موضوع: تفسیر سوره حجرات (24)
تاریخ پخش: 26/07/80
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
تفسیر سوره حجرات را میگفتیم، رسیدیم به آیه دوازدهم، آیاتش اخلاقی، اجتماعی است، همه آیاتش مورد نیاز همه افراد جامعه تقریبا هست.
1- تفسیر سوره حجرات
آیه قبل «لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ» (حجرات/11) که مؤمنین همدیگر را مسخره نکنند شاید اوکه مسخره میکنی از تو بهتر باشد، یک نکاتی را گفتم و چند تا نکته مانده بگویم.
میفرماید: «لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ» بعد میفرماید که «وَ لا تَلْمِزُوا»، جمله «لا یَسْخَرْ» را معنی کردیم تا آنجا که می گوید: «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ وَ لا تَلْمِزُوا» بالاترش، قبلش میگوید: «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُم» کم روی «لا یَسْخَرْ» صحبتهایی کردیم حالا «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ» آخرش میگوید «بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (حجرات/11). اگر کسی مسخره کند و لقب همدیگر را زشت ببرد و توبه نکند «فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» اینها هستند ستمگراند. در مسخره باید این جمله را بگویم که گاهی مسخره زبانی است. با زبان نیش میزند، گاهی با عمل است که گفتم «یَضْحَکُون» (مطففین/29) میخندند. «یَتَغامَزُون» (مطففین/30) غمزه میآیند. گاهی هم مسخره به صورت کاریکاتور است، در روزنامه در مجله، کاریکاتور میکشند، مسخره میکنند، گاهی هم مسخره طراحی یک توسعه است.
2- نقشه یهودیان برای تضعیف اسلام
یهودیها یک طراحی کردند، یک عده از یهودیهای دانه درشت، صبح بروند ایمان بیاورند نزد پیامبر به فرض ساعت هشت بگویند: ما یهودی بودیم و ما از این به بعد مسلمان شدیم. یک ساعت به غروب که میشود برگردند بگویند ما که از صبح تا به حال مسلمان شدهایم، مسلمانان حرف حساب برای زدن ندارند، خداحافظ همان یهودی بودن بهتر است. این حرکت را اگر انجام بدهید دو تا فایده دارد.
1- مسلمانها دلشان شل میشود میگویند: عجب یک عده از رجال و شخصیتهای علمی یهود که آمدند برگشتند، پس پیداست پیغمبر ما حرف حسابی ندارد مسلمانها دلشان خالی میشود.
2- باقی یهودیها هوس مسلمان شدن نمیکنند، می گویند: سران ما هم که صبح رفتند عصر برگشتند. هم یهودیها را در یهودی بودن سفت میکند و هم مسلمانها را در مسلمان بودن (بگویید) شل میکنند. و این شمشیر دو سر است. آیه نازل شد که پیغمبر به مسلمانها بگو که امروز صبح خواهند آمد مسلمان خواهند شد و غروب بر خواهند گشت. نه از آمدنشان وحشت کنید و نه از رفتنشان. این یک طراحی و توطئه است. مثل اینکه میگویند پای منبر فلانی وسط سخنرانیاش پا میشویم، آقا هم میفهمد بالای منبر میگوید: توجه کنید من که سخنرانی میکنم یک عده وسط سخنرانی میآیند، مینشینند و وسط سخنرانی هم پا میشوند، شما نه به آمدنشان شاد باشید و نه از رفتنشان نگران شوید. این توطئه کشف شد آیهاش این است. «الَّذینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهار» (آلعمران/72) منتهی بین «آمَنُوا وَجْهَ النَّهار» نقطه گذاشتم که طول میکشد. ایمان بیاورید «وَجْهَ النَّهار» طرف صبح و «الکفروا» کافر بشوید، صبح بروید ایمان بیاورید، غروب کافر بشوید، با این طرح یک ضربه فنی به یهودیها (مسلمانها) بزنیم این مسأله زبان و چشم و ابروئی هم نیست. اما مسخره کردن مکتب است. چون افراد اگر بتوانند مکتب را مسخره میکنند. اگر نتوانند رهبر را مسخره میکنند و اگر نتوانند امت را مسخره میکنند، اگر نتوانند افراد را مسخره میکنند.
افرادی که میخواهند ضربه بزنند اول مکتب را، برو بابا قرآن چیزی نیست. «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا» (انفال/31)، اگر می خواستیم ما هم مثل قرآن میگفتیم، چیزی نیست. این مکتب را زیر سؤال میبرد. «لَوْ نَشاءُ » اگر بخواهیم ما هم میتوانیم.
گاهی رهبر را مسخره میکنند «أَ هذَا الَّذی بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً» (فرقان/41) این پیغمبر شد «أَ هذَا الَّذی بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً» این است پیغمبر.
اگر نتوانند امت را مسخره میکنند میگویند. اینها یک مشت اراذل هستند که دور انبیاء جمع شدهاند.
اگر هم نتوانند افراد را مسخره میکنند، یعنی به هر حال هدفش این است که میخواهد بشکند. پس شکستن مختلف است با زبان، با عمل، با طراحی و توطئه با کاریکاتور، با طنز.
بعد میفرماید که «عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُم» (حجرات/11) مسخرهاش نکن شاید از تو بهتر باشد. این معنایش این است که ما از باطن مردم آگاه نیستیم، از باطن عمل کسی هم آگاه نیستیم، چه میدانیم کدام عمل قبول است.
3- کوچک نشمردن عبادات
یک قصه برایتان بگویم: امام خمینی(ره) را گرفتند، سال 42 یک سرهنگ این طرفش نشست و یک سرهنگ هم آن طرفش، سحر آمدند از قم گرفتند که به ترکیه تبعیدش کنند، سحر تمام شد و بین الطلوعین شد، جاده قدیم قم و تهران هم دو، سه ساعتی طول میکشید. امام خمینی(ره) فرمود: من میخواهم نماز بخوانم ماشین را نگه دارید گفتند: به ما دستور دادهاند از درب خانه هیچ کجا پیاده نشوید و صاف برویم فرودگاه، امام چیزی نگفت و دید که هوا روشن شده و دارد آفتاب میزند، ممکن است آفتاب بزند، فرمود: خوب ما پیاده نمیشویم و من توی ماشین نماز میخوانم، شما یکی پیاده شوید و من کنار جاده همینطور که توی ماشین نشستهام تیمم میکنم، گفتند: طوری نیست، یکی پیاده شد و امام همینطور که نشسته بود خم شد تیمم کرد تو ماشین گفت الله اکبر نماز خواند و رکوع و سجودش را با کله «سبحان ربی العظیم و بحمده»، «الله اکبر»، «سبحان ربی الاعلی و بحمده»، «الله اکبر» همینطور نشسته نماز خواند. بعد گفتند: امام که نمازش تمام شد گفت خدایا شاید در کل عمرم این نماز را قبول کنی، نه وضو داشتم و نه اول وقت بود، و نه رو به قبله بود. چه میدانیم چی قبول است.
بنابراین ما از باطن افراد خبر نداریم، «عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُم» شاید بهتر از تو باشد چرا مسخرهاش میکنی؟
4- ریا ارتباط با خدا را قطع میکند
حدیث: هیچ کار خیری را کوچک نشمارید، شاید همان نجاتت داد. حدیث: هیچ شری را کوچک نشمارید.
یک وقت سوار هواپیما بودیم گفتند: همه پیاده شوید همه اثاثیهها را پیاده کردند، ما گفتیم چیه؟ تروریست سوار هواپیما شده مواد منفجره بود چی بود؟ گفتند یک موش رفته تو، ای بابا شما سیصد، چهارصد تا آدم و این همه اثاثیه به خاطر یک موش (و در بعضی نقلها یک سوسک) همه پیاده شوند؟ گفت بله موش را کوچک نشمارید ممکن است یک موش برود یکی از این سیمها را بجود، رابطه خلبان با برج مراقبت قطع شود و هواپیما سقوط کند. نگو موش کوچک است، یک وقت موش یک سیم را میجود، یک وقت یک موش شرک میآید در روح شما و سیم اخلاص شما را میجود. رابطه شما با خدا قطع میشود، عمری نماز میخوانی، بعد معلوم میشود اصلا ضبط نشده، وصل به برق نیست، کسی که اخلاص ندارد وصل به برق نیست، چیزی را کوچک نشمارید. گاهی افرادی ظاهر کارشان غلط است آمدند به پیغمبر گفتند: این بلال کیست؟ اذان گوی حکومت اسلامی شد، زبان ندارد که، شین نمیتواند بگوید، میگوید: «اسهد ان لا اله الا الله» به شما ربطی ندارد خداوند سین این را به جای شین قبول میکند. شاید همین که مسخرهاش میکنی یک کسی شد و یک چیزی شد. هیچ کس به هیچ چیزی نمیتواند ناز کند، من عالمم، من معروفم، من دین دارم، من پول دارم، من زور دارم، به هیچ چیز نمیشود، خداوند در تاریخ حادثههایی رخ داده، ممکن است شنهای طبسی، هواپیما و هلیکوپتر آمریکایی را سرنگون کند که تمام کارشناسها عقل از سرشان بپرد.
5- عیبجویی و مسخره نکنیم
یک وقت یک تار عنکبوت پیامبر(ص) را در نمازحفظ کند. که همه محافظین همه اسلحهها و همه چیزهای مهم، تار عنکبوت پیامبر(ص) را حفظ کرد. پس باطن کسی را ما خبر نداریم. «عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُم»
بعد میفرماید که: «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ» را معنی کردم یعنی عیب جویی روبرو که میگوید: «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ» همزه، و لمزه، عیبجویی روبرو است، همز عیب جویی پشت سر است. میفرماید: «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ» یعنی روبرو عیب جویی نکنید، گفته «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ» چرا گفته انفسکم؟ آخر آدم که خودش را مسخره نمیکند. من شما و شما مرا مسخره میکنید، کسی که خودش را مسخره نمیکند. چون بنی آدم اعضای یکدیگرند. چون بشر از یک پدر و مادر و یک نفس واحده است. بنابراین شما او را هم مسخره کنی انگار خودت را مسخره کردهای. علاوه بر اینکه تو وقتی او را مسخره کردی تحریک میشود میگوید حالا که او مرا مسخره کرد، من هم او را مسخره کنم، دنبال میگردد یک عیب از تو در میآورد و به رخت میکشد، تو با مسخره او را تحریک میکنی، که او هم عیب تو را بگوید، عیبی که میگویی در حقیقت عیب خودت را میگویی، من شما را مسخره میکنم. پدر میخواهد بچهاش را بشکند، میگوید خاک تو سرت کند با این درس خواندنت پسر عمویت نمره 20 گرفت، تا پسر عمو را میزند تو کله پسرش، پسر عمویت نمره 20 گرفت تو بدبختی، میگوید: خوب عموی من هم از تو بهتر است
هیچی، میگوید عموی من هم از تو بهتر است. و لذا نباید گفت کسی از تو بهتر است، باید گفت: تو پارسال بهتر از امسال بودی، من از تو توقع داشتم از این بهتر شوی، خودش را با خودش مقایسه کنی حساس نمیشود، پسر عمو را بزنی توی کله اش، او هم عمو را میزند توی کله تو.
«وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ » خودتان را سبک نکنید. این هم یکی بعد هم تنابزوا «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ» بعد هم گفتند «وَ لا تَنابَزُوا» را باب مفاعله، تفاعل آورده چون طرفینی است. وقتی شما نام مردم را بد بردی، این کلید دست اوست که او هم نامت را بد بیاورد.
حدیث: حضرت رسول پیغمبر اسلام(ص) نامهای بد را تغییر میداد، شهرهایی که بد بود آدمهایی که بد بود منطقهها، قبیلهها. یکی از کارهای زییای پیامبر اسلام(ص) این بود که نامهای بد را تغییر میداد. خوب بعد میفرماید که: نه تنها کسی را سبک نشماریم، چیزهای دیگر را هم نباید سبک بشماریم.
حدیث بخوانم: داریم شخص مهمان یک نفرشد,صاحبخانه به بچهاش پول داد گفت برو گوشت و تخم مرغ بخر بیاور. مهمان پرسید: بچهات را کجا فرستادی؟ گفت تو مهمانی پول دادم برود گوشت و تخم مرغ بخرد بیاید، گفت: مگر در خانه زیتون نداری؟ گفت که زیتون قابل شما نیست، فرمود: عجب. امام صادق(ع) فرمود «هَلَکَ امْرُؤٌ احْتَقَرَ لِأَخِیهِ مَا یَحْضُرُه» (کافی/ج6/ص276) هلاک میشود کسی که غذایی که در خانهاش است سبک بشمارد، بگوید این که چیزی نیست «وَ هَلَکَ امْرُؤٌ احْتَقَرَ لِأَخِیهِ مَا قَدَّمَ إِلَیْهِ» یعنی مهمان حق ندارد بگوید این را به ما دادی که رفتیم خانهاش نان و پنیر به ما داد. نه مهمان حق دارد که غذا را سبک بشمارد. آقا خیلی وقتها میگوید: اقا قابل نیست، البته بعضیها که میگویند قابل نیست، فکر میکنند که ما تعریفشان را بکنیم و الا خیلی هم قابل است کلی هم پول داده و زحمت کشیده میبیند من هیچی نمیگویم میگوید حاج آقا ببخشید قابل شما را ندارد، تا من بگویم نه آقا اختیار داری، زحمت کشیدی، دست شما درد نکند، میگویم: آقا خواهش میکنم. این تا غذا را میخوری شش بار میآید سیخ میزند. یعنی اینکه میگوید: قابل نیست نمیخواهد واقعا بگوید قابل نیست، به زبان میگوید قابل نیست ولی در دلش میگوید قابل است، با این قابل نیست فکر میکند که من تعریفش را بکنم آخر اینها شیطنت هاست، یعنی گاهی وقتها می خواهد برود بالا بنشیند، منتهی پایین مینشیند میگوید نه آقا همین جا خوب است، نه خواهش میکنم، این میگوید همینجا خوب است، توی دلش میگوید بلندم کنید بفرستید آنجا. یعنی پایین مینشیند که…
من سخنرانی میکنم، میخواهم بگویم آخر یک خورده تعریف مرا بکنید، میگویم آقا وقت شما تلف شده، آقا استفاده کردیم، آقا خواهش میکنم وقت شما را میگویم تلف شد تا همه بگویند خواهش میکنم، یعنی این یک مرض است، منتها یک مرض است که میگوید: آقا من قابل نیستم که بگویند: قابل هستی. پایین مینشیند تا او را بالایش ببرند. اینها یه چیزهایی است که انسان خیلی آدم خطرناکی است، گاهی انسان خودش هم خودش را نمیشناسد.
مرحوم مطهری خدا رحمتش کند، میگفت: هر کسی میخواهد ببیند چه جانوری است؟ ببیند چه خوابی میبیند. خیلی آدمهایی که روز صبحها، صبحکم الله، عصرها مساکم الله، به همه میگویند: التماس دعا، خواب میبیند که توی خواب چه کارها کرد. میگفت: این، آن است اگر در بیداری دست از پا خطا نمیکند، تو رو در بایستی گیر کرده، انسان جوهرش آن است که خواب میبیند. بنابراین گاهی وقتها انسان خودش هم خودش را نمیشناسد. منتهی خواب ما میدان پیدا نکردیم. ما اگر متلک میگوییم به آن آقا که چرا همچین کرد، خوب حالا خودت جای او باشی همچین کاری را نمیکردی؟ یعنی حضرت عباس ما کربلا بودیم جزء کدام لشکر بودیم؟ پناه بر خدا.
6- دیگران را مسخره نکنیم
در تفسیر سوره یوسف یک نکته دارد، نکته قشنگی است. یکی از علما میگفت که زنها زلیخا را مسخره میکردند که خاک تو سرش کند، عاشق یوسف شد، خودشان که یوسف را دیدند دستشان را بریدند، رحمت به گور پدر زلیخا، که عمری دید دستش را نبرید شما یه نگاه کردید دستتان را بریدید از این استفاده میکند که اگر کسی خواست مسخره کند اگر خودش به آنجا رسید و آن کار را نکرد مسخره کند؟؟ ممکن است خودت هم به آنجا برسی از آن بدتر بشوی.
حدیث داریم: به گنهکار که نگاه میکنید انگار که نگاه به مریض میکنید. نگویید بدبخت، نکبت، گرفتار است، آن گرفتاری توی کله من هم باشد همان هستم نه انسان را تحقیر و مسخره کنید و نه نعمتهای خدا را تحقیر کنید. همین آب، ما مشکل آب داریم. مشکل نان داریم ، یکی از مسؤولین رده سوم مملکتی معاون رئیس جمهور یکی از معاونهایش میگفت: که من نشستهام حساب کردهام 267 نفر کار میکند تا نان تهیه میشود، حالا ما که نان میخوریم میگوییم نان 200 تا ندارد کشاورز و نانوا دو تا، میگوید یک مقداری فکر کن. میگوید: خوب آسیابان هم باشد، خمیرگیر هم باشد، نخ، نخش کن، از آن کشتی و سیلو، سم پاشی و تراکتور، بذر و وام کشاورزی، کارمند، بانک؟، نخ نخش کن، میگفت: من نشستهام مدتی از عمرم را صرف کردهام که بیش از 260 نفر کار میکنند تا این نان درست می شود. ما همین طور به راحتی نان را دور میاندازیم، نعمتهای خدا را دقت کنیم.
علامه طباطبایی یک سیب که میخواست بخورد، خوردن سیب پنج دقیقه طول میکشید ولی همینطور بیست دقیقه به این سیب نگاه میکرد.
در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار، نگاه اینکه هر چیزی آیه است. نشانه هست. منتهی « لِمَنْ أَرادَ أَنْ یَذَّکَّر» (فرقان/62) کسی بخواهد متذکر شود، وگرنه اگر کس نخواهد سه کیلو سیب هم میخورد لمن اراد ان یذکر یعنی اگر کسی بخواهد. «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُو بِالْأَلْقابِ» لقب همدیگر را محترم ببرید، کسی را سبک صدایش نزنید حتی بچه خودتان را هم نگو حسن، حسن آقا با کنیه صدایش بزنید. حسن آقا، حسن جون، فاطمه خانم. حدیث: پیامبر(ص) بچهها را هم با کنیه صدا میزد. «ولا تَنابَزُو بِالْأَلْقابِ» نفتی، نفتی یعنی چه؟ آشغالی. چرا آشغالی لقب همدیگر را نمکی، نمک حالا باز خوب است مواظب باشیم لقب همدیگر را «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ» قرآن به اینها فسق گفته بعد الایمان.
ما دو رقم ارتداد داریم، ارتداد عقیدهای داریم که میگویند: «مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِه» (مائده/54) مرتد دینی یعنی مسلمان میرود کافر میشود. اینجا میگوید: «الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمان» (حجرات/11) این ارتداد اخلاقی است، یعنی بعد از ایمان فاسق میشود، مسخره میکند، غیبت میکند، سر به سر مردم میگذارد. قرآن گفته: «بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ» بعد از ایمان، یعنی این هم ارتداد است. پس ما دو رقم مرتد داریم: مرتد دینی که کافر میشود و نجس، اینها مرتد اخلاقی. و من لم یتب اگر کسی توبه نکند اینها ظالمند. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ» (حجرات/12). ای کسانی که ایمان آوردهاید، ای مؤمنین، «اجْتَنِبُوا» اجتناب کنید «کَثیراً مِنَ الظَّنِّ» از بسیاری از گمانها دوری کنید چرا؟ برای اینکه «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» بعضی از گمانها، ظنها، اثم است بعد میفرماید: «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضا» غیبت نکند یکی دیگر را.
بعد میفرماید: «أَ یُحِبُّ أَحَدُکُم» آیا یکی از شما دوست دارد «أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخی ِ مَیْتاً» (حجرات/12) دوست دارد گوشت برادر مردهاش را بخورد «فَکَرِهْتُمُوهُ» گناهان را اگر بخواهیم جلویش را بگیریم باید از سرچشمه بگیریم، سرچشمه فساد این است که انسان نسبت به کسی سوء ظن دارد میگوید به نظرم این، همچین است.
«وَ لا تَجَسَّسُوا» اول آدم سوء ظن میبرد و لذا اول گفته، بعد از سوء ظن آدم دنبال این میرود که راست است یا نه، اول فکری به ذهنش میآید که به نظرم اینجوری باشد، وقتی به نظرش سوء ظن بود دنبالش میرود تجسس میکند، بعد که فهمید حالا غیبت میکند. پس گناه ما در این است، سوء ظن مادر تجسس است، تجسس که کردی عیب را پیدا میکنی عیب را که پیدا کردی، به زبان میآوری، و لذا میگوید: اول درونت را درست کن، اول جلو سوء ظن را بایدگرفت. سوء ظن سه رقم است، ما سه رقم سوء ظن داریم.
1- سوء ظن به خدا بد است که قرآن آیه دارد:
«الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْء» (فتح/6) به خدا سوء ظن دارد. میگوییم چرا داماد نمیشوی؟ میگوید: پول ندارم خدا فقط اگر تنها باشم زور داره خرجی مرا بدهد اگر دو تا شدیم زور خدا تمام میشود، اول آدمی که ازدواج نمیکند از ترس خرجی تو دلش این است که قدرت خدا محدود است یکی باشم خدا قادر است دو تا شدم دیگر خدا قدرت ندارم. این سوء ظن به خداست و لذا حدیث داریم: کسی که ازدواج را عقب بیاندازد برای خرجی فقط «الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْء» این سوء ظن به خدا برده. یا بگوییم خدا دیگه ما را نمیبخشد، دیگه نبخشیدنی نیست.
حدیث: یک کسی پرده کعبه را گرفته بود میگفت: ای خدا مرا ببخش. بعد میگفت: میدانم مرا نمیبخشی. یک نفرگفت: چرا همچین میگویی؟ گفت: تو که نمیدانی من چه کردهام، چه کردهای؟ من از آنهایی بودهام که رفتهام کربلا امام حسین(ع) را بکشم. امام سجاد(ع) فرمود که این گناه یاس تو که میگویی خدا مرا نمیبخشد، اینکه مایوس شدی، گناه یاس از گناه کربلا رفتنت بیشتر است. همه آنها که گفتهاند گناه کبیره چند تا است اول همه گفتهاند یاس از رحمت خدا، هیچ وقت مأیوس نباشیم، انسان یک موجود عجیبی است، یک مرتبه میتواند 180 درجه عوض شود. حالا شما چند تا گناه کردی عذرخواهی کن برگرد. فکر نکن که غرق شدهای، هیچ در اسلام بن بست وجود ندارد، تکرار میکنم در اسلام بن بست وجود ندارد، سوء ظن به خدا ممنوع. سوء ظن به خود جا
یز است. چون در خطبه همام، همام باهاء دو چشم، امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: که خودشان را مورد تهمت قرار میدهند. یعنی خودش، خودش را آدم خوبی نمیداند، یعنی به خودش سوء ظن دارد، سوء ظن به خود اشکال ندارد، این یکی، سوء ظن به مردم هم اشکال دارد. پس سوء ظن به خدا ممنوع، سوء ظن به خود هم جایز است، البته در سوء ظن به خود نباید هی بگویی من قابل نیستم، هی خودش را تحقیر کند، همین طور که خود برتربینی عیب است کم بینی هم، ما که حریف شاه نمیشویم، امام خمینی(ره) هنرش این بود که بگوید حریف شاه میشوید. میگوید بابا مستاجر را نمیتوانم از خانه بیرون کنم، این آقا میخواهد شاه را از مملکت بیرون کند، این را من از یک آخوند شنیدم باورش نمیشد، میگفت: این امام خمینی(ره) چی چی میگوید، من مستاجرم را نمیتوانم بیرون کنم این آقا میخواهد شاه را بیرون کند. نه دیدید شاه بیرون رفت.
«و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»