تسلیم بودن در برابر حق و منطق

1- ارزش کارها، به مقدار تسلیم بودن در برابر خدا
2- حضرت ابراهیم، نماد تسلیم در برابر خدا
3- نشانه‌های تسلیم نبودن در برابر خدا
4- دور زدن قانون‌های الهی با حیله و فریب
5- خطر شرک در باورها و رفتارها
6- پیمان پیامبران،‌بر تسلیم بودن به خواست خداوند
7- مشارکت در کارهای فرهنگی و اجتماعی

موضوع: تسلیم بودن در برابر حق و منطق
تاریخ پخش: 09/06/96

بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بحث ما در مورد این است که نسبت به حق تسلیم باشیم ولو به ضرر ما باشد. یک کسی حرفش حق است. کشوری حرفش حق است، بچه‌ای، بزرگی، خانمی، مردی، هرکسی حرفش حق است، تسلیم حق باشیم. تسلیم قانون باشیم. تسلیم منطق باشیم. نگوید: من گفتم. یکی از حرف‌های غلطی که در ایران می‌گویند: این است که حرف مرد یکی است! این از دروغ‌هاست. حرف مرد باید حق باشد. اگر شما حرف زدی، شش تا باطل بود، بگو: من شش تا حرف زدم، از هر شش تا برگشتم. حرف مرد حق است، نه حرف مرد یکی است.
نه من گفتم: باید طلاقش بدهم. خوب شما گفتی، غلط کردی. نباید طلاق بدهی. من گفتم باید… نباید طلاق بدهی. من گفتم: باید چنین کنم. من گفتم باید… برای خودمان یک چیزی را مصور می‌کنیم مثل بت پرست‌ها، بت پرست‌ها با دست خودشان بت می‌تراشیدند و مقابل بت خودشان گریه می‌کردند. قرآن می‌گوید: «أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُون‏» (صافات/95) با دست خودت تراشیدی حالا گریه می‌کنی؟ با دست خودمان آداب و رسومی را تراشیدیم، خودمان در آداب و رسوم خودمان گیر کردیم. می‌گویند: کسی اسم بچه‌اش را رستم گذاشت. می‌ترسید صدایش بزند. خودش زاییده بود و خودش هم رستم گذاشته بود ولی چون رستم پهلوان بود.
1- ارزش کارها، به مقدار تسلیم بودن در برابر خدا
در مورد تسلیم حرف می‌زنیم. ارزش کار به مقدار تسلیم است. و لذا کسی یک کاری بکند ولی دلش نخواهد، قبول نیست. یک مثل قرآنی بزنم. یک کشته‌ای در جاده افتاده بود. یک قبیله می‌گفت: اینها کشتند. یک قبیله می‌گفت: آنها کشتند. نزد موسی آمدند که این را چه کسی کشته است. موسی به خدا گفت: قاتل این چه کسی است؟ خدا به موسی گفت: گاوی را بکشید. این گاو که کشته شد، کشته‌ی گاو را به آن کشته بزنید، کشته به کشته که خورد زنده می‌شود و بلند می‌شود می‌گوید: قاتل من چه کسی است. تا گفتند: گاو، کسی که کشته بود. گفت: کدام گاو؟ چه گاوی؟ سنش چقدر باشد؟ می‌خواست طرح اجرا نشود. هی بهانه می‌آورد. بهانه‌های بنی اسرائیلی می‌آورد. سوره بقره هم به معنی گاو است بخاطر این ماجرایی که درونش آمده است. بالاخره بعد از همه بهانه‌ها «فَذَبَحُوها» (بقره/71) ذبح کردند. قرآن پشت سر «فَذَبَحُوها» می‌گوید: «وَ ما کادُوا یَفْعَلُون‏» کشتند. بعد می‌گوید: نخیر! نکشتند. اِ… کشتند، نکشتند یعنی چه؟ «ذبحوا» ذبح کردند، کشتند. می‌گوید: «وَ ما کادُوا یَفْعَلُون‏» چرا؟ برای اینکه اینها کشتند اما دلشان همراه با این عمل نبود. باید دل هم همراه باشد.
آدم ریاکار رو به خدا می‌ایستند، پوستش این است که دارد با خدا حرف می‌زند، اما ریاکار است. یعنی برای خدا نیست. چون دلش با عملش نیست، نمازش قبول نیست. ریا شرک مخفی است و نماز هم باطل است. حتی اگر نماز برای خدا نباشد، ولی جایش، بگوید: من صف اول می‌روم که دوربین مرا نشان بدهد. نماز برای خداست اما مکانش برای غیر خداست. نماز باطل است. زمانش، اول وقت نماز بخوانیم که بگویند: فلانی آدم خوبی است. باز زمان برای غیر خدا باشد نماز باطل است. مکان برای غیر خدا باشد نماز باطل است. واجبی را برای غیر خدا بگوییم، مستحبی را برای غیر خدا بگوییم، باطل است. چرا؟ برای اینکه ظاهرش این است که من رو به خدا هستم اما باطل است. نمازهایی که می‌خوانیم رو به قبله می‌ایستیم و وضو هم می‌گیریم اما دلمان جای دیگری است. چقدر از نماز قبول است. حدیث داریم از نماز مقداری قبول است که دلت باشد. لذا یک کسی نماز می‌خواند، یک پنجم نماز حواسش جمع است. یک پنجم نمازش قبول می‌شود. خودش همینطور است. یک گلابی که می‌خری جایی را می‌خوری که لک ندارد. هرجا پوسیده باشد، آن قسمتی از میوه را می‌خوری که سالم است. خدا هم همینطور است. قسمتی از نماز قبول است که دلت باشد. دل نباشد، قبول نیست.
2- حضرت ابراهیم، نماد تسلیم در برابر خدا
به ابراهیم گفتند: بچه‌ات را بکش! گفت: چشم. الآن اگر کسی به من بگوید: بچه‌ات را بکش! می‌گوییم: والله خواب است. خواب که حجت نیست. البته خواب ابراهیم حسابش جداست. خیلی چیزها را می‌گوید: خواب دیدم. خوب خواب دیدی که دیدی. یک کسی نجف زیارت رفته بود. به امیرالمؤمنین گفت: یا علی! ما آمدیم نجف، امشب به خواب ما بیا که مجتهد اعلم و مرجع تقلید چه کسی است. بعد هم گفت: من دیشب خواب دیدم که مرجع تقلید فلانی است. من هم گفتم: بسم الله الرحمن الرحیم غلط کردی! کسی مرجع تقلید را با خواب نمی‌شناسد. ما آدم‌هایی داریم یک خط فکری و انحرافی دارند، می‌گوید: خواب دیدم. باسمه تعالی غلط کرد. خواب حجت نیست. یکی از بزرگان خواب دید که فردا در مسجد می‌روی، اولین موجودی که می‌آید احترامش را بگیر. گفت: چشم، رفت در مسجد نشست دید سگ آمد. گفت: سگ در مسجد حرام است. بیرونش کرد. شب دوم گفت: چرا بیرونش کردی؟ مگر نگفتیم فردا اول موجودی که آمد احترام کن؟ هر شب خواب دید، هر شب آمد دید و گفت: اگر هزار بار هم خواب ببینم نباید سگ در مسجد باشد. من نمی‌توانم دینم را از خواب بگیرم. من خواب دیدم فلانی چطور است. خواب ارزش ندارد. بله اگر خواب برای آدم معصوم باشد، مورد تأیید خدا باشد حسابش جداست. مثل ماشین آمبولانس! ماشین آمبولانس با گردونی که دارد و مجوزی که دارد می‌تواند با فلان سرعت برود.
یا استخاره کنیم مرجع تقلید که باشد. استخاره نمی‌خواهد. قرآن درباره افراد… داشتم این را می‌گفتم. اول اینکه خواب حجت نیست. خواب دستور ارشادی است. دستور مولوی که نیست. دستور مولوی یعنی حتماً انجام بده. مثل عملیات جبهه که دستور دادند باید شروع کنی. بعضی مولوی است. مثل سفارش‌های پزشک که ارشاد می‌کند، یعنی گوش به حرفش بدهی بهتر است. اما فرمان نظامی نیست. دستور ارشادی است، مولوی است. بعد مولوی هم باشد دلیل بر این نیست که همین الآن انجام بدهیم. یعنی چون نمی‌خواهیم انجام بدهیم، حالا یک شب که صد شب نیست. الآن اگر عروس خانم برود وضو بگیرد و نماز بخواند،آرایش او به هم می‌خورد. آغاز زندگی ما عروس خانم بخاطر آرایشش با ترک نماز شروع می‌شود. بعد هم می‌گوییم: نمی‌دانم چرا پولها برکت ندارد؟ شیرها برکت ندارد. دست خودمان است. قرآن می‌گوید: این تحلیل‌هایی که می‌کنید گردن خدا نگذارید. «رَبِّی أَکْرَمَن‏» (فجر/15) خدا امسال به ما اکرام کرد. «رَبِّی أَهانَن‏» (فجر/16) خدا امسال به ما اهانت کرده است. «کَلا» نخیر، این تهدیدها را کنار بگذار. مقصر خودت هستی. «بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیم‏» (فجر/17) به تو دادیم به یتیم ندادی، از تو گرفتیم. صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
3- نشانه‌های تسلیم نبودن در برابر خدا
افرادی که تسلیم نیستند، قرآن می‌گوید: اینها تسلیم نیستند. نماز که می‌خوانند در حال کسالت نماز می خوانند. 1- «قامُوا کُسالى‏» (نساء/142) کُسالی یعنی کسالت. نمی‌خواهد نماز بخواند. دیدید بعضی چطور نماز می‌خوانند؟ می‌گوید: الله اکبر! (قرائت سریع سوره حمد) امام صادق فرمود: بعضی به قدری زشت نماز می‌خوانند که اگر اینطور که با خدا حرف می‌زنند با همسایه‌شان حرف بزنند، جوابشان را نمی‌دهند. الآن یک مدیر کلی که از ترس پشه در پشه بند می‌رود، نامه به او بدهی که آقا این تایپ نشده است. بد خط است، باید این را تایپ کنی. شما اگر خانمت پول بخواهد، پول را پرت کنی بر نمی‌دارد. می‌گوید: درست پول بده. یعنی چه که پول را پرت می‌کنی؟ این چه نمازی است که می‌خوانیم؟ این دل تسلیم نیست. زورکی می‌خواند. در نماز!
در زکات قرآن می‌گوید: «وَ هُمْ کارِهُونَ‏» (توبه/54) نمی‌خواهد. می‌گوید: خودم زحمت کشیدم. خودت زحمت کشیدی. در این گندم شما خدا هیچ سهمی ندارد؟ خورشید نقشی در گندم ندارد؟ باران نقش ندارد؟ ابر نقش ندارد؟ جاذبه زمینی که این باران را پایین کشید نقش ندارد؟ خورشید، زمین، باران، ابر، حالا پانزده کیلو گندم است، یک کیلو به فقرای محل بده. نه! پانزده کیلو برای خودم. سال دیگر ملخ می‌خورد. نه یکی و دو تا و ده تا و بیست تا، خیلی حدیث داریم هر مالی تلف شد به خاطر این است که زکات ندادند. «ما تَلَفَ» حدیث دیگر، «ما ضاعَ» (کافی/ج3/ص505) «ما هَلَکَ» یعنی مالی ضایع نشد، هلاک نشد، تلف نشد الا به ترک زکات. زکات برای گندم نیست. آبرو هم زکات دارد. زکات آبرو، علم هم زکات دارد. زکات علم این است که به دیگران بگویی. سلامتی زکات دارد، هر چیزی زکاتی دارد. زکات «وَ هُمْ کارِهُونَ‏» نماز کسالت، زکات کراهت!
در جهاد، می‌گویند: «فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ‏ تَوَلَّوْا» (بقره/246) خیلی‌ها می‌گویند: جنگ جنگ تا پیروزی، ولی وقتی امتحان شد، «فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ‏ تَوَلَّوْا» گفتیم: جبهه! در رهبری گفتند: خداوند به پیغمبری گفت: به مردم بگو: رهبر شما جناب طالوت است. پیغمبر هم گفت: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ‏ لَکُمْ‏ طالُوتَ مَلِکا» (بقره/247) خدا به من گفته: این جناب طالوت فرمانده شما است. این؟ چوپان، گدا! «أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْک‏» این رئیس ما شود؟ «وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْک‏» ما خودمان بهتر هستیم. «وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَهً مِنَ الْمال‏» جیبش خالی است. گفت: رهبر لازم نیست جیبش پر باشد. باید مغزش کار کند. بازویش باید کار کند. این هم مغزش خوب است هم بازویش، «وَ زادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْم‏»، «فی العلم» یعنی مغزش، «فی الجسم» یعنی بازویش، آقای طالوت بازوی جنگیدن و تدبیر طرح جنگیدن هم دارد. چه کار به پول رهبر نظامی دارید؟ اینها نمونه‌های بی تسلیمی است. در نماز، در زکات، در جبهه!
در شکم، یک عده رهبری طالوت را قبول نکردند. آنهایی که قبول کردند،گفتند: در جبهه می‌رویم. در راه جبهه یک نهر آب هست نخورید. البته اگر تشنگی به شما فشار آورد یک مشت بخورید. «إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَهً بِیَدِه‏» (بقره/249) با دستتان یک لبی تر کنید اما سر به آب نگذارید. خودتان را سیر آب نکنید. قرآن می‌گوید: به نهر آب رسیدند و تسلیم نشدند. «فَشَرِبُوا مِنْه‏» باز قانون را شکستند. شکستن قانون جرم است.
4- دور زدن قانون‌های الهی با حیله و فریب
بعضی‌ها حیله می‌کنند. یعنی قانون را دور می‌زنند و فرم اداری‌اش را درست می‌کنند. باز این در قرآن آمده است. به یهودی‌ها گفتند: شنبه ماهی نگیرید. اینهایی که کنار دریا بودند، ماهی‌ها یا اراده‌ی خدا بود یا غریزه حیوانی که خدا به آنها داده بود. روز شنبه که می‌شد هی روی آب می‌آمدند، هی خودشان را نشان این یهودی‌ها می‌دادند. دهان یهودی‌ها پر از آب می‌شد. «تَأْتِیهِمْ حِیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِم‏» (اعراف/163) یعنی ماهی‌ها روز سَبت، روز شنبه می‌آمدند روی آب هی ملق می‌زدند و خودشان را نشان می‌دادند و دهان یهودی‌ها پر از آب می‌شد. روزی هم که «لا یَسْبِتُون‏» شنبه نبود، «لا تَأْتِیهِم‏» نمی‌آمدند. اینها گفتند: نمی‌شود از اینها دل کند. کنار دریا حوض‌هایی درست کردند و به دریا سوراخ کردند. ماهی از این سوراخ که به حوضچه می‌آمد، در حوضچه را می‌بستند. این ماهی ذخیره می‌شد برای فردا. این را شنبه می‌گرفتند. الآن هم یهودی‌ها اینطور هستند.
بد نیست یک خاطره برایتان بگویم. یک ماه رمضان آمریکا بودیم. یک همشهری پیدا کردیم و آشنا درآمدیم. گفت: برویم تو را بگردانم. گفت: اینجا بازار قالی فروش‌ها است و همه یهودی هستند. بعد گفت: این یهودی مرا قبول دارد. روز شنبه که می‌شود به من کلید می‌دهد می‌گوید: اگر مشتری آمد، نگذار رد شود، شنبه قالی را بفروش، منتهی پولش را یکشنبه به من بده! (خنده حضار) یعنی عین همان کار را همین الآن هم می‌کنند. می‌گویند: کفش پنج تومان مالیات دارد. هزار جفت کفش می‌آورد، یک لنگه یک لنگه می‌کند. یک لنگه را از این مرز می‌فرستد، یک لنگه را از آن مرز می‌فرستد. لب مرز هم که می‌خواهند گمرک بدهند، می‌گوید: شما یک جفت کفش پیدا کن. این هزار لنگه کفش تا به تا است. آن طرف مرز هم همینطور است. بعد می‌آیند این طرف به هم جفت می‌کنند می‌شود یک حفت کفش! دور زدن قانون! چرا؟ الآن دیگر حیوان‌ها هم کلک را یاد گرفتند.
یک کسی یک الاغ داشت هرجا میخش را می‌کوبید در می‌رفت. گفت: یعنی چه من حریف تو نشوم؟ یک میخ طویله بزرگ گرفت. این میخ طویله را تا آخر در زمین فرو کرد. گفت: دیگر این سفت است. نمی‌تواند بکشد! آمد دید کشیده است. دید این الاغ با سُم‌اش خاک دور این میخ را جمع کرده است. بعد خوابیده ادرار کرده، زمین نرم شده و میخ را بیرون کشیده است. دور زدن قانون همین است. پول‌های بانک‌ها اگر روی فرمولی که مراجع گفتند نباشد، دور زدن قانون است. در شکم به آب رسیدند، خوردند.
تعهدات، «فلما نَکَثوا» یعنی قول داد ولی زیر قولش زد. به راحتی زیر قولش زد. الآن آمریکا بزرگترین پیمان شکن کره زمین است. دروغگوترین افراد کره زمین است. اصلاً حیا هم ندارد. ساعت هشت یک چیزی می‌گوید و هشت و پنج دقیقه حاشا می‌کند. هیچی به هیچی! «نکثوا» تسلیم امضای خودشان نیستند. تو امضا کردی.
امام فرمود: اگر شمر خنجری که امام حسین را با آن کشته است، به من بدهد و بگوید: امانت باشد. بعد بیاید بگیرد، به او می‌دهم. چون باید امانت را به صاحبش برگرداند. ولو طرف شمر باشد ولو امانت خنجر باشد. باید به قولت وفا کنی. تو قول دادی مهریه بدهی. چرا زیرش می‌زنی؟ حدیث داریم اگر کسی ازدواج کنی لحظه عقد نیتش باشد بگو: هزار سکه! چه کسی است که بدهد؟ یک کسی آمد اینجا گفت: بگو وسط زمین است. گفت: به چه دلیل؟ گفت: بگو. چه کسی است که بیاید متر کند؟ اگر کسی لحظه ازدواج به زبان مهری را بگوید و نیتش از روز اول این باشد، بگوید: می‌گویم ولی نخواهم داد. هر بار با خانم می‌نشیند انگار زنا می‌کند. تسلیم امضای خودمان، تسلیم قول خودمان باشیم. قول حقی که می‌دهیم.
5- خطر شرک در باورها و رفتارها
در مورد خدا، در توحید «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْدادا» (ابراهیم/30) قرآن می‌گوید: برای خدا شریک قرار دادند. قرآن می‌گوید: روز قیامت یک عده می‌گویند: «إِذْ نُسَوِّیکُمْ‏ بِرَبِّ الْعالَمِین‏» (شعرا/98) ننگ بر ما! ما شما را با خدا یکی کردیم. «نُسَوِّیکُمْ» یعنی مساوی قرار دادیم بین شما بت‌ها، شما طاغوت‌ها با خدا برابر قرار دادیم. گفتیم: چه فرمان یزدان، چه فرمان شاه! زمان شاه این شعر به دیوارها بود. یعنی خدا گفته: بگو چشم. اعلی حضرت هم گفت، بگو چشم! شعر این بود: چه فرمان یزدان چه فرمان شاه! شما بقیه شعر را حفظ نیستید… حالا نصفش کافی است.
شعار منافقین این بود که به نام خدا و به نام خلق خدا! ما به نام خدا و خلق خدا نداریم. کسی را نباید کنار خدا قرار داد. الآن یک کسی را کنار شما بگذارند، به شما برنمی‌خورد. بگویند: من هم شما را دوست دارم هم کشمش را! توهین به شما هست. هم شما را دوست دارم، هم کشمش را! شما به خانمت بگو: من هم تو را دوست دارم، هم این مرغابی‌ها را. به او برمی‌خورد. «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْدادا» روز قیامت هم پرده کنار برود خیلی‌ها خجالت خواهند کشید. شما فرض کنید مثلاً حسینیه جماران امام دارد صحبت می‌کند. یک مرتبه یک گنجشک می‌آید، یک گربه می‌آید از یک جایی رد شود. همه مردم به امام پشت کنند، رویشان را به گنجشک کنند یا گربه، می‌گوید: اینها عجب مردم بدی هستند! بی ادب هستند. امام دارد صحبت می‌کند دلش جای دیگر است. ما در نماز چطور هستیم؟ در نماز می‌گوییم: «ایاک نَعبُد» فقط بنده تو، راست می‌گویی؟ نه، دروغ می‌گویم. «ایاک نستعین» فقط از تو کمک می خواهم. راست می‌گویی؟ نه، «الله اکبر» تو بزرگ هستی. راست می‌گویی؟ نخیر راست نمی‌گویم. ما برای یک بستنی شانزده دروغ می‌گوییم. «الله اکبر» خدا برای ما بزرگتر است. تسلیم دل، چطور دل را بکشیم و بیاییم بنده خدا شویم؟ البته اینجا باید یک دکتر پیدا شود با هم نزدش برویم.
یک کسی گفت: آقای قرائتی سر نماز حواسم پرت می‌شود. چه کنم حواسم جمع شود؟ گفتم: یک دکتر پیدا کن با هم پیش او برویم. من هم… یک کسی اسمش مَحرم بود. می‌گفت: من اسمم مَحرم است. ماه محرم از عشق امام حسین دیوانه می‌شوم. شعرش این بود: دیوانه شود مَحرم در ماه مُحرم! رفیقش گفت: در ماه صفر هم ده ماه دگر هم، تو می‌شوی دیوانه!
دیوانه شود مَحرم در ماه مُحرم *** در ماه صفر هم ده ماه دگر هم
همه ما با کم و زیادش، تسلیم فرمان خدا باشیم. خدا گفته: چشم! وسواسی‌ها تسلیم نیستند. خدا می‌گوید: پاک شد. خانم می‌گوید: نه، پاک نشد. پیغمبر می‌‌گوید: پاک شد. می‌گوید: پیغمبر دروغ می‌گویی، پاک نشد. امام صادق می‌گوید: پاک شد. مراجع تقلید می‌گویند: پاک شد. خانم می‌‌گوید: پاک نشد. یعنی خدا، پیغمبر، ائمه اطهار، مراجع همه دروغ می‌‌گویید. همه می‌گویید: پاک شد. من می‌گویم: پاک نشد. وسواسی‌ها نمی‌دانند چه می‌کنند. اینهایی که وسواسی هستند، به زبان به خدا دروغگو نمی‌گویند. ولی در عمل می‌گویند: دروغگو! «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْدادا» در توحید!
در نبوت، «أَ هذَا الَّذِی بَعَثَ‏ اللَّهُ‏ رَسُولًا» (فرقان/41) این پیغمبر است؟ تحقیر می‌کردند. مردم، اینها کسی نیستند. یک مشت اراذل هستند. تسلیم نیستند. یا رهبر را تضعیف می‌کنند. «أَ هذَا الَّذِی بَعَثَ‏ اللَّهُ‏ رَسُولًا»، «أَ تَعْلَمُونَ‏ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ» (اعراف/75)‏ٌٌ یعنی تشکیک می‌کنند. تشکیک در رهبری، تشکیک در امت، اینها عوام هستند. «بادِیَ‏ الرَّأْی‏» (هود/27) یعنی اینها ساده لوح هستند. یک چیزی به ذهنشان رسید، همان لحظه هم که رسید قبول کردند. «بادِیَ‏ الرَّأْی‏» یعنی مردم را تضعیف می‌کنند. می‌گویند: اینها عوام هستند. زمان جنگ عزیزان بسیجی شجاعانه جبهه می‌رفتند. روشنفکرهای تحصیل کرده ترسو می‌گفتند: بله، حالا آقای خمینی یک چیزی می‌گوید و این بسیجی‌ها هم عوام هستند. ساده لوح هستند. یعنی به ما ساده لوح می‌گویند. الآن همین ساده لوح‌ها موشک‌هایشان در مقابل همه تاکتیک‌های نظامی دنیا مطرح است.
6- پیمان پیامبران،‌بر تسلیم بودن به خواست خداوند
قرآن می‌گوید: یک آیه مربوط به مدیریت است. این در هیچ کتاب مدیریتی نیست. من در مورد مدیریت چند تا از کتاب‌های دانشگاهی را خواندم. یک چیزی در اسلام مدیریت دارد که هیچ کتاب مدیریتی ندارد. خوب گوش بدهید. به نظرم تا به حال نشنیده باشید. خداوند به هرکس مسئولیت می‌دهد همان لحظه که نصبش می‌کند می‌گوید: این نامه را هم بنویس. الآن هفته دولت هم هست. من نیت نکردم این را بگویم. ولی الآن یادم آمد که احتمالاً هفته دولت این پخش شود…
حالا بگذریم… این خیلی مهم است. زیادی گوش بدهید. در عمرتان این را نشنیده‌اید. خداوند وقتی یک مدیری را نصب می‌کند. می‌گوید: تو الآن مدیر شدی. وزیر شدی. وکیل شدی. رئیس جمهور شدی. ولی بنویس که اگر یک نفر از تو بهتر شد، کنار بروی. گرد و خاک نکنی و قهر هم نکنی. آیه‌اش را بخوانم. عربی است ولی کلماتش را می‌فهمید. «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ‏ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ» (آل‌عمران/81) یعنی از انبیاء میثاق و پیمان گرفت. گفت: «لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَهٍ» امروز کتاب آسمانی دادم و حکمت هم دادم. اما ای ابراهیم، ای نوح، ای عیسی، ای موسی، ای انبیاء! امروز پیغمبر هستید، کتاب آسمانی دارید. حکمت هم دارید. اما اگر «ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ» اگر بعد از شما یک پیغمبری آمد، «مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ» که همفکر شما بود. نه پیغمبر دروغی، پیغمبر واقعی بود. اگر یک چنین کسی پیدا شد، قهر نکنید «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ»، «لَ» یعنی حتماً، «لَفی خُسر» یعنی حتماً حتماً به او ایمان بیاورید. «وَ لَتَنْصُرُنَّهُ» حتماً حتماً نصرتش کنید. بعد فرمود: «قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ» اقرار می‌کنید. نوح قبول می‌کنی که اگر پیغمبری آمد کنار بروی. پست را تحویل او بدهی؟ ابراهیم قبول می‌کنی؟ «أَ أَقْرَرْتُمْ» اقرار می‌کنید؟ «وَ أَخَذْتُمْ عَلى‏ ذلِکُمْ إِصْرِی» شد؟ «قالُوا أَقْرَرْنا» گفتند: بله، چشم! «قالَ فَاشْهَدُوا» پس شاهد باشید. «وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدِین‏» من هم شاهد هستم. یعنی خداوند انبیاء را چهار میخ می‌کند امروز مسئول هستید. ولی هروقت یک کسی از تو بهتر پیدا شد، کنار بروید. قهر هم نکنید. استعفا هم ندهید. کنار بروید و بگویید: باسمه تعالی این از ما بهتر است. تمام شد و رفت! مثل موسی باشید. موسی وقتی گفتند: نزد فرعون برو. گفت: هارون از من بهتر است. بیانش از من بهتر است. «وَ أَخِی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ‏ مِنِّی‏» (قصص/34) بیان هارون از من بهتر است. خوش بیان تر است.
الآن این مدیریت در کره زمین نیست که رئیس جمهور از وزیر امضاء بگیرد. آقا امروز وزیر هستی. امروز استاندار هستی. امروز امام جمعه هستی، اما اگر هروقت تشخیص دادی که امام جمعه عوض شود، جمعیت اضافه شوند، راحت کنار بروید و قهر هم نکنید که از آن شهر کنار بروید. آخر بعضی نماینده مجلس هستند بار دوم که رأی نمی‌آورند دیگر شهرشان نمی‌روند. تهران می‌ایستند. نه، رأی آوردید مجلس می‌روید و رأی نیاوردید مجلس نمی‌روید. نباید به شرطی در شهر زندگی کنم که به من رأی بدهید. حالا که رأی ندادید دیگر به شهر شما نمی‌آیم. هجرت می‌کنم و جای دیگر می‌روم. این رقمی نباشد. من تا امام جمعه هستم خودم نماز جمعه می‌آیم. اگر امام جمعه نباشم پایم را در نماز جمعه نمی‌گذارم. یعنی اسلامی را می‌خواهی که حجت الاسلامش تو باشی. درست نیست! این خیلی… یعنی دقیقه‌ای که نصب می‌کنید، امضای عزل هم از او بگیرید. این مدیریت مخصوص قرآن است. یعنی هیچکس به جایی بند نشود که این ارث پدر من است. چون من پیشنماز بودم، بعد از من هم پسرم پیشنماز است. بابا ممکن است مردم پسر شما را قبول نداشته باشد. یکبار دیگر آیه را بخوانم. در مدیریت حرف نو است.
در حقوق هم همینطور است. در حقوق ما صدها نکته حقوقی داریم که با رئیس دانشکده حقوق صحبت کردم. گفت: اینها نیست. اصلاً در دنیای حقوق اینها نیست. دو هزار و ششصد نکته حقوقی از تفسیر نور بیرون کشیده شد و تلخیص آن الآن کتاب دانشگاهی شده است. من حقوقدان نیستم. سیکل هم ندارم. دیپلم که ندارم هیچ، سیکل هم ندارم. اما بخاطر کمی انس با قرآن الآن کتاب حقوق من در دانشگاه جزء کتاب‌های درسی شده است. در مدیریت هم همینطور است. سیصد اصل مدیریت را چاپ کردیم و عرضه کردیم. اگر دانشگاه‌ها هم خواستند چاپ کنند، حق تمبر محفوظ نیست. خودشان چاپ کنند. یعنی من… پشتش می‌نویسند: حق تمبر محفوظ است. بر پدر و مادر کسی که چاپ کند، لعنت! نه، آن لعنت ندارد. اگر کسی نخواسته باشد بفروشد، تمام‌ کتاب‌های من اگر نمی‌خواهند بفروشند، مثلاً شهرداری برای خودش چاپ می‌کند. آموزش و پرورش و هرکس خواست چاپ کند. ولی این مهم است.
آدرس آیه سوره آل عمران 87 است. باز چشم‌هایم نمی‌بیند. آل عمران آیه 81 است. یکبار دیگر آیه را بخوانم. اصلاً شما هم همراه من بخوانید. بسم الله الرحمن الرحیم، «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَهٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى‏ ذلِکُمْ إِصْرِی قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ‏ الشَّاهِدِین‏» از انبیاء پیمان گرفتیم امروز کتاب آسمانی و حکمت دارید. اما اگر بعداً پیغمبری پیدا شد هماهنگ با شما بود. به او هم وحی می‌شد و او هم معصوم بود. قهر نکنید، پست را تحویل بدهید. «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ» ایمان بیاورید. «وَ لَتَنْصُرُنَّهُ» غیر از ایمان نصرت کنید و یاری کنید. «قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ» قول دادید، «قالُوا أَقْرَرْنا» بله قول دادیم. «قالَ فَاشْهَدُوا» شاهد باشید. «وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ‏ الشَّاهِدِین‏» من هم شاهد هستم.
ما در ایران می‌‌گوییم: فلانی را چهار میخ کردند. این چهار میخ اینجا هست. چهار میخ در این آیه هست. «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ» پیمان گرفتیم، این میخ اول. قول گرفتیم. 2- «لَتُؤْمِنُنَّ» باید ایمان بیاورید. 3- «وَ لَتَنْصُرُنَّهُ» نصرت کنید. «أَقْرَرْنا» اقرار کردید. «قالَ فَاشْهَدُوا» شاهد باشید. «وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ‏ الشَّاهِدِین‏» من هم شاهد هستم. یعنی چهار میخ می‌کند که مسئولیت امروز امانت است. از تو بهتر بود کنار برو.
7- مشارکت در کارهای فرهنگی و اجتماعی
وقت تمام شد؟ بله… این به مناسبت اینکه حالا… خدا به ابراهیم می‌گوید: عید قربان بچه‌ات را بکش. می‌گوید: چشم! آقایانی هم که پول ندارند گوسفند قربانی کنند، چند نفر شریک شوید. اسلام می‌گوید: اگر کسی پول گوسفند ندارد چند نفر شریک شوید گوسفند بکشید. یعنی کار شریکی! خدا به موسی گفت: نزد فرعون برو. گفت: شریکی! «اشرکه» (طه/32) هارون هم با من شریکی بیاید. کار شریکی بکنیم. خیلی وقت‌ها یک طلبه در یک منطقه هست. تنهایی، قدرتش محدود است. اما اگر با رئیس دانشگاه، با رئیس آموزش و پرورش، با یک آدم فرهنگی مؤمن شریک شود، بگوید: ببین من و شما شریکی باشیم. این کار را تو بکن، این کار را من می‌کنم. شریکی ممکن است محله را تکان بدهند. حالا آنکه تنهایی نتوانند. پیرمردی است مؤمن است. عالم است. خیلی آدم خوبی است. اما پیر شده است. مثل بنده نمی‌تواند ارتباط با نسل نو برقرار کند. ارتباط پیر با نسل نو مثل پیوند اسفناج با گلابی است. اصلاً نمی‌شود. اینها شریک شوند، نماز را پیرمرد بخواند، ارتباط با نسل نو، کلاسداری، عیادت از مریض‌ها، پاسخ به سؤالات را طلبه جوان بکند. شریکی باشد. کار شریکی باشد. گوسفند نداریم بکشیم، شریکی بکشیم. پول روی هم بگذاریم یک گوسفند بکشیم. مسجد شریکی بسازیم. من پول یک مسجد ندارم. اما در فامیل ما چند نفر هستند دستشان به دهانشان می‌رسد. بگویید: در خانه شما جمع شوند. همین عید قربان بگویید بیایند. امام حسین زن و بچه‌اش را داد. فامیل ما بیاید یک مسجد بسازد برای یک منطقه که مسجد ندارد. شریک شویم! از دم یکی پنجاه هزار تومان بدهید. یکی ده میلیون، یک بیست میلیون بدهد. اسم قبیله را هم می‌خواهید بگذارید. بگویید: مسجد فامیل الف، فامیل ب، یک مسجد شریکی بسازیم. چون تنها طناب را نمی‌شود پاره کرد. نخ نخ کنیم هرکس یک نخ را پاره کند، پاره می‌شود. اگر تصمیم به ساختن مسجد داشتید، ما ستاد نماز می‌توانیم کمک‌هایی بکنیم.
مقام معظم رهبری دستور دادند در مسجدهایی که در مناطق بی مسجد ساخته می‌شود، چند کار را مجانی بکنند. 1- قوای مسلح خاکش را مجانی بردارد. 2- نقشه مجانی، حمل و نقل مصالح مجانی باشد. نظارت مجانی باشد. این کارها کمک کننده است به شرط اینکه مورد نیاز باشد. نه اینکه بگویی: این ده پدری من است. آخر در ده پدری چند ماشین از یک جاده رد می‌شود؟ ما جاده داریم ساعتی سیصد ماشین رد می‌شود. جاده داریم ساعتی سه تا ماشین رد می‌شود. آدم عاقل نباید برای یک کیلو آرد نانوایی باز کند. ما که نانوایی باز می‌کنیم باید چند گونی بپزیم. یعنی یک جایی مسجد بسازیم که افراد…
یک مسجد دم دروازه قم ساخته شده است. از قم که می‌خواهی به تهران بیایی، همان دست راست است. گاهی دویست، سیصد اتوبوس برای نماز ایستادند. من گاهی رد می‌شوم گریه‌ام می‌گیرد. که عجب! چه مسجد با برکتی شد. این همه زوار، این همه مردم اگر مسجد باشد نماز خوان هستند. بعضی می‌گویند: اگر بود می‌خوانیم و نبود قضایش را می‌خوانیم. بعضی هم اصلاً نمی‌خوانند.
خدایا یاد ما بده چه کنیم. توفیق بده عمل کنیم. این دعا مهم است و بعد از زیارت امام جواد است، چون گاهی آدم نمی‌داند چه کند. خدایا یاد ما بده چه کنیم و توفیق بده عمل کنیم. یاد ما بده چه نکنیم و تقوا بده دوری کنیم. ما را در عملمان متحیر و سر در گم قرار نده. تمام کارهای ما را خالص ذخیره قبر و قیامت قرار بده. کسانی که به مردم خدمت می‌کنند، پیدا و نا پیدا، من اینجا سخنرانی می‌کنم، آشپز پای دیگ غذا می‌پزد پیدا نیست. پلیس لب مرز است. خدایا خادمین پیدا و ناپیدا را، همه مددهای غیبی را نثارشان بفرما. ناشی‌ها را بصیرت مرحمت بفرما. بدخواهان را ناکام بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


 «سؤالات مسابقه»

1- آیه 95 سوره صافات از چه کاری مذمت می‌کند؟
1) پرستش بت‌های خودساخته
2) پرستش خورشید و ستارگان
3) ساخت بت و مجسمه
2- قرآن در ماجرای گاو بنی اسرائیل، چه امری را سرزنش می‌کند؟
1) ترک دستور خداوند
2) انجام دستور خدا با کراهت
3) ترک دستور خدا با کراهت
3- قرآن، چه تعبیری برای انجام فرایض دینی منافقان به کار برده است؟
1) نماز با کسالت
2) زکات با کراهت
3) هر دو مورد
4- آیه 249 بقره به چه امری اشاره دارد؟
1) آزمایش الهی در خوردن و آشامیدن
2) آزمایش الهی در مال و ثروت
3) آزمایش الهی در همسر و فرزند
5- داستان روزهای شنبه قوم یهود، چه خطری را یادآور می‌شود؟
1) خطر شکم پرستی
2) خطر حیله‌های شرعی
3) خطر حیله با مردم

Comments (0)
Add Comment