تربیت، اهداف تربیت – 2

موضوع: تربیت، اهداف تربیت – 2
تاریخ پخش: 79/12/18
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
در این جلسه بحث ما درباره تربیت است، ادب و تربیت و تزکیه و اخلاق و همان چیزی که الآن دنیا کمبود دارد، دنیا درمسائل صنعت و تکنولوژی و علم، انرژی اتمی و پتروشیمی، ماهواره و کامپیوتر و اینترنت، پیشرفته است. ولی اگر بپرسند ادب و اخلاق آنها هم زیاد شده من جوابی ندارم، تلفن موبایل و همراه هست ولی قهر هستند، وسیله ارتباط هست ولی خود ارتباط نیست، مقداری در رابطه با اهمیت این موضوع صحبت کنیم.
موضوع: اهمیت تربیت و اهداف تربیت
اول: اهداف تربیت
دوم: تربیت برای اینکه زندگی بهتر شود.
سوم: طرح و برنامه تربیتی
چهارم: زمان تربیت
پنجم: تربیت دینی و غیر دینی
1- اهمیت و اهداف تربیت
اهمیت تربیت: هستی برای بشر آفریده شده: ابر و باد و مه و خورشید و فلک «خَلَقَ لَکُم» (بقره/29) و «سَخَّرَ لَکُمُ» (ابراهیم/33) «مَتاعاً لَکُم» (مائده/96) خورشید و آسمان و دریاها برای بشر است و بشر هم برای عبادت است.
قرآن می‌فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات/56) بشر برای این نیست که اصولش: خوراک و پوشاک و مسکن باشد، چون اینها را حیوان‌ها هم دارند، حتی حیوانها قانون و ملکه و مقررات و فهم و شعور دارند و از ما راحتتر و بی غصه ترند. خوردن آنها پوست کندن و سرخ کردن ندارد و لباس آنها دوخت و وصله و پرو و اتو نمی‌خواهد. در زندگی مادی حیوان‌ها از ما جلوتر هستند. پس هستی برای بشراست تا بشر قدمی بالاتر از حیوان‌ها بر دارد، و آن عبادت است و عبادت هم برای تقواست چون می‌فرماید: «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون‌» (بقره/21) و تقوا هم یعنی تربیت. پس هستی برای بشر و بشر برای عبادت و عبادت برای تقوا و تقوا تربیت صحیح است. تمام انبیاء هم برای تربیت آمده‌اند چون همه انبیاء کارشان همین بود که می‌فرماید: «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُم» (آل عمران/164) و تزکیه یعنی تربیت «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ»(مستدرک‌الوسائل، ج11،ص187) پیامبر(ص) فرمود: من مبعوث شدم برای مکارم اخلاق پس هم تکوین(آفرینش) برای تربیت است و هم انبیاء و اولیاء و کتابهای آسمانی.
معنای تربیت:
1- شکوفا کردن استعدادها
2- کنترل غرائز، نه رسیدن به آرزوها به هر قیمتی که آبروی دیگران هم بریزد.
3- هماهنگی با جامعه: همه در صف رسیدن به امکانات، نریختن آب نمک پای درختها، مردم آدمند و درخت خشک می‌شود.
4- رسیدگی و اشباع خواسته‌های فطری
تربیت دینی:
تربیت دینی همه این موارد را دارد اضافه بر آن رنگ الهی هم دارد. ما دو کلمه داریم «رب» تدبیر و مالکیت 2- «ربی»: که به معنای تربیت است. و قهراً مالکی که صاحب تدبیر باشد به فکر تربیت هم هست و به همین خاطر «رب» را به معنای تربیت می‌گیرند و حال آنکه معنایش این نیست و رب العالمین نه به معنای اینکه: عالم را تربیت کرد، یعنی خدا جهانیان را مالک و تدبیر می‌کند ولی هرکس مالک و مدبر است تربیت هم لازمه اوست. مثال: می‌گویم بروید نان بگیرید معنایش این است هر کس می‌رود نان بگیرد لباس خود را هم می‌پوشد برهنه نمیرود. لازمه‌اش آن است.
2- تربیت آن است که از هوسها به حق برسد
تربیت آن است که از هوسها به حق برسد، دوست دارم ولی حق نیست. و از شرک به توحید، و از تفرقه به وحدت و از کدورت به صفا واز تنگ نظری به سعه صدر و از کینه به گذشت و از غفلت به توجه برسد تربیت است. نه اینکه هر کس دندانها را مسواک و لباسها را اتو و کیف به دست گرفت سوپر دولوکس و با شخصیت است، خیر شخصیت ندارد، چون کینه دارد و‌ای کاش لباسها گونی بود و صفا داشت، کفش و کت و شلوارش گران ولی بد دل است.
مثال: خانه خوب آن نیست که فرشهای خوبی داشته باشد بلکه تعداد بیشتری از آن استفاده کنند. اتاقی خوب است که چند فقیر در آن غذا خورده باشند و، با این موتور چند بار نماز جمعه رفته‌ای؟ بسیاری انسانها داریم که در دنیای شرک و کینه و تنگ نظری هستند و جامعه هم به آن می‌گوید: با شخصیت ولی سالی یک وام به کسی نمی‌دهد و به خانه یتیمی نمی‌رود و به فقیری نمی‌رسد و باسواد است کلمه‌ای یاد نمی‌دهد و پول در بانک دارد به کسی قرض الحسنه نمی‌دهد. قاطی نمی‌شود. کاش به جای همه نخ، نخها و حرفها می‌گفتم: «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» (بقره/257) خروج از ظلمت به نور. از ظلمت جهل به نور علم و از ظلمت کینه به نور وحد و صفا.
اهداف تربیت: بایددید خود و بچه‌ها و طلبه‌ها را برای چه چیز تربیت می‌کنیم اگر مشخص نشود، می‌بینی حوزه و دانشگاه هم اشتباه تربیت کرده. دانشگاه تربیت کرده بیرون کار نیست، و حوزه با 20، 30 سال درس با آنچه جامعه نیاز دارد فرق می‌کند. باید بر اساس نیاز و احتیاج تربیت برنامه ریزی شود.
1- اهداف جسمی:
کلاس اول: مثلاً تغذیه خوب و هوای سالم و لباس تمیز و تفریح، همسر، بعضی در این دایره هستند، سوپر دولوکس 80 کیلویی، غذا و کیف استاندارد و قشنگ، تربیت کلاس اول است.
کلاس دوم: بالاتر تربیت سیاسی، اجتماعی است، برای اینکه در مدرسه تشکیلات و انتخابات باشد و خودکفایی و قدرت و مدیریت و استقلال فرزندان.
کلاس سوم: تربیت برای اهداف انسانی. برای فقر زدائی. بسیاری از دانشجوها وضع سختی دارند ما از پدران مقداری گرفته به دانشگاه و نهاد نمایندگی شب عید برای آنها به صورت مخفیانه کمک شود نه اینکه قبلاً به این مسائل کاری نداشت بعد هم این تربیت علمی دارد ولی تربیت انسانی. . ؟ دانشجوها ایام عید با کمیته امداد و. . . می‌رفتند قسمت کهنوج و با جهاد سازندگی برای کمک به فقرا.
جهل زدایی: کلاس تقویت برای افرادی از محل که در راهنمایی و دبیرستان تجدید شده‌اند و عقب مانده‌اند. مشورت، نوع دوستی و تعارف، عزت.
3- تربیت نهایی و الهی آن است که کار برای خدا باشد
بالاتر از این تربیت فکری است:
 چکار کنیم که بچه‌ها به حکمت و تدبر و تعقل و عمق برسد. تربیت نهایی و الهی: کار نه برای دانش آموز بلکه برای خدا.
مثال: من آب می‌دهم که او سیراب شود ولی خدای آن هم راضی می‌شود. راضی شدن او موقت ولی خدا دائمی است. باقی را راضی نگه داریم نه فانی را و چرا ظرف بستنی یکبار مصرف و چهار سال وزیر و رئیس، خدا همیشه رئیس است. قرآن می‌فرماید:«ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» (نحل/96)
حدیث داریم اگر کسی دختری را برای شکلش انتخاب کند(چون خوشگل است با زاد و ولد و بالا رفتن سن شکل بر می‌گردد و جهاز هم مدلش عوض می‌شود) اگر برای خدا باشد خدا همیشه و ازدواج همیشه هست و اگر برای شکل دیگری را می‌بیند با این دلتنگ می‌شود چون این زیباتر است پس اگر اساس قدرت و شکل و سرمایه باشد قابل تغییر است. باید اساس تربیت برای خدا باشد رفتن به خانه دیگری برای رضایت خداوند باشد مثل ایام عید دید و بازدید که آن ایام هم بحث پخش می‌شود. خدا راضی است و برای ما دوست دارد، شیرینی کم بود یا نه، مهم نیست چون برای رضای اوست. اهداف فرق می‌کند.
داستانی است از یک آیت الله در کاشان می‌گفت می‌رفتم دیدم دو زن ایستاده‌اند یکی به دیگری می‌گوید فلانی، من همه واجبات دخترم را درست کرده‌ام من تعجب کردم که ما هنوز در واجبات مانده‌ایم چطور که این، بعد گفت بله، ظرفها را خریده و لحاف کرسی‌اش را دوخته، یخچال خریده‌ام، گفت: من فهمیدم واجبات یعنی چه، بله واجبات به نزد مادری که جهازیه درست می‌کند یک معنی و به نزد آیت الله معنای دیگری دارد. مثلاً برو بالا بنشین یکی برای اینکه پرتقالها بزرگ‌تر است، یا بالا چون دوربین نشان می‌دهد، و یکی چون هوا گرمتر یا خنک‌تر است، یا برای اینکه بالا بوعلی سینا است. هر کسی با یک زاویه.
4- اخلاق و تربیت در اسلام خودش ارزش است
طرح و برنامه تربیتی را از چه کسی بگیریم؟
یک استاد دانشگاه که بسیار دانشمند و پر سابقه و مدال هم در جمهوری اسلامی گرفت و دارای دو دکترای تربیت بود من او را در مسجد الحرام دیدم، گفتم شما اگر به یک انسان بخیل و کنس برخورد کنید. شما با فرمولهای علمی چگونه و با چه کد و آمپولی از او پول می‌گیری و چگونه نرم کردن دل یک آدم سنگ دل تربیت‌ها گاهی ظاهری و پلاستیکی است. دختری را در زمان شاه آوردند در تلویزیون، البته ما نداشتیم شنیدیم، گفتند: چهل کشور را بگویی پایتخت آن را می‌گوید: آخر گفتند: کشور عزیز ما یادش رفت بگوید تهران چون به او یاد داده بودند ایران، تهران، فرانسه، پاریس، انگلستان، لندن، عراق، بغداد، مصر، قاهره، آموزش وقتی ماشینی و تربیت پلاستیکی، کدها جابجا شود قاطی می‌شود. تربیت عمیق، بابا مردم را مسخره نکن، ناراحت می‌شود قهر می‌کند از کارخانه بیرون رفته تولید کم میشود. اسلام می‌گوید: حتی نابینا که نمی‌بیند نباید برای او عبوس کنی سوره‌ای است در قرآن بنام عبس. نابینایی وارد جلسه شد یکی عبوس کرد، فرمود چرا عبوس کردی؟ او که عبوس و خنده را نمی‌بیند، کاری نداریم که او دید یا ندید.
مثال: می‌گوید دروغ نگو چون آبرویت می‌ریزد یعنی اگر آبرو نریزد چی؟ دروغ بد است. چه آبرو بریزد یا نریزد. مثال: پلیس است و چراغ قرمز بایست، خیر چه پلیس باشد یا نباشد باید ایستاد. اسلام کار ندارد که دید یا ندید، قهر کرد یا نه، تولید بالا رفت یا نه، اخلاق و تربیت در اسلام خودش ارزش است، باید بر اساس دوستی دعا کردند بر اساس رنگینی یا چرب بودن سفره، یا براساس پول او را سوار کردم و اگر از اشراف بود دعوت کردم نه فقیر. رفتم منزل یکی درایام عید گفت: فقط یک پسر عمو دیدن ما آمده در تمام فامیل چون ما فقیر هستیم خانه را به خاطر قرضها فروخته رفته‌ایم در بیابان و دو کیلومتری شهر، سالهای قبل که وضع ما خوب بود همه می‌آمدند پس دوست دارد به خاطر اسکناس.
نمی دانم این مثال را گفته‌ام یا نه اگر هم گفته‌ام دو بار بگویم. قدیم بشکه‌هایی 20 لیتری نفت بود آنها در کوچه آورده و صدا می‌کردند نفت، یکی هم به این نفتی مرتب سلام کرده و گرم می‌گرفت وقتی لوله کشی گازشده و علمک آن درب خانه آقا رفت بالا، دیگر به نفتی سلام نکرد یک روزنفتی گفت: حاج آقا سلام 20 سال به من به خاطر نفت سلام کردی و همینکه گاز آمد دیگر سلام نکردی. ما نگرانیم در قیامت معلوم بشود که یک سلام به خاطر خدا نبوده و همه به خاطر عنوانهای مختلف، رئیس و معاون نه به خاطر اینکه او یک انسان است و مسلمان.
تربیت اسلامی آن است که عمیق باشد نه به خاطر پول و عنوان و به همین خاطر داریم که پیامبر(ص) به بچه‌ها هم سلام می‌کرد و افراد گمنام.
خدایا به حق محمد و آل محمد و آبروی امیرالمؤمنین (ع) که سال امیرالمؤمنین تمام می‌شود، امیرالمؤمنینی که صورتش را مثل کلاههایی که فقط چشمها پیداست می‌پوشانید و به درب خانه فقرا می‌رفت. سؤال می‌کردند چرا این رقمی؟ می‌فرمود: می‌خواهم شکمشان سیر شده ولی در کوچه به من سلام نکنند که سلامشان بر اساس نان و حلوا باشد بلکه برای خدا. حدیث داریم آمد شروع کرد به غذا خوردن حضرت زهرا(س) فرمود: شما که امشب مهمان هستید چرا غذا می‌خوردید، فرمود: نمی‌خواهم مهمانی براساس شکم باشد. بلکه برای خدا باشد.
حدیث داریم آب دهان به او پرتاب کردند. آمد دور زد، گفتند: چرا؟ فرمود: می‌ترسیدم اگر کاری کنم بر اساس عصبانیت باشد نه برای خدا، قدم زدم میزان شوم و برای خدا بکشم. این است تربیت عمیق نه برای شکم مهمانی رفتن و نه غذا تا در انتخابات به او رأی بدهند، برای خدا مهمانی، تمام کارها خدایی باشد.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment