موضوع: بهرهگیری از نعمتهای الهی
تاریخ پخش: 30/02/99
1- انتقاد قرآن از زهد نابجا
2- مدیریت درآمدها و هزینههای زندگی
3- توسعه در زندگی برای رفاه خانواده
4- شکر زبانی و عملی نعمتهای الهی
5- توجه به نیازهای نسل آینده
6- فقیران اسرافکار!
7- اسرافکاران، برادران شیطان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
اللهم صل علی محمد و آل محمد (صلوات حضار)
یکی از مسائلی که از مسائل اقتصادی است و همه ما در طول عمر به آن نیاز داریم، مسأله مصرف است، تولید و توزیع و مصرف، امشب در مورد مصرف در قرآن میخواهیم صحبت کنیم. قرآن در مورد مصرف در قرآن چه گفته است. اولین آیه این است که خدا گفته یک نعمتی به شما دادم، قایم موشکی نکن… نشان بده. «وَ أَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» قاری: «وَ أَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» (ضحی/11) آیه قرآن است، خدا یک چیزی به تو داده نشان بده. چرا لباسهای کهنه میپوشی؟ تو که داری، چرا مثل فقیرها زندگی میکنی؟ تو که داری. این یک مسأله، آیه دیگر میفرماید: چرا زینت خدا را حرام میکنی؟ استفاده کنید. اینها آیات مصرف است میخواهم بگویم. مصرف میکنیم بعد میگوید: چطور مصرف کنید، چه مصرف کنید و کجا مصرف کنید، و چقدر مصرف کنید بر چه اساسی؟ این ریزهکاریهایش را امشب میگویم، بیست سی نکته در مورد مصرف. پس اصل اول مصرف جایز است. خدا گفته: نعمتهای خودت را عرضه کن.
1- انتقاد قرآن از زهد نابجا
دوم میگوید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ» قاری: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ» (اعراف/32) رزق طیب به تو دادم، زینت در اختیار تو گذاشتم، چرا حرام میکنی؟ آیه دیگر میگوید: حیوانی که با نام خدا کشته شده و ذبح شرعی است، چرا برای خودتان حرام میکنید؟ «وَ ما لَکُمْ أَلَّا تَأْکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ» قاری: «وَ ما لَکُمْ أَلَّا تَأْکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَکُمْ» (انعام/119) یعنی توبیخ میکند. آیه دیگر میفرماید: «لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ» قاری: «لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ» (تحریم/2) چیزی که خدا حلال کرده تو چرا مصرف نمیکنی؟ چرا برای خودت حرام میکنی؟ امام آمد منزل یک نفر دید خیلی خانهاش تنگ است. گفت: خیلی خانهات تنگ است، گفت: چون خانه پدری است میخواهم در خانه پدریام زندگی کنم. حضرت فرمود: حالا اگر پدرت نداشت، آدمی که ندارد در خانه تنگ زندگی میکند، تو که وضعت خوب است چرا در خانه تنگ زندگی میکنی؟ صرف اینکه اینجا خانه پدری من است و من میخواهم همینجا زندگی کنم، حالا…
حدیث داریم «من الدین التدبیر فی المعیشه» آدمی که عقل زندگی داشته باشد، معلوم میشود دین دارد. کسانی که نمیفهمند از کجا پیدا کنند، چطور خرج کنند، دینشان لق است، «من الدین» دین چیست؟ «التدبیر فی المعیشه» کسی که عقل زندگی داشته باشد. هم بداند چطور پول گیر بیاورد و هم بداند چطور خرج کند. امام سجاد میفرماید: خدایا یادم بده چطور پول خرج کنم. پول خرج کردن هم عقل میخواهد. گاهی آدم زندگیاش ساده است ولی ممکن است کارش خل باشد، کار غلطی داشته باشد. ولی آدم زندگی میکند.
یکوقتی ما تهران یک خانه خریدیم، بیست سالی که بودیم نتوانستیم تهران باشم، خانه ما قم بود، دیگر کم کم یک خانه خریدیم، از این خانههای قدیمی که حیاطی داشته باشد، رفتیم پشت بام دیدیم موزاییکهایش مثل پنیرهایی که سوراخ سوراخ هست، چاله چوله، دیدم این موزاییکها چاله چوله است. گفتیم آقا این موزاییکها را بکنید، قشنگ آسفالت کنید، موزاییک کنید، ایزوگام کنید، کارگر گرفتیم موزاییکها را برداشتند، دلمان نیامد موزاییکهای سوراخ سوراخ را دور بریزیم، یک کارگر گرفتیم این سیمانهایی که به این موزاییکها چسبیده را تراشیدند، یک کارگر گرفتیم، این را از پشت بام آوردند طبقه پایین زیر زمین، که گفتیم موزاییک سوراخ سوراخ برای پشت بام بد است، برای سرداب که خوب است. فرشی کردیم و باز دلمان آرام نگرفت. پول دادیم دوغ آب گرفتیم سوراخ سوراخهای موزاییکها را پر کردیم. دوغ آب سیمان گرفتیم این سیمانها باد کرد، دوباره پول دادیم سابیدیم. من حساب کردم که زهد هست اما زهدی است همراه با حماقت، من این قصه را برای یکی از دوستان گفتم، گفت: من هم مثل تو هستم، گفتم: چه کار کردی؟ گفت: یک کاسه سفالی داشتیم شکست، دلمان نیامد دور بیاندازیم، پنجاه تومان دادیم، چسب گرفتیم این کاسه را بچسبانیم، چسب خریدیم چسب روی قبای ما ریخت. دویست و پنجاه تومان دادیم این اتوشویی لباس ما را درست کند. میگفت: پول سه تا سفال را خرج خودمان کردیم.
2- مدیریت درآمدها و هزینههای زندگی
امام سجاد را بگویم، «أصِب» یعنی اصابت کن و به من برسان، امام زین العابدین میگوید: «أصب بی» به من برسان، چه چیزی به تو برسانم؟ «سَبِیلَ الْهِدَایَهِ لِلْبِرِّ فِیمَا أُنْفِقُ مِنْهُ» (صحیفه سجادیه،دعای 20) یعنی خدایا آنجا که میخواهم خرج کنم، یادم بده چطور پول خرج کنم. کجا پول خرج کنیم؟ امام چند حدیث دارد میفرماید: «الْمَالُ وَبَالٌ عَلَی صَاحِبِهِ إِلا مَا قَدَّمَ مِنْهُ» (غررالحکم، ص 367) هرچه پول برای آن طرف قیامت گذاشتی مانده، باقی را باید جواب بدهی. گوسفندی خانه حضرت بود، کشتند و گوشتش را تقسیم کردند و مقداری در خانه ماند. حضرت پرسید: گوسفند کشته شد، تقسیم شد، گفتند: بابا همه رفت، یک مقداری برای خودمان مانده است. حضرت فرمود: اینطور نگویید، بگویید: همه مانده، یک مقداری خودمان میخوریم از بین میرود. چیزی که در راه خدا… لذا در قرآن زیاد داریم. «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ» (بقره/223) بهترین مصرف این است که آدم ذخیره قیامتش کند.
2- «خَیْرُ الْأَمْوَالِ مَا أَعَانَ عَلَى الْمَکَارِمِ» (عیونالحکم/ص238) بهترین پول این است که آدم خرج پیدا کردن کمالات کند، تحصیلاتش را بالا ببرد، تجربهاش را بالا ببرد، اخلاقش را بالا ببرد. خدمتش را بالا ببرد، «أَنْفَعُ الْمَالِ مَا قُضِیَ بِهِ الْفَرْضُ» (عیونالحکم/ص119) بهترین پول آن است که آدم قرضهایش را بدهد. حضرت یک کسی را مکه دید، گفت: آمدی چه کنی؟ گفت: آمدم عبادت کنم خودسازی کنم. گفت: نمیخواد خودسازی کنی، برو مال مردم را بده. امام حسین شب عاشورا فرمود: ای اصحاب فردا شهید میشوید، هرکدام به مردم بدهکار هستید راضی نیستم جزء اصحاب امام حسین باشید. بروید بدهی مردم را بدهید. شهید همه گناهانش بخشیده میشود جز آن لقمههایی که مال مردم در زندگیاش است. بهترین پول آن است که آدم بدهی مردم را بدهد. در نماز میگویی: «مالک یوم الدین» اگر طلبکار اصرار دارد بگیرد و شما هم نمیتوانی، در جیبت پول نیست. اسلام اجازه میدهد شما نمازت را بشکنی و پول مردم را بدهی و بعد دوباره الله اکبر بگویی. «أفضل المال ما قضیت به الحقوق» (غررالحکم، ص 367) بهترین مال این است که آدم حق و حقوق مردم را بدهد.
3- توسعه در زندگی برای رفاه خانواده
دیگر کجا خرج کنیم؟ خرجی زن و بچه، «أَرْضَاکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَسْبَغُکُمْ عَلَى عِیَالِهِ» (کافى، ج 4، ص 11) بهترین شما کسی است که برای خانوادهاش رفاهیات تهیه کند. خانوادهاش در وسعت باشد تا مقداری که میتواند و به قرض نمیافتد. چند تذکر است ببینم اینجا چند مورد نوشتم. عرض کنم… بله پانزده شانزده نکته نوشتم، بیست دقیقه وقت داریم، بیست نکته بگویم.
1- مصرف باید آگاهانه باشد. قرآن میگوید: «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» قاری: «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» (عبس/24) غذا میخوریم فرق میکند، حیوان غذا میخورد نمیفهمد ولی ما که غذا میخوریم میگوید: «فَلْیَنْظُرِ» نظر کن، خاک که ترش نیست، این لیمو چطور ترش است؟ خاک شیرین نیست، این توت و خرما چطور شیرین است؟ خاک ترش و شیرین نیست، این انار و پرتقال چطور ترش و شیرین است؟ خاک که سبز نیست، سبزیجات چطور سبز است؟ «یُسْقى بِماءٍ واحِدٍ» قاری: «یُسْقى بِماءٍ واحِدٍ» (رعد/4) از یک آبی که مزه ندارد، چیز ترش و شیرین شیرین میآمد. خوردن باید همراه با تفکر باشد. قرآن میگوید: «أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ» قاری: «أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا یُبْصِرُونَ» (سجده/27) میگوید: مصرف میکنی نوش جانت، ولی یک خرده هم فکر کن. به میوه نگاه کن، رنگش از کجاست؟ طعمش از کجاست؟ مقدار تولیدش چطور است؟
«أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ» نمیبینند ما این آب را به زمینها جاری میکنیم بعد از همین زراعت بیرون میآید، «الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ» چهارپایان میخورند، خودشان هم میخورند. «وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا یُبْصِرُونَ» چشمتان نمیبیند؟ بصیرت ندارید؟ غافلانه میخورید؟ پس شرط اول این است که آدم وقتی چیزی را مصرف میکند، توجه داشته باشد به نعمتهای خدا. آیه دیگر هم هست. برویم سراغ دوم…
4- شکر زبانی و عملی نعمتهای الهی
دوم، شکر میکنیم. قرآن میفرماید: «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ» قاری: «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ» (بقره/172) شکر خدا، آیه دیگر میگوید: «وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ» قاری: «وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ» (ابراهیم/37) شکر خدا را بکن. شکر هم که میکنید برای دیگران هم شکر کنید. الحمدلله به دیگران دادی، لازم نیست من… من وقتی نباید باشم، الحمدلله من ماشین دارم. باید بگویم: الحمدلله این آقا هم که پشت فرمان است عقل دارد. یک لحظه اگر حواسش پرت شود ماشین را در دره میاندازد. وگرنه من باید برای نعمتهای او هم… گاهی نعمتها را جا به جا کنیم، قدرش معلوم میشود. یک کسی بنده خدا داشت در خیابان میرفت، کلاغ در آسمان میپرید آشغالهای شکمش را ریخت روی سر این، گفت: الحمدلله، گفتند: الحمدلله ندارد. تمام آشغالهای شکم کلاغ روی سرت ریخت. گفت: حالا اگر گاوها میپریدند چه میشد؟ باز خوب است که…
