تحصیل علم در قرآن

1- کسب علم، وظیفه مردان و زنان مسلمان
2- زکات علم، نشر و آموزش و گسترش آن
3- اخلاص در تحصیل و تدریس علم
4- تحصیل علم، حتی از کافر
5- رعایت الویت در فراگیری علوم
6- گشودن راه‌های تحقیق برای رسیدن به معرفت و هدایت
7- دوری از مدرک گرایی و فخر فروشی

موضوع: تحصیل علم در قرآن

تاریخ پخش:  30/06/91

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بحث ما زمانی پخش می‌شود که در آستانه‌ی اول مهر هستیم. آغاز باز شدن مدارس و دانشگاه‌ها و البته حوزه‌ها زودتر افتتاح شد و یک چیزهایی را من اینجا یادداشت کردم، راجع به تحصیل از نظر قرآن.

موضوع بحث ما: تحصیل علم در قرآن و روایات. قرآن می‌گوید: «اقْرَأْ» کنار «اقْرَأْ» چه آمده است؟ «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ» (علق/1) مشکل دنیا این است که «اقْرَأْ» هست، «بِاسْمِ رَبِّکَ» نیست. یعنی تحصیلات باید در جهت الهی باشد. الآن تحصیلات در خط الهی نیست. باید مواظب باشیم، جهت تحصیل، جهت دار باشد. به دلیل اینکه می‌گوید: «اقْرَأْ» بخوان، منتهی «بِاسْمِ رَبِّکَ» این «بِاسْمِ رَبِّکَ» یعنی «اقرأ» جهت داشته باشد. آب صورتت می‌زنی که همه‌ی مردم دنیا هم صورتشان را می‌شویند. هنر این است که شما که به صورتت آب می‌زنی قصد وضو کنی. یعنی به این آب ریختن جهت بدهی.

کتمان علم ممنوع است. یک بلایی است که همه‌ی کشورهای پیشرفته گرفتار آن هستند. اگر یک صنعتی دارند این صنعت را به دیگران نمی‌دهند. اسلام چه می‌گوید؟ اسلام می‌گوید: آدم باید آنچه بلد است، «زَکَاهُ الْعِلْمِ نَشْرُه‏» (مستدرک/ج7/ص46) هرچه بلد هستی به دیگران هم بگو.

1- کسب علم، وظیفه مردان و زنان مسلمان

علم انحصاری نیست. «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَهٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِم‏» (کافی/ج1/ص30) بعضی روایت «مسلمه» دارد. ما می‌گوییم: حالا «مسلمه» هم نداشته باشد، «کُلِّ مُسْلِم‏» معنایش این است که «کل مسلم و مسلمه» لازم نیست اسم زن‌ها را هم ببرند. همین که بگویند: آموزش علم لازم است بر هر مسلمانی، وقتی گفتند: مسلمان، مسلمان شامل زن و مرد هم می‌شود. بعضی از روایات دارد مرد مسلمان و زن مسلمان. بعضی روایات هم که گفته: مرد مسلمان. اینطور جاها مرد مراد انسان است. یک مثال بزنم، مثلاً نیروی انتظامی تابلو می‌زند، یا شهرداری. می‌گوید: عابرین محترم از پیاده‌رو عبور کنید. خوب حالا این معنایش این است که زن‌ها بدوند وسط خیابان بگویند: عابرین گفته، ما عابرات هستیم. اینجا که می‌گوید: عابرین محترم یعنی هم عابرین، هم عابرات. آمده خدمت امام می‌گوید: مردی شک کرد در نماز که رکعت سوم است یا رکعت چهارم؟ امام می‌فرماید: بنا را بر چهارم بگذارد و یک رکعت بعد بخواند. حالا اگر زنی شک کرد چه؟ اینجا زن و مرد ندارد. ولو می‌گوید اگر مردی شک کرد. گفت: کلمه‌ی مرد در حدیث است. اما آدم می‌فهمد که اینجا مراد مرد نیست. می‌گویند: مرد، مراد مرد بودن است.

یکی از آقایان نظرش این بود که دود روزه را باطل نمی‌کند. رفت خانه‌ی یکی از مریدهایش، دید این قلیان کشید و چای هم خورد. گفت: آقا مگر روزه نیستی؟ گفت: چرا من مقلد شما هستم. گفت: من گفتم دود روزه را باطل نمی‌کند، تو غیر از قلیان چای هم خوردی! گفت: هر مرجعی می‌داند قلیان بی‌چایی نمی‌شود. (خنده حضار) خوب اینها را دیگر آدم خودش می‌فهمد.

یک زمانی یک وزیری را در مجلس شورای اسلامی استیضاح می‌کردند. این وقتی دید هوا پس است، دارند رأی می‌گیرند و این در همین مجلس شورای اسلامی سقوط می‌کند. تا داشتند رأی جمع می‌کردند که این را بیاندازند، دوید به پاسدار گفت: سریع من را خانه ببرید. «یَا اللَّهُ»، «یَا اللَّهُ»، سریع من را خانه بگذارید. گفت: چرا؟ گفت: اگر الآن رأی‌ها را بشمارند، من سقوط کنم دیگر این پاسدارها من را خانه هم نمی‌برند. پول تاکسی هم در جیبم نیست. این پست‌های دنیا به هیچ چیزی بند نیست. امروز برایت پاسدار می‌گذارند، فردا اگر افتادی، دیگر تاکسی هم سوارت نمی‌کنند.

2- زکات علم، نشر و آموزش و گسترش آن

علم کتمان ندارد. آدم هرچه بلد است باید به دیگران بگوید. خیر و برکتش است. اگر این ورقه که دست من است، خودم می‌گفتم که مهم نیست. ممکن است برای پول باشد. البته من از تلویزیون پول نمی‌گیرم. ممکن است برای پست باشد. پول نمی‌گیری، پست که پیدا کردی. آدم مشهوری شدی به خاطر همین بحث‌های تلویزیون‌ مشهور هستی. حالا لازم نیست پول باشد، پول، پلو، پز، همه دنیا است.

ولی اگر این نوشته‌ی مرا یک طلبه‌‌ی دیگر در یک جلسه بخواند این برای قیامت من می‌ماند. چون حدیث امام صادق را مردم یاد می‌گیرند. آنجا دیگر قرائتی هم مطرح نیست. هرکاری را که دیگران کردند، ولو از علم شما، از کتاب شما، از نوار شما، دیگران گفتند آن برای قیامت شما ذخیره می‌شود. اما آن که مجری‌اش خودت بودی، شاید خدا بود، شاید هم خدا نبود. سعی کنیم کارهایمان را… حضرت امیر صورتش را می‌پوشاند، می‌رفت به فقرا می‌گفت، می‌خواهم شکم سیر شود و علی هم شناخته نشود. غصه نخورید که ما خدمت کردیم، اسم ما را ننوشتند. نام ما را نبردند، بگذار اسمت را نبرند و نامت را هم نگویند. آن برای قیامت تو می‌ماند. افرادی که اصرار دارند اسمشان باشد، ممکن است تو اصرار داری اسمت باشد، آنوقت خدا پاک می‌کند. اگر از ذهنت پرید و خودت را یادت رفت، خدا می‌نویسد. هرجا خودمان را ندیدیم خدا می‌بیند. هرجا خودمان، خودمان را دیدیم، خدا پاک می‌کند. کتمان ممنوع است! علم جهت دار باشد.

علمای یهود و مسیحیت خوب پیغمبر را می‌شناختند، چون نام و نشان پیغمبر، قرآن می‌فرماید: «یَجِدُونَه‏» وجدان، «یَجِدُونَه‏» یعنی یافتند پیغمبر را «مَکْتُوبا» مکتوب را هم که می‌دانید. مکتوب است. «فِی التَّوْراهِ» هم می‌دانید یعنی چه. «وَ الْإِنْجیل‏» (اعراف/157) هم می‌دانید یعنی چه. یعنی نام و مشخصات پیغمبر نوشته شده بود، هم در تورات، هم در انجیل.

آیه‌ی دیگر می‌فرماید: «یَعْرِفُونَه‏» پیغمبر اسلام را می‌شناختند. چطوری؟ «کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُم‏» (بقره/146) همینطور که بچه‌شان را می‌شناختند. یعنی پیغمبر را مثل بچه‌شان می‌شناختند. نام و نشان پیغمبر نوشته شده بود هم در تورات و هم در انجیل. ولی اینها کتمان کردند. و یهودی‌ها نگفتند این محمد همان است. (صلوات حضار) نگفتند: این پیغمبر همان است. چون کتمان کردند، الآن هرچه یهودی و هرچه مسیحی هست، گناهش گردن همان کسانی است که کتمان کردند. مسأله‌ی دوم کتمان ممنوع!

در قرآن خوب هر گناهی یک آرمی دارد. یک گناه هم هست می‌گوید: «أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ» (بقره/159) یعنی خدا به اینها لعنت می‌کند. دیگر چه کسی؟ «وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ» (بقره/159) لاعن یعنی همه‌ی لعنت کنندگان، جن و انس و فلک. خدا به اینها لعنت می‌کند. تمام لعنت کنندگان عاقل و با شعور هم به او لعنت می‌کنند. این برای چه کسی است؟ برای کسی است که کتمان می‌کند.

مشورت می‌کنند این دختر چطور است؟ پسر چطور است؟ کتمان نکن. نگو حالا بگذار، من می‌ترسم عیبش را بگویم، دوباره بختش بسته شود. در مشورت غیبت جایز است. شما خواسته باشی غیبت نکنی، عیب طرف را نگویی، یک عمر مردم در چاله می‌افتند.

3- اخلاص در تحصیل و تدریس علم

در آستانه‌ی مهر عزیزان فرهنگیان عزیز، اساتید دانشگاه، طلبه‌ها، معلمین، همکاران عزیز، بیاییم برای خدا درس بدهیم. یعنی چه؟ یعنی پول نگیریم. چرا پول بگیر. نیت تو پول نباشد. شما الآن پای تلویزیون که نشستی و حرف‌های مرا گوش می‌دهی، به قصد اکسیژن نشستی؟ نه. نشستی ببینی من چه می‌گویم، منتهی از اکسیژن هم استفاده می‌کنی. از اکسیژن استفاده کنید، برای اکسیژن نباشد. از دنیا استفاده کنید، سه تا کلمه است از یک طرف بخوانید درست است، از آن طرف بخوانی غلط است. «دنیا برای شما» این درست است. از آن طرف چه؟ «شما برای دنیا»

معلمی شغل خداست. «الرَّحْمَانُ، عَلَّمَ الْقُرْءَانَ» (الرحمن/1 و2) خدای رحمان، «عَلَّمَ» معلم است. معلمی شغل انبیاء است. «یُعَلِّمُهُم‏» معلمی شغل جبرئیل است. «عَلَّمَهُ شَدیدُ الْقُوى‏» (نجم/5) ارزش معلمی و استاد دانشگاهی و طلبگی را با دو فلس پول عوض نمی‌کنم. برای خدا درس بدهید. فکر پول نکنید. الآن که شما به حرف من گوش می‌دهی، فکر هضم غذایت هم هستی؟ معده کار خودش را می‌کند. کلیه کار خودش را می‌کند. قلب کار خودش را می‌کند. شما به شکمت کار نداشته باشد، شما به جای دیگر توجه کن. قلب و کلیه کار خودش را می‌کند.

یک کسی در خیابان راه می‌رفت، نگاهش به شکمش بود. گفتند: چرا چنین راه می‌روی؟ گفت: دکتر گفته: مواظب شکمت باش. این اصلاً نفهمید که مواظب شکمت باش یعنی چه.

حیف است که نیت ما پول باشد. نیت ما هدف والاتر باشد. منتها خوب پول هم می‌دهند می‌گیریم. دستشان درد نکند. ولی حالا اگر کم دادند، زیاد دادند، خودمان مقایسه را کنیم که شوهر خواهر ما چقدر می‌گیرد، برادر خانم ما چقدر می‌گیرد، فلانی چقدر می‌گیرد. شغلت را عوض نکن. شما آدم می‌سازی، مهندسین دیگر ممکن است پولشان بیش از یک معلم باشد،ولی مهندس روی جماد کار می‌کند. این مهندس آمده این سالن را ساخته است. مهندس روی جماد کار می‌کند. تو معلم روی آدم کار می‌کنی. مهندس سالن ساخت، سالن که سالن نمی‌سازد، اما معلم آدم می‌سازد. آدم، آدم می‌سازد. این سالن را خیلی خوب بسازند، یک قرن، دو قرن سالن است. شما اگر یک آدم تربیت کنی تا قیامت این خیرش را می‌بیند. مهندس فقط از مخش کمک می‌گیرد. معلم تمام حرکاتش نظر تربیتی دارد. یک معلم، یک استاد دانشگاه، یک دبیر وقتی می‌رود در نمازخانه نماز می‌خواند، نسل آینده هم نمازخوان می‌شوند. می‌گویند: رئیس دبیرستان هم رفت. رئیس دانشگاه هم رفت. شما عملت امر به معروف است. نمی‌خواهم مهندس را تحقیر کنم. مهندس هم جایگاه خودش را دارد. همان مهندس هم ساخته‌ی معلم است. به خصوص کلاس اول و دوم و سومی‌ها. پایه‌ریزی تربیت این است.

یک کسی یک کتابخانه داشت، یک کتاب را به سقف آویزان کرده بود. در یک سبدی گذاشته بود و این سبد را آویزان کرده بود، هرکس از کتابخانه بازدید می‌کرد، می‌گفت: مهم‌ترین کتاب آن است که در سبد آویزان کردند مثل لوستر. گفتند: آن چه کتابی است؟ گفت: کتاب آب، بابا است. گفت: خوب اینکه مهم‌ترین کتاب نیست. گفت: چرا. اگر آن را نمی‌خواندم، سر از این کتابخانه درنمی‌آوردم. ریشه آن است.

علم فارغ‌التحصیل ندارد. ما در اسلام چیزی به اسم فارغ‌التحصیل نداریم. خدا به پیغمبرش هم می‌گوید: تو فارغ‌التحصیل نیستی. «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی‏ عِلْماً» (طه/114) به پیغمبرش می‌گوید: «زِدْنی‏ عِلْماً» یعنی تو پیغمبر هم فارغ‌التحصیل نیستی. ما در اسلام فارغ‌التحصیل نداریم. این هم یک مورد.

مسأله‌ی دیگر، پس بگذارید این را بنویسم. کتمان ممنوع، مسأله‌ی سوم، در قرآن… این گچ را برداشتم. موعظه‌ی یک بچه بود. یک بچه نوشته بود. آقای قرائتی من فکر کردم تو آخوند خوبی هستی. ولی دیدم تو هم اسراف می‌کنی. دلیلش این است که این گچ کوچک از دستت افتاد، خم نشدی برداری. پایت را روی آن گذاشتی و یک گچ دیگر برداشتی. پس پیداست تو هم اهل اسراف هستی. اسراف هم گناه کبیره است. گفتیم باشد دیگر. انسان ریشش هم سفید شود بچه کوچولوها باید، این حدیث را در عمرم ندیده بودم. در عمرم ندیده بودم. دیشب دیدم، پریشب دیدم. نوشته حتی از… بچه که عاقل است. حتی از حیوان باید ما چیز یاد بگیریم. قرآن می‌گوید: «فَبَعَثَ اللَّهُ غُرابا» (مائده/31) حضرت آدم دو تا بچه داشت، هابیل و قابیل. یکی دیگری را کشت، فکری بود جنازه را چه کند. یک کلاغ آمد یک چیزی را دفن کرد، او هم یادش داد پس تو هم جنازه را دفن کن.از پرنده هم باید چیز یاد گرفت. حدیثی که نو دیدم این است.

«اطلبوا العلم ولو من المجانین» از دیوانه هم چیز یاد بگیرید. من خودم از یک دیوانه چیز یاد گرفتم. بگویم. یک دیوانه در مسجد کاشان آمد. مسجد پر بود. یک فحش داد. پدر سوخته‌ها! خوب مردم دیدند دیوانه است، خندیدند. گفت: مادرسوخته‌ها! هرچه فحش داد خندیدند. رفت در محراب و گفت: حضرت آقا به تو بودم! آمد صف اول گفت: به تو بودم. به تو بودم. به تو بودم. تا گفت: به تو بودم این دیوانه را بغل کردند و بیرون انداختند. و من از این دیوانه یک نکته یاد گرفتم که سخنرانی عمومی فایده ندارد. (خنده حضار) باید گفت به تو بودم.

تریاکی‌ها چرا موفق هستند. موفق‌ترین گروه در مملکت ما تریاکی‌ها هستند. یعنی صد تا تریاکی را یکجا کنی، حضرت عباسی سال دیگر دویست تا می‌شوند. اما شما صد تا نماز خوان هستید. حضرت عباسی سال دیگر دویست تا می‌شوید؟ تریاکی‌ها از ما قوی‌تر هستند. رمز تریاکی‌ها لب تاپ و مخابرات و اینترنت و ماهواره نیست. خانه به خانه تریاکی درست می‌کند. تریاکی‌ها ارتباط تن به تن دارند. چهره به چهره!

خوب مسأله‌ی سوم در تحصیل، ما فارغ التحصیل نداریم. دلیلش: «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی‏ عِلْماً».

4- تحصیل علم، حتی از کافر

مسأله‌ی چهارم: تحصیل از هر شخص، از هر مکان، در هر زمان، هیچ مرزی ندارد. ولو از کافر تحصیل کن. «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ» (بحارالانوار/ج1/ص177) پیغمبر فرمود: چین بروید.خوب مگر چین در صدر اسلام مسلمان بودند. چین کافر بود. می‌گوید: اگر چین است بروید یاد بگیرید. زمان ندارد. از گهواره تا گور. مکان ندارد، «ولو بالثریا». منتها هر علمی ارزش ندارد. ما بحثمان این است. گاهی هم یک چیزهایی افرادی می‌گویند. نقدی به من دارند. بله بنده حرفم این است. هر علمی ارزش ندارد. یک شعار غلطی در ایران است. نمی‌دانم شاید در کشورهای دیگر هم باشد. نصفش را من می‌گویم، ببینید اگر شما گفتید، معلوم می‌شود در شهر شما هم هست. می‌گویند: انسان هر چیزی را بداند، بهتر از آن است که نداند. این را من قبول ندارم. مبنا ندارد. من معلم قرآن هستم، خیلی خوشحال هستم. بگذارید این را به عنوان یک نعمت الهی بگویم. من حدود هفتاد سالم است. به لطف خدا، به لطف خدا، به لطف خدا، در عمرم پشیمان نشدم. ولی خیلی از بزرگان ما یک کارهایی می‌کنند و بعد پشیمان می‌شوند. اگر ما طبق قرآن و اهل بیت حرکت کنیم در عمرمان پشیمان نمی‌شویم. یک زمانی موج انداختند، اولاد کمتر زندگی بهتر! زمان شاه، بعد هم در جمهوری اسلامی گفتند: تنظیم خانواده! چند بار از این اساتید دانشگاه، جمعی‌شان آمدند، جامعه‌شناس‌ها، اداره آمار، از موارد مختلف آمدند، که آقای قرائتی تو در تلویزیون شب جمعه حرف می‌زدی مردم حرف‌هایت را گوش می‌دهند. بگو: این تنظیم خانواده… گفتم: من تنظیم خانواده را قبول ندارم. گفتند: چرا؟ گفتم: به دلیل اینکه خالق من گفته «کُنْتُمْ قَلیلاً» یادتان نرود، شما کم بودید. «فَکَثَّرَکُم‏» (اعراف/86) یعنی شما کم بودید، شما را کثیر کردیم. خدا در قرآن گفته: یادتان نرود، کم بودید، زیاد کردیم. پیداست نعمت زیادی یک نعمت است که منت می‌گذارد. می‌گوید: یادتان نرود کم بودید، آمارتان را بالا بردم. این آیه را چه کنیم؟ می‌خواهی این آیه را پاک کنیم. اگر می‌خواهیم آیه را حذف کنیم بیاییم تنظیم خانواده.

یا در روایت داریم خدایا من ناله می‌کنم، از چه؟ از چه؟ از چه؟ «وَ قِلَّهَ عَدَدِنَا» خدایا ناله می‌کنم، عدد ما قلیل است، کم است، یعنی کمی عدد جای شکایت است، کثرت جای نعمت است. من که نمی‌توانم قرآن و حدیث را ول کنم، ببینم اساتید دانشگاه چه می‌گویند! ارتباط دختر و پسر حرام است. حالا بعضی از… نادر است، همه نیستند… بعضی از روانشناسان ما می‌گویند: نه! برای اینکه یک تعادل روحی برقرار شود، آدم باید یک رفیق داشته باشد، وقتی می‌روی مشاوره می‌بینی اینطور به تو می‌گویند. با کسی مشورت کنید که خالق شما است. خالق شما چه گفته است، مشاور چه دکتر، جامعه شناس و روانشناس و آیت الله را من کار ندارم، بحث این است که آن کس که مشورت می‌دهد، باید حرف خدا را بزند. دکتر می‌گوید: یک قاشق شراب بخور، برایت خوب است، روایات ما می‌گوید: خداوند شفا را در حرام قرار نداده است. ممکن است یک جایی را در یک لحظه تسکین بدهد، اما ممکن است، مثل صابون! صابون ممکن است یک جایی را فعلاً پاکش کند، اما استحکام پارچه را از بین می‌برد، حدیث هم داریم که «الدواء کالصابون» دوا مثل صابون است، صابون امروز چرک را می‌برد، اما استحکام لباس را کم می‌کند، خالق ما چه گفته است؟ هر چه خالق گفته است. هر جا سیلی خوردیم به خاطر این است که گوش به حرف خدا نداده‌ایم.

تبلیغاتی کردند راجع به شیر خشک! اوه… بعد از ده‌ها سال، حالا کنگره گرفته‌اند که خطرهای شیر خشک! اول کنگره در ایران بود، حالا کنگره‌های بین المللی! چند تا از این کنگره‌ها را هم من خودم سخنرانش بودم. بابا اسلام گفته است که بهترین غذا شیر مادر است. صد رقم چیز را هم ترکیب کنید، شیر مادر نمی‌شود. شما همه‌ی زن‌ها را هم در دیگ بجوشانی، زنان کره‌ی زمین همه‌شان در دیگ بجوشند، هیچکدام مادر نمی‌شوند. هیچ زنی مادر نمی‌شود. همه‌ی مردها را هم در دیگ بجوشانی، هیچ کدام پدر نمی‌شوند.

من یک وقت دیدم که در یک جایی نوشته بود که پیغمبر می‌گوید: «إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُم‏» هود مثلاً! «أَخُوهُم‏» را معنی کرده بود که همشهری! گفتم «أَخُوهُم‏» همشهری نیست. اخوت یعنی برادری! کلمه برادری یک باری دارد که همشهری آن بار را ندارد. یک چیزی را ما همینطوری کیلویی معنا می‌کنیم. مثلاً می‌گوییم اشک ما شور است، آب نمک است. بابا آب نمک شور است، اشک هم شور است، منتهی این اشک ما از ده ماده ترکیب شده است، هزار رقم هم آب نمک درست کنیم، آن آب نمک اشک نمی‌شود. هر وقت سرشیشه سینه مادر شد… آن کس که من را خلق کرده است، گفته است که در این معده گوشت خوک نرود. تمام! حالا هی بگویند… مسئولین تغذیه بگویند: نه! در غرب این گوشت را در یک حرارتی قرارش می دهیم که آن کرم کدو و کرم ترشین که از گوشت خوک تولید می‌شود، آن کرم‌هایش کشته شود. می‌گوییم: اسلام گفته است نخور! چه کرمش کشته شود، چه کشته نشود. شما کرمش را پنجاه سال است که فهمیده‌ای! ممکن است که یک آثار دیگری داشته باشد که 1350 سال دیگر بفهمی… هر علمی ارزش ندارد. من با رک می‌گویم به عنوان معلم قرآن! شما هم هر کدام… هر کدام ندارد دیگر، همه مسلمان هستید.

5- رعایت الویت در فراگیری علوم

آنچه می خوانیم در دانشگاه و یا در حوزه یا در آموزش و پرورش یا در هر مجلات، یا باید واجب باشد، یا مستحب! یا مشکل فردی را حل کند، یا مشکل جامعه را! یک بار دیگر، یا واجب، یا مستحب، یا مشکل فرد… با این خط کش، شما وارد کتاب‌ها بشوید، ببینید چقدر حرف‌هایی هست که دانستنش نه واجب است، نه مستحب است، نه مشکل من را حل کرد و نه مشکل جامعه را؟ اگر این علم‌ها را بیرون بریزیم، آن وقت لازم نیست که انسان… خیلی زود آدم دانشمند می‌شود. ما یک سری معطل می‌شویم به خاطر اینکه… مثل این‌هایی که بله! هر علمی ارزش ندارد.

قرآن بخوانم! «وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ» (بقره/102) قرآن می‌گوید: یاد می‌گیرند چیزهایی که ضرر دارد، اطلاع‌رسانی! حق ندارد کسی اطلاع‌رسانی کند، اطلاع‌رسانی گاهی مضر است. ما بیاییم در تلویزیون بگوییم: نه خیر! ما باید شفاف‌سازی کنیم. ما باید اطلاع‌رسانی کنیم! آقایان ایران! شفاف، شفاف! تا هفت روز دیگر در سیلوها گندم بیش‌تر نیست. خوب همین الان در دکان نانوایی چاقوکشی می‌شود. شما غلط کردی که شفاف‌سازی کردی! گندم نیست، بروید، بخرید، جبران کنید، تضمین کنید، مدیریت کنید، اینجا که ما اعلام کنیم که در سیلوها گندم نیست، خوب از حالا هنوز… مثل اینکه بگویند: آقا شما، هجده روز دیگر می‌میری! خوب این از حالا می‌میرد. هر جا… اگر علم غیب لازم بود، خود خدا به ما علم غیب می‌داد. لازم نیست و اصلاً ما خیلی از چیزها را نباید بدانیم. من اگر عیب شما را بدانم، اصلاً حاضر هستم دعوت شما را قبول کنم؟ ابداً ول کنم، اینها همه یک مشت افرادی هستند که نقاط ضعف دارند. شما اگر نقاط ضعف من را بدانی، یک دقیقه پای سخنرانی من می‌نشینی؟ برو بابا! شفاف‌سازی معنا دارد، ما کلمات را بد معنا می‌کنیم. هر علمی ارزش ندارد. قرآن گله می‌کند و می‌گوید: یک عده، بحث کردند، اصحاب کهف چند نفر هستند. سه تا بودند، چهار تا بودند، پنج تا بودند، شش تا بودند، قرآن می‌گوید: گله می‌کنید «رَجْماً بِالْغَیْب‏» (کهف/22) همینطور جرّ و بحث می‌کنند. چه کار داری که حالا چندتا بودند؟

هنر اصحاب کهف این بود که این‌ها هجرت کردند، از رفاه و شهر گذشتند، که فکر و دینشان را حفظ کنند. شما هم اگر دیدی، در یک اداره، در یک اتاق، در یک مدرسه، در یک دانشگاه، در یک منطقه، مشکل داری، اگر اینجا باشی به خلاف گرفتار می‌شوی، جایت را عوض کن! اصحاب کهف جایشان را عوض کردند، از خیر خانه گذشتند و رفتند و در غار زندگی کردند، که گناه و خلاف نکنند، در این است، حالا یا سه تا یا چهارتا! قرآن انتقاد می‌کند که به جای اینکه بفهمند اصحاب کهف یا… من در آن جلسه گفتم، نشستم فکر کردم، ذوالقرنین 20 تا کار مهم کرد، با این سدی که ساخت، 20 تا کار مهم کرد. مهم این است که ذوالقرنین کارهایش را ببینیم که چی هست، صنعت را به محله و منطقه محروم برد، از ساده‌ترین آدم‌ها، مهم‌ترین پروژه‌ها را عمل کرد، گفتند: پولت می‌دهیم، گفت: پول نمی‌خواهم، با اینکه در رفاه بود، به شرق و غرب دنیا سفر کرد، کارهای ذوالقرنین را… حالا بگوییم ذوالقرنین نمی‌دانم حالا کی است یا کی؟ جلسه تاریخی بوده، چرا گفتند ذوالقرنین؟ هنوز هم هستند آدم‌های اینطوری! آدم برود در حرم امام رضا(ع) به جای اینکه با امام رضا(ع) حرف بزند، نگاه می‌کند می‌گوید: این لوستر برای زمان مظفرالدین شاه است. الان سه میلیارد قیمتش هست. آن کاشی‌های آن طرف نمی‌دانم برای زمان شاه عباس است. امام رضا(ع) را ول کرده است، لوستر سقف را قیمت می‌کند. ما خل کم نداریم.

یک کسی آمده بود از مکه می‌گفت: در مکه 724 بلندگو است، گفتم: تو این همه راه رفتی، بلندگوها را شمردی، خوب طواف می‌کردی! هر علمی ارزش ندارد. هر افشاگری ارزش ندارد. هر شفاف‌سازی ارزش ندارد…

6- گشودن راه‌های تحقیق برای رسیدن به معرفت و هدایت

تحقیق باید راهش باز باشد، ولو در وسط جنگ! در قرآن یک آیه داریم، می‌گوید: در وسط جنگ اگر یک کسی گفت می‌خواهم تحقیق کنم، شمشیر را نگهدارید، بگویید: برو تحقیق کن! شخصی به نام صفوان نامه نوشت به پیغمبر که دو ماه به من فرصت بده درباره‌ی اسلام تحقیق کنم. گفت: چرا دو ماه؟ چهار ماه! بعد قرآن می‌گوید هیچی متعرض اسلام… «ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ» (توبه/6) عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. یعنی با اسکورت ببریدش خانه که کسی در مسیر راه هم به او متعرض نشود. «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکین‏» یعنی اگر یکی از مشرکین «اسْتَجارَک‏» از تو امان خواست، که تحقیق کند، «فَأَجِرْهُ» به او امان بده…

در تحصیل حتی اگر بالاترین شخص علمی هم هستید، با مخاطبت تواضع کن، پیغمبر(ص)… قرآن بخوانم: پیغمبر خوب دیگر اول مرد هستی، با مشرکین که حرف می‌زند، می‌گوید: یا من یا تو، یا درست می‌گوییم، یا غلط است، بنشینیم، صحبت کنیم. «إِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ» (سبأ/24) یعنی یا من یا تو! «لَعَلى‏ هُدىً أَوْ فی‏ ضَلالٍ مُبین‏» یا من یا تو، یا صاف می‌رویم، یا کج می‌رویم، بنشین گفتگو کنیم! بنشین ثابت کنم که… تواضع کنیم. تواضع کنیم. این خیلی مهم است. کسی را تحقیر نکنیم. بین شاگردان فرق نگذاریم. همه را با یک چشم ببینیم.

گاهی بلد نیستیم، بگو بلد نیستیم. «قُل» قرآن بخوانم. خدا به پیغمبر می‌گوید: «قُل» بگو. «إِنْ أَدْری‏» (جن/25) بگو بلد نیستم. بگو بلد نیستم. خیلی شیرین است. بگو بلد نیستم.

7- دوری از مدرک گرایی و فخر فروشی

درس می‌خوانیم برای مدرک درس نخوانیم. این یادداشت‌های کتاب‌هایی ما داشتیم. حوزه‌ی علمیه‌ی قم بردند. گفتند: سطح چهار، سطح چهار یعنی بالاترین مدرک حوزه، مثل دانشگاه که بالاترین مدرکش دکتر است، بعد مدیر حوزه گفت: آقای قرائتی تبریک می‌گویم. به شما سطح چهار دادیم. گفتم: خوب «الْحَمْدُ لِلَّه‏»! گفت: خوب کی می‌آیی بگیری؟ گفتم: من در عمرم یک متر راه برای مدرک نرفتم. یک متر راه! حالا هم برای قم نمی‌آیم. اگر گذر من به قم افتاد…

به حما گفتند: چه شد دانشگاه آمدی؟ گفت: بار به من خورد! اگر بار به من خورد، کار داشتم قم می‌آیم. وگرنه برای مدرک نمی‌آیم. اگر کسی آمد… یک روز مدیر حوزه گفت: من امروز تهران می‌آیم، کجا هستی مدرک را بیاورم. بالاترین مدرک را آوردم. حالا اصلاً کسی کار به مدرک من دارد؟ حالا من دکتر هستم یا آیت الله، مردم نگاه می‌کنند، اگر استفاده کردند تلویزیون را روشن می‌کنند. چه دکتر، چه آیت الله. یکوقت هم می‌نویسیم استاد حوزه و دانشگاه. مردم می‌نشینند، خاموش می‌کنند. مردم دیگر کار به لقب ندارند. اگر در کوچه و پس کوچه‌ها غذا خوب باشد، از سر دیوار می‌آیند غذا را می‌خرند. اگر نبش فلکه بهترین تابلو را بزنی، غذایت خوب نباشد، نمی‌خرند. برای مدرک درس نخوانیم. مدرک بد نیست. من هم دارم و شما هم داری. نیت شما مدرک نباشد. برای مدرک نباشد.

امیدوارم که آغاز سال تحصیلی بر حوزه و دانشگاه، آموزش و پرورش و تربیت معلم… جمهوری اسلامی چند تا کار شیرین کرد. تمام این طناب‌های زمان شاه را قیچی کرد. زمان شاه می‌گفتند: دانشگاه وسط شهر! چه کسی گفت؟ دیدیم بیرون شهر روی تپه‌ها دانشگاه می‌سازند. دانشگاه شنبه تا چهارشنبه! چه کسی گفت؟! ترم پنجشنبه و جمعه می‌گذاریم. استاد دانشگاه باید 60 ساله باشد. چه کسی گفت؟ هشتاد ساله هم می‌تواند درس بدهد، درس بدهد. دانشجو باید سن‌اش بیست سال باشد. چه کسی گفت؟ سیزده ساله هم درس را می‌فهمد بیاید بنشیند. دانشگاه باید مفت باشد. چه کسی گفت؟ پول می‌گیریم درس می‌دهیم. (خنده حضار) یک مشت کی گفت و کی گفت، این طناب‌ها را قیچی کردند. آنوقت می‌دانید نتیجه‌اش چه شد؟ چند میلیون تحصیل کرده به جمهوری اضافه شد. اینکه می‌گوییم که ما در اسلام فارغ التحصیل نداریم. کتمان نداریم. تحصیل از هر شخص، این چهارمین… اینقدر… خدا کند من دلم می‌خواهد دنبال یک کسی آمدم، رهبری این کار را قبول کند، خودم دیگر از پا افتادم وگرنه خودم قبول می‌کردم. یک کسی در ایران بیاید مسأله‌ی ازدواج را حل کند. ازدواج غول شده است. دخترها بزرگ شدند، پسرها بزرگ شدند، مثل دو تا طناب، اصلاً گره نمی‌خورند. اگر اینها نخ قرقره بودند گره می‌خوردند. دختر چشمش باز می‌شود. پسر جای دیگر چشمش باز می‌شود. مثل آدمی که صد تا رستوران دیده است. تا می‌آید این هم غذا است، ما که نیستیم! فردا شب دیگر نمی‌آید. چون رستوران‌ها باز است، دیگر در خانه نمی‌ایستد. این اگر رستوران را بسته باشد، غذای شور هم باشد، می‌خورد می‌گوید: دست شما درد نکند. ما رستوران‌ها را باز کردیم، سن ازدواج بالا رفته است. یک قهرمانی می‌خواهد تمام قیودی که ریشه‌اش در عقل نیست، ریشه‌اش در وحی نیست، نه خدا گفته، نه عقل می‌گوید. همینطور آداب و رسوم است، همه‌ی نخ‌ها را پاره کند و ازدواج آسان شود. 

خدایا وسیله‌ی رشد ما را در تحصیل، در ازدواج، در مشورت، در صنعت، تمام راه‌های رشد ما را باز و موانع را برطرف بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

«سؤالات مسابقه»

1- اولین آیه سوره علق به چه امری تأکید دارد؟
1) خواندن و آموختن
2) ذکر نام خدا
3) خواندن به نام خدا
2- بر اساس آیه 157 سوره اعراف چه چیزی در تورات و انجیل آمده است؟
1) اقامه نماز و ادای زکات
2) نام و نشان پیامبر اسلام
3) اسلام آوردن یهودیان و مسلمانان
3- بر اساس قرآن، چه کسی را خدا و فرشتگان و مؤمنان لعنت می‌کنند؟
1) افراد بی‌نماز
2) افراد بداخلاق
3) کتمان کنندگان حق
4- بر اساس قرآن، اولین معلّم قرآن کیست؟
1) خداوند متعال
2) رسول گرامی اسلام
3) جبرئیل امین
5- آیه 6 سوره توبه، بر چه امری تأکید دارد؟
1) جهاد با کافران
2) پناه دادن به کافران حقیقت جو
3) صلح و سازش با کافران

Comments (0)
Add Comment