2- حکومت بر اساس مصلحت، نه تحکّم و زورگویی
3- اعتدال میان خنده و گریه
4- مذمّت دنیادوستی و دنیاپرستی
5- خطر تخریب محیط زیست از نگاه قرآن
6- نابودی زمین، به خاطر اسراف و تبذیر
7- کسب درآمد برای زندگی بهتر
موضوع: تأکید دین بر بهرهگیری درست از دنیا
تاریخ پخش: 16/03/98
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در جلسه قبل بحث بود که آیا دین مانع ماست یا راهگشای ماست؟ چه کمال و ارزشی است که در سایهی دین نمیتوانیم به آن برسیم و اگر دین نداشتیم، بی دینها بودند، لا ابالیها و آدمهای فاسق، آنها موفقتر هستند. آخر بعضیها فکر میکنند دین یک بار است. دین اهرم است، بار نیست. آنجا که اسلام محدودیت کرده است، محدودیتها ارزش است. شما جوراب که پایت میکنی پایت را محدود میکنی. پایت را که در کفش میکنی پایت محدود میشود اما این محدودیتها برای حفظ پای شماست. لباس هم که آدم میپوشد محدود میشود ولی خوب این محدودیت جلوی سرما، گرما، حوادث، کجا دین محدودیت نابجا کرده است؟ چه کمالی است که در دین نیست و جای دیگر هست؟ بله گاهی وقتها آدم نمیفهمد.
1- دستورات دین برای زندگی بهتر
نمیدانم این را گفتم یا نگفتم. اسلام میگوید: گوشت خوک نخور. تمام! مسلمانها نخوردند و غربیها خوردند. چند سال پیش، چند دهه قبل اینها متوجه شدند که گوشت خوک دو رقم کرم کدو و کرم ترشین تولید میکند و این برای انسان ضرر دارد. گفتند: گوشت خوک نخورید. یعنی غربیها هم مثل مسلمانها شدند. بعد از مدتی دوباره گفتند: بخوریم. گفتند: چه شد دوباره بخوریم؟ گفتند: در فلان درجه حرارت کرمش را میکشیم. از اسلام میپرسیم: قرآن تو که میگویی گوشت خوک نخور، در فلان درجه کرمش را کشتند، میگوید: کرمش را چند سال است نفهمیدی؟ من هزار و چهارصد سال پیش گفتم: نخور، تو چهل سال، پنجاه سال پیش فهمیدی کرم دارد. حالا باز میگویی کرمش را میکشیم. ممکن است یک عیب دیگر داشته باشد که همینطور که کرمش را 1400 سال نفهمیدید، ممکن است مشکلات دیگر داشته باشد که هزار و… بگویید… چهارصد سال دیگر بفهمیم. ما که نمیتوانیم علممان را، احکام خدا را با علم خودمان قد بزنیم. چرا اسلام گفته چه، چرا اسلام گفته چه؟ ما چه بلد هستیم؟ قرآن میگوید: همه شما با هم یک ذره سواد دارید. «وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» قاری: «وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» (اسراء/85) نمیدانیم. آن کسی که خوک را خلق کرد، مرا هم خلق کرد، گفت: این گوشت خوک وارد این بدن نشود. فهمیدیم فهمیدیم، نفهمیدیم نفهمیدیم.
یک نکته برای شما بگویم. سه رقم دستور داریم: فوق عقل، ضد عقل، طبق عقل، این را یاد بگیرید. برای مباحثه خوب است. یکوقت میخواهید با کسی حرف بزنید، سه رقم دستور داریم. فوق عقل، طبق عقل، ضد عقل. در اسلام دستوری ضد عقل نیست. هیچ جای اسلام شما نمیتوانی بگویی: این دستور ضد عقل است. اما لازم نیست اگر ضد عقل نبود طبق عقل ما باشد، ممکن است یک چیزی فوق عقل ما باشد. بعداً معلوم شود. اصلاً ممکن است بعد هم معلوم نشود. یک آیه در قرآن داریم میگوید: جهنم نوزده مأمور دارد. «عَلَیْها تِسْعَهَ عَشَرَ» قاری: «عَلَیْها تِسْعَهَ عَشَرَ» (مدثر/30) این آیه قرآن است یعنی جهنم نوزده مسئول دارد. هروقت آدم این آیه را میخواند میگوید: نوزده تا، یکی دیگر رویش بگذار بشود بیست تا. تو که میلیارد میلیارد فرشته داری، «وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ» قاری: «وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ» (مدثر/31) آیه قرآن است. یعنی لشگر خدا ملائکه را جز خدا نمیداند. میلیارد میلیارد فرشته داری حالا به جهنم که میرسد جیره بندی میکند و میگوید: نوزده تا، هروقت آدم این آیه را میخواند که جهنم نوزده تا، میگوید: یکی دیگر رویش بگذار بیست تا شود. خدا میگوید: مخصوصاً گفتیم: نوزده تا ببینیم فضول کیست. «وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلَّا» قاری: «وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَهً» (مدثر/31) ما عدد را مخصوصاً گفتیم: نوزده تا ببینیم فضول کیست. چه گفتم؟ گرفتید؟
دستور یا ضد عقل است کمک کنید… یا طبق عقل است، یا فوق عقل است. ضد عقل دستور نداریم. اما لازم نیست هرچه اسلام میگوید طبق عقل ما باشد. ممکن است بعداً بفهمیم. چند نمونه دیروز گفتیم که اسلام مانع صنعت نیست. مانع انحراف است. اسلام مانع سینما نیست، مانع فیلم بد است. مانع پرواز نیست، مانع بمباران است. مانع علم نیست، مانع کودک کشی است. مانع اختراع نیست، مانع انحصار است. مانع قدرت نیست، مانع ظلم است. تا اینجا گفتیم، امروز در این جلسه باقیاش را بگوییم.
2- حکومت بر اساس مصلحت، نه تحکّم و زورگویی
اسلام مانع حکومت نیست، مانع تحکم است. فرق بین حکومت و تحکم چیست؟ در خانه مرد حکومت دارد اما حالا مرد که حکومت دارد حق تحکم هم دارد؟ باید اینها را جدا کرد. حکومت چیست و تحکم چیست؟ حکومت یعنی تدبیر، حاکم اسلامی یعنی امور مسلمانها را تدبیر میکند، مدیریت کردن. مرد حق دارد در خانه حکومت کند یعنی طبق عقل مدیریت کند. اما حق دارد تحکم کند و به زنش زور بگوید؟ تحکم یعنی زور بگویی. بله طبق عقل دستور بده و بگو: مصلحت این است. به این دلیل قبول است اما چون من مرد هستم و تو زن هستی، باید گوش به حرف من بدهی، نه! این زور میگویی. منطق در چشم هست. مدیریت براساس منطق روی چشم، مدیریت براساس زور ممنوع!
خدا در قرآن میگوید: حکومت برای انبیاء است. «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ» قاری: «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ» (ص/26) یا داود، به حضرت داود میگوید: «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ» تو حکومت دستت است. ما چند پیغمبرمان حکومت داشتند، حضرت سلیمان حکومت داشت. حضرت داود حکومت داشت، حضرت یوسف حکومت داشت. ذوالقرنین حکومت داشت. حکومت بد نیست، تحکم بد است. زور بد نیست، ظلم بد است. تفاوت بد نیست، تبعیض بد است. فرق بین تفاوت و تبعیض چیست؟ تفاوت یعنی شرایط مختلف، برنامههای مختلف، شما لیوان را از این طرف گذاشتی معمولی، درونش آب میریزند. شیر، چای و شربت میریزند. اما اگر لیوان را دمر کردی هیچی درونش نمیریزند. نباید گفت: آقا چرا در آن لیوان ریختی و در لیوان ما نریختی، خوب او لیوانش را صاف گرفته بود و لیوان تو دمر بود. همه جا یکسان بودن عدالت نیست، مثلاً اگر یک دبیر بگوید: چون من معلم عادلی هستم از دم به همه شاگردها هفده بدهد، این خل بازی است. این عدالت است؟ یا یک پزشک در بیمارستان بیاید و بگوید: من پزشک هستم، به همه یکی سرم بزن! عه…. نه من میخواهم عادل باشم، همه یکسان! اصلاً بعضی جاها اگر همه یکسان باشند خل بازی است. همه مریضها یکی یک سرم بزنند. همه شاگردها نمره هفده، این خل بازی است و باید تفاوت باشد. «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً» قاری: «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ» (سجده/18) مؤمن و فاسق یکسان باشد… آن کسی که درست میرود با کسی که کج میرود یکسان باشد؟ «أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ» قاری: «أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدى» (یونس/35) تحکم مثل چه؟ مثل اینکه میگوید: «وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ» قاری: «وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ» (هود/59) حکومت خوب و تحکم بد، زور خوب… چه شد؟ ظلم بد.
حضرت موسی ماشاءالله یک بازویی داشت، یک سیلی در گوش یک نفر زد، فوری مرد. آیه قرآن میگوید: «فَوَکَزَهُ مُوسى فَقَضى» (قصص/15) سیلی زد و مُرد. حضرت امیر در قلعه خیبر را یک دستی گرفت و کند. چهل تا زورمند نمیتوانند، زور خوب است، ظلم بد است. شادی خوب است، غفلت بد است. ما باید اصل خنده را در فرهنگمان بیاوریم. من اگر بتوانم در تلویزیون پنج، شش بار خنده را اضافه کنم، میلیونها مخاطب بیشتر میشود. ما از خنده باید استفاده کنیم.
3- اعتدال میان خنده و گریه
قرآن برای خنده میگوید: «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکى» قاری: «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکى» (نجم/43) خدا هم میخنداند و هم میگریاند. ما فقط گاز اشک آور نیستیم که بگریانیم. مواردی خنده و مواردی گریه. ولی بد مستی بد است. «لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ» قاری: «لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ» (قصص/76) فرح یعنی بدمستی، شادی خوب است و بد مستی بد است.
یک کسی نزد پیغمبر آمد و یک مقدار خرما آورد و گفت: این هدیه است. دست شما درد نکند، خرما را که خورد به پیغمبر گفت: پولش را بده. پیغمبر خندید و بعد گاهی که خسته میشد، میگفت: گاهی آن عرب میآمد و مرا میخنداند. گاهی آدم باید بخندد. خنده درمانی اصل است کما اینکه گریه هم اصل است. بعضی اگر گریه نکنند به مرضهای خطرناکی ممکن است مبتلا شوند. گریه سر جایش و خنده هم سر جایش، داشتن بد نیست، دل بستگی بد است. قرآن میگوید: دنبال پول بروید.«وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّه… فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاهُ» قاری: «فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاهُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» (جمعه/10) قرآن میگوید: روز جمعه هم کار را تعطیل نکنید. تا قبل از نماز جمعه مشغول کار شوید. «إِذا نُودِیَ لِلصَّلاهِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَهِ فَاسْعَوْا» (جمعه/9) صدای اذان نماز جمعه که شد، با دو به نماز جمعه بروید. «فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاهُ» نماز جمعه که تمام شد فوری بروید مغازه را باز کنید. دنبال پول بروید، امام باقر بیلی داشت، مشغول کشاورزی اطراف مدینه بود. یکی گفت: بروم امام باقر را نصیحت کنم که تو پسر پیغمبر در این هوای داغ چرا اینقدر دنبال دنیا هستی؟ آمد نصیحت کند، امام باقر فرمود: من دنبال دنیا نیستم، خرجی زن و بچه عبادت است.
زن برای مرد کار کند اسلام چه میگوید، مرد برای زن کار کند اسلام چه میگوید. مرد اگر برای خانمش کار کند، برای خرجی زن و بچه گفته: «کالمجاهد» مثل مجاهد است. «کال» دارد، «کالمجاهد» یعنی مثل مجاهد است. اما اگر زن برای شوهرش خانهداری کند میگوید: «جِهَادُ الْمَرْأَهِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ» (من لایحضرهالفقیه، ج 4، ص 416) نمیگوید: «کالجهاد» زن اگر در خانه کار کند جهاد است، مرد اگر برای خانمش کار کند مثل جهاد است. گرفتید چه شد؟ نصفش را من میگویم و نصفش را شما بگویید. اگر زن برای شوهرش کار کند… بلند بگویید… جهاد است. اگر مرد برای زنش کار کند، مثل جهاد است. جهاد نیست. یعنی داروخانه میرود میگوید: مشابهاش را داریم. مشابه مجاهد است. «کالمجاهد» یعنی مثل مجاهد است.
4- مذمّت دنیادوستی و دنیاپرستی
دنبال دنیا بروید اما وابسته نشوید. قرآن یک آیه دارد میگوید: تو حیف هستی، همه هدفت دنیا باشد. «أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا» قاری: «أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا» (توبه/38) تو خودت را به دنیا فروختی؟ دنیا زودگذر است. دنیا قلیل است. تو انسان هستی و دنیا جماد است. جماد باید عقب انسان برود نه انسان عقب جماد برود. دنیا خوب است و دنبالش هم برو، دستور قرآن است میگوید: «وَ ابْتَغُوا» (بقره/187) امر است، دنبال پول بروید اما میگوید: اسیر پول نشو. تفریح خوب است. پچههای یعقوب گفتند: با چه برنامهای یوسف را از پدر جدا کنیم؟ گفتند: تفریح، اگر بگوییم: ما میخواهیم ورزش برویم، یوسف هم بیاید با ما به ورزش برویم، ورزش یک دلیل عقلی و منطقی است و هیچوقت یعقوب نمیگوید: نخیر! بچه ورزش و تفریح نمیخواهد. آمدند نزد پدر و به پدر گفتند: «أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ» (یوسف/12) یوسف را فردا بفرست با ما بیاید، «یَرتع» بچرد، تاب بخورد. «یلعب» بازی کند. حضرت یعقوب هم تسلیم شد. یعنی نیاز نوجوان به ورزش به قدری قوی است که یعقوب هم بچهاش را تحویل داد و گفت: او را ببرید.
میگوید: دنیا خوب است به شرط اینکه مغزش را ببینید. «یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا» قاری: «یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غافِلُونَ» (روم/7) ظاهر را میبینی، مغزش را هم ببین. قرآن گله میکند و میگوید: بعضیها، ما در فارسی میگوییم: فلانی عقلش در چشمش است. بعضی فقط ظاهر را میبینند،«یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غافِلُونَ» توجه به دنیا خوب است اما غفلت از آخرت بد است.
5- خطر تخریب محیط زیست از نگاه قرآن
تخریب بد است، «ظَهَرَ الْفَسادُ» قاری: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ» (روم/41) قرآن میگوید: این بشر هم دریا را خراب کرد و هم زمین را خراب کرد. جای دیگر میگوید: «لِیُفْسِدَ فِیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ» قاری: «لِیُفْسِدَ فِیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَساد» (بقره/205) اینها آیه قرآن است که خوانده میشود. یعنی بعضی انسانها تخریب میکنند، تخریب حرام است. میخواهد کلاهش با پوست بره باشد. یک بچه برهای که میتواند فردا چهل کیلو گوشت به مردم بدهد، این بچه بره را میکشد برای اینکه از پوستش یک کلاه درست کند. بعد از انقلاب رفتیم کاخ شاه را ببینیم، دیدیم پای یک فیل را قطع کردند، مثل یک ستون آنوقت در این جا سیگاری درست کردند. یعنی آن کسی که سیگار میکشد ته سیگارش را در این جا سیگاری بگذارد که این جا سیگاری با پای یک فیل است. همه پا بود فقط وسطش یک چیزی مثل نلبکی بود. یعنی یک فیل را میکشی برای جا سیگاری؟ یک بچه گوسفند را که میتواند چهل کیلو گوشت بدهد، میکشی برای اینکه پوستش را کلاه کنی؟ خیلی ما اسراف میکنیم.
من نگران این آیه هستم، «وَ أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ» قاری: «وَ أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ» (انبیاء/9) خدا گفت: ما کسانی را که اسراف میکنند به هلاکت میاندازیم. در برق اسراف میکنیم. یک عده منزل امام نشسته بودند، امام اتاق دیگر بود. امام آمد دم اتاق پرده را کنار کرد و اینها را دید و رفت. گفتند: امام اینجا آمد، کار داشت؟ گفتند: نه، امام فکر کرد لامپ بیخود روشن است، آمد لامپ را خاموش کند. چرا ما باید به جایی برسیم که وزیر مملکت بیاید بگوید: هر خانهای یک لامپ خاموش کند؟ این سفارش نمیخواهد، خودمان باید خاموش کنیم.
6- نابودی زمین، به خاطر اسراف و تبذیر
یکی از مسئولین چین سر سفره غذا که میخورد یک دانه برنجش ریخت. این یک دانه را برداشت خورد، ایرانی یک خرده به او نگاه کرد و گفت: نگاه نکن، ما بیش از یک میلیارد آدم هستیم، هرکس یک دانه برنج اسراف کند، میدانی چند کیلو میشود؟ یکی یک لامپ خاموش کند، مشکل برق حل میشود. وضو میگیری شیر را باز کن و ببند، این شیر را باز میکند و همینطور وضو میگیرد و همینطور آب میرود. دوش را باز میکند و صابون میزند. بابا صابون بزن و بعد دوش را باز کن. حدیث داریم با ده سیر آب باید بتوانید وضو بگیرید. اگر بیشتر مصرف میکنید اسراف میکنید. حدیث داریم با سه کیلو آب میتوانید، البته کیلو و اینها در روایت نیامده است ولی چیز میکنند… معادل سازی میکنند که این مسأله این است. در ساختمان چقدر اسراف میشود؟ به اسم دین چقدر اسراف میشود؟ اصلاً بعضی نذرهای ما غلط است. میگوید: نذر کردم جلوی هیأت گاو بکشم. نذرت غلط است. چون در خیابان گاو بکشی خیابان خونی میشود و باید کلی شیلنگ بگیریم و خانه را بشوییم. نذرت غلط است. نذر کن گاو بکش اما چرا در خیابان؟ یک جایی که مصرف آبش کم باشد.
اسراف در دارو، اسراف در ماشین، اسراف در سخنرانی… تو میتوانی همه حرفهایت را در یک ربع بزنی، در بیست دقیقه بزنی، چرا یک ساعت و نیم لفت دادی؟ من با طلبهها صحبت میکردم گفتم: خطبههای حضرت امیر را شما حق ندارید بخوانید. حضرت امیر عرب بود و مردم هم عرب بودند. نه تو عرب هستی، نه اینهایی که اینجا نشستند، بگو: بسم الله الرحمن الرحیم، بحث امشب این است. جمعش کن، مردم حوصله ندارند. قدیم مردم میپختند و بعد بی حوصله شدند از رستوران غذا خریدند. بی حوصلهتر شدند ساندویچ خریدند، بی حوصلهتر شدند آب میوه میخورند و دیگر حوصلهی جویدن ندارند. خنده داریم و بد مستی نداریم. دنبال پول برو و پول جمع کن، جمع کردن پول خوب است اما کنز بد است. قرآن میفرماید: به این میرسیم…
امیرالمؤمنین فرمود: «لَوْ لا کَرَاهِیَهُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أَدْهَی النَّاسِ» (نهج البلاغه، خطبه 200) به حضرت علی گفتند: سیاست تو مثل معاویه نیست. فرمود: سیاست خوب است، حقهبازی بد است. معاویه حیله میکند. اگر برای حیله نبود من هم بلد هستم چه کنم. یک روز ماه ربیع بود، طلبهها تصمیم گرفتند با آیت الله العظمی استادشان شوخی کنند، گفتند: ماه ربیع است، چه کنیم؟ گفتند: آقا که منبر رفت، تا گفت: بسم الله الرحمن الرحیم، درس را شروع کند، همه بلند شویم برویم. آقا روی منبر خیط شود. طراحی کرد و آقا روی منبر رفت، گفت: بسم الله الرحمن الرحیم، بحث امشب، بحث امروز… تا گفت: بحث امروز همه بلند شدند رفتند. آقا دید که این برنامهریزی شده است. گفت: خیلی خوب، برنامه ریختید که من را روی منبر خیط کنید، پس برگردید تا ببینید من چه میکنم. طلبهها گفتند: برگردیم ببینیم استاد دماغ سوخته چه میگوید؟ گفت: بنشینید، نشستند، آقا از منبر پایین رفت. گفت: یک به یک!
من روزی که در تلویزیون رفتم، قطب زاده گفت: آمدی چه کنی؟ گفتم: مطهری مرا فرستاده است. گفت: بیخود! ما دو تا آخوند را بیشتر راه نمیدهیم یکی امام و یکی آیت الله طالقانی. گفتم: چرا؟ گفت: شما روضهخوان هستید، میخواهید مردم را… اینجا جای روضه نیست. تلویزیون جای هنر است. گفتم: من هنرمند هستم. هنرمندها را دعوت کن دو ساعت چنین اینها را بخندانم که لبشان را نتوانند جمع کنند نه با دلقک بازی با حرفهای حکیمانه، جمع شدند هنرمندان تلویزیون ساعت گذاشتند، من دو ساعت اینها را خنداندم. به هم نگاه کردند و گفتند: نه، بعد گفت: نه پس تو هنرمند هستی. عمامهات را بردار که در تلویزیون باشی ولی عمامه نداشته باشی. گفتم: شما به لباس من گیر دادی؟ چه کار به لباس من دارید؟ کار به لباس من نداشته باشید. هروقت اولین تلفن شد که آقا ما خسته شدیم بس است، قطع کنید. چه کار به لباس من دارید؟
در جلسههای زنانه هیچ مردی نیست همه خانم هستند. این خانم سخنران با چادر مشکلی حرف میزند. آقا اینجا که هیچ مردی نیست، چادر مشکیات را کنار بگذار و با مانتو سفید و کرمی، یک رنگ خوش رنگی، چرا اینکه باید حدیث گوش بدهد یک ساعت سیاه ببیند؟ چرا باید سیاه ببیند؟ بله چادر مشکی برای خیابان خوب است. جایی که مرد است جاذبه را کم میکند اما وقتی همه دختر هستند، همه زن هستند، من خودم سخنرانی میکنم سعی میکنم زود عبایم را بیاندازم چون رنگ سفید، قشنگ است. یعنی جاذبه دارد. اما رنگ سیاه، به من نگاه کنید. (خنده حضار)
«لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِین» قاری: «لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِین» (بقره/69) قرآن میگوید: رنگ باید دلشاد باشد. اسلام میگوید: لباس سفید بپوشید تا چرک شد بفهمید، ما میگوییم: سیاه و قهوهای و سرمهای که هرچه چرک شد نفهمیم. دین را کج میفهمیم. خیلیها با خنده جذب میشوند. خیلیها با محبت جذب میشوند. این مقام معظم رهبری شبها یک شب با اساتید دانشگاه، یک شب با شعرا، یک شب با قاریها، یک شب با خانواده شهیدها، همه امام جمعهها خوب است این کار را بکنند. این امام جمعه شهر امشب خطاطهای شهر را جمع کند، شاگرد اولهای شهر را جمع کند که این رابطه باید برقرار شود.
7- کسب درآمد برای زندگی بهتر
درآمد، اسلام مانع درآمد نیست. حتی گفته اگر اینجا زندگی نمیگردد جای دیگر برو. «وَ مَنْ یُهاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» قاری: «وَ مَنْ یُهاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثِیراً وَ سَعَهً» (نساء/100) آیه قرآن است، میگوید: اگر در یک منطقه چرخت نمیچرخد بلند شو به یک منطقه دیگر برو. روی میخ نشسته میگوید: آخ، بلند شو برو آن طرف بنشین. بندرعباس داغ است، خوب بندرعباس داغ است، ملایر برو. همه نمیتوانند بروند، آنهایی که میتوانند بروند. حوزههای علمیه، مدارس میتوانند جا به جا شوند. اصلاً چه کسی گفته تابستان روز درس بخوانیم؟ اشکال دارد دانشگاهها و مدارس تابستان شبها درس بخوانند؟ ساعت ده شب تا دو بعد از نصف شب، مگر خمیرگیرها سحر بلند نمیشوند؟ جایت را عوض کن، زمانش را عوض کن، کتابت را عوض کن. گاهی اگر مدیریت زمان نباشد میدانی چند میلیارد پول آتش میگیرد؟ بچه مدرسه میآید صبحانه خورده، دیشب خواب هم کرده، صبحانه هم خورده است. میآید مدرسه ساعت اول میگویند: ورزش، تا شکم پر است میدوانند. ساعت دوم میگویند: نقاشی، خطاطی، دم ظهر که میشود میگویند: ریاضی، مخش که خسته شد، میگویند: ساعت ریاضی. آخر سال نتیجه این است که بچه در ریاضی و زبان و بعضی درسها شکست میخورد. چرا؟ برای اینکه برنامه آموزشی غلط بود. آنوقتی که شکمش سیر بود دواندند وقتی گرسنه شد، گفتند: بنشین ریاضی یاد بگیر. ما بلد نیستیم چه کنیم. بعضی مردم بلد هستند.
این قمصر کاشان فصل گل که میشود دیگها را برمیدارند گلاب میگیرند. خوب فصل گل یک ماه بیشتر نیست. یک ماه فصلی که گذشت، عرق بیدمشک میگیرند، عرق بیدمشک یک ماه، عرق نعنا میگیرند. بیست رقم عرقیات درست میکنند. باید از زمانها استفاده کنیم. افرادی هستند مثلاً سالن آمفی تئاتر میسازد، در اداره و وزارتخانه سالن کج است. سالی پنج جلسه بیشتر درونش نیست. حال آنکه اگر یک سالن چهارگوش صاف بسازد، مثل بنده الآن اینجا، سالن صاف است. اگر سالن صاف باشد میشود درونش خوابید، میشود درونش میز پینگ پونگ گذاشت، میشود درونش عروسی کرد، افطاری داد، ولی کج میکنیم میگوییم: آمفی تئاتر، خاصیتش سالی پنج سخنرانی است. ما برای یک کیلو آرد گاهی یک نانوایی درست میکنیم. بلد نیستیم. تا نفت داشته باشیم همین بساط را داریم. ما باید یک مدتی احساس کنیم چیزی نداریم یک خرده عقلمان را به کار بیاندازیم و استفاده کنیم.
از زمین بیشتر می شود استفاده کرد. از آب بیشتر میشود استفاده کرد. از برق میشود استفاده کرد. من بارها این مثال را زدم. بارها، یک شکاف خدا در صورت شما به نام لب گذاشته است. گفته: ببین چقدر از این شکاف کار میکشند. با همین شکاف سینه مادرت را بمک. با همین شکاف سخنرانی کن. با همین شکاف اکسیژن بگیر، با همین شکاف کربن پس بده. با همین شکاف ببوس و با همین شکاف فوت کن، با همین شکاف سوت بکش. حالا اگر دست مهندسین میدادی، یک لوله میکردند خرج کربن، از این طرف یک لوله فرو میکردند برای ورود اکسیژن. یک دکمه برای بوسیدن، چشیدن، مکیدن، کله ما پر از دودکش و دکمه میکردند. صرفهجویی در همه چیز به خصوص در عمر، آقایانی که مشهد آمدید، در رواقها، در صحنها، اتاقهایی هست برای پاسخگویی، بگو: آقا بنشین نمازم را بخوانم، نکند نماز من غلط باشد. شما که چند روز مشهد هستید، پنج دقیقه بروید نماز را اصلاح کنید. بلد نیستیم یک عمر ممکن است نماز غلط بخوانیم و حال اینکه این همه طلبه و عالم و فاضل هستند. استفاده کنیم.
خدایا تو خودت میدانی ما چقدر هدر رفتیم. روزها، دقیقهها، ساعتها، ماشینها، داروها، کاغذها و مقواها، چقدر هدر رفتیم، آنچه تا حالا از نعمتهای تو را هدر دادیم و اسراف کردیم که گناه کبیره است، هدرهای گذشته ما را ببخش و بیامرز، از الآن تا ابد علم و عقل و دینی به ما بده که هیچ یک از نعمتهای تو را هدر ندهیم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
1- بر اساس قرآن بهره انسان از شناخت حقایق دنیا چه میزان است؟
1) اندک
2) بسیار
3) هیچ
2- آیه 26 سوره صاد به چه امری اشاره دارد؟
1) حکومت حضرت داود
2) رسالت حضرت داود
3) هر دو مورد
3- قرآن، درباره روز جمعه چه دستوری میدهد؟
1) تعطیلی کار در روز جمعه
2) تعطیلی کار، هنگام نماز جمعه
3) انجام کارهای خانه در روز جمعه
4- آیه 41 سوره روم از چه کاری مذمت میکند؟
1) تخریب محیط زیست
2) اسراف در زندگی
3) کسب و کار حرام
5- آیه 100 سوره نساء، به کدام راه توسعه در زندگی اشاره دارد؟
1) کسب علم و دانش
2) کسب تجربه و مهارت
3) هجرت و مسافرت