بیمه‌های مادی و معنوی

1- حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها)، مرجع علمی امامان(علیهم السلام)
2- برنامه‌ریزی برای نیازها و خطرات احتمالی
3- بهره‌گیری درست از نظام بیمه درمانی و حوادث
4- بیمه‌های معنوی در سایه دستورات دین
5- توحید، عامل بیمه شدن در برابر انحرافات
6- ولایت معصومان، بیمه انسان در برابر طاغوت‌ها
7- ولایت فقیه عادل، بیمه کشور در برابر توطئه‌های دشمنان
8- زکات، بیمه‌کننده ورشکستگان و بدهکاران

موضوع: بیمه‌های مادی و معنوی

تاریخ پخش:  21/02/91

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در خدمت برادران و خواهرانی هستیم که در بیمه ایران هستند. بحث را زمانی بیننده‌ها پای تلویزیون می‌بینند، که در آستانه‌ی تولد حضرت زهرا(س) و تولد بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام(ره) هستیم. این تولدها را پیشاپیش تبریک می‌گوییم. حدیث داریم امامان فرمودند: ما حجت خدا هستیم بر شما ولی مادر ما حجت خداست بر ما امامان.

1- حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها)، مرجع علمی امامان(علیهم السلام)

دوم یک کتابی است به نام مصحف، امام در وصیت نامه‌اش نوشته بود افتخار می‌کنیم این مصحف فاطمه از ماست. مصحف یک کتابی است برای حضرت زهرا علوم آینده در آن نوشته شده که در آینده چه حوادثی واقع می‌شود. یک روز از امام صادق پرسیدند در آینده چه می‌شود؟ ایشان گفت: من کتاب مصحف را می‌خوانم به شما می‌گویم. رفت مطالعه کرد و آمد گفت: در آینده این چنین می‌شود، این چنین می‌شود، این چنین می‌شود. معلوم می‌شود حضرت زهرا، اینطور نیست که حالا یک خانمی باشد دختر پیغمبر، همسر امیرالمؤمنین، مادر ائمه و بعد هم مظلوم شده و شهید شد. اینها همه بوده. اما یک نقش علمی بر امامان ما داشته است. که امامان ما نقش علمی بر مراجع تقلید دارند که مراجع تقلید نقش علمی بر روحانیون دارند. و روحانیون نقش علمی بر امت دارند. یعنی همه‌ی ما جیره خوار این فاطمه هستیم.

و مریمی که اینقدر مقدس است و خدا هم در قرآن تعریف کرده است، مریم مادر یک عیسی است. فاطمه مادر یازده عیسی است. پیغمبر راجع به حضرت زهرا فرمود: «فداها ابوها» پیغمبر فدای فاطمه. فاطمه کسی است که وقتی خدا به پیغمبر می‌گوید: می‌خواهم فاطمه به تو بدهم، می‌گوید: چهل روز از این غذاهای دنیا نخور. چهل روز هم از خدیجه جدا شو. بناست یک کسی استثنایی به دنیا بیاید. فاطمه یعنی زنی استثنایی. «فَطَمَ» یعنی جدا شد. فاطمه یعنی زن جدا، یعنی حسابش با همه جداست. ما دخترانمان، و پسرانمان همه افتخار می‌کنیم که در خط اهل بیت هستیم و تولد حضرت زهرا را هم تبریک می‌گویم و همچنین تولد بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران.

2- برنامه‌ریزی برای نیازها و خطرات احتمالی

بحث بیمه یک قرارداد است و من یک نگاهی کردم دیدم کل دین ما بیمه است. حالا اول از بیمه‌‌ای که در ذهن‌ها هست بگویم. بعد آن بیمه‌ی اصلی را بگویم. یک حدیث داریم صبح یادم آمد که این حدیث شبیه کار بیمه است. امام فرمود یک قلکی نزد خودتان بگذارید. یک چیزی مثلاً حالا یک کیسه‌ای، این کیسه را کنار خودتان بگذارید. هر ماهی، سالی، گاهی که یک درآمدی دارید بگذارید در این کیسه، که وقت حج که می‌خواهید مکه بروید، خرج حج به شما فشار نیاورد. حدیث قشنگی است. زن‌ها این کار را می‌کنند. جهاز دخترشان را از دو سالگی درست می‌کند. که وقتی می‌خواهد جهازیه بدهد فشار به آنها نیاید. تا یک پارچه‌ای چیزی بود، می‌گوید دختر دار هستم.

در این بیمه، انسان با یک کسی قرارداد می‌بندد. با دولتی، با شرکتی، که آقا من ماهی اینقدر به شما می‌دهم. این عقل است. عقل می‌گوید این کار را انجام بدهید. مورچه‌ها این کار را می‌کنند.زیر زمین یک جایی درست می‌کنند، چیزهایشان را تابستان انبار می‌کنند، برای روز برفی. این بیمه را خدا در غریزه‌ی حیوان‌ها هم جاسازی کرده است. در روایات ما آمده است.

یک تصادفاتی که می‌شود که عمدی نیست، گاهی وقت‌ها دیه‌ی مرا باید پسرعمویم بدهد، و بیمه‌ی پسرعمویم را باید من بدهم. من تصادف کردم. آدم کشتم چرا او بدهد؟ می‌گوید: برای اینکه اگر تو مُردی، و پدر و مادر و همسر و بچه نداشتی، دیه‌ات به عمو و پسرعموها می‌رسد. پس چون آنها احتمال ارث بردن دارند، احتمال خطر هم باید ببینند. یعنی این احتمال در مقابل آن. اگر کار عمدی باشد نه خود مجرم باید دیه‌اش را بدهد. اما اگر یک خطایی بود، یک خطایی از کسی سر زد و یک کسی را کشت، می‌گویند دیه‌اش را باید فامیل بدهند. آن فامیلی که احتمال ارث بردن دارند پس باید احتمال ضرر دیدن را هم داشته باشند.

قبل از اسلام عرب‌ها چند تا جمع شدند گفتند: بیایید یک شرکتی درست کنیم، هرکس در مکه به او ظلم شد از او دفاع کنیم او را تأمین کنیم. به نام حلف الفضول! چند نفر آمدند. پیغمبر ما هنوز پیغمبر نشده بود در آن پیمان، شرکت کرد و فرمود: من این را بعد از اسلام هم قبول دارم. که دفاع از مظلوم، دفاع از آسیب دیده، حتی آسیب دیده‌های مشرک زمانی که اسلام نبود. یعنی اگر یک بت پرست هم وارد مکه شد مورد سرقت قرار گرفت، مورد تجاوز قرار گرفت، از آن مشرک هم ما دفاع کنیم.

3- بهره‌گیری درست از نظام بیمه درمانی و حوادث

بیمه یک کار عقلی است، فقها هم تا آنجا که ما صبح از آقای فلاح زاده پرسیدم. گفتم: در فقها مسأله‌ای نیست. گفت: نه! تقریباً همه‌ی فقها قبول دارند کار خوبی است. منتها در هر کار خوبی، کار بد هم می‌شود. مثلاً راننده تصادف می‌کند، گواهی نامه ندارد. اگر گواهی نامه ندارد، خوب باید دیه‌اش را بدهد. ما برای اینکه دیه را از شرکت‌های بیمه بگیریم، به یک کسی که گواهی نامه دارد می‌گوییم: آقا تو دروغ بگو که من تصادف کردم.تو اگر بگویی: من زدم این را کشتم، دیه‌اش را می‌گیریم. یعنی فکر می‌کنیم که مثلاً این کار حلال است. نگذارید لقمه‌ی حرام وارد زندگی شود.

بگذارید یک حدیث بخوانم. «إِنَّ الْحَرَامَ لَا یَنْمِی» لقمه‌ی حرام نمو نمی‌کند. «وَ إِنْ نَمَى لَمْ یُبَارَک‏» (وسایل‌الشیعه/ج 17/ص82) اگر هم رشد کند، برکت ندارد. لقمه‌ی حرام مثل سگ مرده می‌ماند. سگ مرده در استخر افتاد هرچه هم آب و گلاب به آن بکنی، این آب را بد بو می‌کند. لقمه‌ی حرام اثرش را می‌گذارد حتی در نسل. «کَسْبُ الْحَرَامِ یَبِینُ فِی الذُّرِّیَّهِ» (کافی/ج5/ص124) حدیث داریم لقمه‌ی حرام در نسل اثر می‌کند. شما فکر می‌کنی اینجا حالا یک لقمه‌ی حرام گرفتی خوردی، این روی نسل اثر می‌گذارد. بچه‌ی شما یک حادثه‌ای رخ می‌دهد، یک حادثه‌ای در دختر و پسر و همسر و خانم شما واقع می‌شود، که آن حادثه تلخی‌اش بیش از شیرینی لقمه‌ی حرام است. آدم راست بگوید. هرچه شد شد. «النجاه فی الصدق»! این خلافی است که بعضی از مردم متأسفانه می‌کنند.

یا مثلاً دفترچه بیمه دارد می‌دهد به کس دیگر از آن استفاده کند. در قرآن یک آیه داریم می‌گوید: «بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْض‏» (آل‌عمران/195) اگر ایرانی‌ها این آیه را صبح به صبح بخوانند. «بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْض‏» آیه‌ی قرآن است یعنی من از تو هستم تو هم از من هستی. همان که سعدی می‌گوید: بنی آدم اعضای یک دیگرند. من از شما هستم و شما هم از من هستی. چه فرقی می‌کند. قرآن می‌گوید که «مَنْ حَفَرَ لِأَخِیهِ بِئْراً وَقَعَ فِیهَا» (کافی/ج8/ص18) حدیث داریم. کسی برای کسی چاه بکند، خودش… شما یک شن در دیگ مردم می‌اندازی، هه هه هه… شن در دیگ‌اش انداختم. همان شن زیر دندان تو می‌رود. اگر آن شن نرود یک جای دیگر شن دیگری می‌رود زیر دندانت. می‌گویند: این شن عوض آن شن. خدا همینطور مو را از ماست می‌کشد. بگذارید قرآن بخوانم. می‌گوید: «فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ» (بقره/152) یادم باشی، یادت هستم. «تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُم‏» (محمد/7) کمک کنی، کمکت می‌کنم. عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. «زاغُوا أَزاغ‏» (صف/5) کج شوی، کجت می‌کنم. به پیغمبر می‌گفتند: هیچ فایده‌ای ندارد، بگویی یا نگویی. «سَواءٌ عَلَیْنا» (شعرا/136) مساوی است بر ما. «أَ وَعَظْتَ» موعظه کنی، «أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظینَ» (شعرا/136) موعظه بکنی، نکنی گوش نمی‌دهیم. آنوقت در جهنم می‌گویند: «سَواءٌ عَلَیْنا» ما جیغ بزنیم در جهنم یا نزنیم فرقی نمی‌کند. کسی که به پیغمبر می‌گوید بگویی و نگویی فرقی نمی‌کند. قیامت می‌گوید: جیغ بزنیم و نزنیم فرقی نمی‌کند. یعنی عیناً همان.

یکی کسی وسواس بود، سر والضالین، وسواسی داشت. هی می‌گفت: «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّ…»، «و لاَ الضَّ…»، «و لاَ الضَّ…»، وسواسی بود هی «و لاَ الضَّ…»، یک کسی پشت سر او بود گفت: مرض، مرض، مرض! به او خندید. این آقایی که گفت: مرض، مرض! خودش در همین کلمه‌ی «و لاَ الضَّ…» وسواسی شد.

یک نفر حالا من اسم او را نمی‌برم چه کسی است. می‌گفت داشتم می‌آمدم از آشناها، داشت از آن طرف کوچه می‌آمد. گفتم: برسم شوخی یک سیلی به او می‌زنم. می‌گفت: رسیدیم، گفتم:حالت چطور است؟ او را زدم. گفت: چرا زدی؟ گفت: نمی‌دانم سر کوچه که تو را دیدم، نیت کردم. حالا ببخشید. گفت: خوب دیگر از این نیت‌ها نکن. می‌گفت: رفتیم و سر کوچه که پیچیدیم، دیدم یک نفر در گوش ما زد. گفت: چرا زدی؟ گفت والله از آن سر کوچه که دیدم نیت کردم. اصلاً گفت: عیناً خدا کف مشت من گذاشت. با خدا ور نروید. سراغ لقمه‌ی حرام نروید.

به هر حال بیمه: 1- نشانه‌ی عقل است. «تقدیر المعیشه» در روایات داریم. یعنی زندگی‌تان را برنامه‌ریزی کنید. برنامه‌ریزی کنیم که بالاخره زلزله هست، آتش سوزی هست، تصادف هست، مرگ و میر هست، یک برنامه‌ی حوادث غیر مترقبه، یک سؤال فقهی هم هست می‌گویند: ما معلوم است چقدر می‌دهیم. اما معلوم نیست دولت به ما چقدر می‌دهد. آیا حادثه خواهد شد یا نخواهد شد؟ آنوقت حادثه چند خواهد شد. بنابراین ما یک پول معلومی را می‌دهیم، یک پول مجهولی را می‌گیریم. این معامله ضرر درونش است. یعنی کلاه درونش است. چون من می‌دانم چه می‌دهم. ولی نمی‌دانم چه می‌گیرم. این پول در مقابل پول نیست که شما شبهه کنی. پول در مقابل پول نیست، پول در مقابل اطمینان است. می‌گویم: بابا شما ماهی این مقدار به من بده، من به شما اطمینان می‌دهم. پول در مقابل اطمینان است، پول در مقابل پول نیست که بگویی اینجا مثلاً کم فروشی شده و فلان… من سفارش می‌کنم این کار، کار خیلی خوبی است. همه‌ی فقها و مراجع هم تا آنجا که ما اطلاع داریم تأیید می‌کنند. کار عقلایی است. یعنی اصل کار هم عقلی است. حالا آقای قرائتی تو بابایت بیمه‌ای است، ننه‌ات بیمه‌ای است، تو آخوند هستی، کار آخوندی‌ات را بکن. باشد من هم کار آخوندی می‌کنم. از حالا کار آخوندی می‌کنم. بحث ما بیمه‌های معنوی است. صلوات بفرستید. (صلوات حضار)

4- بیمه‌های معنوی در سایه دستورات دین

بیمه‌های معنوی، اول یک سفارش برای خود شما دارم شرکت بیمه‌ای‌ها. روزی چند تا گوسفند ذبح کنید برای دفع بلا. تصادف کم می‌شود، شما کمتر بیمه می‌دهید. این برای خودتان. صبح به صبح مثلاً ده تا بیست تا گوسفند بدهید به یک مؤسسه‌ای که به فقرا گوشت می‌دهد، و روزی، هر روز، سالی مثلاً حداقل هر شرکتی روزی یک گوسفند. بیست تا شرکت است، روزی بیست تا گوسفند. به فقرای منطقه بدهید، منتها به فقرا بدهید. به فقرا ندهید باز اثر خودش را ندارد. اگر خودتان بکشید و تقسیم کنید، آخر گاهی هم می‌کشند و خودشان هم می‌خورند. یعنی ما عید قربان این کار را می‌کنیم. عید قربان گوسفند می‌کشیم می‌گوییم: این را به برادر خانم‌مان بده، این را به شوهر خواهرمان بده. این هم به دامادمان بده، خوب چه چیزی‌اش قربانی شد؟ اینکه قربان شکمت شد. قربانی یعنی «قُرْبَهٌ إِلَى اللَّه‏»! اگر به نور چشمی‌ها بدهی قربانی نیست. یعنی نیم کیلو نیم کیلو، یک کیلو یک کیلو، کمتر بیشتر کنار کوچه بایست، هرکس آمد به او بده. این قربانی است. وگرنه اگر خرده حساب‌هایت را تصفیه کنی، اینکه قربانی نشد.

عید قربان بود، یک کسی به من زنگ زد، حاج آقا! یک گوسفند قربانی دارم. دعایش چیست؟ گفتم: دعایش این است که کبابی‌هایش را در یخچال برای خودت نگذاری. روزی یک گوسفند، این دفع بلا می‌شود. نیت هم می‌شود دفع بلا از اینهایی که با ما وارد معامله شدند. این خود بلا را دور می‌کند. این ریشه‌اش هم در قرآن است. چاقو را که به گردن اسماعیل گذاشتند، خداوند فرمود: نه، نکش! یک گوسفند را جای آن کشت. دفع بلا می‌کند.  خون که ریخته می‌شود بلا دور می‌شود. این یک کار هم چهار تا فقیر سیر می‌شوند و هم دعای آنها دفع بلا از شما می‌کند. صدقه دفع بلا می‌کند منتها چون شما افرادی را بیمه کردی صدقه به قصد آن کسانی می‌دهید که شما… آخرش هم مثلاً فرض کنید حالا گوسفند را بگوییم گوسفند خوب پانصد تومان، سیصد و پنجاه تا، سیصد و شصت تا پانصد تومان چقدر می‌شود؟چند میلیون می‌شود؟ تقریباً پول یک دیه‌ی انسان می‌شود. 180 میلیون، یک آدم را بکشند چقدر است؟ نود میلیون، پول دو تا آدم. یعنی در طول سال اگر روزی یک گوسفند بکشیم و به فقرا دهیم، آخر سال 365 تا گوسفند می‌شود پول دیه دو نفر. یک تصادف می‌شود دو نفر باید دیه بدهند. این کار را بکنید کار خیری است. این یک مورد.

5- توحید، عامل بیمه شدن در برابر انحرافات

اما بیمه‌های الهی، به حضور شما عرض کنم که توحید بیمه است. چون حدیث داریم «کَلِمَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی‏» (بحارالانوار/ج49/ص126) حصن با «ح» و «ص». حصن یعنی قلعه. فرق بین قلعه و زندان می‌دانید چیست؟ زندان را از بیرون قفل می‌کنند، قلعه را از درون قفل می‌کنند. هردویش دیوار دارد. منتها اگر از درون قفل کردی، چیست؟ قلعه است. اگر از بیرون قفل کردند زندان است. فرمود: توحید قلعه است. شما را بیمه می‌کند. یعنی کارهایی که برای خدا کردید می‌ماند. «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق‏» (نحل/96) چیزها همه از بین می‌رود. رئیس جمهوری بعد از هشت سال تمام است. مرجعیت از دنیا می‌رود، پست‌اش، همه چیزها از بین می‌رود. نماینده مجلس است. یک دوره هست و یک دوره نیست. همه چیزها گذری است، آن چیزی که می‌ماند آن است که رنگ خدایی داشته باشد. می‌گوید: کارهایتان را خدایی کنید. اگر کارها خدایی باشد می‌ماند. شما صبح تا شام دویست تا سلام می‌کنی. سه تا برای خداست. 197 تا این مدیر کل بود، این پول داشت، این خوشگل بود، این فامیل بود، این رودروایسی بود، همه اینها برای خرده حساب‌هایت بود. سه تا سلام کردی به یک کارگر ساده‌ای نمی‌دانی چه کسی است. اصلاً رفتگر است ودارد کوچه را جارو می‌کند. سلام علیکم. یک سلام به این کردی این برای قیامت تو می‌ماند. چون هیچ رنگی نداشت. دو میلیون سلام برای پست و پول و مقام می‌پرد، این سلام می‌ماند. اصلاً توحید ماندگار است. شما را بیمه می‌کند از اینکه مال شما تلف شود. «وَلَایَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی‏» (بحارالانوار/ج39/ص246)

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»، توحید بیمه می‌کند. دلیلش «کَلِمَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِی وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»، «فَمَن» هرکس، «دَخَل» داخل شود، «حصنی» قلعه مرا، «أَمِنَ مِنْ عَذَابِی».    

«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» از سه تا حرف بیشتر نیست. ل- الف- ه، حرف چهارم در این «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» نیست. تنها ذکری است که آدم می‌تواند بگوید و لبش هم تکان نخورد. شما نگاه به لب من کنید. «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»، ذکر مخفی است. یعنی آدم در یک جلسه هم که نشسته، می‌تواند ذکر خدا را بگوید و لبش هم تکان نخورد، چون بعضی از مقدسین هستند، می‌آیند ذکر خدا را می‌گویند، حواس آدم پرت می‌شود.

یک کسی آمده بود با ما ملاقات داشت، یک تسبیح دست گرفته بود. گفت: آقای قرائتی یک مشورت دارم، گفتم: چیست؟ من که داشتم با او حرف می‌زدم چنین می‌کرد. گفتم: چه می‌کنی؟ گفت: ذکر می‌گویم. گفتم: غلط می‌کنی. (خنده حضار) دارم با تو حرف می‌زنم. گفت: آیت الله العظمی بهجت ذکر می‌گفت. گفتم: دیده تو چرت و پرت می‌گویی، ذکر می‌گفته. من که چرت و پرت نمی‌گویم. تو از من مشورت کردی، من حرف می‌زنم. باز دیدم گوش نمی‌دهد، گفتم: عجب این خُلی است آمده با من مشورت کند. خیلی ناراحت شدم. آخرش گفتم: آقا کار تو غلط است. گفت: نه درست است. دستش را گرفتم و گفتم: بیا. بیرون رفتیم. یک شوفر تاکسی را صدا زدم، گفتم: بیا. شما راننده تاکسی هستی. نمی‌دانستند. گفتند: شغلت؟ گفت: راننده. گفتم: اگر شما داری با کسی حرف می‌زنی، او راست تو ذکر بگوید. دائم بگوید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ». گفتم: این یعنی چه؟ یا مثلاً پای منبر می‌نشیند قرآن می‌خواند. خوب بابا پای منبر قرآن می‌خوانی یعنی چه؟ نمی‌خواهم به حرف‌هایت گوش بدهم. خوب نمی‌خواهی بلند شو برو. شما پای منبر من بیایی چنین کنی، من حق دارم مچ تو را بگیرم و تو را بیرون کنم. حواس مرا پرت می‌کنی. اینکه می‌گویند: لباس شهرت حرام است.

یک کسی بود در یک استانی ما منبر رفتیم. این تحت الحنک انداخته بود چنین، گوش می‌داد. گفتم: سر نماز که نیستی. در نماز مستحب است گوشه‌ی عمامه از زیر گردن درآید. می‌گویند: تحت الحنک، گوشه‌ی عمامه چنین شود. این برای نماز مستحب است. اما الآن که من دارم صحبت می‌کنم، تو آمدی روضه بخوانی. گفت: شما صحبتت را بکن. گفتم: حواسم پرت می‌شود. حواس من پرت می‌شود. ذکر خدا، ذکری که مخفی است، اینکه می‌گویند: لباس شهرت… مثلاً زنگ موبایلش را صدای گاو رویش گذاشته است. عطسه می‌کند با باقی عطسه‌ها فرق می‌کند. هر حرکتی، بند کفش، عطسه، سرفه، خانه می‌سازد، یک خانه‌ای می‌سازد که اوه… هرکس هر کاری بکند، که یک خرده خواسته باشد دل مردم را به خودش جذب کند، این لباس شهرت، ساختمان شهرت، انگشتر شهرت، یک انگشتری دست کرده بود درشت، گفتم: آخر این انگشتر تو حواس آدم را پرت می‌کند. من اگر یک انگشتر کلفت دست کنم تا بگویم امام صادق فرمود عوض امام صادق، حواس شما جلب انگشتر می‌شود.

توحید شما را بیمه می‌کند. ولایت معصوم. «وَلَایَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ»

6- ولایت معصومان، بیمه انسان در برابر طاغوت‌ها

ولایت معصوم، «وَلَایَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی‏» (بحارالانوار/ج39/ص246) حالا جالب این است که هم می گوید: «حصنی» را هم برای توحید گفته هم برای ولایت. از این چه می‌فهمیم؟ یک مثال بزنم.

اگر پزشک به شما گفت: این قرص را بخوری خوب می‌شوی. بعد گفت: این شربت را هم بخوری خوب می‌شوی. شما از این چه می‌فهمی. می‌فهمی که ترکیبات قرص و شربت یکی است. منتها یکی جامد است و یکی مایع. می‌گوید: «توحید حصنی»، «وَلَایَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی» معلوم می‌شود روح توحید و ولایت یکی است. یعنی سراغ خدا بروی، دستت را در دست امیرالمؤمنین(ع) می‌گذارد. سراغ علی بن ابی طالب بروی، علی ابن ابی طالب(ع) دستش را می‌گذارد در دست خدا. ولایت معصوم…

ولایت فقیه، امام که در آستانه‌ی تولدش هستیم، شما که شب جمعه بحث را گوش می‌دهید، شنبه تولد امام است. بنیانگذار جمهوری اسلامی، فرمود: ولایت فقیه کشور را بیمه می‌کند. اصلاً دیگر الآن ولایت فقیه دلیل فقهی نمی‌خواهد. دلیل فقهی برای قبل بود. الآن ما می‌بینیم واقعاً هروقت تلاطم در مملکت می‌شود ولایت فقیه کشور را نگه می‌دارد. الآن دیگر هیچ دلیلی نمی‌خواهد.

یک بچه آمد در مدرسه به مدیرش گفت، می‌خواست بگوید به چه مُجَوزی مرا رفوزه کردی؟ گفت: به چه مَجوزی؟ به جای مُجَوز گفت: مَجوز. گفت: به چه مَجوزی مرا رفوزه کردی؟ گفت: به همین مَجوز! که تو نمی‌توانی مُجوز بگویی، می‌گویی: مَجوز. الآن در این تلاطم‌ها، در مسایل سیاسی، در همه‌ی این مسایل، می‌بیند آن کسی که قابل اطمینان است، خوب رئیس جمهور که 50 نفر می‌توانند رئیس جمهور شوند. مهندس، هزاران مهندس داریم. دکتر، هزارها دکتر داریم. مجتهد کم داریم، آن هم آن مجتهدی که بصیر و چنین و  چنان، آن شرایط… ولایت فقیه الآن در این سی سال حداقل ما فهمیدیم که اگر ولایت فقیه نبود، خاک به سر ما بود.

7- ولایت فقیه عادل، بیمه کشور در برابر توطئه‌های دشمنان

کما اینکه کشورهایی که مجتهد دارند، تقلید هم می‌کنند شیعه هم هستند، ولی ولایت فقیه ندارند به چه مصیبتی زندگی می‌کنند. الآن عراق، لبنان، بحرین، همه کشورهای اسلامی، رئیس جمهور دارند، دکتر دارند، مهندس دارند. یعنی بعد از امام معلوم شد که بودن مرجع تقلید و فقیه خالی فایده ندارد. باید غیر از اینکه مرجع هست، باید یک ولایت هم داشته باشد تا مردم وقتی می‌گویند شیر نفت را ببندید، بستند. امام فرمود: شیر نفت را ببندید. جوان‌ها یادشان نیست. امام فرمود: شیر نفت را ببندید. خوزستان شیر نفت را بست. سربازها از پادگان‌ها فرار کنند. سربازها فرار کردند. بازار را ببندید. حتی به پیش‌نماز گفت: در مسجد نماز تعطیل! یک زمانی امام خمینی نماز جماعت را تعطیل کرد. یک روز که شاه می‌خواست به قم بیاید، امام فرمود: هیچ‌کس از خانه‌اش بیرون نرود. همه مردم قم در خانه نشستند، شاه دید هیچ‌کس نیست. آبروریزی بود، دولت شاه چند اتوبوس آدم قرضی از یک جایی به قم آورد. یعنی سیلی که امام به شاه زد، این ولایت فقیه بود. فقه خالی که نمی‌تواند سیلی بزند. فقه بعلاوه‌ی ولایت، یعنی حکومت. ولایت فقیه کشور را بیمه می‌کند.

نماز آدم را بیمه می‌کند. بالای 95 درصد از بچه‌های جبهه، بچه‌های مسجد بودند. این را رئیس بنیاد شهید می‌گفت. بالای 95 درصد از بچه‌هایی که رفتند تکه تکه شدند، کشور ما را بیمه کردند بچه‌های مسجد بودند. مسجد آدم را بیمه می‌کند. نماز آدم را بیمه می‌کند. «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» (عنکبوت/45) حج آدم را بیمه می‌کند. حدیث داریم کسی که مکه برود، فقیر نمی‌شود. حج آدم را بیمه می‌کند. زکات، «حَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ بِالزَّکَاهِ» (کافی/ج4/ص61) زکات آدم را بیمه می‌کند.  

ازدواج آدم را بیمه می‌کند. یک جوانی که همسر ندارد، هزار تا آسیب او را تهدید می‌کند. ولی ازدواج آدم را بیمه می‌کند.

خمس آدم را بیمه می‌کند. امام جواد فرمود: من امام جواد هستم. به شیعیان من بگویید من امام جواد، ضامن هستم، خمس بدهید مال شما کم نشود. خیلی هست. امام جواد فرمود: به شیعیان بگویید من ضامن هستم خمس بدهید مال شما کم نشود.

عقیقه آدم را بیمه می‌کند. حدیث داریم که بچه که متولد می‌شود، گوسفندی بکشید و این عقیقه باعث می‌شود که بچه بیمه می‌شود. روایت داریم.

8- زکات، بیمه‌کننده ورشکستگان و بدهکاران

بخشی از زکات تقریباً برای بیمه است. بخشی از زکات برای بیمه است. مدرسه که ما می‌رفتیم معلم ما تقسیم یاد ما می‌داد. مثلاً می‌گفت: صد تقسیم بر پنج، بروید خانه پیدا کنید. شب می‌رفتیم خانه می‌گفتیم: خارج قسمتش بیست. به این می‌گفتند: مقسوم صد. به پنج می‌گفتند: مقسوم علیه، به این هم می‌گفتند: خارج قسمت. مقسوم و مقسوم علیه‌اش را معلم می‌گفت. خارج قسمتش را باید ما پیدا کنیم. در قرآن هم یک چنین آیه‌ای داریم. مقسومش را خدا گفته است. مقسوم علیه‌اش را هم خدا گفته، خارج قسمتش را من.        

«إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکین‏» (توبه/60) این مقسوم است. مقسوم علیه‌اش، «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکین‏» چطور خدا اینها را بیمه کرده است؟ «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکین‏ِ وَ الْعامِلینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَهِ» عاملین، مؤلفه، «وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ» یعنی الفت، مهربانی، «وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمینَ»، «رقاب»، «غارمین» ورشکسته، «وَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ» بعد هم می‌گوید: «وَ ابْنِ السَّبیلِ» مصرف زکات، صدقات، صدقه که می‌گویند صدقه، از صدق است. صدق یعنی راستگو. آدمی که پول خرج نمی‌کند دروغ می‌گوید. می‌گوید: ایمان به خدا دارم، پول خرج نمی‌کند. چرا به مهریه صداق می‌گویند؟ داماد می‌آید به عروس می‌گوید: من تو را دوست دارم. می‌گوید: بده ببینم صد تا سکه. اگر داری معلوم می‌شود راست می‌گویی، وگرنه می‌خواهی کلاهبرداری کنی. اینکه به مهریه صداق می‌گویند، یعنی علامت صدق داماد است. به صدقه، صدقه می‌گویند این علامت صدق خداست. اگر واقعاً خدا را قبول داری به حرف‌هایش گوش بده. از پردرآمدها بگیر به فقرا و مساکین بده. به فقرا و مساکین که دادی، این یعنی اینها را بیمه کن. چه می‌شود؟ یک تعادل می‌شود. از پردرآمد بگیر و به کم درآمد بده.

عاملین کسانی هستند که زکات را جمع می‌کنند، حفظ می‌کنند، تقسیم می‌کنند، اینها خدمات هستند. باید اینها هم شکمشان سیر شود،که تشویق شوند. افراد را تشویق کنید. اگر رستوران در جاده یک کباب خوب به راننده داد، فردا هم آنجا ترمز می‌کند. وگرنه جای دیگر می‌رود.

«وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ» محبوبیت، افرادی هستند دلشان را باید جذب کرد. جذب دلهاست. محبوبیت!

«رِقاب» برده است، در جبهه اسیر شده، حالا که اسیر شده از زکات بخریم آنها را آزاد کنیم. آزاد سازی!

«غارمین» ورشکسته، کشتی‌اش غرق شده، ماشینش سوخته. فلج شده راهش بیاندازیم.

«فی‏ سَبیلِ اللَّهِ» خدمات، درمانگاه، پل، مسجد، خدمات.

«ابن سبیل» در شهرش وضعش خوب بوده، فعلاً جیبش را زدند، در کشور غربت گیر کرده، آبرویش در خطر است. این را باید کمک کرد آبرومند شود. اینها خارج قسمتش است.

«إِنَّمَا الصَّدَقاتُ» مقسوم، هشت گروه. زکات را تقسیم بر این هشت گروه شوید. به فقرا که دادید تعادل می‌شود. عاملین تشویق می‌شوند، غیر مسلمان‌ها هم محبوبیت پیدا می‌کنید نزد آنها. برده‌ها را آزاد می‌کنید. فلج‌ها را به حرکت درمی‌آورید. خدمات ارائه می‌دهید. آبروی افراد را در کشور، در منطقه‌ی غربت حفظ می‌کنید، همین آیه عمل شود، سیمای حکومت اسلامی است.

یعنی اگر در خیابان جلوی مرا گرفتند، گفتند: آقای قرائتی حکومت اسلامی چیست؟ می‌گویم: حکومت اسلامی به همین یک آیه عمل کنیم. اگر در یک حکومتی تعادل بود. تشویق نیروهایش بود، فعال. محبوبیت بین‌المللی داشت، اسیرهایش را آزاد کرد، زندانی‌هایش را آزاد کرد. نیروهایی که فلج شدند به خاطر ورشکستگی، مثل پیچی که دوباره روغنش می‌زنی، دوباره این راهش انداخت. خدمات به مردم ارائه داد. آبروی افرادش را خرید، این می‌شود چهره‌ی حکومت اسلامی. شما در این آیه نگاه کنید. در این واژه‌اش بیمه است. در «رغاب»‌اش بیمه است. ورشکستنش بیمه است. «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ» سوره‌ی توبه آیه‌ی 60. «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکین‏ِ»

معلم خوب بچه را بیمه می‌کند. مسجد بچه را بیمه می‌کند. نماز بیمه می‌کند. ازدواج بچه را بیمه می‌کند. اگر می‌خواهید دخترها و پسرها برای خودتان باشد، برای ازدواجشان عجله کنید. مهریه‌ها را پایین بیاورید. قیدها را کم کنید. ما ماشینمان را بیمه می‌کنیم، خانه‌مان را بیمه می‌کنیم، اما دختر و پسر ما در معرض خطر هستند. باید فکرمان را بیمه کنیم. گاهی یک شبهه در ذهن یک جوان است. می‌گوید: آقا من مسجد نمی‌روم. من این را قبول ندارم. یک شبهه‌ای در ذهنش است. بابا یک وقتی از یک اسلام‌شناس بگیر، برو بگو آقا این بچه‌ی من یک شبهه‌ای دارد، جوابش را بگیرید، این بچه‌تان را بیمه کنید. نکند یک وقت ما بیمه‌مان را داریم رشد می‌دهیم و باید هم رشد بدهیم. کار خوبی است، کشور ما حادثه دارد. و باید افراد آسیب پذیر را بیمه کنیم. کار شما کار مقدسی است. کار خوبی است. اما خود افراد هم باید مواظب فکرشان را بیمه کنند، چشمشان را بیمه کنند، اخلاقشان را بیمه کنند.

خدایا خودت دین و دنیای ما، نسل و ناموس ما، مرز و انقلاب ما، اخلاق و رفتار و گفتار ما، حوادث غیر مترقبه، ما را از همه‌ی خطرها و آسیب‌ها خودت بیمه بفرما. 

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»  

«سوالات مسابقه»

1- بر اساس روایات، چه امر اقتصادی در تربیت نسل مؤثر است؟
1) تغذیه از مال حلال
2) صدقه دادن
3) نذر و عهد
2- آیه 195 سوره‌ی آل عمران به کدام توصیه اخلاقی اشاره دارد؟
1) نجات در راستگویی است
2) بنی آدم اعضای یکدیگرند
3) چاه کن، ته چاه است
3- بیمه‌ی حوادث و درمان، چه جایگاهی در عقل و شرع دارد؟
1) سیره‌ی عقلا
2) فتوای فقها
3) هر دو مورد
4- آنچه انسان را در برابر انحرافات فکری و طاغوت‌های بیرونی بیمه می‌کند، کدام است؟
1) اعتقاد به توحید
2) پذیرش ولایت معصومان
3) توحید و امامت
5- بر اساس روایات، بیمه کننده اموال انسان چیست؟
1) خمس و زکات
2) انفاق به خویشان
3) قرض به نیازمندان

Comments (0)
Add Comment