موضوع: تفسیر سوره تکاثر
تاریخ پخش: 75/11/15
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
1- فزون طلبی و تفاخر به قبر مردگانشان
«أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ» (تکاثر/1) فزون طلبی و تفاخر شما را سرگرم کرده تو بهتری من بهترم من آنم که… «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ» (تکاثر/2) بین دو قبیله بحث شد او گفت ما بیشتریم دیگری گفتند ما بیشتریم سرشماری کردند یک قبیله باخت پیشنهادی مطرح شد که زنهای حامله را دو تا حساب کنیم از نو باز باخت. گفتند نه خیلی از ماها مردهاند برویم مقبره پدرمان را بشماریم ببینیم مرده و زنده کدامیک از ماها بیشتر است اینها رفتند گور پدرشان را بشمارند آیه نازل شد «أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ» تکاثر یعنی کثیر ما بیشتریم یا شما «الها» لهو است یعنی سرگرم «کُمْ» یعنی شما «أَلْهاکُمُ» یعنی شما را لهو و سرگرم کرده چه چیزی شما را سرگرم کرده؟ ما بیشتریم و شما بیشترید. حتی اینکه «زُرْتُمُ» زیارت کردید «الْمَقابِرَ» مقبره پدرتان را. حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه میفرماید حواستان کجاست خوابید، مستید، کجای کارید؟ «یَا لَهُ مَرَاماً مَا أَبْعَدَهُ وَ زَوْراً مَا أَغْفَلَهُ وَ خَطَراً مَا أَفْظَعَهُ لَقَدِ اسْتَخْلَوْا مِنْهُمْای مُدَّکِرٍ وَ تَنَاوَشُوهُمْ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ أَ فَبِمَصَارِعِ آبَائِهِمْ یَفْخَرُونَام بِعَدِیدِ الْهَلْکَى یَتَکَاثَرُونَ یَرْتَجِعُونَ مِنْهُمْ أَجْسَاداً خَوَتْ وَ حَرَکَاتٍ سَکَنَتْ وَ لَأَنْ یَکُونُوا عِبَراً أَحَقُّ مِنْ أَنْ یَکُونُوا مُفْتَخَراً وَ لَأَنْ یَهْبِطُوا بِهِمْ جَنَابَ ذِلَّهٍ أَحْجَى مِنْ أَنْ یَقُومُوا بِهِمْ مَقَامَ عِزَّهٍ لَقَدْ نَظَرُوا إِلَیْهِمْ بِأَبْصَارِ الْعَشْوَهِ وَ ضَرَبُوا مِنْهُمْ فِی غَمْرَهِ جَهَالَهٍ» (نهجالبلاغه/خطبه 221) وَه چه مرام بدی دارید چه زائرهای غافلی هستید زائر قبر پدرتان هستید ولی غافل. عوض اینکه ببینید پدرت در چه حال است رفتهای ببینی چند تا هستند «وَ خَطَراً مَا أَفْظَعَهُ» چه خطر بزرگی «لَقَدِ اسْتَخْلَوْا مِنْهُمْای مُدَّکِرٍ» گویا مردگانی که وسیله تذکراند دیگر وسیله تذکر نیستند وسیله شمارش شده. الآن هم افرادی هستند که به مدینه میروند پایههای مسجد النبی را میشمارند مثلاً میگوید مسجد پیغمبر(ص) 280 پایه داشت 700 بلندگو داشت بابا این مسجد زمانی 10 پایه از درخت خرما داشت اما دنیا را لرزاند الآن پایهها 300 تا است بلندگوها 700 تا است اما یک سوسک هم از آن نمیترسد مخ از کار افتاده.
2- عبرت از مردگان بهتر از افتخار به آنان است
اینها دست دور از آتش دارند «أَ فَبِمَصَارِعِ آبَائِهِمْ یَفْخَرُونَ» آیا به محل سقوط پدرانشان افتخار میکنند به قبر پدرانشان افتخار میکنند رفتهاند مرده بشمارند «ام بِعَدِیدِ الْهَلْکَى یَتَکَاثَرُونَ» به آدمهای هلاک شده سرشماری میکنند «یَرْتَجِعُونَ مِنْهُمْ أَجْسَاداً خَوَتْ وَ حَرَکَاتٍ سَکَنَتْ» از اجسادی که از بین رفته و حرکات که ساکن شده اینها را میخواهند برگردانند مُرد دیگر «وَ لَأَنْ یَکُونُوا عِبَراً أَحَقُّ مِنْ أَنْ یَکُونُوا مُفْتَخَراً»، «عِبَراً» یعنی عبرت بگیرید به جای اینکه عبرت بگیرید افتخار میکنید «وَ لَأَنْ یَهْبِطُوا بِهِمْ جَنَابَ ذِلَّهٍ أَحْجَى مِنْ أَنْ یَقُومُوا بِهِمْ مَقَامَ عِزَّهٍ» اگر از این قبرها که در آستانه ذلت قرار گرفتهاند اینها بهتر است که اینها را وسیله عزت و مقام قرار بدهند.
بعد امیرالمومنین(ع) غصه میخورد که انسان بقدری احمق میشود که نگاه میکند اما دیگر کور است یعنی نمیبیند «لَقَدْ نَظَرُوا إِلَیْهِمْ بِأَبْصَارِ الْعَشْوَهِ» با دید تار به مردگان نگاه میکنند یعنی با دیده عبرت نگاه نمیکنند «وَ ضَرَبُوا مِنْهُمْ فِی غَمْرَهِ جَهَالَهٍ» اینها در ورطه جهالت رفتهاند بعد یکی یکی همینطور اضافه میکند بعد میفرماید: «أُولَئِکُمْ سَلَفُ غَایَتِکُمْ وَ فُرَّاطُ مَنَاهِلِکُمْ» (نهجالبلاغه/خطبه 221) آقا جون «أُولَئِکُمْ سَلَفُ غَایَتِکُمْ» گورهایی را که میروید اینها قبل از شما رفتهاند «وَ فُرَّاطُ مَنَاهِلِکُمْ» سرچشمهها و آبشخورهایی که بناست بروید اینها قبل از شما رفتند فکر کنید دو سه روز دیگر شما هم میآیید «إِنَّا بِکُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ لَاحِقُونَ» (کاملالزیارات/ص322) ما به شما ملحق میشویم فکر کنید اینها الآن چه هستند چه پهلوانهایی اینجا خوابیدهاند چه دانشمندانی چه پولدارهایی.
3- خطاب علی(ع) با مردگان و پاسخ آنان از زبان حضرت علی(ع)
امیرالمومنین(ع) با جمعیتی از صفین برمی گشتند رسیدند به قبرستانی فرمود بایستید من چند تا حرف با این مردهها بزنم ای مُردهها زن هایتان شوهر کردند بچه هاتان مالهایتان را تقسیم کردند خود شما فراموش شدید سرِ ارثتان دعوا شد جان کَندی کیفاش را بچهها میکنند بعد فرمودای مردهها این حرفها خبرهای ما بود شما بگوئید چه خبر است. رو به اصحاب کرد و فرمود اگر اینها به زبان بیایند میگویند ما در چه شرایطی هستیم «جِیرَانٌ لَا یَتَأَنَّسُونَ وَ أَحِبَّاءُ لَا یَتَزَاوَرُونَ بَلِیَتْ بَیْنَهُمْ عُرَا التَّعَارُفِ وَ انْقَطَعَتْ مِنْهُمْ أَسْبَابُ الْإِخَاءِ فَکُلُّهُمْ وَحِیدٌ وَ هُمْ جَمِیعٌ» (نهجالبلاغه/خطبه 221) قبرهایشان پهلوی هم است ولی با هم اُنسی ندارند حبیب و دوست همدیگر هستند اما زیارت همدیگر نمیروند، نخ تعارف پوسید قربانت بروم چاکرتم تمام شد توی همین دنیا هم همینطور است. در سرزمین منا پشت مکه روز عید قربان بندِ کفشم پاره شد آسفالت داغ هوای 50 درجه با پای برهنه روی آسفالت میسوختم کاروانهای ایرانی میگفتند آقای قرائتی سلام میگفتم سلام علیکم هی پریدم بالا به من سلام میکردند یک لنگ کفش به من ندادند البته من هم داشته باشم به شما نمیدهم خوب پای خودم میسوزد. عزیزترین عزیزها یک هفته بلوز سیاه میپوشد بقدری فراموش میشود که حتی حاضر نیست دو رکعت نماز بخواند و ثوابش را هدیه کند «وَ انْقَطَعَتْ مِنْهُمْ أَسْبَابُ الْإِخَاءِ» سبب اخوتها قطع شد «فَکُلُّهُمْ وَحِیدٌ وَ هُمْ جَمِیعٌ» با اینکه قبرهایشان پهلوی هم است ولی تک تکاند مثل میخی که روی دیوار است اگر هزار میخ روی دیوار بکوبی میخها پهلوی هم است اما این میخ کاری به آن میخ ندارد.
آیهای در قرآن است که میفرماید به جهنم میگوئیم «یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزیدٍ» (ق/30) پُر شدی میگوید باز هم داری آیهای دیگری داریم «وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَکاناً ضَیِّقاً» (فرقان/13) تنگ است خوب باز هم داری یعنی جا هست «مَکاناً ضَیِّقاً» یعنی جا نیست. من توی این دو آیه ماندم بعد گفتم هر دو آیه درست است صد میخ که به یک منطقه میزنی برای هر میخی «مَکاناً ضَیِّقاً» جایش تنگ است با چکش فرو میرود اما باز هم جا برای میخ هست.
4- مواقف قیامت
آمد گفت آقا یک جا داریم روز قیامت فریاد میزنند یکجا داریم روز قیامت دهانشان مُهر میخورد کسیکه دهانش مهر بخورد نمیتواند فریاد بزند امام فرمود یک صحنه داد میزنند یک صحنه داد نمیزنند گمرکها مختلف است. دبیر ریاضی از ریاضی میپرسد کاری به شیمی ندارد دکتر قلب با قلب کار دارد کاری به کلیه ندارد آنجا موارد مختلف است صحنهها مختلف است و لذا حدیث داریم 50 مُوقف در قیامت است. یک موقف فقط گریه میکند دیگر هیچ حرفی نمیتواند بزند فقط به هم نگاه میکنند و میگویند سوختیم هیچ کاری نمیتوانند بکنند به ما گفتند ما گردن کلفتی کردیم ما دیدیم همسایهها سحر بلند میشوند ما خوابیدیم رادیو و تلویزیون خواندند چراغ همسایهها روشن شد حتی شب 21 هم روزه نگرفتیم آخر یک مشت آدم داریم سالی یک روز روزه میگیرد آن هم به عشق حضرت علی(ع).
حضرت امیر(ع) میفرماید «لَا یَتَعَارَفُونَ لِلَیْلٍ صَبَاحاً وَ لَا لِنَهَارٍ مَسَاءًای الْجَدِیدَیْنِ ظَعَنُوا فِیهِ کَانَ عَلَیْهِمْ سَرْمَداً» (نهجالبلاغه/خطبه 221) آنهایی که توی قبراند نه شبی میشناسند و نه روزی، اگر شب مرده باشند برای آنها همیشه شب است و اگر روز مرده باشند برای آنها همیشه روز است. مفسر قصه تا میرسد به اینجا که میفرماید «فَکَمْ أَکَلَتِ الْأَرْضُ مِنْ عَزِیزِ جَسَدٍ وَ أَنِیقِ لَوْنٍ» (نهجالبلاغه/خطبه 221) زمین گوشتهای این عزیزان خوش سروصورت را خورد تا میرسد باینکه از خونشان مکیده.
5- خیریه به جای مقبرههای گران قیمت
آقا مُرده برای اینکه خیریهای برای روح درست کند مثلاً مقبرهاش را چه میکند این آقایی که مُرده دورتادور همسایه هایش فقیراند 5 میلیون برای پدرش مقبره میسازد این پول را 10 تا 500 هزار کن ده دختر را توی محله به خانه بخت بفرست بعد بگو خدایا من این دخترها را جهازیه دادم ثواب این جهازیه مال پدرم هزار رقم بدبختی توی آن محله هست برمی دارد روی قبر پدرش مقبره میسازد. کج فکر میکنیم درست فکر نمیکنیم خیلی پول حرام میشود پول منار پول عَلَمات توی عزاداریها پول کتاب یک هیئت وقتی میخواهد یک علمات بخرد زندگی امام حسین(ع) را بخرد مگر شما نمیخواهید 2 میلیون علمات بخرید 2 میلیون کتاب بخر تاریخ عاشورا بده به 2 میلیون جوان مطالعه کنند. ما نیرو و پول داریم کج میرویم.
6- تکاثر درآمد نامشروع است
اینقدر جوان داریم که قوطی کبریت جمع میکند اینقدر جوان داریم انواع سیگارها را جمع میکند دنیای غرب هم همینطور است دنیای غرب خُل بیشتر از ایران دارد. گاهی میگویند این رقاصه این لنگه مرغ را خورده استخوانی که آن رقاصه لیسیده چندهزار دلار میخرند خیلی توی دنیا خر هست اف 16 میسازند. اما اینقدر هم آدم نفهم توی آنها هست یک خرده فکر کنیم کجا میرویم قرآن میفرماید «فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ» (تکویر/26) کجا میروید؟ پول خرج کردن عقل میخواهد «التَّکاثُرُ» چیست روایت داریم رسول الله فرمود: تکاثر اینست که آدم درآمدش نامشروع باشد. درآمد حرام بعد حقاش را هم ندهد در گنج و گنجینه هم پنهان کند این تکاثر است گاهی درآمدها حلال است من و شما میرویم کنار دریا تور میاندازیم. تورها را بالا میآوریم یک تور 5 تا ماهی گرفته یک تور 25 تا یکی پولدار میشود یکی کم پول کسی هم اینجا کسی را استثمار نکرده یعنی قراردادی با ماهیها و نهنگها نداشته گاهی یک کسی بطور طبیعی پولدار میشود خطش خوب است صدایش خوب است هنرش خوب است ابتکاری، اختراعی گاهی وقتها هم نه یک کسی زنگ میزند نان او را قطع میکند با او زدوبند میکند با او گاوبندی میکند (تکاثر) درآمدهای نامشروعی که حقش داده نشود.
7- درست فکر نمیکنید
«کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ» (تکاثر/3) چنین نیست که خیال میکنید. درست فکر نمیکنید «سَوْفَ تَعْلَمُونَ» در آینده خواهید فهمید «ثُمَّ کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ» (تکاثر/4) سه «کَلاَّ» در این است «کَلاَّ» یعنی کج میفهمید در مورد کج فهمی در قرآن خیلی آیه داریم.
«یحْسَبُونَ» (اعراف/30) اینها خیال میکنند «أَ فَحَسِبْتُمْ» (مومنون/115) اینطوری خیال میکنید «فَلا تَحْسَبَنَّ» (ابراهیم/47)، «لا یَحْسَبَنَّ» (آلعمران/178) اینطور فکر کن یعنی گاهی وقتها انسان فکرش کج است. در ازدواج فکر میکند که اگر دختر فلانی را بگیرد خوشبخت است میگوید دعا کردم دعایم مستجاب نشد. آخر دعا یعنی خیر. تو از کجا میدانی اینکه تو دعا میکنی خیر توست؟ خیلی از دعاهایی که مستجاب نمیشود خیر نیست مثل بچهای که گریه میکند عسل میخواهد و پدرش میداند که این عسل بابش نیست. خدا حکیم است گاهی وقتها آدم نمیداند خیرش است یا نه گاهی وقتها یک خیری است عوارض دارد گاهی وقتها یک خیری هست آدم نداشته باشد بهتر است.
سال اول انقلاب بود من از قم به تهران میآمدم فیلم پر میکردم و بر میگشتم با اتوبوس میآمدم و میرفتم میدان شوش سوار اتوبوس شدم رسیدیم به بهشت زهرا خواستم بگویم برای شادی روح شهدا صلوات بلند شدم توی اتوبوس که این را بگویم بلند شدم نگاهی کردم و نشستم چون صلوات ختم کن مال جگر فروشها و شاگرد شوفرها آدمهای داش و میدانی از نژادهای اینرقمی آنها روح و جگر اینرا دارند. گفتم خوب بابا کار خوبی است از میدانیها یاد بگیر میدانیها خیلی کارشان خوب است ما باید از آنها یاد بگیریم دو مرتبه بلند شدم و نگاهی کردم. تو حجت الاسلامی بنشین نشستم و گفتم نامرد انقلاب از این شهداست فرار شاه و آمدن امام(ره) از این شهداست اینکه تو رفتی توی تلویزیون از این شهداست پاشو یک صلوات ختم کن باز بلند شدم و خجالت کشیدم و نشستم. این بغل دستیام گفت آقا شیخ؟ صندلیتان میخ دارد گفتم نه صندلیام میخ ندارد خودم گیر دارم گفت گیر چه هستی؟ گفتم گیر عمامه و لباس. من اگر این عمامه و لباس را نداشتم راحت صلوات میفرستادم گیر خودم افتادم گاهی وقتها آدم گیر خودش است این بابا لیسانس گرفته گیر خودش افتاده شنا بلد نیست میگوئیم برو یاد بگیر میگوید بابا زشت است من لیسانسم لیسانس که سواد نیست تو کل کتابهایی که خواندهای 200 تا است 200 میلیون کتاب نخوانده داری به 200 خوانده نگاه نکن به 200 میلیون نخوانده نگاه کن برو قرآن یاد بگیر. من! بله پس تو. بنده گیرم بخاطر عمامهام او گیر است بخاطر لیسانساش او گیر است بخاطر پولاش او گیر است بخاطر لباساش میخواهد اذان بگوید گیر است میگوید زشت است چرا زشت است از الله اکبر گیر کرده حلقوم پر است.
8- علمالیقین و حقالیقین و تفاوت آنها
می فرماید در سرشماری گیر کردهاید شما بیشترید یا ما بیشتریم رفتهاید گور پدرتان را میشمارید کجای کارید؟ به استخوان پوسیدههای پدرت افتخار میکنی «سوف تعلمون» چشم هایت باز خواهد شد و خواهید فهمید «کَلاَّ» اینطور که شما فکر میکنید نیست «کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ» (تکاثر/6-5) اگر پردهها کنار برود جهنم را میبینید «ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقینِ» (تکاثر/7) یکوقت آدم دود را میبیند میگوید آتش است این علم الیقین است. یکوقت میرود نزدیک و خود آتش را میبیند این عین الیقین است. یکوقت دستاش را میگذارد و حرارت آتش را لمس میکند این را حق الیقین میگویند یعنی درجات شناخت فرق میکند.
فزون طلبی عامل سرگرمی و غفلت است، دامنه فزون طلبی تا مرده شماری پیش میرود ناآگاهی از قیامت انسان را به انحراف وادار میکند «حَتَّى زُرْتُمُ» در برابر افکار انحرافی و متحجر باید تکرار کنید «کَلاَّ»، «کَلاَّ»، «کَلاَّ» هشدار به غافلین یک ضرورت است «سَوْفَ تَعْلَمُونَ»، «سَوْفَ تَعْلَمُونَ» در آینده خواهید فهمید، در آینده خواهید فهمید، با دید عمیق آدم میتواند آینده را ببیند «لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ» (تکاثر/6) علم درجاتی دارد. فرق است بین علم و یقین. یقین یعنی باور. حاج آقا میآید توی خانه و میگوید چکم دست مردم است فردا چکم برمی گردد و آبرویم میریزد به بچهها و خانمش اینرا میگوید شام را میخورند و میروند توی رختخواب خروپف همه میخوابند فقط خواب از سر حاج آقا میپرد همه میدانند که چک برمی گردد اما خواب از سر حاج آقا میپرد یعنی همه علم دارند علم الیقین حاج آقا عین الیقین.
همه میدانیم که مرده نیشگون و گاز نمیگیرد لگد نمیزند پس پهلوی او بخواب نه میترسم علم داریم که مرده به ما کاری ندارد علم الیقین هست اما حق الیقین نیست اما اگر به مرده شور بگویند بخواب سرش را روی شکم مرده میگذارد و تا صبح میخوابد ما و مرده شور هر دو علم داریم که کسی با ما کاری ندارد اما ما علم داریم و مرده شور یقین، یقین یعنی آدم چیزی را از پِی گِل بداند. ما میگوئیم قیامت هست اما باورمان نیامده اگر باورمان بیاید گریه میکنیم میفرماید اگر قیامت داشته باشیم.
9- روز قیامت از نعمتها سؤال میشود
«ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ» (تکاثر/8) روز قیامت از نعمتها سوال میشود عمرت را چه کردی؟ درآمدت چه بود؟
امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) میهمانی داشت خرمای خوبی داشت خرماها را آورد این میهمان یک خرده به این خرماها نگاه کرد و گفت «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ» روز قیامت از نعمتها سوال میکنند خواهند گفت ای امام باقر(ع) چرا این خرمای خوب را خوردی امام(ع) فرمود کج فهمیدی نمیگویند چرا خرما خوردی میگویند خط فکری کی بودهای؟ رهبرت کی بود؟
10- نعمت ولایت نعمت واقعی
نعمت واقعی ولایت است دینت را از کی میگیری؟ عمده فکر و خط عملی است. خدا بزرگتر از اینست که از خرما و نان سوال کند هیچ گدایی به کسی نمیگوید من به تو خرما دادم «یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ» نعمت، نعمت ولایت است یعنی آقا واقعاً در دنیا خط فکری کی را قبول داشتی؟ مرجع تقلیدت کی بود؟ در انتخابات نماینده مجلست کِی بود؟ به چه دلیل به این رأی دادی؟ به چه دلیل اینرا رئیس جمهورش کردی؟ به چه دلیل اینرا رهبر کردی؟ دلیلاش علم بود، تقوا بود، فامیلی بود، خوشگلی بود، پلو و پول بود، پارتی بود، حق بود، عدالت بود، شکنجه بود، زندان بود، روی چه ملاکی؟ و لذا روز قیامت اولین سوال را از ولایت میپرسند اگر ولایت باشد همه کارها درست است ولایت سوزن است اگر سوزن درست برود نخ دنبالش میرود اما عبادت بی ولایت مثل نخ بی سوزن است چیزی از آن دوخته نمیشود. هستی مال ولایت است مهم نیست آجر و میز و کلاسش چطور است اینها جزیی است مهم اینست که استاد کیست؟
استاد است که تربیت میکند خط اصلی را استاد میدهد گاهی کلاس، زنگ، سلف سرویس، بهداشت، شوفاژ، زمین ورزش همه نمره 20 اما یک استاد کجی توی این میآید همه را کج میکند و گاهی وقتها هم حیاط تنگ کلاس تنگ اما یک استاد توی آن میآید که پنجاه رجایی و چمران تحویل میدهد مهم این است که استاد کی باشد.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»