تفسیر آیه الکرسی – 1

موضوع: تفسیر آیه الکرسی – 1
تاریخ پخش: 72/03/06

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث ما در این چهارده سال درس‌هایی از قرآن بوده. داشتم فکر می‌کردم در این هفته کدام آیه را تفسیر کنم و در چه زمینه‌ای بحث کنم، دیدم آیه الکرسی را من تا به حال صحبت نکردم.
گفتیم که تفسیر خیلی ساده‌ای داشته باشیم بر آیه الکرسی بعد هم این را به عنوان یک بروشوری درآورده شود حالا برادرانی که در علوم تربیتی هستند در انجمن اسلامی و این را می‌شود به صورت خوبی هم درآورد. حالا در حدی که همه‌ی مردم ایران بتوانند استفاده کنند،
1- جایگاه آیه الکرسی در روایات و علت نامگذاری
اول این که چرا می‌گویند آیه الکرسی؟ چون یک کلمه‌ی کرسی در این آیه هست به این مناسبت اسمش آیه الکرسی هست.
روایاتی داریم از شیعه و سنی که آیه الکرسی در قرآن مثل قلّه کوه است و حدیثی داریم حضرت امیر(ع) می‌فرمایند: من هر شب در عمرم هر شب این آیه الکرسی را می‌خوانم. برای بعضی از دعاها بعضی از نمازها خلاصه یک جایگاهی خاص دارد آیه الکرسی در سوره بقره هست. جزء سوم آیه‌ی حدود دویست و پنجاه و شش به بعد «اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ» (بقره/255).
2- اسماء حسنی خداوند
خداوند صفات زیادی دارد «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌» (اعراف/180) أسماء حسنی. چند دفعه در قرآن داریم خداوند اسماء حسنی دارد منتها ما که می‌گوییم اسم است اما خداوند که می‌گوید اسماء حسنی صفات خداست. روایتی داریم نه یکی و دو تا روایات زیادی داریم که أسماء حسنی نود ونه تا اسم است در آن روایات داریم که اگر خداوند را آدم با این اسماء دعا کند، دعایش مستجاب می‌شود. نود ونه تا اسم است در دعای جوشن کبیر خدا را با هزار اسم می‌خوانیم برادرانی که تفسیر نمونه دارند جلد هفتم صفحه‌ی بیست و هفت این نود و نه تا اسم آمده چون بیننده‌ها شب شهادت گوش می‌دهند چه اشکالی دارد من در یک دقیقه این نود ونه اسم را بگویم. و همین الآن هر کسی پای تلویزیون نشسته. با من بگوید. بعد هم یک دعا کنیم و وارد بحث شویم «اللَّهُ الْإِلَهُ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ الْأَوَّلُ الْآخِرُ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ الْقَدِیرُ الْقَاهِرُ الْعَلِیُّ الْأَعْلَى الْبَاقِی الْبَدِیعُ الْبَارِئُ الْأَکْرَمُ الظَّاهِرُ الْبَاطِنُ الْحَیُّ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ الْحَلِیمُ الْحَفِیظُ الْحَقُّ الْحَسِیبُ الْحَمِیدُ الْحَفِیُّ الرَّبُّ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ الذَّارِئُ الرَّازِقُ الرَّقِیبُ الرَّءُوفُ الرَّائِی السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ السَّیِّدُ السُّبُّوحُ الشَّهِیدُ الصَّادِقُ الصَّانِعُ الطَّاهِرُ الْعَدْلُ الْعَفُوُّ الْغَفُورُ الْغَنِیُّ الْغِیَاثُ الْفَاطِرُ الْفَرْدُ الْفَتَّاحُ الْفَالِقُ الْقَدِیمُ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ الْقَوِیُّ الْقَرِیبُ الْقَیُّومُ الْقَابِضُ الْبَاسِطُ قَاضِی الْحَاجَاتِ الْمَجِیدُ الْمَوْلَى الْمَنَّانُ الْمُحِیطُ الْمُبِینُ الْمُقِیتُ الْمُصَوِّرُ الْکَرِیمُ الْکَبِیرُ الْکَافِی کَاشِفُ الضُّرِّ الْوَتْرُ النُّورُ الْوَهَّابُ النَّاصِرُ الْوَاسِعُ الْوَدُودُ الْهَادِی الْوَفِیُّ الْوَکِیلُ الْوَارِثُ الْبَرُّ الْبَاعِثُ التَّوَّابُ الْجَلِیلُ الْجَوَادُ الْخَبِیرُ الْخَالِقُ خَیْرُ النَّاصِرِینَ الدَّیَّانُ الشَّکُورُ الْعَظِیمُ اللَّطِیفُ الشَّافِی»(توحید صدوق/ ص‌194)
خدایا ترا به حق اسماء حسنی هر مشکلی در هر جای کره‌ی زمین برای هر مسلمانی هست حل هر مشکلی در هر جای کره‌ی زمین بر هر مستضعفی هست حل بفرما.
