی؟
هم فعل مضارع داریم(یسبح) هم فعل ماضی داریم(سبح) هم مصدر داریم(سبحان الذی اسری) سبح یسبح سبحان وقتی هستی از تعظیم کنندگان است، آنوقت تو نمی‌خواهی تعظیم کنی بگو بگو که پناه می‌برم.
بعد گفته(قل اعوذ) نگفته « نعوذ» اگر می‌گفت «قل نعوذ» یعنی همه با هم پناه ببریم.
می گوید من تنهایی پناه می‌برم یعنی فکر نکن که حالا. . . . گاهی وقتها آدم مثلاً توی جلسه می‌گوید آقا من تشنه‌ام یک وقت می‌گوید جلسه آب می‌خواهد مردم تشنه هستند اگر بگوییم مردم تشنه‌اند عجز من معلوم نمی‌شود اما اگر گفتم من نیاز به آب دارم عجز من معلوم می‌شود.
نگفته «قل نعوذ» گفته(قل اعوذ) یعنی عجز خودت را و نیاز خودت را به مردم اعلام کن. نگفته «قل اعوذ بالله» گفته «برب» ربّ یعنی پروردگار، مربی، یعنی انسان همیشه پناه که می‌برد باید به مربیش پناه ببرد. تو بچه می‌گذاری تو دل مادرش(قل اعوذ برب الفلق) پناه می‌برم به پروردگاری که. . پروردگاری که «فلق» یعنی شکافتن، سیاهی را با سپیده می‌شکافد سیاهی شب را، کوه را می‌شکافد آب در می‌آید، شکافتن عدم با خلقت و آفرینش، شکافتن دانه در دل خاک.
معنی قرآن یعنی لطف قرآن، اینکه کلمات را خیلی باز معنا می‌شود مثل صمدی که در جلسه قبل گفتیم صمد به معنای دائم، بی نیاز، غیر مادی. صمد یعنی موجودی که همه نیازمندان به او مراجعه می‌کنند. فلق هم همینطوره فلق یعنی شکافتن، شکافتن شامل خیلی چیزها می‌شود، شکفتن عدم با وجود، شکفتن سیاهی شب با سپیده صبح، شکافتن دانه در دل خاک، شکافتن کوه و جاری شدن آبها.
2- پناه بردن به خداوند از شرور شیطانی
(قل اعوذ برب الفلق) حالا چرا می‌گوید فلق شکافتن، چون شرور آدم را قفل می‌کند، چون شر شیطان آدم را می‌بندد وقتی می‌خواهیم پناه ببریم باید بگوییم به خدای قفل شکن، که قفلهای پای من را باز کند. یک وقت آدم یک باری را می‌خواهد بردارد باید بگوید پهلوان، یک وقت می‌خواهد پول بگیرد می‌گوید حاج آقا، یک وقت سؤال دارد می‌گوید جناب استاد، باید ببینیم موضوع چه چیز است اگر موضوع باز کردن قفل و زنجیراست پس باید بگوییم(برب الفلق) فلق یعنی شکافتن.
‌ای خدایی که می‌شکافی و نجات می‌دهی من را نجات بده(قل اعوذ برب الفلق من شر ما خلق) از شر آنچه آفریده. خدا خوب آفریده، آفریده‌ها شر دارند، زن می‌زاید زاییدن خوب است، منتها این مولود ممکن است سبب فتنه شود، بچه زاییده شده می‌تواند ایجاد فتنه کند، نه که زایمان و بچه دار شدن. بچه خوب است منتها این بچه می‌تواند، زمینه‌ای هست که من شر ما خلق. قرآن می‌فرماید که خدا هر چه آفریده خوب آفریده.
1- پیامبر نیز به پناه نیاز دارد 2- حق آن است که به مربی پناهنده شویم 3- برای آزادی از غل و زنجیرها باید به خدای قفل شکن پناه برد 4- آفریدن شر نیست، در آفریده‌ها شر هست، اما آفریدن شر نیست. آهن شر نیست از این آهن می‌شود استفاده بد کرد چاقو درست کرد زد توی شکم یکی. آهن نعمت است ولی این نعمت می‌تواند در مثل، آب نعمت است منتها این آب می‌تواند جوری بشود در مسیری قرار بگیرد که سیل بشود خرابی برساند آفریدن شر نیست در آفریده‌ها شر هست.
حتی زهرمار هم شر نیست زهر مار توی بدن مار نمره‌اش بیست است. البته اگر آمد تو بدن ما، ما را می‌کشد. مثل آب دهان، آب دهن هر کسی توی دهان خودش نمره‌اش بیست است، اگر تف شد خورد به یک کسی دیگر، جسارت می‌شود. آب دهان در دهان هر کسی نمره‌اش بیست است. جایش عوض شده بد می‌شود.
3- خلأها و کمبودها، بستر فعالیت دشمن
با هم بخوانید(قل اعوذ برب الفلق من شر ما خلق) پناه می‌برم به خدا از شر آفریده‌ها(و من شر غاسق اذا وقب). غاسق هجوم در تاریکی ست(وقب) گودی حفره هاست حالا از شر هجومهایی که در ظلمات در حفره‌ها قرار می‌گیرد.
هجوم در حفره، هجوم برنده کیه؟ هر هجوم برنده‌ای، میکروب، حیوان، درنده، گزنده شیطان، نفس هر کسی که انسان تحت تأثیر بوده است از هر ظلمتی استفاده کند. ظلمت شرک، ظلمت تفرقه، ظلمت جهل، ظلمت شب و از کمبودها و از خلاءها و از چالشها استفاده می‌کند یعنی وقتی مثلاً می‌بیند که دارو نیست می‌آید جلو دارو فروشی شروع می‌کند از نبود دارو تبلیغات سوء می‌کند تا مثلاً می‌بیند آب قطع شد برق قطع شد یه مشکلی پیش آمد یا گرانی شد، همین الان منافقین همین کار را می‌کنند دشمنان ایران همین کار را می‌کنند مواظبند در جمهوری اسلامی چه
خلاء‌ای است همان خلاء را بر می‌دارند تبلیغاتش می‌کنند.
(و من شر غاسق) پناه می‌برم از کسانی که به ما هجوم می‌برند. از تاریکها استفاده می‌کنند و از چالشها. (و من شر غاسق اذا وقب) از شر هجومهای در تاریکی(و من شر النفاثات فی العقد) نفاثات دمیدن، العقد جمع عقده، گره‌ها یعنی در گره‌ها می‌دمند گره محکم است عقد یعنی گره.
می‌گویند زن و شوهر عقد کردند یعنی اینها را به هم گره زدند. عقد یعنی گره‌ها(نفاثات فی العقد) یعنی فوت می‌کند گره‌ها را شل می‌کند یعنی یک مرد تصمیم گرفته است زن گریه می‌کند از تصمیمش باز می‌شود یا زن تصمیم خیری گرفته است مرد در گوش زن اینقدر می‌گوید که تصمیمش را بشکند. افرادی با هم رفیقند، سخن چین می‌دمد این علاقه‌ها را پودرش می‌کند. از شر اون دمیده‌هایی که در گره‌ها می‌دمند. این معنا خیلی زیاده حالا من این را بازش می‌کنم چقدر معنا توسعه پیدا می‌کند خوب آفات و شرور از همه طریق در همه جا هست برای همیشه هست این خودش یه نکته است.
آفات همیشه هست همه جا هست برای همه هم هست کسی نمی‌تواند بگوید من بیمه هستم یک کسی سیگار می‌کشید برای این که کم سیگار بکشد سیگارش رو با تیغ سه قسمت می‌کرد برای این که می‌گفت مصرف دودش کم بشود. سیگارش را می‌گذاشت روی دستش با تیغ می‌برید یک نفر بهش گفت دست را نبری تو داری سیگار را می‌بری یک وقت این تیغ به دستت نرسد گفت تاکنون که نبریدم تا گفت نبریدم. . . م تمام شد خون جاری شد. یعنی کسی نمی‌تواند بگوید من فراموش نمی‌کنم چون ممکن است بعد از یک لحظه اسم خودش را هم فراموش کند.
4- آسیب پذیری عبادت و مراسم دینی
همه محتاجند و همه آسیب پذیرند حتی اونهایی که عبادت میکنند. تمام اونهایی که خدا رو فراموش می‌کنند آسیب پذیرند. همه عباداتش هم آسیب پذیر است عبادات ما چند تا گیر دارد از کجا این عبادت باشد؟ شاید خیال می‌کنی عبادت است دعاهایی که دو بعد از نصف شب دعا می‌خواند یا سینه می‌زند توی بلندگو همسایه‌ها را اذیت می‌کند. یه کسی آمد گفت که من در فلان حرم مناجات می‌کنم سحرها می‌خواست بگوید خدا یک همچنین توفیقی به من داده است. گفتم: برو توبه کن. گفت اه گفتم بله شما چه حقی داری سحر مردم را از خواب بیدار کنی. فقط به ما گفتند اذان حق داری با صدای بلند بگویی شما قبل از اذان به چه مجوز شرعی مردم را از خواب بیدار می‌کنی. کدام آیه و کدوم حدیث گفته سحر که مردم خوابند پاشو بخوان قبل از اذان هیچکس حق ندارد بخواند قرآن هم نمی‌تواند بخواند.
آقا ماه رمضان ماه قرآن است معنیش این نیست که توی بلندگو قرآن بخوانی. عمه‌ام مرده است خدا رحمتش کند چرا مردم را از خواب بیدار می‌کنی صدا‌ی بلندگو چرا مسجد باشد.
بسیاری از عبادات ما. . . فکر می‌کند جمعه سدر زدن مستحب است، مستحب است ولی خوب توی حمام سدر زدی یک نفر افتاد. فکر می‌کند خانه تکانی مستحب است بله مستحب است ولی گردش خانه همسایه نشست.
دوبله پارک کرده است رفته مسجد خیابان ترافیک شده است مغازه‌اش را تمیز می‌کند آب نمکه را می‌ریزد پای درخت شهرداری. درخت خشک می‌شود. با آب نمک آب پنیر. گاهی عبادتهای ما گناه است بنده می‌خواستم بروم نماز بخوانم از خانمم پرسیدم اذان مغرب دارد تمام می‌شود یا تمام شده است گفت به نماز که نمی‌رسی گفتم خیلی خوب به نماز دوم که می‌رسیم. رفتیم مسجد دیدیم آقا دیر کرده به نماز اول رسیدیم، گفتم خوب شد به نماز اول رسیدیم الله اکبر. توی نماز گفتم چرا خوشحال شدی، این خودخواهیه که حاضر شدی آقا دیر بیاید عمر مردم تلف شود چه خبره شما به رکعت اول برسی؟ همین خودخواهیه یعنی آن وقتی که ما فکر می‌کنیم سر جماعتیم همون وقت متکبریم، خودخواهیم، لوسیم. چون تو توقع داشتی اینطوری است. توی مسجد بالا سر می‌نشینی می‌گوییم آقا جا کم است برو یک خورده عقب‌تر می‌گوید نه من می‌خواهم اینجا دعا بخوانم بابا اینجا جای نماز است دعا را جای دیگه بخوان.
بسیاری از عبادات ما عبادت نیست. توی جبهه تو سفر یک عده‌ای روزه گرفتند پیغمبر گفت روزه نگیرید در سفر روزه نیست. گفتند نه ما می‌خواهیم روزه بگیریم پیغمبر آب را برداشت روبروی مردم آب را خورد گفت ببینید من پیغمبرم دارم آب می‌خورم در سفر روزه جایز نیست.
ما از صدر اسلام آدمهای احمق داشتیم مقدسین احمق گاهی وقتها ممکن است به یک بچه بگوییم چیزی را حفظ کن که این مخ بچه آمادگی این همه حفظ را ندارد. فکر می‌کنیم چون این کار عبادت است اگر فشار بیاوریم به مخ بچه. . . به هر حال در دعای عرفه داریم امام حسین می‌فرماید: خدایا(الهی من کان محاسنه مساویه) خوبیهاش بدی است(فکیف لا یکون مساویه مساوی) من که خوبیهام بدی است بدیهام که دیگر هیچی.
(من کان حقائقه دعاوی) حقیقتها هم ادعاست دیگه ادعا هم که دیگه هیچی. اونجایی که حقه حق نیست ادعاست، اگر دقت کنید ممکن است مثلاً فرض کن که ببینیم که بله این همه آسیب پذیرند. باید واقعاً پناه برد به خدا امام سجاد می‌فرماید خدایا عبادت می‌کنم ولی حفظم کن ممکن است عبادات من عجب باشد. خدایا خدمت می‌کنم ولی همین خدمتم باید تو حفظ کنی ممکن است این خدمت همراه با منت باشد خدمت می‌کند ولی منت سرش میگذارد.
(الهی اعزنی) عزت خوبست(ولا تبتلینی بالکبر) این عزت به تکبر کشیده نشود. (الهی عبدنی لک) عربی‌هایی که می‌خوانم مکارم الاخلاق است دعای امام سجاد(ع)(الهی عبدنی لک) عبادت خوبه اما(ولا تفسد عبادتی بالعجب) الهی اجر للناس علی یدی الخیر) خدمت کنم به مردم ولی ممکن است این خدمت من! من! من بودی! من بودم که به تو وام دادم من فلانی را عروس کردم داماد کردم به او وام دادم منت نگذارید پس ببینید وقتی هم که عبادت می‌کنید عبادات ما هم آسیب پذیر است. هم خودمان آسیب پذیریم هم فکرمان آسیب پذیر است، هم عباداتمان آسیب پذیراست، . همه در معرض غرق در معرضیم واقعا باید بگوییم(قل اعوذ برب الفلق) شما بخوانید(قل اعوذ برب الفلق من شر ما خلق) خدایا پناه می‌برم گاهی وقتها این بسیار خوب است(و من شر النفاثات فی العقد) بسیار خوب حفره‌ها این حفره‌هایی که هست حفره‌های مختلفی.
5- ترس از فقر، عامل بخل ورزیدن در کارهای خیر
ترس حفره است یه گودیه، از ترس استفاده می‌کنند. قرآن می‌فرماید وقتی آدم می‌خواهد پول بدهد به فقیر یا مثلاً می‌خواهد یک چیز را وقف کند، پیرمرد می‌گوید خوب ما که دخترهایمان را عروس کردیم، پسرها را هم داماد کردیم سن ما آنطرف شصت سال است.
این همه پول می‌خواهی چه کنی حالا وارثها می‌خواهند یکی صد میلیون ببرند یکی نود میلیون ببرند. یک کار خیری بکنید لااقل اون مقداری که اسلام به من اجازه داده ثلث مالمون یک سوم مال را با دست خودم ببینم کجا خرج می‌شود.
می‌آیند می‌گویند(نفاثات فی العقد) بچه‌ها دورش می‌نشینند(نفاثات فی العقد) پیری داری، کوری داری همیشه دنیا یک جور نیست صبر کن نفاثات نمی‌گذارند یک وصیت کند، نمی‌گذارند وصیت کند، می‌خواهد یک خانه بخرد برای بی خانه‌ها نفاثات می‌گوید بابا خونه می‌خواهی چکار، خودشان جور می‌کنند خانه. بیا من و تو یک قبر بخریم پهلوی مثلاً فلان امام فلان امام زاده برای استخوانهای پوسیدش دهها میلیون تومان می‌دهد و حال آنکه جوانهای فامیل خودش یک اتاق ندارند سوءظن حسد، تکبر، حرص، عیبهایی که ما داریم همه گودی است شیطان از این گودیها استفاده
می کند کمین می‌نشیند از راه ترس می‌گویی اگر بدهی فردا نخواهی داشت.
روی منبر بنده نشستم حالا نفاثات فی العقد آخوندها رو بگویم، بنده نشستم یک بحثی مطرح می‌کنیم و این جلسه می‌گویم خوب اگر این را امشب بگویم تا آخر بحث آنوقت فردا شب چیزی ندارم بگویم می‌گویم خوب باقیش باشد فردا شب.
همینطور با یک سری الفاظ و اینها منبر را تمام می‌کنیم که مطلب یک خورده‌اش باشد برای فردا شب. بابا تو هر چقدر بلدی امشب بگو توتت را بتکان، انشاءا. . . هفته دیگر خدا توت. . . . من یادم نمی‌رود که اول سال، اول‌ها که من رفتم توی تلویزیون یک کسی گفت تند تند حدیث نخوان یک حدیثی بخوان هی دربارش حرف بزن گفتم چرا؟ گفت برای اینکه حرفهایت طی می‌کشد آنوقت شما مثلاً یک ماه دیگر حرف نخواهی داشت توی تلویزیون بزنی. به او گفتم آقا من فعلاً امشب مردم من امشب فعلاً هر چی حدیث دارم می‌گویم فردا شبم تمام شد که تمام شد این آمده می‌گوید که نه این را نگهدار برای فردا شب.
خدا رحمت کند آیت ا. . . شهید سعیدی را رفت مسجد وقتی بر می‌گشت دید توی خیابون یک فقیر می‌لرزد با خودش گفت من هم عبا دارم، هم قبا خوب این دارد
می‌لرزد عبایت را به این بده. عبایش را داد به فقیر و بدون عبا توی خیابانها راه رفت. یکی گفت این آقا چرا بی عبا راه می‌رود گفت من دیدم که این فقیردارد این سرما می‌خورد دارد می‌لرزد حالا(نفاثات فی العقد) می‌گوید آقا زشت است آخه قبای بی عبا، آخوند بی عبا زشت است، زشته چیه، بسیاری از کارهایی که زشت است نه زشت نیست. نفاثات فی العقد، زشت آن است که خدا گفته، زشت را عقل می‌گوید هر چی عقل می‌گوید. به مسئول ورزش می‌گوییم آقا شما مسئول ورزشی می‌گوید بله می‌گوییم این لباس شنا و لباس کشتی، حداقل لباس شنا همه توی آب هستند لباس کشتی یا لباس وزنه برداری خیلی تنگ است این نمی‌شود اون آقایی که مثلاً دویست کیلو بلند می‌کند یک ده سانت لباسش بزرگتر باشد ده گرم هم شورت خودش، شلوار خودش لباس خودش می‌گوید نه این چیز بین الملل است این لباس بین المللی است این بین الملل نفاثات فی العقد است.
(چطور شوروی بازی بوکس را قبول نکرد مگر بازی بوکس بین المللی نیست شوروی گفت بسمه تعالی این یکی را من قبول ندارم اسرائیل لعنتی تا حالا چند تا قوانین بین الملل را پاره کرده، چطور او جسارت کرده قوانین بین الملل را پاره می‌کند، تو برای حیای دخترها و پسرها ده سانتی متر شورت می‌خواهی بگویی اضافه کن حیا می‌کنی، من تعجب می‌کنم افرادی در جنایت هیچ حیا نمی‌کنند افرادی در حریم و حیا ضعف دارند این نفاثات فی العقده بین الملل چی چیه؟
به امام گفتند این دستور فتوای اعدام سلمان رشدی با بین الملل نمی سازد، فرمود: به درک آبروی رسول ا. . . را برد. خودم جوان بودم می‌رفتم خودم اعدام می‌کردم خودم ترورش می‌کردم. این غیرت دینیه هی بین الملل بین الملل همش بین الملل، بین الملل چه خدمتی به ما کرده هشت سال ما را بمباران کرد زمان جنگ، بین الملل یک عطسه کرد یک سرفه کرد، آنوقت ما همینطور حیا و دین و عفت و تمام همه همینطور خودباختگی این نفاثات فی العقد است.
رادیوها نفاثات فی العقد می‌توانند باشند، مقاله‌ها می‌توانند باشند، شعارها می‌توانند باشند موجها می‌توانند باشند دائماً ما در معرض هستیم که هی دارند ما را می رقصانند. مثل فتیله چراغ هی پایین و بالامی کشند.)
دختر این شدی، زن این شدی، خوب این که باباش فقیره بابا پسر خوبیه فامیلش فقیره باشه(و من شر النفاثات فی العقد) به عروس می‌گویند زن این نشو، بعضی وقتها دختر تصمیم گرفته تصمیم خوبی گرفته این مادرش(نفاثات فی العقد) هی در گوشش می‌خواند نه این در‌شان ما نیست بابای این ژیان داره ما بنز داریم بنز داره دخترش را بده به ژیان این(نفاثات فی العقده) است.
طلبه شدی بدبخت برو مهندس بشو برو مهندس بشو مهندس خوبه دکتری هم خوبه اما طلبگی بدبختی است هم بدبختی نیست حالا چطور که شما اگر یک اطلاعات دیگر پیدا کردی خوشبختی است من اطلاعات دینی پیدا کردم بدبختم خدا می‌داند نفاثات گاهی ریش سفیدها هم گاهی حاجی هم نفاثات فی العقدند پدر من وقتی من را طلبه کرد نمی‌دانی چقدر توبیخش کردند بابای من تاجر بود بازاری بود آمدند گفتند آخه آخوند آخه تاجر بچه‌اش را می‌فرستد آخوندی خیلی اشتباه کردی خیلی اشتباه کردی گفت چه کردم آخرش گفتند گدا خواهد شد گفت اگر خدا خواسته باشد رزق بده ممکن است تاجر هم بشود ورشکست بشود برود زندان ممکن است طلبه هم بشود گرسنگی نکشد.
6- رزق به دست خداست، نه خواست مردم
این قرآن را بخوانم(نحن قسمنا بینهم معیشتهم) رزق دست او است می‌گوید مگر هر که تاجر شد خوشبخت است من گفتم این را یا نمی‌دانم گفتم وقتی آمدم خانه بچه‌ام گفت که توی دانشگاه قبول شدم گفتم خوب هیچی گفت آقا چقدر احساسات نشون دادی. آخه دخترت تو دانشگاه قبول شد یک خورده ابرویت تکان بخورد گفتم راستش من نمی‌دونم شما بنویس به من بده هر کس رفت دانشگاه خوشبخت است و هر کس نرفت بدبخت این را بنویس من باور کنم.
من بگویم تبریک بگویم علم خوب است حالا چه توی دانشگاه چه بیرون دانشگاه چهار سال پشت کنکور می‌ماند کنکور سواد نیست این همه کتاب بردار مطالعه کن همچین ما فکر می‌کنیم حتماً کتاب آن است که نمره و مدرک و آرم داشته باشد نه علم علمه ولو آرم. . . یعنی طاووس طاووسه گرچه سر چاه باشه، گنجشک گنجشکه گرچه سر منار باشه.
شما یک مقدار واقعیت را ببینید هارت و پورت را کم بگذارید دانشگاه کمال است اما اینطور نیست که حالا هر چی کماله در دانشگاست پشت دیوار دانشگاه همه بدبختند نه توی دانشگاه هم آدم بدبخت هست پشت دیوار هم آدم خوشبخت هست قفل نکنیم که حالا چون من سراغ دارم کسی را که وقتی گفتند در کنکور قبول شدی جیغ کشید سکته کرد و بنده رفتم فاتحه‌اش گفتم چی شد گفتند سکته کرد گفتم اه یعنی اینقدر ما پوکیم که فکر می‌کنیم اگر در دانشگاه قبول شدیم باید سکته کنیم از خوشی یا اگر رد شدیم باید سکته کنیم از غصه.
چقدر روده‌ها تنگ شده که هسته انار توش گیر می‌کند معلوم می‌شود روح ما مثل لاستیک دوچرخه است لاستیک دوچرخه با اولین موج تاب بر می‌دارد لاستیک تراکتور از موجها رد می‌شود و تاب هم ور نمی‌دارد معلوم می‌شود روح ما کوچک است یعنی معلوم می‌شود ما پوکیم.
(خوب ایران گل زده الحمدلله تبریک می‌گوییم تبریک هم بگوییم الحمدلله هم بگوییم چندتا بوق هم توی خیابون بزنیم تا اینجاش درست است اما به جوان می‌گویند ایران برنده شد بلند می‌شود با مغز شیرجه می‌رود توی آسفالتها کلش می‌شکنه هیچی می‌برنش آمبولانس کله‌اش را بخیه می‌کنند چی شد به عشق اینکه در فلان کشور گل زدیم من کله‌ام را اینجا توی آسفالتها شکستم خوب دیگه این خلگری است دیگه این وگرنه حالا آدم وقتی ایران خوشحال من یک وقت یکی از کشورهای خارج بودم ایرانیها آمده بودند بازی کنند من که در عمرم زمین ورزش نرفتم بودم رفتم و بالاخره برای اولین دفعه هم کف زدم بالاخره رگ ایرانی که دارم که من نمی‌خواستم ایران ببازه گاهی وقتها آدم رگ ملی‌اش گل می‌کنه یک کفی هم می‌زنه خوب و من شر النفاثات فی العقد بعد تلقین‌های زیادی که می‌کنند.
بابای ما یک پولی به ما داد همین حدود بیست ساله بیست سالم بود تقریباً چهل سال پیش گفت بابا من تو را طلبه کردم همه به من می‌گویند بدبخت شد بدبخت شد من طلبه نجف بودم یک مدت کمی گفتند بابام پول فرستاد گفت برو از نجف با ماشین برو مکه چون حدیث داریم هر که برود مکه خدا او را از فقر نجاتش می‌دهد از بس مردم نفاثات فی العقد من را ترساندند تو برو مکه که من خاطرم جمع باشد که دیگر فقیر نخواهی شد.
یعنی از ترس وقتی برگشتم یادم نمی‌رود خدا همشون را بیامرزد مردند یک پیرمرد ریش سفید هشتاد سالش بود نفاثات فی العقد بود می‌گفت حاجی حاجی گفت بله یک غلطی کردی بچه‌ات آخوند شد غلط دوم نکنی گفت چیه غلط دوم گفت اگر زنش دادی زن سید بهش بده گفت چرا؟ گفت برای اینکه این پسر تو گرسنگی خواهد خورد مردم بگویند زنش سیده به هوایی که زنش سیده خمس بدهند به زنش آنوقت ایشان سر سفره زنش بنشینه بخوره من شنیدم با دوتا گوش خودم یک هشتاد ساله به یک هفتاد ساله نصیحت می‌کرد(نفاثات فی العقد) است.
بابا خدا به سوسکهای سوراخها روزی می‌دهد خدا به سگهای ولگرد روزی می‌دهد چقدر شما ترسویید(و من شر النفاثات فی العقد) فکر می‌کنیم که اگر راست بگیم رزق ما بند می‌یاد من سراغ دارم تاجری را که به شاگردش گفت اگر مشتری گفت چقدر خریدی من دروغ گفتم روبروی مشتری آب دهن بینداز تو صورت من که من دیگر باید حیا کنم با ریش سفید دروغ بگویم برای خرجی وقتی می‌گویم بابا من این را این قدر خریدم این قدر هم سود می‌برم می‌خوای بخر نمی‌خواهی هیچی.
من دیگر زشت است در این سن دروغ بگویم زشته خدا بهش بر می‌خوره می‌گوید می‌ترسی راست بگویی من رزق و روزیت ندهم) ما در انتخاب همسر توحیدمون ضعیف است در انتخاب شغل توحیدمون ضعیف است همه کارهامون را محاسبه اقتصادی می‌کنیم مثل اون مرده شوره بود که یک وقت گفتم اگر مرده چاقه کیلویی می‌شوریم اگر مرده بلنده متری می‌شوریم اگر کوچیکه عددی می‌شوریم یعنی توی همه کارهامون محاسبه می‌کنیم که چقدر پول توش هست نفاثات فی العقد می‌شود استاد باشد می‌شود شاگرد باشد می‌شود همسر باشد می‌شود پیر باشد می‌شود جوان باشد شیطان باشد می‌شود مقاله و رادیو و تلویزیون باشد تبلیغات فیلمها نفاسات فی العقدند یعنی القا می‌کنند یک چیزهای خطرناک و خدایا خودت از تمام شر ماخلق و من شر النفاثات فی العقد و من شر غاسق اذا وقب و من شر حاسداً اذا حسد، خودت همه ما را حفظ بفرما.
 والسلام علیکم و رحمه الله

Comments (0)
Add Comment