برکت و تبرک

موضوع بحث: برکت و تبرک
تاریخ پخش: 27/3/65

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

بحث امروز درباره‌ی برکت است. چون حاجی‌ها هم می‌خواهند به مکه بروند و هم در آستانه‌ی تولّد امام رضا(ع) هستیم، بحث برکت و تبرک را می‌گویم. برکت یک بحث عمومی است. ما در عبارت هایمان می‌گوییم: خدا برکتش بدهد. از تو حرکت از خدا برکت. به بچه‌ها می‌گوییم: بارک اللّه. در قرآن داریم: «تَبارَکَ اللَّهُ»(اعراف/54). به مسأله‌ی برکت قسم می‌خورند. بعد از برکت سراغ تبرک می‌رویم. تبرک همین است که ما به مقدسات احترام می‌گذاریم. به پیغمبر، به سید، به قبر پیغمبر، قبر اولاد پیغمبر احترام می‌گذاریم. غذای کسی را به عنوان تبرک می‌خوریم. دست کسی را به عنوان تبرک، روی سر بچه هایمان می‌کشیم.
1- معنای برکت
برکت یعنی چه؟ معنای برکت چیست؟ برکت به معنی نمو و زیاد است. خدا یک چیزی را زیاد می‌کند. می‌گویند: فلانی تبریک می‌گوید. تبریک هم به معنی این است که دعا می‌کند خدا به این عروسی برکت بدهد. بارک اللّه: یعنی ان شاءاللّه خدا به کار تو برکت بدهد. برکت به معنای دوام و استمرار هم هست. «برکه» به جایی می‌گویند: که زیر اتاق می‌کندند و منبع آب می‌شد. برکه یعنی جایی که خیر جمع می‌شود، چون آب خیر است، به آن برکه می‌گویند.
(برکه، برکت، بارک، مبارک، تبرک) ریشه‌ی همه اینها یکی است.
پس به معنای پاکی و قداست هم هست. یعنی به هر چیزی که زیاد بشود، برکت نمی‌گویند. مثلاً اگر یک سگ چند تا بچه داشته باشد، نمی‌گویند: برکت دارد. برکت آن زیادی است که مقدس هم باشد. یعنی هر زیادی را هم برکت نمی‌گویند.
پس در برکت زیادی، همیشگی و قداست وجود دارد. در معنای برکت سه اصل است. به چیزی می‌گویند برکت دارد که هم زیاد باشد، هم همیشگی باشد و هم مقدس باشد.
افراد زیادی هستند که خیلی پول دارند ولی پولشان برکت ندارد. عمرشان خیلی زیاد است. مثلا نود سال دارند، اما نود سال برکت نداشته است. یک وقت یک درخت کوچک پر میوه است ولی یک درخت بزرگ بی میوه است. یک کسی هشتاد سال عمر کرده است ولی هیچ خدمتی نکرده است. مثلاً می‌گویند: موهای سرت سفید شد چه کار کردی؟ می‌گوید: بچه‌هایم را بزرگ کردم. مرغ هم جوجه هایش را بزرگ می‌کند. تو چه کار کردی؟ کار کردیم، خوردیم. خوب زنبور هم کار می‌کند و می‌خورد.
گاهی وقت‌ها یک حرکت کوچک از یک آدم معمولی برکت دارد. یک بچه‌ی بسیجی را می‌گیرند و در زندان می‌کنند. خانم می‌رود با آن مصاحبه کند. می‌گوید: اگر حجاب نداشته باشی من با تو حرف نمی‌زنم. این یک تبلیغ او در زندان عراق، به همه‌ی تبلیغات تلویزیونی بنده می‌ارزد. آن یک دقیقه به چهل سال از عمر بنده شرف دارد.
برکت، سواد و پول ندارد. باید نظر خدا در آن بیفتد. اگر خدا به زمین نظر کند، حسینیه‌ی جماران می‌شود. اگر به چوب نظر کند، حرم امام حسین می‌شود. ولی اگر به همین چوب نظر نکند، طویله الاغ یهودی می‌شود.
این که می‌گویم برکت، نه این که چهار تومان شما، شش تومان می‌شود. یعنی اگر یک سیبی به وجود آوردی، ویتامین این سیب برکت چه کسی می‌شود. آدم هست که یک بچه دارد از بچه‌اش خیر می‌بیند. آدم هست ده تا بچه دارد ولی از هیچ کدام خیر نمی‌بیند. بنابراین وقتی ما بحث برکت را می‌گوییم، ویتامین و اثر آن را مورد بحث قرار می‌دهیم. معنای برکت باد کردن نیست بلکه اثر است. گاهی آدم یک کاسه‌ی ‌آش رشته می‌خورد، خوب نمی‌شود ولی یک عدد قرص می‌خورد خوب می‌شود. معنای برکت این است که اثر کار، مغز کار، بن کار، زور کار، قوت کار، جهت کار، چه می‌شود؟
خداوند به ده چیز در قرآن اشاره کرده و گفته است که مبارک است و برکت دارد.
2- عوامل برکت
چه چیز باعث می‌شود مال آدم، عمر آدم، بچه‌ی آدم برکت پیدا کند؟ چه چیز باعث بی برکتی‌اش می‌شود؟
عوامل برکت: 1- تقوا: اگر می‌بینی عمر امام این قدر برکت دارد که صدها هزار جوان را از بی تفاوتی، بی مکتبی درمی‌آورد و عاشق جبهه می‌کند و در مقابل آمریکا بسیج می‌کند به خاطر تقوا است. اگر می‌بینی یک پدر نمی‌تواند بچه‌ی خودش راعوض کند اما امام می‌تواند هزاران هزار جوان را عوض کند، به خاطر تقواست. اگر می‌بینی خون‌هایی ریخته می‌شود و اثر می‌گذارد، به خاطر تقواست. «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ»(اعراف/96) اگر مردم قریه و روستاها تقوا داشته باشند «لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ» من هم به شما برکت می‌دهم. تقوا به حرف‌ها اثر و مایه می‌دهد.
2- قرآن و تلاوت قرآن: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع): «الْبَیْتُ الَّذِی یُقْرَأُ فِیهِ الْقُرْآنُ وَ یُذْکَرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ تَکْثُرُ بَرَکَتُهُ»(کافى، ج‏2، ص‏610) اگر در خانه‌ای قرآن خوانده شود، خدا به این خانه برکت می‌دهد. معنایش این نیست که کاهگل هایش پاک می‌شود و سنگ می‌شود. برکت می‌دهد یعنی این که یک اثری به این خانه می‌بخشد. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «کِیلُوا طَعَامَکُمْ فَإِنَّ الْبَرَکَهَ فِی الطَّعَامِ الْمَکِیلِ»(کافى، ج‏5، ص‏167) غذایتان را بکشید. «فَإِنَّ الْبَرَکَهَ فِی الطَّعَامِ الْمَکِیلِ» اگر شما غذایی که می‌خورید حساب شده باشد، خدا به آن برکت می‌دهد.
گوسفند داشتن برکت است. نام خدا را در خانه دختر دار بردن، باعث برکت می‌شود. با جمع کار کردن باعث برکت می‌شود. وقتی آدم می‌خواهد غذا بخورد، گندم و جو را با هم بخورد. یعنی مصرفش را پایین بیاورد، برکت است. پیرمرد و پیرزن را کنار سفره نشاندن و آنها را رها نکردن، باعث برکت می‌شود.
عوامل برکت بسیار زیاد است و من به طور مختصر به هشت مورد از آن اشاره کردم. که به ترتیب: توجه به تقوا، توجه به قرآن، توجه به اقتصاد، توجه به عدالت، توجه به نسل، توجه به جماعت، توجه به مصرف، توجه به پیرمردها و پیرزن‌ها بود. توجه کردن به همه اینها اسباب برکت است.
آن قدر مسجدهای سوپر دولوکس می‌سازند ولی یک نماز با حال در آن خوانده نمی‌شود. بچه‌هایی هستند که در همین مسجدهای کوچه پس کوچه‌ها ساخته می‌شوند. شما برای خدا یک کاری را بکن.
آقا از کارخانه‌ی شما می‌خواهند یک پولی را برای جبهه بدهند. اگر شما تقوا داشته باشی، یعنی بگویی: خدایا من کاری ندارم که فلانی چند تومان داد. من فقط برای خدا می‌دهم. اگر برای خدا باشد، گلوله می‌شود و مستقیم به تانک دشمن می‌خورد. یعنی تقوای شما باعث برکت می‌شود و برکت به جا معرفی می‌شود. اگر تقوا واخلاص نباشد، خدا برکت را از آن می‌گیرد.
3- توجه به عدات «بِالْعَدْلِ تَتَضَاعَفُ الْبَرَکَاتُ»(غررالحکم، ص‏446) اگر عدالت را رعایت کردید و پارتی بازی نکردید، خدا به یک سری از کارها برکت می‌دهد. در مدینه خیلی خانه بود. همه گفتند: به خانه ما بیا. پیغمبر فرمود: هر جا که شتر در آنجا خوابید آن جا زمین پر برکتی است. یک سری کارها برکت را برمی‌دارد. حضرت علی فرمود: «إِیَّاکُمْ وَ الْحَلْفَ فَإِنَّهُ یُنَفِّقُ السِّلْعَهَ وَ یَمْحَقُ الْبَرَکَهَ»(کافى، ج‏5، ص‏162) قسم نخور. قسم درست هم نخور، چه برسد به اینکه قسم دروغ بخوری. بعضی‌ها همیشه می‌گویند: به حضرت عباس. در یک ماجرایی به یک کسی گفتند: به حضرت عباس قسم بخور و الا اگر قسم نخوری چهار هزار درهم از تو می‌گیریم. گفتند: مگر دروغ می‌گویی؟ گفت: نه راست می‌گویم. من به احترام قسم، حاضرم چهار درهم را بدهم، ولی قسم نخورم.
3- چیزهایی که مانع برکت می‌شود
در جلد76 بحار حدیث داریم که پیغمبر فرمود: چهار چیز است که اگر در هر خانه‌ای بیاید خدا برکت را از آن خانه برمی دارد. 1- خیانت 2- سرقت 3- شرب خمر 4- زنا 5- قسم 6- کلک 7- گناه و دوری از عالم ربانی
1- خیانت: گاهی آدم فکر می‌کند زرنگ است، کلک می‌زند. همین کلکی را که زدی، خودت همین کلک را یک جایی می‌خوری. خدا کلک‌ها را می‌بیند و می‌گوید: من برکت را از تو برمی‌دارم.
گاهی پزشک بالای سر مریض می‌آید و به او شربت می‌دهد. می‌گوید: آقا دو ساعت به دو ساعت از این دارو بخور تا من فردا بیایم و دوباره شما را معاینه بکنم. او هم شربت را نمی‌خورد. فردا صبح که دکتر می‌آید، یک خورده از شربت را در دست شویی می‌ریزد. بعد هم به دکتر می‌گوید: شربت را خوردم. به خیال خودش به دکتر کلک می‌زند ولی در اصل به خودش کلک زده است «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ»(آل عمران/54) نگاه نکن که یک خانه ساختی کاخ شد. نگاه کن کاخی که ساخته شد، چه شد؟ امام صادق فرمود: مال حرام رشد نمی‌کند و اگر رشد کند، برکت نمی‌یابد.
امیرالمؤمنین فرمود: گاهی که افراد گناه می‌کنند «حَبْسِ الْبَرَکَاتِ»(نهج ‏البلاغه، خطبه 143) خدا برکت را از او برمی‌دارد. پیغمبر فرمود: یک زمانی می‌آید که مردم از عالم ربانی فرار می‌کنند. آن زمان خدا برکت را از عمرشان برمی‌دارد.
برکت مصداق‌های زیادی دارد. گاهی برکت به زمان است. «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»(قدر/3) قرآن می‌گوید: شب قدر از هزارماه بهتراست. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ»(دخان/3)
گاهی وجود آدم‌ها مبارک است. مثلا همین که در مجلسی هستی و فتنه را از بین می‌بری، پس وجودت برکت دارد.
این آیه جز دعاهایتان باشد «وَ جَعَلَنی‏ مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ»(مریم/31) بعضی از اولیای خدا می‌گفتند: خدایا به وجود من برکت بده. در کعبه چند سنگ است که ابراهیم روی هم گذاشته است. خدا به این سنگ‌ها برکت داده است. مقابلش هم سعودی، کاخ‌های بزرگی ساخته است اما همه‌ی دلها به سوی همین چند سنگ است. اگر به آب برکت بشود، آب زمزم داده می‌شود. گاهی سرنوشت آدم با یک برخورد عوض می‌شود.
خدایا تو را به حق محمّد و آل محمّد به فکر و وجود و ذریه‌ی ما برکت مرحمت بفرما. کشاورز که گندمش را درو می‌کند. بگوید: من کشت کردم. تو هم به این گندم برکت بده. همین گندم سلول بدن رزمنده می‌شود.
4- احکام تبرک و مصادیق تاریخی آن
حالا به مناسبت برکت، می‌خواهم بحث تبرک را هم بگویم. تبرک این است که انسان از یک چیزی برکت می‌خواهد. یکی از اشکالاتی که به ما می‌گیرند، بوسیدن ضریح پیغمبر است. البته ما به خاطر فرمان امام و حفظ وحدت، حرم را نمی‌بوسیم ولی ازنظر عقیده، بوسیدن ضریح پیغمبر اشکالی ندارد. من سه کتاب برایتان آورده‌ام. یکی سنن ابن ماجه است که از کتاب‌های بسیار مهم سنی‌هاست. دوتای دیگر هم سنن ابی داوود و صحیح مسلم است که سنی‌ها خودشان هم از نظر عقیده‌ای آن‌ها را قبول دارند.
اما بوسیدن به عنوان تبرک شرک نیست. چون این‌ها خیال می‌کنند هر چیزی غیر از خدا مشرک است. یا حسین می‌گوییم. می‌گوید: این شرک است. بگو: یا اللّه. معنای شرک «دُونِ اللَّهِ» است. در قرآن بیش از دویست مرتبه «دُونِ اللَّهِ» آمده است. «دُونِ اللَّهِ» به معنی ضد خدا است. اما حسینی که در راه خدا کشته شد، شرک نیست. پنبه، پنبه است. اماپنبه‌ای که پیراهن یوسف شد، وقتی روی چشم پدر انداختند، بینا شد.
تبرک اشکال ندارد و در این باره روایات زیادی داریم. در حرم امام رضا، مردم فکر می‌کنند هرکس در و دیوار را ببوسد، عوام است. هرکس کنار بایستد خاص است. هرکس گریه کند، مرتجع است. هرکس کنار بایستد، سوپر دو لوکس است.
در صحیح مسلم حدیث داریم. وقتی حضرت رسول نماز صبح را می‌خواند. افراد مدینه ظرف‌های آبی را بعد از نماز پهلوی پیغمبر می‌آوردند و حضرت برای تبرک دستشان را توی آب می‌زدند و آب را به عنوان تبرک می‌بردند. در سنن ابی داوود حدیث است که بچه‌ها را پهلوی پیغمبر می‌آوردند و پیغمبر دست روی سرشان می‌کشید.
در سنن ابن ماجه حدیث است ما دست پیغمبر را می‌بوسیدیم. بد نیست یک آماری از تبرک‌هایی که شده است به شما بدهم.
کتاب تبرک را یکی از علمای زنجان که پدر دو شهید است به من داده است. در این کتاب اسم 102 نفر که پیغمبر روی سر آنها دست کشیده است، برده شده است.
ما باید وقتی بچه‌هایمان متولد می‌شوند، اولین چیزی که به لبش می‌گذاریم یا آب فرات یا خاک کربلا باشد. یعنی ما باید بچه هایمان را از حین تولد با حسین و خون و شهادت آشنا کنیم. یعنی اولین چشیدنی خاک کربلا و اولین شنیدنی اللّه اکبر باشد. این فرهنگ ما است. امام صادق فرمود: بچه که متولد می‌شود، در گوش او اذان بگو. 1400 سال پیش اسلام گفت: گوشت خوک نخور. حالا تازه فهمیدند که گوشت خوک، کرم کدو دارد. علم ما از غیب است. ما بنده‌ی خدا هستیم.
بیست و هشت حدیث داریم که هر وقت پیغمبر وضو می‌گرفت، قطرات آب وضوی پیغمبر را به عنوان تبرک می‌بردند. بیست و پنج حدیث داریم که تتمه‌ی غذای پیغمبر را می‌بردند. الآن هم عقیده‌مان این است که ته مانده‌ی غذای مؤمن شفا است. اما مؤمن کسی است که خلاف بهداشت نکند. خدا سید جمال الدین اسدآبادی را رحمت کند. در غرب دست هایش را شست. رفت که غذا بخورد، همه مسخره‌اش کردند. گفتند: چه آخوند مرتجعی است. چه قدیمی است. اصلاً تمدن ندارد. سید جمال الدین گفت: من دیدم که دست خودم را چه طور شستم، ولی نمی‌دانم که آشپز شما قاشق‌ها را چگونه شسته است. من به دست خودم بیش‌تر اطمینان دارم.
ما بیست و سه چاه داریم که حضرت رسول لب آن چاه‌ها وضو گرفته است و مردم سال‌ها و قرن‌ها از آن چاه‌ها به عنوان تبرک استفاده می‌کردند. سی و یک حدیث داریم که پیغمبر در مکه سرشان را تراشیدند و اصحاب موهای پیغمبر را به عنوان تبرک برمی داشتند.
پس این آقایان وهابی و فرقه‌های کج فهم سعودی که می‌گویند: «هذا الشرک، هذا الشرک» باید گفت: خودتان نمی‌فهمید. اما امام گفته است که چیزی نگویید و به خاطر گل روی امام چیزی نمی‌گوییم.
چون شما کارگر کارخانه هستید، این را می‌گویم. پیغمبر از جنگ تبوک آمد. معاذبن جبل آمد. حضرت رسول به معاذ گفت: چرا دست هایت پینه بسته است؟ گفت: کار کردم. پیغمبر دست کارگر را بوسید و فرمود: این دست روز قیامت به جهنم نمی‌رود. یعنی رزمنده‌ای مثل پیغمبر از جنگ می‌رسد و دست کارگر را می‌بوسد. شما کارگر هستید، سعی کنید مثل معاذ باشید.
خدایا به عمر و فکر و بیان و مال ما برکت مرحمت بفرما.
خدایا روز به روز ایمان و علم ما را زیادتر بفرما.
علمایی که کتاب نوشتند و مطالب را به ما رساندند و قرن‌ها از کتاب هاشان استفاده کردیم را بیامرز و به ما توفیق بده که عمر ما هم برای شناخت و عمل و نشر اسلام مبارک باشد.
خدایا به عمر مبارک امام، برکت بیش‌تر عنایت بفرما.
قلب حضرت مهدی را از همه‌ی ما خشنود بفرما.
نماز جمعه یادتان نرود.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment