موضوع: برزخ، مقدمه حضور در قیامت(1)
تاریخ پخش: 21/02/1400
عناوین:
1- سؤالات شب اول قبر در برزخ
2- حضور امام رضا علیه السلام، هنگام جان دادن زائران
3- کوچک شمردن نماز، عامل عذاب در برزخ
4- شهادت در راه خدا، حیات و رزق ویژه در برزخ
5- شیوههای گوناگون تبلیغ برای دعوت مردم
6- صدقه و انفاق برای دفع بلا از مردگان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه
اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
رمضان 1400 را گفتیم چون بحثها هر روز ماه رمضان هست، بحث معاد را مطرح کنیم که داریم به اواخرش میرسیم؛ دلیل معاد را، نحوهی معاد را. حالا این جلسهی قبل مربوط به برزخ بود. ادامهی جلسهی قبل.
بسم الله الرحمن الرحیم
سؤال قبر از قطعیات است. امام صادق فرمود: «مَنْ أَنْکَرَ ثَلَاثَهَ أَشْیَاءَ فَلَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا»: کسی اگر سه چیز را رد کند، یا یکیاش را، شیعهی ما نیست. چه هست؟ معراج، سؤال قبر، شفاعت. (بحارالانوار، ج 18، ص 340)
بله. برزخ یک دورهای است، مثل اینکه یک کسی را میآورند مجرم است میبرندش زندان، یک سازمان قضایی او را احضار میکند، او را مورد بازجویی قرار میدهد، بازپرسی قرار میدهد، پروندهاش را تکمیل میکند، بعد منتظریم که محاکمه بشود و اینها. برزخ برای قیامت مثل سرحمام برای حمام میماند. یک سرحمام است، لباسشان را عوض میکنند، خودشان را آماده میکنند، تا بروند تو، برزخ بین دنیا و آخرت است.
سؤال- از چه سؤال میکنند؟
1- سؤالات شب اول قبر در برزخ
سؤالهایی هست در روایات اینطور میکنیم. سؤال میکنند تو اصلاً بندهی خدا بودی، یا بندهی خدا نبودی؟ یک.
سؤال میکنند از پیغمبر، از مکتب، از دین و کتاب. سؤال میکنند پای پرچم چه کسی سینه زدی؟ رهبرت حق بود یا باطل؟ اینها همهاش در روایات است. از عمر سؤال میکنند، از عمر سؤال میکنند که عمرت را چه کردی؟ از درآمد سؤال میکنند، از چه راهی به دست آوردی؟ چه راهی مصرف کردی؟ خب امام سجاد علیه السلام در سخنرانیهایشان میگفت: خودتان را برای پاسخ به این سؤالات آماده کنید. از دوستان سؤال میکنند، با چه کسی رفیق شدی؟ با چه کسی بودی؟
خب گاهی میپرسند بعضی از دوستان و بستگان و همسایگان و همدورههای ما آدمهای نااهلی هستند، یا کارهای خلاف میکنند، ما با اینها رفت و آمد بکنیم یا نکنیم؟ این مربوط به نتیجه است؛ اگر شما در آنها اثر دارید، ولو آنها فاسدند، برو خانهشان، بالاخره با آنها کار بکن، روابط داشته باش که اینها را تغییر بدهی، اگر تو نمیتوانی آنها را تغییر بدهی، آنها در تو اثر میگذارند، نه، ممنوع است، در روایت داریم «لاتُصاحِب» با اینها رفاقت نکن. حتی در بعضی از روایات داریم که سؤالها دلیلش را هم میپرسند، مثلاً میپرسند تو این عقیده را داشتی، استدلالی منطق داشتی که این عقیدهات بود، یا تقلید کردی؟
البته برزخ مال همه نیست، قیامت مال همه هست، برزخ خوبهای خوبها دنیای برزخ دارند، بدهای بدها هم برزخ دارند، آدمهای معمولی که میمیرند، اینها بایگانی میشوند تا قیامت. این هم هست که قیامت مال همه هست، دنیا هم مال همه هست اما برزخ دانهدرشتهایشان، مثل رجعت، رجعت اینطور نیست که همهی مردم زنده بشوند، اینطور هم نیست که هیچ کس زنده نشود، افرادی زنده میشوند مثل اینکه حضرت عیسی علیه السلام چند نفر مُرده را زنده کرد، حضرت عیسی نیامد که همهی مُردهها را زنده کند. برزخ و رجعت مال یک افراد خاصی است. به باقیها میگویند اینجا باش، منتها به آدمهای مؤمن میگویند: «نُمْ کَنَوم الْعَرُوس» یعنی وسایل رفاه برایش هست، یا لذت میبرد، یا بدها، تحت تعقیب قرار میگیرند.
خب اگر آدمی که مُرده آدمهای خوبی باشند در رحمت خدا هستند، با آن بیانی که در جلسهی قبل گفتیم، زندگی در قالب مثالی، با بدن سبک، همان بدنی که در خواب با آن این طرف و آن طرف میرویم. امیرالمؤمنین به فرزندش نوشت: «الْقَبْرَ رَوْضَهٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّهِ أَوْ حُفْرَهٌ مِنْ حُفَرِ النِّیرَان» (بحارالانوار، ج6 ، ص 214) پسرم، قبر یا باغی است از باغهای بهشت، یا درّهای است از گودالهای جهنم.
مسئلهی دروازهی مُردن حساس هست. یک صلواتی بفرستید. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
2- حضور امام رضا علیه السلام، هنگام جان دادن زائران
یک خاطرهای که سندش صحیح است بگویم. شهید مظلوم بهشتی را میشناختید. ایشان یک شوهر همشیره داشت، آیت الله حاج آقا مصطفی بهشتی، که پسرش امام جمعهی اصفهان بود، امام جمعهی موقت بود که پدر دو شهید بود. من با پسر بزرگ ایشان ده، پانزده سال رفیق بودم. چه کسی؟ پسر بزرگ حاج آقا مصطفی بهشتی، که حاج آقا مصطفی بهشتی شوهر همشیرهی دکتر بهشتی است. از علما و مدرسین اصفهان بود. من هم مریدش بودم. این ماجرایی دارد. با جمعی میروند بروند کربلا، در آن زمان خودش. لب مرز رئیس گمرک میگوید: من میخواهم خانم شما را ببینم. میگوید: خانم من را برای چی؟ گفت: میخواهم ببینم عکسش همان است یا قلابی است؟ گفت: خیلی خب یک خانم بیاید، خانم مرا ببیند. گفت: نه، من باید خودم او را ببینم. از او اصرار، از آن هم انکار. گفت: اصلاً من کربلا نمیروم. باقیها خانمشان را نشان رئیس گمرک دادند و رفتند. ایشان هم سه روز گمرک وایساد، دید نه، این رئیس گمرک لج کرده، برگشت. آمد کرمانشاه منزل شهید محراب آیت الله اشرفی رحمه الله علیه. آقای اشرفی گفت: نرفتی؟ گفت: والله یک همچین رئیس گمرکی لج کرد، من هم به غرور و غیرتم برخورد که گفت میخواهم ناموست را خودم ببینم، دیگر منصرف شدیم، از همان در، لب گمرک، رو به عراق یک سلام به امام حسین کردم و برگشتم. اینقدر باتقوا بود که از اصفهان تا گمرک میرود، قصر شیرین، از آنجا برمیگردد که کسی زنش را نبیند، این جهت اطلاع به کسانی که اجازه میدهند خانم آرایش کردهشان خودش را به نامحرمها عرضه کند. زن باید آرایش کند، آرایش جزء ذات زن است، اما برای چه کسی؟ کجا؟ رد شویم. آقازادهشان به من میگفت: دوستان همکاروانی که رفتند کربلا، برگشتند دستهجمعی آمدند خانهی ما، گفتند: آیت الله بهشتی یک معامله؟ گفت: چی؟ گفت: همهی ما رفتیم کربلا، تو برگشتی، ما ثواب کربلای رفتهمان را به تو میدهیم، تو ثواب کربلای نرفته را بده ما تقسیم کنیم. حالا چی بود، چه صحنهای دیدند، از کجا به اینجا رسیدند، این قصه تمام شد.
پسر ایشان که امام جمعهی موقت اصفهان بود، روز بیست و یکم ماه رمضان هم ترور شد، یعنی رفتند، همان سالهای اول و دوم انقلاب بود، رفتند در خانهی ایشان را زدند اصفهان، همین حاج آقا حسن پسر امام جمعه، امام جمعه بود، آمد لب در، تا آمد لب در، زدند تو کلهاش، یک بچهی دو ساله بود، او را هم دو تا تیر زدند، او هم مُر،. یعنی با هم شهید شدند، یعنی یک بچهی دو سه ساله و امام جمعهی موقت اصفهان. خب این ماجرای شخصیتهای خواب که مجتهد، عادل، متقی، از قصر شیرین برمیگردد که کسی به خانمش نگاه نکند، حالا.
حاج آقا حسن یعنی شهید محراب به اصطلاح، به من میگفت که من ساعتهای آخر عمر بابام در اتاق بالای سر آقام بودم، دیدم نفسها دیگر تک تک نفس میکشد، خب کاری دستم نبود، دعا و قرآن، دیدیم نه، نفس آخر را کشید. تمام شد. یک مقداری منقلب و گریه و قرآن و یک پارچهای رویش کشیدم، در اتاق با پدرم تنها بودم، کسی را هم از خواب بیدار نکردم، گفتم: صبح بهشون میگویم. منتها نوشتم، مثلاً چه شبی است، دوشنبه، دو بعد نصف شب، دو و بیست دقیقه بعد نصف شب. میگفت: این را نوشتم گذاشتم در جیبم. خب چون از علمای اصفهان بود، آنجا مرحوم حاج آقا رحیم ارباب که از علمای درجهی یک اصفهان و ایران بود، جای او نماز جمعه میخواند، پدر، پسرش هم که امام جمعهی انقلاب بود، تشییع جنازهی مهمی اصفهان شد، کفن و مراسم و مدتی گذشت. آقازادهاش که شهید شد، روز بیست و یکم ماه رمضان هم شهید شد، روز بیست و یکم، دهان روزه، همراه با بچهی سه چهار ساله. میگفت که: بعد از اینکه مراسم تمام شد، یک جوان مرا دید، گفت: شما حاج آقا حسن بهشتیاید؟ گفتم: بله، پسر حاج آقا مصطفی؟ گفتم: بله، گفت: پدر شما، یک همچین شبی و یک همچین ساعتی و یک همچین دقیقهای مُرد. مچش را گرفتم که شما چه کسی هستی؟ در اتاق احدی نبود. گفت: حالا بفرمایید. گفت: خب تو بگو. گفت: من یک آدم معمولی هستم، خواب دیدم رفتم مشهد زیارت کنم، تا وارد حرم شدم، دیدم امام رضا از حرم بیرون میآید، گفتم: آقا ما میآییم زیارت شما، کجا تشریف میبرید؟ گفت: هر کس با اخلاص مرا زیارت کند، لحظهی قبرش، لحظهی جان دادن کندنش من میروم بازدیدش. حاج آقا مصطفی بهشتی از علمای اصفهان است، الآن دقیقهی آخر عمرش است، باش من میروم و برمیگردم. این جوان میگوید من نمیدانم حاج آقا مصطفی بهشتی، از خواب پریدم و لامپ را روشن کردم و ساعت را دیدم و نوشتم. دوشنبه، دو و بیست و هفت دقیقه مثلاً بعد نصف شب. حاج آقا حسن که شهید شب بیست و یکم هست به من میگفت: وقتی که نوشتهی این جوان را دیدم، گفتم: پس وایستا من یک نوشته جیبم هست، آن را هم بیاورم. من هم نوشتهی خودم را بیرون آوردم، او هم نوشتهاش را آورد، دو تا نوشتهها را پهلوی هم گذاشتیم، دیدیم دقیقِ دقیق است. این که امام رضا فرمود که اگر با اخلاص بیایی زیارت، من لحظهی مرگ بازدید میآیم، این حدیثش بود. اما تجربهاش آن هم تجربهای که توسط عالم و مجتهد و عادل و با این سلسله سند نورانی غافل نباشیم.
یاران برزخی. روایات داریم خیلی کارها مجسم میشود، مثلاً نماز به صورت زیبایی، زکات به صورت زیبایی، احسان به پدر و مادر به صورت زیبایی، علاقههای قلبی، روابط سیاسی. اینها همه به صورتهای زیبایی بعد از برزخ همراه انسان هستند.
ما نمیبینم؟ نه. مگر آتش که در درخت است را شما میبینید! آیا چوب را که روشن میکنی، آتش را نمیبینی؟ این آتش در درون درخت هست، ما هم نمیبینیم. مگر جبرئیل که آیه نازل میکرد بر پیغمبر، مردم عادی میدیدند؟! جبرئیل نازل میشد، ما هم نمیدیدیم. این مهم نیست که ما نبینیم. مثال دیروز را تکرار کنم. شما با فلش کامپیوتر وصل به اینترنت میشوید، با کامپیوتر. هزارها صفحه از آن فلز میآید به این انتقال علوم از فلز کامپیوتر، از آن فلش به این فلش منتقل میشود. شما انتقال را میبینید؟ چرا توقع داریم هر چیزی را ببینیم؟! «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب» (بقره/ 3) جزء دین ما هست، هر غیبی را هم قبول نمیکنیم، باید مستند باشد.
در برزخ عذاب هست. گوشهای از عوامل برزخ.
3- کوچک شمردن نماز، عامل عذاب در برزخ
یک- کسی نماز را سبک بشمارد. دربارهی نماز سه تا تعبیر داریم: «إستخفّ بالصّلاه»، «إستخفّ» یعنی خفیف شمرد. «إستخفّ بالصّلاه» نماز را سبک شمرد. یکی «أهان بالصلاه» نماز را اهانت کرد. یکی «ضیّع الصلاه»، «أضاعوا الصلاه» ضایع کرد. «أضاعوا»، «استخفّوا» این تعبیرات آمده است. کسی نماز را سبک بشمارد، برزخش مشکل پیدا میکند. دو- ضعفا را یاری نکند، میداند فلانی ضعیف است، بیخیال است، بیخیال است. خیلی اسلام راجع به گرسنهها حرف دارد، گرسنهها، برهنهها، فقرا. و در شرایطی هم که اکثر مردم اگر نگوییم، یا باید بگویم اکثر یا باید بگوییم جمعیت انبوهی از مردم، مؤمنینی هستند که واقعاً فقیرند ولی صورت خودشان را با سیلی دارند.
سه- غیبت. روایت داریم که یک سوم عذاب قبر به خاطر غیبت است. راحت حرف نزن، بگو بعضیهایشان، بعضیها را دیدم، چرا میگویی فلانی، اسم فلانی را میگویی غیبت است، منتها یک بعضی هم نگو که بفهمند که چه کسی است، مثلاً بگوحالا من اسم نمیبرم ولی همان شیخ کاشونیِ که پایِ تخت سیاهِ شبِ جمعه میایستد، خب من هستم دیگر! اینطور نیست که بگویی حالا قرائتی نگفتم، قرائتی نگفتی، ولی وقتی گفتی یک شیخ کاشونیِ قد بلندِ پای تخته سیاهِ شبهای جمعه، یعنی من دیگر. بعضی ها میگویند که اسم که نبردم، اسم نبردی ولی به حضرت عباس همه فهمیدند. این که میگویند اسم نبر، بازی درنیاوریم هان، آخه بعضیها را بد معنا میکنند. حدیث داریم وارد حمام شدید، مقداری آب حمام را بخورید، بعضیها اینطور میفهمیدند که وارد حمام شدی، همان آب خزینه را بخور، با همان آشغالهایش که داخلش هست. این که میگوید آب حمام را بخور، نه اینکه آب خزینه را بخور، یعنی آب حمام باید آب آشامیدنی باشد، یعنی آب باید تمیز باشد، ما گاهی وقتها یک چیزها را هم به عکس میگوییم.
دوستی به نام آقای دهقان داشتیم، هم تفسیر نوشته و هم سی چهل کتاب خوب نوشته. خدا رحمتش کند در کرونا از دنیا رفت. اسمش دهقان بود. میگفت که: یک کسی من را دید گفت: اسم شما را یادم رفته، اسم شما چه بود؟ میگفت: من یک شعر خواندم، گفتم:
افسوس که این دهکده را آب گرفته دهقان مصیبتزده را خواب گرفته
گفت: هان سلام علیکم، آقای دهکده. میگفت: من میخواستم دهقان، شعر را خواندم که بگویم فامیلی من دهقان است، ایشان آن کلمهی بغل دهقان را گفت. مثل آدمهایی که میگویند: قاشق بیاور، میرود چنگال میآورد.
حالا درست فهمیدن دین مهم است. مثلاً میگویند دست روی سر یتیم بکشی، هر مویی که از زیر دستت رد میشود اجر است، این دست روی سرش کشیدن یعنی به او محبت کن، وگرنه یک یتیم را بیا عزیز احوالت خوب است، فکر میکند ثواب میکند. این میفهمد که دست یتیمی است. این که ثواب ندارد، باید نفهمد که او یتیمی است، نفهمد. حالا یک سوم عذاب قبر برای غیبت است.
چهار- سخنچینی. یک چیزی را شنیدم، چرا نقل میکنی، نگو، نگو.
پنج- بیپروایی در نجس و پاکی.
شش- نافرمانی و کنارهگیری از خانواده، چه زن از شوهرش فاصله بگیرد، چه شوهر از خانمش فاصله بگیرد. فاصله از هر دو عذاب قبر است.
– اینها عوامل عذاب قبر است.
– عوامل رفاه قبر چه هست؟
4- شهادت در راه خدا، حیات و رزق ویژه در برزخ
یک- شهادت در راه خداست که میگوید: «وَ لَا تحسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتَاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون» (بقره/ 169). آیه قرآن است. کسانی که در راه خدا شهید شدهاند، در دنیای برزخ زندگی برزخی دارند، و «یُرْزَقُون» فَرِحِینَ» (بقره/ 169 و 170) گفت و شنید شاد دارند. «بِمَا ءَاتَاهُمُ اللَّهُ» (بقره/ 170)، «یَسْتَبْشِرُونَ» (بقره/ 170) خبر میدهند که چند روز دیگر فلانی به ما ملحق میشود، هم زنده هستند، زنده هستند یعنی واقعاً زنده هستند، نه اینطور که سعدی میگوید:
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
نمیخواهد بگوید که نامش زنده است. نامش زنده که شما اگر بروید، رهبر کمونیستها هم مجسمهاش هست، مجسمهی مائو هست، خیابان به اسمش میکنند. مراد از «أحیاء»، حیات واقعی است، نه حیاتی که نامش به نکویی زنده هست. مسئلهی شهادت.
دو- تبلیغ دین. کسی اگر یک افرادی الآن تبلیغ دین را به آخوندها واگذار نکنید، چون آخوندها مسجد دارند، محراب دارند، یک قشر خاصی با قد قامت الصلوه به مسجد میآیند. ما پنج رقم آدم داریم، بد نیست این را شما مربی هستید گوش بدهید. آدمهای توتی، مثل توت شیرین، آدمهای اناری، آدمهای گُلی، نارگیلی، گردویی.
5- شیوههای گوناگون تبلیغ برای دعوت مردم
یک سری آدمها مثل توت شیرین هستند. توت شیرین خاصیتش این است که تا تکانش دادی، توتهایش میریزد. همهی مردم توتاند؟ نه، خیلیها هر چه میگویی قد قامت الصلوه مسجد نمیآیند. مثلاً انار، انار را تکانش بدهی، انارش نمیریزد، باید دانه به دانه چید. پس یک عده مردم با قد قامت الصلوه به مسجد میآیند، اینها مثل توت شیرین، اینها با تکان میریزند، اما یک عده مثل انارند، حلالزادهاند اما با قد قامت الصلوه به مسجد نمیآیند، باید دانه دانه چید. بعضیها را میروی دانه به دانه بچینی، مثل گل تیغ دارد، بعضیها دست به آن نمیرسد، مثل نارگیل. حالا رفتی بالا دورش تار است، تار را پس کردی، پوستش سفت است، پوستش را کنار زدی، باز سفت است. بله زحمت دارد، ولی اگر حوصله کنی، قلب سفیدی دارد، مواد قندی دارد، نارگیلیاند. توتی، اناری، گُلی، نارگیلی. یک عده هم مثل گردو هستند، گردو پشت برگها قایم میشود، چوب توی سرش هم میزنی، پایین نمیآید، چوب توی سرش هم بزنی، پایین نمیآید. ما نمیتوانیم به همهی مردم بگوییم قد قامت الصلوه، هر که آمد آمد، هر که نیامد به دَرَک، اِه. هر کسی یک راهی دارد، هر کسی را باید یک جوری دعوت کرد. شما وقتی گرد گچ روی آستینت مینشیند، با سیلی بلندش میکنی، اما دودهام بنشیند، اینطور عمل میکنی؟ دوده اگر نشست همچین کنی، دوده به پارچه فرو میرود، دستت هم سیاه میشود. هر کسی را باید یک کسی با او صحبت کند، با یک لحنی، هر کسی یک جوری است. شما یک الله اکبر میخواهی بگویی پنج تا موسیقی دارد. شب بیست و دو بهمن است، الله اکبر. راهپیمایی است: الله اکبر. نماز است، الله اکبر. شما در نماز نمیگویی: الله اکبر. نماز الله اکبرش فرق میکند. تعجب کردی: الله اکبر. الله اکبر، تعجب است. مکبّر مسجد است: سمع الله لمن حمده الله اکبر. یعنی یک الله اکبر را هر جایی یک جوری میخواهند بگویند.
گاهی حرفها از یک کسی خوب است، از یک کس دیگری بد است. آیت الله بهجت اگر به یک دختر بگوید: عزیزم، همه فامیل خوشحال میشوند. یک طلبهی جوان به یک دختر بگوید: عزیزم، دادگاه ویژهی روحانیت او را میگیرد. عزیزم، عزیزم است، چه کسی بگوید؟ چه زمانی؟ چه مکانی؟ با چه سابقهای؟
تبلیع دین. افرادی هستند شبهه دارند، نه حرامزاده هستند، نه لجبازند، واقعاً برای او شبهه دارد، وقتی شبهه دارد، باید رفع شبهه کرد. یک استاد خصوصی بگیریم، یک اسلامشناسی بگوییم: آقا دختر من، پسر من چهار تا سؤال دارد، جواب بده. نگذارید بچهها در این دنیای اینترنت و ماهواره و فضای مجازی و حقیقی و عملکرد بعضی از مسئولین، عملکرد خود ما، قولهایی که دادیم و عمل نکردیم، کارهایی که باید بکنیم و کم کردیم، اینها را تبلیغ.
سه- در شب و روز جمعه مردن. عذاب قبر ندارد. به احترام روز جمعه.
چهار- اهتمام به رکوع و سجود. رکوع و سجود را خوب انجام بدهید. حضرت یک کسی را دید نماز میخواند، فرمود: «نَقَرَ کَنَقْرِ الْغُرَاب» (وسائل الشیعه، ج 4، ص 31 و 32) مثل کلاغ نوک میزند.
پنج- رکوع و سجود کامل، شب و روز جمعه، گرسنهها، پاسخ به شبهات نسل نو.
شش- محبت اهل بیت که روایت دارد.
هفت- صلوات. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. روایت داریم که صلوات بر پیغمبر و اهل بیت ایشان نورانیت قبر میآورد.
هشت- زیارت امام حسین.
نه و ده- بعضی از زنها هم عذاب قبر ندارند، آن زنی که با فقر و تنگدستی شوهرش بسازد، با بداخلاقی شوهرش بسازد و آن مردی که با بداخلاقی زنش بسازد، یعنی هر دو باید در مقابل هم تحمل داشته باشند. قرآن زن و شوهر را گفته: لباس هستند: «هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَ أَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُن» (بقره/ 187) این که خواندم آیه قرآن است ،یعنی اگر هوا داغ شد، لباس سبک میشود، هوا سرد شد، لباس کلفت میشود، زن عصبانی است، مرد کوتاه بیاید، مرد عصبانی است، زن کوتاه بیاید. همانطور که دید او عصبانی است، او کوتاه بیاید.
یازده-
6- صدقه و انفاق برای دفع بلا از مردگان
در حدیثی داریم که حضرت فرمود: سختترین شبها، شب اول قبر است و بهترین کار این است که پول بدهیم، صدقه بدهیم ثوابش برای آن مرحوم باشد. بعضیها به جای آنکه پول بدهند، نماز وحشت، نماز لیله الدفن میخوانند. دو رکعت نماز، إنا أنزلناه و آیت الکرسی دارد. نماز إنا أنزلناه، بعد از صدقه هست، اول خدمتی که میخواهید به مرده بکنید، یک پولی بدهید، به خصوص اگر بدهکار واجب است، دین و بدهی به مردم دارد، خمس و سهم امام بدهکار است، این اصلش کمک به اینهاست.
دوازده- خب عرض کنم به حضور شما که. حدیث داریم کسی را در برزخ عذاب میکنند، کسی را در برزخ عذاب میکنند، بعد این عذاب برداشته میشود به خاطر اینکه میگویند که این پسری داشت، جادهای را آسفالت کرد، مشکل مردم را حل کرد، یتیمی را پذیرایی کرد، به خاطر اعمال پسر، عرض کنم که حالا. این برزخ است.
کافی است. من نه بلد هستم همهی حدیثهایش را، و نه تلویزیون بیش از این ظرفیت دارد، باید مراعات همه را کرد. ولی چون بحث معاد بود، نمیتوانستیم بحث معاد را بگوییم، از پل هوایی برویم در قیامت. نه مسیرمان، مسیر همین قبر و برزخ و اینهاست که باید مواظب باشیم. اینها حقیقتی است چه ما گوش بدهیم، چه ندهیم اینها حقیقتهایی هست که هست.
در دعاها و مناجاتها خیلی به این بها داده شده است، خیلی به این بها داده شده است. دانه دانه کارهای قبر، اصلاً بعضی از مناجاتها همهاش قرآن است. امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: «اللهم إنّی أسئلک الأمان» خدایا امانم بده، چه روزی؟ آیه قرآن: روزی که«یَوْمَ یَفِرُّ المَرْءُ مِنْ أَخِیه» (عبس/ 34) چه روزی؟ «یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُون» (شعراء/ 88) چه روزی؟ هی میگوید: خدایا به من امان بده، قهر تو مرا نگیرد، چه روزی قهر تو مرا نگیرد؟ روزی که آن وقت بعد از روزی که آیه قرآن است، روزی که آیه قرآن است، روزی که آیه قرآن است. یعنی ده، پانزده تا آیه قرآن را به هم چسباندند، مناجات شده است، خیلی مناجات.
دعاهای ما هم همینطور است. شما که دعای سمات را میخوانی، ساعت آخر روز جمعه راجع به ستارهها پنج تا چیزی میگوید که: «و زینهً و رُجُوماً» و چی و چی، پنج تا کلمه هست، پنج تا هم برای پنج تا آیه قرآن است. سخنرانیهای محوری قرآن. این خیلی مهم است. ماه رمضان تمام میشود، نباید قرآن تمام بشود. یک برنامهای برای خودتان داشته باشید. با این معارف آشنا بشویم، یک مرتبه چشممان را باز نکنیم: «فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِید» (ق/ 22) چشممان آهن بشود، ببینیم باختیم و سوختیم و هیچی به هیچی.
از برزخ بگذریم و ما جلسهی بعدی میخواهیم وارد صحنههای قیامت بشویم که ماشاءالله چهقدر آیه دارد. شاید بتوانیم در جلسهی بعد بیست، سی تا از این آیهها را فشرده در ده، پانزده دقیقه بگوییم. حالا انشاءالله.
یک دعا میکنم آمین بگویید:
خدایا به آبروی آنهایی که تو را شناختند و به تو عشق ورزیدند و اطاعت کردند، قیامت را روز روسفیدی ما قرار بده.
برزخ را روز رفاه ما قرار بده.
غفلتهای گذشتهی ما را جبران بفرما.
اگر ایمان به معاد و حساب و کتاب باشد، اینقدر فساد و جرم و جنایت در مملکت نمیشود، کسی گناه میکند که غافل بشود. یک کسی میگفت هواپیما به این بزرگی را چهطور میدزدند؟ گفت: تا زمین هست بزرگ هست، نمیشود دزدید، صبر میکنند برود در آسمان، آنجا هواپیما که کوچک شد، می دزدنش. اگر ما یاد قیامت باشیم اینقدر فساد نمیکنیم، ما غافل که شدیم، وقتی غافل شدیم، قیامت را پشت سر انداختیم، توجهمان به زر و زور و تزویر و پول و مقام و پست و اینها شد، از قیامت که غافل شدیم، دست به این اختلاسها میزنیم، نمیشود کسی ایمان به قیامت داشته باشد، اینقدر جنایت کند. خداوند در قرآن به کمفروشها میگوید: چرا کمفروشی میکنید؟ «أَ لَا یَظُن» (مطففین/ 4) گمان نمیکنید: «أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ * لِیَوْمٍ عَظِیم» (مطففین/ 4 و 5) نمیدانید در روز قیامت باید جواب بدهید؟! یعنی وقتی میخواهد بگوید که کمفروشی نکن، میگوید: چون یادت رفته قیامت هست، کمفروشی میکنی، اگر قیامت را یادت باشد، کم فروشی نمیکنی. در همهی مسائل ما اگر توجه به سؤال و جواب و مسئولیت داشته باشیم، گناه نمیکنیم.
«و السلام علیکم و رحمه الله»