خداوند اسم‌های زیادی دارد و هر اسمی هم یک باری دارد و لذا دعا هم که می‌کنیم آن کلمه‌ای را می‌گوییم که همان بار را دارد. مثلا شما وقتی سؤالی داری می‌گویی. استاد وقتی پول می‌خواهی حاج آقا. وقتی می‌خواهی بار بلند کنی می‌گویی پهلوان بیا کمک کن. هر کلمه‌ای را به یک مناسبتی می‌گویم.
آن جا که می‌خواهیم بگوییم خدا حاکم است می‌گوییم «خَیْرُ الْحاکِمینَ» (اعراف/87). آن جا که می‌خواهیم بگوییم خداوند رازق است می‌گوییم «خَیْرُ الرَّازِقِینَ» (مائده/114). پس هر کلمه‌ای یک باری دارد اما کلمه‌ی الله همه‌ی معانی در این کلمه است مثل کلمه‌ی مایع. مایع یک کلمه‌ی عام شامل همه‌ی مایعات می‌شود.
کلمه‌ی انسان شامل هر بشری می‌شود. هر نژادی هر اقلیمی. بعضی کلمات عام است. کلمه‌ی الله، کلمه‌ای است که شامل تمامی اسماء الهی می‌شود. دو مرتبه در قرآن داریم برای خداوند است أسماء حسنی(اعراف/180و اسراء/110). أسماء حسنی نود ونه تا است.
حدیث داریم: کسی که این نود ونه تا اسم را بگوید به استجابت دعاء دعایش نزدیک می‌شود.
هر کلمه‌ای یک مفهومی دارد. الله شامل همه‌ی مفاهیم می‌شود. مثل کلمه‌ی مایع که شامل همه‌ی مایعات می‌شود. بلا تشبیه. الله. ذات مقدس خداوند.
3- کلمه‌ای که شعار توحید است
«لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ» (آل عمران/18). این کلمه شعار توحید است. شعار توحید زیاد است مثلاً «لا إِلهَ إِلاَّ الله» داریم «لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ» داریم شعاری است که آدم می‌تواند بگوید و لبش هم تکان نخورد. افرادی هستند می‌خواهند ذکر بگویند معلوم هم نباشد که ایشان در حال ذکر است «لا إِلهَ إِلاَّ الله» و «لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ» از کلماتی است که آدم می‌تواند بگوید لبش هم تکان نخورد. ذکر خفی است و شعار توحید است و شعار آزادگی از هر گونه بندگی است اولین شعار اسلام است پیامبر که فرمود: «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا» (بحارالانوار/ج18/ص202). منتها. بار دارد فرمود: «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا». بگویید رستگار می‌شوید.
4- شرایط رستگاری
رستن. یک دانه را اگر شما زیر خاک کنید و خاک بریزید رویش این دانه از یک طرف ریشه می‌زند از یک طرف جوانه می‌زند جوانه می‌خواهد بیاید بالا مزاحم دارد خاک است. ریشه هایش را قوی می‌کند و زیاد می‌کند زور پیدا می‌کند عرب‌ها می‌گویند: «فلح، تُفلِحوا» یعنی راحت شد. دانه برای رستن و رهایی و رستگاری سه تا کار می‌کند. 1- ریشه خودش را بند می‌کند
2- دشمن را دفع می‌کند مزاحم را. 3- مواد غذایی زمین را جذب می‌کند و انسان اگر خواسته باشد فلح. به کشاورز می‌گویند فلّاح چون کشاورز مقدمات رستن دانه را فراهم می‌کند اگر انسان خواسته باشد برهد باید عقایدش ریشه‌ای باشد باید همیشه در حال مبارزه باشد. باید از امکانات موجود استفاده کند. اگر اعتقاداتش عمیق بود اهل ستیز با کفر بود و توانست از امکانات موجود استفاده کند، این انسان هم فلح.
5- هرچیزی که فرمان خداست توحید و غیر از آن شرک است
«قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا». «اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ» (بقره/255). خداوند. نیست الهی جز او فرق بین إله و ألله را هم بگویم. هر چیزی که شما را جذب کند، إله هست. «اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ» (فرقان/43) اگر جذب هوی و هوس شدیم إله هست. هوی و هوس معنایش شهوت نیست. یکی از علما گفت بعضی‌ها هم که مکه می‌روند هم هوی و هوس است. چون به او می‌گوییم این کار از حج مهمتر است می‌گوید نه من می‌خواهم بروم مکه. هر چیزی که فرمان خدا باشد، توحید است.
هر چیزی که فرمان خدا نباشد «دوست دارم» حالا «دوست دارم» گاهی آدم دوست دارد تریاک بکشد گاهی دوست دارد شنا کند حتی بعضی عبادت‌ها اگر عبادت نمره‌ی شانزده ندارم من نمره‌ی ده را دوست دارم همین هم دیگر بوی خدا از آن نمی‌آید. «لا إِلهَ إِلاَّ الله» یعنی نیست چیزی که مرا جذب کند جز او إله یعنی معبود یعنی کسی چیزی را که جذبت کند. شما در عمرت جذب چه چیزی می‌شوی به هر چیز جذب شدی نرخت همان است. الآن هستند افرادی که به خاطر تورم و گرانی کارهای بسیار مقدس پهلوی آن‌ها کم می‌شود و کارهای نامقدس پهلوی آن‌ها جلوه می‌کند برای این که حقوقش بیشتر است می‌گوید می‌دانم این کار مقدس است اما من به فکر زندگی خودم باشم باید به فکر آینده‌ی بچه هایم باشم باید به فکر پرستیژم باشم. إله نیست معبودی حالا «دُونِ اللَّهِ» دویست و نه مرتبه در قرآن آمده. «دُونِ اللَّهِ» شرک است و شرک لازم نیست خورشید و ماه پرست باشد.
هر چیزی که جذب شود گاهی آدم لباسش بتش می‌شود گاهی عنوان آدم بتش می‌شود هیچی جذب نمی‌کند مرا مگر او. می‌خواهد برود نماز بخواند در محله می‌گوید آخر اگر من بروم نماز بخوانم آخر من کسی هستم در محله. خوب حالا یک کسی باش مگر حالا مگر یک کسی هستی نباید اذان بگویی. مگر یک کسی، کسی شد نباید برود مسجد. خوب همین شخصیتش بتش است. هیچ چیزی بت من نیست هیچ چیز نمی‌تواند جاذبه داشته باشد برای من هیچی نمی‌تواند دل مرا ببرد. معبودی نیست جز او. خداوند. معبودی نیست جز او.
6- توحید وارد قلعه محکم الهی شدن است
«الْحَیُّ الْقَیُّومُ» یعنی چه؟ و اگر آدم وارد توحید شد «کَلِمَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی»(کشف‌الغمه/ ج‌2/ ص‌308). حصن خداوند یعنی دژ. دژ توحید است برای هر کس. ببین آقا شما اگر چیزی را در قلعه گذاشتی حفاظت شده چون دیوار ضخیم بلند محکم در حسابی.
اگر وارد دژ، قلعه شد محکم است اما اگر تو قلعه نبود از بین می‌رود. روایت داریم: اگر می‌خواهید چیزهایتان در قلعه محفوظ بماند، اگر می‌خواهید گوشت فاسد نشود بگذارید در فریزر. اگر می‌خواهید اعمالتان ثابت باشد بند به خدا باشد صبغه الله رنگ خدایی داشته باشد اگر کلمه‌ی «لا إِلهَ إِلاَّ الله» بود حصنی(دژ) است. شما اگر دانشجو هستید برای که درس می‌خوانید ما لیسانس حقوق می‌خواهیم بگیریم. خوب بعدش. بعد فوق لیسانس بعدش. دکترا خوب بعدش وضع‌مان خوب می‌شود. کی وضعت خوب می‌شود؟ سی سالگی تا کی عمر می‌کنیم؟ میانگین هفتاد سال. چند سال وضعت خوب است؟ چهل سال.
چهل سال چند تا دوازده ماه است؟ چهار صد و هشتاد ماه یک خورده اضافه‌تر می‌گوییم پانصد ماه.
شما پانصد ماه وضعت خوب است وضعت خوب است یعنی چه قدر پول جمع می‌کنی؟ ماهی بیست هزار تومان که به حضرت عباس نمی‌شود جمع کرد. (حالا ما همه را از دنیای اگر، صحبت کنیم.)
پانصد ماه بیست هزار تومان می‌شود ده میلیون. یک ماژیک باید پیدا کنیم روی پیشانیت بنویسیم. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‌ خُسْرٍ» (عصر/2). معنای آن این است که اگر کسی برای پول کار کند باد می‌برد. اما اگر برای خدا کار کنی، حصنی در دژ است. یک کار الهی ذخیره‌ی قیامت می‌شود. «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» (نحل/96) پزها می‌پرد آن چه رنگ الهی دارد می‌ماند.
دانشجوهای عزیز، سعی کنیم برای خدا درس بخوانیم، دنیا این است. ده میلیون بیست میلیون سی میلیون تازه حالا بگو شاه که این همه کاخ داشت کو؟ وزیر دربار کو؟ هویدا کو؟ کارتر کو؟ رئیس جمهور دیگر کو؟ توحید، توحید دژ است. مرحوم مطهری به من فرمود: آقای قرائتی این دعا را زیاد بخوان گرچه ماه رجب است ولی می‌گفت تو هر روز بخوان. دعا این است:
«خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِکَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَکَ»(صحیفه سجادیه، دعاى 46). باختند آن‌هایی که به غیر تو وارد شدند. ‌ای خدا هر که به غیر تو وارد شد، باخت «وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَکَ». خسارت کردند آن‌هایی که متعرض شدند مگر این که متعرض تو شوند. یعنی هر کسی سراغ غیر تو رفت، باخت. کسی کاری نمی‌تواند بکند.
7- توحید از امامت جدا نیست
توحید، دژ. منتها توحید از امامت جدا نیست. اگر گفتند فلان چیز شرط فلان چیز است. شرط مثلاً می‌گویند وضو شرط نماز است. یعنی نماز بی وضو باطل است. توحید شرطش امام زنده است. فرمود: «وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»(روضهالواعظین، ج‌1، ص‌42). نگفت «و الإمام مِنْ شُرُوطِهَا». فرمود: «وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا». یعنی من. یعنی هرجا توحید است باید یک رهبر معصوم هم باشد. شرطش است. علت این که در مکه چهارصد شهید عزیزان ما شهید می‌شوند علت این که در کشورهای اسلامی اسلام آمریکایی حاکم است «لا إِلهَ إِلاَّ الله» که می‌گویند مسجدالحرام پر از «لا إِلهَ إِلاَّ الله» است.
اما دژ هستند؟ نه دژ چیست؟ قلعه‌ی آمریکا است. پس شما که گفتی هر که بگوید «لا إِلهَ إِلاَّ الله» وارد قلعه‌ی اله شده؟ برای این که بله نماز خواند، ولی وضو نداشته، عمری عبادت بدون ولایت، کشک است معنایش این است که عمری در مسجدالحرام «لا إِلهَ إِلاَّ الله» می‌گویند، به زن‌های بوسنی هرزگوین هم انواع ظلم‌ها و به پسرها و مردها و بچه هایشان انواع ظلم‌ها و تجاوزها می‌شود. آن‌ها طواف می‌کنند، آن‌ها مظلوم هستند آب از آب تکان نمی‌خورد. سازمان ملل هم خفه شده دکترای حقوق هم انگار نیستند، قصه چیست؟ «لا إِلهَ إِلاَّ الله» که هست پس چرا بخار ندارد.
«وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» رهبری درست نیست. به همین خاطر توحید با رهبری معصوم جالب این که امام رضا(ع) نفرمود: کلمه «الا اله الا الله و لإمام من شروطها» فرمود: و أنا فرق بین آن این است که یعنی همیشه باید امام زنده باشد. ابوحنیفه امام مالک و احمد حنبل امام هستند ولی امام از دنیا رفته نمی‌تواند در مقابل بوسنی و هرزگوین
ولایت فقیه. امام معصوم یا امام عادل، حیّ، یعنی کفر ستیز. ما برای نجات مسلمین از شر استکبار چاره‌ای جز امام معصوم یا کسی که پایش را بگذارد جای امام معصوم نداریم و گرنه مسلمان‌ها دائماً در حال ذلت هستند. هیچ استدلال نمی‌کنیم که حق با چه فرقه‌ای است سلمان رشدی از چه کسی بیشتر می‌ترسید هر کس سلمان رشدی از او ترسید، او اسلامش اسلام ناب است آمریکا از چه کسی راضی است؟ هر کس آمریکا از او راضی است، او اسلامش، اسلام آمریکایی است، اصلاً شک نمی‌شود کرد.
توحید دژ است به این شرط که یک ولایت معصوم یا عادلی باشد. «الله» «خدا» الله یعنی چه؟
اسمی است که همه‌ی کمالات الهی در آن است. نیست خدایی جز او. اگر بگویید «لا إِلهَ إِلاَّ الله تُفْلِحَوا». رستگار به شرط این که مثل دانه آن سه تا کار را بکنید. اگر توحید شد، دژ می‌شود و گرنه رنگ خدایی نداشته باشد، می‌پرد.
8- معنی زنده بودن خدا
ألحیّ یعنی چه؟ در دعای جوشن کبیر بند هفتم آن می‌گوییم خدایا تو زنده هستی اما فرق زنده بودن خداوند و زنده بودن ما چیست؟ ما هم زنده‌ایم. خدا هم زنده. می‌گفت: کریم شیره‌ای کریم بود. کریم خان زند هم کریم بود خداوند هم کریم است. ولی فرق است بین کریم شیره‌ای و کریم خان زند و خداوند. ما حیّ هستیم خدا هم حیّ هست اما خدا حیّ می‌گوید «یَا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ یَا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ یَا حَیُّ الَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ حَیٌّ یَا حَیُّ الَّذِی لَا یُشَارِکُهُ حَیٌّ یَا حَیُّ الَّذِی لَا یَحْتَاجُ إِلَى حَیٍّ یَا حَیُّ الَّذِی یُمِیتُ کُلَّ حَیٍّ یَا حَیُّ الَّذِی یَرْزُقُ کُلَّ حَیٍّ یَا حَیّاً لَمْ یَرِثِ الْحَیَاهَ مِنْ حَیٍّ یَا حَیُّ الَّذِی یُحْیِی الْمَوْتَى یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لَا نَوْمٌ»(المصباح‌کفعمی/ ص‌256).
«یَا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ» خدایا زنده هستی قبل از هر زنده‌ای.
«یَا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ». بعد از همه‌ی زنده‌ها باز تو زنده‌ای.
«یَا حَیُّ الَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ حَیٌّ». زنده‌ای هستی که باقی زنده‌ها مثل تو نیست.
«یَا حَیُّ الَّذِی لَا یُشَارِکُهُ حَیٌّ». زنده‌ای هستی که هیچ کس با تو شریک نیست.
«یَا حَیُّ الَّذِی لَا یَحْتَاجُ إِلَى حَیٍّ». تو زنده‌ای هستی که به هیچ زنده‌ای احتیاج نداری.
«یَا حَیُّ الَّذِی یُمِیتُ کُلَّ حَیٍّ». زنده‌ای هستی که هر زنده‌ای را می‌میرانی.
«یَا حَیُّ الَّذِی یَرْزُقُ کُلَّ حَیٍّ». زنده‌ای هستی که روزی می‌دهی به همه‌ی زنده‌ها.
خداوند حیّ است اما حیات خداوند با دیگران فرق دارد.
9- معنی و مفهوم «قیّوم»
«الْحَیُّ الْقَیُّومُ» قیّوم یعنی چه؟
قیوم به کس می‌گویند قیوم که همه به او بند هستند اما او به کسی بند نیست.
الآن ما قیوم نیستیم ما به همه چیز بند هستیم به اکسیژن بند هستیم به آب بند هستیم به زمین بندیم به گیاه بندیم ما موجودی هستیم به همه چیز بندیم. وجودی هستیم بسیار آبکی.
یک کسی خانه ساخته بود دعا می‌کرد می‌گفت: خدایا سایه‌ی گچ‌های خانه را از سر من کم نکن.
من گفتم: چرا در خانه به گچ‌ها دعا می‌کنی؟ گفت چون آجرهای این خانه را هر کدامش را از کسی نسیه کرده‌ام این گچ‌ها این آجرها را نگه داشته. اگر گچ‌ها نباشد هر آجری می‌پرد پهلوی صاحبش.
حالا ما یک موجود گچی هستیم از زمین و زمان و اکسیژن و هوا و نور و دریا یک معجونی شدیم. شدیم انسان و خیلی هم گردن کلفتی می‌کنیم. گویا هیچ احتیاجی به هیچ کس نداریم.
محتاج ترین افراد و الی آخر. «الْحَیُّ الْقَیُّومُ» یعنی کسی که وابسته به کسی نیست ولی دیگران وابسته به او هستند. یک حسابی است که سه مرتبه کلمه‌ی قیّوم را در قرآن آورده شده سه مرتبه هم در کنار حیّ است یعنی کلمه‌ی «الْحَیُّ الْقَیُّومُ» همیشه با هم هستند این‌ها از هم جدا نمی‌شوند.
10- خداوند را چرت و خواب نمی‌گیرد
«لا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَوْمٌ» (بقره/255). نه چرت می‌گیردش نه خواب. مثل این که می‌گویند فلانی را نه تیپ حریفش است نه لشکر. فلانی را نه با پا می‌شود گرفت نه با موتور. نه چرت می‌گیردش او را نه خواب. این خودش یک امتیازی است. همه‌ی موجودات چون هر کسی را گفتیم حیّ تا گفتیم حیّ پس خوابش ما نداریم موجودی که می‌باشد و نیاز به خواب نداشته باشد. تنها زنده‌ای که «لا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَوْمٌ».
یک وقت یک کسی دادستان بود حالا یکی از این آقایانی که دادستان شدند. دادستان کل بود به او گفتیم: تو که دادستان هستی. گفت: دست بسته است.
گفتم: اجازه می‌دهی یک آیه قرآن برایت بخوانم. گفت: بخوان(در تلفن)
گفتم: قرآن می‌گوید که: «بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدیرٌ» (ملک/1) یعنی ملک دست او هست بعد می‌گوید: «وَ هُوَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدیرٌ». خدا ملک دارد بر هر کاری هم قادر هست. شما ملک داری اما بر هیچ کاری قادر نیستی. فرق همین هست ما حیّ هستیم ولی زنده‌ای هستیم که خوابمان می‌برد ولی او «لا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَوْمٌ». نه چرت می‌گیردش نه خواب البته یک معنایش سنه (چرت) است. نگویید فلانی سنه چندم است. یعنی چرت چندم است. آخر می‌گوید سنه هزارو سیصد وشصت و پنج نه یعنی چرت هزارو سیصد وشصت و پنج این (سنه) چند تا معنی دارد قاطی نشود. گاهی کلمات معانی زیادی دارند.
من یک وقت گفتم: «مَهین» یعنی پست در قرآن داریم: «مَهین»(پست) بعد یک مرتبه گفته چرا اسم دخترها را مهین می‌گذارند؟ خوب مهین یعنی اهانت، پست.
گفتم: آقا آن «مَهین» معنایش پست است، «مَهین» عربی است. ولی الآن مهینی که ما روی دخترها می‌گذاریم مهین فارسی از ماه است. این‌ها فازشان با هم فرق می‌کند.
خداوندی که همه‌ی کمالات را دارد معبودی نیست جز او.
حدیث داریم: هر که می‌خواهد بفهمد نرخش چه قدر است ببیند کجا گول می‌خورد. اگر با شیر موز و شیرهویجی یک تاکسی، حمامی، یک دسته گلی اگر با یک سکه و نیم سکه گولت زدند نرخ شما نیم سکه است. چون شما با نیم سکه گول خوردی. اگر نه با یک سکه و دو سکه من امضا نمی‌کنم خلاف هم نمی‌گویم. رضاشاه رفت بازدید از یک پادگانی رفت دم آشپزخانه به سرباز گفت: پسر غذا چیست؟ سرباز گفت: قربان آبگوشت. رفت و رضاشاه رفت تو در قابلمه را بلند کرد دید پلو است. گفت: پسر این که پلو است. گفت: قربان چه بهتر. حالا اگر شما قاضی شدید که شدید اگر قاضی نشدید که نشدید اگر شدید که چه بهتر. ولی من می‌خواهم بفهمد نرخش چه قدر است ببیند به چند خودش را می‌فروشد.
نرخ علی را برایتان بگویم چون علی(ع) هم قاضی بود. امیرالمؤمنین قاضی بود اما نرخ او را بگویم. اول سفارش می‌کنم نمی‌دانم این جزء برنامه هایتان هست یا نه. قضاوت‌های حضرت علی(ع) را حتماً در برنامه هایتان قرار دهید. جزء برنامه هایتان هست؟ نه پس خیلی ضرر کردید یک فوت و فن‌هایی در قضاوت‌ها است قضاوت‌های حضرت امیر. خواندنی است و هنرمندان ما و هنرپیشه‌های ما اگر به هنر توجه داشته باشند، از این هر قضاوتی می‌توانند یک سناریو بنویسند پول هم بابت آن نمی‌خواهند. چون اخیراً برای سناریو باید پول بدهند و کلی پول بدهند و فکر کنند. تازه یک چیز خیالی. این یک چیز واقعی است خیلی هم شیرین است خیلی هم فوت و فن است. حالا یکی از آن‌ها را برایتان بگویم.
دو نفر یقه همدیگر را گرفتند او گفت: تو نوکر من هستی و آن یکی گفت: تو نوکر من هستی. شاخ به شاخ شدند و رفتند پهلوی حضرت امیر(ع) حضرت امیر گفت: خوب راستش را بگویید کدام برده هستید کدام ارباب، هیچ کدام راستش را نگفتند.
حضرت امیر فرمود: دیوار را سوراخ کنید. سوراخ کردن دیوار مثل یک لوله‌ی بخاری. آن طرف دیوار هم گفت: کلّه‌تان را بکنید داخل این. آن‌ها هم کله‌شان را کردند در آن سوراخ. یکی در یک سوراخ دیگر و دیگری در سوراخ دیگر. به برده‌اش گفت: بزن گردن برده را.
تا گفت بزن گردن برده را. آن که برده بود فوری کله‌اش را کشید بیرون تا کشید بیرون گفت: تو برده هستی. تقریباً پانصد تا خاطره‌ی این طوری هست. حیف نیست یک قاضی این‌ها را نخواند. خدا می‌داند قضاوت‌های عجیبی داریم. حالا بعضی هایشان را من نمی‌توانم در تلویزیون بگویم چون همه رقم آدمی نشسته. قضاوت‌هایی که مثلاً سر بچه دعوا می‌کردند سر زن و سر شوهر… گره‌های کوری بود که در فرمول‌های درسی نیست هنر حضرت امیر بود که می‌توانست این را کشف کند.
حتماً قضاوت‌های امیرالمؤمنین را بخوانید در کتاب‌های زیادی نوشته شده. یکی از این کتاب‌ها را علامه‌ی تستری نوشته. علامه تستری از علمایی است که هنوز الحمدلله زنده هست ولی متأسّفانه به شدت مریض است در شوشتر است. از ذخائر جمهوری اسلامی علامه تستری است. ما هر موقع کسی را از دست دادیم می‌زنیم در سرمان که چه تحفه‌ای بود. از ذخائر ایشان هست در شوشتر زندگی می‌کند.
حدود بیست سال پیش من اهواز بودم علامه مطهری آمده بود اهواز. گفت: چه عجب!
گفتند: می‌خواهم بروم شوشتر برای دیدن علامه تستری. کتابی دارد قضاوت‌های حضرت امیر. من چون شما دانشجوی رشته‌ی قضایی هستید می‌خواستم بخوانید هم خنده در آن است هم تحقیق در آن است هم روانکاوی در آن هست برای فیلم سازی یک سناریویی است که صدا و سیما اگر دو میلیون بدهد نمی‌تواند یک همچین چیزی خلق کند. دو میلیون چیست بیست میلیون «بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدیرٌ».
11- آنچه در آسمان و زمین است مال خداست
«لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض» (بقره/255).
آن چه در آسما ن‌ها و زمین هست مال خدا. آن وقت نه که وقت مال خداست. ممکن است شما بگویید همه چیز انبار مال من است. اما هیچ خبری هم از آن ندارید. آقا این انبار سیب زمینی مال من است. اما هیچ خبری از سیب زمینی‌ها ندارد که چندتایش ریز است چندتایش درشت است چندتایش کرم خورده چندتای آن سبز شده. خدا «لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض». همه‌ی چیزهایی که در آسمان‌ها و زمین هست مال اوست. اما همه را هم رزق می‌دهد. الله اکبر. الله اکبر. نهنگ حیوان‌های دریا را می‌خورد آشغال هایش می‌رود لای دندان هایش. نهنگ خلال و مسواک می‌خواهد. چه جوری نهنگ مسواک کند. می‌آید دهانش را باز می‌کند پرنده ایی است شبیه کبوتر دوتا شاخ دارد مثل کلنگ دوسره. یک شاخ می‌رود بالا یک شاخ می‌آید زیر چانه‌اش. این هم در هوا گرسنه‌اش است می‌آید در دهان نهنگی که روی آب است می‌آید می‌نشیند شروع می‌کند آشغال‌های لای دندان این نهنگ را می‌خورد. نهنگ هم وقتی می‌خواهد ببلعد آن را. شاخک‌ها به دهانش فرو می‌رود مجبور است دهانش را باز بگذارد. رزق پرنده را در هوا به لای دندان نهنگ.
آخر خدایی که به سوسک‌های ولگرد روزی می‌دهد. زشت نیست آدم دروغ بگوید برای روزی.
خدایی که به سوسک‌ها و مورچه‌ها روزی می‌دهد زشت نیست که آن وقت هم چه طور تنظیم می‌کند. بچه ماه اول یک رقم شیر مادر می‌خواهد ماه دوم ماه سوم و لذا ترکیبات شیر مادر به مناسبت سن بچه عوض می‌شود. خوب بنده هم در کتاب خانه خیلی کتاب دارم «لَهُ» همه‌ی کتاب‌ها ولی به حضرت عباس سال می‌آید و می‌رود لایش را باز نمی‌کنم. فقط میهمان که می‌آید می‌برم آن جا که ببیند من چقدر کتاب دارم. و چقدر باسواد هستم. من کتابخانه‌ام برای پزم هست. خدا خیلی چیز دارد «لَهُ» اما فرق است بین این «لَهُ» و آن «لَهُ». خیلی‌ها له و چه له. «لَهُ» علم دارد همه چیز را می‌داند «لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض». نه او می‌داند اولیائش می‌دانند. امام می‌داند.
یک آدم مقدّسی تسلیم نبود با امام مثلاً نسبت به امام صادق به امام باقر نسبت به ائمه یک خورده هی نماز شب می‌خواند. یک برادر دیگر حزب اللهی‌تر و انقلابی گاهی خدمت امام می‌رسید. یک روز امام پرسید که داداشت چه کار می‌کند. گفت: مشغول عبادت است. فرمود: نمی‌آید ما ببینیمش. گفت: احتیاط می‌کند. دیدی بعضی‌ها احتیاط می‌کنند مثلاً در انتخابات در مسائل اصل نظام حالا مثلاً یکجایی یک وقتی کسی دسته گلی آب داده، رشوه گرفته، یک خانه‌ای را بیخود خراب کردند یا کسی را بیخود گرفته‌اند یا بیخود مصادره کردند. . . یک کارهای بیخودی در کل نظام شده منتها این به خاطر آن مسائل جزئی اصل نظام برایش با نظام شاهنشاهی فرقی نمی‌کند. این شاه و امام پهلویش یک جور است. چه خبره؟ نمی‌دانم به خاطر این که دو تا خشت یکجایی بیخودی خراب شد. به نظر ایشان حالا شاید هم واقعاً بیخود خراب شد… امام پرسیدند فلانی چرا گوشه گیر است؟ فرمود: احتیاط می‌کند.
امام برای این که مچش را باز کند، فرمود: به او بگو اگر می‌خواهی احتیاط کنی، باید پشت در خانه‌ی فلانی فلان روز فلان ساعت احتیاط کنی. رفتی در خانه را زدی یک کنیز خوشگل آمد در را باز کرد تا در را باز کرد دیدی شکل او خوب است دست کردی تا نیشگونش بگیری آن جا چرا احتیاط نکردی؟ حالا ملاقات امام محمد باقر احتیاط شده؟ برو نامرد.
امام باقر همچنین مچ او را باز کرد گفت: این مقدسیات را بگذار کنار برای من جانماز آب نکشید. قدیم می‌گفتند تهران جیب بر است یکی از کاشان آمد یک خورده پول ریخت در جیبش آمد در تهران گشت و برگشت کاشان گفت: ما که رفتیم جیبمان را نزدند جیب بر در گوشش گفت: خدا می‌داند سه بار برداشتم دیدم حلبی است سر جایش گذاشتم.
پهلوی قاضی ملق بازی نمی‌شود.
«لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض» برای خداست آن چه در آسمان‌ها و زمین است.
حالا آن چه در آسمان هاست چیست؟ ما می‌گوییم آن چه در زمین است آن چه در زمین است چیست؟
شما می‌دانید بیش از دو هزار رقم سوسک داریم. می‌دانید بیش از پنج هزار رقم انگور داریم. می‌دانید بیش از بیست هزار رقم سنگ داریم که من با چشم هایم در یکی از موزه‌های غرب شمردم. بعد تازه رئیس موزه می‌گفت سنگ‌های دیگر هم داریم. ما فقط می‌گوییم سنگ پای قزوین و سنگ سیاه و سنگ سفید و مثلاً ده تا بیست تا می‌شماریم. «لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض» خیلی چیز است رنگ هایش مزه هایش ارتباطش.
دانشمندی در ایران مریض شد چند ماه پیش بردند خارج. بعد از ایشان بنده رفتم آن جا برای تبلیغ. پرسیدم وضع آقا چه شد؟ دکتر گفت: شما را ما باید تست کنیم چون دو هزار رقم دردسر است باید ببینیم این کدامش است. ما که در ایران برای همه چیز همه دردسر آسپرین می‌خوریم. دو هزار رقم درسر است!
«لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض». عکس گرفتند از صحنه‌ی آسمان با دستگاه‌هایی که هست بعد از مدتی عکس گرفتند دو تا عکس را کنار هم گذاشتند. دیدند در عکس دوم چیزی است که در عکس اول نیست. تحلیل آن‌ها این بوده، گفتند: معلوم می‌شود تا تاریخ عکس اول نور آن کره‌ای که خلق شده هنوز نورش به دستگاه ما نرسیده نور چیست؟ در چند ثانیه نور خورشید به زمین می‌رسد. از زمانی که خداوند این کره را در آن کهکشان خلق کرده تا زمان فیلمبرداری اول نور «لَهُ ما فِی السَّماواتِ» معنایش همین است. آن چه در آسمان هاست. فرشته‌ها ستاره‌ها ارتباطاتش «لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض».
12- شفاعت فقط با اذن خداست
بعد می‌گوید: «مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ» (بقره/255) کیست که شفاعت کند نزد خدا مگر به اذن خداوند کیست که بردن اذن خدا آخر گاهی وقت‌ها یک کسی رئیس یک جایی هست. اما همه کارها از دستش در می‌رود. امضایش را جعل می‌کنند. عکس هایش را جعل می‌کنند از او در راه پله‌ها امضاء می‌گیرند منتها او دقیق است. مچ می‌گیرد حسابی.
یکی از مراجع تقلید. ابوالحسن اصفهانی بود قبل از امام و آقای بروجردی او مرجع تقلید بود. ایشان روزهای عید صد تومان می‌داد به هر که زنش زاییده. ببخشید همیشه هر که زنش بچه دار می‌شد، صد تومان به او می‌داد. بین دو سه نفر بحث شد که ایشان دیگر خیلی پیر شده دیگر مشاعرش قوی نیست گفتند امتحان می‌کنیم مرجع تقلید را. منتها در سال چند تا عید داریم. عید فطر و قربان و بعثت و نیمه شعبان تولد امام حسین در نجف هم این عیدهای مذهبی شلوغ دم ظهر هم هوا داغ شلوغ می‌ریختند دست آقا را بوس کنند این در شلوغی می‌رفت می‌گفت: آقا خدا یک بچه به ما داده. ایشان می‌گفت: به مبارک است و صد تومان به او می‌داد پنج دینار. دو مرتبه خوب در سال چند تا عید است. هی می‌رفت در شلوغی هم می‌رفت که آقا خسته شده باشد. گیج شده باشد خانه شلوغ باشد هی صد تومان صد تومان.
یک مرتبه آقا گفت: صد تومانی هشتمین بار را داد گفت که: برو قدر خانمت را داشته باش یکسال نشده هشت بار برایت زاییده.
آخر گاهی وقت‌ها می‌گوییم فلان رئیس فلان جا است. اما همه‌ی کارها را می‌کنند بنده خدا خبر ندارد. می‌آید در آسانسور دکمه را می‌زند می‌رود طبقه‌ی چندم. بعد هم می‌آید پایین اصلاً نمی‌داند چی؟
اما خدا «لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض» و کیست که بدون او جیک بزند.
«مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ» کیست که بدون او بتواند اعمال نفوذی بکند.
«یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ» (بقره/255).
یک بار دیگر آن چه خوانده‌ام معنا کنم. خداوند نیست جاذبه‌ای که مرا جذب کند. نیست معبودی که مرا دنبال خودش بکشد جزء ذات مقدس او. من باید خودم و کارهایم رنگ خدایی داشته باشد. خودم را نمی‌فروشم به کسی خداوند حی است و همه بند به او هستند ولی او بند به کسی نیست قیوم است هر زنده ایی خواب و چرت دارد ولی خداوند چرت و خوابی ندارد همه چیز مال اوست مالکیت عمیق و واقعی مالکیت ما نسبی است. اعتباری است موقت است ما زنده هستیم ولی ممکن است پنج دقیقه دیگر زنده نباشیم. او سر مالکیت همیشگی دارد نه موقت. واقعی نه اعتباری. «لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض». کیست که بدون او بتواند جیک بکشد. بتواند شفاعت کند. امام و پیامبر شفاعت می‌کند اما با إذن خداوند. کسی می‌گفت: شما که می‌گویید پیامبر و امام حسین شفاعت می‌کند یعنی رحم این‌ها از خداوند بیشتر است. یعنی خداوند می‌خواهد ما را ببرد جهنم و امام حسین می‌گوید نه نه نبرش.
گفتم: نه، رحم امام حسین هم از رحم خداوند است مثل همه‌ی بانک‌ها که پول دارند از بانک مرکزی است. می‌خواستیم آیه الکرسی را در یک جلسه بگویم اما نشد بگویم.
شهادت شهدای خونین مکه را سالگردش را به امت اسلامی و خانواده هایشان تسلیت عرض می‌کنیم. نماز جعمه را فراموش نکنیم.
خدایا ترا به حق محمد و آل محمد مملکت ما، رهبر ما، کشور ما، نسل و ناموس ما، عقاید و افکار ما، مرز و بوم ما را حفظ بفرما.

«والّسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment