تربیت، عوامل تربیت

موضوع: تربیت، عوامل تربیت
تاریخ پخش: 73/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

هفته معلم و روز معلم، سالگرد علامه شهید مطهری، در خدمت برادران و خواهرانی که در آستانه فارغ التحصیلی برای معلمی و شغل معلمی و دبیری هستند.
موضوع بحث من به مناسبت روز معلّم عوامل تربیت است. موضوع بحث: عوامل تربیت، حالا درباره این زمینه، عوامل تربیت، چند تا چیز هست که انشاء الله می‎نویسیم و بحث می‎کنیم یکی عبادت است، یکی محبت است، سومی کار و اشتغال است.
1- به کارهایمان رنگ خدایی بدهیم
اما عبادت، انسان را به خدا گره می‎زند. انسان همین که الهی شد خود انسان خدایی، خیلی از جنایتها را نمی‎کند؛ یعنی وقتی آدم، لباس سفید پوشیده خودش روی هر زمین آلوده‎ای دیگر نمی‎نشیند می‎گوید: حیف است. از چند تا دادستانی که ما آمار گرفته‎ایم، از استانهای بزرگ، بالای نود درصد از مجرمین ما، تارک الصلاه‌ها هستند. عبادت نه فقط به معنای نماز است. عبادت یعنی کاری که آدم کارهایش را به قصد خدا می‎کند. یعنی کسی که خدایی شد شیطانی نمی‎شود. بچه‎ای که دستش، توی دست باباش است، نمی‎شود دزدیدش. وقتی بچه گرفتار خطر می‎شود که دستش را از دست بابا و مامان بیاورد بیرون. عبادت یعنی دستت را بگذار توی دست خدا. کسی که دستش را گذاشت توی دست خدا. از مسجد نمی‎روند سراغ دزدی، برنامه دزدی هیچ وقت در مسجد ریخته نمی‎شود. نمی‎گوید آقا حالا، نمازمان را خواندیم بیائید وانت را برداریم، برویم فلان خانه، جنس بیاوریم ممکن است از پای منقل بافور، ممکن است از یک جای دیگه، یک برنامه‎ریزیهایی بشود، امّا از توی مسجد. . . ، عبادت. خود عبادت سازنده است. شما یک نگاهی به نماز بکنید. اولین کلمه، حالا مستحباتش را حذف می‎کنیم، صبح که از خواب بلند می‎شویم اولین کلمه‎ای که واجب است بگوئیم اینکه بگوئیم: «الله اکبر»، خدایا تو بزرگی، اصلاً یک کسی که خدا، پشتش است، بزرگ شد. این دیگر متملق طاغوتها نمی‎شود.
وقتی می‎گوید: «الْحَمْدُ لِلَّه» (فاتحه/1) ستایش برای خداست. دیگر بله قربان‎گوی هر کس و ناکس نمی‌شویم. وقتی می‎گوید «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» (فاتحه/5) فقط ینده تو، یعنی نه بنده زور، نه بنده شرق، نه بنده غرب. وقتی می‎گوید: «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ» پا می‎شوم و می‎نشینم به حول و قوه تو است. این دیگر بدمستی نمی‎کند، نمی‎گوید: من را می‎بینی، این بازو است چی و چی گردن کلفتی نمی‎کند. انسانهای غافل گردن کلفت هستند. عبادت، وسیله غفلت زدایی است و آدم وقتی غافل شد. دست به هر کاری می‎زند. وقتی انسان بنده خدا شد، خودش را به خدا می‎فروشد کسی که بنده خدا شد، حاضر نیست با هر کس و ناکسی، شما یک مقداری، رنگ، علمی به خودت می‎گیری، می‎گوئی: من فوق دیپلم هستم، من لیسانس هستم، من. . . . اگر یک مقداری چهره علمی به خودت بگیری، حاضر نیستی در ازدواجت با آدم بیسواد ازدواج کنی. می‎گوئی من دکتر بیایم همسرم بیسواد باشد. همین که رنگ علمی به خودت گرفتی، خودت از بیسواد فرار می‎کنی. همین که مقداری طب و پزشکی خواندی دیگه از خوردن هر میوه‌ای. . . می‎گویی: نه، این بهتر است، این طبی نیست، انسان وقتی خدایی شد، دنبال غیر از خدا نمی‎رود نه اینکه تفریح نمی‎کند شیرجه می‎رود. امّا وقتی می‎رود استخر، زیر آب، قصد غسل جمعه هم می‎کند. از آن طرف که در می‎آید، یک اجر هم گیرش می‎آید.
عبادت سازنده است. یکی از عبادتها جهاد است. بچه‎های جبهه در تربیت جلوتر هستند یا بچه‎های لاابالی، فراری؟ خود جبهه، آدمهای روزه دار، به تربیت نزدیکتر هستند و یا آدمهای روزه‎خور؟
عبادت سازنده است، کلماتش، حرکاتش، در عبادت ما به صف می‎ایستیم، به نظم، در عبادت هر کس با تقواست می‎گوئیم تو برو پیشنماز شو. خوبها را جلو می‎اندازیم. نمی‌گوئیم: کی پول دارد، برود جلو. چه کسی خوشگل است برود جلو. می‎گوییم: چه کسی با تقواتر است برود جلو. صف اول می‎گوئیم هر کس باتقواتر است، برود صف اول.
یکی از جاهایی که تربیت می‎شوند مسجد، پایگاه آدم سازی است. الان انقلاب ما مسئولینش دست کسانی است که در مسجد بزرگ شده‎اند. بهمین خاطر سفارش شده است که مسجد می‎روید، بچه‎هایتان را ببرید.
2- خاطره‌ای از نماز ورزشکاران
آدم تو مسجد، چی چی می‎بیند؟ غیر از مسجد چی می‎بیند؟ ما باید همه جا را مسجدش کنیم نه به معنای اینکه کار دیگر نباشد امّا اینطور نباشد که اینجا زمین فوتبال است نماز نباید بخوانیم من یک خاطره‎ای از ورزشکارها برایتان بگویم. چون شما همه دبیر ورزش می‎شوید، خواهر و برادرها، من یک قصّه برایتان بگویم، یک کاری ورزشکارهای ایران، دو سه تا از آنها کردند که بنده طلبه تا حالا نتوانسته‎ام بکنم. باید بگوئیم سلام خدا بر آن ورزشکارها، خیلی شیرین‎کاری کردند. ما با ورزشکارها، صحبت کردیم قهرمانهایشان که شما بیائید همان جایی که گل می‎زنید، نماز هم همانجا بخوانید. برنامه‎ها را جوری قرار دهید که وقتی مقداری بازی شد، یک مقداری فاصله می‎اندازید. چون من در مسابقات بین المللی در بعضی از کشورها شرکت کردم. بعضی کشورهای اسلامی، مثلاً اندونزی بودند. یک مرتبه زنگ زدند، وقت نماز است. همه ورزشکارها دست کشیدند، رفتند نماز جماعت خواندند، برگشتند. آن دور دوم مذاکرات به قول سیاسیون یک مقدار یک دور، بازی که تمام شد. گفتیم: ورزشتان را حتی در بازی‎های بین الملل، قرار بدهید که نماز هم بخوانید. نه که نمازمان را آن پشت بخوانیم. تریاک که نمی‎کشیم. چطور گل زدن من را مردم می‎بینند، خوب نمازم را هم ببینند. خجالت که ندارم من با هر کس و ناکس حرف می‎زنم راحت هستم حالا که می‎خواهم با خدا حرف بزنم قایم شوم. نه خیر! من روبروی مردم با خدا حرف می‎زنم، افتخار هم می‎کنم.
اگر بوعلی سینا بیاید، افتخار نمی‌کنید بغلش بنشینید. در کنار بوعلی سینا، نشستن افتخار است. اصلاً کیف می‎کنید، اصلاً می‎روید می‎گوئید، می‎گوئید: من امروز بغل بوعلی سینا نشسته بودم. کنار بوعلی سینا بودن افتخار است. با خدا صحبت کردن، افتخار است. بهر حال صحبت کردیم و اینها گفتند ریا می‎شود. گفتیم خوب ریا شود. چون وقتی یک دبیر ورزش، ریاش هم عبادت است. آن ریا که می‎گویند، شرک است و نماز را باطل می‎کند. آن ریایی است که شما می‎خواهی بگوئی، من آدم خوبی هستم. یک وقت می‎خواهی بگوئی من خوبم اینجا باطل است. یک وقت می‎گوئی اگر من رفتم بچه‌ها هم می‎آیند.
این همین که قرآن می‎گوید: «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً» (فرقان/74) آدمهای باتقوا بندگان خوب خدا هستند یکی از دعاهایش این است که خدایا، کمکم کن که یک کار خیری بکنم، تا قیام قیامت، آن کار را انجام بدهند، اینکه شما، امام باشی، رهبر باشی، یک کاری بکنی که دیگران را هم دنبال خودت راه بیندازی. بنده یک وقت صد تومان پول می‎دهم به فقیر که ریاکار شوم این بد است زشت است. امّا می‎گویم آقایان می‎خواهیم یک مشکلی را حل کنیم. پنج هزارتومان پول می‎خواهیم. بسم الله الرحمن الرحیم این صد تومان مال من، من صد تومان می‎دهم که شما صد تومان بدهی، این ارزش است. یعنی دیگران را راه بیندازی و لذا قرآن سفارش شده است پول می‎دهی «سِرًّا وَ عَلانِیَهً» (بقره/274) همه پولهایتان را سری ندهید، بعضی پولها را علنی بدهید، بگذارید مردم ببینند ما اگر پنج هزار تا مسجد داشته باشیم، گنبد نداشته باشد، آدم نمی‎فهمد. ولی شما، وارد یزد و کاشان که می‎خواهی بشوید از شهرهای کویری، که پستی و بلندی نیست، از چند فرسخی گنبدها پیداست. می‎گوئی: آنجا مسجد است بهترین سالنهای آمفی تئاتر، مثل انبار سیب زمینی قایم شده است. امّا یک مسجد، کوچولو، چون منار دارد. دین ما دین تظاهر است. امام حسین(ع) می‎توانست نمازش را تو خیمه بخواند، روز عاشورا، آمد بیرون خواند که ببینندش من باید ببینم، خجالت هم نکشیم.
علی ای حال ما با این ورزشکارها صحبت کردیم و در چند تا بازی‎های بین المللی، یک نماز می‎خواندند، وسط، البته نمی‎خواهم بگویم حالا همه شرکت کردند اما جمع خوبی شرکت کردند. ماهواره‎ها هم بطور طبیعی و قوانینی که بین ماهواره‎ها و تلویزیون است ورزش را منعکس می‎کرد. جمهوری اسلامی ایران، به افتخار اینکه شیعه هست اکثرش مردمش مؤذنش فوتبالیست بود و صدای خوبی داشت گفتم: اذان بگو دیدم صدای خوبی داشت. یک اذانی گفت و در اذانش هم «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّه» را قشنگ گفت، ماهواره‎ها نشان داد، تلویزیون سعودی هم پخش کرد. خوب تلویزیون سعودی «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّه» نمی‎گوید. آخوندهای، وهابی خیلی عصبانی شدند، اعتراض کردند که این شرک شد، بیعت شد. امّا عوضش در سعودی چند تا شهر هستند، شیعه نشین، آنها تشکر کردند از جمهوری اسلامی ایران. گفتند خدا پدرتان را بیامرزد، نمردیم یک «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّه» از تلویزیون سعودی شنیدیم.
ببینید یک ورزشکار می‎تواند «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّه» را از ماهواره، به همه دنیا برساند که بنده حجه الاسلام نمی‌توانم. پس شما هنر دارید. اگر بدانید هنرمند هستید. تربیت بدنی، اگر با تربیت اخلاقی، گره نخورد اینها تا و نیم تا می‎شود. اصولاً، آدم میزان آدمی است که کله و بدن و پا به هم تطبیق شود اگر یک کسی دانشمند شد کله‎اش بزرگ شد. امّا بدن از بین می‎رود این ماندنی نیست، می‎میرد. برعکسش اگر یک کسی بود کله‎اش ولی بدن سنگ است میزان و تعادل، اینجاست که همه چیز با هم تعادل باشد.
شما در نماز حساب کن همه چیزش مثل هم هست در نماز ضمن اینکه آدم سجده می‎کند ورزش هم می‎کند. حرکات رکوع و سجود و «سمع الله لمن حمده» در عین اینکه عبادت است ورزش هم هست. نمی‎خواهیم بگوئیم نماز بخاطر ورزش است منتهی در نماز، ورزش هم هست. در همه کارها ورزش است. در حج، خدا انشاء الله قسمتتان کند، بروید مکه، هر حاجی دو مرتبه در مکه باید هر مرتبه‎ای هفت بار، هفت باری هم چهار صد متر، هفت تا چهار صد متر، دو هزار و هشتصد متر، حالا بگو: سه هزار متر، دو تا سه هزار متر، هر حاجی واجب است شش هزار متر راه برود یعنی شش کیلومتر، غیر از طواف و راه‌های دیگری که هست. بعد یک تیکه جاست، که حاجی باید ورجهد، حق ندارد، یعنی مستحب است، مستحب است که حاجی هیجانی راه برود.
در جبهه عملیات نظامی، روزه، نقش روزه در بدنسازی، سالی یک ماه معده استراحت می‎کند، می‎فهمد که کی غذا تحویل می‎گیرد. در نمازمان در حج‌مان در روزه‌مان در حدیث داریم هر مؤمنی اگر مثلاً ثوابهایی که ما در اسلام داریم براساس قدم زدن است نمی‎گوید: هر کلمه‎ای که یاد گرفتی، می‎گوید: هر قدمی که برای تحصیل علم برداشتی چقدر ثواب به تو می‎دهم و ثواب و محور ثواب را برده، روی قدم زدن، مثلاً می‎گوید: هر قدمی که بسوی صله رحم برداشتی نمی‎گوید: هر عمه‎ای که دیدی، هر نگاهی که به عمو کردی می‎گوید: هر قدمی که برای زیارت عمه برداشتی. نمی‎گوید هر رکعت نماز، فقط گرچه برای رکعت نماز هم داریم. ولی می‎گوید هر گامی که برای نماز جماعت برداشتی، ببین اصلاً محور گام است و راه رفتن است.
حدیث داریم پیغمبر ما حالا می‎ترسم این را بگویم، خودم زیر سؤال بروم. خوب طوری نیست من بد هستم. خوب بگذار حدیث را بگویم، من بد هستم. حالا بخاطر اینکه من بد هستم جلوی حدیث را بگیرم. حدیث داریم پیغمبر ما، سینه و شکمش یکی بود. این وقتی می‎ایستاد بین شکم و سینه‎اش، اینها که شکم دارند، اینها از رده خارج هستند، خوب دیگر این حدیث است. حدیث داریم بین سینه و شکم باید، بهر حال چاق بودن ضرر ندارد، فقط چون ممکن است آدم چاق باشد، امّا در همان اندامش بین سینه و شکمش یک توازنی باید باشد. فقط شکم بزرگ است، گاهی وقتها بازو، اصلش استخوان‌ بندی بزرگ است. آهنش، آهن نمره شانزده است. بهر حال توازن یک مسئله است.
3- عوامل تربیتی عبادت
عوامل تربیت، یکی از آنها عبادت است. عبادت خیلی آدم را می‎سازد، یعنی رابطه با خدا بنده ظلم می‎کنم، دزدی می‎کنم، می‎خواهم بروم سر نماز می‎بینم این لباس دزدی است. چون می‎خواهم نماز بخوانم مجبورم لباسم حلال باشد. بسیاری از حاجی‌های ما، تا لحظه رفتن به مکه، خمس نمی‎دهند ولی چون حدیث داریم کسی که با مال حرام برود مکه، آخه حاجی، اولین کلمه‎ای که واجب است بگوید در چند فرسخی مکه، اینکه لخت می‎شوند، لباس سفید کفنی می‎پوشند بعد می‎گویند «لبیک» یعنی خدایا! دعوت کردی آمدم. آن وقت حدیث داریم کسی که با مال حرام برود مکه، تا می‎گوید «لبیک» خطاب می‎رسد «لا لبیک» نمی‎خواهم بیائی، کاش نمی‎آمدی، این حاجی‎ها، بعضی‌ها، تا رفتن به مکه خمس نمی‎دهند، امّا آنجا برای اینکه، حجشان قبول باشد می‎روند به فقرا هم کمک می‎کنند.
یک کسی می‎گفت آقای قرائتی در تلویزیون بگو مردم عوض مکّه پولشان را بدهند به فقیرها. گفتم اگر کسی پول بدهد به فقیرها، همین حاجی‌ها هستند. غیر حاجی‎ها، مدل صندلی و ماشین و خانه‌شان را عوض می‎کنند. نه مکه می‎رود. اگر کسی سور بدهد همین روزه گیرها هستند. شما حساب کن چقدر روزه گیرها، افطاری می‎دهند. روزه خورها چقدر سور می‎دهند. سور دادی، اگر باز هم وقف باشد این سینه زنها وقف می‎کنند چقدر حسینیه، مزرعه و کاروانسرا، آب انبار، این سوپردولوکس‎ها چی چی وقف کرده‎اند. هر چه وقف است مال این سینه‎زنهاست. هر چه طلاست مال این است که برای امام حسین علیه السلام گریه می‎کنند و می‎دهند به جبهه اگر افطاری است مال روزه دارهاست. نمی‎خواهم بگویم آنها کار نمی‎کنند اما اگر مقایسه کنیم بالاخره روزه گرفتن آدم را افطارده بار می‎آورد.
4- عوامل تربیتی کربلا
وقتی انسان نشست پای روضه و واعظ گفت که امام حسین(ع) علی اکبرش را که بهترین قیافه را داشت و شبیه ترین افراد به رسول اکرم بود، فرستاد جبهه، پدر و مادر ما یک عمری می‎نشینند حرف را گوش می‎دهد. امام حسین(ع) عزیزش را فرستاد جبهه. بعد وقتی صدام به ما حمله می‎کند زنان ما، مادران ما که عمری پای روضه نشسته‎اند، بچه‌شان را به جبهه راحت می‎دهند. الان مشکلی که بین حزب الله لبنان و فلسطین و اسرائیل است، این است، حزب الله لبنان شهید دادند، برایش آسان است چون در مکتب تشیع بار آمده است، اسرائیل خیلی برایش سخت است. چون از همه دنیا هی یهودی‎ها را جمع کرده. بعد حزب الله هی می‎روند، شبانه یک کار، عملیات می‎کنند و بر می‎گردند، دو تا کشته که می‎دهند جیغ می‎زنند چون آنها مکتب شهادت؛ در بینشان نیست چون ما فرهنگی داریم، بنام فرهنگ اذان، به ما گفتند مستحب است، بروی بالا داد بزنی «الله اکبر» اصلاً اسلام ما را نعره‎کش، بار آورده است. ولذا تا خبری می‎شود، می‎ریزیم بیرون، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، اصلاً ما نعره‎کش بار آمده‎ایم و لذا، تظاهرات برای ما راحت است. آنها راه دستشان نیست. چهار تا سوپردولوکس یک پرچم می‎زنند راه می‎روند خیلی پلاستیکی. ما فرهنگمان فرهنگی است که داد زدن برای ما کار آسانی است.
سالی دو مرتبه اسلام گفته است بروید نماز عید و نماز عید را پیاده بروید حتی المقدور و در مصلی بروید، مصلی غیر از مسجد است. یعنی در یک جایی برود که زیر آسمان باشد و زمین هم خاکی باشد. اصلاً ما روی خاک بنشین، زیر آسمان بنشین، کم بخور، داد بزن، مشت را گره کن، منظم به صف باش.
در روز سی و چهار بار این پیشانی که بلندترین قله بدن پیشانی است روزی هفده رکعت نماز داریم. هر نمازی هم دو تا سجده است. دو تا هفده بار، سی و چهار بار، بلندترین نقطه بدن را بمال به خاک، بمال به مهر کربلا، یک مسلمان روزی سی و چهار بار سرش را می‎مالد به خاکی که در آن شهادت بوده مهر کربلا این بچه دیگر ترسو نمی‎شود.
می‎گویند عوامل تربیت، روانشناسی، یک کارهای علمی است که چه کنیم بچه ترسو نشود. اما اگر می‎خواهید، بچه ترسو نشود، روزی سی و چهار بار، بگو پیشانیت را بمال به خاک کربلا. آخر خاک کربلا چقدر است. کربلا امام حسین(ع) تکه تکه شد، سر به نی داد، تن به ذلت نداد و این از تربیت، تربیت این نیست که درست بنشین، اتو کرده، سوپردولوکس، این با یک آدامس گولت می‎زند. تربیت‎های غربی، شکلاتی است. مثل خانه مقوایی، تربیت آن است که بگویند: بابا، یک بله به یزید بگو.
به امیرالمؤمنین گفتند: در یک شورایی یک بله بگو دروغکی حکومتت دوازده سال جلو می‎افتد. فرمود من دروغ نمی‎گویم. آقا حکومت را به تو بدهند. . . ندهند من دروغ نمی‎گویم، این تربیت است.
تربیت یعنی دنبال هوس نرفتن. حالا عبادت آدم را می‎سازد. می‎خواهی شجاع شوی بنشین تاریخ شجاعها را گوش بده. تربیت معلم‌ها و دانش‌سراها و دانشگاه‌ها، اصلاً باید یک چند تا بحثش برای قهرمان‌هایی باشد ورزشکارانی باشد مسئولین ورزشی باشد که اینها از نظر روح خیلی بالا بودند. چون ممکن است آدم یک ماشین باری را سر دست بلند کند اما جورابش تا به تا باشد، گریه کند، قیافه صد و بیست کیلو، مشت بزند دیوار می‎رود تو، اما از نظر روحی اگر مادرش پیراهنش را اتو نکند شیشه‌ها را می‎شکند یعنی از تو پوچ است. از بیرون هم قوی، تربیت واقعی آن است که انسان هم از تو و هم از بیرون، فحش می‎دهند, می‎توانم بلند شوم جوابت را بدهم. اما «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ» (آل عمران/134) خودم را نگه می‎دارم این است می‎توانم یک سیلی بزنم که. . .
5- تربیت قرآنی
قرآن می‎گوید: «وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ» (شورى/37) مؤمن کسی است که وقتی غضب کرد، ببخشیدش، آدم دو تا بچه داشت هابیل و قابیل. یکی زد، بلند کرد که دستش را بزند. قرآن می‎گوید: آن یکی که تربیت شده بود، گفت که: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنی‌ ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ» (مائده/28) اگر دست بلند کردی که به ما بزنی من دستم را روی تو بلند نمی‎کنم، می‎توانم بزنم اما نمی‎زنم. این معنای تربیت است. البته نسبت به خودی، نسبت به بیگانه، نه باید مقابله به مثل کرد. نسبت به خودی حالا این همشاگردی شماست، بالاخره ایرانی است این خودی است در خودی «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» (فتح/29) نسبت به غریبه، بیگانه «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» (فتح/29) من نسبت به بیگانه نمی‌بخشم؛ امّا این خودی است، حالا فحش داد خیلی خوب دیگه حالا فحش داد که داد امام(ع) در آستانه شهادت وصیت می‎کند مبلغی پول بدهید به فلانی. می‎گویند آقا فلانی در عمرش دارد حرف زشت می‎زند برای شما، بد می‎گوید. گفت: خوب بد بگوید، من که نمی‌توانم بخاطر بدی او دست از بزرگواری خودم بردارم. اون بدیش را انجام بده، من هم بزرگواریم را انجام می‎دهم. وقتی پول را بردند به آن دادند، گفتند: امام کاظم(ع) داده است. طرف خجالت کشید. گفت معذرت می‎خواهم. حق با اوست واقعاً بیخود نیست که اینها اولیاء خدا هستند.
6- عوامل تربیتی محبت
خلاصه، یکی از عوامل تربیت، رابطه با خدا، عبادت، تقواست. یکی از عوامل تربیت محبت است. بسیاری از جنایت‎هایی که می‎شنویم مردم را دوست نداریم آدم اگر مردم را دوست داشته باشد، کلاه سرشان نمی‌گذارد. آدم اگر مردم را دوست داشته باشد نگاه بد نمی‌کند، حال مثلاً اگر خواهر رفت، این خواهر مثلاً خیلی خواهر خوشگلی هم هست. من تصمیم خطرناک برایش بگیرم. خوب بالاخره خوشگل است. حالا اگر خواهر من خوشگل بود یک جوانی نسبت به خواهر من قصد بد کرد یعنی ما اگر مردم را دوست داشته باشیم که خواهر مردم هم، خواهر خودمان است چرا تصمیم بد بگیریم، بالاخره این شرکت واحد، این اتوبوس برای مردم است، چرا تیغ بکشم. این جوی آب برای مردم است چرا جارو می‌کنم. آشغال‌هایم را می‌ریزم توی جوی آب.
من اگر مردم را دوستشان داشته باشم گناه نمی‌کنم. همین دوست داشته باشم یعنی واقعاً من اگر دوست داشته باشم شمارا، پوست خیار نمی‌ریزم، می‌گویم فرق نمی‌کند من خیار می‌خوردم تو بیفتی. نصفی از خلافکاری‌های ما این است که ما مردم را دوست نداریم. باید مردم را دوست داشته باشیم نمی‌خواهد بگوید مؤمنین را فقط باید دوست داشت. اصلاً همه را باید دوست داست.
امام صادق(ع) در راه مکه دید که یک کسی، همچین می‎کند ببخشید گفتم در راه مکه. در راه سفری، امام صادق(ع) فرمود: چش است این. دویدند گفتند؟ چی است؟ گفت: آب می‌خواهم آبش ندادند. برگشت. امام فرمود: چرا آبش ندادی. گفتند: آقا یهودی بود. گفت مگر من گفتم چه دینی دارد. بابا انسان تشنه است به انسان آب بدهید. یعنی چه که چون مسلمان نیست، آب به آن نمی‌دهید. انسان دوستی خودش یک ارزش است. آبش بدهید، بعد خواستید موعظه‌اش کنید، موعظه کنید، ولی محبت انسانها، جنازه‌ای را می‌بردند. آن مرد خدا بلند شد ایستاد، جنازه که رد شد نشست. گفتند آقا برای چه ایستادی. گفت: احترام کردم. گفتند آقا این مرده مسلمان نبود. فرمود: مسلمان نبود، انسان که بود. بنابراین یکی از عواملی که ما را از گناه و خلاف باز می‌دارد دوست داشتن مردم است مردم را دوست داشته باشیم.
یکی از عواملی که ما را به کار وا می‌دارد. مثلاً مردم را که دوست داشته باشیم حساب نمی‌کنیم، حالا که این پول به من می‌دهد، من هم کاری می‌کنم یک چیزی سرهم بندی. کارگران ما، حالا روز کارگر هم، با روز معلم، کنار هم قرار گرفته است. کاگر اگر مردم را دوست داشته باشد حاضر است سرهم بندی کند. این کارگری که سرهم بندی می‌کند، این صاحب کار را دوست ندارد. کارفرما اگر کارگر را دوست داشته باشد حاضر است از این کارگر دو هزار تومان کار بکشد و هزار تومان به کارگر بدهد، استثمارش کند. استثمار کارفرما و کلک زدن کارگر، این ریشه‎اش این است که همدیگر را دوست نداریم.
7- عوامل تربیتی کار
یکی از عواملی که انسان را تربیت می‌کند محبت است و یکی از آنها هم کار است. تمام جنایت را نمی‌گویم، نصف جنایات از آدمهای بیکار است. پر کردن ایام فراغت و ورزش یکی از این کارهای خوب است. یعنی بچه‌ها اگر سرگرم به ورزش نباشند، اگر کار نباشد، ورزش هم نباشد، معلوم نیست که این چکار می‌کند. یکی از وسایل، ابزار تربیت این است که به‌ام سلمه گفتند: تو همسر پیامبر هستی، زشت است نخ می‌ریسی. فرمود: زن اگر کار نداشته باشد، فتنه می‎کند. مرد هم اگر کار نداشته باشد، فتنه می‌کند. به ما گفته‌اند وقتی می‌خواهید بخوابید سه تا «قل هو الله» بخوانید وقت خواب. کسی که سه تا «قل هو الله» بخواند، ثواب یک ختم قرآن را دارد. وضو بگیرید، بخوابید. انگار تا صبح در حال عبادت هستید. یک «سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر» بگویید، چقدر ثواب دارد. حالا این ذکرهای دعاها برای چیست؟ چون یکی از وقتها که انسان عمرش، میدان شیطان می‌شود وقت خواب است، شکم پر، رختخواب نرم، وسوسه پیدا می‎شود. می‌گوید آن دقیقه‌ها را پر کن از این ذکرها، یعنی مثل ظرف خالی یعنی اگر ظرف خالی را از آب پر نکنیم از هوا پر می‌شود. پر کردن ایام فراعت خیلی مهم است.
وسایل، ابزار تربیت، عبادت، محبت، کار. عده‌ای آمدند خدمت ما در ایران کار کردند برایمان، خوشا بحال اینکه انسان ورزشش را کار هم قرار بدهد. شما فردا دبیر می‌شوید به بچه‌ها بگوئید ورزش فقط فوتبال و والیبال و امسال اینها نیست، اگرچه اینها هم ورزشهای بین المللی است ولی یکی از کارهای ورزش این است که شما بیل دست بگیری، باغچه منزلت را. . . همین که بلند شوی کمک مادرت کنی در ظرف شویی، در لباسشوئی. این ورزش‌های طبیعی، ورزشی باشد که توش تولید هم باشد. ما چرا ورزشهایمان مصرفی باشد. ورزشمان تولیدی باشد اشکال دارد. ما در ورزش، آرمی که اسلام در ورزش دارد می‌گوید ورزش شما اینطور باشد ورزشی که امروز لذت در آن باشد، فردا خدمت در آن باشد، این آرم ورزش است، مثل چی، مثل شنا. این کارها، امروز آدم یک تفریحی می‌کند، شنا یک تفریحی است. فردا هم کسی که شنا بلد بود یا قایق یا کشتی، می‌تواند به جامعه خدمت کند. اسب سواری، ماشین سواری، موتورسواری، آموزشهای سواری امروز یک لذت است فردا هم می‌شود خدمت کرد. تیراندازی، آموزشهای نظامی. آموزشهای نظامی امروز یک سرگرمی خوبی است فردا هم کسی که اسلحه بلد باشد می‌تواند به جامعه خدمت کند. این اسلام، غیر اسلام چه می‌گوید: چه یک سری بازیها، مثل بازی بوکس. خوب چی می‌شود امروز، امروز می‌زند نابودت می‌کند، فردا هم هیچی، یعنی بعضی بازیها، نه امروز دارد و نه فردا. بازیهای خوب هم مثل بازیهای فوتبال و والیبال و از اینها، این بازیهای خوب هم، امروز توش است. امّا هیچ وقت فردا به درد می‌خورد، نیست. فهمیدی چی شد اگر ما گل نمی‌زدیم، ایران سقوط می‌کرد، نه خیر، ایران سرجاش بود می‌شود گفت: اگر گندم نداشتیم ایران سقوط می‌کرد. ما یک بخشی از ورزش‌هایمان را مسیرش را ببینیم.
ما که می‌خواهیم کار بکنیم، کارمان را، ورزشهایمان را ببریم خط بهش بدهیم. مگر نمی‌خواهیم از کوه برویم بالا، مگر نمی‌خواهیم قدم بزنیم، مگر نمی‌خواهیم مسابقه دو بگذاریم. آقاجان ببینید اگر کسی رنگ الهی شد به کارهایش جهت می‌دهد. مثلاً جهاد سازندگی در این روستا آب آشامیدنی کشیده است. حالا امروز یک عده‌ای از مسئولین مملکت و مسئولین استان و شهر و روستا، جمع شدند برای افتتاح مردم این منطقه و این روستا. بندگان خدا تا حالا آب لوله کشی ندیده‌اند. بگوئید خوب، دوربین تلویزیون، آب بهداشتی، شیرش را باز کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم. با وضو، برق را می‌خواهیم بزنیم. افتتاح برقمان به این باشد که برق یک مدرسه روشن شود. برق یک مسجد روشن شود. برق یک بیمارستان روشن شود. ما می‌توانیم حالا که بناست کلنگی بزنیم برقی روشن کنیم این را جهت بهش بدهیم. حدیث داریم، پیغمبر وقتی می‌خواست بنشیند قبله را در نظر می‌گرفت. شما مگر نمی‌خواهی یک گوشه اتاق بنشینی، خوب وقتی بناست بنشینی رو به قبله بنشین. ما می‌خواهیم یک گوشتی بخوریم تو که می‌خواهی گوشت بخوری این گوسفند را سرش را رو به قبله ذبح کن. یعنی یادت نرود حتی در عمل آمیزش جنسی حدیث داریم اگر زن و شوهری می‌خواهند آمیزش جنسی بکنند، رو به قبله نباشد یعنی ببینید شکم مواظب قبله باشد، دستشوئی، مستراح هم اگر می‌روی رو به قبله بنشینی حرام است، یعنی آدم باید، ادرارش، شکمش، نمازش، مردنش، خوابیدنش، خنده‌اش باید خط را فراموش نکند، یادت نرود تو مسلمان هستی. آدم سالم این نیست که من سالم هستم، دستم سالم است آدم سالم با یک کلیه و قلب و آدم سالم باید همه جایش سالم باشد و لذا «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ» (بقره/201) با هم باید باشد. برادرها یک کاری هست و آن اینکه ورزش از عبادت فاصله گرفته بود اخیراً با لطف و محبت بچه مذهبی‌ها و بچه مسلمانها و فوتبالیست‌های خوبی که ما داریم، بهم گره خورد و این گره باید به دست شماها محکمتر شود. ما باید یک جوری باشد که مسابقه دو که می‌گذاریم از کجا تا کجا. بگوئیم از میدان شهدا تا مصلی، یعنی وقتی می‌خواهیم مسابفه بگذاریم، مبدأ و منتهایش یک جایی باشد که اسم نماز توش باشد، شیر را باز می‌کنیم توی روستا، برق، همه کارهایمان باید رنگ الهی داشته باشد. عبادت هر چه ما رنگ خدایی بزنیم به کارمان می‌ماند.
آقا بنده یک کاری می‌کنم شما می‌خواهی برای من کف بزنی، شد خوب این تشویق بنده است. امّا چیزی گیر شما می‌آید، نه، فقط می‌گوئی قرائتی یک کاری کرد، ما تشویقش کردیم امّا اگر شما برای تشویق بنده تکبیر می‌گفتی: «الله اکبر» تا «الله اکبر» گفتی این ضمن اینکه با الله اکبر شما یا با صلوات شما ضمن اینکه من تشویق می‌شوم، یک ذکر خدا هم برای شما ثبت است. چرا یک تشویقی که شما اگر پول داشته باشی مس می‌خری بهتر است یا ظرفهایی که بستنی توش می‌خورند, یک بار مصرف، آخر ظرف یکبار مصرف چرا؟ کف زدن، یکبار مصرف است. اما تکبیر تشویقی است که توی این تشویق هم از من تشویق می‌شود هم برای شما یک ذکر خدا می‌ماند. مثل همان بازیهایی که گفتیم امروز لذت توش است فردا هم خدمت توش است. بیائیم به کارهایمان رنگ بدهیم. رنگ الهی.
دو نفر در یک سن گلوله خوردند تقریباً، حالا با چند سال کم و زیاد. یک گلوله خورد به هویدا، یک گلوله خورد به مطهری هر دو به فاصله چند روز، دو تا گلوله به دو تا مغز، منتهی یکی به خاطر اینکه حامی قرآن بود، یکی بخاطر اینکه حامی آمریکا بود. در یک سن دو تا گلوله یکی از آنها رنگ خدایی داشت، یکی رنگ آمریکایی، سن شما بخواهی یا نخواهی مصرف می‌شود خوشا بحال آنکس که سنش را در مسیری قرار دهد که ضمن اینکه به زندگی مادیش می‌رسد. خط را فراموش نکند. برادرها خط را فراموش نکنید.
عوامل تربیت: عبادت، عبادت هم فقط نماز نیست. عبادت یعنی تو ذهنت باشد. راه را گم نکنی. می‌خواهیم بخندیم بخندیم اما کی گفت مسخره کنی کسی را تا ما بخندیم، دور هم جمع شوید، خاطرات شیرین اینقدر است که آدم بگوید و بخندد نیاز نیست که اگر خواستیم بخندیم، با گناه بخندیم، خط را گم نکنیم و در ورزش‌ها گول تبلیغات را نخوریم.
می‌گویند آقا شطرنج، حلال. خیلی خوب قبول قبول داریم حلال. امام فرموده است حلال اما همه حلالها را باید انجام داد. یک کسی بچه سیدها زیبا را می‌بوسید. بهش گفتند: گناه است، نکن. گفت: بخاطر جدش می‌بوسم، این جدش پیغمبر است، یک سید زشت آوردند. گفتند شما این را هم ببوسید. گفت: من همه ثوابها را انجام نمی‌دهم، این ثواب را شما انجام دهید.
حالا می‌گویم بر فرض، بر فرض که نه واقعاً آقا شطرنج حلال. امّا همه حلالها را شما باید انجام بدهی، بازی باید، یک بازی باشد که بدن تحرک داشته باشد. آقا شطرنج فکر را باز می‌کند، ما می‌گوئیم چند میلیون کتاب داریم در کتابخانه‌ها، توی این چند میلیون کتاب حالا پنج تایش را شطرنج بازها نوشته‌اند. آخر اگر شطرنج فکر را باز می‌کند. باید از این آقایانی که فکرشان باز شده است، آثار قلمی هم در کتابخانه‌ها پیدا شود، شما تلفن کن به همه کتابخانه‌های دنیا ببین دو تا کتاب علمی، تا حالا شطرنج بازها نوشته‌اند. آخر چقدر فکرش باز شده و ما هنوز اثری از فکر بازش ندیده‎ایم. گول نخورید آقا می‌خواهید بازی کنید بازی کنید ولی گول نخورید. بهر حال جوانید، شغل خوبی هم دارید. نسل نو در خدمتتان است، مواظب باشد هم به خودتان و همه به بچه‌های ما خط الهی بدهید تا انشاء الله غیر از اینکه از یک بدن سالمی برخوردار هستند از یک روح سالمی هم برخوردار باشند و اگرنه قهرمانی داریم که اسرائیل می‎آید با دلار اینها را می‌خرد. این از نظر بدنی قهرمان است اما از نظر شخصیتی، خودفروش است. قهرمانان خودفروش هم ما داریم. بنابراین بند به خدا کنید بچه‌ها را. تا ضمن اینکه قهرمان هستند، خودفروش، دین‎فروش، وطن‎فروش، عفت‎فروش، اخلاق‎فروش، تقوا‎فروش نباشند.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment