بعثت پیامبران

موضوع: بعثت پیامبران
تاریخ پخش: 5/03/59

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین. »

بحث امروز ما مسئله بعثت است. چون فردا روز بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است. بد نیست مقداری درباره بعثت حرف بزنیم. درباره بعثت همیشه یک مثلی ما طلبهها در قم داریم. میگویند: «تعرف الاشیاء باضدادها» یعنی هر چیزی را خواستی ببینی چقدر ارزش دارد، با مخالفش آنرا بشناس. یعنی وقتی انسان قدر نور را میداند که با تاریکی باشد. مثلاً شما جوانان چون از سیستان و بلوچستان آمده اید، درختهای زیبا را که میبینید برای شما جالب است. من هم که از کاشان آمده ام، برای من این درختها مزه دارد، چون این درخت نه در کاشان هست و نه درسیستان و بلوچستان. یک ساعت بنشینیم و با هم بحث کنیم. اما کسانی که دائماً با یک چیزی انس داشته باشند، دیگر برایشان مزه ندارد.
1- مردم قبل از بعثت از نظر قرآن
خدا برای اینکه در قرآن به ما بگوید بعثت چه مزهای دارد، اول میگوید که قبل از آن چه مزهای داشت. درباره قبل از بعثت میفرماید: قبل از آمدن پیامبر چه خبر بود؟ در قرآن سوره داریم به نام جمعه که در نماز جمعه به جای قل هوالله خوانده میشود. در سوره جمعه میفرماید قبل از بعثت مردم این گونه بوده اند: «وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی‏ ضَلالٍ مُبینٍ» یعنی قبل از آن که پیامبر بیاید مردم در گمراهی آشکار بودند و پیامبر آمد و مردم را از گمراهی نجات داد. حالا در چه گمراهی بوده اند؟ گمراهی مردم نمونههای زیادی داشته است. از نظر فکری منحرف بودند، سنگ پرستی، چوب پرستی، خورشید پرستی، ماه پرستی، آدم پرستی، مثل اینکه در زمان ما مدرک پرستی، غرب پرستی، شرق پرستی، طاغوت پرستی شرک است، در آن زمان هم شرکهای زیادی بود و این یک انحراف عقیدهای بود.
انحراف عملی زیاد داشتند. بچه هایشان را میکشتند. دخترهایشان را زنده بگور میکردند. شعر میگفتند منتهی چه شعری؟ ! درباره پشم و موی بزغاله و شتر. لباس هایشان را بلند میدوختند و دم لباسهایشان را یک کسی در سبد میگذاشت و دنبالشان میدوید و این دلیل پر اهمیت بود. «وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی‏ ضَلالٍ مُبینٍ»(جمعه/2)
2- مردم قبل از بعثت از نظر نهج البلاغه
علی بن ابیطالب علیه السلام در نهج البلاغه قبل از بعثت را منعکس میکند. میفرماید وضع مردم این طور بود: «فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ»(نهج‏البلاغه، خطبه‏2) حق خاموش شده بود و کوری و نفهمی همه جا را گرفته بود. «عُصِیَ الرَّحْمَن» خدا معصیت میشد. «وَ نُصِرَ الشَّیْطَانُ» ولی شیطان نصرت و یاری میشد. هر کس حق میگفت زبانش را میبستند و هر که باطل میگفت همه جا جایش میدادند. «عَالِمُهَا مُلْجَمٌ» عالمش دهن بسته بود «وَ جَاهِلُهَا مُکْرَمٌ» اما افراد جاهلش مورد تکریم و کرامت بود. عین زمان طاغوت در کشور ما، اساتید دانشگاه برجسته و روحانیون مبارز زبانشان بسته بود. «تَشْرَبُونَ الْکَدِرَ»(نهج‏البلاغه، خطبه6‏2) از نظر بهداشت آب کدر و ناگوار و کثیف میخورند. «وَ تَأْکُلُونَ الْجَشِبَ» غذای سفت و بی خورش بد میخورد. نه اقتصاد و نه بهداشت داشتید. «عَلَى شَرِّ دِینٍ» عقیدهتان خراب بود «وَ فِی شَرِّ دَارٍ» امنیت نداشتید.
نهج البلاغه میآید و میگوید قبل از بعثت مردم چه جور بودند، نه بهداشت داشتند «تَشْرَبُونَ الْکَدِرَ» نه غذا داشتند «وَ تَأْکُلُونَ الْجَشِبَ» خفقان بود «عَالِمُهَا مُلْجَمٌ» ملجم یعنی لجام زده و لجام دهنهای از جنس آهن است که به دهن حیوان میزنند. عالم و دانشمند لجام به دهانش بود و نمیگذاشتند دانشمند حرفش را بزند. جاهلها مکرم و با احترام بودند. مکرم یعنی مورد کرامت و گرامی. جاهل را ارزش قائل میشدند و زمینهای را برای باز میکردند. اما به عالم لجام میزدند. امنیت نداشتند. به دلیل اینکه میفرماید: «تسفکون دماءکم» خون خودشان را میریختید. خانه نداشتید، مکتب نداشتید. آزادی نداشتید. قبل از آمدن انبیاء اینطور بود. آیا عربها اینطور بودند؟ خیر، عرب و عجم ندارد. تمام کشورها یک چنین صحنهای داشتند. یک مقاله خوبی است به نام جهان در عصر بعثت که در کتاب محمد خاتم پیامبران آمده است. نوشتهاند که زمانی که پیامبر(ص) مبعوث شد، وضع دنیا خراب بود. نه این که عرب با ایران وضعش خراب باشد، همه جا وضع خرابی داشت. حتی تمدن ما خیلی بهتر و پیشرفتهتر از تمدن غرب بود. یک قصه برایتان نقل کنم:
زمان موسی ابن جعفر علیه السلام یعنی زمان حکومت زمان هارون الرشید، مسلمانان ایران یک ساعت اختراع کردند و آن را پهلوی شاه فرانسه فرستادند. مردم جمع شدند و دیدند عقربههای ساعت در حال گردش است، گفتند جن دارد اینها را میگرداند و چکش آوردند که ساعت را بشکنند. یعنی زمانی که ما مخترع ساعت داشتیم، آنها در جهالت زندگی میکردند.
پس انبیاء مبعوث شدند برای این که ضلالت از بین برود و تا مادامی که مردم مکتب ندارند بعثت میخواهند. این طور نیست که بعثت و نیاز به انبیاء فقط مربوط به آن زمان بود. آن زمان چرا پیامبر آمد؟ پیامبر آمد برای مسئله مکتب، منزل، بهداشت، غذا، امنیت و برای مسائل دنیایی و آخرتی، برای مسائل این جهان و آن جهان، برای ایجاد نظم و برای آوردن سیستم عدالت اسلامی. تا مادامی که مردم اینها را نیاز دارند و تأمین نشود، نیاز به بعثت هست و خواهد بود و لذا این طور نیست که الآن نیاز به مکتب انبیاء نیست. بلکه هر لحظه ما نیاز داریم. هر چه دنیای علم پیش برود، مسئله توجه به مکتب بیشتر شده و خواهد بود.
از نظر وضع سواد علی(ع) میفرماید: «لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ یَقْرَأُ کِتَاباً»(نهج‏البلاغه، خطبه33) احدی از مردم قدرت خواندن نداشت.
3- ایرانیان قبل از اسلام
یعنی همه بی سواد بودند و در ایران خودمان که میخواستند بگویند شما تمدن 2500 ساله داشتید، نه خیر اینگونه نبوده است، تمدن ما از اسلام است. قبل از این که اسلام وارد ایران شود، ما تمدنی چندان نداشتیم. به دلیل اشعاری که در کتابهای شعرای فارسی هست. شنیدهای که یک کفاش میخواست بچهاش را بفرستد که درس بخواند، دربار شاهنشاهی مخالفت کرد و گفتند وای بر ایران اگر بچه کفاش بیاید و درس بخواند. درس خواندن مخصوص دربار است و مخصوص روحانیون و اشراف طبقه خاص است. یعنی ما هم تمدن نداشتیم. ما با آنها فرقی نداشتیم. اگر عرب بت پرست بود، عجم هم آتش پرست بود. آتش پرستی و بت پرستی چندان فرقی با هم ندارند. حتی میشود گفت که بت پرستی از آتش پرستی بهتر است. چون یک لیوان آب خدای آنها راتر میکرد(چون بت سنگی بود، آب میریختند روی بتتر میشد و خشک میشد) اما خدای ایرانیها که آتش بود، یک لیوان آب که میریختند، خاموش میشد. پس رحمت به گور پدر آنها که خدایشانتر میشد، ولی ما خدایمان خاموش میشد و از بین میرفت. بنابراین این طور نیست که آنها وضعشان خراب بود، فرانسه هم مثل ایران بود، ایران هم مثل فرانسه بود، همه دنیا در جاهلیت بودند.
4- جاهلیت اول و دوم
البته باید بگویم ما دو رقم جاهلیت داریم، جاهلیت اولی و جاهلیت ثانی. چون قرآن آیهای دارد که میفرماید: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى»(احزاب/33) این آیه قرآن به زنان پیامبر(ص) میگوید: ای زنان پیامبر(ص) «وَ قَرْنَ فی‏ بُیُوتِکُنَّ» در منازلتان قرار بگیرید، جلوه گری نکنید، و مثل جاهلیت پیشین بیرون نیائید. و متمدن بشوید، انقلاب اسلام و انقلاب فرهنگی باید بین شما باشد. بعد از بعثت باید در عادات و رسوم و اخلاق شما انقلاب بشود. شما دیگر یک برنامه دیگری را پیش بگیرید و همچون جاهلیت اولی خودتان را آرایش نکنید. بزک کرده در خیابان نیایید، جامعه را تحریک نکنید. که اگر کسی خواسته باشد مردم را متوجه خودش بکند چه بسا احتمال دارد طاغوت باشد. چون طاغوت کسی است که افکار مردم را متوجه خودش میکند. اگر یک زنی هم فرمی راه برود که افرادی را متوجه خودش بکند، این زن هم یک طاغوت است. منتهی طاغوت کم رنگ و طاغوت پر رنگ داریم. یک کسی 5 میلیون نفر را متوجه خودش میکند، یک کسی 10 نفر را متوجه خودش میکند. هر کس مردم را متوجه خدا نکرد و هر چیزی که جلوی راه خدا را گرفت احتمال دارد که طاغوت باشد، اگر قطعاً نگوئیم که طاغوت است. ای زنان پیامبر شماها قرار بگیرید، جلوههای جاهلیت اولی را پیش نکشید و. . . پس معلوم میشودیک جاهلیت دوم هم هست. شما اگر آمدی خانه ما، میپرسید ایشان کیست؟ میگویم ایشان فرزند اول من است، تا گفتم اولاد اول من است، معلوم میشود که اولاد دومی هم دارم. قرآن میگوید جاهلیت اول را پیش نکشید معلوم میشود که جاهلیت دومی هم هست. حالا جاهلیت دوم چه زمانی است؟ همین زمان جاهلیت دوم است. چون اگرآن زمانها دختر میکشتند، حالا بعضی از زنهای ما به خاطر نداشتن تقوای زیاد هم دختر و هم پسر را از بین میبرند. قبل از آن که حامله شوند و بزایند، به دکتر و پزشک مراجعه میکنند و بچه را با وسایلی از بین میبرند. پس اگر آن زمان دختر را از بین میبردند، امروز هم دختر و هم پسر را از بین میبرند. آن زمان پرستش غلط بود، حالا هم پرستش غلط است. فرقی بین خورشید پرستی و بت پرستی نمیکند! پرستش در جاهلیت اولی غلط بود، حالا هم در جاهلیت دوم پرستش غلط است. آن زمان اشرافیت به پول داشتن بود، حالا هم اشرافیت به پول داشتن است. اگر ملاکها ومعیارها و خطوط کلی فرقی نکرده است، مهم نیست.
پس مردم در جاهلیت بودند که خداوند پیامبر را فرستاد. پیامبر در غار حرا بود. کوهی است به نام کوه نور. پیامبر گاه وبی گاه در دامنه کوه میرفت و عبادت میکرد و اصولاً خیلی از پیامبران ما چوپان بودند. چون چوپان در دامنه دشت و صحرا قدم میزند، فکر میکند و وقت خوبی برای مطالعه و فکر در آفرینش است. چون هر کسی از آفرینش طبیعت یک استفاده میکند. میگویند یک نفر یک باغی خوبی گیرش آمد. نزد او آمدند و گفتند این باغ برای چه چیزی خوب است؟ گفت خدا خدای خوبی است، اما حیف که یک الاغ و خر خلق نکرده که این علفها را بخورد. دید ایشان برای استفاده از این باغ این است که علفهای آن برای خر و الاغ خوب است. یک کسی از باغ استفاده میکند که در آن مطالعه کند و درس بخواند، یک کسی از باغ استفاده میکند که در آن قمار بازی کند، تا ببینیم چه چیزی دست چه کسی میافتد! علی(ع) با دیگری بحث حمام پیش آمد. یک نفر گفت حمام جای خوبی است. امیرالمومنین(ع) فرمودحمام خوب است. دیگری گفت حمام بد است. تا ببینم این دست چه کسی میافتد و چگونه از آن استفاده میکند؟ جاهلیت قبلی داشتیم، جاهلیت بعدی هم داریم. پیامبر مبعوث شد تا 40 سالگی گاه و بیگاه در دامنه کوه که مشغول کارهایی بود یا تجارت برای خدیجه میکرد و یا چوپانی میکرد و چوپانی هم خودش درس است، میدانید چوپان چه میکند؟ صبح مثلاً ساعت 6 میآید میایستد تا ساعت 6 بعد از ظهر، 12 ساعت میایستد تا این بزغاله سیر شود. این خودش تمرین حوصله میکند که فردا هم توی جامعه صبر کند تا مردم آدم بشوند، تا اخلاقشان عوض شود. اصلاً چوپانی یک درس است.
5- هدف بعثت پیامبر از نظر قرآن
پیامبر مبعوث شد، حالا هدف بعثت چیست؟ درباره هدف بعثت خیلی آیه هست. قرآن میفرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ»(آل عمران/164) خدا منت گذاشته که پیغمبر به شما داده است و خدا باید پیغمبر بدهد، چون همین طور که هر موجودی یک راهی میرود تا به نهایت درجه برسد، ما هم باید یک راهی رابرویم تا به نهایت درجه برسیم. مثلاً تخمه هندوانه حرکت خودش را میکند تا به هندوانه تبدیل شود، تخم گل بنفشه راه خودش را میرود تا به گل بنفشه برسد. انسان هم باید برود تا به تکامل واقعی برسد. حالا تخم هندوانه درمسیری که میرود تا به هندوانه برسد، اشتباه نمیکند، تخم خربزه هم در راه رسیدن به خربزه اشتباه نمیکند. همین طور که خداوند برای هر موجودی راهی قرار داده است، راه بی اشتباه، باید برای انسان هم راهی را که بدون اشتباه است قرار بدهد و راه بی اشتباه از طریق بعثت است. چون ما که اشتباه میکنیم. دوشنبه یک کاری میکنیم سه شنبه میفهمیم اشتباه کردیم، سه شنبه هم کاری میکنیم بعد چهارشنبه میفهمیم اشتباه کردیم. چون ما راهمان اشتباه است، ازطرفی میبینیم خداوند برای تمام موجودات خط تکاملی را قرار داده که در این خط تکامل، تکامل به سوی حق اشتباه نمیکند. همین طور که هر موجودی خطی را بدون اشتباه میرود، ما هم باید خطی بدون اشتباه داشته باشیم. خطی که اشتباه ندارد، سهو ندارد، لغزش ندارد، با تجربه بهتر نمیشود، آن خط، خط بعثت است.
بعثت یعنی خداوند یک نفررا مبعوث میکند، منتهی بیخود کسی را مبعوث نمیکند. «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ»(انعام/124) خدا میداند چه کسی رامبعوث کند. باید افرادی مبعوث شوند که اینها قبلاً آمادگی داشته باشند. باید پیامبر مزه یتیمی را چشیده باشد تا وقتی رهبر میشود، خبر از دل یتیم داشته باشد. نداشتن پدر، نداشتن مادر، نداشتن مال، نداشتن یاور، مسخره کردن کفار، محیط خراب، باید همه اینها را ببیند، بچشد تا درد را لمس کند و وقتی که به رهبری رسید، تشخیص دردها و دواها رابدهد. شماها، آقازادههایی که از سیستان و بلوچستان تشریف آوردید، چون در یک منطقه بودید، اگر رشد کنید انشاءالله، پزشک بشوید، مهندس بشوید، عالم بشوید، شما اگر حقوقتان کم شد، مثل بعضی از پزشکان که بعد ازانقلاب حقوقشان کم شد، از ایران فرار کردند، شما دیگر مثل آنها نیستید. آنها در عیاش خانه بزرگ شدند، حقوقشان مثلاً بعضی از آنها ماهی هزار تومان میخواستند، همین که دیدند بعد از انقلاب حقوق نیست، پا به فرارگذاشتند، چون درد را لمس نکرده بودند. پس سختیها برای تکامل خوب است. چوب عود را تا سرش را نسوزانند، بوی عطرش بلند نمیشود، فنر را اگر خواستند بپرد بالا، باید قبلاً مقداری به آن فشار وارد کنند. این فشاری که به فنر میآید، مقدمه است برای آن که وقتی دستت را برداشتی به بالا بپرد. نمیخواهم کمبودها را توجیه کنیم، کمبود داریم، خدا رژیم قبل را لعنت کند. ان شاءالله باید با همیاری برادران جهادسازندگی و دولت و ملت دست به هم بدهند و این خرابیها را آباد کنند. اما میخواهم بگویم یک کسی که زجر کشیده وقتی به مقامی رسید، دستش و فکرش بازتر است. پیغمبر برای این که مبعوث بشود باید دورانهایی را بگذراند و لذا پیامبر دورههای تلخی را در زندگیاش گذراند تا به مقام بعثت رسید.
6- اولین آیه قرآن درباره تعلیم و تربیت است
اولین آیه بعثت هم آیهای درباره تعلیم و تربیت است «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ»(علق/1) اولین آیهای که آمد درباره قرائت بود، در زمانی که هیچ کس خواندن و نوشتن بلد نبود، پیغمبر سخن از علم گفت. یعنی اولین انقلاب پیغمبر انقلاب فرهنگی بود، بخوان، منتهی بخوان باسم ربک. رهبر انقلاب یک شب طلبهها را در مدرسه فیضیه نصیحت میکرد، روی این آیه یک ساعت صحبت کرد و به طلبهها میگفت وقتی میگوییم: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ» یعنی در راه خدا و برای خدا. اگر برای خدا درس خواندیم، این درس خواندن ارزش دارد. اگر برای خود درس خواندیم، درسمان بدرد جامعه نمیخورد.
من برای خودم درس میخوانم، وقتی میبینم جامعه برای من کف نمیزند، حقوق مرا تأمین نمیکند، آسایش و مسکن و رفاه و بازنشستگی و بیمه و بهداشت و. . . ، اگر ببینیم جامعه برای من بله قربان نمیگوید، من این جامعه را ازبین میبرم و کاری با آن ندارم. اما میگوید باسم ربک، برای خدا و در راه خدا و به نام خدا و در مجموع اگر برای او درس خواندن شد، همین درسی که شما در کلاس راهنمایی میخوانید و آن برادر بزرگ که در دانشگاه میخواند و دیگری میخواند، اگر برای خدا شد ارزش دارد.
7- محیط نمی‌تواند بطور کامل روی فرد اثر بگذارد
پیغمبر چهل سال آمادگی نشان داد. چوپانی کرد، مسافرت کرد، یتیمی چشید، جاهلیت دید، عبادتها کرد، از محیط گوشه گیری کرد. همین زندگی پیغمبر در دهن چپیها میزند. چون چپیها و کمونیستها یک عقیدهای دارند. میگویندانسان در یک محیطی که قرار گرفت، کم کم تحت تأثیر محیط به شکل همان محیط میشود. یعنی چه؟ مثل میزنم، میگویند اگر آدم در یک اتاقی نشست که همه سیگار کشیدند، بالاخره این هم سیگاری میشود. جوابش این است که غلط کردید. پیغمبر ما در محیطی که همه بت پرست بودند، ایشان بت پرست نبود. میگویند اگر یک کسی در کاخ زندگی کرد، در زندگی اشرافی زندگی کرد، فکرش هم اشرافی میشود و فکر فقیر نیست. باز هم میگوییم غلط کردید. چون زن فرعون در دربار بود، ولی فکرش اشرافی نبود. ممکن است یکی از این شماها در محیط سیستان و بلوچستان، در محیط محرومیت باشید، اما فکرتان طاغوتی باشد و ممکن است کسی در محیط محرومیت نباشد ولی فکرش فکر محرومین باشد. خیلیها هستند لباس محرومین را دارند ولی فکرشان فکر مستکبرین است خیلیها در حال محرومیت نیستند ولی فکرشان فکر مستضعفین است. آن چه مهم است این است که دل کجاست، این مسئله مهمی است. البته محیط اثر میگذارد، این که گفتم غلط کردند، معنایش این نیست که صد در صد حرفشان غلط است. محیط در انسان اثر میگذارد. محیط بت پرستی آمادگی بت پرستی را درانسان بوجود میآورد. اما اگر انسان اراده داشته باشد، میتواند با اراده جلوی همه رابگیرد. میشود میان یک کلاسی که همه دانش آموزان آن تنبل هستند، یک بچه شاگرد اول بشود. فقط باید خود بچه بخواهد.
من یک وقتی یک مثل داشتم، مثال به شیر آب میزدم. میگفتم یک منبع آب که میسازند، منبع آب و خیابانها دست ما نیست، اما شیر آب دست ما است. اگر شیر را سفت و محکم ببندیم، هر چه هم منبع و خیابانها آب داشته باشد، آب از آن سرازیر نمیشود. ما اگر محکم اراده داشته باشیم، اگر اراده ما قوی باشد، محیط نمیتواند در ما اثر بکند. اگر همه جا یخبندان باشد، شما پوستین بپوشید، سرما در شما اثر نمیکند. شما باید سفت شیر را ببندید، شما باید پوستین بپوشید. شما باید اراده داشته باشید. پیغمبر ما یک نفر بود در محیط بت پرستی، اما محیط در پیغمبر ما اثر نکرد.
خوب، پیغمبر مبعوث شد. در غار حراء بود. ملک و جبرئیل برایش آمد. قرآن میفرماید ما خطاب که میخواهیم بکنیم، حرف که میخواهیم با پیغمبر بزنیم، سه فرم حرف میزنیم.
1- گاهی پیغمبر به قلبش الهام میشود و یک مطلبی رامی فهمد. – چطور ما نمیفهمیم؟ دو تا رادیو کنار هم بگذارید، یکی رادیو لندن را میگیرد، یکی نمیگیرد. شکلش هم هر دو یکی است. همین طور که رادیو اگر گیرنده داشت میگیرد. اگر نداشت نمیگیرد، انسانها هم بعضیها گیرنده دارند و توسط گیرنده دریافت میکنند. حالا این گیرنده چیست؟ نمیدانم ولی میدانم یک ظرفیت و یک قابلیت است که پیغمبر به خاطر خوب بودن و در راه حق بودن و به خاطر عبادتها، یک لیاقتی دارد که دستگاه گیرنده دارد. – پس گاهی وحی را میگیرد.
2- گاهی هم جبرئیل میآید.
3- گاهی هم خداوند ایجاد صوت میکند، حالا از درخت باشد یا از کوه باشد.
8- پیامبران بشارت دهنده و بیم دهنده هستند
جبرئیل بر پیغمبر آمد، در غار حرا بود و اولین آیهای هم که آمد «اقراءباسم ربک» مسئله علم و تعلیم و انقلاب فرهنگی بود.
هدف بعثت چیست؟ قرآن هدف بعثت را این گونه میگوید: «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ»(بقره/213) خداوند مبعوث پیامبران را کرد برای این که بشارت بدهند که اگر سعادت ابدی میخواهید این راه را نروید. خوب برادران، این باغ را که میدانید مال ما نیست، این باغ مال همه مسلمانان است، ما الآن موکت توی آن انداختیم و یک ساعت دیگر هم میخواهیم برویم. اگر کسی به شما گفت تو اگر این کار را بکنی من این باغ را به تو میدهم! شماحاضرید این کار را بکنید؟ آدم عاقل اگر دید یک چیزی فایده دارد، باید انجام بدهد. تمام مردم دنیا دنبال دوفلس پول میدوند و عمری هم بدوند، یک چنین باغی که مال عموم است، نمیتوانند بوجود بیاورند. آمدهاند بشارت بدهند، ای بشر وای انسان! تو اگر راه حق را رفتی، برای تو بهشت است، بهشتی که باغها دارد، نهرها دارد، اگر رفتی به عدالت میرسی، به آزادی میرسی، به استقلال میرسی و از استقلال و آزادی و رفاه بالاتر از باغ و بهشت و حورالعین بهتر، رضای خدا است. تو اگر این کار را بکنی خدا راضی است. آمدند به ما بشارت بدهند که چه چیزهایی جلوی راه تواست مواظب باش خودت را حرام نکنی. آقازاده ها! شما اگر ده تومن بدهید یک نوار بخرید، حاضرید صدای گربه رویش ضبط کنید؟ میگوئید ده تومان پولش را داده ام، حیفم میآید صدای گربه را رویش ضبط کنم. خداوند یک نوار60 سال در مغز شما گذاشته، حیفت است که هر حرف مفتی را روی این نوار ضبط کنیم. «وَ مُنْذِرینَ» انذارکنند و بترساند. «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‏ خُسْرٍ»(عصر/2- 1) خسر یعنی خودت را حرام نکن. مثل کسی که ده تومان بدهد نوار بخرد و صدای گربه روی آن ضبط کند، نوارش را حرام کرده است، تو هم اگر هر حرف بیخودی را حفظ کنی خودت را حرام کرده ای. حتی اگر درس میخوانی که درس خواندنت بدرد ملت نخورد، باز هم حرام شده ای. «مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ» آمدهاند به شماها بشارت بدهند، آمدهاند انذار بدهند. سرنوشت راه حق چیست؟ راه باطل را هشدار بدهد. آمدهاند هم خوشحالت کنند و هم بترسانند. انسان را دو تا چیز نیرو میدهد، دو تا چیز باعث میشود که انسان راه برود، بیم و امید. مردمی که دارند میدوند دو تا چیز آنها را میدواند، یا امیدی دارند، – به امیدپول و مقام و. . . و یا از ترس میدوند. پیامبران آمدهاند بشارت بدهند، امید و بیم بدهند. آمدهاند که موتور انسان را به کار بیاندازند. آمدهاند که انسان را راه ببرند. «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ».
9- وسیله کار پیامبران کتاب حق است تا بین مردم حکم کنند
خوب، انبیاء وسیله کارشان چیست؟ «وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ»(بقره/213) با پیامبران کتاب را نازل کرد، کتابی که حق است. کتابی است که دستوراتش مطابق با فطرت است. «لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ»(بقره/213) پیامبران آمدند، کتاب برای پیامبران فرستادیم تا بین مردم حکومت کنند. پس پیامبران برنامهشان این است. مبعوث شدند برای این که حکومت کنند، حکم کنند بین مردم.
ما الآن این همه وزارتخانه داریم، معاون زیاد داریم، استاندار زیاد داریم، مدیر کل زیادداریم، سفیر زیاد داریم، توی همه اینها سه چهار تا آخوند هست که این آخوندها یا توی دادگاه انقلابند یا در مسائلی که باید مجتهد و فقیه باشد، میبینیم میآیند و میگویند که آخوندها پستها را گرفته اند! آقا، آخوندها وزیرند؟ سفیرند؟ مدیر کل اند؟ شما اگر در تمام پستها ده تا آخوند پیدا کردید؟ تازه قرآن میگویند برنامه پیامبراین بود که بین مردم حکم کند. یعنی پیامبر خودش میآمد در دادگاه انقلاب شرکت میکرد. حالا این میگوید چرا آخوندها در دادگاه انقلاب نشسته اند! شما مسلمانید و مسلمان میآید میگوید «النَّبِیِّینَ» پیامبران آمدند برای اینکه بین مردم حکم کنند، هرکسی حرفهای پیامبران را بیشتر بلد است، باید کار پیامبران را هم انجام بدهد. مگر اینکه شما رویتان نمیشود که بگویید من مسلمان نیستم، به اسلام ضربه بزنید و. . . قرآن میگوید: «فبَعَثَ اللَّهُ» یعنی خداوند انتخاب کرد پیامبران را برای انذار، با پیامبران نازل کرد کتاب آسمانی را به حق، برای اینکه حکم کنند بین مردم، پس کار پیغمبر حکم کردن است. شمایی که میگویی چرا آخوند در دادگاه رفته، چرا قاضی شرع شده است، بدان اصلاً کسی که از سواد پیامبر بهرهای دارد، باید دادگاه انقلاب هم دست او باشد. آخر چون من از فیزیک خبر ندارم، درست نیست که من بیایم و استاد فیزیک باشم. آن کسی هم که فیزیک خوانده درست نیست بیاید و حکم کند. کسی که میخواهد به قرآن حکم کند، باید قرآن شناس و اسلام شناس باشد. بنابراین این اشکال بیخود است.
هدف بعثت این است که بین مردم «لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیه» یعنی در چیزهایی که اختلاف کردند، حکم کند. انتخاب کرد خداوند، برانگیخت خدا پیامبران را برای اینکه به حقائق و آینده روشن مردم را بشارت بدهند و از خطرات فردی و اجتماعی و سرنوشت آینده و خطرهای قیامت مردم را بترسانند. خداوند نازل کرد با پیامبران، کتاب آسمانی را که به حق بین مردم حکم کنند، طبق همان کتاب آسمانی در اختلافاتی که میان مردم است. این یک هدف پیامبر.
10- هدف دیگر عبادت خدا و دوری از طاغوت
هدف دیگر پیامبر: قرآن در یک آیه دیگر میگوید میدانید چرا پیامبر فرستادیم؟ میفرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً»(نحل/36) یعنی به تحقیق مبعوث کردیم برای همه امتها پیامبری را. بعضی از میگویند چرا همه پیامبران در شرق بوده اند؟ و همه در این سمت دنیا بودند؟ در جوابشان شاید بشود از این آیه استفاده کرد که شاید پیامبران درقارههای دیگر هم بودهاند ولی ما خبر نداریم. این آیه میفرماید: «فی‏ کُلِّ أُمَّهٍ» در هر جمعیتی رسول است پس چه بسا در قارههای دیگر هم رسول بوده ولی ما خبر نداریم. قرآن میگوید: «مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْک»(غافر/78) قصه بعضی را برای شما گفتیم و بعضی را هم نقل کردیم.
هدف بعثت چیست؟ مبعوث کردیم، پیامبر فرستادیم درمیان هر امتی رسول فرستادیم برای دو هدف:
الف) «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ»(نحل/36) عبادت کنید خدا را
ب) «وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت»(نحل/36) از طاغوت دوری کنید.
البته عبادت فقط معنای نماز نیست، «الْکَادُّ عَلَى عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّه»(کافى، ج‏5، ص‏88) کسی هم که کار بکند، عبادت میکند. کسی هم که برای خدا درس بخواند عبادت میکند، کسی هم که فکر کند عبادت میکند، «التَّفَکُّرُ فِی آلَاءِ اللَّهِ نِعْمَ الْعِبَادَهُ»(غررالحکم، ص‏56) تفکر خوب عبادتی است. «کَانَ أَکْثَرَ عِبَادَهِ أَبِی ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ التَّفَکُّرُ وَ الِاعْتِبَارُ»(خصال‏صدوق، ج‏1، ص‏42)، بیشتر عبادتهای ابی ذر در این بود که ابوذر فکر میکرد، فکر عبادت است، کار عبادت است. تحصیل عبادت است. تفریح عبادت است. اگر شما تفریح بکنید، چرت بزنید که بعد بتوانید درس بخوانید، چرت زدن شما هم عبادت است. هرکاری که در راه خیر باشد و در راه حق باشد و فی سبیل الله باشد و خط خدا باشد عبادت است. ما فرستادیم پیامبران را که خطهای انحرافی را دور بریزند و خط فقط خط خدا باشد. شاید بیش از صد آیه باشد که میگوید: «فِی سَبِیلِ اللَّه» یعنی در راه خدا، درس خواندن، کشاورزی، دامداری و. . . . بعثت انبیاء در هر قومی بوده، دو هدف بوده است، مردم را جهت بدهند. مردم لباس میپوشند، خوراک دارند، جنگ دارند، صلح هم دارند منتهی باید به جنگ و صلح و تفریح جهت داد. انبیاء آمدند تا به مردم جهت بدهند، جهت با رضای خدا وعبادت خدا، دوم آمدند تمام ظلم و ظلمها و طاغوتها را در هر زمانی و هر مکانی و به هر شکلی ببرند. مبارزه با طاغوت و عبادت حق یکی دیگر از هدفهای بعثت است.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment