برکت در عمر

برنامه سمت خدا 8 فروردین 1393

بسم الله الرحمن الرحیم

و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین

کی می‌شود بیایی و نیلوفر آوری

گلهای رنگ رنگ به هر دفتر آوری

باران شوی، بهار شوی، قطره قطره گل

لب وا کنی، گلاب خوش قمصر آوری

«السَّلَامُ عَلَى رَبِیعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَهِ الْأَیَّام‏»

آقای شریعتی: سلام می‌گویم به همه‌ی بیننده‌های خوبمان، خانم‌ها و آقایان، انشاءالله روزهای بهاریتان پر برکت و مبارک باشد. خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز. همانطور که وعده داده بودیم، می‌دانم خیلی‌ها منتظر هستند تا برنامه‌ی امروز را با حضور حاج آقای قرائتی ببینند. حاج آقا سلام علیکم و رحمه الله. خیلی خیلی خوش آمدید.

حاج آقای قرائتی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم به شما تبریک می‌گویم انشاءالله سال خوشی برای همه باشد.

آقای شریعتی: انشاءالله. خیلی خوشحال هستیم که برنامه‌ی ما مزین به حضور حاج آقای قرائتی است. درسهای ماندگار ایشان را مخاطبان برنامه‌ی سمت خدا هرگز از یاد نخواهند برد. ببینیم حاج آقا برای امروز ما چه به ارمغان آورده‌اند و عیدی بیننده‌های ما چه خواهد بود.

حاج آقای قرائتی: بسم الله الرحمن الرحیم. روز هشتم فروردین است. بخشی از تعطیلات تمام شده است. من پارسال یک نامه‌ای نوشتم و در سایت‌ها قرار دادم. امسال هم همان نامه را تکرار کردم.

اینکه می‌گوییم: مبارک باشد، یا در فارسی «بارک الله» می‌گوییم. این «بارک الله» کلمه‌ی عربی است. درست این «بارَکَ الله» است. یعنی خدا برکت بدهد. برکت به معنی خیر است. به یک حوض آب و جایی که آب جمع می‌شود، برکه می‌گویند. یعنی محل جمع شدن آب. خود آب هم وسیله‌ی برکت است. بنابراین مبارک باشد یعنی پر خیر و برکت باشد. ما اگر بخواهیم با برکت باشیم، باید به مبارک‌ها وصل شویم. قطره نمی‌تواند دریا شود مگر اینکه به دریا وصل شود. اگر به دریا وصل شد، قطره هم دریا می‌شود. اول برکت خداست، چون قرآن می‌گوید: «تَبارَکَ الَّذی‏»، «الّذی» خداست. مبارک است کسی که. پس کلمه‌ی برکت اول برای خداست. پس ما اگر خدایی شدیم، مبارک هستیم.

شاه عباس خیلی کار کرد، ساختمان داشت. فرش داشت، طلا داشت، تاج داشت، تخت داشت، حرمسرا داشت. ولی آثار یکی از این‌ها نیست. فقط کاروانسرای شاه عباسی مانده است آن هم به خاطر اینکه در راه کربلا بوده است. یعنی این آجرهای کاروانسرای شاه عباسی چون در مسیر زوارهای امام حسین(ع) بوده است، مانده است. چون رنگ خدایی داشته است. مهم‌ترین ساختمان‌های کره‌ی زمین معابد است. حالا یا برای یهودی‌ها، یا برای مسیحی‌ها، یا مساجدی که مسلمان‌ها ساختند. چون این رنگ خدایی داشته است.

ما اگر خواستیم عید و ایام ما مبارک باشد، باید رنگ خدایی داشته باشد. حرف‌ها خدایی، فکرها خدایی، عمل‌ها خدایی، چند کار خدایی که می شود در عید انجام داد، یک مورد را هفته‌ی گذشته گفتم که بیاییم قفل را باز کنیم. با کسی قهر کردیم آشتی کنیم. یک مورد اینکه بیاییم دیگران را آشتی بدهیم. چون اگر تلاش کنیم دو نفر را که با هم قهر هستند، آشتی بدهیم، از همه‌ی نمازها و روزه‌های مستحبی بیشتر ثواب دارد. و اگر آن دو نفر که با هم قهر هستند، گفتند: نخیر من آشتی نمی‌کنم. پیغمبر فرمود: دو مسلمان تا سه روز حق دارند قهر کنند. روز چهارم اگر تمکین نکنند، من اینها را قبول ندارم. از مدار مؤمنین خارج می‌شوند. خوب این یک کار با برکتی است.

مسأله‌ی دیگر مسأله‌ی دختر و پسرهای بی‌همسر هستند. باید یک نفر دست اینها را بگیرد. قرآن گفته است: «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن» (بقره/187) ‏زن و شوهر لباس هم هستند. آدم بزرگ خودش لباس را می‌پوشد ولی بچه را باید بپوشانیم. دختر و پسرهای ما مثل بچه هستند، باید لباس تنشان کرد. می‌گوید: من شوهر نمی‌خواهم. باید گفت: باسمه تعالی! بی‌خود نمی‌خواهی. من زن نمی‌گیرم. خوب فکرت غلط است! قرآن گفته اگر انسان از لباس بی‌نیاز است، از همسر هم بی‌نیاز است. جمع شویم، در این دید و بازدیدها دلالی کنیم، چه دختری برای چه پسری، چه پسری برای چه دختری مناسب است.

یک آیه در قرآن داریم، «مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَهً حَسَنَهً» (نساء/85) اگر کسی دلالی خوبی کند، پاداش سنگینی دارد. آنوقت امام صادق ذیل این آیه فرمود: بهترین دلالی، دلالی بین عروس و دامادها است. در این دید و بازدیدها آدم متوجه می‌شود. در خانه‌هایی دختر هست، در خانه‌هایی پسر هست. گاهی هم دختر و پسر همدیگر را می‌شناسند و نیاز به دلال دارند. یعنی کسی باید اینها را به هم جوش بدهد. منتظر است مدرک لیسانسش را بگیرد و این حرف‌ها را کنار بگذارید. اول ازدواج بعد لیسانس! اگر می‌خواهیم زندگی ما مبارک باشد، بیاییم چهار عروسی راه بیاندازیم. غیر از ایام فاطمیه، باید حریم حضرت زهرا نگه داشته شود. بالاترین وجود مبارک خود زهرا است. حضرت مریم با همه‌ی عنوان و اهمیتی که دارد و ما به او احترام قائل هستیم، مادر یک عیسی بود. فاطمه‌ی زهرا مادر یازده عیسی است. زهرا(س) دختر نبوت است، همسر ولایت است، مادر امامت است، تنها زن معصوم در تاریخ است. حضرت زهرا خیلی مقام دارد. بنابراین باید حریم حضرت زهرا را حفظ کنیم. آن چند شبی که ایام فاطمیه هست، حریم نگه داریم. این به برکت وصل می‌شود. چون خدا به زهرا گفته است تو مبارک هستی. «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» (کوثر/1) کوثر یعنی خیر زیاد. به هر زیادی کوثر نمی‌گویند. شن‌های بیابان هم زیاد است. به زیادی که برکت دارد، زیاد می‌گویند. پیغمبر یک دختر داشت، حالا ببینید چقدر سید روی کره‌ی زمین است؟

ما اگر خواستیم عید ما مبارک باشد، غیر ایام فاطمیه دلالی کنیم، دخترها و پسرها را شناسایی کنیم، با آنها صحبت کنیم. جهیزیه‌ی آنها را درست کنیم. برای داماد شدنشان وام بدهیم. گره‌ها را باز کنیم، مبارک می‌شود. خدا مبارک است، گفتگو با خدا، اولیای خدا مبارک هستند. «کتاباً مبارکا» قرآن مبارک است. «فی‏ لَیْلَهٍ مُبارَکَه» (دخان/3)، «بِبَکَّهَ مُبارَکا» (آل‌عمران/96) زمین مبارک است. زمان مبارک است. کتاب مبارک است. آب مبارک است. خدا مبارک است. ما با آجیل خوردن و مهمانی قناعت نکنیم. این باید بستری برای کارهای مهمتر باشد. می‌توانیم به هم جهت بدهیم. در این مهمانی‌ها یک کاری انجام شود. می‌توانیم از این عید استفاده کنیم.

من خیلی کار به ربط هم ندارم. چیزی که حق است می‌گویم، ولو بی‌ربط باشد. ماه فروردین 93 است. من خیلی از تعطیلات زیاد غصه می‌خورم. از تعطیلات تابستان استفاده کنیم. می‌توانیم از مناطق سردسیر استفاده کنیم. مثلاً جاهایی در دماوند هست، دبیرستان، تربیت معلم، حسینیه، مساجد، جاهای خنکی است. اردوهایی تشکیل دهیم هر سی نفری با یک مربی باشند و به جایی بروند که آب و هوایش خنک است و ادامه تحصیل بدهند. خوزستان گرم است، ولی اراک که خنک است. بندرعباس گرم است، ملایر خنک است. اصفهان گرم است، خوانسار سرد است. یعنی کنار هر قله‌ای یک دره‌ است. کنار هر جای گرمی یک جای خنکی هست. سمنان گرم است، مهدی شهر خنک است. یعنی می‌شود با مینی بوس رفت و شب برگشت. 15 کیلومتر فاصله دارند. نباید اینقدر تعطیلی باشد.

خدا لطف کرده من بیش از 50 سال است طلبه هستم. حتی یک سال تابستان را تعطیل نکردم. حالا یک هفته، دو هفته طوری نیست. اما چهار ماه دانشگاه تعطیل است. حوزه تعطیل است. «رِحْلَهَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْفِ» (قریش/2) می‌شود برنامه‌ریزی کنیم، که آفتش کم و برکتش زیاد باشد.این یک مدیریت می‌خواهد. ما می‌توانیم از مکان‌های خنک برای کارهای علمی استفاده کنیم.

من 32 سال است این حرف را می‌زنم و کسی گوش نداده است. باز هم می‌گویم تا هروقت که عمر داشته باشم. اشکال دارد ما از الآن که چند ماهی به ماه رمضان مانده است، فرمانداری‌ها، شهرداری‌ها یک برنامه‌ریزی کنند، نانواها ماه رمضان ببندند و شب‌ها باز کنند. مگر می‌شود در بندرعباس و خوزستان در آن هوای داغ با زبان روزه کنار تنور آتش روی پا ایستاد؟ این واقعاً کار سختی است. اشکالی دارد ما بگوییم: ماه رمضان هرکس نان می‌خواهد بعد از افطار نانوایی برود. برای سحر و افطارش نان بگیرد. حالا بنده یک ماه نان را در پلاستیک بگذاریم، افطار نان داغ نخورم. ما برای اینکه نان داغ بخوریم چند هزار نانوا باید یا با سختی زوره بگیرند، یا روزه‌شان را بخورند. یعنی فرمانداری و شهرداری ما نمی‌توانند این را مدیریت کنند؟ ما جایی که می‌خواهیم همه‌ی قفل‌ها را باز می‌کنیم. می‌گوییم باید بشود. جایی هم که حال نداریم، همه با هم می‌خوابیم. ما از الآن زمان‌ها را مدیریت کنیم. خدا به همه‌ی قطعات زمان قسم خورده است. «وَ الْفَجْرِ» (فجر/1) یعنی قسم به طلوع فجر. «وَ الصُّبْح‏» (تکویر/18) قسم به صبح! بعد صبح، چاشت می‌شود. می‌گوید: «وَ الضُّحى‏» (ضحی/1) بعد از چاشت روز می‌شود. می‌گوید: «وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها» (شمس/3) نهار به معنی روز است. بعد از روز، عصر است. می‌گوید: «وَ الْعَصْرِ، إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ» (عصر/ 1و2) بعد شب می‌شود، می‌گوید: «وَ اللَّیْل‏» (فجر/4) بعد هم سحر می‌شود. به سحر سه بار قسم خورده است. «وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ» (مدثر/33)، «وَ اللَّیْلِ إِذا عَسْعَسَ» (تکویر/17)، «وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ» (فجر/4) عسعس و یَسَرَ و اَدبَرَ یعنی قسم به شب وقتی دارد تمام می‌شود، یعنی قسم به سحر! این خدا چه خدایی است که به همه قطعات قسم خورده است. یعنی زمان را از دست ندهید. همینطور کیلویی سه ماه تعطیل، دو ماه تعطیل، به هر حال ما باید یک کاری کنیم شهرداری‌ها، فرمانداری‌ها، انجمن‌های اسلامی، خیرین، همه دخترهای ایران مقداری خیاطی بلد باشند. همه بافندگی بلد باشند. همه آشپزی بلد باشند. یک مقداری کار کنیم، یک خرده خودمان را جمع و جور کنیم برای اینکه از این تابستان استفاده کنیم.

حضرت امیر کفشش را وصله می‌کرد، می‌گفت: «سبحان الله»، «سبحان الله»! گفتند: چه می‌کنی؟ گفت: من دیدم با دستم وصله می‌کنم چرا زبانم بی‌کار باشد؟ به هر حال ما بیاییم از این تعطیلات استفاده کنیم. از امکانات استفاده کنیم. یکی باغ دارد، یکی مزرعه دارد، یکی استخر دارد، یکی وام دارد، یکی سواد دارد. یکی پزشک است، می‌گوید: من پزشک هستم. هفته‌ای یک روز در مسجد می‌آیم و مردم را بدون بیمه و دفترچه بیمه ویزیت می‌کنم. چقدر ما حسینیه داریم که درشان بسته است.

دیروز یک جمعی آمده بودند، گفتند: ما یک حسینیه‌ی نیمه تمام داریم شما کمک کنید. گفتم: من اولاً پول ندارم. دوماً داشته باشم نمی‌دهم. ثالثاً کسی هم بخواهد بدهد، می‌گویم: ندهید. گفت: چرا؟ گفتم: در حسینیه شما سالی پنج روز عزاداری می‌کنید. می‌گوید: نه آقا ختم هم می‌گیریم. خوب سالی ده نفر هم در این محله می‌میرند، ختم می‌گیرند. ده ختم و ده منبر و ده مداح، جمعاً چند ساعت می‌شود؟ آنوقت شما صدها میلیون برای سالی ده روز خرج می‌کنید. آنوقت منطقه مسجد ندارد! نماز دائمی است، پنج نوبت نماز می‌خوانیم. خود امام حسین اگر بود، حسینیه می‌ساخت یا مسجد؟ من قصد بی‌احترامی ندارم. من روز عاشورا لخت می‌شوم و در هیأت‌ها سینه می زنم. من عاشق عزاداری هستم ولی اینکه اصرار بعضی بر حسینیه بیش از مسجد است. خوب این دیگر انحراف است.

ما از تابستان چه استفاده‌هایی می‌توانیم بکنیم. چقدر حسینیه داریم که خالی است. ما دماوند رفتیم، حسینیه‌های بسیار بزرگی داشت. سرانشان را دعوت کردیم و گفتیم: اینقدر آب و هوای دماوند خنک است. این همه حسینیه دارید یک فکری برای عاشورا بکنید. جمع شدند با امام جمعه‌ها یک نامه نوشتند برای من فرستادند که آقا ما سه هزار طلبه را در حسینیه جا می‌دهیم. ما از زمان و مکان استفاده نمی‌کنیم و آدم خیلی غصه می‌خورد. الآن چقدر پول مسکن ما تلف می‌شود؟ چرا در ایران خانه‌ی چهل ساله را قیمت نمی‌کنند. زمینش را قیمت می‌گذارند، می‌گویند: کلنگی است. یعنی چه؟ یعنی آنچه پول در ایران خرج خانه‌ها شده است، بعد از چهل سال پودر می‌شود و خانه هیچ ارزشی ندارد! خانه‌های جمهوری اسلامی چقدر ارزش دارد؟ چند هزار میلیارد دلار قیمت دارد. شاید با ماشین حساب هم نشود محاسبه کرد. چقدر خانه در ایران است که چهل سال دیگر پودر می‌شود. یعنی هر چهل سال یک مرتبه کل سرمایه آتش می‌گیرد. آنوقت ما رساله‌ی امام خمینی را باز می‌کنیم، در تحریر نوشته است: «دور ریختن نصل لیوان آب اسراف است.» اسراف گناه کبیره است. خوب گناه کبیره عادل را فاسق می‌کند، ای بابا! دور ریختن نصف لیوان آب اسراف است. هر اسرافی گناه کبیره است. هر گناه کبیره انسان را از عدالت می‌اندازد. این فتوای امام است، این هم مملکت ما است که می‌بینیم. آنوقت در کشورهای خارج می‌بینی زمین خانه بعد از 150 سال قیمتی می‌شود. یعنی خانه‌ی کلنگی خانه‌ی 120 سال و 150 سال است. در جمهوری اسلامی خانه بعد از 40 سال کلنگی است. این برای چیست؟ یا مهندسش کم می‌گذارد. یا معمار و بنا کم می‌گذارد. یا کارگر کم می‌گذارد. یا مصالح استاندارد نیست. یا استحکام لازم را ندارد.

ما باید یک بازنگری در کار خودمان بکنیم. عمرمان تلف می‌شود. خانه‌هایمان، ساختمان‌هایمان تلف می‌شود. مهمانی‌های ما تلف می‌شود. مثلاً مفصل مهمانی می‌کنیم. آنوقت باید سالی یکبار خانه‌های همدیگر برویم. می‌شود به جای پنج رقم غذا یک رقم غذا باشد و به جای 15 نفر، 40 نفر فامیل جمع شوند. ما غذا را پنج تا می‌کنیم و از فامیل می‌زنیم. می‌گوییم: نه، 10 نفر از خواص بیایند. نخیر! غذا را ساده کن و فامیل را اضافه کن. حدیث داریم با برکت‌ترین سفره‌ها، سفره‌ای است که دست‌های زیادی در آن بیاید. یک مقدار از تجملات کم کنیم.

در همه‌ی رساله‌های مراجع نوشتند که لباس شهرت حرام است. عبای من از پشم است، این گناهی کرده است؟ قبای من گناه کرده است؟ نه! می‌گوید: شهرت طلبی بد است. حالا اگر لباس شهرت، ساختمان شهرت شد، بیاییم در خیابان خانه‌ای بسازیم که هرکس می‌آید بگوید: اوه… مهمانی می‌رویم لباسی بپوشیم که همه بگویند: اوه… سوار ماشینی شویم که همه سوت بکشند. این دو حالت دارد. یا مؤمن هستند، یا لات هستند. مؤمنین نفرین می‌کنند، لات‌ها فحش می‌دهند. می‌گویند: مفت خورها! از کجا اینقدر پول آورده‌اند؟ معلوم نیست چه کلاهبرداری در مملکت کرده است که این را ساخته است؟ مؤمنین آه می‌کشند، آه شما را پور می‌کند و چشم می‌خوری. عروسی می‌خواهی بروی، ساده برو.زیباترین ماشین‌ها، زیباترین لباس‌ها، بلند می‌شویم در روستاها و مناطق فقیری می‌رویم که همه نگاه کنند. بعد هم پشت فرمان می‌نشینیم و فکر می‌کنیم حالا این علامت کمال ما است. نه این کمال نیست. امام زین العابدین یک لباس شیکی پوشید. آمد در کوچه راه رفت، یک خرده نگاه کرد و برگشت. به خانمش گفت: آن لباس دیروزی را بده. گفت: چرا؟ لباس شیک است. گفت: چون شیک است بده. گفت: چه شده است؟ فرمود: من این لباس را می‌پوشم، با این لباس امام زین العابدین دیروز نیستم. یک لباس بده من دچار غرور نشوم. باید مواظب باشیم.

امام رضا(ع) مهمان داشت. تا پاسی از جواب به سؤال و جواب گذشت و حضرت فرمود: امشب مهمان ما باشید. امام رضا شام برایش آورد. رختخواب برایش آورد. این رفت خوابید،گفت: فردا می‌روم می‌گویم: امام رضا خصوصی برایم غذا آورد، ساعت‌ها با من گفتگوی خصوصی داشت، رختخواب برای من آورد و خوابش نبرد. مرتب در رختخواب می‌گفت: امشب چه شبی شد! یک دفعه دید امام رضا در می‌زند. آمد گفت: سلام علیکم! من برایت رختخواب آوردم. غذا آوردم، پز ندهی. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» (حجرات/13) یعنی امام رضا غیر از اینکه پذیرایی کرد، مواظب روحیه‌‌ی او هم بود. ما گاهی وقت‌ها پذیرایی می‌کنیم اما روح این را بر هم می‌زنیم.

ما گاهی وقت‌ها پذیرایی می‌کنیم، روح این را بر هم می‌زنیم. این غذاها را می‌بیند، انواع مربا، انواع ترشی، انواع غذا، این وقتی از خانه بیرون می‌رود، با بغض خدا می‌رود. می‌گوید: خدایا اگر این زندگی است، پس این زندگی من چه زندگی است؟

فامیل‌ها خانه‌ی همدیگر که می‌روند، همه‌جا با لباس شیک نروند. نمی‌گویم: لباس شیک حرام است. ولی این لباس شیک را خانه‌ی همه‌ی فامیل‌ها نپوش. مراعات کن. ما زمانی که ترور بود، ما را هم سوار بنز ضد گلوله می‌کردند. من در دانشگاه که می‌رفتم، جلوی دانشگاه ماشینم را عوض می‌کردم. این بنده خدا پول ندارد در دانشگاه درس بخواند، ممکن است خیلی از اینها در فقر بسوزند، آنوقت نگاه به بنز من کند، بگوید: اوه… بعد من دانشگاه بروم بگویم: دنیا که ارزش ندارد. می‌گوید: جان مادرت راست می‌گویی! می‌گویی: دنیا ارزش ندارد که ما دور بیاندازیم تو خودت برداری؟ اصلاً حرف من از اثر می‌افتد. ولو من بگویم: بنز برای من نیست. پاسدارها برای من نیستند. من را سوار این ماشین کردند. ولی در عین حال باید کاری کنیم که دل را با سفره‌ها، با غذاها، با لباس‌ها، با ماشین‌ها نبریم. بعضی‌ها هم که خیلی کم ظرفیت هستند. خدا نکند یک سفر خارج رفته باشند. بله ما زمانی که اتریش بودیم، چایش اینطور بود! در زمانی که بلژیک بودیم، قندش اینطور بود. این ظرفیت ندارد. مثل اینهایی که ساعت مچی می‌اندازند. هر عطسه‌ای که می‌کند، یک نگاه به ساعت مچی‌اش می‌اندازد. یا اینکه تازه در بانک حساب باز کرده است، اسفناج هم که می‌خرد، چک می‌کشد. با موتور تک چرخ می‌زند، خوب آرامتر برو.

امام کاظم فرمود: اینهایی که به نحوی می‌خواهند جلوه‌گری کنند، با کفششان، با لباسشان، به هر شکلی طبیعی نیستند، اینها یک مشکل روحی دارند. می‌خواهد مردم او را نگاه کنند. زنگ موبایلش را صدای الاغ گذاشته است. عطسه‌اش با باقی افراد فرق دارد. در مسجد می‌آید، همه آمین می‌گویند، این می‌گوید: الهی آمین! طوری می‌گوید که همه بگویند: این چه کسی بود؟ مریض هستند.

گاهی هم می‌گویند: برای من پپسی نیاورید، کوکا بیاورید. تا کوکا می‌آورند، می‌گوید: برای من پپسی بیاورید. فرق کوکا و پپسی را نمی‌فهمد. مریض است می‌خواهد بر خلاف همه باشد. تا همه چای می‌خورند، این آب جوش می‌خواهد. همه آب جوش می‌خورند، این چای می‌خواهد. کاری کنیم طبیعی زندگی کنیم. پیغمبر ما گرد می‌نشست که معلوم نشود کجا بالا است، کجا پایین است؟ چهره‌ی پیغمبر ما طوری بود که غریبه در مجلس آمد، یکی یکی نگاه کرد، بعد پرسید: کدام یک رسول خدا هستید؟ لباس شهرت حرام است یعنی هر کاری کنی که قیافه‌ات، عطسه و سرفه و کفش و کلاهت، زنگ موبایل و خانه و ماشین تو شهرت باشد، وقتی می‌گوید: لباس شهرت حرام است یعنی شهرت طلبی حرام است. پنبه که گناهی نکرده است، نه! پنبه گناه است. لیوان گناه نیست.

سعی کنیم دلربایی نکنیم. اگر خیلی هنر دارید، خانه را طوری بساز که دویست سال عمر کند. خانه‌ی لوکس می‌سازی، چهل سال دیگر پودر می‌شود. امیدوارم که یک مقداری آرام باشیم. ارزش ما به شیک بودن ما نیست. ارزش ما به کمالات ما است. علامه طباطبایی می‌ماند، مجلسی می‌ماند، امام خمینی می‌ماند، تمام لوکس‌ها از بین می‌رود. آنچه خدا رنگ می‌کند می‌ماند. دم طاووس را خدا رنگ کرده است، هرچه هم شیلنگ بگیری، پاک نمی‌شود. اما تخم مرغی که ما رنگ می‌کنیم، پاک می‌شود. کمالات ما باید الهی باشد. کمالات ما باید علمی، عملی، عقیدتی، فکری، اجتماعی باشد.

آقای شریعتی: خیلی از فرمایشات شما متشکرم. شاید این نکاتی که شما گفتید، جا دارد این نکته را هم بگوییم که در دوره و زمانه‌ای که خیلی‌ها به نان شبشان محتاج هستند، ما علاوه بر اینکه به تعبیر حاج آقا قرائتی نباید دلربایی کنیم، باید دستگری کنیم. و این روزها وقت این کار است.

حاج آقای قرائتی: برای فقرا حدیث داریم اگر به فقیر بگویی زکات است، غصه می‌خورد، نگو زکات است. بگو: عیدی است. هدیه است. در دلت نیت زکات کن اما به او نگو زکات است. گاهی آدم خواسته باشد به یک فامیل، همسایه، دوستی پول بدهد، ناراحت می‌شود. می‌گوید: مگر من فقیر هستم تو کمک من می‌کنی؟ بگو: می‌خواهم به تو عیدی بدهم. عیدی بهانه‌ی خوبی است. به اسم عیدی یک پول سنگینی به او بدهد. یا به بچه‌هایش بدهد. عید پوشش خوبی در قالب عیدی دادن است ولی خودش نیت کند می‌خواهم کمک کنم ولی به او نگوید این صدقه و کمک است.

آقای شریعتی: نکته‌ی خوبی بود حاج آقا اشاره کردند. انشاءالله بتوانیم دلهای زیادی را بدست آوریم. خیلی از توجه شما ممنون و متشکر هستیم. طبق قرار روزانه‌ی ما تلاوت قرآن را داریم و انشاءالله دوستان به محضر قرآن مشرف شوند. صفحه‌ی 43 مصحف شریف قرار روزانه‌ی امروز ما است. انشاءالله تلاوت کنیم و از برکاتش بهره‌مند شویم. حاج آقای قرائتی دعا بفرمایند و همه‌ی ما آمین بگوییم.

حاج آقای قرائتی: من دعایم با باقی افراد تفاوتی ندارد.ولی پای تلویزیون آمین‌گویی‌هایی هستند که آدم‌های خوبی هستند، نزد خدا آبرو دارند، من به دعای آنها آمین می‌گویم. خدایا روز به روز بر عزت اسلام و مسلمین بیافزا. همه‌ی غصه‌ها و غم‌ها و کمبودها را برطرف بفرما. رهبر ما، مسؤولین ما، دین ما، دنیای ما، انقلاب ما، آبروی ما، نسل ما، ناموس ما، مرز ما، هر نعمتی که به ما داده‌ای در پناه امام زمان حفظ کن و قلب عزیز حضرت مهدی را برای همیشه از همه‌ی ما راضی و تمام حرکت‌های ما را مبارک و ذخیره‌ی قبر و قیامت قرار بده.

آقای شریعتی: بهترین‌ها را برای همه‌ی شما آرزو می‌کنم. لذت تماشای بهار را از دست ندهید. بهاری باشید به حق بهار و آل بهار، انشاءالله. والحمدلله رب العالمین، و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین.

صفحه‌ی 43 قرآن کریم:

«اللَّهُ وَلىِ‏ُّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِA  وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلىَ الظُّلُمَاتِA  أُوْلَئکَ أَصْحَبُ النَّارِA  هُمْ فِیهَا خَلِدُونَ(257) أَ لَمْ تَرَ إِلىَ الَّذِى حَاجَّ إِبْرَاهِمَ فىِ رَبِّهِ أَنْ ءَاتَئهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِمُ رَبىّ‏َِ الَّذِى یُحْىِ وَ یُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْىِ وَ أُمِیتُA  قَالَ إِبْرَاهِمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتىِ بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بهَِا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِى کَفَرَA  وَ اللَّهُ لَا یهَْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ(258) أَوْ کاَلَّذِى مَرَّ عَلىَ‏ قَرْیَهٍ وَ هِىَ خَاوِیَهٌ عَلىَ‏ عُرُوشِهَا قَالَ أَنىَ‏ یُحْىِ هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَاA  فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِاْئَهَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُA  قَالَ کَمْ لَبِثْتَA  قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍA  قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِاْئَهَ عَامٍ فَانظُرْ إِلىَ‏ طَعَامِکَ وَ شَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْA  وَ انظُرْ إِلىَ‏ حِمَارِکَ وَ لِنَجْعَلَکَ ءَایَهً لِّلنَّاسِA  وَ انظُرْ إِلىَ الْعِظَامِ کَیْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًاA  فَلَمَّا تَبَینَ‏َ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلىَ‏ کُلّ‏ِ شىَ‏ْءٍ قَدِیرٌ(259)»

ترجمه آیات:

«خدا یاور مؤمنان است. ایشان را از تاریکیها به روشنى مى‏برد. ولى آنان که کافر شده‏اند طاغوت یاور آنهاست، که آنها را از روشنى به تاریکیها مى‏کشد. اینان جهنمیانند و همواره در آن خواهند بود. (257) آن کسى را که خدا به او پادشاهى ارزانى کرده بود ندیدى که با ابراهیم درباره پروردگارش محاجّه مى‏کرد؟ آن گاه که ابراهیم گفت: پروردگار من زنده مى‏کند و مى‏میراند. او گفت: من نیز زنده مى‏کنم و مى میرانم. ابراهیم گفت: خدا خورشید را از مشرق برمى‏آورد تو آن را از مغرب برآور. آن کافر حیران شد. زیرا خدا ستمکاران را هدایت نمى کند. (258) یا مانند آن کس که به دهى رسید. دهى که سقفهاى بناهایش فروریخته بود. گفت: از کجا خدا این مردگان را زنده کند؟ خدا او را به مدت صد سال میراند. آن گاه زنده‏اش کرد. و گفت: چه مدت در اینجا بوده‏اى؟ گفت: یک روز یا قسمتى از روز. گفت: نه، صد سال است که در اینجا بوده‏اى. به طعام و آبت بنگر که تغییر نکرده است، و به خرت بنگر، مى‏خواهیم تو را براى مردمان عبرتى گردانیم، بنگر که استخوانها را چگونه به هم مى‏پیوندیم و گوشت بر آن مى‏پوشانیم. چون قدرت خدا بر او آشکار شد، گفت: مى‏دانم که خدا بر هر کارى تواناست. (259)»

Comments (0)
Add Comment