موضوع بحث: بیمه
تاریخ پخش: 14/08/66
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
«الهی انطنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث مورد نظر دربارهی مسائل تربیتی و مسائل بیمه و تأمین است و این به خاطر مناسبت پیش آمده است. من بحثهای فنی و ظریفش را که باید حقوقی و فقهی باشد را نمیگویم، به خاطر این که از همه قشری پای تلویزیون نشستهاند، ولی یک بحثهای عمومی را عرض میکنم. بنا براین موضوع بحثمان تربیت و تأمین و بیمه است.
1- راهکارهای جبران ضررهای مادی و معنوی
گاهی در زندگی انسان حوادثی پیش میآید که لت و پار میشود. این هم مربوط به این نیست که آدم بگوید: فلانی خواسته است یا فلانی نخواسته است، آخر بعضیها فکر میکنند که ما گفتهایم: حتماً یک عده پول دار باشند یا یک عده فقیر باشند. نه ما نمیگوییم: چه کسی پول دارد یا چه کسی فقیر است. اما بالاخره یک حوادثی پیش میآید که آدم بی پول و متضرر میشود. بنا براین ضرر و خطر در زندگی هست. این ضرر و خطر دو نوع است. 1- ضرر و خطر مادی 2- ضرر وخطر معنوی.
ضرر و خطر مادی مثل آتش سوزی، مریضی، غرق شدن، بمباران، تصادف است. یک ضرر معنوی هم وجود دارد. تنبیه میشود، تبعیض میشود، عزل و نصب به جا میشود، تهدید میشود. گاهی انسان از نظر فکری و روحی و روانی ضربه میخورد، گاهی از نظر مادی ضربه میبیند. هریک از اینها هم باید تأمین شود.
اگر ضرر مادی خورد:
1- یا باید فامیل جبران کنند.
2- یا باید دولت جبران کند.
3- یا باید مردم جبران کنند.
4- یا باید بیمه جبران کند که بیمه را میشود همان کمکهای مردمی حساب کرد و هم میشود کمکهای دولت حساب کرد. حالا این چهارمیاش قابل ادغام در دوم و سوم هم هست. ولی ما کمی میخواهیم این را شرح دهیم.
ضررهای معنوی هم همینطور است. یا باید فامیل جبران کنند، عین اولی یا باید دولت مشکل را حل کند یا مردم حل کنند، یا باید مربی و معلم حل کند. پس ببینید در ضررهای مالی هر سه با هم هستند. ضرر مادی و معنوی در هر دو مورد باید یا فامیل یا دولت یا مردم مشکل را حل کند. در ضرر مادی هم پای بیمه جلو است. در ضرر معنوی پای مربی و معلم جلو است که مربی و معلم باید این کمبود معنوی و این ضربه را حل کند. فکر میکنم دسته بندی قشنگی است، که هم به هفتهی تربیت میخورد که دانشجویان دانشکده امور تربیتی تشریف دارند و هم به مسئلهی بیمه میخورد که برادران و خواهرانی که مربوط به بیمه هستند این بحث را میشنوند.
اما سراغ فامیل بیاییم. فامیل کجا جبران میکند؟ اگر پدر و مادر بی پول شدند بر فرزندان واجب است که خرج پدر و مادر را بدهند، همان بحثی است که به آن تکفل میگوییم. اگر پسر نداشت، خرج پسر و دختر برپدر و مادر واجب است و خرج پدر و مادر فقیر بر پسر و دختر واجب است. این مسئله تکفل یک مسئله است. تکفل فرزند بر والدین است. در مسئلهی کمک مالی، دیه بر عاقله مطرح است. ممکن است همه ندانند دیه بر عاقله چیست. اما خوب، خیلیها هم میدانند. در اسلام دیه را که شنیدهاید. یعنی وقتی زدی حالا باید تاوان بدهی. البته تاوان هم بعضی جاها حرام است. آن جا که حلال است، دیه باید بدهی. مثلاً اگر سیلی زدی سرخ شد 5/1 مثقال طلا باید بدهی، اگر کبود شد 3 مثقال طلا باید بدهی، سیاه شد 5/4 مثقال طلا باید بدهی. شنیدهام طرحی در پیش است که ان شاءالله اگر بشود چیز خوبی است که در مواردی خود بیمه هم این دیهها را همان طور که شرع گفته بدهد. اگر اینطور شود، طرح اسلامی و انسانی خوبی است. حالا ما در اسلام دیه داریم که انسان باید خودش دهد. اما اسلام گاهی گفته است افرادی در مواردی که عمدی در کار نبوده است، پیش آمده که خلافی کردهاند، خویش و قومها بدهند. بنده خلافی کردم، پشت ماشین نشستهام، اشتباهاً به جای ترمز پایم را روی گاز گذاشتهام و به یک نفر زدم، قتل خطایی شد. مثلاً این جا میگویند: دیه بر عاقله، یعنی باید خویش و قومها بدهند. شاید بگویند:
گنه کرد در روم آهنگری*** زشوشتر زدند گردن مسکری
در روم آهنگر گناه کرد، در شوش مسکری را گردن زدند. بنده تصادف کردم، سراغ پسرعموها میروند؟ یک اشکال هم هست که علامه مطهری در مقالهای که برای بیمه نوشته و انصافاً بهترین مقالهای است که درمورد بیمه است، خدا رحمتش کند. میفرماید: اگر بنده بمیرم چطور یک سری از بستگان پول ارث در جیبشان میرود؟ پس ارث هم مفت نیست. حالا که تو میخواهی من بمیرم ارث مرا بگیری، حالا هم که یک بار اشتباه کردم، این دیه بر عاقله است، کسانی که از من یک بار ارث میبرند، آنها هم در زمانی که زنده هستم، گاهی باید جبران کنند. خلاصه ارث مفت مفت هم نیست.
یک کسی میگفت: به من میگویند: مفت خور. من چه وقت مفت خوردم؟ من کلی عرق ریختم، جان کندم تا این را حاضر کردم یک سور به من بدهد، پس این سوری که میخورم خیلی هم مفت نیست. این مزد عرق هایم است. مکه خانهی یک کسی از ایرانیها به مهمانی رفتیم. گفت: آقای قرائتی، خیلی خوش آمدی. گفتم: اتفاقاً حلال ترین غذایی که میخورم غذای تو است. گفت: چرا؟ گفتم: چون حدیث داریم غذایی که میخورید اگر با عرق جبین باشد، حلال است و چون هوای مکه خیلی داغ بود، خیلی در راه عرق کردم و چون با عرق جبین است خوردنش خیلی لذت دارد.
برادرها نوشتهاند که تاکنون دیه بیمه در تصادفات رانندگی انجام میشد، خب، چه بهتر. داستان چه بهتر را برایتان بگویم. رضاشاه رفت آشپزخانهی پادگان را ببیند، سربازی ایستاده بود، گفت: غذا چیست؟ سرباز فوری ادب کرد و گفت: آقا آب گوشت است. رضا شاه رفت و در قابلمه را برداشت گفت: اینکه پلو است، گفت: چه بهتر. حالا اگر تصویب شده است که چه بهتر. ببینید ضرر و خسر که پیش میآید گاهی باید فامیل جبران کند و یک سری مشکلات است که باید دولت حل کند.
امام چند وقت قبل در جواب شورای نگهبان یک سؤالی کرد، ظاهراً نفهمیدیم که سؤال چیست، اما از جواب امام میشود حدس زد. ظاهراً سؤال این بوده که هرکس یک جایی را دارد، تا چه میزان برای خودش است. مثلاً این زمین مال من است. خوب 20 متر کندی، سرداب مال تو است، 20 متر دیگر بکن، بله آن چاه هم مال توست. حالا اگر کسی از 1000متری از 500 متری زیر خانهی من نفت بیرون کشید، میتوانم بگویم حالا که من انقدر خانه دارم چند متر زیرش هم هرچه پیدا شد برای من است؟ آدمی که خانه دارد، میگوید: یک مقداری از هوا هم برای من است. اما یک هواپیمایی که ازروی خانه میگذرد، میتواند بگوید: آقا من که راضی نیستم. چون اینها که مال من است تا 30 هزار پا برای من است. یعنی اینطور است؟ یعنی هرکس مالک شد تا کجا مالک است؟
امام فرمود: ملاک عرفی است. یعنی زمینی که دارد در حد یک سرداب است، 2 سرداب، یک طبقه، 10 طبقه و. . . اما اینکه دیگر از آسمان تا عرش هم برای من است و از این طرف تا عمق زمین هم برای من است، اینطور نیست. پس ادلهی مالکیت یعنی مالکیت عرفی نه مالکیت تا آن حد. دوم این که اصولاً اموال عمومی برای دولت است مثل جنگلها، دریاها، منافع، اینها همه برای دولت است، دولت از درآمدی که دارد میتواند خسارتهای مادی جامعه را جبران کند.
2- دولت و جبران خسارت در تفسیر مصارف زکات
یک آیهای هم در قرآن داریم که بهترین آیه برای جبران خسارت هاست که میفرماید: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ وَ الْعامِلینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمینَ وَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبیلِ فَریضَهً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ» (توبه/60) که این را من تحت عنوان مقسوم و مقسوم علیه و خارج قسمت گفتم. حالا نمیدانم تکرار بکنم یا نه؟ هم گفتم، هم جای گفتنش هست. من سعی میکنم سریع تکرار کنم.
ما در مدرسه یک مقسوم داریم، یک مقسوم علیه داریم، یک خارج قسمت داریم. وقتی خواستند امتحان کنند ببینند تقسیم درست است. میگویند: مقسوم علیه را ضرب در خارج قسمت میکنیم و باید مقسوم به دست بیاید. قرآن هم یک همچنین چیزی دارد. معمولاً مقسوم و مقسوم علیه را میگویند و بچهها باید خارج قسمت را حساب کنند.
اسلام یک مقسوم علیه دارد این است. میگوید: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ» این مقسوم علیه است. یعنی مالیات را از پردرآمدها بگیر. مقسوم علیه آن این است «لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ» به مساکین بده، به «ابْنِ السَّبیلِ» کسی که در راه مانده بده. به «فی سَبیلِ اللَّهِ» بده، در راه خدا بده، خدمات، بیمارستان، زایشگاه، کتابخانه، آسفالت، نهر آب، قنات، جهیزیهی دختر، داماد کردن پسر، هرچه که در راه خداست. آدمهای ورشکسته البته به حق، نه آنهایی که عیاشی کردند، کاخ ساختهاند و بی پول شدهاند. ماشیناش چپ شده، خانهاش آتش گرفته، کشتیاش غرق شده، البته کشتی هم مال خیلی پول دارهاست، قایقش از بین رفته است، در حد معقول به فقراء، مساکین، در راه مانده، «فی سَبیلِ اللَّهِ» و به ورشکستهها بدهید. برای چه؟ «وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ» برای تألیف دلها، برای محبوب شدن دلها، «وَ الْعامِلینَ عَلَیْها» کسانی که خدمات میکنند. مسئول جمع و تقسیم هستند. چون بالاخره زکات گرفتن نیرو میخواهد. تقسیم و حفظش نیرو میخواهد، از خود زکات صرف خود آنها کنید. «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ وَ الْعامِلینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ» رقاب یعنی بردهها، بردهها را بخرید و آزاد کنید. آیهای در قرآن داریم که دربارهی مقسوم و مقسوم علیه هست. مقسوم: مالیات، مقسوم علیه ازگروه پر درآمد بگیر و به این گروه بده. شما خارج قسمت را پیدا کن. خارج قسمت آن این است که آدم وقتی گرفت و به فقرا و مساکین داد یک مقدار تعادل پیدا میشود. یعنی از اینها کم میشود و به اینها اضافه میشود. در راه مانده، ماشینش تصادف کرده، فلج است، آدم آبروی اینها را میخرد، «فی سَبیلِ اللَّهِ» خدمات اجتماعی انجام بده. گفتم: در راه کتابخانه، زایشگاه، بیمارستان، کسی که ورشکست شده، به اینها کمک کن. ممکن است خودمان توی صف بایستیم، ولی بشکهی نفت را مفت به دیگران بدهیم. گاهی سیب زمینی میخوریم ولی برای مهمانمان پلو درست میکنیم. اتاق خودمان ممکن است موکت باشد، اتاق مهمان قالی باشد. این به خاطر تألیف دلها است تا محبوبیتی برای دیگران داشته باشیم. اگر به کارمندان خرج ندهی، تشویق نمیشوند. باید از همین مالیات به خود کارمندان داد. برای این که بدوند و مالیات را بگیرند. حساب رسی کنند، جمع بندی کنند و تشویق شوند. بردهها را بخرید و آزاد کنید.
سؤال ایدئولوژی: اگر به شما گفتند: چهرهی جامعهی اسلامی چیست؟ میگویید: جامعهی اسلامی جامعهای است که در آن تعادل باشد. آبرومند باشد. خدوم باشد. نیروهایش را به حرکت در آورد. پهلوی دیگران محبوب باشد. استعدادهایش را تشویق کند. برده هایش را آزاد کند. این را چهره جامعهی اسلامی میگویند. پس«إِنَّمَا الصَّدَقاتُ»: مقسوم برای این گروه بود. خارج قسمت را هم فهمیدیم.
حالا میخواهیم ببینیم، این تقسیم درست است یا نه. ما برای تقسیم باید خارج قسمت را ضرب در مقسوم علیه کنیم. وقتی فقرا و مساکین زندگیشان میزان شد دوباره کار میکنند و صدقه میدهند. این آقای برده وقتی آزاد شد، دوباره کار میکند و صدقه میدهد. کارمند تشویق شد، خود کارمند کار میکند و صدقه میدهد. بنابراین گفتیم: انسان در دو زمینه برایش ضرر و خطر به وجود میآید. گاهی مادی است، گاهی معنوی است. که هر کدام از آنها را 4 گروه باید جبران کنند. پدر و مادر، فامیل و. . . پدر و مادر ندارند، بچه باید خرجیشان را بدهد. بچه ندارد، پدر و مادر باید خرجی بدهد. دیه بر عاقله هست. دولت از درآمدهایی که دارد باید ضررهای مادی فرد و جامعه را تأمین کند. مردم و مسئلهی ایثار را گفتیم. تا یک جا سیل میآید، مردم باید کمک کنند. یک وقت نگویید: که کم است. شاعر یک شعر قشنگی میگوید: نگو برگ زرد چیزی نیست، همان یک برگ زرد در جوب آب کشتی صدها مورچه میشود. گاهی یک کمک مردمی کوچک بسیار کمک میکند و واقعاً اگر مردم نباشد فلج میشود.
3- بیمه راهی برای جبران خسارت
مسئلهی دیگر، بیمه است. بیمه چیست؟ خانوادهای مثلاً 20 تومان میدهند، 5 نفرهستند، 5 تا 20 تومان 100 تومان میشود، بعد اگر حوادثی پیش آمد20 تا 20 هزار، 30 تا 40 هزار تومان در حوادثی میدهد. رانندهی ماشین است، حادثهای پیش میآید، ماهی یک مقدار ماشینش را بیمه میکند. بعد در این خطراتی که پیش میاید وقتی راننده تصادف کرد نه تنها ضررهای مادیاش است، اعصاب خودش هم خرد میشود. اگر به همان حالت بی پولی و حادثه دوباره بنشیند، ممکن است یکی دیگر را هم بکشد. بنابراین برای این که فکرش را تأمین کند، این بیمه چیز خوبی است. یک قراردادی است. امام اجازه داده است. مرحوم مطهری بحث قشنگی دارد. مرحوم سید محمد کاظم یزدی یک عروه الوثقی دارد، یک پاسخ به سؤالات دارد. عروه الوثقی که چاپ شده پاسخ به سؤالاتش زیاد نیست. یکی از فضلا و محققین، فتوکپیاش را داشت. دیشب خانهاش رفتیم و این را گرفتیم. ایشان گفتند: یک اشکالاتی دارد اما ما مقلد امام هستیم. امام اجازه داده است که آقایانی هم که میخواهند از نظرتحقیقی بیمه را وارسی کنند. مقاله علامه مطهری هست.
من نمیخواهم وقتی حرف میزنم یک طرفه حرف بزنم بگویم. برای همین میگویم: این را گفتند، این را هم گفتند. اما مسئلهی بیمه گیر فقهی ندارد. حالا اگر هم دارد، قابل حل است. مملکتی که مجلس دارد، شورای نگهبان هم دارد، امام در رأس است، ممکن است یک کسی اشکال بگیرد، بگوید: آقا بیمه اجباری کجایش فقهی است؟ خیلی خوب، این را میشود از اول گفت: آقای کارمند، تو اگر خواستی در این وزارت خانه کار بکنی شرطش این است که از 5 هزار تومان، هزار تومانش را برای بیمه بدهی. اگر نخواسته باشد، استخدام نمیشود. این قرارداد قبلی است ممکن است بگوییم: آقا بعضی جاها تاوان گرفتن حرام است، آن جا که حرام است چه از خودم بگیرد، چه از بیمه بگیرد، ممکن است تاب فقهی داشته باشد. اما بیمه یک چیزی است که فعلاً ضرورت جامعه است. کشاورزهای همهی دنیا اکثرا بیمه هستند. چون دیگر با خیال راحت کشاورزی میکنند. میگویند: بالاخره امسال سیب زمینی بکاریم، پیاز بکاریم، عدس بکاریم، هندوانه بکاریم، این باعث دلگرمی است. چون ما از آن ایمانهای ناب ناب که نداریم، یک مقداری ایمان دارم، یک مقدار هم باید حواسمان جمع باشد. اگر کسی یک توکل ناب داشت، آخر یکی از مشکلاتی که از طرف بیمه به ما میشود این است که میگوید: بیمه آدم را مشرک بار میآورد. دائم میگوید: چطور شد، دائم منتظر بیمه است. ولی درست است، واقعیت این است که اگر کسی روح توکلش قوی باشد مثل ابراهیم که همهی دنیا کافر بودند، ولی ابراهیم خداپرست بود، هیچ بیمهای هم او را حمایت نمیکرد و فقط آرامش الهی داشت.
اگر مثل امام در هواپیما مینشیند که از فرانسه بیاید، با او مصاحبه میکنند، آقا چه احساسی دارید؟ میفرماید: هیچ احساسی ندارم. هرطور میخواهد بشود. آرام بود. ما دل ابراهیم و دل امام را نداریم. معمولاً مردم یک اضطرابی دارند و این بیمه برای جبران اضطراب کار خوبی است. گیر فقهی حل شده است، اگر دو گیر فقهی داشته باشد، قابل حل است. امام اجازه میدهد. مجلس خبرگان قانون اساسی چند اسم بیمه را برده است. اگر آقایان میدانند بررسی کنند. بنابراین ضرر وخطر مادی را یا فامیل، تکفل، دیه برعاقله، یا دولت، از درآمدهای دولتی، مردم، خدمات مردم، ایثار یا بیمه با همین قراردادها است.
4- جبران خطرهای معنوی
و اما خطرهای معنوی: امور تربیتی باید دقت کند. گاهی انسان در خطرهای معنوی هم باید دقت کند. پدر و مادر یا فامیل که باید به معنویت بچه برسد. گاهی پدر و مادرها میگویند: اگر بچه را شل بار بیاوری بچه لوس میشود. میدانی چرا به آهک آب اضافه میکنیم متلاشی میشود؟ چون از بس آب سنگ آهک را بیرون کشیدهاند. علت این که بعضیها محبت میبینند متلاشی میشوند، چون این بچه مثل آهک در خانه هیچ محبت ندیده است، پس آهک یادتان نرود. پدر و مادرهایی که به بچه هایشان عنایت نمیکنند، ضربههای معنوی را دقت نمیکنند. این بچه مثل آهکی است که در کوره میبرند و میپزند خشک خشک میشود. آن وقت با یک بستنی و آب هویج، با یک گل با یک تشویق متلاشی میشود و عقدهای بار میآید. پدر و مادر باید ضرر معنوی را جبران کند.
آخر کتاب مفاتیح یک حدیثی به نام حدیث کساء است. مسئلهی حدیث کساء این است که سنی وشیعه قبول دارند. پیامبر اکرم(ص) روی دوششان عبایی داشتند، امام حسن سلام کرد و زیر عبا رفت. امام حسین آمد، فاطمهی زهرا آمد، پیامبر عبا را روی همه کشید فرمود: خدایا اینها اصحاب عبا هستند. خامس آل عبا که میگویند: عبایی بود که پیامبر روی اینها کشید و زیر عبا به این خاندان مطهر دعا کرد. این حدیث کساء قصهای دارد که این است که هر کسی که میآمد و سلام میکرد، از این کوچولوها صدایی میآمد، امام حسن، امام حسین، زهرای عزیز میگفت: وعلیکم السلام، «ثمره فؤادی» یعنی نور دل من «قره عینی» میوهی دلم، نور چشمم، سلام علیکم بفرما تو. از حدیث کسا میفهمیم که پدر و مادر با بچه در خانه باید با محیت باشد.
ما حدیث کساء را میخوانیم که مشکلمان حل شود. یعنی فقط از آن استفادهی توسل میکنیم، نه استفادهی تربیتی، باید از آن استفاده تربیتی هم بکنیم. مثال آهک یادمان نرود. حدیث کساء برخورد پدر و مادر با بچه را به ما یاد میدهد. ضررهای معنوی را باید اول پدر و مادر جبران کنند. گاهی وقتها امور تربیتی روی یک بچه کلی زحمت میکشد، بچه در خانه میرود، همه را فراموش میکند به خاطر این که رفتار پدر و مادر متناقضند. اول پدر و مادر، دوم دولت. دولت میتواند ضررهای معنوی را جبران کند. چطور؟ پیامبر به عنوان رئیس حکومت اسلامی در مدینه بود که تشکیل حکومت داد. بلال یک برده سیاه بود، خیلی بلال را تحقیر میکردند. پیامبر ما به خاطر این که این خسارت و این ضربهها را جبران کند، گفت: تو باید مؤذن رسمی باشی. سخن گوی حکومت پیامبر مؤذن بود. میرفت میگفت: الله اکبر. میگفتند: آقا این بلد نیست که اشهد بگوید. بلال میگفت: اشهد. با این که نقض دارد، اما به خاطر این که میخواهم به او عنوان بدهم، میخواهم آن ضربهها را جبران کنم، میخواهم مسئلهی سیاه پوست را که عمری تحقیر شده است جبران کنم. این برای دولت است. با مترجم به آفریقا رفته بودیم تا سخنرانی کنیم. چند جمله که میگفتم، این آفریقاییها خیلی به رقص در میآمدند. یکی از جملاتش این بود که تا گفتم هیجانی در مسجد شد گفتم: ما در تهران نام یکی از خیابانهای خوبمان را آفریقا گذاشتیم. یک مرتبه دیدم ولولهای شد. یعنی من که ندیدم، او که ترجمه میکرد ولوله میشد.
(آبان ماه است یک اسمی هم از 13 آبان ببریم. یک آیه هم داریم که برای لانهی جاسوسی تناسب دارد میگویم: او کسی است که «هُوَ الَّذی أَخْرَجَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ»(حشر/2) کفار را خارج کرد «مِنْ دِیارِهِمْ» از خانهی خودشان، خدا اینها را از خانهشان، از لانهشان بیرون کرد، بعد میفرماید: «ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا» شما گمان نداشتید که اینها ول کنند و در بروند. خودشان هم گمان کردند که «مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ» این حصن و دژ و دیپلمات و سفارت خانه این میتواند برایشان افتخار آمیز باشد، یعنی خیال میکردند حالا که در سفارت خانه هستند، کسی دیگر نمیتواند به آنها «بالای چشمتان ابروست» بگوید. هم شما فکر نمیکردید در بروند، هم خودشان فکر نمیکردند در بروند. «وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ» قرآن میفرماید: «فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا» از راهی که گمان نمیکردید قهر خدا برآنها وارد شد. «وَ قَذَفَ فی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ» رعب به معنی ترس است. خداوند در دل اینها ترس انداخت. «یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدیهِمْ» خانهی خودشان را به دست خودشان خراب کردند. یعنی تمام سندهایی را که خودشان درست کردند، در ماشین ریختند، خورد کردند. بعد میفرماید: «بِأَیْدیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنینَ» با دست خودشان و با دست دانشجویان پیرو خط امام «فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ» عبرت بگیرید یا اولی الابصار بدانید که اگر خدا بخواهد چطور کفار را با رعب بدون ما با ترس و لرز بیرون میکند و چیزی را که با دست خودشان ساختند، با دست خودشان خراب میکنند. این آیهی خوبی بود و وقت خوبی هم یادم افتاد.
راجع به آفریقا میگفتیم، گفتم: که در یکی از کارهای دینی که حکومت اسلامی کرد فرمان امام بود، این بود که آمریکاییهایی که در لانهی جاسوسیاند همهشان جنایت کارند اما در اینها یک سیاه پوست است، این سیاه پوست با این که جنایت کار است آزادش کنید، چرا که تا حالا به نژاد سیاه در طول تاریخ ظلم شده است و ما میخواهیم به نژاد سیاه احترام بگذاریم. پس ببینید ضربهی معنوی به نژاد سیاه را یا فامیل یا دولت و. . . باید جبران کنند. اگر به آنها ضربه خورد، مردم باید ضربهی معنوی را جبران کنند، اگر یک کسی را دید خار میشود جلویش را بگیرند. مثلاً اگر دیدید یک کسی را دارند مسخره میکنند، شما حق ندارید ببینید گوش دهید، بخندید. دارند یک کسی را تحقیر میکنند، دارند یک کسی را بایکوت میکنند، باید از او که دارد مسخره میشود حمایت کنید. اگر یک کسی، یک جایی تحقیر شد، ضربهی معنوی دید و شما ساکت شدید، سکوت شما هم گناه است. آقا ما که غیبت نکردیم، او به فلانی فحش داد، تو چرا نشستی گوش دادی؟ هم مردم و هم «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»(عصر/3) دولت باید جلوی ضربههای معنوی را بگیرد. و یکی هم مربی است که میتواند با کمکهای خود جلوی ضربههای معنوی را بگیرد.
در مجموع بحث این است که ضرر و خطری که در جامعه دیده میشود یا ضرر و خطر مادی است یا معنوی است. جلوی ضرر مادی و معنوی را فامیل، دولت و مردم باید بگیرند. منتهی ضررهای مادی را بیمه جبران میکند و ضررهای معنوی را مربی و معلم جبران میکنند.
5- راهکار و شرایط بیمههای معنوی
در آخر این را هم بگوییم در بیمههای معنوی تذکراتی را بدهیم. همین که انسان یک کاری را میخواهد بکند میگوید: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ» «أَعُوذُ» از عوذ است. عوذ یعنی به خدا پناه میبرم یعنی در سنگر قدرت تو، خودت مرا حفظ کن. اینکه آدم خودش را به خدا بسپارد یک رقم بیمه است. در دعاها به خصوص دعای سمات است که میگوید: خدایا مرا حفظ کن و در دعای ابوحمزه میگوید: «وَ اکْفِنِی مَئُونَهَ إِنْسَانِ سَوْءٍ وَ جَارِ سَوْءٍ وَ سُلْطَانِ سَوْءٍ وَ قَرِینِ سَوْءٍ وَ یَوْمِ سَوْءٍ وَ سَاعَهِ سَوْءٍ»(البلدالأمین، ص91) «وَ سَاعَهِ سَوْءٍ» ساعت بد «وَ قَرِینِ سَوْءٍ»، رفیق بد «وَ یَوْمِ سَوْءٍ»: روز بد «وَ سُلْطَانِ سَوْءٍ» سلطان بد.
می گوید: خدایا این خطرات برای من پیش میآید روز بد، ساعت بد، رفیق بد، همه را حفظ کن. این خودش از خدا میخواهد که بیمهی معنوی شود. یک دعا داریم به نام دعای عدیله، یعنی انسان بگوید: خدایا تو حق هستی، مرگ حق است، جهنم حق است، بهشت حق است، سؤال نکیر و منکر حق همه حق است آخر میگوید: خدایا این حرفهایی که زدم خیالم راحت است، میگویم: ممکن است موقع جان کندن آن قدر حواس پرتی پیدا کنم و در دامن وسوسه و شک و فراق از زن و بچه بیفتم و دیگر این حق و ناحقها را در آن جا نگویم. خدایا الان که حواسم جمع است، اصول دینم این است. خدایا تو را قبول دارم، پیامبرت را قبول دارم، همه را قبول دارم. این ایمانم را حالا که حواسم جمع است از من قبول داشته باش. وقتی که دارم میلرزم به من روی بنما. این خودش یک بیمه است که خدایا الآن که سالم هستم عقایدم رامی گویم، در وقتهای خطرناک تو خودت در خطرها و هجوم وسوسهها این عقاید سالم را به من برگردان.
توحید بیمه است، چون دربارهی کلمهی بیمه خیلی فکر کردم که چه کلمهای داریم. آخر آدم گاهی از بی کلمهای میرود، مثلا یک جایی اسم بیمه را سید الشهداء گذاشته بودند. این درست است، امام فرمود: اما امام کاری به ادارهی بیمه ندارد. ما فکر کردیم کلمهی بیمه چه واژهای دارد؟ امروز قبل از ظهر یک واژهی خوبی به فکرم رسید. دیدم کلمهی حصن بیمه است، چون حصن به معنی دژ، قلعه است. ما دیدیم دو سه حدیث دربارهی حصن داریم. مثلاً داریم َّ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»(أمالى صدوق، ص235) بیمه است «أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» هر که برای خدا کار بکند بیمه است. چون برای مردم که کار کردی، یا سوت میکشد یا کف میزنند، یا مرسی میگویند، یادسته گل روی قبر میگذارند اما اگر برای خدا کار کنی این را بیمه میکند تا آن طرف قیامت هم در امان باشی. یعنی جزای خدا ابدی است. جزای مردم موقت است. اگر میخواهی کارت بیمه شود، برای خدا کار بکن. قرآن هم این را میگوید: «ما عندکم یرفع»، هرچه که رنگ شما بود میپرد «و ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»(نحل/96) هرچه رنگ خدا دارد میماند. «صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ»(بقره/138) پس یکی از چیزهایی که آدم میتواند بیمه کند، این است که(البته نمیدانم شما آقایان که هستی؟ استاد دانشگاه هستید، معلم هستید، کارمند دولت هستید، طلبه هستید، کشاورز هستید) هر که هستید، برای خدا کار کنید. چون حقوق دنیا چیزی نیست، حالا فرض میکنیم بیمه شما را از آتش سوزی دنیا نجات داد چه کاری کردهای که از آتش جهنم بیمه شوی؟ آتش دنیا قلیل میسوزاند، آتش جهنم خود آدم را میسوزاند. این همه امام میفرماید: «خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ»(المصباح کفعمی، ص247) صدبار در دعای مجیر میگوید: «أجرنا من النار یا مجیر»(المصباح کفعمی، ص268)، «خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ». «أجرنا من النار»
6- نمونهای از بیمههای معنوی
«وَلَایَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»(عیون أخبارالرضا، ج2، ص136) اما انسان اگر دستش در دست رهبر معصوم بود، بیمه واقعی است. اما آنهایی که دستشان را در دست شاه گذاشتند، آیا شاه میتواند علم را بیمه کند؟ میتواند هویدا را بیمه کند؟
پس رهبری حق بیمه است. توحید بیمه است. صدقه بیمه است. صدقه بسیاری از خطرات را رفع میکند. عقیقه مهم است حالا نگویید که گوسفند گران شده بزغاله میکشم. حدیث داریم بچهای که به دنیا آمد گوشت یک حیوانی را را ذبح کنید و آب گوشتش را بدهید بخورند. و روایت داریم که اگر کسی برای بچهاش عقیقه کند بچهاش از بسیاری خطرات بیمه میشود. اینها بیمههای معنوی است.
دعاها بیمه است. بسیاری از دعاها داریم «وَ احْرُسْنِی» حراست. «وَ احْفَظْنِی» حفاظت. حدیث داریم «الْحَجُّ یَنْفِی الْفَقْرَ»(تحف العقول، ص6) کسی که به مکه برود، دیگر فقیر نمیشود. گدا نمیشود. ازدواج بیمه است، جوان عذب بیمه نیست. دائم دچار لغزش میشود. ازدواج انسان را بیمه میکند. «صُومُوا تَصِحُّوا»(الدعوات، ص76) روزه انسان را از بسیاری مرضها بیمه میکند. بنابراین بیمههای معنوی هم زیاد داریم. من حرف هایم تمام نشد ولی وقتمان تمام شد.
خدایا تو را به مقام محمد و آل محمد ایمان ما را بیمه کن تا بی دین از دنیا نرویم. فکر ما را بیمه کن تا منحرف نشویم. زبان ما را بیمه کن تا خلاف نگوییم. گوش ما را بیمه کن تا خلاف نشنویم. مملکت ما را بیمه کن تا نه ناوگان آمریکایی ونه بمباران صدامیها را ببینیم. مملکت ما را از هر رقم تزلزل همین طور که تا حالا بیمه کردی، بیمه کن. امام ما را در پناه حضرت مهدی حفظ کن. ما را به خودمان واگذار مکن.
نماز جمعه انسان را از شایعات بیمه میکند. چون گاهی تخم مرغ نیست، روغن نیست، مردم یکی یکی نق میزنند، آدم خیال میکند مردم با انقلاب خوب نیستند، وقتی در راهپیمایی و نماز جمعه میاید میبیند، اوه! پس خوبند. حالا یک نق هم زد زد، ته دلش با اسلام و امام و نماز جمعه رفیق است و هر وقت نماز جمعه خلوت شد دلهره است. نماز جمعه را فراموش نکنید.
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»