تفسیر سوره حجرات- 7

موضوع: تفسیر سوره حجرات (7)
تاریخ پخش: 17/03/80

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

1- تفسیر سوره حجرات
چهارمین جلسه، پنجمین جلسه است که درباره حجرات صحبت می‌کنیم سوره حجرات یکی از اسمهایش این است که سوره آداب است، ادب برخوردِ با رهبر الهی، پیغمبر، اهلبیت(ع)، برخورد با مؤمن، برخورد با فاسق، برخوردِ با خوبها، بدها، با رهبری، رهبری الهی، آداب معاشرت در این زمینه هست آیه‌ای که تفسیرش را در دو جلسه گفتیم اینکه می¬گوید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِی» (حجرات/2) پیامبر که صحبت می‌کند شما داد نزنید و برای پیغمبر حریم قائل شوید. «وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْل» (حجرات/2) بلند صحبت نکنید همان طور خودتان با هم نعره می‌کشید در برابر پیامبر ادب داشته باشید بعد می‌فرماید: «أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ» (حجرات/2) بی ادبی باعث می‌شود که اعمال خوبتان هم از بین برود. «وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ» (حجرات/2) و حالیتان هم نیست.
2- بی‌ادبی موجب حبط عمل است
بحثی که دیشب تهیه شد، مسأله این است که یک سری از اعمال باعث می‌شود که کارهایی از بین برود موضوع بحث ما این است که گاهی کارها در همدیگر اثر می‌گذارد، پس موضوع درس: سوره حجرات جزء آیه دوم بی ادبی به رهبر الهی و آسمانی سبب حبط، یعنی تباه شدن اعمال است.
مثلاً سردی آب را حرارت از بین می‌برد بگذاری روی آتش، آتش در آب اثر می‌کند. یعنی سردی را از بین می‌برد، از طرفی آب را روی آتش می‌ریزی آتش را خاموش می‌کند، گاهی یک غذایی اثر یک غذای دیگر را از بین می‌برد. شما کاهو می‌خوری، سردی می‌کند، خرما که خوردی، سردی را جبران می‌کند این عکس العمل چیزها در همدیگر همانطور که در طبیعت هست در اعمال هم هست که گاهی یک عملی باقی اعمال را از بین می‌برد، در مسائل روانی هم هست من یک جمله بدی می‌گویم شما ناراحت می‌شوی، بعد دست شما را بوسیده و عذرخواهی می‌کنم این عذرخواهی من ناراحتی را برطرف می‌کند، گناه می‌کنیم، توبه می‌کنیم، توبه آن اعمال را از بین می‌برد، علی ای‌حال بحث ما در این جلسه این است که: تأثیر اعمال در یکدیگر.
بحث خوبی است، گاهی یک کسی بیست سال یک جایی خوب کار می‌کند بعد یک عملی انجام می‌دهد همه را از بین می‌برد، یک ساختمان خوبی می‌سازد یک نارنجک تویش می‌گذارد همه را خراب می‌کند، عمری بهداشت را مراعات می‌کند یک قاشق سمّ می‌خورد همه را از بین می‌برد، پارچه را می‌دوزد و اتو می‌کند، بعد با یک کبریت آتش می‌زند، یک چیزی که طبیعی و معقول است.
3- کارهایی که حبط عمل را به دنبال دارد
من یک ده مورد نوشته‌ام اینجا یکی از چیزهایی که کارها را از بین می‌برد: ده مورد تأثیر منفی، ده مورد تأثیر مثبت، ده مورد بگویم چیزها مثل نارنجک است همه را منفجر می‌کند و ده مورد چیزهایی که مثل گلاب است می‌آید یک جایی را معطّر می‌کند. اما منفی‌ها که این را در قرآن می‌گویند: «حبط» آیات زیادی داریم می‌گوید: «حَبِطَتْ أَعْمالُهُم» (بقره/217) یعنی به خاطر این کار همه کارهایش نابود شد.
کفر، بستن راه خدا، ستیزِ با رسول خدا، این باعث حبط می‌شود. حالا کسی می‌خواهد بررسی کند آدرسش را می‌دهم فقط چون همه آنها که پای تلویزیون هستند شاید حوصله¬شان نرسد سوره محمد(ص) آیه 32 قرآن می‌فرماید که: «إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدى‏ لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ» (محمد/32) کسانی که کفر ورزیدند و راه خدا را می‌بندند با پیامبر ستیز می‌کنند (با اینکه می‌فهمند پیامبر حق می‌گوید، خداوند اعمالشان را نابود می‌کند.
– ازدواج راه خداست یک کسی این راه را می‌بندد و مانع ازدواج یک کسی می‌شود، رفتن جبهه راه خداست یک کسی نمی‌گذارد برود جبهه، مسجد راه خداست، طرف می‌خواهد درس بخواند یک قوانینی را وضع می‌کند که درس خواندن را برای او مشکل می‌کند هر کس هر کار خیری خواسته باشد بکند مانعش شود که راه، راه خدا باشد مانع راه خدا شود، با پیامبر در می‌افتد، ستیز می‌کند.
– به غضب درآوردن خداوندالبته غضب خداوند مثل غضب ما نیست، ما تحت تأثیر قرار می‌گیریم خداوند تحت تأثیر قرار نمی‌گیرد، اما کار ما کاری است که سبب غضب او می‌شود، یعنی قهر او برما لازم می‌کند نه اینکه تحت تأثیر قرار می‌گیرد.
قرآن می‌فرماید: «اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ کَرِهُوا رِضْوانَه» (محمد/28) هر چیزی که خدا دوست ندارد این دنبالش هست، و هر چیزی که خدا دوست دارد این ناراحت است. مثلاً می‌گوییم بیا این کار را بکن، چون گناه است پهلویش شیرین است برویم این کار را بکنیم حالیش نیست، هر کاری که خداییاست حال ندارد و هر کاری که گناه در آن است لذّت می‌برد، حتّی ممکن است پول بدهد ممکن است با دو برود حتی ممکن است بلیطش را هم بخرد، حتی ممکن است ساعتها هم منتظرش بماند یعنی پول می‌دهد می‌دود، در نوبت می‌ایستد. این هم یک همچنین خصلتی که انسان همچنین حالتی خدای نکرده انسان پیدا کند کارهای خوبش را از بین می‌برد.
– نفرت از حکم خدا: مثلاً می‌گوییم خدا گفته می‌گوید: ‌ای بابا می‌آید می‌گوید: این مال خمس دارد؟ می‌گوییم بله می‌گوید یک آقایی سراغ نداری که بگوید خمس ندهید حتی حاجی‌ها مکّه می‌آیند سراغ روحانی‌ها که یک آقا سراغ نداری که این حکم را آسانش کند، همینکه یک چیزی سخت است ناراحت می‌شود، نفرت دارد از حکم خدا، می‌آید پهلوی آقا حالا بعضی از مذهبی‌ها را می‌گویم، آنها که خیلی خوبند به اصطلاح، می‌گوید آقا من یک مقداری خمس دارم اجازه می‌دهی خودم بدهم، آقا می‌گوید حالا یک بخشی از آن را هر فقیری که می‌شناسی خودت بده، اما بخشی از آن را بده برای آنها که به من مراجعه می‌کنند می‌آید می‌گوید که نه، برویم سراغ یک آقایی که بگوید همه‌اش را، خودت بده، نفرت از حکم خدا.
یک آیه داریم آیه سنگینی است برای خوبها سنگین است برای آدمهای عادی محال است. می‌گوید: «وَ لَوْ أَنَّا کَتَبْنا عَلَیْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَکُم» (نساء/66) اگر ما گفتیم خودت را بکش این خودش را نمی‌کشد، یعنی باید مؤمن جوری باشد که هر چه خدا گفت گوش بدهد.
– نفاق: دورویی: نفاق هم پر رنگ و کم رنگ و ریز و درشت دارد، حدیث: امام وارد خانه شد، ظاهراً امام هفتم بود. امام رضا کوچولو بود بچه عقبِ بابایش بود. دید پدرش رفت توی خانه و به همراهش نگفت بفرما، امام رضای کوچولو گفت: آقا جون این یکی از یاران ما است داشت صحبت می‌کرد تا لب درِ خانه با شما آمد شما رفتی تو خداحافظی کردی، خوب می‌گفتی بفرما تو، امام فرمود: چون آمادگی پذیرایی ندارم کسی که قلبش آمادگی ندارد زبانش بگوید بفرما این همان نفاق است، یعنی زبان با دل دوتا باشد، آقا خدمت باشیم می‌روند بستنی می‌خورند آقا من حساب کنم جونِ من، تو را به خدا، به زبان می‌گوید تو را به خدا و توی دلش، وقتی هم پول را می‌دهد می‌آید بیرون می‌گوید عجب غلطی کردیم کلّی تمام شد، نفاق کم تا نفاق پر رنگ موارد زیاد است اینجا. خوب بس است قرآن می‌گوید: مسلمانها داد نزنید بی ادبی در برابر، کارهای خوبتان از بین می‌رود یک حدیث بخوانم.
یک روز حضرت فرمود هر کسی بگوید «سبحان الله»، «لا اله الا الله»، «الله اکبر» برای هر ذکری خدا توی بهشت یک درخت غرس می‌کند می‌کارد، یک نفر گفت: پس ما خیلی درخت داریم، گفت: بله شما خیلی درخت داری ولی گاهی یک آتش می‌فرستی همه را می‌سوزاند. این را می‌گویند «حبط» تیترهایش را می‌خوانم «دنیا طلبی» سبب حبط است، «کشتن انبیاء و کشتن عدالت خواهان» که قرآن می‌گوید: «یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْط» (آل‌عمران/21)، آنها که عدالتخواه هستند، کشتن مردان و زنان عدالتخواه کشتن انبیاء سبب حبط است «دشمنی اهل بیت» سبب حبط است، کسی عمری عبادت کند اما در دلش کینه اهل بیت را داشته باشد سبب حبط است اینها این مقدار کافی است، که گاهی انسان با یک عملی کارهای خوبش را از بین می‌برد. چمدانش پُر است اما کلیدش را گُم می‌کند، گاو صندوقش پول دارد اما کلیدش نیست.
خوب این تأثیر منفی اما تأثیر مثبت، درباره تأثیر مثبت هم آیاتی داریم: یکی درباره تأثیر مثبت قرآن می‌فرماید که: کسی که ایمان به خدا داشته باشد و کارهایش صالح باشد غلطهایش را می‌بخشیم.
4- تأثیر مثبت و جبران کننده اعمال
مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِه» (تغابن/9) ایمان و عمل صالح باعث می‌شود که ما لغزشهایش را می‌بخشیم.
«خدمت پنهانی به فقرا»: مخفیانه کسی به فقیر کمک کند گناهانش را می‌بخشیم. گناهان بزرگ را کسی دوری کند، اجتناب کند گناهان ریزش را می‌بخشیم. «نماز» کسی بخواند، گناهانش را می‌بخشیم، می¬فرماید: «وَ أَقِمِ الصَّلاهَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات‏» (هود/114) با این نمازی که خواندی، بعضی بچه‌ها، خواهرها و برادرها، من خودم سراغ دارم، یک کسی را دیدم آدم تو راهی بود بعد دیدم نیست و در بسیاری از جلسات مفید نمی‌آید به او گفتم چرا نمی‌آیی؟ گفت: (بچه مسلمانی بود جوان خوبی بود بعد با کمال تأسف خراب شد) رفیقِ بد نمی‌دانم، فیلم بد، کتاب بد، عکس بد، خراب شدم دیگر نمی‌شود بیایم مسجد گفتم قرآن می‌گوید: اگر کار بد کردی برو مسجد نگو حالا که بد کردم پس مسجد نروم، برو مسجد تا مسجد آن کار را از بین ببرد.
قرآن می‌فرماید: «أَقِمِ الصَّلاهَ طَرَفَیِ النَّهار» (هود/114) نمازهای واجبت را انجام بده خداوند روزیت را، بعد می‌فرماید: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات» همین نمازت آن لغزشهایت را از بین می‌برد، خوب «قرض الحسنه» اگر کسی اهل این هست نماز و زکاتش را هم می‌دهد گاهی به افرادی وام می‌دهد می‌فرماید به خاطر وامی که داده‌ای و اون ایمانی که داری اهل نماز و اینها که هستی چند چیز است، ایمان به پیغمبر، احترام به پیغمبر، نماز و زکات بعد می‌فرماید «وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَنا» (مائده/12) اگر این کار را هم کردی «لَأُکَفِّرَنَّ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُم» (مائده/12) به خاطر این کار قرض الحسنه آن کارها را از بین می‌بریم. به هر حال گاهی با گلاب و عطر فضای عادی را خوشبو می‌کنند و گاهی با یک عمل خوب.
یک استادی بیست سال از شاگردش ناراحت است. یک مرتبه استاد می‌آید در خانه می‌بیند بچه‌اش افتاده در آب شاگردی که از او عصبانی است با لباسهایش رفته بچّه را نجات داده، همینکه در یک لحظه بچه استاد را نجات داد، غصّه‌های بیست سالش از بین می‌رود. پس می‌شود انسان با یک عمل و با یک حرکت زیبا تمام اعمال گذشته را از بین ببرد، پس می‌شود نارنجک توی خونه گذاشت و هم می‌شود شیرجه رفت بچه استادی که 20 سال است از دست تو ناراحت است نجاتش داد. اینها اعمال در همدیگر اثر می‌کند.
حدیث، افرادی اهل نماز شب هستند، روز گناه می‌کنند خداوند توفیق نماز شب را از آنها می‌گیرد. حدیث، گاهی رزق افرادی حلال اندازه گیری شده. مثلاً به شما گفته‌اند امروز این مقدار درآمد حلال است یا این ماه یا این سال افرادی، گیج می‌شوند سراغ حرام می‌روند. حدیث داریم: حالا که سراغ حرام رفتی خداوند از حلال کَمَت می‌گذارد. بنا بود یک مشتری حلال بیاید تو فعلاً سَرِ مشتری اوّلی کلاه گذاشتی، کم فروشی، گرانفروشی کردی، جنس نامرغوب دادی، حالا که کلاه برداری کردی و یک مبلغی سودِ حرام خوردی، خدا آن مشتری که بناست از راه حال بیاید دیگه سراغ تو نمی‌اید به سَرَش می‌افتد برود جای دیگر معامله کند، از حلال کَمَت می‌گذارد، در قیامت هم گوشت را می‌گیرد می‌مالاند که چرا سراغ حرام رفتی؟
مسائل خیلی دقیق است، مسائل خیلی ظریف است، حتی گاهی وقتها آدم یک گربه احترام می‌کند. خیرش را می‌بینید، گاهی وقتها به یک گنجشک آب می‌دهد خیرش را می‌بیند، توی این عالَم هیچ کاری، اینطور نیست که آقا فعلاً ما آبرویش را ریختیم، مسخره‌اش کردیم، جک گفتیم، سر به سرش گذاشتیم نفهمید چک دستش دادیم چه کسی است که بدهد، مهریه‌اش گفتیم کیه که بدهد مهر را، به هر حال. بسیاری وقتها کلاهبرداری‌ها را ما خیال می‌کنیم زرنگ هستیم زرنگی نیست، تمام اعمال چه بخواهیم و چه نخواهیم، این دنیا تو این هستی اعمال در هم دیگر تأثیر می‌کند، عمل خوب اعمال بدی را از بین می‌برد. و اعمال بد، اعمال خیری را از بین می‌برد.
5- آداب سخن گفتن
یکی از موضوعاتی که قرآن اینجا گفته مسأله این است آداب حرف زدن، درباره حرف زدن چند تا آیه داریم اول که می‌گوید:
1- حرفی که می‌زنید همراه با کردار باشد: در قرآن چند آیه داریم می‌فرماید: تو که عمل نمی‌کنی چرا حرف می‌زنی؟ «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ» (صف/29) تو که عمل نمی‌کنی چرا می‌گویی. «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُم» (بقره/44) مردم را به حق سفارش می‌کنی خودت انجام نمی‌دهی.
– یکی حرف که می‌خواهید بزنید حرفی بزنید که می‌خواهید عمل کنید. البته لازم نیست آدم هر چه می‌گوید عمل کند یعنی وقتی بنده می‌گویم نمازتان را در مسجد بخوانید لازم نیست همه مسجدهای تهران بروم. بالاخره یک مسجد که می‌روم، ممکن است یک افرادی همین امشب حرف مرا که گوش می‌دهند بگویند آقای قرائتی تو که می‌گویی برو مسجد هنوز تو را در مسجد ندیده‌ایم، محّله شماها نیامده¬ام مسجد دیگر که می‌روم، لازم نیست اگر گفتم قرض بدهید، می‌گوییم قرض دادن ثواب است. فردا می‌آیند نهضت سواد آموزی شما دیشب توی تلویزیون گفتی قرض بدهید ثواب است حالا خودت قرض بده مگر من پول دارم، مگر من سرمایه دارم یک نفر هستم توی نهضت سواد آموزی حقوق ما هم از آموزش و پرورش است حقوق ما هم حقوق رسمی است حالا ده برابر و پنجاه برابر هر چه می‌خواهند بگویند، حقوق بنده بیست سال هست در آموزش و پرورش هستم، حقوق ثابتی که همه می‌گیرند من گفتم ثواب قرض الحسنه خودم هم به یک نفره دو نفر قرض می‌دهم اما اگر گفتم قرض بده معنایش این نیست که به همه قرض بدهم، گفتم تو مسجد نماز بخوان معنایش این نیست که توی همه مسجد‌ها بروم خلاصه، اجمالاً انسان آن را که می‌گوید یکمی لااقل عمل کند.
– حرفش همراه با تحقیق باشد. الکی نگوید همینطور یک چیزی می‌گویند، حرف محققانه باشد.
– دلپسند باشد. قرآن می‌گوید: «الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ» (حج/24) طیب یعنی دلپسند، حرفش نیش ونوش نداشته باشد.
– گفتارش رسا باشد. قرآن: «قَوْلاً بَلیغاً» (نساء/63) حرف که میزند طرف بفهمد چی میگوید، گاهی آدم بحثهای طرف را نمی‌فهمد چه می‌گوید.
– نرم حرف بزند: «قَوْلاً لَیِّناً» (طه/44).
– حرفهایش بزرگوارانه باشد. قرآن: «قَوْلاً کَریماً» (اسراء/23).
تعبیرات قشنگی در قرآن است. بنویسم اینها را یک جا می‌گوید «قَوْلاً بَلیغاً» (نساء/63) حرف رسا باشد، یک جا می‌گوید: «قَوْلاً لَیِّناً» (طه/44) نرم باشد و یک جا می‌گوید: «قَوْلاً مَیْسُوراً» (اسراء/28) یک چیزی بگو شدنی باشد. حرف که می‌زنی شدنی باشد، دستور می‌دهی شدنی باشد، آقا باید تا دو روزِ دیگر این را انجام بدهی. سه روزه باید خونه را خالی کنی، هفته دیگر باید مغازه را خالی کنی، شدنی نیست، آقا این کتاب را باید تا صبح مطالعه کنی شدنی نیست. «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا» (بقره/83) خوب حرف بزنید «یَقُولُوا الَّتی‏ هِیَ أَحْسَن» (اسراء/53) در بین چند کلمه هر کلمه‌ای بهتر است بگو «اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» (حج/30) از لهو، لعب و غنا دوری کن از قول زور پرهیز کنید. این آداب سخن گفتن در قرآن است شما حساب کن چقدر به خاطر اینکه این آداب عمل نمی‌شود فتنه هست.
بعضی حرفها بلیغ نیست. افرادی که سنگین حرف می‌زنند اگر نمی‌تواند طوری نیست واقعاً یک کسی نمی‌تواند حرف بزند، بعضی‌ها هم می‌توانند روان حرف بزنند مخصوصاً به خاطر اینکه یک ژست دانشمندی بگیرند. حرف‌ها را قلمبه می‌زنند. خیلی ایشان پر است. «لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْر» (قمر/17) ما روان گفتیم تا مردم بفهمند می‌گوید روان بگو تا بفهمند ما بعضی‌ها سخت می‌گوییم تا نفهمند، نرم حرف زدن، بزرگوارانه حرف زدن حرفهایی بزنیم که طرف بتواند انجام دهد، زیبا حرف زدن، انتخاب کلمات چه کلمه¬ای انتخاب کنیم. این آداب حرف زدن است. دو صحنه هم راجع به این آیه است من بگویم و از آیه دوم رد شویم. آیه این است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» ‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید: «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ» (حجرات/2) پهلوی پیامبر داد نزنید.
6- دو حکایت در مورد داد زدن
راجع به داد زدن یک صحنه تاریخی هم هست برایتان بگویم: امام حسن مجتبی(ع) شهید شد جنازه‌اش را آوردند پهلوی پیامبر(ص) دفن کنند عایشه جلوگیری کرد. گفت نمی‌گذارم، در اینجا سر و صدا شد وقتی سر و صدا شد امام حسین(ع) این آیه را خواند: مگر قرآن نمی‌گوید: «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ» پهلوی پیامبر داد نزنید. سرو صدا نکنید من جنازه برادر شهیدم را می‌برم قبرستان بقیع ولی ادب را پهلوی پیامبر مراعات کنید و داد نزنید، امام حسین(ع) دستور داد جنازه امام حسن(ع) را بردند، دورتر دفن کردند که کنار پیامبر کسی داد نزند.
مسأله دیگر، دقیقه‌های آخرِ عمر پیامبر(ص) بود حضرت فرمود: یک قلم و دواتی بیاورید من یک چیزی برای شما بنویسم یکی از آنها که آنجا نشسته بود گفت: نه قلم و کاغذ نیاورید پیغمبر «نعوذ بالله» حرفهایش پرت و پلاست. پناه بر خدا! خیلی جسارت کردند به پیغمبر، ابن عبّاس تا آخر عمرش می‌سوخت می‌گفت: بزرگترین جسارت این بود که پیغمبر لحظات و دقائق آخر عمرش گفت قلم و دوات بیاورید من یک چیزی تذکّر بدهم. به پیامبر جسارت کردند، آنجا سر و صدا شد پیامبر فرمود: پاشید بروید و دور شوید، این هم روایتش در صحیح مسلم است که فرمود که پاشید بروید و پهلوی من سر و صدا نکنید. توی مسجد نباید داد زد.
تمام شد، موضوع بحث ما این بود که همینطور که نارنجک ساختمانی را و کبریت قالی را آتش می‌زند، بعضی از کارهای ما کارهای خوب ما را از بین می‌برد. گاهی می‌پرسند فلانی که اختراع کرده فلانی که فلان اتوبان و بلوار، پل، سدّ، فلانی که فلان اکتشاف را کرده فلانی که آنقدر کار کرده ممکن است چه مسلمان، چه کافر کار خیری انجام بدهند ولی برای یک خصلت خدا آن کار را از بین ببرد، حالا آن که کافر است شمای مؤمن هم یک میلیون کار خوب بکنی می‌شود با یک نارنجک می‌شود با یک عمل زشتی از بین برود، یعنی عمل بد، عمل خوب را از بین می‌برد که می‌گویند: «حبط» و تباه کرد از آن طرف هم هست که گاهی انسان یک آدم خلافکار و مجرمی است به خاطر یک عمل خوب همه کارهای بدش از بین می‌رود.
بنابراین نه آدم خوب می‌تواند به کارهای خوبش مطمئن بشود ممکن است همه کارهای خوبش با یک کار بد از بین برود و نه آدم بد می‌تواند مأیوس باشد چون ممکن است این آدم بد با یک عمل خوب 180 درجه عوض شود، خوبها مغرور نشوند و بدها هم مأیوس نشود گاهی بدها با یک عمل برمی‌گردند و گاهی خوبها با یک عمل کارهایشان از بین می‌رود.
بحث امروز ما تأثیر عمل در همدیگر، عمل بد در خوب «حبط» است، عمل خوب در بد تکفیر «نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُم» (نساء/51) بعد هم چند جمله‌ای راجع به آداب سخن گفتن.
آیه دوم را تمام می‌کنیم جلسه بعد آیه سوم را بحث خواهیم کرد.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment