موضوع: تفسیر سوره حجرات (14)
تاریخ پخش: 04/05/80
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
1- تفسیر سوره حجرات آیه 6
تفسیر سوره حجرات را برای عزیزان میگوییم رسیدیم به آیه 6 که آیه 6 به خاطر اهمیتی که دارد، یعنی همه آیات اهمیت دارد مورد نیاز جامعه ما در این زمان بیشتر است ما روی این آیه ایستادیم.
تفسیر سوره حجرات آیه ششم: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَهٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ» (حجرات/6). اگر فاسق خبری را آورد تحقیق کنید چون ممکن است یک چیزی دروغ باشد. و دروغ هم خیلی سرنوشت ساز است یعنی یک کلمه دروغی در روزنامه، مجله، کتاب، رادیو، تلویزیون یک جا ممکن است همه چیز را به هم بپاشاند من در این جلسه میخواهم کمی درباره دروغ صحبت کنم.
2- خطرات و مضرات دروغ
دروغ یک نوع نفاق است: چون منافق کسی است که ظاهرش با باطنش فرق میکند، به ظاهر اسلام میآورد و در باطن با کفار است، دروغ هم همین طور است چون دروغ، یک چیزی میگوییم ولی در دل یک چیز دیگری است پس دروغ در واقع یک نفاق است و تمام آیاتی که مربوط به منافقین است شامل دروغگو هم ممکن است بشود.
1- دروغ یک تهمت است: غیبت عیبی است که دارد و بیان میکنی میگویی فلانی این عیب را دارد، تهمت عیبی است که نیست برایش خلق میکنی یک وقت یک کسی یک عیبی دارد، مثلا خسیس است میگویی فلانی خیلی خسیس است، بخیل است، این غیبت است چون دارد و میگویی اما اگر نداشت و گفتی این تهمت است و تهمت یک دروغ است یعنی چیزی که نیست میبافی.
2- دروغ یک توطئه است: کسی که در ماجرای همین آیه، ماجرای ولید، کسانی که فیلم حضرت علی(ع) را دیدهاند آن نفری بود که نماز صبح را سه رکعت خواند بعد رفتند دهانش را بو کردند دیدند عرق خورده، پیش نماز ولید از فامیل معاویه و بنی امیه بود عثمان و معاویه به این بها دادند و یک ذره یک ذره قدرت به او دادند این ولید زمان پیامبر(ص) و سلم، حضرت ایشان را فرستاد برای جمع آوری زکات قبل از انکه وارد منطقه شود، در جلسات قبل هم گفتم مردم آمدند استقبال ایشان، منتهی برای اینکه خودش با مردم منطقه یک حسابی داشت، زد و بند و کشت و کشتاری و درگیری داشت با مردم، مردم هم که آمدند به استقبالش، فکر کرد آمدند او را بکشند و میخواست خورده حسابهایش را تسویه کند، یک دروغ و خلافی گفت و نزدیک بود که مسلمانها تحریک شود، و تحریک هم شدند حالا آیات بعد داریم که به پیغمبر گفتند یا الله برویم بجنگیم، حضرت فرمود: بابا صبر کنید آخر یک خبر است، گزارش و تحقیق کنیم گزارشگری فرستاد، خلاف درآمد.
علیای حال ممکن است انسان با دروغ توطئهای کند. برادران یوسف، آمدند پهلوی پدر گفتند «أَرْسِلْهُ مَعَنا» (یوسف/12) «أَرْسِلْهُ» بفرستش، «مَعَنا» بیاید با ما برویم صحرا، «یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ»، «یَرْتَعْ» تاب بخورد، مراتع یعنی چراگاه برویم آنجا تاب بخوریم «وَ یَلْعَبْ» بازی کنیم. بعد هم گفتند ما حتما خیرخواه او هستیم مواظبش هستیم، «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» ما هم او را حفظش میکنیم، یعنی خیرخواه هم او هستیم. نوجوان است، نیاز به ورزش دارد بفرستش، با ما برویم تاب بخوریم و بازی کنیم. کلش دروغ بود، دروغ هم توطئه بود که یوسف را از پدر جدا کنند ببرند توی چاهش بیاندازند. بکشندش، «یَرْتَعْ» بله «یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ» پس دروغ یک گناه نیست نفاق است، تهمت است، گاهی توطئه است.
ما یک خورده بعضی چیزها را باید فوتش کنیم ببینیم چی ازش در میآید، یک وقت یک کسی یک چراغی را خاموش میکند ما نباید بگوییم خوب بچه بود، یا جوان بود شوخی کرد، چراغ را خاموش کرد، بله چراغ خاموش کردن یک کاری بود اما میدانی توی این خاموشی چه کارهایی شد. ده جفت کفش گم شد، آتش قلیون یک قالی را سوزانید، دو نفر از پله افتادند، کفشها قاطی هم شد مردم دنبال کفشهای خود میگشتند، سرش به دیوار خورد گاهی یک خاموش کردن است ولی توی این خاموش کردن دهها حادثه تلخ رخ میدهد.
دروغ سبب محروم شدن انسان از هدایت خداست، دروغ سبب محرومیت از الطاف الهی است. قران میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ کاذِب» (زمر/3) خداوند آدمهای کاذب، دروغگو را هدایت نمیکند. دروغگو به خودش ضربه میزند. یک مثلی است در فارسی میگویند آدم خوش حساب شریک مال مردم است، آدم کلاه بردار چک اولش چک آخرش میشود. «إِنْ یَکُ کاذِباً فَعَلَیْهِ کَذِبُه» (غافر/28) «فَعَلَیْهِ کَذِبُه» یعنی کذبش علیه خودش میشود. اگر عادت به دروغ گفتن پیدا کرد در قیامت هم دروغ میگوید. قرآن نقل میکند که بت پرستها روز قیامت محشور میشوند به خدا میگویند: «وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکینَ» (انعام/23) به خدا قسم ما بت پرست نبودیم. علامه طباطبایی(ره) در المیزان میفرماید: از بس اینها دروغ جزء ذاتشان شده آنجا هم دروغ میگویند. مثل آدمها جیب بر، آدمهای جیب بر توی حرم امام حسین(ع) هم جیب میزنند.
امسال یک حاجی آخه حاجی عید قربان، آمد و گفته بود من هم گوسفند میشناسم هم وارد هستم پولهایتان را به من بدهید من بروم برای شما گوسفند بکشم بنده خدا از هر حاجی حدود صد هزار هشتاد هزار تومان بیشتر، کمتر گرفت، و خلاصه جیم شد، حاجیها هم تا گوسفند نکشند حق ندارند از لباس احرام بیرون بیایند. (حاجیها توی مکه دو سه روز یک حوله سفید به کمرشان میبندند و یک حوله هم روی کتفشان میاندازند مثل اینکه از حمام میآیند بیرون، سه روز اینطوریاند، حق ندارند پیراهن و شلوار بپوشند، آدم هم با حوله میخواهد بخوابد، میخواهد پا شود، راه برود، گیج، گیج، گیر است روز عید قربان جمعیتی در لباس احرام یک حاجی دزد، ببین آن کسی که دزدی جزء ذاتش شد، عید قربان تو صحرای منا کنار کعبه از حاجیهای زوار با لباس احرام باز هم دست از دزدیاش بر نمیدارد، ما داشته ایم آدمهایی را که توی حرم امام رضا(ع) هم چشم چرانی میکند، شب عاشورا میآید روضه به دختر مردم نگاه میکند، یعنی این گناه جزء ذاتش شده آدم اگر گنهکار شد، دیگر زمین و زمان حیای او را از بین برده. و البته این را هم به شما بگویم گناه اولش مهم است وقتی عادت کرده به گناه دیگر برایش آسان میشود.
در دعای کمیل اولین دعا این است: «اللهم اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَم» (کافی/ج2/ص589) یعنی خدایا آن گناهی را ببخش که پرده پاره میشود. چون سیگار اول آدم سرفه میکند، دیگه وقتی سیگاری شد سرفه نمیکند. همیشه باید سعی کنیم که گناه برای ما عادت نشود اگر یک وقت خدای ناکرده کلمهای گفتیم، نگاه بد، حرف بد، فکر بد، بدی از ما سر زد، فوری برویم مسجد دو رکعت نماز بخوانیم، بگوییم خدایا لغزش کردم تو مرا ببخش، زود برگردیم، نگذاریم این گناه همینطور بماند و یک خصلت بشود. چون حدیث داریم که انسانی که گناه میکند یک اثری در روحش میماند یک نقطه سیاه اگر زود عذرخواهی کرد پاک میشود و گرنه این دانه سیاه مثل مرض سرطان همه وجود انسان را میگیرد و انسان میشود مجرم. کارش به جایی میرسد که اگر یک روز گناه نکند میگوید امروز روز خوبی نبود، گناهی گیرمان نیامد، مشتری نبود کلاه سرش بگذاریم، کسی گیر نیامد کتکش بزنیم. یعنی کار به جایی می رسد که جرم خلق و خوی انسان میشود.
برای مبارزه با دروغ اول باید از دروغهایی جزئی شروع کرد، ما گاهی وقتها میگوییم مشتاق دیدار، واقعا شما مشتاق دیدار ایشان بودید؟ خیلی دلم تنگ است، راست میگویی واقعا دلتنگ ایشان شده بودی؟ آقا دیشب تا صبح خوابم نبرد، خانم رفتی دکتر بگو دیشب یک ساعت خوابم نبرد، دو ساعت خوابم نبرد واقعا تا صبح نخوابیدی؟ دائما من یاد تو هستم، واقعا تو دائما یاد من هستی؟ چرا میگویی دائما؟ چرا میگویی دیشب تا صبح خوابم نبرد؟ چرا میگویی مشتاق دیدار؟ چرا میگویی دلم هوای تو را کرده بود؟
حدیث داریم: به شوخی هم دروغ نگویید. مادر میخواهد برود بیرون، بچه میگوید: مامانی مرا هم ببرید، مامان میگوید: سگ تو را میخورد، اصلا چرا دروغ میگویی؟ درب دکان نانوایی میگویید دو ساعت است ما اینجا ایستادهایم. دو ساعت نیست یک ربع است اصلا دروغ خیلی برای ما عادی شده، توپ بازی میکنیم، توپ والیبال توپ میخورد روی خط، داخل، خارج، ده بار هی نعره میکشیم داخل، خارج، که چی؟ سعی کنیم دروغ نگوییم، خانم به شوهرش میگوید پول بده میگوید: ندارم آقا چرا دروغ میگویی؟
خیلی دروغ رسم شده، نمیشود تصمیم بگیریم، بسم الله الرحمن الرحیم، یک هفته دروغ نگوییم، ببینیم نمیشود یک 24 ساعت دروغ نگوییم ببینیم نمیشود اگر شد باقیاش را هم دروغ نگوییم، این دروغها اثر خودش را میگذارد، ممکن است یک دروغ، دو دروغ پیدا نباشد مثل سیگار یک سیگار دو سیگار خودش را نشان نمیدهد، اما یک وقت میبینی آخ، آخ، آخ، تنگی سینه گرفته دیگه نفس بیرون نمیآید، سرطان حنجره گرفته میگویند به خاطر دخانیات است یک دانه، دو دانه، شما اگر یک بادام با دندانت بشکنی، برو بابا میگویند: دندانهایت فاسد میشود بده ببینم ممکن است یک بادام و فندق بشکنی، امروز اثر نمیکند، فردا اثر میکند.
3- انواع دروغ
یک شوخی سر کلاس پیدا نیست فردا هم شوخی، پس فردا هم شوخی بازی گوشی، بازیگوشی، یک مرتبه آخر سال یک صفر میگیری به اندازه در قوری صفر اندازه در قوری جمع شدن بازیگوشی هاست، بازیگوشیها به هم تاب میخورد، مو، مو، مو، بهم تاب که خورد میشود طناب، خفهات میکند.
گاهی با گناهان کوچک ممکن است باعث شود که انسان بی دین شود. قرآن میفرماید: کسانی که هی گناهانی میکنند گناه، گناه، گناه، یک مرتبه «ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّه» (روم/10) پشت سر هم که گناه کرد مثل آنکه نسیه، نسیه، نسیه یک مرتبه فرار میکند چون ورشکست میکند، یعنی یک نسیه فراریش نمیدهد، اما هی چکها، چکها، چک میدهد، چک میدهد یک مرتبه میبیند او دور تا دورش احاطت به خطیئه یعنی قرآن میگوید: گاهی خطا آدم را احاطه میکند «إِلَهِی أَلْبَسَتْنِی الْخَطَایَا ثَوْبَ مَذَلَّتِی» (بحارالانوار/ج91/ص142).
در مناجات داریم خدایا خطیئه، بدیهای من لباس شده، قرآن میفرماید: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْر» (عصر/2) فی یعنی چه؟ «لَفی خُسْرٍ» یعنی در خسارت است یعنی مثل اینکه توی آب فرو رفته شش طرفش را آب میگیرد، نه علی خسر کنار خسر نیست در آتش است نه دم آتش.
آقا بفرمایید غذا. یک مهمان آمد منزل ما، مرحوم پدرم بهش گفت غذا خوردهای؟ گفت بله، گفت: راست میگویی یا دروغ، گفت دروغ گفت: خیلی خوب پس بیا بخور، گفت بیا بخور. گاهی وقتها ممکن است آدم روی منبر دروغ بگوید، مثلا میخواهد تعریف مردم را بکند میگوید: همه شما میدانید. از کجا همه میدانند؟ شاید هم یک عده ندانند، شما همه از من بهترید، از کجا شاید هم بهتر نباشند، گاهی امضاها دروغ است مثلا بنده امضا میکنم الاحقر بله واقعا افرادی هستند، بقدری عارف هستند و خدا را میشناسند که خود را کوچک میشمارند، ولی آنها طوری نیست بنویسند ولی بنده که به آن درجه عرفان نرسیدهام که بنویسم الاحقر محسن قرائتی احقر یعنی از همه کوچکترم، حقیرتر، یعنی کوچکتر، یک کسی بگوید آقای قرائتی احقرید میگویم من احقرم ننهات احقر است بابات و جدت آبادت احقر است تو که قبول نداری احقری اگر کسی بهت بگوید احقری ناراحت میشوی پس چرا، معلوم میشود احقری را قبول نداری و چیزی که قبول نداری چرا مینویسی؟
یک چیزی بگویم دروغ نوشتن هم مثل دروغ گفتن است. بعضی سربازها از پادگان نامه مینویسند. دیشب کنار خوابگاه یک موشی درآمد به اندازه یک گربه. اول که موش به اندازه گربه نیست، دوم این نامه را مینویسی لوس میکنی که چی؟ موش است پاشو او را بکش، مرگ موش بریز توی سوراخش، به مسؤول پادگان بگو، حالا دل مادرت را میسوزانی که چی؟ «بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا» (بقره/83) اینکه و بالوالدین اضرارا دل مادر را سوزاندی، چه فرق میکند با صدام که بمب شیمیایی میریخت، او میسوزاند و تو هم میسوزانی. دروغ نوشتن، مبالغه کردن، مواظب باشیم.
4- خاطرهای از دروغ نگفتن
آن نامه آن آقا را نمیدانم شنیدهاید یا نه، میگویند: یک شخص مرد، دفتر حضرت آیت الله برای آن شخص تسلیت نوشت که خبر فوت والده شما را به آیت الله فلانی گفتیم ایشان گفت به شدت ناراحت شدند و طلب مغفرت کردند و تسلیت میگویند. آوردند که آقا امضا کند، گفت: من به شدت ناراحت نشدم، دروغ است گفتند خوب نامه را عوض میکنیم، نوشت: خبر فوت مادر شما به حضرت آیت الله العظمی گزارش دادیم. ایشان ناراحت شدند، باز رفتند امضا کند گفت: نه من ناراحت نشدم. پیره زنی بود و وقت مردنش بوده و پیرمردی بود و وقت مردنش بود دیگر حالا. (حضرت آیت الله) گفت: من اصلا ناراحت نشدم، گفتند: حضرت آقا چه بنویسیم گفت: بنویس خبر فوت پدر یا مادر شما رسید خدا ایشان را رحمت کند و به شما تسلیت میگوییم. چند بار نامه عوض شد آدمهای دقیق اینطوری هستند.
در رساله حضرت آیت الله العظمی بروجردی نوشته غذای گرم خوردن مکروه است، بعد امام خمینی(ره) میخواستند حاشیه کنند، نوشته غذای گرم خوردن مکروه است، امام نوشته بود به شرط اینکه داغ باشد. چون فرق است بین گرم و داغ. آنکه مکروه است غذای داغ است، غذای گرم خوردن مکروه نیست، ایشان هم البته مرادش از گرم همان داغ بوده، منتهی امام خمینی(ره) وقتی میخواسته دقت کند نوشته به شرط اینکه داغ باشد این دقت است.
آقا دروغ از روی شوخی، دروغ از روی شوخی هم نباید باشد، ما گاهی وقتها به یک کسی میگوییم که دروغ میگوییم بعد میگوییم شوخی کردم بالاخره دروغ از روی شوخی هم نهی شده. حالا دروغ حتما با زبان است؟ نه عضوهای دیگر انسان هم دروغ میگوید. مثلا چشم انسان دروغ میگوید. قرآن میگوید: برادران یوسف، یوسف را در چاه انداختند، آمدند زار، زار گریه کردند، این را میگویند اشک قلابی، «وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً یَبْکُونَ» (یوسف/16) یعنی شب آمدند پهلوی یعقوب که گرگ پارهاش کرد، این گریه بود اما گریه دروغی بود.
دروغ عملی: پیراهن یوسف را خون مالی کردند گفتند گرگ پارهاش کرده، این هم دروغ عملی، یعنی با زبان دروغ نگفتند ولی همین پیراهن خونین دروغ عملی است، اشک هم دروغ عملی است.
دروغ فرعی: آخ، آخ، خدایا ما را بیامرز، خدایا ما را بیامرز. امام فرمود: دروغ فرعی هم نگویید. آقایانی که پای تلویزیون نشستهاند این کلمه برایتان نو است زیادی گوشت بدهید چون برای خودم هم نو بود به حسب ظاهر برای خیلیها نو است شاید هم نو نباشد ولی به احتمال قوی برای خیلیها نو است. امام فرمود: دروغ فرعی نگویید. پرسیدند: دروغ فرعی دیگر چیست؟ گفت: دروغ فرعی این است که یک چیزی را با واسطه شنیدهای، نقل میکنی که بی واسطه شنیدهای. یک مثال بزنم: مثلا بنده کتاب داستان راستان شهید مطهری(ره) را مطالعه میکنم، یک قصهای از داستان راستان میشنوم میخواهم توی تلویزیون بگویم، میترسم توی تلویزیون بگویم در داستان راستان یک قصهای هست مردم بگویند، اوه، اوه آقای قرائتی هم برای ما داستان راستان مطالعه میکند میآید میگوید: داستان راستان که خانه خودمان هم هست مطالعه میکنم چیزی نیست، من نگاه میکنم میبینم زشت است بگویم داستان راستان چون داستان راستان کتابی است که توی خیلی از خانهها هست (شاید هم توی خیلی از خانهها نباشد! ) نگاه میکنم میبینم داستان راستان نوشته این حدیث از کتاب مستدرک الوسائل است من هم میآیم میگویم در کتاب شریف مستدرک الوسائل نوشته است. این کار هم دروغ است، تو که کتاب مستدرک را ندیدهای کتاب دیگری نقل میکنی که او را دیده، منتهی چون آن اولی را نقل نمیکنی پز میدادی که یعنی من آن کتاب را دیدهام، همینها هم یعنی یک چیزیاش را میاندازی. حدیث این است: «أَنْ یُحَدِّثَکَ الرَّجُلُ بِالْحَدِیث» (کافی/ج1/ص52) امام فرمود: دروغ فرعی این است که یک حدیث و خاطرهای را نقل میکنی «فَتَتْرُکَهُ» آن رابط اولی را «وَ تَرْوِیَهُ عَنِ الَّذِی حَدَّثَکَ عَنْهُ» آن واسطه اصلی را حذف میکنی.
«إِنَّ الْکَذِبَ هُوَ خَرَابُ الْإِیمَان» (کافی/ج2/ص339) دروغ سبب خرابی ایمان است از پیامبر(ص) پرسیدند انسان مؤمن میتواند ترسو و بخیل باشد، فرمود: بله گفتند: میشود دروغگو باشد. فرمود: نه. ترسو میشود بخیل میشود اما این یکی دیگر نمیشود، دروغگو نمیشود. حضرت فرمود: با دروغگو رفیق نشوید، چون مثل سراب است، یعنی آب نماست یعنی آب نیست. امام باقر(ع) فرمود: چیزی بدتر از دروغ نیست.
امیدوارم این جلسه باعث شود «بسم الله الرحمن الرحیم» تصمیم بگیریم یک مدتی هیچ دروغی نگوییم به هیچ قیمتی، هیچ دروغی نگوییم به هیچ قیمتی، تو بازی، تو گفتنها، تو خانهها، تصمیم بگیریم دروغ نگوییم، پدر و مادر که دروغ بگویند بچههایشان هم یاد میگیرند.
خدا انشاءالله همه ما را دروغهایی که شنیدم و گفتیم ببخشد و از این به بعد هم ایمانی به ما بدهد که در دروغ خودمان را کنترل کنیم، اگر فاسقی خبر آورد، تحقیق کنید چون ممکن است دروغ بگوید.
«و السلام و علیکم و رحمه الله و برکاته»