اهل بیت (ع)، تشبیه به سفینه نوح، تفسیر آیه 40 هود

موضوع بحث: اهل بیت(ع)، تشبیه به سفینه نوح، تفسیر آیه 40 هود
تاریخ پخش: 02/07/66

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی.

در ایام محرم و صفر و ایام سوگواری امام حسین(ع) قرار داریم. از طرفی هم در هفته جنگ و هم در ماه مهر هستیم. فکر کردم در این هفته از سوره هود یک صفحه برایتان بخوانم و ترجمه کنم و بعد یک مقدار حرف دارم که درباره‌ی همین ترجمه‌ها و تفسیر‌ها بزنم. سوره هود آیه 40 را می‌خوانم. سوره هود در جزء 12 قرآن و سوره 11 است.
1- داستان حضرت نوح
ما 124 هزار پیغمبر داریم. از این 124 هزار پیغمبر، نام 26 نفر از آنها در قرآن آمده است. از این 26 نفر 5 نفر اولوالعزم و صاحب کتاب هستند. باقی انبیاء کتاب ندارند و مبلغ دیگر انبیاء هستند. مثل اینکه پیغمبر ما قرآن را آورد و 12 امام ما مبلغ و مبین حرفهای پیغمبر بودند. پیغمبرهای اولوالعزم هم 5 نفر بیشتر نیستند. باقی انبیاء بلند گو و مبلغ آن 5 نفر بودند. یعنی شاخه‌های اصلی 5 نفر هستند که به آنها اولوالعزم می‌گویند. در اینها اولین اولوالعزم حضرت نوح است. چند خصوصیت دارد. درباره انبیاء دیگر سلام می‌کند. مثلاً می‌گوید: «سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهیمَ»(صافات/109). خدا به ابراهیم سلام می‌کند. «سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ»(صافات/120) خدا به انبیاء دیگر سلام می‌کند. یا مثلاً می‌گوید: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ»(احزاب/56) خدا به بقیه پیغمبران سلام می‌کند اما خدا درباره حضرت نوح در قرآن می‌فرماید: «سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِی الْعالَمینَ»(صافات/79). منتهی «فِی الْعالَمینَ». این «فِی الْعالَمینَ» درباره هیچ پیغمبر دیگری نیست. باقی انبیاء را می‌گوید: سلام بر پیغمبر، سلام بر موسی و هارون، سلام بر ابراهیم. ولی به نوح که می‌رسد، می‌گوید: «سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِی الْعالَمینَ» خدا بزرگترین مایه را در این زمینه گذاشته است. حضرت نوح قصه مهمی دارد چون نهصد و پنجاه سال فقط تبلیغ می‌کرد. سنش بیش از اینها بود. شب و روز، علنی و مخفی، فردی و اجتماعی همینطور تبلیغ می‌کرد. گوش به حرفش نمی‌دادند تا می‌رفت صحبت کند، دستهایشان را در گوششان می‌گذاشتند. «وَ إِنِّی کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فی‏ آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْباراً»(نوح/7) «جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فی‏ آذانِهِمْ». خلاصه گاهی پیغمبر را می‌گرفتند و می‌زدند. گاهی به قدری او را می‌زدند که این پیرمرد می‌افتاد و غش می‌کرد. او را خیلی زجرکش کردند. بالاخره یک روز نفرین کرد و گفت: «دَعَوْتُهُمْ» خدایا من شب و روز اینها را دعوت کردم. در قرآن سوره‌ای به نام سوره نوح است. که می‌گوید: هم شب و روز، هم مخفیانه و علنی آنها را دعوت کردم. ولی «فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعائی‏ إِلاَّ فِراراً»(نوح/6). هرچه من بیشتر دعوت می‌کنم اینها بیشتر لجبازی می‌کنند. چون روح، روح خرابی است. مثل یک ظرفی است که اگر در آن ظرف یک موشی مرده باشد، یک گربه مرده باشد، هرچه هم باران ببارد فایده ندارد. همین باران اگر به گلستانی ببارد گلش زیادتر می‌شود ولی اگر به این استخر و حوض ببارد، چون لاشه درون آن است تعفن آنجا را برمی دارد. خدایا من دیگر نفرین می‌کنم. دیاری از اینها باقی نگذار. از دم اینها را نابود کن. اگر اینها زنده باشند «وَ لا یَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً کَفَّاراً»(نوح/27). نسل اینها هم دیگر خوب بشو نیستند. چون حضرت نوح نهصد و پنجاه سال زجر کشید. بعد از 950 سال زجر و شکنجه یک چند نفری بیشتر به او ایمان نیاوردند. حساب کردند و آدمهایی که ایمان آوردند بر این 950 سال تقسیم کردند. هر 12 سال یک نفر به او ایمان می‌آورد. این پیغمبر بزرگوار خیلی زجر کشید. آنقدر حضرت نوح زجر کشید که وقتی خدا می‌خواهد به پیغمبر ما بگوید: چیزی نیست. می‌گوید: بابا نوح! مثل زمانیکه می‌گویند: امام حسین. وقتی می‌گویند: امام حسین این همه سختی کشید، دیگر سختی‌های خودمان چیزی نیست.
2- نوح و ساختن کشتی نجات
این قصه نوح مفصل است، خلاصه خداوند حدود 40 سال نسل این مردم را قطع کرد که دیگر زاد و ولدی نشود. بعد هم به حضرت نوح فرمود: «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا وَ لا تُخاطِبْنی‏ فِی الَّذینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ»(هود/37). «اصنع» از صنعت می‌آید و به معنی ساختن است». «فلک: کشتی». «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ»، کشتی بساز. «بِأَعْیُنِنا». نوح شروع به کشتی سازی کن ولی «بِأَعْیُنِنا» پیش چشم ما. پیش چشم ما کشتی را بساز. بعد می‌گوید: «و وحینا». خودمان هم به تو می‌گوییم که چطور بساز. پیغمبر نجار نیست اما آنجا که لازم باشد خدا به او الهام می‌کند که اینطور بساز. یک کشتی بسیار بزرگ که می‌گویند: 600 ذراع است. حدود 300 متر می‌شود. یک کشتی 300 متری بساز. این گروه کمی که به تو ایمان آورده‌اند در کشتی سوار شوند و بعد هم از هر حیوانی یک جفت نر و ماده سوار شود. بعد ما می‌خواهیم زمین و آسمان را مأمور کنیم که هرچه آب دارند نشان دهند. و کفار زیر آب بروند و همه غرق شوند. بعد آن آب ته نشین شود و فقط روی زمین یک عده مومن می‌مانند. «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا». پیش چشم ما و به دستور ما کشتی را بساز «وَ لا تُخاطِبْنی‏ فِی الَّذینَ ظَلَمُوا». نسبت به افراد ظالم هم دیگر ریش سفیدی نکن. «إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ» اینها همه مغرقند. مغرق به معنی غرق شده است. «وَ یَصْنَعُ الْفُلْکَ وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَما تَسْخَرُونَ»(هود/38). «یَصْنَعُ» یعنی به ساختن کشتی شروع کرد. «وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ». هر قومی می‌آمدند از کنارش بروند «سَخِرُوا مِنْهُ». مسخره‌اش می‌کردند. به نوح می‌گفتند: مثل اینکه پیغمبریت نگرفت و به نجاری افتادی. رفتی مغازه نجاری کار می‌کنی. بعضی‌ها هم می‌گفتند: انگار نمی‌دانی کجا کشتی را می‌سازند. عاقل! کشتی را کنار دریا می‌سازند که هلش بدهند در آب برود. تو وسط کویر کشتی می‌سازی؟ می‌خواهی این را با کدام وسیله وارد آب کنی؟ با منجنیق و حمالی می‌توانی آن را هل بدهی که در آب برود. آخر در اینجا که آبی نیست. آخر کدام آدم عاقلی وسط کویر کشتی می‌سازد؟ دائم او را مسخره می‌کردند. حضرت نوح فرمود: «إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا». اگر شما ما را مسخره کنید. امروز مسخره می‌کنید. «فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَما تَسْخَرُونَ». یک روزی هم ما شما را مسخره خواهیم کرد. «فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتیهِ عَذابٌ یُخْزیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقیمٌ»(هود/39). به شما می‌گویم: چه وقت پدرت در می‌آید؟ خلاصه قرآن می‌گوید: «حَتَّى إِذا جاءَ أَمْرُنا»(هود/40). کشتی را ساخت مؤمنین سوار شدند. فرمان خدا و قهرخدا صادر شد. آب فوران کرد. مومنین سوار شدند و حضرت نوح فرمود: «وَ قالَ ارْکَبُوا فیها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحیمٌ»(هود/41) «ارکب: سوار شوید». مومنین سوارشوید. «بِسْمِ اللَّهِ» با نام خدا سوار شوید «مَجْراها وَ مُرْساها» زمان حرکت با نام خداست. وقتی هم می‌ایستد با نام خداست. یعنی حرکت این کشتی به اراده و نام خداست. ایستادنش هم با اراده و لطف خداست.
سوار شدند. قرآن می‌گوید: «وَ هِیَ تَجْری بِهِمْ فی‏ مَوْجٍ کَالْجِبالِ وَ نادى‏ نُوحٌ ابْنَهُ وَ کانَ فی‏ مَعْزِلٍ یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرینَ»(هود/42). کشتی مومنین را حرکت می‌داد. «فی‏ مَوْجٍ کَالْجِبالِ» روی زمین آب موج می‌زد ولی موج آن مثل جبال بود. «جبل: به معنی کوه است» موجها مثل کوه کشتی را بالا می‌بردند و پایین می‌آوردند اما ناخدای کشتی اول خدا و بعد هم حضرت نوح بود. «فی‏ مَوْجٍ کَالْجِبالِ» موج مثل جبل و مثل کوه کشتی را می‌برد و می‌آورد.
3- نافرمانی پسر نوح و هلاکت او
«وَ نادى‏ نُوحٌ ابْنَهُ» نوح پسرش را صدا زد. گفت: پسرم!
پسر نوح با بدان بنشست *** خاندان نبوتش گم شد
پسر نوح بچه بدی بود ولی مهر پدری گل کرد. نوح به پسرش گفت: «یا بُنَیَّ»: پسر کوچک. «یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا». آقازاده سوار شو. بعضی پدرها می‌گویند: آقا دو بار گفتم: گوش نداد. خسته شدم. ده بار گفتم: گوش نداد. خسته شدم. اما از نوح یاد بگیرید. نوح عمری به پسرش گفت و عمری پسرش گوش نداد. اما باز هم در لحظه آخر یکبار دیگر هم گفت. «یا بُنَیَّ» پسر کوچولو! «ارْکَبْ مَعَنا». ایمان بیاور و با ما سوار شو. «وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرینَ». تو با کفار نباش. گفت: مگر چه می‌شود؟ گفت: قهر خدا می‌آید و تو غرق می‌شوی. «قالَ سَآوی إِلى‏ جَبَلٍ یَعْصِمُنی‏ مِنَ الْماءِ قالَ لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ وَ حالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقینَ»(هود/43). «سَآوی» یعنی من در آینده نزدیکی پناه می‌برم. «سَآوی إِلى‏ جَبَلٍ» من تا ببینم آب آمد و می‌خواهم غرق بشوم، نمی‌ترسم برای اینکه «سَآوی إِلى‏ جَبَلٍ». من فوری سراغ کوه می‌روم. آنوقت کوه «یَعْصِمُنی» از عصمت است. می‌گویند: پیغمبر معصوم است. یعنی محفوظ است. «یَعْصِمُنی» یعنی کوه مرا محفوظ می‌کند. من تا ببینم غرق می‌شوم می‌روم نوک کوه و آنجا پناه می‌گیرم. کوه مرا حفظ می‌کند. پدرش گفت: آقاجان «لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ». امروز قهر خدا که بیاید دیگر آمریکا، ناوگان اف 14، اف 16 نمی‌شناسد. تو خدا را نشناختی، یک موقع شنها مأمور هستند. یک موقع آب مأمور است، یک موقع رعب و ترس مأمور است. نمی‌دانی اگر خدا بخواهد یک کاری بکند، شاه با همه قدرتهایش نمی‌تواند ولی امام بدون هیچ قدرتی می‌تواند. او خداست. «لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ». از قهر خدا غافل نشو. خلاصه‌اش گوش نداد و ایمان نیاورد و سوار هم نشد و غرق شد. «وَ حالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ» موج آمد بین پدر و پسر حائل شد. «حال: حائل شد» بین پدر و پسر موجی آمد پدر و پسر دیگر همدیگر را ندیدند. «فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقینَ». آقازاده هم جزو غرق شده‌ها بود، یعنی چه؟ یعنی اگر کسی بچه پیغمبر باشد ولی در خط پیغمبر نباشد، ارزش ندارد. در اسلام نور چشمی و پدر و پسری مطرح نیست. وقتی غرق شدند به زمین گفتیم: آبت را فرو کش کن. زمین آبش را فرو کشید. دیگر از آسمان بارندگی نشد. «وَ قیلَ یا أَرْضُ ابْلَعی‏ ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعی‏ وَ غیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ وَ قیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمینَ»(هود/44). «وَ قیلَ یا أَرْضُ ابْلَعی‏ ماءَکِ» زمین آبت را پایین بکش «وَ یا سَماءُ أَقْلِعی» آسمان دیگر نبار. «وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ». کشتی روی کوه جودی نشست. «وَ قیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمینَ». این قصه نوح بود.
4- معرفی مستدرک حاکم
از این قصه خیلی می‌شود استفاده کرد. حالا من می‌خواهم نکاتش را بگویم. شیعه 4 کتاب مهم دارد. بعد از قرآن و نهج البلاغه و صحیفه است. سنی‌ها 6 کتاب مهم دارند. من این را برای عموم نمی‌گویم، برای محصل‌ها می‌گویم. حالا عموم هم استفاده کند، طوری نیست. یک کتابی به نام مستدرک داریم. کتاب مستدرک یعنی هرکس یک کتاب می‌نویسد و چیزهایی که از دستش می‌افتد یک آقای دیگر می‌نویسد. آن چیزهایی که جا انداخته است را این آقا بر می‌دارد و اول جا انداخته‌ها را می‌نویسد. به آنها مستدرک می‌گویند. مثلاً فرض کنید در نماز جمعه تهران امام جمعه می‌خواهد یک مطلبی را بگوید، فراموش می‌کند. بعد یک برادر دیگر به آنجا می‌آید و می‌گوید: ضمناً امروز از کجا و کجا مهمانانی داریم. ورود اینها را به نماز جمعه خیر مقدم می‌گوییم. مثلاً یک چیزی است که اگر امام جمعه جا بیاندازد، یک نفر دیگر می‌آید و می‌گوید. این را استدراک می‌گویند و به کتابهایش هم مستدرک می‌گویند. کتابی به نام مستدرک حاکم داریم. بد نیست حاکم را هم معنا کنیم. اینها دیگر اصطلاحات آخوندی است. ما یک محدث و یک حافظ قرآن داریم. یک حاکم هم داریم. محدث یعنی کسی که حدیث بلد است. حافظ به کسی می‌گویند که صد هزار حدیث بلد است. حاکم به کسی می‌گویند: که چند هزار حدیث بلد است. و ما از حاکم بالاتر نداریم. یک شخصی بنام حاکم است. این هم که می‌گویند حاکم، چون معنایش این است. چون حدیثهای ایشان و نظر ایشان بر همه نظریات حاکم است. چون از همه با سوادتر است، از همه بیشتر حدیث بلد است. حرفش هم بر همه حرفها حاکم است. کتابی به نام مستدرک حاکم است. یعنی شخصی به نام آقای حاکم است که چند صد هزار حدیث بلد است. کتابی بنام مستدرک نوشته است. یعنی حدیثهایی که اهل سنت صحیح بخاری و صحیح مسلم جا انداخته‌اند، ایشان برداشته و جا انداخته‌ها را آورده است. تازه صحیح‌های آن را هم آورده است. می‌گوید: آخر ممکن است یک کسی بگوید: آقا من این حدیث را دیدم. چون نزد من قوی نبود. در کتابم ننوشتم. من کتاب حدیثی را می‌نویسم که با خط کش خودم جور در بیاید. یعنی من آن حدیث را قوی بدانم. با آن شرطهایی که خودم می‌خواهم و می‌دانم و به آن معتقد هستم. یعنی آن حدیث قوی باشد. مستدرک حاکم چند هزارحدیث نوشته است که می‌گوید: این حدیثها طبق خط کش خودشان قوی است منتهی یا به چشم ایشان نیامده یا منابع دستشان نبوده است.
5- اهل بیت کشتی نجات و همگامی با حضرت نوح
حالا در کتاب مستدرک حاکم که گفتم: یعنی حاکم چقدر حدیث بلد بود و حافظ کیست؟ یک حدیث داریم که می‌فرماید پیغمبر فرمود: «مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی کَمَثَلِ سَفِینَهِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَلَکَ»(إرشادالقلوب، ج‏2، ص‏233) این حدیث را سنی و شیعه نقل کرده است. حدیث این است که پیغمبرفرمود: اهل بیت من مثل کشتی نوح هستند.
در قصه کشتی نوح چند نکته بود:
1- وقتی خدا می‌خواهد بگوید: کشتی بساز. گفت: به تو می‌گویم بساز. زیر نظرخودم بساز. پس ساختن کشتی نوح زیر نظر خدا بود. گفت: «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا»(هود/37) به دستورمستقیم خودم کشتی را بساز. همینطور که کشتی نوح زیر نظر مستقیم خدا بود. اهل بیت هم که مثل کشتی نوح هستند و تعیین شدن اهل بیت هم زیر نظر مستقیم خود خداست.
2- بعد خدا درباره کشتی نوح می‌گوید: «وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ»(هود/38) هرکس می‌آمد برود وقتی می‌دید که نوح کشتی می‌سازد او را مسخره می‌کردند. وقتی هم پیغمبر اهل بیت را معین کرد، مسخره‌اش کردند. یادتان نرود همان روزهای اول که پیغمبر مبعوث شد مردم را دعوت کرد. گفت: من پیغمبر هستم. دلیلم این است. حرفم این است. هرکس هم به من ایمان بیاورد، جانشین من است. حضرت علی به او ایمان آورد. بعد گفت: تو هم جانشین من هستی. همه سران قوم زیر خنده زدند. یعنی در نصب علی بن ابیطالب نه در غدیر خم، در مکه همین که اهل بیت نصب شد او را مسخره کردند. همانطور وقتی که نوح کشتی می‌ساخت او را مسخره می‌کردند. پس می‌فهمیم که: 1- معرفی اهل بیت زیر نظر مستقیم خداوند متعال است. معرفی اهل بیت همراه مسخره شدن آنها بود.
3- «وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلیلٌ»(هود/40). یک عده کمی با کشتی نوح سوار شدند و همه‌ی کفار غرق شدند. در مثل اهل بیت هم در کره زمین یک عده کمی بیشتر طرفدار اهل بیت نیستند. شما هیچ می‌دانید در ماه محرم در مکه هیچ اسمی از امام حسین نیست. یک میلیاردم آنچه در ایران می‌بینید، در آنجا نمی‌بینید. در کل کشورهای اسلامی خبری از حسین و شب عاشورا نیست. قرآن درباره نوح می‌گوید: «وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلیلٌ» یعنی فقط چند نفری به نوح ایمان آوردند. اینجا هم اهل بیت مثل همان کشتی هستند. چند نفری بیشتر با این کشتی همراه نیستند. پس همانطور که در کشتی کم بودند در پیروی اهل بیت هم تعداد کم بود.
4- قرآن درباره کشتی نوح می‌گوید: «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها»(هود/41) با نام خدا سوار شوید. «مَجْراها» زمانیکه این کشتی راه می‌افتد به نام خدا «وَ مُرْساها» آنوقت هم که باید بایستد به فرمان خداست. حرکتش و ایستش به فرمان خداست. یک اهل بیت مثل امام حسین حرکت می‌کند و می‌رود و تکه تکه می‌شود. یک اهل بیت هم مثل امام حسن جنگ نمی‌کند. امام حسن از اهل بیتی است که می‌گوید: ایست. امام حسین هم از اهل بیتی است که می‌گوید: برو! یعنی همانطور که کشتی نوح «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» حرکت و ایستش به نام خداست. امام حسن و امام حسین «ابْنَایَ هَذَانِ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا»(إرشاد مفید، ج‏2، ص‏30). «مَجْراها»: حرکتشان و سکوتشان، فریادشان، قدمشان و اشکشان همه حرکتشان با «بِسْمِ اللَّهِ» است. یعنی اینطور نیست که بگوییم: قربان این آقا بروم. گنبدش طلاست. بیچاره آن آقا قبرش خاکی است. ما امامت را با طلا قاطی نمی‌کنیم. قبرشان طلا باشد یا خاک باشد امام هستند. پول داشته باشند یا فقیر باشند امام هستند. مردم آنها را بشناسند یا نشناسند امام هستند. مهم این است که وظیفه‌شان حرکت باشد. ممکن است وظیفه‌ها فرق بکند. من چند سال پیش یک مثال زدم. گفتم: ببینید حرکت دست راست و دست چپ من فرق می‌کند. حرکتها فرق می‌کند اما هدف‌ها یکی است. گاهی حرکت فرق می‌کند. یکی از این طرف می‌رود، یکی از آن طرف می‌رود. ولی هدف یکی است. «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» کشتی نوح حرکت کند زیر نظر خداست. بایستد زیر نظر خداست. اهل بیت حرکت کنند، بایستند زیر نظر خداست. پس حرکت یا سکون طبق فرمان خداست.
5- حضرت نوح تا لحظه غرق شدن بچه‌اش گفت: «یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا» (هود/42) بچه جان بیا ایمان بیاور و سوار شو. حضرت حسین(ع) از اهل بیت است و سفینه النجاه است. کشتی است که هرکس با آن باشد نجات می‌یابد. امام حسین هم روز عاشورا سه سخنرانی کرد و بد نیست این را بگویم. روز عاشورا در کربلا یازده سخنرانی شد و زهیر دو سخنرانی کرد. سه سخنرانی هم امام حسین کرد. یک سخنرانی هم حبیب بن مظاهر کرد. پیش از ظهر یازده سخنرانی شد. یعنی وقت جنگ، برنامه این نیست که بکشند. برنامه این است که اگر می‌شود تا لحظه آخر نجات پیدا کنند. حتی یکی از اولیای خدا می‌گفت: اینکه روز عاشورا جنگ شد، قرار بود روز تاسوعا جنگ شود. قرار بود روز نهم جنگ شود. جنگ عقب افتاد تا بلکه حر هم برسد و توبه بکند.
6- عزت و نجات در سایه اطاعت و تسلیم خدا بودن
حالا اگر کسی با اهل بیت باشد، اگر کسی سوار کشتی نوح شد دلش آرام است. کسی هم که با اهل بیت است دلش آرام است. من یک موقع از نماینده دائمی خودمان در سازمان ملل سوالی کردم. وقتی به ایران در منزل ما تشریف آوردند. گفتم: من چند سوال دارم. گفتم: ما در سازمان ملل عزیز یا ذلیل هستیم؟ کسی را داریم یا نه؟ ایشان فرمود: می‌خواهی بگوییم هوادار داریم یا نه؟ عزت ما به این معنا نیست که چند هوادار داریم. عزت ما به این است که چه کسانی از ما می‌ترسند. اگر خواستی ببینی عزیزی یا ذلیل هستی، نگاه کن ببین 1 نفر هستی یا 2 نفر! ممکن است تو یک نفر باشی ولی همه از تو بترسند. پس عزیز هستی. ممکن است خیلی تعداد زیاد باشد ولی همه شما از او بترسید. پس ذلیل هستی. مسئله این نیست که در کربلا امام حسین عزیز بود یا نه؟ مهم این است که دشمن از ایشان می‌ترسید. و گرنه برای کشتن 72 نفر سی هزار نفر لازم نیست. هزار نفر هم می‌آمد، کافی بود. اینکه حکومت یزید سی هزار نفر را می‌فرستد، پیداست که خیلی ترسیده است. ایشان گفت: نگاه نکن یار ما کیست، نگاه کن دنیا چه حسابی پای ما می‌کند؟ الآن تمام دنیا از ما حساب می‌برد. پس ما عزیز هستیم. آقا برای روغن نباتی در صف می‌رویم. همه بخاطر این است که آمریکا از ما حساب می‌برد. نمی‌خواهی در خانه بنشین به تو روغن نباتی می‌دهند اما هیچ کس از تو حساب نمی‌برد. همینکه ما را به حساب می‌آورند عزیز هستیم. نه بخاطر اینکه خیلی هستیم. ما خیلی نیستیم. نه بخاطر اینکه یار داریم. یاری هم نداریم. هم کم هستیم و هم یار نداریم اما عزیز هستیم. اینکه دنیا از ما حساب می‌برد، ارزش است. وقتی حضرت نوح سوار کشتی شد گفت: پسرم ایمان بیاور سوار شو. «قالَ سَآوی إِلى‏ جَبَلٍ یَعْصِمُنی‏ مِنَ الْماء»(هود/43) گفت: «سَآوی» سر کوه پناه می‌برم. «یَعْصِمُنی» کوه مرا حفظ می‌کند. حالا جمهوری اسلامی ایران هرچه می‌گوید: آقای کویت «سَآوی» «یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرینَ»(هود/42) بیایید شما هم با جمهوری اسلامی باشید. بیایید شما هم ایمان بیاورید. می‌گویند: پرچم آمریکا ما را حفظ می‌کند. او می‌گوید: «سَآوی الی آمریکا» «سَآوی الی دلار». این نوع طرز تفکر شرک است. پسر نوح مشرک بود و خدا او را غرق کرد. چرا؟ چون هرچه پدرش گفت: بگو خدا. گفت: کوه. گفت: خدا تو را قهر می‌کند. قهر خدا مهم است. گفت: کوه مرا نجات می‌دهد. چقدر زیبا است.
7- هلاکت در تکیه به غیر خدا و رهبران الهی
اینکه به ما گفتند: قرآن بخوان. آدم قرآن می‌خواند، نگاه می‌کند می‌بیند آیه‌ها زنده است. پسر نوح چند هزار سال پیش گفت: به کوه پناه می‌برم. کوه مرا حفظ می‌کند. می‌گوید: به پسر عمویم می‌گویم. پسر عمویم رئیس کارخانه است. عین این حرفی که می‌گویم من به کوه پناه می‌برم. این هم می‌گوید: من به پسر عمویم پناه می‌برم. تکیه گاه‌های زیادی است. یک نفر به خانمش تکیه می‌کند. یک نفر به شوهرش تکیه می‌کند. یک نفر به پدرش تکیه می‌کند. یک نفر به مقام و پول و زورش تکیه می‌کند. اینها چیزی نیست. خدا به نوح می‌گوید: «قیلَ یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ»(هود/48). موج می‌آید همه غرق می‌شوند. آنها که در کشتی نوح هستند سالم می‌مانند. موجها می‌آیند و کفار غرق می‌شوند. شما حساب کن دور تا دور ایران همه نوع اسلحه و وسایلی است. اصلاً کل آلمان چند سال پیش از اینها یک حرفهایی زده است. خلاصه اگر کشورهای دنیا خواسته باشند یک زمانی بمب شیمیایی بوجود بیاورند، می‌توانند کل زمین را پر از دود کنند. بعضی می‌خواهند بگویند: این آیه «فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبینٍ»(دخان/10) که قبل از قیامت یک دخان روشنی می‌آید و مردم را «یَغْشَى النَّاسَ هذا عَذابٌ أَلیمٌ»(دخان/11) در بر می‌گیرد. می‌گویند: این عذاب مهم است. بعضی‌ها می‌خواهند تطبیق کنند با اینکه یک زمانی ممکن است کل زمین زیر پوشش جنگ برود. قرآن می‌گوید: کل زمین زیر موج رفت اما آن گروهی که با اهل بیت بودند، آن گروهی که سوار کشتی نوح بودند، آرام بودند. آقا این فریاد برائت هم چیز جالبی است. یک دبیر به بعضی برادران در وزارت ارشاد یک چیزی گفته بود. گفت که اول مهر در مدرسه‌ها که باز می‌شود روز اول و دوم از درس خبری نیست ولی بهترین کار که خوب است بکنم این است که فرمان پیام برائت، همین پیامی که امسال امام برای حجاج داد را روزی دو صفحه بخوانم و درباره‌اش صحبت کنیم. چون ماشین تا از گاراژ بیرون بیاید، یک مقدار یواش بیرون می‌آید. بعد وقتی دور برداشت در اتوبان گاز می‌دهد. این اول مهر ماشین آموزش و پرورش مثل این است که می‌خواهد از گاراژ بیرون بیاید. چون سه ماه هم تعطیل بوده است. هم معلم حال درس دادن ندارد و هم شاگرد آب بندی نشده است. بنابراین شاگرد و معلم با زجر، بعد از سه ماه می‌خواهند درس بخوانند و وقت این هست که انسان این ایام فراغت را مطالعه کند. معلم دلسوز منتظر کتاب و کلاس نیست. می‌گوید: بسم الله الرحمن الرحیم. من در این تابستان سه خاطره نو دارم. من دراین تابستان دو کتاب مطالعه کردم. یک مقاله پیدا کردم. معلم دلسوز وجودش معلم است. گرچه حکم معلمی به او ندهند و کلاسها رسمی باز نشود و کتاب حاضر نباشد. وقتی فریاد برائت جز انشاء بشود، جز املاء بشود، جز متون بشود بار فکریش از هر تاریخ و جغرافی بیشتر است. اینکه بدانیم وسعت اقیانوس اطلس چقدر است یا کوه هیمالیا چندمتر است، مهم نیست. دانستن و ندانستن آن خیلی سرنوشت ساز نیست اما پیام امام را باید بدانیم.
حرفهایم را جمع کنم. گفتیم چون ماه محرم و صفر مربوط به اهل بیت است، دو سه نکته بگوییم. 1- قصه نوح را گفتم. گفتم که خدا به همه پیغمبرها می‌گوید: «سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهیمَ»(صافات/109). «سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ»(صافات/120) اما به نوح می‌گوید: «سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِی الْعالَمینَ»(صافات/79). یعنی سلامی که خدا به نوح می‌دهد پرمایه تراست. گفتیم124 هزار پیغمبر داریم. 5 نفر از آنها اولوالعزم هستند و بقیه پیغمبرها بلند گوی آن 5 نفر هستند. اولین اولوالعزم حضرت نوح است و 950 سال تبلیغ کرد و هر 12 سال یکی بیشتر به او ایمان نیاورد. بعد آن قوم را نفرین کرد. خدا به او گفت: کشتی بساز. مؤمنین سوارشدند. آب آمد کفار غرق شدند. 40 سال نطفه‌ها قطع شد. نوح به پسرش گفت: ایمان بیاور و سوار شو. بعد مسئله‌ای را از آقای حاکم، صاحب مستدرک مطرح کردیم. گفتیم: یک محدث داریم. به کسی که حدیث بلد است محدث می‌گوییم. حافظ در اصطلاح آخوندها، روحانیون و اهل سنت به کسی گفته می‌شود که صد هزار حدیث حفظ باشد. به کسی حاکم می‌گویند که همه حدیثها را بلد باشد و این هم که می‌گویند حاکم یعنی حرفش و حدیثش بر باقی حدیثها حکومت دارد. او که حرف زد، دیگران باید گاراژ بزنند. گفتیم کتاب صیحیح بخاری و صحیح مسلم از کتابهای مهم اهل سنت است. روایاتی درونش است اما یک سری روایاتی را انداختند. آقای حاکم که از علمای مهم آنهاست و چند هزار حدیث حفظ است و حرفش حکومت دارد، آمده حدیثهای مهمی را که معتبر است جمع کرده است و یکی از حدیثهایی که جمع کرده این است که پیغمبر فرمود: مثل اهل بیت من مثل سفینه نوح است. بعد آمدیم کشتی نوح را با اهل بیت مقایسه کردیم. گفتیم: خدا به نوح می‌گوید: کشتی بساز. «بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا»(هود/37) زیر نظر مستقیم خودم کشتی بساز. اهل بیت هم زیر نظر مستقیم خدا معرفی شدند. گفتیم: همینکه کشتی می‌ساخت، عده‌ای او را مسخره کردند. پیغمبر هم در مکه همینکه گفت: هرکس به من ایمان بیاورد جانشین من است. علی هم به او ایمان آورد و جانشین او شد. کفار مسخره‌اش کردند. گفتیم: کسانیکه سوار کشتی شدند و نجات پیدا کردند کم بودند. کسانی هم که طرفدار اهل بیت هستند، در دنیا کم هستند. گفتیم: «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها»(هود/41) حضرت نوح گفت: سوار کشتی شد. حرکت کشتی زمان حرکت و زمان سکوتش زیر نظرخداست. «إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا»(إرشادمفید، ج‏2، ص‏30) نشستن و بلند شدن امامان ما با خداست. «مَجْراها وَ مُرْساها» مثل کشتی که مجریهایش و مرسیهایش زیر نظر است. اهل بیت ما هم هر رقم حرکتی بکنند، معصومند. گرچه ممکن است حرکت فرق بکند ولی هدف یکی است. مثل عبائی که از آب بیرون می‌آید. حرکت فرق می‌کند ولی هدف یکی است. گفتیم: تا لحظه آخر نوح دعوت می‌کرد. امام حسین هم تا لحظه آخر روز عاشورا دعوت کرد و در کربلا 11 سخنرانی شد. 2 سخنرانی را زهیر کرد. 3 سخنرانی را امام حسین کرد. حبیب بن مظاهر هم یک سخنرانی کرد. گفتیم: پسر نوح گفت: «سَآوی إِلى‏ جَبَلٍ یَعْصِمُنی‏ مِنَ الْماءِ»(هود/43) بالای کوه می‌روم، کوه مرا حفظ می‌کند. الآن هم کشورهای کوچک یا غیر کوچک می‌گویند «سَآوی الی آمریکا» عین آن تفکری که قرآن می‌گوید: این تفکر ضد خدا و شرک است و باعث غرق شدن می‌شود.
8- توجه به جبهه جنگ و مدرسه
خدایا هفته جنگ است. جنگ برای ما خیلی سختی داشت اما خیلی هم خوبی داشت. اگر جنگ نبود ملت ما یکدست نبود. اگر جنگ نبود ابتکار هم نبود. اگر جنگ نبود ایثار هم نبود. اگر جنگ نبود این همه اختراع هم نبود. اگر جنگ نبود دنیا برای ما این همه حساب باز نمی‌کرد. اگر جنگ نبود به بقیه ملت‌های مستضعف جرات نمی‌دادیم. اگر بعضی از کارخانه‌های ما مسیر تولیدشان راعوض کردند، اگر جوانهای ما و اگر زن و مرد ما نبود، اگر ایثار و روحیه شجاعت و شهامت ما نبود، اگر نماز جمعه نبود، اگر این جنگ نبود بسیاری از برکات را نداشتیم. گرچه عزیزانی را گرفت اما خیلی هم رشد کردیم. اول مهر است محصلهای عزیز یک کلاس جبهه است. یک کلاس هم همان است که شما در آن می‌نشینید و درس می‌خوانید. هر کدام سر کلاس می‌نشینید. 8 سال است از جنگ می‌گذرد. جوانهای دبیرستانی 8 سال از جنگ می‌گذرد. وارد سال هشتم می‌شویم. هر ساعتی که شما سر کلاس نشستی یک جوان هم سن شما در جبهه پرپر می‌شود. بی انصافی است که ما درس نخوانیم. محصلین کتاب‌هایتان را تمیز نگه دارید. از یک کتاب دو دوره استفاده کنید. به آنهایی هم که سال بعد به مدرسه می‌روند بدهید تا آنها هم از آن کتابها استفاده کنند. اگر کتابها را درست نگه دارید در میلیونها تومان صرفه جویی می‌شود. باید میلیونها تومان هزینه شود تا این کتابها چاپ شود. وقتی این کتابها می‌رود چاپ بشود از چند تانک عقب می‌افتیم. موشک سازیمان، روغن سازیمان، صابون و تایر سازیمان کم می‌شود. یعنی همین که پولی صرف ساخت کتاب شد از جایی دیگر باید کم بگذاریم. پس بیایید کتاب را تمیز نگهداریم. مدرسه را تمیز نگهداریم. مردم به آموزش و پرورش برسید. همینطور سه فرزندت را رها نکن و برو. معلمین ما بیشترین زحمت را می‌کشند. مقداری هم در جریان آموزش و پرورش باشیم. حقوق بسیار کمی دارند ولی کار بزرگی می‌کنند. نمی‌خواهد برای خانه‌ات لوستر بخری. برو به جای لوستر یک آزمایشگاه برای دبیرستان بخر. نمی‌خواهد برای عمه‌ات قبر بخری. عمه‌ات مرد. پدر بزرگت مرد. حالا برمی دارد چند صد هزار تومان یا قم یا مشهد یک قبر می‌خرد. خوب در صحرا خاکش کن. پولی که برای استخوان پوسیده‌ی پدربزرگت می‌دهی، به جای آن یک دبستان بساز. بعد بگو خدایا ثواب این دبیرستان مال پدرم باشد. بر می‌دارد روی قبر عمه و پدر بزرگش لوستر و کاشی کاری می‌کند. آن وقت بچه مدرسه ای‌های ما مدرسه ندارند. ‌ای کاش یک کم این مغزها تکان می‌خورد. من نمی‌دانم چگونه فکر می‌کنند؟ شما که پدر هستی نمی‌خواهد برای بچه‌ات ساعت مچی بخری. ساعت مچی نخر کتاب بخر. مدل ماشینت را عوض نکن، آزمایشگاه دبیرستان را عوض کن. یک دبیرستان اضافه کن. نگذارید ما از هند و بنگلادش پزشک بیاوریم. این بسیار زشت است. خوب درس بخوانید. احترام معلم را بگیرید. به امور تربیتی و آموزش وپرورش برسید.
8 سال از جنگ می‌گذرد هر ساعتی که سر کلاس نشستی. یک جوان همسن شما پرپر می‌شود. خوب درس بدهیم خوب درس بخوانیم. پیام برائت هم اول مهر خوانده شود. پیام برائت را هر چند وقت یکبار باید تازه به تازه خواند. خدایا بحث ما بحث اهل بیت بود. خدایا در دنیا موج فتنه دارد تلاطم می‌کند. ایران را در کشتی اهل بیت حفظ بفرما. خدایا عاشورا و محرم می‌گذرد. آل سعود و مکه نامی از اهل بیت نمی‌برند.
خدایا آنها که اهل بیت را کشتند، عذابشان را زیاد بفرما. خدایا ما را به آنهایی که آنها را یاری کردند و می‌کنند ملحق بفرما. ما و نسل ما را در دنیا وآخرت از اهل بیت جدا نکن. در این موجهای فتنه کشتی جمهوری اسلامی را به سلامت به محل امن برسان و همه کفار را رو سیاه بگردان و با ناوگانهایشان نابود بفرما.
8 سال از جنگ ما می‌گذرد، خدایا در دنیا عزیزیم نه این که طرفدار داریم، طرفدار هم نداریم اما دنیا از ما می‌ترسد. خدایا وحشت آنها و عزت ما را روز بروز زیاد بفرما.
محصلین که وارد مدرسه شدند اول مهر درس بخوانند، خدایا همه‌ی آنها را متعهد کن. آنها دانشمند بشوند طوری که یک زمانی دیگر ما هیچ نیازی به کارشناس خارجی نداشته باشیم. اینچنین توفیق درس را همراه با تعهد و ایمان قرار بده. توطئه‌ها علیه اسلام و مسلمین خنثی بگردان. توطئه گران را نابود بفرما. امام عزیز ما را به سلامت بدار. ناخدای کشتی ما حضرت مهدی است، خدایا ناخدای این ایران را پیروز بدار. عشق به اهل بیت را از سر این ملت کم نکن.
خدایا قلب حضرت مهدی را از ما راضی بدار. ظهورش را نزدیک کن. دعاهایش را مستجاب بفرما. ما را از زمینه سازان حکومتش قرار بده. رهبر عزیز انقلاب را در پناهش حفظ بفرما. هرچه به عمر ما اضافه می‌کنی به ایمان و عمل و اخلاص ما بیفزا.
خوب درس بخوانید و به مدرسه‌ها و آموزش و پرورش خوب برسید. جبهه را چنان تقویت کنید که هرچه از عمر جنگ می‌گذرد بر قدرت رزمنده‌ها اضافه شود، پهلوی شهدا شرمنده نباشیم. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment