تفسیر سوره حمد -2

موضوع: تفسیر سوره حمد (2)
تاریخ پخش: 70/06/21

بسم الله الرحمن الرحیم

در خدمت عزیزانی هستیم که به حق عزیز هستند، معمولا اگر یک کسی به یک کسی می‌گوید عزیز شوخی می‌کند ولی شما جانبازان به حق عزیز هستید، عزیز یعنی چه؟ کلمه عزیز عربی است. عزت یعنی نفوذ ناپذیر، یعنی شکست نخور یعنی نشکن، گاهی یک کسی یک حلقه طلایش گم می‌شود یا انگشتری، کفشی، کیفی گم می‌کند چنان روحش در هم می‌شکند که قدرت کنترل هیچی را ندارد. افرادی هم هستند که دو تا پا، دو تا چشم برای جبهه می‌دهند، دست می‌دهند و لت و پار می‌شوند اما روحشان شکسته نمی‌شود، اگر روح نشکست عزیزی، اگر چه پا برهنه روی خاک بروی، اما اگر روحتان شکست ذلیل هستید گرچه در بهترین زندگی‌ها باشید.
در ایران گردهمایی که در تهران از همه استان‌ها، از همه ایران برادران جانباز آمده‌اند افتخار داریم که اهل بهشت را می‌بینیم این را هم که می‌گویم اهل بهشت دروغ نمی‌گویم. دروغ گفتن گناه کبیره است یک دلیلی دارم که شما اهل بهشت هستید، کسی که پایش را گذاشت توی بهشت خدا کله‌اش را توی جهنم نمی‌برد. اصل کار این است که آدم پایش به یک جایی بند باشد، پا که بند شد، اینطور نیست که بگویی آقا شما پایش را بگذارید بهشت دستش در جهنم باشد، کسی اگر پایش را برد بهشت گذاشت این یعنی بهشتی است شما عزیزان از سلامتی‌تان و از جوانی‌تان استفاده کردید در راه خدا دادید و خدا به حق محمد و آل محمد به همه شما و همسران و بستگان و پدر و مادر و آن کسانی که مثل پروانه، از بنیاد جانبازان از بستگان و همسایگان و همشاگردی‌ها، هر کسی دور شما می‌گردد و به شما خدمت می‌کند خدا همه شما را حفظ بکند.
من یک نفرین هم بکنم آن کسانی که این انقلاب و این جوانها را و این شهدا و این زجرها و مصیبت‌ها که شما و امثال شما دیده‌اید نادیده می‌گیرند خدا انشاء الله به خوب‌هایشان انصاف بدهد و بدهایشان را نابود کند.
بحث ما دنباله بحث جلسه قبل است در مورد تفسیر سوره حمد، (ولی احتمال می‌دهم که مردم بگویند آقای قرائتی ما هر شب جمعه بحث‌های تو را می‌شنویم بگذار حالا که این جانبازها آمدند چند دقیقه اینها حرف بزنند، چی چی می‌گوی هر شب، همه شب‌های جمعه، بس است دیگر، ممکن است خواسته باشند مردم گوش به حرف‌های شما بدهند، و شما همه‌تان پیام‌هایی دارید، به شورای امنیت و به دولت پیام دارید، به ملت و بنیاد جانبازان، و به مسئولین و غیر مسئولین پیام دارید، هر کسی یک حرف حسابی دارد و حالا ما از باب نمونه گفتیم این سه چهار تا برادر که صف اول هستند بیایند اگر حرفی دارند یکی دو دقیقه با مردم خوب ایران به طور خلاصه بزنند، آنوقت این هدیه‌ای باشد که عزیزی که از استانی پا شده آمده، دو تا دست داده، دو تا پا داده، یک دقیقه‌ای با هم حرف بزنیم، بعد هم حرفها را من به آنها نگفتم، خودشان این حرف را دارند، حرف خودشان را بیایند بزنند و بعد من دنباله بحثم را بگویم، شما به جوانهایی که تجدید می‌شوند به جوانهای بی سوادی که بیست سی سالشان است و نمی‌روند درس بخوانند، به زن‌های جوانی که بی سواد هستند، به آدمهایی که حال درس خواند ندارند ایشان می‌تواند الگو و امام باشد، چون امام یعنی رهبر، می‌تواند رهبر همه آدمهای بی غیرت باشد، یا آدم‌های بی حال، آدم‌های کم حال، ما آدم بی حال و بی غیرت نداریم، آدم کم حال داریم که ایشان می‌تواند برای آدم‌های کم حال امام باشد، بگوید آقا من دو تا چشم توی جبهه دادم و دو تا هم دست دادم و پا هم دادم و حالا هم در دانشگاه با معدل نوزده قبول شدم.
1- تفسیر صراط مستقیم
و اما بحث ما در مورد تفسیر سوره حمد، تا «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» (فاتحه/5) آمدیم و حالا «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» (فاتحه/6) خدایا ما را هدایت کن به راه مستقیم، راه مستقیم چیست؟ هرکسی می‌گوید راه من راه مستقیم است، الآن ما چند فرقه مسلمان داریم و همه می‌گویند ما درست می‌گوییم، حتی بعضی آدمهای خلافکار می‌گویند راه ما مستقیم است، فحش می‌دهند می‌گوییم برادر فحش نده می‌گوید حق است، اصلا اسم فحش را می‌گذارد حق، یک ماشین بر می‌دارند دزدی می‌کنند چند نفر شریکی، بعد می‌گویند ببین بیا عادلانه تقسیم بکنیم، یعنی بعد از دزدی حرف از عادلانه می‌زنند آن هم که دزد است می‌گوید عدل.
همه می‌گویند راه ما راه مستقیم است، راه مستقیم کدام است؟ این را اجازه بدهید خود قرآن معنا بکند قرآن میفرماید: «إِنَّ رَبِّی عَلى‌‌ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (هود/56)، راه مستقیم خدا راهش راه مستقیم است، «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ عَلى‌‌ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (یس/4-3)، پیغمبر تو راهت مستقیم است، راه مستقیم راه پیغمبر و راه اهل بیت است.
پیغمبر فرمود مسلمانها هفتاد و سه فرقه می‌شوند، فرقه الناجیه، یک فرقه مسلمانها نجات پیدا کردند، یعنی راهشان درست است و هفتاد و دو فرقه‌شان اهل نجات نیستند حالا واقعا چه کسی، همه می‌گویند فرقه ناجی‌ها ما هستیم، اما اجازه بدهید هیچ کس حرف نزند نه من حرف بزنم و نه شما، بیاییم بگوییم یا رسول الله این فرقه ناجیه چیست؟ خودت بگو این فرقه ناجیه چه کسی است؟ این را شیعه و سنی گفته است که حضرت فرموده: «إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَهِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ» (امالی طوسی/ ص‌‌60) اهل بیت من مثل کشتی نوح هستند «مَنْ رَکِبَهَا نَجَا»، اهل بیت من مثل کشتی نوح هستند هر کسی با کشتی نوح برود نجات پیدا می‌کند، هر کس در خط اهل بیت باشد «نَجَا». ناجیه، نجا.
2- نشانه‌های راه مستقیم
راه مستقیم کدام راه است. «إِنَّ رَبِّی عَلى‌‌ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»، راه مستقیم، در آیه بعد راه مستقیم را می‌گوید «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» خدایا می‌خواهم راه مستقیم را بروم، راه مستقیم، «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ» (فاتحه/7) راه مستقیم راه «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم»ها است، نه مغضوبین. و نه ضالین، نه مغضوبین راهشان درست است نه ضالین، مغضوبین یعنی غضب شده‌ها، مرگ بر غضب شده‌ها، مرگ بر ضالین و زنده باد «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم»، نماز یک زنده باد دارد و یک مرده باد، زنده باد «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم»، مرگ بر مغضوبین و مرگ بر ضالین خدایا من راه مستقیم می‌خواهم بروم، راه مستقیم راه «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم» آری و راه مغضوب نه و راه ضالین نه. «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم» را در سوره نساء چهار گروه اسم می‌برد، می‌گوید شهدا، انبیا، صدیقین، صالحین، اینها را می‌گویند «أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» (نساء/69)، «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم»، چهار گروه را نام می‌برد اینها «أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» هستند، پس «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم» همان «أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» است، راه شهدا کسانی که توی جامعه تجارتشان، کاسبی‌شان، کارمندی‌شان، کارگری‌شان، حجابشان، اخلاقشان، شوهر داری و بچه داری‌شان در راه اهداف انبیاء و شهدا نباشد اینها «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم» نیستند و کسی که «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم» نبود یا مغضوب است یا ضالین یک سؤال ایدئولوژی. یک سؤال امتحانی، کسی سؤال کند از شما که چه دعایی است که همه انبیا و اولیاء باید بگویند، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»، چون هر کسی واجب است نماز بخواند و در هر نمازی واجب است بگوییم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»، تنها دعاییاست که حتی پیغمبر هم باید بگوید.
یک چیزی بگویم که این بحث از علامه طباطبایی(ره) است ایشان یک بنای قشنگی دارند. می‌گوید کل هستی یک راهی را می‌رود و در راهش هم شک و سهو ندارد، تخم هندوانه می‌رود تا برسد به هندوانه. تخم خربزه می‌رود تا برسد به خربزه، این نهال می‌رود تا برسد به درخت، کل هستی خطی را می‌روند و در راهی هم که حرکت می‌کنند مسیری را که حبه تا دانه طی می‌کند، مسیری را که نهال تا درخت طی می‌کند، خدا برای هر موجودی یک راه قرار داده، راه بی شک، راه بی سهو، بی خطا.
علامه می‌گوید چطور خدایی که برای هستی راه بی شک و بی خطا قرار داد باید برای انسان هم راه بی شک و خطا قرار بدهد، و راه بی شک و خطا راه انبیا است، چون راه‌هایی که ما می‌رویم همه شک و سهو و خطا است، راه بی خطا راه انبیا است، «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ عَلى‌‌ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (یس/4-3) راه انبیا راه بی خطا است. ما می‌گوییم راه مستقیم «اهْدِنَا»، چهار رقم آدم داریم، بعضی هم روح سالم است و هم راه سالم، بعضی نه روح سالم است و نه راه سالم. بعضی روحشان سالم است راه سالم نیست، بعضی روح سالم نیست و لی راه سالم است، چهار رقم آدم داریم، آدمهایی که ذاتشان و راهشان خوب است، روح خوب و راه خوب، آدمهایی که روحشان و راهشان گیر دارد، آدمهایی که خوب هستند و روحشان پاک است اما راهشان کج، و آدمهایی هستند که روحشان کج است ولی راهشان صاف است، هم روح و راه سالم می‌شود «اهْدِنَا» هدایت، راه سالم یعنی «الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»، «اهْدِنَی» یعنی خدایا من را هدایت کن فکر و روحم را سلامت قرار بده، حالا که روحم و خودم و فکرم را هدایت کردی روح سالم در راه سالم این را از خدا می‌خواهیم، بعضی‌ها روحشان سالم نیست آدمهایی هستند لج باز عقده‌ای، متکبر، روح مریض است و راهشان هم منحرف است، آدمی است متکبر و لجوج و راهش مارکسیسم، هم خود این شخص آدم بدجنسی است و هم راهش کج است، آدمهایی هستند که روحشان سالم است، ما خیلی آدمها داریم ارمنی هستند، مسیحی هستند، ولی خوش ذات هستند، به او کار می‌دهی خیانت نمی‌کند، روح سالم است ولی ممکن است راهش کج باشد، آدمهایی هستند راهش سالم است راهش اسلام است، اما این از آن مسلمانهای عقده‌ای و متکبر است، مسلمان است ریگ به کفشش است دینش اسلام است جاده خوب است ولی ماشینش پوست پرتغال تویش ریخته است، پس گاهی وقتها هم ماشین نو هست و سالم و هم جاده اتوبان و اسفالت، گاهی وقتها ماشین آشغالی است جاده هم خاکی است، گاهی وقتها ماشین سالم است جاده خاکی است، گاهی وقتها ماشین آشغالی است، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» یعنی خدایا هم خودم را هدایت کن هم راهم را مستقیم کن، روح سالم راه سالم، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ».
راه مستقیم چیست؟ می‌گویند ما چهار رقم هدایت داریم، «اهْدِنَا» خدایا هدایت کن، جالب این است که در نماز نمی‌گویی «اهْدِنَی» یعنی تنهایی هم که نماز می‌خوانی نباید متکلم وحده بگویی، بگویی «اهْدِنَی»، باید بگویی اهدنا خدایا همه ما را هدایت کن، دعا که می‌کنی برای همه، بگو خدایا یک همسر خوب برای اولادم، بگو خدایا برای همه بی همسرها یک همسر خوب خدایا این خانه ما را درست کن، چرا خانه تو را؟ خدایا برای همه بی خانه‌ها خانه درست کن، خدایا مرض من را، چرا می‌گویی مرض من را؟ بگو مرض ما را، چرا می‌گویی «اهْدِنَی»، «اهْدِنَا»، همه ما را.
چهار رقم هدایت داریم، انواع هدایت داریم به مناسبت، یک هدایت داریم، هدایت غریزی و طبیعی، مثل اینکه خداوند زنبور عسل را هدایت می‌کند، که چه گلی بمکد و چه عسلی بسازد بدن را هدایت می‌کند که حالا که خونریزی کرد حالا که از بدنش خون گرفتند آب می‌خورد آن آب و شیر تبدیل به…، یعنی بدن را هدایت می‌کند به سمت خون سازی، زنبور را هدایت می‌کند به سمت عسل سازی این یعنی هدایت غریزه‌ای به مورچه می‌گویند برای زمستان ذخیره کن وقتی هم که ذخیره کرد باران می‌آید ممکن است دانه‌ها زیر زمین سبز بشود، به مورچه هدایت می‌کند که مورچه دانه‌ها را بیاورد آفتاب کند خشک بشود دو مرتبه ببرد، یک هدایت هدایت طبیعی است، هدایت می‌کند گوساله را که پستان گاو کجا است. این هدایت طبیعی است،
یک هدایت هدایت عقلی است از طریق استدلال و برهان هدایت می‌شود، یک هدایت هدایت انبیا است، انبیا می‌آیند هدایت می‌کنند آدم را، می‌گویند راه این است. یک هدایت، هدایت به مقصود رسیدن است و لذا خدایا هدایتم کن یعنی من را به مقصد برسان، چون هدایت غریزی که هر حیوانی دارد، هدایت عقلی هم که باید خودت فکر کنی و دنبال استدلال بروی، هدایت انبیا، راه که خدا هدایت کرده صد و بیست و چهار هزار فرستاده برای هدایت، شما که می‌گویید اهدنی خدایا هدایتم کن، یعنی خدایا قدم به قدم دستم را بگیر، چون آدم از هر مرحله هدایت یک مرحله دیگر، یعنی درست مثل زیر پیراهن می‌پوشی از زیر بعد پیراهن، بعد بلوز، بعد لباس رو، یعنی مرحله به مرحله، «وَ الَّذینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» (محمد/17)، هدایت پیدا کردی یک قدم جلوتر با سواد شدی یک قدم جلوتر زدنی علما حالا: توی راه مستقیم تند برویم یا کند، هر چه توان داریم شما جانبازان دست ندارید پا ندارید دو رکعت نماز که می‌خوانید نیم ساعت طول می‌کشد، تا بروید وضو بگیرید و برگردید پای مصنوعی را دربیاورید شما که چشم ندارید دست و پا ندارید نماز خواندتان نیم ساعت طول می‌کشد. بنده که چشم و دست و پا دارم نماز خواندنم پنج دقیقه طول می‌کشد. اما ثواب ما یک جور نیست. نیم ساعت شش تا پنج دقیقه است. بنابراین ثواب شما شش برای من است، اگر کسی یک میلیون دارد، ده میلیون دارد یک میلیون در راه خدا می‌دهد یک کسی هم یک تومان دارد یک ریال در راه خدا می‌دهد آن کسی که ده میلیون دارد یک میلیون می‌دهد ده ریال دارد یک ریال می‌دهد ثواب کدام بی‌شتر است؟ مساوی است چون هر دو یک دهم داده‌اند بنابراین هر کس باید حساب کند که مقدار سرعت در راه مستقیم مهم نیست، مقدار این است که در راه باشیم همین که در راه باشیم، مهم نیست که کند برویم یا تند.
من این را احتمال می‌دهم که شنیده باشید شب عاشورا یاران امام حسین دو گروه شدند یک گروه نماز شب می‌خواندن، و عده‌ای شوخی می‌کردند سؤال این است، آیا رابطه بین شوخی و نماز شب و جک چیست؟ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» هیچی راه که راه حسین(ع) است. مهم نیست نماز شب بخوانیم یا شوخی کنیم، عمده این است که راه راه حسین(ع) باشد در راه حسین(ع) مهم نیست که چی باشد «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» خدایا ما را به راه راست هدایت کن. شیطان هم در راه مستقیم است. آنجا کمین می‌کند راه غیر مستقیم که می‌گویند یک کسی شیطان را در خواب دید زنجیرها و طنابهای رنگارنگی داشت. به شیطان گفت این چیست. گفت آخوندها را با این طنابها گولشان می‌زنم دست و پای آخوندها را با این طناب می‌بندم اداره‌ای را با این طناب می‌بندم. کارگرها را با این، یعنی کارگرها را می‌گویم کم کاری کن کارمندها را می‌گویم رشوه بگیر، و هر کسی را با یک طناب، گفت خوب تو که برای هرکسی یک طناب رنگارنگ داری. طبق رنگ خودش، الآن اروپا همین طوری است مثلا برای ایرانیان عروسک سفید برای آفریقایی‌ها عروسک سیاه درست می‌کند ما آفریقا بودیم دیدم عروسک‌ها سیاه است. به شیطان گفت حالا که این طوری است پس طناب من کو گفت تو که طناب نمی‌خواهی. تو خودت دنبال من می‌آیی شیطان گفت «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ» (اعراف/16)، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»، گفت به والله قسم در راه مستقیم جلوی راه حزب اللهی‌ها هستم، یعنی حزب اللهی سالها جبهه بوده، برادرهای جانباز شما درست است چشم و گوش دادید، دست و پا دادید شما هم در خطر هستید، اینطور نیست که نه ما دیگر نمره‌مان بیست است، شماها ممکن است باز هم خطری جلوی رویتان باشد باید مواظب باشید. هیچکس نمی‌تواند بگوید این حرفها از ما گذشته، ما دیگر هوا و هوسی نداریم، پیر شده‌ایم، اینقدر آدم پیر داریم که هوا هوس هم دارند اتفاقا بعضی وقتها هر چه آدم سنش پیر می‌شود آرزوی‌ش بی‌شتر می‌شود،
می‌گویند هارون الرشید می‌گفت یک کسی را می‌خواهم که زمان پیغمبر زنده باشد، خوب زمان پیغمبر، بعد امیرالمؤمنین، امام حسن، امام حسین، امام سجاد، امام باقر، امام کاظم یک پیرمردی را می‌خواستند که ببینند آیا کسی بوده که زمان پیغمبر را دیده، رفتند یک پیرمرد را پیدا کردند خشک شده بود و سنش حدود صد و چند، حدود دویست سال، این را توی سبدش گذاشتن، این پیرمرد پیغمبر را دیده بود، توی سبد کردن آوردند پیش هارون الرشید گفتند ای‌شان رسول الله(ص) را دیده، هارون الرشید گفت پیرمرد تو پیغمبر را دیدی گفت بله با چشمهای خودم دیدم. گفت یک حدیثی از پیغمبر برای من بخوان. گفت پیغمبر فرمود آدم که پیر می‌شود آرزویش بیشتر می‌شود، خوب حدیث را هارون الرشید شنید و یک هدیه‌ای داد به پیرمرد و، پیرمرد هدیه را گذاشت توی سبد و سبد را بلند کردن ببرند، یک مرتبه توی راه دیدند پیرمرد تکان می‌خورد، گفتند چی شده ؟گفت من را برگردانید یک چیز دیگه‌ای بگویم، برش گرداندند پهلوی هارون الرشید، گفت بگو بدانم این هدیه‌ای که دادی برای هر سال است یا فقط برای امسال هارون الرشید گفت واقعا همینطور است آدم که پیر می‌شود آرزویش زیاد می‌شود، بابا تو پایت لب گور است، در راه مستقیم.
من سراغ دارم کسی را که گفت سر نماز اشک ریختم یک حالی: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» (فاتحه/5) زار زار گریه کردم، قطره اشک جاری شد، یک نمازی خواندم با حال، بعد از نماز گفتم عجب نمازی، در عمرم همچین نمازی قسمت من نمی‌شود چطور شد که همچین نمازی قسمت من شد آخرش یادم آدم که وضو نداشتم، یعنی آن نمازی که غلط است شیطان کارش ندارد، شیطان کار دارد با آنهایی که با کارهای درست کار دارند، اگر سؤال کنند امریکا برای کدام جوان‌های کره زمین برای جوانهایشان حاضر است برای انحرافشان، از طریق فیلم و ویدئو و هروئین و غیره، ابر قدرتها یعنی امریکا حاضر است برای کدام نسل بیشتر از همه سرمایه گذاری کند می‌گوید برای جوانهای ایران، چون ایرانی است که می‌گوید مرگ بر امریکا، ایرانی است که هشت سال جنگید، کشورهای دیگر معلوم شد که دو ماه هم نتوانستند بجنگند، یک ساعت هم جنگ نکردند و فرار کردند، تنها کشوری که روی کره زمین می‌گوید مرگ بر امریکا جوانهای ایران است، پس می‌گوید به هر قیمت که هست باید جوانهای ایران را حرامش کنیم. حالا چطوری حرامش کنیم، تبلیغات آنقدر تبلیغات، یک سری شایعه به وجود بیاوریم بین مسئولین و مردم، یک سری بی حجابی، یک سری فیلم، یک سری ویدئو، امریکا حاضر است نصف سرمایه‌اش را بدهد تا جوانهای ایران را هرزه کند، و چقدر خامی است که جوان‌های ایران نفهمند که دارند می‌برندش، و خوشا به حال جوانی که بفهمد هزار دام جلوی پای‌ش زد.
مگر امام را قبول نداریم، مرجع تقلید ما بود مراد ما بود، امام ما بود، امام فرمود آمریکا شیطان بزرگ است و شیطان قسم خورد «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ» جوانهای ایرانی را می‌خواهم منحرف کنم، جوانهای دیگر منحرف هستند، جوانهای دیگر حتی رئیس جمهورشان را پخ کنی فرار می‌کند، این «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ»، والله قسم جلوی راه مستقیم می نشینم، شیطان به خدا گفت: والله قسم جلوی راه حق می‌نشینم، یعنی امریکا قسم خورده والله قسم جوانهای ایرانی را باید منحرف کنم، حالا راه مستقیم چیست؟ در راه مستقیم میلیون‌ها، نه خیر، صدها میلیون نه خیر میلیاردها آدم از راه مستقیم، شنیدید که می‌گویند بر روی جهنم پلی است از مو باریکتر و از شمشیر برنده‌تر، این چه راهی است که از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر. همین راه مستقیم است، واقعا راه مستقیم مشکل است، حالا من نمی‌دانم چه چیزی بگویم؟ این راه مستقیم را فرض کنید، هر کسی یک جوری کج می‌شود، یکی از این طرف می‌رود، یکی از آن طرف چطور؟ یکی اصل را ماده می‌داند. می‌گوید اصلا ماورای طبیعت چیزی نیست هر چی هست همین است که می‌بینید، اصل ماده، تا ما نبینیم قبول نمی‌کنیم، یکی هم اصل را معنا می‌داند، اصلا به علل و معلولهای طبیعی نظر ندارد هر چی می‌گویی برو دکتر، می‌گوید خدا باید من را خوب بکند، بله خدا خوبش می‌کند ولی خدا دستور داده که شما دارو بخورید، یکی اصل را ماده می‌داند چپ است، یکی اصل را معنا می‌داند چپ است «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»، یعنی هم ماده و هم معنا.
یکی غلو می‌کند علی اللهی می‌شود، امیرالمؤمنین را در مرز خدا قبول می‌کند یکی مقصر است و می‌گوید پیغمبر هم یک نفر است مثل ما، آن یکی و من هم یکی، یکی اولیاء خدا را در مرز خدا می‌برد دارد غلو می‌کند، یکی اصل و فکر را فلسفه می‌داند، یکی اصل را عمل می‌داند، می‌گوید کار به فکرش نداشته باش ببین کارایی‌آش چقدر است، هر دو انحراف است، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» یکی به درخت نخ می‌بندد متوسل می‌شود، خرافات، متاسفانه توی زنها خرافات زیادتر است، یک مشت شیاد توی تهران و جاهای دیگر هستند، همی‌شه یک چیزی می‌گویند، آقا من یک خوابی دیدم.
خیلی از اینها که می‌گفتند ما امام زمان را دیده‌ایم، بردنش دو تا سیلی به او زدند گفت بابا من شوخی کردم، بلند می‌شود خواب می‌بیند، حتی توی جبهه اخیرا بعضی‌ها دکان باز کرده بودند، پا می‌شد داد و بیداد راه می‌انداخت می‌گفت الآن امام زمان اینجا بود، دورش می‌ریختند بچه‌های بسیجی ساده و شروع می‌کردند به بوسیدنش، در صورتی که از آن حقه بازها بود، یعنی بعضی‌ها به خواب دلش خوش است، من خواب دیدم تو آدم خوبی هستی، مگر به خواب می‌شود تکیه کرد، بعضی به خواب دلشان خوش است ولی بعضی صد تا دلیل برایش می‌آوری آرام نمی‌گیرد، یعنی بعضی‌ها به قدری روحشان شل است به خواب دلگرم می‌شوند و بعضی به قدری سنگ دل هستند که با استدلال نرم نمی‌شوند،
«صراطَ الْمُسْتَقیم»، بعضی متملق‌اند، نیم کیلو خوبی می‌بیند سه کیلو تعریف می‌کند، بعضی حسود‌اند، نیم کیلو خوبی می‌بیند اصلا به روی خودش نمی‌آورد، هستند بعضی زنها توی خانه، اگر یک کاسه‌اش رشته از توی خانه بابای‌ش بیاید می‌گوید مامان جونم‌ آش فرستاده، این آش قبلا ظرفش زعفرانی بوده، اما اگر از خانه مادر شوهرش کباب برگ هم بیاید می‌گوید والله گوشتش بو می‌داد. یعنی‌آش رشته را می‌کند آش زعفرانی، کباب را می‌کند گوشت بو دار.
گاهی افرادی هستند مثل لنگ، دیدید چه خاصیتی دارد توی حمام، هر ساعتی دور پای کسی هست، آدمهایی هستند لنگ صفت، متملق هر ساعت دور پای یک کسی می‌گردد و بله قربان گو است، متملق آدمهایی هستند حسود خوبی را آنی که هست نمی‌گوید، پس بعضی آنی که هست چند برابر می‌گویند متملق هستند، و بعضی‌ها آنی هم که هست نمی‌گویند حسود هستند.
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ». در مدح و ستایش راه مستقیم بروند، بعضی غرق در شهوت می‌شوند، بعضی زن و زندگی همه را رها می‌کنند انگار توی غار راهب هستند و عبادت می‌کنند، بعضی از خدا غافل می‌شوند، یکی از خلق غافل می‌شود، بعضی طرفدار جبر هستند بعضی همه کاره را خدا می‌داند هر چی هست از خدا است. خدا خواست رفوزه بشوم، خدا نخواست، تو درس نخواندی، آخه خدا این تنگ سینه را به من داد، خدا نخواست تو سیگار کشیدی، آقا خدا خواست بچه توی حوض افتاد، نه آقا جان روی حوض نرده آهنی نگذاشتی، آقا خدا خواست تصادف کردم، نه آقا شکم پر و خواب آلود پشت ماشین نشستی.
بعضی همه کارها را بند به خدا می‌کنند، بعضی هم کارها را بند به مغز می‌کنند، نه بابا خدا چی است، فکر فکر، «إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى‌‌ عِلْمٍ عِنْدی» (قصص/78) قارون می‌گفت مغز، مغز اقتصادی است، هر چی دارم از مغزم است، بعضی همه کاره را خودشان می‌دانند، بعضی همه کاره را خدا می‌دانند، هر دو انحراف است، کسی بگوید همه کاره خدا است انحراف است، هیچ نقشی ما نداریم، یک کسی می‌گوید همه نقش‌ها دست خودمان است انحراف است، بعضی در مصرف اسراف می‌کنند، یک ساعت مچی دارد، پنج هزار تومان، دو هزار تومان داده یک ساعت مچی دست کرده، یک چند هزار تومان هم خرج کرده برای دیوار، آقا اگر می‌خواهی ببینی چه ساعتی است نگاه به مچت کن توی خیلی از این اداره‌ها، از این ولخرجی که مقام معظم رهبری فرمود نکنید نمونه‌اش این است، آقای پرسنل دولت یک ساعت مچی دستش است، باز هم ساعت می‌خرند، آقا اگر می‌خواهی بدانی چه ساعتی است به ساعت دستت نگاه کن، عمرمان را چقدر خرج می‌کنیم.
مفاتیح الجنان مال شیخ عباس قمی است، شیخ عباس قمی از روستاهای مشهد ترقبه و عنبرون است، یک نفر باغداری در عنبرون دعوت کرد از شیخ عباس قمی گفت بیا باغ ما یک روزی استراحت، این قصه را من از آیت الله مروارید نقل می‌کنم، آیت الله مروارید از علمای پیرمرد مشهد است، می‌گفت من هم جوان بودم با شیخ عباس قمی رفتم تفریح، توی باغ که نشستیم شیخ عباس قمی گفت سلام علیکم احوال شما، حال شما خوب است، و شروع کرد نوشتن، گفتن آقا چرا می‌نویسی؟ گفت من فکر می‌کنید از سهم امام بخورم عمرم تلف بشود، آن صاحب باغ آمد گفت سهم امام نیست خانه شخصی من است، امروز هم که من تو را مهمان کردم از مال شخصی خودم مهمانت کردم از بیت المال و سهم امام نیست، شما امروز استراحت کنید نمی‌خواهد مطالعه کنید، شیخ عباس فرمود یعنی من روزی که از مال امام زمان نخورم، برای امام زمان کار نکنم این نامردی نیست، شروع می‌کرد و می‌نوشت بعد وقتی چایی برایش می‌آوردند کتاب را می‌گذاشت زمین و همینطور که چایی می‌خورد یک احوالپرسی می‌کرد و وقتی چایی‌آش تمام شد شروع می‌کرد به نوشتن.
افرادی هستند که از دقیقه‌های عمرشان استفاده می‌کنند، افرادی هم هستند که چهار ساعت چهار ساعت توی کوچه بیکار هستند، آدم نمی‌داند، غصه می‌خورد، ما واقعا در نهضت سواد آموزی خودمان خسته شدیم از بس که دعوت کردیم، هی می‌گویند مردم مستضعف، آقا جون یک مقداری خودمان دوست داریم مستضعف بشویم، وقتی توی روستا اول مهر که دیگر کشاورزی نیست، اول مهر که دیگر میوه‌ای نیست، شخم نیست، کشاورز عزیز خانه دار محترم، شما از اول مهر والله بیکار هستید، وقتی که غروب می‌روید توی خانه چهار ساعت زیر کرسی پای منقل و نجاری چهار ساعت چه می‌کنید؟ خوب یک ساعت بیا درس بخوان، توی ده شما که آموزش و پرورش معلم فرستاده، آموزشیار نهضت سواد آموزی آمده دم خانه، در خانه‌ات را زده، ده سال توی ده شما آمدن، توی کوچه شما آمدن، در خانه شما را زدن خواهش کردن و نیامدی آنوقت باز هم می‌توانی بگویی مستضعف هستم، خوشت می‌آید مستضعف باشی، بعضی ولخرجی در عمر دارند، اول مهر ثبت نام می‌کنند آقایانی که ده سال عقب ماندند، دیگه نگذارید سال یازدهم عقب بمانید، سریعا اسم مادرهایتان را بنویسید، بچه مدرسه‌ای‌ها، دخترهای راهنمایی، دبیرستانی، ابتدایی، دختر و پسر کمک کنند، یکی دو تا سه تا دیگر هجوم برده شود انشاء‌الله ما سن‌های سی و پنج سال به پایین را می‌توانیم، به کمک شما و همکاری شما این کار را بکنیم، دولت تنهایی نمی‌تواند، دولت و ملت مثل سوزن و نخ هستند، اگر نخ دنبال سوزن نباشد، سوزن قدرت دوختن ندارد باید با هم باشند. یکی ولخرجی می‌کند، یکی بخل می‌کند.
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»، راه مستقیم نه ولخرج و نه بخل، یکی مغزش پر است بازویش حال ندارد، بعضی‌ها بازویش وزنه بلند می‌کند مغزش نمی‌کشد، پس «صراطَ الْمُسْتَقیم» یعنی هم مغزم کار بکند و هم بازویم، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»، معانی زیادی دارد، مصادیق زیادی دارد. یکی بچه‌اش را لوس بار می‌آورد. یکی بچه‌اش را عقده‌ای می‌کند، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» یعنی نه لوس و نه عقده‌ای.
خدایا ما را در فکر، در عمل، در کار، در بچه داری، همسرداری، کشور داری، خدایا ما را در هر لحظه از عمرمان در راه مستقیم قرار بده.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment