برکات عزاداری حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام)

برنامه سمت خدا 2 مهر 1396

بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

در داغ تو کوه از کمر می‌شکند *** محمل نشکست بلکه سر می‌شکند
تو از دل من چه انتظاری داری *** وقتی که نماز در سفر می‌شکند

شریعتی: سلام می‌کنم به همه شما دوستان عزیزم، خانم‌ها و آقایان، عزاداری‌های شما قبول باشد. انشاءالله هرجا که هستید زیر خیمه سیدالشهداء(ع) باشید. حاج آقای قرائتی سلام علیکم و رحمه الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای قرائتی: سلام علیکم و رحمه الله.
شریعتی: امسال قرار گذاشتیم که انشاءالله محرم پرباری را زیر سایه امام حسین(ع) تجربه کنیم. این میسر نمی‌شود مگر با راهنمایی بزرگانی مثل شما. مباحث امروز شما را می‌شنویم.
حاج آقای قرائتی: بسم الله الرحمن الرحیم، چون بحث در محرم پخش می‌شود یک سلامی به امام حسین بکنیم. «السلام علیک یا أبا عبدالله، السلام علیک و رحمه الله و برکاته»
دو چیز شیعه را نگه داشته است. یکی انتظار حضرت مهدی(ع)، یکی عاشورا. انتظار حضرت مهدی یعنی هیچ حکومتی را روی کره زمین قبول ندارم. من منتظر یک حکومت عدل هستم. اگر به جمهوری اسلامی رأی دادند و قبول کردند، چون رهبرش امام خمینی بود و امام خمینی نایب عام امام زمان است. وگرنه هیچ حکومتی، همه کره زمین او را طاغوت می‌دانند. چون انتخابات رهبری یا با کودتاست که زور است، یا با جانشینی است که تحمیل است. چون من شاه بودم باید پسرم هم شاه باشد. به چه دلیل؟ یا اقلیت است، که تضییع حق اکثریت است. یا اکثریت است که اکثریت هم دلیل عقلی و علمی ندارد. اکثریت راه حل است و راه حق نیست. فرض کنید موتوری داریم دو جوان تقاضا می‌کنند. موتوری که نمی‌شود نصف کرد. می‌گوید: قرعه بکشید. این قرعه یعنی حرف را تمام کنید. راه حل است. راه حق نیست. ممکن است آن کسی که قرعه به نامش آمد، هفت تا موتور داشته باشد. این دلیل بر این نیست که حق ایشان موتور است. قرعه راه حل است. راه حق نیست. اکثریت هم همینطور است. یعنی اگر 51 نفر گفتند: الف، 49 نفر گفتند: ب، این دلیل بر این نیست که حق با آقای الف است. منتهی در راه‌های دیگر این از آنها بهتر است.
عقیده ما طبق قرآن این است که حکومت حق خداست. خدا باید پیغمبر را تعیین کنید. خدا باید وصی پیغمبر را تعیین کند. «إِنِّی جاعِلُکَ‏ لِلنَّاسِ إِماما» (بقره/124) من این را به امامت نصب کردم. این اصل عقیده شیعه است که می‌گوید: انتخاب رهبر آسمانی با خداست. بالاترین ایستادن قیام کربلا بود. گفت: من زیر سم اسب می‌روم اما زیر بار زور نمی‌روم. عاشورا خیلی حرفدارد. من در یادداشت‌هایم 56 تا برکت برای عزاداری نوشتم. عزاداری مثل آب است. آب خیلی برکت دارد. باید دید از این آب چند رقم میوه می‌شود درست کرد. تنوع و تکثر، این را هی زیاد کنیم. دوازده سال پیش اصفهان یک هیأتی بود خیلی ابتکار درونش بود. ما باید در سایه مسجد، با امام حسین پربارش کنیم. مثلاً همین نماز جماعتی که تاسوعا و عاشورا بود قبلاً نبود. امام حسین ظهر عاشورا سر نماز بود، امام زمان هم سر نماز بود، اینها سینه می‌زدند. گفتیم: بابا خود آقا سر نماز است. زور این نماز چقدر است. یعنی هزار نفر مثل بنده نمی‌توانند یک نماز جماعت در نیویورک راه بیاندازند، اما ظهر عاشورا شیعیان آمریکا جمع می‌شوند نماز می‌خوانند. آنجا دیگر سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات و حوزه علمیه ندارد. آن زور امام حسین است. افرادی هستند در طول سال توفیق نماز جماعتشان کم است. ظهر عاشورا هرکس هرجا هست، خودش را به جماعت ملحق می‌کند. این خیلی مهم است. الحمدلله این جماعت در بین مردم جا افتاد.
یا مثلاً فرض کنید برنامه‌ای برای کودکان، اصلاً اسلام گفته: کار خیر را به نسلت منتقل کن. یعنی حدیث داریم وقتی می‌خواهی صدقه بدهی، خودت نده بده پسرت به فقیر بده! چون این کمک به فقیر به نسل بعد هم منتقل می‌شود. ما باید چیزهایی که داریم به نسل منتقل کنیم. به بچه‌ها احترام بگذاریم. برای بچه‌ها شعر بچه‌گانه درست کنیم. شیعیان یکی از کشورهای کوچک عربی جمع شدند و برای امام زمان، برای بچه‌ها شعر گفتند. مثلاً: من راست می‌گویم همیشه، دروغ سرم نمی‌شه! «ساداتی الائمه باب النجاه اُمه» رهبران من باب النجاه هستند. «اولهم علیُ، آخرهم مهدیُ» یعنی این توجه به نسل نو در عزاداری‌ها مسأله مهمی است. بچه‌ها تکریم شوند. جلسات عزاداری باید قرآن را احیاء کند. اینکه سر امام حسین روی نی قرآن خواند یعنی هیأتی‌ها سرم از بدنم جدا شد، ولی سرم از قرآن جدا نشده است. با سر بریده هم قرآن می‌خوانم. مسأله‌ی اینکه منبری‌های ما یک آیه را چند دقیقه تفسیر کنند.
من یک کتابی نوشتم به نام «قرآن و امام حسین» که می‌شود عاشورا هم منبرها را قرآنی کرد. توفیقی باشد امروز یک نمونه خواهم گفت. اطعامی که در عاشورا می‌شود خیلی کار مهمی است. دهها میلیون نفر گرسنه سیر می‌شوند. بعضی نیاز دارند و بعضی وضعشان خوب است، برای تبرک. یعنی احساس می‌کند امروز می‌خواهم سر سفره امام حسین بنشینم. وضع مالی‌اش هم خوب است. اما می‌گوید: می‌خواهم امروز مهمان امام حسین باشم.
یک خانمی بود حجاب خوبی نداشت. نیمه ماه رمضان آمد دکان نانوایی در صف ایستاد. یک بنده خدا به نانوا گفته بود: امروز که نیمه ماه رمضان و شب تولد امام حسن است، هرچه پخت کنی من پولش را می‌دهم. شب نیمه ماه رمضان به عشق امام حسن پول نگیر! این خانم پول داد و نان گرفت. گفتند: امشب شما مهمان امام حسن هستی. تا گفتند: مهمان امام حسن هستی، این خانم خودش را جمع کرد و حجابش را بهتر کرد. اشک در چشمش آمد. اینها خیلی سازنده است. نباید اینها را کوچک بشماریم. اگر کوچک بود امیرالمؤمنین شبها در خانه فقرا غذا نمی‌داد. حتی می‌گوید: اگر هم خودت ندادی، دیگران را تحریک کن. «وَ لا یَحُضُّ عَلى‏ طَعامِ‏ الْمِسْکِینِ» (حاقه/34) «یَحُضُّ» یعنی ممکن است خودت پول نداشته باشی. یکی از ابتکاراتی که در جلسه اصفهان دیدم، این بود که گفتند: همه عزادار هستیم. هرکس هر کار می‌کند، لذا یک جایی بود، یک کسی یک کیلو قند آورده بود. یک کسی شکر آورده بود. بعد اینها جمع می‌شد و کلی می‌شد. یعنی اینطور نیست که حتماً برای عزای امام حسین باید یک بانی پیدا شود و خرج سنگین بدهد. یک برگ زرد چیزی نیست اما همین برگ زرد وقتی در حوض افتاد، کشتی پنجاه مورچه می‌شود. نیم کیلو برنج برداشته و آورده و گفته: من هم می‌خواهم یکی از عزاداران را اطعام کنم. همین نیم کیلوها که جمع شود یکباره یک تُن برنج می‌شود. این کارها قشنگ است.
در یک روستا اطراف کاشان بودم، دیدم هرکس شیر می‌دوشد در یک دیگ بزرگ می‌ریزد. گفتم: این چیست؟ گفت: اینها تاسوعا و عاشورا می‌گویند: شیر برای امام حسین است. ما این شیر را ماست و پنیر می‌کنیم و به کسانی می‌دهیم که در عزاداری سهم دارند. کسانی که در عزاداری زحمت کشیدند، یک تاجر بگوید: چهار نفر از جوان‌هایی که پای دیگ هستند را می‌خواهم داماد کنم. بعد از محرم و صفر، محرم و صفر که تمام شد، اینکه پای دیگ است و تکیه بسته است را می‌خواهم وام بدهم. قرآن می‌گوید: وقتی می‌خواهید کسی را داماد کنید ببینید بنده صالح چه کسی است او را داماد کنید. «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى‏ مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ» (نور/32) یعنی جوان‌ها باید بفهمند اگر خواسته باشند زندگی‌شان راه بیافتد، اگر جهازی، وامی یا ازدواج و مسکنی می‌خواهند باید بچه مسجد باشند. در همین انقلاب، مسجد کشور را نجات داد. آقای رحیمیان می‌گفت: بالای 95 درصد از جوان‌های جبهه جوان‌های مسجد هستند. یعنی وقتی به کشور ایران حمله شد، مسجدی‌ها مسأله را حل کردند.
شنیدم مقام معظم رهبری یک جایی بازدید داشت. یک نوجوان سیزده ساله هی داد زده آیت الله خامنه‌ای با شما کار دارم! یک طوری صدایش بلند بود که آقا فرمود: بیاید ببینم چه کار دارد. آمد و گفت: به منبری‌ها بگویید: روضه حضرت قاسم بخوانند! گفت:چرا؟ گفت: برای اینکه شما روضه حضرت قاسم خواندید سیزده ساله جبهه رفت. من هم سیزده سال دارم می‌خواهم به جبهه بروم. به من می‌گویند: سن تو کم است. اگر سن من کم است، چرا امام حسین(ع) حضرت قاسم را برد؟ باید بگوید: سن تو کم است. خیلی‌ها ریزش را نمی‌دانند. بالاخره رفت و مدتی هم در جبهه بود. بعد هم جبهه رفت و خط اول شهید شد. حضرت قاسم 1400 سال پیش، سیزده ساله امروز را می‌سازد. تمام دکترای جامعه شناس و روان‌شناس و حوزه و دانشگاه با هم می‌توانند حضرت قاسم بسازند. اینها چیزهایی است که گفتیم.
یکبار دعوت شدیم امامزاده صالح، دیدیم خانم‌هایی می‌آیند و بعضی بد حجاب هستند. اما همه آنجا چادر سر می‌کنند و حجابشان را بهتر می‌کنند و در حرم می‌آیند. من گفتم: مرده این از زنده ما بهتر است. چون صد تا آدم زنده نمی‌توانند چادر سر این کنند. ولی این امامزاده صالح که مرده است، چادر را سر این می‌کند.
یک آقا علی عباس نزدیک کاشان داریم. از مرحوم آیت الله العظمی یثربی که استاد امام خمینی در یک برهه‌ای بودند، شنیدم. امام کفایه‌شان را نزد ایشان خوانده است. از علمای درجه یک ایران بود. پرسیدم: این آقا علی عباس معتبر است یا نه؟ گفت: چه کار به اعتبارش داری؟ این در کویر کاشان خودش را نگه داشته و صحن و سرا و اتاق‌های زیاد و نذورات زیاد دارد. من زنده هستم نمی‌توانم خودم را اداره کنم. همین دلیل بر حقانیت است.
بچه رفوزه شده بود. آمد در دفتر مدرسه، خواست بگوید: به چه مُجوّزی مرا رفوزه کردی؟ گفت: به چه مَجوزی مرا رفوزه کردی؟ گفت: به همین مَجوز که تو نمی‌توانی مُجوّز بگویی. آقا علی عباس معتبر است. این هرکس هست توانسته 1- برای خودش نمازخانه و سالن و کتابخانه درست کند. یک منطقه را آباد کرده است. همه نماینده‌های مجلس دنبال رئیس جمهور می‌دوند. او را در یک استان ببرند که یک پل بزند. 1400 سال پیش پل‌ها را زده است. قاسم سیزده ساله به نوجوان ما خط می‌دهد. اینها مسأله مهمی است.
خدا آیت الله فاضل لنکرانی را رحمت کند. گفت: من از مثال‌های تو خیلی خوشم می‌آید. حرف‌هایت را بلد هستیم ولی این مثال‌ها را از کجا می‌آوری؟ چوب کبریت چند سانت است؟ دو میلی‌متر هم سرش گوگرد دارد. دو میل گوگرد چه خاصیتی دارد؟ ولی اگر تدبیر باشد و عقل باشد، این گوگرد را به کبریت می‌زند، روشن می‌شود. فوری به گاز می‌زند و چراغ گاز را روشن می‌کند. گاز را به قابلمه می‌زنیم، غذا می‌پزیم. غذا را به انسان می‌دهیم. انسان را هدایت می‌کنیم به خدا، این چوب کبریت تا خدا پیش رفت. چوب کبریت به گاز می‌خورد. گاز به قابلمه وصل می‌شود قابلمه به غذا وصل می‌شود. غذا به انسان وصل می‌شود و انسان به خدا وصل می‌شود. این عزاداری هم همینطور است. عزاداری جرقه است. عزاداری تمام شد زندگی معمولی را شروع کند، اما کلاس‌های تابستانی چه؟ دکترهای محله چه؟ اشکال دارد دکترهای محله بگویند: ما هفت دکتر در این محله هستیم، عاشورا اعلام کنید که ما کارهای سرپایی بیماران را انجام می‌دهیم. مریض‌ها را ویزیت کنیم! پزشک هم در عزای امام حسین بیاید. ما هرچه داریم از امام حسین داریم. آیت الله العظمی خوانساری از مراجع درجه یک بود. شنیدم در وصیت نامه‌اش نوشته: حالا که می‌خواهم بمیرم هرچه فکر می‌کنم به چیزی دلم خوش نیست جز اشکی که برای حضرت زهرا ریختم. به آن اشک دلخوش هستم. باید به عزاداری‌ها توجه داشته باشیم.
پدرم دهه محرم روضه می‌خواند. رضاشاه که روضه‌ها را تعطیل می‌کرد، اینها پست می‌گذاشتند، بین الطلوعین روضه می‌خواند. از سحر تا اول آفتاب، تا پاسبان‌ها می‌آمدند بیدار شوند اینها روضه‌شان تمام شده باشد.    پست می‌دادند که کسی نیاید. گاهی هم راه روضه را از خانه همسایه‌ها می‌گذاشتند. همین آیت الله خوانساری می‌خواست روضه برود. گفتند: روضه است ولی باید از خانه همسایه بروی به خانه دیگری، همینطور خانه به خانه بروی. از کوچه نمی‌توانی بروی. ایشان را از آشپزخانه‌ها می‌بردند. در آشپزخانه می‌افتد و غش می‌کند. می‌گوید: نمی‌توانم! من باید برای عزای امام حسین این رقمی روضه بخوانم؟ اینکه ما در خیابان حسین حسین می‌کنیم.
من آفریقا رفتم، در زیمباوه، پرسیدم: اینجا مسلمان هستند. در مسلمان‌ها شیعه هست؟ گفتند: یک زن و شوهر شیعه بیشتر نیست ولی باقی هم مسلمان هستند. رفتم در بازار پیدایش کردم. بالاخره    دیدم یک زن و شوهر هندی هستند در جوانی به زیمباوه آمدند و تجارت می‌کنند. گفتم: شما اسم بچه‌هایتان چیست؟ گفت: صادق، کاظم، فاطمه، زهرا، خیلی خوشم آمد. غصه خوردم که در ایران خودمان بعضی برایشان سنگین است اسم بچه‌هایشان را صادق بگذارند. او در آفریقا می‌گذارد. اگر اسم قشنگی بگذارند طوری نیست. فینیا! می‌گوییم: یعنی چه؟ می‌گوید: اسم گلی در بلغارستان است. می‌گوییم: بی انصاف، زهرا و حسن و حسین نمی‌گذارید لااقل اسم گل بگذارید. بعضی از روشنفکرها مشکل فکری دارند. دلش می‌خواهد ابتکار داشته باشد و نمی‌داند چه کند؟ گفتم: شما شیعه هستید چه می‌کنید؟ گفت: شب عاشورا من روی صندلی می‌نشینم، برای خانم و بچه‌هایم تاریخ کربلا را می‌خوانم و گریه می‌کنند. بعد خانم من روی صندلی می‌نشیند و می‌خواند و گریه می‌کنم. من خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. گفتم: چه آرزویی داری؟ گفت: تو ایران هستی. دوست دارم زیارت امام رضا بیایم! با عده‌ای صحبت کردیم و ایشان زیارت امام رضا آمد. این روضه‌خوانی‌ها با خون حفظ شده است.
امام حسین حسابش با همه جداست. شما لب به هر خاکی بزنی حرام است ولی به تربت حلال است. همینطور که در خانه نماز چهار رکعتی می‌خوانی، کنار قبر امام حسین هم نماز کامل است. ولو مسافر هستی، اما خانه خودت است. این پیام دارد. نمازت را چهاررکعتی بخوان. مثل اینکه در مکه هم نماز کامل است. ولو مسافر هستید اما نماز کامل است. در مسجد النبی هم نماز کامل است. مرکز ولایت، کوفه هم همینطور است. چهار جای کره زمین به ما گفتند: نمازت را چهار رکعتی بخوان. آنجا خانه خودت است. یک خانه، خانه‌ای است که متولد شدیم. خانه ولادت، خانه اولوهیت(مکه)، خانه نبوت (مسجد النبی)، خانه ولایت(کوفه)، خانه شهادت (حرم سید الشهداء). امام حسین برای ما خانه ساخت. کربلا خیلی نکته دارد. امام حسین وقتی کربلا آمد زمین‌ها اطراف را خرید. گفت: نمی‌خواهم خون من در زمین‌های مردم ریخته شود. حق الناس! یک نفر بدهکار بود، فرمود: تو برو بدهی‌ات را بده. تو نباید جزء شهدا شهید شوی و مردم از تو طلب داشته باشند. طلب مردم را بده.
ما در عزاداری باید حق الناس را رعایت کنیم. حسینیه را خواستی سیاه پوش کنی، بکن. اما سعی کن طوری میخ نزنی که بعد اوقاف بیاید بنایی کند و جای میخ‌ها سوراخ شود. حسینیه را سوراخ نکن. یک تدبیری کنید که هم سیاه پوش شود، هم لطمه نخورد. من در هندوستان بودم، یک ماه محرمی خانواده کنار کوچه نشسته بودند. به سرم افتاد با اینها مصاحبه کنم. گفتم: چرا کنار کوچه خوابیده‌اید؟ مگر خانه ندارید؟ گفت: چرا این خانه ما هست. گفتم: چرا کنار کوچه خوابیده‌اید؟ گفت: خانه‌مان را سیاه پوش کردیم. پارچه امام حسین را بستیم. من می‌ترسم بخوابم و پایم به پارچه‌های امام حسین دراز شود و توهین شود. وقتی خانه را سیاه پوش کردیم اینجا برای ما مقدس است. در کوچه می‌خوابیم که پایمان را دراز نکنیم. این معرفت‌ها کجاست؟
ما اگر حماسه عاشورا را داریم، زیارت جامعه هم داریم. زیارت جامعه معرفت می‌دهد. عزاداری حماسه می‌دهد. این شور و شعور با هم جمع می شود. شورش عزاداری و شعورش زیارت جامعه است. اینها به هم که چسبید مثل کاشی که پشتش سیمان باشد می‌ماند. اما اگر پشتش سیمان نباشد و چنین کنی، می‌ریزد. باید با هم ترکیب شود. سوزن با نخ می‌دوزد. از هم جدا کنی، سوزن خالی خون می‌اندازد. ما در قرآن «الصالحات» خیلی داریم. در سوره «والعصر» می‌گوییم: «وَ الْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی‏ خُسْرٍ، إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» گفته: «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» فرقش چیست؟ یکوقت در تفسیر این سوره گفتم. سه کلمه می‌گویم ببینید چه فرقی با هم دارد؟ «مسجد، مساجد، المساجد» مسجد یعنی یک مسجد، مساجد یعنی چند مسجد، المساجد یعنی همه مسجدها. یکی، چند تا، همه! مسجد، مساجد، المساجد. این را که بلد شدیم، این را هم بلد هستیم. صالح، صالحات، الصالحات! صالح یعنی یک کار خوب. صالحات یعنی چند کار خوب باشد. الصالحات یعنی همه کارهایت خوب باشد. یعنی ما که عزاداری‌مان خوب است، همسرداری‌مان هم خوب باشد. تربیت بچه‌مان هم خوب باشد. چشم‌مان هم پاک باشد. لقمه ما هم پاک باشد. امام حسین را باید انرژی هسته‌ای بدانیم. یعنی یا حسین می‌گوییم و هفتاد میلیون سیاه پوش در خیابان می‌ریزند. تمام رئیس جمهورهای کره زمین یک راهپیمایی ده میلیونی نمی‌توانند راه بیاندازند. یکبار دیگر بگویم. تمام رئیس جمهورهای کره زمین خواسته باشند یک راهپیمایی ده میلیونی راه بیاندازند، نمی‌توانند. ما یک انرژی هسته‌ای داریم، یک یا حسین می‌گوییم و هفتاد میلیون سیاه پوش در خیابان می‌ریزند! باید خیلی از این کار بکشیم. ما از نفت ساده صدها رقم چیز تولید می‌کنیم. از مسجد باید خیلی چیزها در بیاوریم.
حضرت امیر در نماز انگشترش را به فقیر داد. می‌توانست بگوید: بنشین، نمازم تمام شود. یعنی کمک به فقرا در نماز است نه بعد از نماز، جزء نماز است. این خیلی مهم است. عزاداری بسیار عبادت خوبی است و پیغمبر ما برای شهید سی سال قبل از شهادتش گریه کرد. یکبار حضرت امیر پای سخنرانی پیغمبر گفت: یا رسول الله اینقدر ستایش و تعریف از ماه رمضان کردی، بهترین کار در این ماه چیست؟ فرمود: تقوا، ورع! گریه کرد. سؤال کرد: یا رسول الله چرا گریه می‌کنی؟ گفت: حضرت علی بلند شد این سؤال را کرد. در همین ماه رمضان امیرالمؤمنین را شهید می‌کنند. سی سال بعد امیرالمؤمنین شهید شد. ولی پیغمبر اسلام برای شهید سی سال قبل گریه کرد!
شریعتی: احساس می‌کنم اگر این سؤال را بپرسم بد نباشد. این نکته که شما در مورد روزشمار محرم گفتید، بعضی‌ها از شما دلگیر شدند. گفتند: ما از حاج آقای قرائتی انتظار نداشتیم. به نظرم نکته‌ای که شما گفتید و حرفی که زدید خوب جا نیفتاد، مردم خوب پیام را نگرفتند و نتوانستند تفکیک کنند.
حاج آقای قرائتی: من گفتم: پدرم هشتاد سال روضه می‌خواند. خود من در تهران محرم و صفر روضه می‌خوانم و خانه‌ام سیاه پوش می‌کنم. آمادگی که درست است. ما حجت الاسلام هستیم. حجت الاسلام یعنی کارهایت باید حجت داشته باشد. ما عزاداری را قبول داریم. من با افتخار روزهای عاشورا بدون عبا با پیراهن سیاه در اتاق سینه می‌زنم. من هرچه دارم از امام حسین دارم. امام فرمود: محرم و صفر است که دین را نگه داشته است. منتهی اگر بنا باشد، هرکسی یک چیزی اضافه کند آخرش چه می‌شود؟ اجازه بگیریم که بگوییم: رهبر ما گفته، مراجع ما گفتند. یکبار گفتم: امام فرمود: در دعا بگو: یا مقلب القلوب، طرف هم رفت دعا کند، گفت: یا مقلب القلوب و الابصار، امام فرمود: ابصار را نگفتیم. گفتم: بگو یا مقلب القلوب! گفت: بگو: یحیی و یمیت! گفت: «یحیی و یمیت و یمیت و یحیی» گفت: این را اضافه کردی! «فَالرَّاغِبُ عَنْکُمْ مَارِقٌ وَ اللَّازِمُ لَکُمْ لَاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فِى‏ حَقِّکُمْ زَاهِقٌ» (من‏لایحضره‏الفقیه/ ج 2/ ص 609) باید حجت داشته باشد.
گاهی مردم یک چیزی می‌خواهند، من زمان جنگ سالی چند بار توفیق داشتم نزد رزمنده‌ها می‌رفتم. منتهی من آموزش نظامی ندیده بودم، جبهه نمی‌رفتم ولی در چند کیلومتری بچه‌ها، در گردان‌ها بودیم. بچه‌ها گفتند: امشب شب عملیات است، آقای قرائتی شما هم بیا برویم. گفتم: من آموزش ندیدم و صاحب دارم، باید رئیس من اجازه بدهد. آن زمان آیت الله خامنه‌ای رئیس جمهور بود. گفتم: ما سالی چند بار جبهه می‌رویم ولی خط اول نرفتیم. بچه‌ها می‌گویند: برویم. به گفته بچه‌ها بروم؟ شما اجازه می‌دهی من خط مقدم بروم؟ فرمود: دوره دیدی؟ گفتم: نه. فرمود: نرو! گفتم: چرا؟ گفت: برای اینکه تو در خط اول یک دهم بسیجی هم نمی‌ارزی. اما یک مقدار عقب‌تر ممکن است مثل یک آشپز، آشپز جلو برود بسیجی است اما عقب‌تر که باشد برای دو هزار نفر غذا می‌پزد. اینکه کجا باشی مهم است.
باید طوری باشد که خنده و گریه و عزای ما مجوز داشته باشد. ضامن بعدش هم باشیم. قرآن در سوره «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» (شمس/1) می‌فرماید: «وَ لا یَخافُ عُقْباها» (شمس/15) یعنی خدا که کار می‌کند از عقبه‌اش نمی‌ترسد. ما باید از عقبه‌اش بترسیم. یعنی بگوییم: اگر این کار را کردیم و فردا این کار شد چطور؟ ما برای عزای امام حسین دلیل داریم. امام کاظم و امام رضا از اول محرم نمی‌خندیدند. عزاداری را دلیل داریم. برای گریه و عزاداری حدیث داریم. اما اگر ما یک چیزی بگوییم که ما دلمان می‌خواهد این رقمی عزاداری کنیم، از خودمان چیزی اضافه نکنیم.
شریعتی: امروز صفحه 87 قرآن کریم، آیات 52 تا 59 سوره مبارکه نساء در برنامه سمت خدا تلاوت خواهد شد. چه خوب است ثواب تلاوت این آیات را هدیه به روح بلند حضرت سید الشهداء و همه اصحاب و یارانشان بکنیم.
«أُولئِکَ‏ الَّذِینَ‏ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ یَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِیراً «52» أَمْ لَهُمْ نَصِیبٌ مِنَ الْمُلْکِ فَإِذاً لا یُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِیراً «53» أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً «54» فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ کَفى‏ بِجَهَنَّمَ سَعِیراً «55» إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ ناراً کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَزِیزاً حَکِیماً «56» وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَهٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِیلًا «57» إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ سَمِیعاً بَصِیراً «58» یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا «59»
ترجمه: آنانند کسانى که خداوند، لعنتشان کرده است و هر کس را خدا لعن کند، هرگز براى او یاورى نخواهى یافت. آیا براى آنان (یهودیان) بهره‏اى از حکومت است؟ که در آن هنگام ذرّه‏اى به مردم نمى‏دادند. یا اینکه (یهودیان) نسبت به مردم (مسلمان) به خاطر آنچه که خداوند از فضل خویش به آنان داده است، حسد مى‏ورزند. همانا ما قبلًا به آل‏ابراهیم (که شما از نسل او هستید نیز) کتاب آسمانى و حکمت و سلطنت بزرگى دادیم. (چرا اکنون به آل‏محمّد علیهم السلام ندهیم؟) پس بعضى از یهودیان به او (پیامبر اسلام) ایمان آوردند و بعضى (نه تنها ایمان نیاوردند، بلکه) از ایمان آوردن مردم جلوگیرى کردند، و شعله‏ى سوزان دوزخ، براى کیفر آنان بس است. همانا به زودى کسانى را که به آیات ما کافر شدند در آتشى خواهیم افکند. هر چه پوست بدنشان بسوزد، پوست دیگرى به جاى آن قرار مى‏دهیم تا کیفر را بچشند. همانا خداوند توانا و حکیم است‏ وکسانى را که ایمان آورده وکارهاى نیک انجام داده‏اند، به زودى در باغ‏هایى که از زیر (درختان) آن نهرها جارى است وارد مى‏کنیم. آنان همیشه در آن جاودانند، برایشان در آن جا همسرانى پاکیزه است و آنان را در سایه‏هایى پایدار (بدون سردى وگرمى و طوفان) درآوریم. همانا خداوند فرمانتان مى‏دهد که امانتها را به صاحبانش بدهید و هرگاه میان مردم داورى کردید، به عدل حکم کنید. چه نیک است آنچه که خداوند شما را بدان پند مى‏دهد. بى‏گمان خداوند شنواى بیناست. اى کسانى که ایمان آورده‏اید! خدا را اطاعت کنید و از رسول و اولى الامر خود (جانشینان پیامبر) اطاعت کنید. پس اگر درباره چیزى نزاع کردید آن را به حکم خدا و پیامبر ارجاع دهید، اگر به خدا و قیامت ایمان دارید. این (رجوع به قرآن و سنّت براى حلّ اختلاف) بهتر و پایانش نیکوتراست.
شریعتی: قرار است تجلیل کنیم و یاد کنیم از مرحوم سید بن طاووس این عالم جلیل القدر و از مفاخر شیعه که لهوف ایشان جزء مقاتل معتبر ما در بازخوانی واقعه کربلا و اتفاقاتی که در آنجا افتاد، هست. سید بن طاووسی که همه با اقبال الاعمالش آشنا هستیم. انشاءالله این هفته از سید بن طاووس (ره) خواهیم گفت. ادامه فرمایشات شما را می‌شنویم.
حاج آقای قرائتی: ما برای عزاداری باید یک نکته را عنایت داشته باشیم، که قرآن می‌گوید: ساختمان‌هایی که براساس تقوا ساخته شده است، توجه کنید. «أُسِّسَ‏ عَلَى‏ التَّقْوى‏» (توبه/108) خدا نکند که بخاطر کدورت‌ها در یک جلسه عزاداری کسی از کسی قهر کند. یا مثلاً شما حسینیه درست کردید، ما انصار الحسین درست می‌کنیم. یا انصار ابالفضل درست کنیم. یعنی اگر براساس چشم وهم چشمی باشد خوب نیست. چون خدا نیست. انسان باید روحش بزرگ باشد که هم کینه نداشته باشد و هم اگر یک برخورد دید، جلسات این رقمی نباشد که خدای نکرده براساس تقوا نباشد.
بنده خدایی یک شتری را کشت و گفت: با گوشتش غذا بپزید، در خانه‌ها را زدند و یک ظرف غذا را در خانه یک نفر بردند. این آقا رئیس قبیله بود. گفت: شما غذا پختید و در خانه ما آوردید؟ من رئیس قبیله هستم. لگد زد و قابلمه غذا به هوا رفت. به یارانش گفت: به کوری چشم قبیله‌ای که برای من غذا آورده دو تا شتر بکشید! اینها گفتند: پس ما سه تا می‌کشیم. این رقابت اوج گرفت تا صد تا شتر کشتند. حضرت امیر فرمود: اصلاً از این گوشت‌ها مصرف نکنید. بگذارید شغال‌ها بخورند. چون خدا در این نیست و چشم و هم چشمی است. احساسات مثل باران است، باران اگر پشت سد جمع شد و هدایت شد، هم برق تولید می‌شود، هم در جوی‌های سیمانی مزرعه‌ها آباد می‌شود. اما اگر این باران آمد و هدایت نشد، مثل سیل خراب می‌کند. هرچیزی باید هدایت شود. گاز اگر هدایت شد، از شیلنگ وارد چراغ گاز شد، هم حرارت دارد، نور دارد، بخار دارد، طبخ غذا دارد. اما اگر شیلنگ را پاره کردیم، این فقط انفجار دارد. باید این احساسات کنترل و هدایت شود. هیچی برای ما دکان نباشد، مثلاً منبری‌ها، دیروز یک جلسه داشتم شاید حدود هفتصد روحانی بودند. چه کسی گفته: ده ساعت در مورد یک مسأله صحبت کنیم؟ دلیل قرآنی‌اش چیست؟ یک شب راجع به نماز بگویید. یک شب در مورد حجاب بگویید. یک شب در مورد لقمه حلال بگویید. یک شب در مورد آئین تربیت و آئین همسرداری بگویید. هرچه نیاز مردم است بگویید. افتخار نکنید که من ده شب راجع به فلان مسأله حرف زدم. اگر قدیم هم بوده مبنا ندارد. هرچه مورد نیاز است بگویید.
یک مقداری مداحان شعرهایی بخوانند که محتوا داشته باشد، محتوایش غنی باشد. بلندگوی مسجد بی وقت نخواند. مراعات همسایه‌ها را بکنید. بلندگو باید کنترل شده باشد. با کفش روی فرش نرویم. شرع را مراعات کنیم. یک کسی رئیس هیأت ابالفضل بود، قالی‌های مسجد را در حسینیه برد. عالم شهر گفت: اینها وقف مسجد است. چیزی که وقف مسجد است، شما حق نداری در حسینیه مسجد ببری. یعنی خودکار بانک صادرات را نمی‌شود بانک ملت برد. خودکار بانک ملت را به بانک ملی برد. فرش برای مسجد است، فرش مسجد را در حسینیه بردی. گفت: شیخ! ابالفضل دو دستش را برای خدا داد. خدا دو تا زیلو به ابالفضل نمی‌دهد؟ استدلالش این بود که چون ابالفضل در راه خدا داده است. بعد از انقلاب عزاداری‌ها خیلی غنی شد. قبلاً ما می‌گفتیم: سر نماز بروید، می‌گفتند: دست‌های ما به هم می‌خورد. یعنی غالب دسته برایش مهمتر از نماز بود. اینها خیلی تغییر کرده است. به هر حال اسراف نشود. اسراف گناه کبیره است. حاج احمد آقا نقل کرد. آقا را خوی می‌بردند. یک کاغذ در این لیوان آب گذاشت. حاج احمد آقا پرسید: این کاغذ را برای چه گذاشتید؟ گفت: عصر هم تشنه شدم، باقی‌اش را بخورم. گفت: نصف لیوان را برای عصر نگه می‌دارید؟ فرمود: دور ریختن نصف لیوان آب اسراف است. اسراف گناه کبیره است. گناه کبیره آدم را فاسق می‌کند. ما در غذاها باید مواظب باشیم اسراف نکنیم. هم در خوردن غذا، هم در پختن غذا، هم در تقسیم غذا، با کفش روی فرش نرویم. احدی حق ندارد در هیچ هیأتی بچه‌ها و زن‌ها را جا به جا کند.
شهید دکتر بهشتی از آلمان آمده بود، قبل از انقلاب ما خدمتش رسیدیم و گفتم: شما در هامبورگ برای جوان‌ها چه می‌گفتی؟ گفت: چطور؟ گفتم: من هم می‌خواهم برای جوان‌های کاشان بگویم. یک عده خندیدند که کاشان چه کار به هامبورگ دارد؟ من فکر کردم سؤالم بی‌خود است. دیدم همه می‌خندند. خود آقای دکتر بهشتی گفت: سؤال آقای قرائتی خوب بود. نیازهای طبیعی کاشان و آلمان یکی است. گفت: آقای قرائتی اگر می‌خواهی دین را به نسل نو معرفی کنی، دو کار کن دین پیش می‌رود. یکی مسلمان‌ها را از اسلام جدا کن. بگو: اسلام این است و مسلمان‌ها خراب کردند. اسلام خوب است، عمل مسلمان‌ها بد است. چون عمل مسلمان‌ها باعث می‌شود اسلام هم بدچهره شود. یکی هم خرافات را از اسلام جدا کن. مردم سراغ آب می‌آیند ولی وقتی دیدند آب نجس است نمی‌خورند. سراغ دین می‌آیند، وقتی دیدند در دین یک خرافات است، فرار می‌کنند. دین باید یک چیزی باشد که تاریخ مصرف نداشته باشد. خود امام حسین چطور عزاداری می‌کند؟ این کلمه برای امام حسین در روز عاشورا است. «هیهات من الذله» زیر بار زور نمی‌روم. در روستا باشی «هیهات من الذله» در شرق باشی، در غرب باشی. زیر بار زور نمی‌روم. این شعار استاندارد بین المللی است. اما عزاداری‌های ما در روستا یک کاری می‌کنیم و می‌آییم در شهر خجالت می‌کشیم. می‌رویم خارج خجالت می‌کشیم. مسیحی‌ها به مسلمان‌ها، استدلال و اعجاز هست، معجزه و استدلال را دیدند. آخر گفتند: بیایید نفرین کنیم. ما نفرین می‌کنیم به مسیحی‌ها و مسیحی‌ها هم به مسلمان‌ها نفرین کنند. هر نفرینی گیرا شد، پیداست آن کسی که نفرینش گرفت حرفش حق است. مباهله! پیغمبر پنج نفر را برد. خودش و امیرالمؤمنین و زهرا و امام حسن و امام حسین(ع)، رئیس اینها با رئیس اعلای اینها تماس گرفت.     گفت: چه کسانی را آورده است؟ گفت: زن و بچه خودش را آورده است. گفت: اگر اینها نفرین کنند صحرا پر از آتش می‌شود. عقب نشینی کنید. آدم تعجب می‌کند که مسیحی‌ها وقتی دیدند پیغمبر با زن و بچه آمده است، حیا کردند. دست درازی نکردند. ولی مسلمان‌هایی که از طرفداران بنی امیه بودند، دیدند امام حسین با زن و بچه آمده است ولی حیاء نکردند. علی اکبر روی دست پدر شهید شد. روبروی چشم امام حسین به خیمه‌ها حمله کردند. علی اکبر را روبروی چشم شهید کردند. گاهی یک مسلمان از کافر بدتر است همین است. کافر مسیحی وقتی دید پیغمبر با زن و بچه‌اش آمده نفرین کند حریم نگه داشتند. ولی مسلمان‌هایی که از خط ولایت معصوم جدا می‌شوند و رهبرشان طاغوت می‌شود، امام حسین را روبروی زن و بچه با لب تشنه سر بریدند و حیاء نکردند.
خدایا آن به آن بر عذاب قاتلین کربلا بیفزا و آن به آن بر عذاب کسانی که حق اسلام و پیغمبر و قرآن را ضایع کردند، با علم و عمد و آگاهی بر عذابشان بیفزا و ما و نسل ما را تا آخر تاریخ از بهترین مؤمنین و مؤمنات قرار بده.
شریعتی: بهترین‌ها را برای همه شما آرزو می‌کنم. دعا کنید که به برکت امام حسین عاقبت بخیر شویم.
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»

Comments (0)
Add Comment