ایام فراغت – 1، تربیت

موضوع بحث: ایام فراغت – 1، تربیت
تاریخ پخش: 14/03/66

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم 

در آستانه تابستان کم کم مدرسه‌ها تعطیل می‌شود. میلیون‌ها دختر و پسر بی کار می‌شوند و لازم است یک بحثی را که با پیشنهاد امور تربیتی مطرح شده است مطرح کنیم. ما امور تربیتی را از آموزش و پرورش نمی‌دانیم، بلکه از صدا و سیما از پدر و مادر‌ها می‌دانیم. از همه طلاب و روحانیون می‌دانیم و اصولاً مسأله تربیت و تعلیم مربوط به همه است.
1- ایام فراغت و توجه به مسائل تربیتی
درباره ایام فراغت قرآن می‌فرماید: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ»(انشراح/1) پیغمبر من سینه باز به تو دادم تا بتوانی مشکلات را حل کنی. روحت بزرگ است که مشکلات نتواند تو را از پای درآورد. من روح بزرگ به تو دادم که هرچه متلک و سختی بود تحمل کنی. «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» پیغمبر من سعه صدر به تو دادم. فرق بین پیغمبر ما و حضرت موسی این است که حضرت موسی به خدا گفت: «قالَ رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری»(طه/25) حضرت موسی خواست و خدا به او داد. پیغمبر ما نخواسته، خدا به او داده است. حضرت موسی از خدا خواست و هارون یارش شد. پیغمبر یار نخواسته، علی یارش شد. خیلی فرق می‌کند. «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ»(انشراح/2-1) من روح بزرگ به تو دادم. من وزنه سنگینی را از تو برداشتم یعنی اگر روحت بزرگ نبود نمی‌توانستی سنگینی را تحمل کنی. «الَّذی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ»(انشراح/3) آن چیزهایی که بار سنگین روی کمر تو بود.
یک مربی باید روحش بزرگ باشد. تربیت بچه‌ها انواع مشکلات دارد، ولی پیغمبر که مربی و رئیس همه است، خدا به او می‌گوید: «علت اینکه تو در تربیت موفق شدی، به خاطر این است که روح بزرگ داشته‌ای و با روح بزرگت مشکلات را حل کردی. » بعد می‌فرماید: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً»(انشراح/6) عسر یعنی آسانی(«عسر» الف و لام دارد ولی «یسر» الف و لام ندارد. درادبیات عرب هرجا که الف و لام دارد اشاره به یک مساله خاص است و هرجا که الف و لام ندارد آزاد است) یعنی به همراه مشکل آسانی‌ها است.
یعنی اگر شما در دنیا زحمتی کشیدید، اگر 20 سال در دنیا سختی کشیدید، تا ابد در قیامت راحت هستید. اگر باغبان پنج سال زحمت درخت را کشید، پنجاه سال میوه می‌خورد. یعنی همیشه کام گیری و استفاده کردن هست. اگر 15 سال بچه را تربیت کند، بچه درس می‌خواند تا لیسانس می‌گیرد. 15 سال اگر زحمت بچه را بکشی پنجاه سال ثمره دارد. اگر پولی که صرف زندان می‌شود، صرف امور تربیتی بشود دیگر در آینده خرج زندان کم می‌شود.
می گویند یک آقایی مرد. صد هزار تومان خرج تشییع جنازه‌اش کردند. شریکش گفت: «اگر این پولی را که خرج تشییع جنازه کردند، بیست هزار تومانش را می‌دادند به آقا می‌خورد، نمی‌مرد» چیزی نمی‌دهند تا بمیرد وقتی مرد صدهزار تومان خرج می‌کنند.
ما هم اگر به امور تربیتی نرسیم، بعد باید به زندان، به مواد مخدر، به مساله فحشاء برسیم. حتی پرنده اگر تربیت شود ارزش دارد. حتی در مورد سگ‌ها، سگ دیگر با سگ تربیت شده فرق دارد.
همین پارچه‌ای که پوشیده‌ام، این پارچه چیست؟ پارچه‌ای که من پوشیده‌ام، اول خاک بود، یک خرده روی خاک کار کردند، پنبه شد. روی پنبه کار کردند، نخ شد. روی نخ کار کردند، پارچه شد. روی پارچه کار کردند، لباس شد. الآن قیمت فاستونی از قیمت خاک بیشتر است اما این فاستونی اصلش از خاک است. انسان که جای خود دارد و خلیفه خدا در زمین است. روی هرچیز کار بکنند ارزش آن بیشتر می‌شود این برای کار روی خاک و حیوان است تا چه برسد به انسان!
در قران دوازده مرتبه کلمه «عسر» است و سی و شش مرتبه «یسر» است. یعنی هر سختی سه تا آسانی در پیش آن است «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً»(انشراح/5) بعضی شاید بگویند که: «خوب این مال پیغمبر بود! » نه مال همه است. با امتحانات ثلث سوم، سه ماه تعطیلی است. با خون دادن، پیروزی است. با شکنجه‌های ساواک و سختی‌ها بر انقلابیون، پیروزی انقلاب است.
2- هدفدار نمودن تعطیلی و ایام فراغت
«فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ»(انشراح/7) حالا که انقلاب پیروز شد، حالا که درس هایت تمام شد. زمانی که فارغ شدی «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» خلاصه اینکه در اسلام بیکاری نیست. یک کار نو را شروع کن. حتی بین «سبت» و جمعه فرق است. هفته پیش گفتم که «سبت» چیست و جمعه چیست. یهودی‌ها روز شنبه را تعطیل می‌کنند. عربی آن «سبت» یعنی استراحت است. یهودی‌ها به روز تعطیلی «سبت» می‌گویند، اما ما جمعه می‌گوییم. یعنی حالا که تعطیلی هم هست، ولی باید جمع بشوید، دیدن هم بروید، نماز جمعه بروید، جماعت باشد، غسل جمعه باشد، نظافت باشد. یعنی ما استراحتمان هم اجتماع است و اصلا کلمه استراحت در روز تعطیلی ما وجود ندارد. اگر این طور بود به جای «یوم الجمعه» باید بگوییم «یوم الراحه»، «یوم الاستراحه»، «یوم النزهه» و. . . اما قرآن گفته است «یوم الجمعه» یعنی تعطیلی هم باید هدف داشته باشد.
یعنی استراحت نداریم؟ چرا استراحت هم داریم. ورزش و بازی داریم، بچه باید بازی کند. همین جا کاخ جوانان زمان شاه است که الآن دست امور تربیتی است و با نام اردوگاه شهید مفتح است. باید ببینیم که هدف چیست. اگر بنده بیکار هستم، نباید بگویم چون من بیکار هستم، خورشید بیکار است. چون خورشید به خاطر من می‌تابد، من که بیکار هستم پس خورشید هم بیکار است. تمام ابر و باد و مه و خورشید فلک برای بشر هستند. اگر بشر بی تعهد و بی نماز باشد، همه را معطل خودش کرده است. . . مثلاً اگر شما‌ها در درس رفوزه بشوید، آموزش و پرورش و دبیر و آموزشگاه تلفن و آب و برق و سرویس را همه این‌ها را معطل کردید. پس یک جوانی تابستان بیکار بود نباید بگوید: «ما امسال تابستان بیکار بودیم. » اگر این را بگوید به منزله این است که امسال تابستان خورشید را الاف کردیم.
مثلاً ما جمعه بلند می‌شویم مسجد می‌رویم تا آقا بیاید و حدیث بخواند. اگر آقا نیاید همه ما را معطل کرده است. وقت ما را از بین برده است. نباید بگوید: «ما یک سخنرانی بود که نرفتیم. » باید بگوید: «یک سخنرانی نرفتیم، همه مردم را الاف کردیم، چای هم که مصرف شد حرام شد. برق هم حرام شد. پول تاکسی‌هایی را که برای آمدن به مسجد دادند، حرام شد. نباید آقا بگوید: «من مسجد نرفتم» باید بگوید: «همه مردم را حرام کردم. » شما حساب کنید من اگر حرف حسابی درتلویزیون نزنم، ظلم به ادیسون کرده‌ام. چون او برق تولید کرده و از برق او تلویزیون شما روشن است. من اگر از این برق استفاده خوب نکنم، خیانت به ادیسون هم هست. خیانت به همه کتابخانه‌ها هم هست. چون کتاب‌ها را نوشتند تا من بخوانم.
نباید بیکاری خودتان را به حساب بیکاری کل هستی بگذارید. جوان‌های ما برای چه در جبهه کشته می‌شوند؟ رزمندگان ما در جبهه مملکت را حفظ می‌کنند. اگر شما رشدی نکنی، خون آن‌هایی که برای حفظ شهید شدند را حرام کرده‌ای. آن‌ها خون می‌دهند که شما رشد کنی. پس خون‌ها، بیان‌ها، کتاب‌ها و هستی همه برای رشد شماست. اگر کسی رشد نکند خیانت به همه هستی کرده است.
3- لزوم اشتغال با توجه به سرمایه‌های در اختیار
ما به چه کسانی بدهکار هستیم؟ به چهار گروه:
1- انسان به خدا بدهکار است.
2- انسان به نسل گذشته بدهکار است.
3- به نسل آینده بدهکار است.
4- به تاریخ بدهکار است.
نمی‌شود گفت تابستان بیکار هستم به خصوص این‌هایی که دبیر هستند. تابستان برای چه تعطیل باشد؟ خوزستان گرم است به همدان چه ربطی دارد؟ دیپلمه‌های شهر‌های سردسیر باید دو برابر شهر‌های گرمسیر سواد داشته باشند. اگر سواد آن‌ها مثل هم باشد. آن‌ها هم آب و هوای خنک را حرام کرده‌اند و از آن استفاده نکرده‌اند. افرادی که در مزرعه‌ها هستند و افرادی که در جا‌های خنک هستند باید با سوادتر باشند. فرهنگیان شهر‌های سردسیر باید دو برابر فرهنگیان شهر‌های گرمسیر سواد داشته باشند. انسان بدهکار است.
مرحوم مطهری می‌فرماید که کار اثر دارد. اثر کار در بدن، در فکر، در تجربه، در احساس، کار در بدن تاثیر دارد. آدمی که کار می‌کند سالم‌تر است. الآن زن‌های دهاتی و بچه‌های روستایی و مردم روستایی از مردم شهری سالم‌تر هستند. فکر آدمی که بیکار است همیشه این طرف و آن طرف فکر می‌کند و تمرکز ندارد. سوءظن دارد. آدمی که کار نمی‌کند چون تمرکز ندارد مثل آبی است که توی جوب خاکی است.
فرض کنید مزرعه سعادت در اختیار شماست و این هم یک منبع آب همراه با امکانات در دست شماست. شما باید لوله کشی کنی و از امکانات موجود آب را به مزرعه سعادت ببری، اگر لوله کشی درست بود، سعادتمند می‌شوی، اما اگر یک خورده از اینطرف و آنطرف هرز برود، چیزی نمی‌ماند و آب نمی‌رسد. اگر عمرمان حرام بشود، چیزی از این آب به مزرعه نمی‌رسد. کار در فکر عامل تمرکز است. کار برای تجربه است. آدمی که کار کند استعدادش جوش می‌آید و ابتکار و نبوغش رشد می‌کند. «کار نیکو کردن از پر کردن است»
اگر یک کسی خودش اهل کار باشد زحمت یک چیزی را بکشد، قدر آن را می‌داند. الآن اگر شما اهل مطالعه نباشید، می‌گویید این قرائتی چند سال است شب جمعه در تلویزیون یک چیزی می‌گوید. اما اگر من بگویم آقا خواهش می‌کنم یک حدیث برای بنده پیدا کنید، و شما را از صبح تا شب توی اتاق کردم و گفتم دو تا مطلب پیدا کنید، ولی مطلب پیدا نکردید، بعد قشنگ برنامه را گوش می‌دهید. یعنی اگر کسی که خودش کار می‌کند قدر کار دیگران را هم می‌داند. کسی که بچه دارد می‌فهمد بچه دار‌ها چه می‌گویند.
4- آفات بیکاری
اجمالاً آدمی که کار نمی‌کند احساسش هم نسبت به کار دیگران بی تفاوت است. کار در بدن عامل سلامتی است. کار در فکر عامل تمرکز است. کار در تجربه عامل ابتکار است. نقش کار در احساسات، عامل قدر دانی است. این بیان از مرحوم شهید مطهری است.
بیکاری است که اعتیاد می‌آورد، بیکاری است که آدم را لوس و پرتوقع می‌کند. بیکاری است که مصرف را زیاد می‌کند. آدمی که بیکار است می‌رود خیابان و لب مغازه‌ها می‌ایستد، می‌خواهد خرید کند، پول ندارد. دهنش پر آب می‌شود و بر می‌گردد. در خانه نشسته، راضی بود می‌رود بیرون دیگر راضی نیست.
به «ام سلمه» گفتند(زن پیغمبر) چرا کار می‌کنی؟ گفت: زن اگر در خانه کار نکند، فساد به وجود می‌آورد. مرد هم همینطور است. اکثر گنا هان وقتی است که انسان بیکار است. به همین علت فرزندان روستایی که تابستان‌ها کمک پدرشان می‌کنند، و زمستان‌ها درس می‌خوانند، فساد در روستا کمتر است. فساد در شهر بیشتر است، چون بچه‌های شهری کار نمی‌کنند. این یک واقعیت است.
حالا ایام فراغت را به چه چیز‌هایی پر کنیم؟ و چه کسانی مسؤول این کار هستند؟
5- ایام فراغت و توجه به جنگ و والدین و کارهای منزل
مسأله اصلی جنگ است، اجازه ندهید دانشجوی عزیز ما در کشور خارج که با سختی درس می‌خواند، و در آینده یک پزشک متخصص می‌شود، با خود بگوید: چطور جوان‌های ایران در جبهه باشند و من اینجا درس بخوانم؟ و آنجا را رها کند و بیاید جبهه و شهید شود. اجازه ندهیم دانشجوی ایرانی که با سختی قبول شده و برای خارج بورسیه گرفته است بیاید و جبهه برود و شما هنوز جبهه نرفته باشید. مساله اصلی این است. خیلی از دبیرستانی‌های ما ایام تحصیل درس را رها کرده و جبهه رفتند. حالا شما به سلامتی درست را خواندی تابستانی کارت جبهه است.
کار‌های عاطفی «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»(بقره/83) هیچ می‌دانی حضرت علی در خانه جارو می‌کرد و پیغمبر در خانه از حیوان شیر می‌دوشید. شما هم در خانه کار بکنید. در قرآن چهار مرتبه می‌فرماید: «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» حالا اگر وقت‌هایی که درس داریم، احسان نمی‌کنیم لااقل تابستان را کمک پدر و مادرمان کنیم و پدر و مادر هم بچه‌ها را به حساب بیاورند.
آخر بعضی پدر و مادر‌ها هم مقصر هستند. پدر‌ها حاضرند صد تومان به بچه غریبه بدهد ولی پنجاه تومان به بچه خودش ندهد. حدیث داریم یک مرد سعادتمند کسی است که شاگردش پسرش باشد. یعنی به قدری پسرش را تحویل بگیرد که رغبت بکند پیش پدرش کار کند، نه اینکه آنقدر رویش باز شده باشد که پسرش را کتک بزند. پدر در شرایطی می‌تواند قهر کند، اما نباید بزند. در قرآن برای قهر کردن یک آیه داریم. می‌گوید: «وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمیلاً»(مزمل/10) یعنی اگر قهر می‌کنی با بزرگواری یک تشری بزن و زود هم صلح کن و طول نکشد. کسانی که می‌گویند من با کتک زدن آدم می‌کنم، اشتباه می‌کنند حدیث داریم اگر بچه را کتک زدی بچه پرو می‌شود. آقا زدن و گرفتن نقشی ندارد، بچه بدتر لجباز می‌شود. البته نمی‌گویم خشونت نباشد! چون بعضی‌ها نصیحت پذیر نیستند.
پدر و مادر به بچه‌ها کار بدهند. بعضی می‌گویند به بچه کار بدهیم خراب می‌کند. خوب عیبی ندارد که خراب کند. از ترس اینکه بچه برود یک کیلو نخود را کیلویی 100 تومان چون نخود کیلویی 50 تومان است، می‌بینی بچه هفتاد و چهار کیلو شده، اما جرأت خریدن یک کیلو نخود را ندارد، چون هیچ میدان به او نداده‌اند. باید کار دست بچه داد تا بچه خراب کند و بچه اگر خراب کند باز هم عامل تربیتی دارد.
مساله دیگر از نظر اقتصادی است. در خانه‌ها وسایل خراب زیاد است، نردبان شکسته، ساعت خراب، ضبط صوت خراب، چراغ فتیله سوخته و. . . امام صادق فرمود: درخانه هر وقت بیکار هستید، چیزهای شکسته و خراب را وصل کنید. زن‌های قدیمی ما پارچه‌های کوچک سر چرخ خیاطی را به هم می‌دوختند و لحاف چهل تکه درست می‌کردند. الآن صد تا قطار وسایل و چراغ‌های شکسته را می‌توان جمع کرد و کنار این صد تا قطار آدم بیکار هم نشسته، در این تفصل تابستان در خانه دست به این کار‌ها بزنید.
6- ایام فراغت و آموزش‌های لازم و همت همگانی
یکی دیگر از کار‌ها کار فرهنگی است. پیغمبر فرمود: شنا یاد بگیرید. می‌گوید شنا را پدر یاد پسر بدهد، پسر شما اگر برود جای دیگر شنا یاد بگیرد احتمال دارد برایش بدآموزی داشته باشد، اما اگر پدر به بچه یاد بدهد، هم بچه شنا یاد می‌گیرد و هم فساد کم دارد. و لذا می‌گوید «حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ إِذَا کَانَ ذَکَراً أَنْ یَسْتَفْرِهَ أُمَّهُ وَ یَسْتَحْسِنَ اسْمَهُ وَ یُعَلِّمَهُ کِتَابَ اللَّهِ وَ یُطَهِّرَهُ وَ یُعَلِّمَهُ السِّبَاحَه»(کافى، ج‏6، ص‏48) پدر خودش شنا یادش بدهد.
قرآن نازل شده است یعنی پایین آمده است. اگر قرآن پایین نمی‌آمد، ما حرفش را نمی‌فهمیدیم «فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّى مَنَّ عَلَیْنَا بِکُمْ»(من‏‌لایحضره‌‏الفقیه، ج‏2، ص‏613)‌ ای امام شما جایتان در عرش خداست. منتها «مَنَّ عَلَیْنَا بِکُمْ» خدا منت گذاشته است. قرآن در عرش است، ما این کعبه‌ای که دورش می‌چرخیم مقابل آسمان چهارم است، در آسمان چهارم یک جایی هست که به آن «بیت المعمور» می‌گویند. فرشته‌ها آنجا طواف می‌کند و برای اینکه ما را هم رشد بدهند، یک کعبه این پایین گذاشتند. می‌خواهند ما را بالا بکشند، لذا قرآن نازل می‌شود و پیغمبر مبعوث می‌شود.
طلبه و امور تربیتی باید نازل شود، یعنی باید پایین بیاید. چه مانعی دارد الان تابستان که دو هزار طلبه بیکار هستند، هر طلبه، پسرعمه‌ها و پسرخاله‌ها و پسرعموها و پسردایی‌های خودش و ده، بیست تا از این‌ها را جمع کند و برایشان قصه بگوید؟ اگر اینکار انجام شود، کل اسلام ترویج می‌شود، وقت فراغت بچه‌ها گرفته می‌شود. البته از نیم ساعت هم بیشتر نشود. قصه گویی هم هنر می‌خواهد، باید آموزش داد. من امسال در قرآن روانشناسی تبلیغی را بررسی کردم، گفتم که قرآن در مورد روش تبلیغ چه می‌گوید. باید حساب کنیم که تابستان است و اینها هم بچه هستند، پس بیش از نیم ساعت نباید طول بکشد.
ما ماه رمضان یک جا افطار بودیم، گفتند: نماز بخوان! نماز را تند خواندم. گفتند: آقای قرائتی نماز را خیلی تند خواندی؟ گفتم قرآن می‌فرماید: «الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فیکُمْ ضَعْفاً»(انفال/66) اگر حال ندارید، آبکی بگیرید چون «عَلِمَ أَنَّ فیکُمْ ضَعْفاً» خدا می‌داند که شما گرسنه هستید و حال ندارید.
یک کسی پیشنماز بود، گفت: «الله اکبر» و سوره بقره را شروع کرد. یک کارگری هم بنایش را به جماعت گذاشته بود و نماز می‌خواند. دید آقا نماز را تمام نمی‌کند، خلاصه قصد فرادی کرد، خواند و رفت. بعد هم پیشنماز و پس نماز با هم دعوایشان شد. گفتند: تو منافق هستی، نماز را به جماعت شروع کردی و بعد نیت فرادی کردی و رفتی. قصه را پیش پیغمبر کشیدند و پیغمبر گفتند: تو چه حقی داری که سوره بقره به جای «قل هو الله» می‌خوانی؟ باید مراعات ضعیف‌ترین فرد را بکنی. اگر طلبه‌ها بچه‌ها را جمع کند، کار مهمی است. چه مانعی دارد که یک طلبه با بچه‌ها توپ بازی کند.
یک وقت زرین شهر اصفهان رفته بودیم، آنطرف ذوب آهن و داشتیم صحبت می‌کردیم. دیدیم کسی در مسجد نمی‌آید و یک چند نفری می‌آمدند. یک جا جوان‌ها داشتند توپ بازی می‌کردند. گفتم: بچه‌ها من را بازی می‌دهید؟ نگاه کردند! گفتند: ما را دست انداخته‌ای؟ گفتم: می‌خواهم بیایم بازی، اجازه می‌دهید؟ گفتند: بلدی؟ گفتم: یک مقداری. . . . ما هم عمامه و قبا را کنار گذاشتیم و با بچه‌ها یک مقدار بازی کردیم. بچه‌ها خوشحال شدند. یک مقدار نازل شدیم. بعد از بازی گفتم: بچه‌ها من تقاضا دارم که مسجد برویم. من یک نماز می‌خوانم و یک صحبت ده دقیقه‌ای مختصری برایتان می‌کنم. توپ را برداشتیم و با بچه‌ها مسجد رفتیم بعد هم بچه‌ها علاقه مند شدند و شب‌های بعد هم می‌آمدند. چه مانعی دارد یک طلبه با بچه‌های محله توپ بازی کند؟
حدیث داریم رسول خدا(ص) عصرها عبای خود را بر می‌داشتند و اطراف مدینه می‌رفتند و در باغ‌ها احوالپرسی می‌کردند. مربی باید سه چیز داشته باشد: از مردم، با مردم و در مردم باشد.
قرآن می‌گوید. «رَسُولاً مِنْهُمْ»(جمعه/2) «باید از مردم باشی» حضرت علی صبر نمی‌کرد اذان که گفتند به مسجد برود. قبل ازظهر «یَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ»(دعائم‏‌الإسلام، ج‏2، ص‏538) در بازار‌ها می‌رفت و قدم می‌زد. کسی که قبل از ظهر داخل بازار‌ها رفت و بعد به مسجد آمد، می‌داند که چه چیزی بگوید. گاهی وقت‌ها نظارت عمیق می‌کردند.
تابستان چه کنیم؟ جبهه برویم، تجدیدی‌ها را کمک کنیم، مسائل دینی و هنری بیاموزیم. پدر و مادر در اردو‌ها شرکت کنند. مثلا یک پدر نقاش است، بگوید من می‌آیم هفته‌ای دو روز نقاشی یاد می‌دهم. کار عیب نیست اگر همه دختران ما قالیبافی یاد بگیرند این کمال است.
یک جمعی از محققان خارجی در مورد آموزش و پرورش‌های کشورهای مختلف تحقیقی کردند. گفتند: بعضی از کشورها روی مغز بچه کار می‌کند. فرمولی دیپلم خود را می‌گیرد، اما بازویش فلج است. یعنی کله‌اش پر است اما بدنش ضعیف است. یعنی دیپلم، لیسانس، آیت الله است، اما حال ندارد دو تا تخم مرغ درست کند. دکمه‌اش را نمی‌دوزد. بازدید ازکارخانه‌ها برای ایام فراغت کار خوبی است. تمام شهرهایی که کارخانه دارد همه بچه‌ها ببرند تا ماشین‌ها و کارخانه‌ها راببینند.
وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات تائیر مهمی می‌توانند داشته باشند. وزارت ارشاد چقدر کاخ دارد؟ خلاصه اینکه این بچه‌ها نسل آینده هستند و باید وزارت ارشاد، روحانیون و پیشنماز‌ها همه به فکر این نسل باشند. ما هنوز مسجد هایمان مثل بانک است. الآن در بانک هر کس پولش بیشتر است، پهلوی رئیس بانک چایی می‌خورد. قبل از انقلاب در مسجد هرکس حاجی بود و پول داشت می‌رفت صف اول و پولدار را خیلی تحویل می‌گرفتند.
7- توجه به جوانان، زنان و محرومان
قبلاً گفتم که ما سه گروه را بیرون کردیم و توسری خوردیم:1- بچه‌ها 2- زنان 3- روستائیان.
1- ما به بچه‌ها می‌گوییم تا بزرگ هست بچه حرف نمی‌زند. اما قرآن می‌گوید: بچه باید حرف بزند. «یا بُنَیَّ» ‌ای پسر من! «یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاهَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ»(لقمان/17) نماز بخوان «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ» یعنی حرف بزند «وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ» یعنی بچه حرف بزند. اصلا قرآن می‌گوید لقمان به بچه‌اش گفت: باید حرف بزنی، اما ما می‌گوییم نباید حرف بزنی اصلا تربیت ما ضد قرآن است. لقمان به پسرش می‌گوید: ‌ای پسر کوچک باید حرف بزنی!
2- می‌گوییم زن که حرف نمی‌زند. قرآن می‌گوید باید از زنت بپرسی و «فَإِنْ أَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَیْهِما»(بقره/233) یعنی باید با زنت مشورت کنی، البته یک سری چیز‌ها قاطعیت می‌خواهد. زن‌ها احساسی هستند. مثلاً می‌گویی می‌خواهم جبهه بروم، زن گریه وزاری می‌کند. البته کسانی را هم داریم که می‌گویند: من پایت را می‌بوسم. در مسائل تربیتی حتماً باید با زن‌ها مشورت کرد.
3- دهاتی‌ها را تحقیر کردیم و گفتیم مثلاً آقا از دهات آمده این کاره شده است. دهاتی وزن و بچه را تحقیر کردیم و پنجاه سال عقب ماندیم. اما امام آمد و سه جمله گفت: «عشایر ذخایر مملکت هستند. هرچه داریم از این کوچ نشین داریم.» و دهاتی‌ها را داخل میدان آورد. در مورد زن‌ها فرمود: «از دامن زن مرد به معراج می‌رود و نقش زن‌ها در انقلاب بیش از نقش مردان است.» در مورد بچه‌ها هم فرمود: «رهبر من همان طفل سیزده ساله‌ای بود که به خودش نارنجک بست» و دیروز عید فطر در صحبتشان فرمود: «من این جوانان را می‌بینم که به جبهه می‌روند، احساس شرمندگی می‌کنم.»
همان سه گروهی که گفتند که باید کنار بروند، امام آمد و گفت که این سه گروه باید داخل بیایند و امام، امام شد و مملکت مملکت شد.
نسل نو تابستان بیکار است. این همه بچه تحت پوشش امور تربیتی نمی‌تواند قرار بگیرد، جز اینکه هرکس باغ دارد، استخر دارد، آنرا در اختیار امور تربیتی بگذارد. به خصوص برای خانواده‌های شهدا که اگر فراغتشان پر شود کمتر دل تنگ پدرشان می‌شوند. همه و همه باید بسیج بشوند، بچه‌ها یک کاری یاد بگیرند که ما اینقدر دیپلمه فلج نداشته باشیم در مملکت ما خیلی دیپلمه فلج وجود دارد.
خدایا! تو را به حق محمد و آل محمد به ما توفیق بده از دقیقه‌های عمرمان بهترین استفاده‌ها را بکنیم. خدایا! تعلیم و تربیت اسلامی را در مملکت ما زنده است، زنده‌تر بفرما.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی(ع) از نهضت خمینی محتفظت بفرما!

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment