موضوع: تفسیر آیه 27 مائده، قبولی عمل
تاریخ پخش: 01/09/80
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم
«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قالَ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ» (مائده/27)، «وَ اتْلُ» یعنی تلاوت کن. فرق بین تلاوت و قرائت چیست؟ میگویند تلاوت قرآن به خواندنهای با کرامت میگویند تلاوت. هر خواندنی تلاوت نیست. خواندنهایی که یک رقم قداست و کرامت در آن هست و لذا میگویند. قرآن تلاوت کن. بر مدرم چه جوری تلاوت کن؟ «نبأ» یعنی خبر مهم و مفید. به هر خبری نبأ نمیگویند. اما «عَنِ النَّبَإِ الْعَظیمِ» (نبأ/2)، «نبأ» به نبی میگویند نبأ چون نبی نبأ میآورد. میگویند فلانی نبی است نبی اکرم. نبأ یعنی خبر مهم.
1- شرایط نبأ
در نبأ دو تا شرط دارد:
اول: باید خبر مهم باشد. دوم: خبر باید غیر از اینکه مهم است مفید باشد. تلاوت کن بر مردم. خبر مهم و مفید است. «نَبَأَ ابْنَیْ آدَم» دو تا بچه آدم حضرت آدم دو تا بچه داشت هایبل و قابیل. پیغمبر قصه بچههای حضرت آدم را برای مردم بگو خوب بالحق یعنی این تلاوت حق است. غیر از باقی حرفهاست، که قصههایی که چرند و پرند و خواب و خیال است. این قصه قصههای حق است. قصههای قرآن حقیقت دارد به قول مرحوم شهید مطهری داستان راستان است یعنی نه داستان راست است. بعضی داستانها دروغ است. پس خبر مهم و مفید است.
دو تا بچههای حضرت آدم هر کدام یک قربانی کردند، یکی دامدار بود یکی کشاورز. یکی دامدار بود یک حیوان چاق و چله سالم قربانی کرد. کشاورز از این گندمهای متوطش را داد. «فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما» از یکی از اینها قبول شد از دیگری قبول نشد. خدا یکی را قبول کرد، یکی را قبول نکرد. آن که کارش قبول نشد عصبانی شد، گفت: من میکشمت «قالَ لَأَقْتُلَنَّک» به برادرش گفت. برادر به آن برادر گفت تو را میکشمت. برادر گفت بابا به من چه کار تو را قبول نکرده. تو معلوم میشود تقوی نداری.
چون خداوند فقط از افراد متقی کار قبول میکند. «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ» خب عرض کنم به حضور شما که این قصه هابیل و قابیل تو تورات هم آمده منتها آنجا تحریف شده. شاید هم که میگوید حق را برایشان بگو. یعنی آن قصه در تورات از حق بیرون رفته دچار تحریف شده. یعنی قصه واقعی توی قرآن است. آن که در تورات است تحریف شده.
حالا نکاتی که از این آیه استفاده میکنیم این است که مطالعه تاریخ برای عبرت گرفتن خوب است، تاریخ درس عبرت است.
2- درسهایی که از این آیه میگیریم
1- تاریخ درس تجربی و عبرت است به چه دلیل میگوید «وَ اتْلُ» تلاوت کن «وَاتْلُ» یعنی تاریخ هابیل و قابیل را برای مردم بگو پیداست که اگر قسمتهای تاریخ به حق گفته شود مفید است. این است که «اِذْ قَرَّبا قُرْباناً» یعنی حالا یک قربانی مهم نیست که کم باشد یا زیاد. یک چیزی را قربان کرد، از یکی قبول شد از یکی قبول نشد. چرا قبول نشد؟ برای اینکه… داداشش گفت تو معلوم میشود متقی نیستی، تو اگر از افراد با تقوی بودی مال تو هم قبول میشد. خیلی از افراد نماز دارند، روزه دارند، حج میروند، مسأله قبول شدن مهم است.
3- تبعیض و تفاوت
کسی از یکی پرسید چند بار رفتی حج؟ آن طرف خیلی رفته بود مکه میخواست بپرسد چند سفر رفتهای مکه، آن نفر به او گفت که اگر لامپ سالم باشد دفعه اول به سقفش بزنی روشن میشود. اگر لامپ سوخته باشد سی بار هم به سقفش بزنی روشن نمیشود. خیلیها یک سفر میروند مکه قبول است.
ممکن است یک کسی هم ده سفر برود، وجود کسی در یک جا دلیل بر عظمت نیست. در مدرسه فیضیه اینقدر گربه است ولی هیچ کدام ملا نشدند. پس بودن در فیضیه علامت ملا شدن نیست. ممکن است کسی در مسجدالحرام دائماً باشد، ممکن است کسی در مدینه باشد، ممکن است کسی در کربلا باشد، آدم حسابی نباشد. این است که طرف باید تقوا داشته باشد. حالا اگر خداوند یکی کسی را قبول نکرد تبعیض نیست ظلم نیست، تفاوت است.
من این را یک بار دیگر گفتهام: خیلی وقتها میگویند خداوند چرا به او داد به او نداد، تبعیض ظلم است، تفاوت ظلم نیست. ببینید انگشتهای من با هم متفاوتند، اما خداوند عادل است. تفاوت دارد ولی هر تفاوتی حکیمانه است. تبعیض ظلم است. چرا تبعیض؟ یعنی تفاوتهایی که دلیل ندارد مثل اینکه برای یک کسی دو تا مهمان میآید از یکی پذیرایی میکند از یکی پذیرایی نمیکند. اما یک وقت نه فرق دارد و پیغمبر ما یک خواهر و برادر داشت. یک خواهر و برادر رضایی که از طریق شیر خواهر برادر شده بودند از مادر شیر خورده بودند. خواهر که آمد پیغمبر خیلی احترامش را گرفت، برادر که آمد پیغمبر محلی نگذاشت. یکی گفت یا رسول الله هر دو خواهر و برادرند چرا تبعیض قائل میشوی؟ فرمود تبعیض نیست تقاوت است. تفاوت حق است. این خواهر که احترامش را داشتم، چون احترام پدر و مادرش را میگیرد. آن برادر بد دهن است جسارت میکند به پدر و مادر. به مادرش مثلاً بی اعتنایی میکند. پس آدم یک وقت اگر در شرایط مساوی فرق گذاشت تبعیض است. اگرنه مثل دکتر به یکی میگوید آمپول بزن به یکی میگوید سرم بزن. به یکی میگوید قرص بخور. این دکتر روی عقل و علمش این دستور را میدهد. پس تفاوتهایی که بر اساس حکمت و عقل و علم است حق است. تفاوتهایی که بر اساس تبعیض است ناحق است. اینجا خداوند یکی را قبول میکند، چون تقوی دارد. یکی را قبول ندارد، چون تقوی ندارد.
«قالَ لَأَقْتُلَنَّک» می کشمت، از این معلوم میشود که در مقابل حتی قاتل باید منطقی صحبت کرد، آن قاتل است میگوید میکشمت. «قالَ لَأَقْتُلَنَّک» ولی با آدم قاتل هم منطقی صحبت کنید. نگو من را میکشی من هم تو را میکشم نه بگو آقا چرا میخواهی من را بکشی؟ آخر دلیل دارد، تو تقوا نداری کارت قبول نشده. یعنی با آدم قاتل هم با منطق صحبت کنید.
4- درمقابل خودیها تحمل کنیم
«لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنی ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمینَ» (مائده/28)
«لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ» برادر گفت: حتی اگر تو دست درازی کنی من را بکشی. «ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ» من تو را نمیکشمت. بالاخره ببینید آدم در مقابل خودیها باید حتی اگر آن هم فحش داد تو چیزی نگو. آقا فحش داد هیچ چی نگو. خودی است زمان شاه حتی اگر ارتش زمان شاه به شما تیراندازی کردند، شما به ارتش تیراندازی نکنید ارتش خودی است گیر شاه افتاده. به همین خاطر اینها زمان شاه تیراندازی میکردند و مردم به آنها گل میزدند چون ذاتشان خوب بود. همینها برمی گشتند میشدند ارتش جمهوری اسلامی. خودی است جوش آورده تحت تأثیر قرار گرفته تحریکش کردند، ولی حلال زاده است. خودی است از خودمان است حالا منتها سلیقهاش چیز دیگری است. آنها که خودی هستند و برادر هستند فرمود که «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنی» اگر دست دراز کنی من را بکشی من دست دراز نمیکنم. اگر فحش هم به من بدهی من به تو چیزی نمیگویم.
ملاک این است که در مقابل خودیها تحمل کنیم. نگو او گفت من هم جوابش را دادم. کلوخ انداز را پاداش سنگ است. نخیر کلوخ انداز را اگر خودی باشد پاداش صبر است. توی خانه حالا خواهر یک چیزی گفت، همسر یک چیزی گفت، نباید بگویی حالا جوش آورد گفت بنا حق گفت، بی خود هم گفت، غلط هم گفت. اما تو قورتش بده نه معنیاش این است که تسلیم ظلم بشویها. تسلیم ظلم نشوید. اما نگو حالا که او میکشد من هم میکشم. حالا که او گناه کردمن هم گناه میکنم. این نیست که حزب اللهی باید بی عرضه باشد بی عرضه نباشد. حالا عرضه دارم بکشمت منتها «إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمینَ» من به خاطر خوف خدا.
چون گاهی وقتها میگوید زدی خوب باشد حَالیَت میکنم به حضرت عباس انی از بی حالی است مسلمان وارفته به درد نمیخورد. مسلمان وارسته به درد میخورد. فرق است بین وارفته و وارسته. یعنی میتوانم بکشمت عرضه دارم، منتها تقوا «أَخافُ اللَّهَ» من خوف دارم از خدا. حالا من میگویم برادر همین که دید کارش قبول نشده گاهی وقتها توی فامیل یکی برنده جایزه میشود، یکی در کنکور قبول میشود یکی شوهر گیرش میآید، زن خوب گیرش میآید، قرعه به نامش میافتد. نمیدانم زمینش یک خیابان رو میشود. خانهاش گران میشود. تجارتش خوب میشود، اگر یک کسی به یک توفیقی رسید حسادت نورز. بگو خدایا به من هم بده نگو حالا که بیاییم نابودش کنیم. این رشد کرده بیا کلاه سرش بگذاریم. پولدار است خانهاش را بد بسازیم.
مرغی را گرفته بودند زنده زنده پرش را میکندند. یک نفر گفت: چرا همچین میکنی؟ گفت داریم حاجیش میکنیم. وضعش خوبه بنا آمده توی خانه میگوید بابا این پولدار است، گور پدرش بابا یا پولدار یا پولدار نیست ، شما کارت را درست انجام بده. ماشین بنز رد میشود ماشین قیمتی رد میشود بگوید پدر سوخته پولدار است طاغوتی است. حالا یک ژیان غراضه و درشکهای نمیدانم گاری چیزی است. ول کن بدبخت مستضعف است. بابا تو چه کار داری به گاری و بنز و درشکه از چراغ قرمز رد شدن خلافشان است. به قانون عمل کن. منتها اگر پول دارد به ناحق پولدار شده سندش را بده پولهایش را مصادره کنند. شما در آنجایی که وایستادی حق نداری بنز و درشکه قضاوت کنی. تو مأمور هستی که نسبت به چراغ قرمز و سبز؟ تو باید همه را یک جور ببینی. این طور نباشد که یک وقت من مثل زدم که اگر بنز است بگوییم بفرمایید کنار اگر پیکان است بگویم برو کنار. اگر ژیان است بگویم اه بکش کنار. بر ما کنار برو کنار بکش تو فرق نکند. که اگر پولدار سلامت کرد سلام علیکم و رحمه الله. بی پول سلامت کرد علیکم بچه سلام کرد سلام. تو فرق نگذار هر مسلمانی سلام کرد یک جور سلام بده در جواب سلام بر اساس اسکناس جواب نده. بر اساس ژیان و بنز بفرما کنار و بکش کنار نگو. بر اساس عبور از چراغ قرمز تو طرفدار حق باش.
5- حسادت و وسوسه
حالا در این زمینه یک مقدار راجع به حسادت میخواهم صحبت کنم. اول اولین خونی که اولین انسانی که در دنیا مرد یا با قتل مرد یعنی شهادت تاریخ دیگر دارد یعنی بالاخره گفت میکشمت یا نمیکشمت.
«إِنِّی أُریدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمی وَ إِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمینَ» (مائده/29) بابا تو یک قربانی کردی من هم یک قربانی کردم من چون تقوا داشتم قبول شده. آن برادر گفت قربانی تو چون تقوا نداشتی قبول نشده. حالا میخواهی من را بکشی تو اگر من را بکشی من دست درازی نمیکنم. عرضه دارم ولی به خاطر تقوا دست درازی نمیکنم. بعد گفت «إِنِّی أُریدُ» اگر تو مرا بکشی گناهان من به گردن تو میافتد. یک مسأله اینجا بگویم اکر کسی کسی را بکشد تمام گناهان مقتول به گردن قاتل میافتد. من میخواهم تو با گناهان من و با گناهان خودت به سوی خدا بازگردی. از جهنمها باشی، کیفر ستمکاران همین است. بالاخره هی وسوسه و هی نفسش وسوسه کرد که برادر برادر را کشت.
«فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرینَ» (مائده/30) بالاخره هی شیطان نفسش وسوسهاش کرد، تا بالاخره آرام شود برای خودش آرام شود. برای او یعنی رام کرد او را. او با وسوسهها که برخواسته از حسد بود کشتن برادرش رابرایش آسان کرد. «نَفْسُهُ» اول برادر کشی برایش مهم بود. اما هی وسوسه وسوسه وسوسه تا بالاخره برادر برادر را کشت «فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرینَ» این جلسه چه میخواهم بگویم؟
در قرآن چندبار میخوانیم که حسادت آدم را به برادر کشی وادار میکند. برادران یوسف حسود بودند تصمیم به قتلش گرفتند و آخر هم توی چاهش انداختند.
این جا هم هابیل و قابیل یکی حسود بود. حسادت آدم را تا مرز برادرکشی پیش میبرد. حسادت مسایلی دارد برایتان بگویم.
6- نقش حسادت
مسایل مختلف دارد:
مسایل جسمی: آدم حسود لاغر است. رنگش زرد است. از بس که از تو غصه میخورد او. آدم حسود با خدا دعوایش است. وقتی میگویم چرا تو دادی یعنی خدایا چرا بهش دادی. آدم حسود میگوید…
اول معنا میکنم حسادت را. حسادت یعنی چه؟ حسادت یعنی خدایا این که این دارد از او بگیر. توی دلش میخواهد او نداشته باشد. یک وقتی هم میگوید خدایا دارد نوش جانش به من هم بده این خوب است؟ الحمدالله نمرهاش خوب است الحمدالله گواهی نامه رانندگی گرفت. در کنکور قبول شد. حسادت معنیاش این است که میگوینداز او بگیر، نمیگویند به من بده.
میگویم خدایا از این بگیر. اگر بگویم به من بده این خوب است این غبطه است. یک وقت خانم کمی چیزی میخرد خواهرش میگوید چیز خوبی است من هم میروم میخرم. این حسادت است تا دید من جارو برقی خریدم رفت عین این را گرفت چقدر حسود است. این حسادت نیست، این غبطه است. این کار خوبی است اگر شما یک کار خوبی کردید من هم از شما یاد گرفتم، این کار خوبی است. این غبطه است غبطه خوب است. غبطه یعنی هر کسی هر چیز خوبی دارد برود یاد بگیرد شما هم انجام بدهید. حسادت معنایش این است که تو خوبی را یاد بگیری معنایش این است که خوبی او را از بین ببری.
حالا هر کسی حسادت دارد. منتها این حسادت را نباید اعمال کرد و لذا گفتهاند «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ» (فلق/5) این «إِذا حَسَدَ». چیست؟ نگفتهاند من شر حاسد چون همه حسود هستند منتها حسودیشان را بکار نمیبرند. پناه بر خدا «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ» (فلق/5) از شر حسود «إِذا حَسَدَ» وقتی حسدش را مثل این که میگویند پناه بر چاقو اگر دست چاقوکش باشد. والا چاقو که در همه خانهها هست. چاقو خطر ندارد خیلی، چاقو دست چاقو کش خطر دارد. حسادت راهر کسی دارد، تا آدم دید او دارد من ندارم بگوید خوب چرا این دارد؟ اما این اذا حسدش یعنی وقتی چاقو میکشد آدم حسود با خدا درگیر است. میگوید خدایا چرا به این دادی حکمت خدا را قبول ندارد. آدم حسود غصه میخورد علیل است؟
«صِحَّهُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّهِ الْحَسَد» (بحارالانوار/ج70/ص256) اگر میخواهی سالم بمانی باید حسود نباشی آدم حسود هی از تو خودش را میخورد این از نظر جسمی راحت هم نیست از نظر روحی حسود از نظر جسمی حسود است. چون هی اذیت میکند خودش را. از نظر روحی راحتی ندارد. از نظر عاطفی برادرکشی میکند. از نظر اقتصادی چون حسود است کلاه برداری میکند. خانهاش را بد بنا میکند. کلاه سرش میگذارد. کلاه برداری میکند. سوء قصد دارد. سرقت میکند. از نظر فکری آدم حسود نمیتواند درست فکر کند. اینها خطرات حسادت است.
اعتقادی: از نظر اعتقادی حسود مشکل دارد، چون با خدا حرف دارد آدم حسود به خدا حرف دارد میگوید چرا به او دادی؟ از نظر فکری مشکل دارد. آدمی که حسود است درست فکر نمیکند. چون من اگر حسود باشم با من مشورت کنید من حقش را به شما نمیگویم. یک چیزی میگویم که شما بیافتید توی چاله. درست فکر نمیکند.
از نظر جسمی آدم حسود ضعیف است مریض است. چرا از نظر روحی آدم حسود راحت نیست راحتی ندارد. اینها همه روایت است. از نظر روحی از نظر اقتصادی آدم حسود کلاه برداری میکند. همهاش توطئه میکند، یک کاری بکند که پولهای این را بگیرد. توطئه میکند که این موفقیتش شکست بخورد. میگویند زهرا خانم چه خیاطی کرد به فاطمه خانم حسادتش گل میکند: ای برو بابا خیاطی که خیاطی کرد مادرش کمکش کرد. این طلبه چه منبری دارد ماشاءالله قرأتی حسادتش گل میکند چه منبری دارد پررو است من خجالتی هستم. تا میگوییم سخنرانیش خوب است میگوید پررو است. فلانی رانندگی خوبی دارد چه فایده دارد بی کله میرود تصادف میکند. یعنی خودش بلد نیست رانندگی کند رانندگی او را هم میگوید بی کله گی. قشنگ نوشته، از خودش نیست از روی کتابها نوشته. یعنی آدم حسود همهاش نیش میزند که خوبی مردم را از بین ببرد. آدم حسود همهاش در فکر خنثی کردن خوبی مردم است. با متلک با توطئه آدم حسود از نظر علمی از نظر عمل نه تشکر میکند، نه اطاعت، نه تشکر دارد، نه اطاعت. یک کسی یک پول داده برای یک کار خیری مثلاً یک میلیون برای یک جایی داده برو بابا با زور مردم را میچاپند شب میآیند توی مسجد کمک میکنند. برو بابا یک میلیون چیزی نیست این باید 10 میلیون بدهد. تشکر نمیکند بگوید خدا پدرش را بیامرزد یک میلیون داد، چون حسود است از یک میلیون تشکر نمیکند. کجا باید 10 میلیون بدهی. میگوید که 1 میلیون که دادی دزدیده بوده. جای دیگر دزدیده این جا دارد کمک میکند. حاضر نیست تشکر کند. اطاعت نمیکند. من بروم زیر بار این آقا؟ فرمانده شده 30 سالش است حکومت اسلامی را داده دست بچهها. حسود اطاعت نمیکند. آدم حسود از خوبی مردم تشکر نمیکند. آدم حسود از نظر فرهنگی حقیقت را کتمان میکند.
از نظر فرهنگی مثلاً میپرسد خانم این پارچه را کجا خریدهای؟ میگوید والله یک کسی برایم آورد داد نمیدونم. اصلاً حاضر نیست دکان بزازی را آدرس بدهد، میگوید بگویم این هم میرود میخرد. آقا کجا سیب زمینی را خریدهای؟ والله یک چرخی بود حال نیستش دیگر ، آدرس سیب زمینی فروشی را نمیگوید. میگوید یک بار میبینی این هم میرود 2 کیلو میخرد 3 تومان ارزانتر. چقدر آدم باید خبیث باشد.
آخر بعضیها گیر شرقند، بعضیها گیر غربند، بعضیها گیر خودشان هستند. یک قصه گفتم آدمهایی که گیرخودشان هستند، از نظر اجتماعی همهاش انتقاد میکند. ذکر خودش را از دست میدهد. از نظر اخلاقی به خاطر حسادت او را معتادش میکند. اصلاً به خاطر حسادت این را ضد انقلابش میکند.
قرآن میگوید «لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً» (بقره/109) اصلاً چون میبیند جوانهای حزب الله شاه را سقوط دادند صدام را بیرون کردند. میگوید بیایید یک تهاجم اصلاً به چه دلیل از خارج چند تا کامیون آدامس میآورند لب مرز خالی میکنند میگویند به هر کسی میخواهید بدهید. بعد لای آدامس هایش را باز میکنند میبینند تویش عکس سکسی است. این چه بودجه و دلاری است که حاضر است جوان ما شکلات که میخورد این نگاهش به برهنه هم بخورد. چه طور فرمول 16 را یاد بچهها نمیدهند.
توی مسابقات المپیاد ثابت شد که ایرانیها از استعدادهای درخشانی برخوردارند. هوش ایرانی از متوسط به بالاست الحمدالله چه طور فرمول 16 را یاد ما نمیدهند. چه طور فرمول پپسی را یادمان نمیدهند. هنوز کسی نفهمیده فرمول پپسی چیست. ولی فرمول سکسیاش را یادمان میدهند. قرآن میفرماید آیهای که میخوانم قرآن است «یَرُدُّونَکُمْ» دوست دارند شما را در راه حق برگردانند. بعد از ایمان و انقلاب و شجاعت وحدت برگردانند. «مِنْ بَعْدِ إیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً» دوست دارند شما برگردید. روی حسادت چطور حاضرند تریاک را مفت بدهند و هروئین را مفت بدهند و عکس سکس را مفت بدهند؟ اما فرمولهای علمیشان را یاد شماها نمیدهند. بزرگترین حسود ما غرب است و دخترها و پسرها اگر بفهمند دارند میرقصند مواظبشان میشوند. آنها نمیخواهند ما شجاع باشیم، نمی خواهند ما عزیز باشیم، مستقل باشیم، چطور آن همه قحطی زده است. چطور آمریکا آن بودجه را برای قحطی زدهها تأمین نمیکند. برای شکست جمهوری اسلامی بودجه تصویب میکند. اما برای گرسنهها بودجه تصویب نمیکند. باید یک خورده دشمن شناسیمان قوی باشد. هیچ کسی شما را دوست ندارد جز خالق شما.
خدا شما را دوست دارد. شما بنده خدا باشید. امامها شما را دوست دارند. حدیث خواندم در آن جلسه که امام فرمود والله کلمه والله خیلی مهم است. این را من عنیات دارم تکرار کنم. امام فرمود والله من روزی صد مرتبه شما را دعا میکنم. آن وقت شما حساب کن امام صادق شما را صد بار دعا کند. لب مرز هم به شما شکلات و عکس سکس بفروشند. آیا غرب شما را دوست دارد یا امام صادق؟
ما باید دوست و دشمنمان را بشناسیم. آدم دو تا بچه داشت. عمل یکی قبول شد و مال دیگری قبول نشد حسادتش گل کرد گفت میکشمت؟؟ خودیها را باید تحمل کرد.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد ما را از همه عیبها به خصوص حسادت پاک بفرما.
ما را از وسوسههای نفسانی و شیطانی از وسوسههای تبلیغاتی دشمن محفوظ بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»