گاهی واقعاً انسان قدر نعمت را نمیداند. قرآن میگوید: فکر نکنید این آب باید شیرین باشد، «لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْکُرُونَ» (واقعه/70) قاری: [لو نشاء لجعلناه اجاجا فلولا تذکرون] ما بخواهیم آب را تلخ میکنیم، به چه کسی تلگراف میکنید شیرینش کند؟ آیه دیگر میگوید: «لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ» (واقعه/65) قاری: «لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ» بخواهیم درختها را خشک نگه میداریم، سبز نشوند. به چه کسی تلگراف میزنی سبزش کن؟
3- خوردی دیگران هم با هم بخورید. قرآن میگوید: حاجی مکه رفتی؟ گوسفند کشتی عید قربان، هم بخور و هم به این و آن بده. «فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِیرَ» (حج/28) قاری: «فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِیرَ» خوردی با دیگران با هم بخورید.
خوردی اسراف نکن، «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» قاری: «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» (اعراف/31) بخورید و بیاشامید ولی پرخوری نکنید. حتی به فقرا هم که کمک میکنید، میانهرو باشید. قرآن میگوید: آدمهایی آدمهای خوبی هستند که کمک به فقرا هم اندازه و حساب داشته باشد. «إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا» قاری: «إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا» (فرقان/67) آدمهای مؤمن به فقیر هم پول میدهند اعتدال دارند. «وَ مَنِ اقْتَصَدَ فِی مَعِیشَتِهِ رَزَقَهُ اللَّهُ وَ مَنْ بَذَّرَ حَرَمَهُ اللَّه» (کافی/ج2/ص122) حدیث داریم کسی که میانهرو باشد خدا رزقش را ممتد میکند، دوام میدهد و کسی که بریز و بپاش کند، خدا او را محروم خواهد کرد. چهار تا «لا» داریم، نه نه نه نه! «لا منعَ» دیگران را منع نکن. به دیگران هم بده بخورند، «لا اسراف» اسراف نکن، «لا بُخلَ» بخل نکن، «لا اتلاف» اتلاف نکن.
5- توجه به نیازهای نسل آینده
مسأله دیگر اینکه مصرف باید مدبرانه باشد. وقتی به یوسف خواب را نقل کردند، یوسف فهمید از این خواب قحطی میشود، گفت: من از این خوابی که شاه دیده پیشبینی قحطی میکنم، پس بیایید تدبیر کنیم، جیرهبندی کنیم. «فَذَرُوهُ فِی سُنْبُلِهِ» قاری: «فَذَرُوهُ فِی سُنْبُلِهِ» (یوسف/47) آن روزها سیلو نبود، گندم در خوشه ماندگار میشود. اگر گندم از خوشه بیرون میآید، زود خراب میشود و پوک میشود. تا چند سال گندم بکارید و گندمها را از خوشه بیرون نیاورید. یعنی باید مصرف طوری باشد برای نسل آینده، مدبرانه باشد.
مسأله دیگر توازن بین دخل و خرج است، پول داری، بیشتر بده و نداری کمتر بده. «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَهٍ مِنْ سَعَتِهِ» قاری: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَهٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ» (طلاق/7) هرکس دارد بیشتر بدهد. مثلاً داریم پیغمبر فرمود: هرکس افطاری بدهد چقدر ثواب دارد، یک نفر گفت: یا رسول الله ما پول نداریم افطاری بدهیم. گفت: خرما بده. این خرما برای کسی است که گفت: یا رسول الله ندارم، حالا بعضی از تجار هم ادای آنها را درمیآورند. یک کیلو خرما میایستد به مسجد میدهد، تو خانهات چهار میلیارد میارزد. حالا برای خرما قرآن میگوید: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَهٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ» تو که وضعت خوب است بیشتر خرج کن. «وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ» کم داری کم خرج کن.
6- فقیران اسرافکار!
بعضیها فقیر هستند ولی باز هم اسراف میکنند. چه آدمهای فقیر هستند ولی ولخرجی میکنند. فقیر است ولی سیگار گران میکشد. خانه ندارد و در کوچه تنگ زندگی میکند ولی کمد میخرد کمدش در کوچه نمیآید، از خانه همسایهها با طناب کمد را پشت بام میکشد، از پشت بام خانه همسایهها میکشد در خانه خودش. عروس و داماد اول زندگیشان روزی یک کیلو لباس بیشتر ندارند. حتماً باید ماشین لباسشویی باشد. حالا با دست بشوی سال دیگر ماشین لباسشویی میخری. خودمان قرآن میگوید: ظلم میکنید و خودتان یک چیزهایی را بر خودتان حرام کردید. «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا» قاری: «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ» (نساء/160) عروس و داماد در جوانی باید ازدواج کنند لذت حلال ببرند. برمیداریم دو سه غل با زنجیر گردن عروس و داماد انداختیم. باید لیسانس بگیری، باید خانهاش بنایی شود. باید باید باید… باید به زندگی گره زدیم… یک مشت باید باید به زندگی گره زدیم که این بایدها نباشد زندگی شیرین میشود.
من وزیری را سراغ دارم که در جوانی گفت: عروس خانم، من دانشجو هستم، پول ندارم. اجازه بدهید دانه انگور را بخرم، چون خوشه هم بگیریم دانه میکنیم میخوریم، منتهی خوشهاش فرض کنید که کیلویی پنج تومان است. دانهاش کیلویی پنج ریال… ما که میخواهیم خوشه را دانه کنیم بخوریم، از اول دانه بخوریم. شما یک چند روزی با ما بساز، گفت: باشد. به عروس گفت: عروس خانم اجازه بده ما که پنیر میخریم خرده پنیر بخریم. چون پنیر هم میخریم هی خرد خرد میکنیم. منتهی پنیر درسته گران است و خرده پنیر ارزان است. منتهی پنیر فروش میگفت: برای مرغهایت میخواهی؟ گفتم: بله، برای مرغهایم میخواهم. فکر میکرد برای مرغهایم میخرم. میشود زندگی راحت باشد، خودمان خودمان را گیر میاندازیم.
بنده خدایی به یک سبزی فروش گفت: یک ریال سبزی بده. سبزی فروش گفت: یک ریال نمیشود. دو ریال، گفت: دو ریال سبزی بده. دو ریال سبزی را در کاغذ گذاشت و گفت: بفرما. گفت: میشود یک زحمتی بکشی؟ گفت: چه کنم؟ گفت: این را نصف کن. باز نصفه کرد. گفت: ببین تو گفتی نمیشد دیدی شد؟ این دو ریال شد، نصف کردی میشود یک ریال، چرا گفتی نمیشود؟ یک کسی آمده در مخ ما کرده که شش تا بشقاب باید گلهایش به هم بخورد. حالا یک بشقاب میشکند و این زن میگوید: چه خاکی بر سرم کنم؟ این بشقاب را برمیدارد و تمام بازار را دور میزند که گل بشقاب ششم به بشقاب پنجم بخورد. آخر ما گیر مخ داریم. خیلی زندگی آسانتر میشود. من اینجا گفتم، حالا اگر گفتم چون برای امام است دو بار بشنوید. الغدیر که چاپ شد برای علامه امینی یازده جلد بود. آیت الله سبحانی میگفت: امام پول نداشت الغدیر بخرد، یک جلد یک جلد از یکی از علما قرض کرد و خواند و پس داد. والله میشود بدون کتاب دانشمند شد. اینقدر کتابخانههای مدرن داریم آدمهایی که درونش هستند سواد ندارند. اینقدر آدمهایی داریم از کتابهای قرضی دانشمند شدند. «رُبَّ فقیراً اسراف من غنی» خیلیها فقیر هستند ولی ولخرجی میکنند، مؤمن باید «قَلِیلَ الْمَئُونَهِ کَثِیرَ الْمَعُونَهِ» مؤمن این است که کم بخورد ولی بازده زیادی داشته باشد.
قصه، امیرالمؤمنین از مغازه قصابی میگذشت، «عنده لحمٌ ثمین» قصاب گوشت خوبی داشت، «فقال یا امیرالمؤمنین هذا اللحم ثمین» گفت: یا علی بیا گوشت پروار است. گوشت چاق است، بیا بخر. حضرت فرمود: «لیس… فقال له لیس الثمن حاضرا» من الآن پول در جیبم نیست. فرمود: آقا گوشت را ببر، فردا پول بده. فرمود: به جای اینکه بگویم: فردا پول، به شکمم میگویم: فردا گوشت. چرا به تو بگویم فردا پول؟ به شکمم میگویم: فردا گوشت. روایت است…
گاهی وقتها پول خرج… ساعتی که برای چه میگویند؟ سانس؟… سایت نه… چه میگویند استخر را میگیرند؟ هان… ده تا مدیر کل هستند استخر را میگویند: ساعت دو بعدازظهر چهارشنبه برای مدیرکلها، یک استخر را که صد نفر میتوانند شنا کنند. یک پول مفتی از اداره به او میدهند. که این آقای مدیر کل هفت نفره شنا کند، حالا بیست نفره شنا کنند. چه پولهای… اینها شخصیتشان را به این میدانند که حمام را برایشان قُرق کنند. حدیث را بخوانید… امام صادق وارد حمام شد، «َ فَقَالَ لَهُ صَاحِبُ الْحَمَّامِ نُخْلِیه» (من لا یحضره الفقیه/ج1/ص117) صاحب حمام گفت: اجازه میدهید حمام را قرق کنم؟ همه را بیرون کنم مخصوص شما، فرمود: نه، «ان المؤمن خفی المؤمن» چرا حمام را قرق کنیم؟ او بیاید و او بیاید. حمام را قرق کنیم، حمام خصوصی. آسانسور خصوصی، مستراح خصوصی، ادرار کردن که مدیر کل ندارد. همه یکجور ادرار میکنند. خیلی ولخرجی میکنیم.
شما فکر نمیکنی بعضی فشارهایی که روی ما میآید به نفع است. یک خرده جلوی ولخرجی را بگیریم. لازم نیست شش بشقاب به هم بخورد. آقا دختر بزرگ نمیخواهد شوهر کند، دختر دومی هم در صف مانده است. من نامه دارم از بعضی دخترهای دوم که آقا ما میخواهیم ازدواج کنیم، خواهرم ازدواج نمیکند راهبندان ما شده است. خوب اگر برای دختر دوم خواستگار آمد، دختر دوم را بدهیم. ممکن است اولی… اصلاً بعضی چیزها نوبتی نیست. زایشگاه نوبتی است؟ شما یک خانم زایشگاه میآید، آقا در نوبت برو. 37 مریض قبل از شماست. بابا… ممکن است الآن بزاید. زایشگاه نوبتی نیست، باید دید چه کسی درد دارد. چیزهای دیگر هم هست زشت است بگویم…
دستشویی نوبتی نیست. ممکن است نفر هفتم مشکلی دارد که باید سریعتر دستشویی برود. بعضی چیزها نوبتی نیست. نیازی است. الآن نیاز این بیشتر است. چه کسی گفته تا دختر اول نرود، دختر دوم باید در نوبت بماند. تا پسر… آخر برادرش هنوز داماد نشده، نشود. برادرش داماد نشده… برادر دومی میخواهد داماد شود. عین بت پرستها شدیم. بت پرستها با دست خودشان بت میتراشیدند و راست آن گریه میکردند. قرآن میگوید: خودت با دست خودت بت تراشیدی و راست آن گریه میکنی؟ «قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ» قاری: «قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ» (صافات/95) با دست خودت بت ساختی و درونش ماندی. ما هم با دست خودمان آداب و رسومی درست کردیم و خودمان در آن آداب و رسوم ماندیم.
کارهای غیر ضروری، متأسفانه این خلوت کردن استخر را حالا هی یادم میآید که دانه درشتهای خودمان هم در این گیرها هستند. این آقایی که میخواهد حمام برود، حمام ایشان در سطح معاون وزیر است. ایشان مدیر کل است، نه! این سانس… آب ریختن روی سر مدیر کل دارد؟
7- اسرافکاران، برادران شیطان
دوری از اسراف؛ قرآن میگوید: اسراف «إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ» قاری: «إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ» (اسراء/27)کسانی که ولخرجی میکنند برادر شیطان هستند. یعنی چطور شیطان تحقیر میشود؟ آدمهای ولخرج را باید تحقیر کرد. آن کسی که همه رقم انواع لباسها را میپوشد و خودش را نشان میدهد، اگر مردم سرشان را پایین بیاندازند، میبیند این همه خرج خودم کردم که مرا نگاه کنند، میبیند مردم اعتنا نمیکنند، تمام میشود. همینطور که از شیطان دوری میکنید افرادی که ولخرجی میکنند.
میخواهد انتخابات کاندیدا شود. تمام دیوار را عکس خود را میکشد. یک عکس بس است فهمیدیم کی هستی. یک دیواری که جای یک عکس است پنجاه عکس میزند. این آغاز ریس جمهوری و نماینده مجلس و شورای شهریاش با گناه است. اسراف گناه کبیره است. تکرار میکنم اسراف گناه کبیره است. تکرار میکنم اسراف گناه کبیره است. اسراف چیست؟ امام میفرماید، در ایام رحلت امام گوش میدهید، امام فرمود: دور ریختن نصف لیوان آب اسراف است و اسراف گناه کبیره است. «مَنْ أَعْطَى فِى غَیْرِ حَقٍّ فَقَدْ أَسْرَفَ» (بحارالأنوار، ج 66، ص 261) پول نابجا اسراف است.
یکجایی این ایام گفتم در یکی از این سخنرانیها رفتیم کاخ شاه بازدید، اول انقلاب. پای یک فیل را بریده بودند و وسط پای فیل جا سیگاری درست کرده بودند که اگر اعلی حضرت خواست سیگار بکشد توتون سیگارش را در ظرفی بگذارد که این ظرف از وسط استخوان فیل است. «إِنَّ لِلسَّخَاءِ مِقْدَاراً فَإِنْ زَادَ عَلَیْهِ فَهُوَ سَرَفٌ» (أعلامالدین، ص 313) سخاوت هم به اندازه است. نمیتوانیم بگوییم چون ایشان سخی است، ولخرجی کند. در خانه امام رضا هستید. امام رضا دید یک سیبی را نیمه خور کردند و دور انداختند. فرمود: چرا نیمه خور کردید؟ شما نیاز ندارید. افرادی هستند به همین نیمه سیب نیاز دارند، چرا دور ریختید؟ آخ آخ این حدیث خیلی داغ است.
امام سجاد دید یک ذره نان دور ریخته شده است. ولو به قدر اینکه یک مورچه این را حرکت بدهد، مورچه چقدر میتواند نان را حمل کند؟ اگر یک ذره نان حتی به مقدار اینکه مورچه حمل کند دور بریزید، امام سجاد که دید گفت: «نَقَصَ مِنْ قُوتِ أَهْلِه» (دعائم الاسلام/ج2/ص114) میگفت: به همین مقدار این ماه کمش میگذارم. اگر دیدید در خانه ولخرجی میشود شما کنترل کن. امام دید این سیب نیمه خور هست، فرمود: سبحان الله، شما سیب را نیمهخور میکنید؟ «إِنْ کُنْتُمْ اسْتَغْنَیْتُم» اگر شما شکمتان سیر است، «فَإِنَّ النَّاسَ لَمْ یَسْتَغْنُوا أَطْعِمُوهُ مَنْ یَحْتَاجُ إِلَیْهِ» (کافی/ج6/ص297) مردم هستند برای همین نصف سیب که شما نیمه خور کردی… اصلاً بعضی وقتها ما کمال را به این میدانیم که نیمهخور کنیم. اگر خربزه را خوردیم پوستش را هم تراشیدیم میگویند: این گداست. کمالش را به این میداند که سیگارش را نصفه دور بیاندازد. خود سیگار یک کار غلطی است و دور ریختن نصف سیگار یک کار غلط در غلطی است.
دوری از تفاخر، در مصرف پز ندهید. ما در خانههایمان یک کمد شیشهای درست میکنند این زنها مثلاً یک شکستنی، بلوری، چیزی هست ولو قلیان زمان ناصرالدین شاه در کمد میگذارند که هرکس میآید بفهمد این صاحبخانه یک چنین شکستنی هم دارد. در خیلی از خانههای ما کمد میسازیم برای پز دادن، قرآن میگوید: «فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ» (قصص/79) قارون وقتی راه میرفت، چنان دنگ و فنگ و اسکورت و بریز و بپاش کرد که همه مردم بهت زده بودند. چه ماشینی… چه و چه
اسم نمیبرم، یک کشوری رفتم برای نماز عید فطر، سفیر آن کشور من را به خانه خودش برد. گفت: حاج آقا میخواهی شنا بروی؟ گفتم: استخر داری؟ گفت: بله، گفتم: بله… برای من که نساختی اگر استخر هست میرویم شنا میکنیم. رفتیم شنا و آمدیم سخنرانی و بعد هم ایران آمدیم، سال بعد هم همان سفیر ما را همان کشور دعوت کرد. رفتم گفتم: از پارسال تا حالا این آب گرم را نگه داشتید، چه کسانی آمدند شنا کردند؟ گفت: مدیر کل روابط عمومی حضرت شاه عبدالعظیم، یک سال استخر و آب گرم را نگه میدارد برای یک مشتری، آن هم مشتری یک آدم عادی، مدیر کل روابط عمومی شاه عبدالعظیم، والله گناه کردیم. امام رضا سیب نیم خورده را میگوید: سبحان الله، شما یک استخر آب را نگه میداری برای اینکه سالی یک مهمان داری؟ حمام را قرق میکنید برای اینکه چون من مدیر کل هستم نباید شش متری من یک آدم عادی شنا برود. دوری از…
ساختمان، قرآن یک آیه دارد میگوید: بعضیها چون پول دارند هرجا یک برجک میسازند که همه نگاه کنند. «أَ تَبْنُونَ» قاری: «أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَهً تَعْبَثُونَ» (شعرا/128) ریع یعنی دامنه کوه، تبنون، بنا میکنیم. ساختمان میکنیم در دامنههای کوه که اشراف بر منطقه داشته باشید، در این دامنهها ساختمان میسازید «تعبثون» برای لهو و لعب و عبث کاری، ساختمان میسازید ولی نیاز ندارید، برای عیاشی ساختمان میسازید.
آخرین آیه، قرآن میگوید: «فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ،وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ، لا بارِدٍ وَ لا کَرِیمٍ» (واقعه/42-44) اینها بادهای سوزان، آب سوزان، سم و دردسر روز قیامت قسمتشان میشود، آب جوش و باد سوزنده، این چیست؟ میگوید: اینها ولخرج بودند. «إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفِینَ» (واقعه/45)اینها در دنیا بریز و بپاش و عیاشی میکردند. کسانی که ولخرجی میکنند در قیامت باد سوزان و آب جوشان، خدایا تو میدانی ما چقدر عمرمان را تلف کردیم که از همه مهمتر است. چقدر کاغذ و لباس و مصالح ساختمان، چقدر قلم و چقدر دارو، کجا اسراف نکردیم؟ خدایا عقل معیشت به همه ما مرحمت بفرما. لغزشهای گذشته ما را ببخش و بیامرز.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»