انواع خدمت به اقشار جامعه

1- خدمت به مردم، عامل امنیت در قیامت
2- خدمت به مردم، زمینه یاری رسانی الهی
3- خدمت به مردم، حتی در حال نیاز و ناداری
4- خدمت، حتی به بدگویان و بدخواهان
5- خدمت، حتی به غیر مسلمان
6- خدمت، بدون خفّت، همراه با عدالت
7- خدمت، با مشارکت دیگرا

موضوع: انواع خدمت به اقشار جامعه
تاریخ پخش: 17/03/96

بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

چند جلسه‌ای در مورد خدمت صحبت کردیم. عصری یادداشت‌هایم را می‌دیدم، حرف نگفتنی هم زیاد داریم. روایتی داریم «إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً فِی‏ الارْضِ‏ یَسْعَوْنَ فِی حَوَائِجِ النَّاسِ هُمُ الامِنُونَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ» (کافی، ج 2، ص 197)
1- خدمت به مردم، عامل امنیت در قیامت
خداوند یک آدم‌هایی دارد روی کره زمین که اینها جنب و جوش دارند برای حل گرفتاری‌های مردم. خیریه باز می‌کنند، به او وام می‌دهند. قرض الحسنه می‌دهند. آنجا واسطه می‌شوند. یک آدم‌هایی هستند دست و پا خیر هستند. روایت می‌گوید: «هُمُ الامِنُونَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ» روز قیامت که همه ناله می‌کنند، اینها خیالشان راحت است. در امان هستند.
یک آیه در قرآن داریم «وَ جَعَلَنِی‏ مُبارَکا أَیْنَ ما کُنْت‏» (مریم/31) حضرت عیسی به خدا گفت: خدایا مرا مبارک کن. ما عید به هم می‌رسیم و تبریک می‌گوییم. مبارک باشد. حضرت عیسی گفت: خدایا مرا وجود مبارک قرار بده. مبارک یعنی چه؟ تفسیر شده مبارک یعنی دست و پا خیر، نفاع! نفعش به این و آن برسد.
در خانه امام رضا هستید. امام رضا فرمود: مهم‌ترین آدمها نزد پیغمبر کسی است که به مردم کمک کند. کمک علمی! خیلی خوشم آمد یکوقتی چهار، پنج تا، به نظرم شش تا بودند. پنج، شش نفر از دانشجویان پزشکی تهران بچه‌ی اردبیل بودند. ولی دانشکده پزشکی در تهران بودند. آمدند گفتند: ما تصمیم گرفتیم امسال تابستان در کوچه‌مان بچه‌های راهنمایی و هرکسی از نظر علمی ضعیف هستند، یک کلاس‌های کمکی برایشان داشته باشیم. یکی فیزیک، یکی دین، یکی ورزش، شش دانشجو کمک بچه‌های راهنمایی کنیم. این پیداست که انسان اگر خواسته باشد کمک کند، منتظر نباشد سرمایه‌دار شود. همان مقداری که هستی کمک کن. اصولاً جوان‌ها اگر خواسته باشند خودشان را بشناسند، ببینند در جوانی کاری می‌کنید. اگر در جوانی کاری می‌کنید، پیر هم شوید، پیداست پیرمرد فعالی خواهید بود. الآن ما پنج میلیون دانشجو داریم. پنج میلیون یک درصدش را حساب کنید. پنج میلیون شش تا صفر دارد. دو تا کم شود می‌شود پنجاه هزار تا، اگر یک درصد دانشجوها پدرشان پولدار باشد. ما پنجاه هزار دانشجو داریم که پدرش پولدار است. پنجاه هزار دانشجو که پدرش پولدار است. یکی از این دانشجوها به پدرش گفت: من دانشجو هستم. در دانشگاه ما، در خوابگاه ما افرادی هستند از نظر مالی در مضیغه هستند. تو که وضعت خوب است، یک مبلغی بده من به رئیس دانشگاه یا نهاد رهبری بدهم و بگویم: به مناسبتی این مبلغ را به آن دانشجوی فقیر کمک کند. از دست من هم نگیرد که خجالت بکشد. پنجاه هزار دانشجوی پولدار، به خدا بیشتر هستند. من می‌خواهم به سیم آخر بزنم که کسی حاشا نکند.
پنجاه هزار در پنج میلیون دانشجو حدوداً، یک درصد پدرش پولدار باشد، پنجاه هزار پدر پولدار داریم. یکی از این دانشجوها به پدرش گفته که یک پولی بده به دانشجوی فقیر بدهم؟ این پیداست اگر وزیر هم شود یک وزیر مفیدی خواهد بود. آن دانشجویی که خوش است، و در دانشگاه هم می‌بیند افرادی که در فقر زندگی می‌‌کنند، پدرش هم پولدار است. یعنی شیر آب هست، تشنه هم هست. این هنر اینکه یک لیوان آب از این شیر بگیرد و به این تشنه بدهد ندارد. خوب این دانشجو کارشناس و ارشد و دکتر و هرچه خواست بشود. اما تو در جوانی چه کردی که می‌خواهی در…
شاعر می‌گوید ما رفتیم کعبه… گفته بود: خدایا من در مکه آمدم. یک شعری به این مضمون هست. درست یادم نیست. تو بیرون چه کردی که درون خانه آیی؟ این خودش را باید…
خدا آیت الله مشکینی را رحمت کند. خانه‌اش کنار مسجد بود. کتاب‌هایش را می‌آورد در مسجد می‌گذاشت و به طلبه‌ها می‌گفت: هرکدام پول ندارید کتاب بخرید، بروید مسجد کتاب‌های مرا بردارید و مطالعه کنید و بعد بگذارید و به خانه بروید. افرادی هستند خانه‌های بزرگی دارند. پسر همسایه داماد می‌شود، می‌گوید: لازم نیست تالار بگیرید، خانه من بزرگ است. عروسی‌تان را خانه ما بیاندازید. باید خیر برسانیم. هرچه داریم مبارک باشد. حالا خیررسانی چه دولتی باشد، آتش نشانی، چقدر حدیث داریم که اگر یک آتشی، یک سیلی از جایی آمد، کسی رفت جلوی سیل و آتش را گرفت، «وَجَبَتْ لَهُ‏ الْجَنَّهُ» (کافی، ج 5، ص 55)
حدیث داریم در کافی است. «الْمُومِنُونَ‏ خَدَمٌ‏ بَعْضُهُمْ لِبَعْض‏» (کافی/ج2/ص167) همه مؤمنین و مردان و زنان با ایمان همه خادم همدیگر هستند. نگویید: مگر من نوکرت هستم؟ بله اسلام گفته: تو نوکر من هستی و من هم نوکر تو هستم. «الْمُومِنُونَ‏ خَدَمٌ» همه خادم همدیگر هستند.‏ «بَعْضُهُمْ لِبَعْض‏»
2- خدمت به مردم، زمینه یاری رسانی الهی
در مورد اهمیت این، روایت داریم «إِنَّ اللَّهَ فِی عَوْنِ الْعَبْدِ مَا دَامَ الْعَبْدُ فِی‏ عَوْنِ‏ أَخِیهِ‏» (عوالی اللالی، ج 1، ص 107) تا مادامی که در فکر برادرت هستی، خدا در تقدیر… تا مادامی که شما برای خیررسانی نقشه می‌کشید، خدا هم تدبیر می‌کند برای اینکه به تو خیر برساند. تو فکر می‌کنی چطور خیر برسانی، همان مقدار تا مادامی که شما به فکر خیر رساندن به دیگران هستی، خدا هم تقدیر می‌کند که دیگران به تو خیر برسانند. نیت خیر کنید، خیر می‌بینید. نیت شر کنید، شر می‌بینید.
کار خیر هم باید خدا کمک کند. خیلی وقت‌ها انسان در ذهنش نیست. یک مرتبه به سرش می‌زند یک کار خیری بکند. «وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ» (انبیاء/73) خدا به شما وحی می‌کند، مربوط به تحصیل هم نیست. گاهی یک کسی که خیلی آدم معمولی هم هست، به سرش می‌افتد یک کار خیری بکند. می‌گوید: ما به او وحی می‌کنیم که این کار را بکن. یعنی کار خیر کردن نیاز به امداد الهی دارد. دعا می‌کنم آمین بگویید. خدایا به آبروی همه آبرومندان درگاهت، همه خیرها را خودت به ما الهام کن. توفیقی بده عمل کنیم. شرها را هم که شر هستند، بدی‌ها، شرها را هم به ما الهام کن. تقوا بده دوری کنیم. این توفیق می‌خواهد که آدم به سرش بیافتد که این کار را بکند. اینها همه توفیق می‌خواهد. گاهی یک جرقه‌ای می‌آید که این جرقه‌ها، جرقه‌های مفیدی است.
بعضی‌ها می‌گویند: دعا کن خدا عاقبت ما را بخیر کند. یک روایت داریم می‌گوید: اگر می‌خواهید عاقبت شما بخیر شود، به مردم کمک کن. «إن خواتیم‏ أعمالکم‏» (بحارالانوار، ج 72، ص 379) یعنی اینکه عاقبت بخیر می‌شوی یا نمی‌شوی، «قضاء حوائج إخوانکم و الاحسان إلیهم ما قدرتم» اگر هرچه می‌توانی به برادر دینی‌ات کمک کنی، عاقبتت هم بخیر می‌شود. اگر مشت تو بسته باشد، از پولت وام نمی‌دهی. خانه‌ات را در اختیار نمی‌گذاری. مهارتی را به یک جوان یاد نمی‌دهی، اگر هیچ خیری به کسی نمی‌رسانی، نسبت به عاقبتت دغدغه داشته باشد. «إن خواتیم‏ أعمالکم‏» اگر می‌خواهید ببینید عملتان ختم بخیر می‌شود، عاقبت به خیر می‌شوید یا عاقبت به شر می‌شود، تا آنجا که می‌توانید کمک کنید. بعد هم نگویید: برای من بس است!
ما در اسلام بس نداریم. چند جا می‌گوید: هرچه می‌توانید. «ما استطعتم»، «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُم‏» (تعابن/16) «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ‏ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّه» (انفال/60) هرچه می‌توانید نیرو جمع کنید. قرآن می‌گوید: «فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن‏» (مزمل/20) هرچه می‌توانید. تا زانوی شما جان دارد، ماه رمضان است و شب‌ها هم کوتاه است و در حرم امام رضا هستید. مسجد و حرم، به حداقل اکتفا نکنید. هرچه می‌توانید.
و اما چند تا حتی داریم. قبلاً حال داشتم پای تخته سیاه می‌ایستادم. امروز ده تا حتی می‌خواهم بگویم. «حتی، حتی، حتی، حتی، حتی، حتی، حتی، حتی، حتی، حتی» ده تا حتی برای کمک بگویم. حتی سر نماز کمک کنید. نمازتان باطل نمی‌ شود. حضرت علی در رکوع انگشترش را داد. اشاره نکرد بنشین نمازم تمام شود. یعنی کمک به فقیر حتی در نماز، «إِنَّما وَلِیُّکُمُ‏ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ» (مائده/55) ترجمه‌اش این است: ولی شما همان کسی است که در رکوع انگشترش را داد. نگو سر نماز هستم. سر نماز باش ولی کمک کن.
3- خدمت به مردم، حتی در حال نیاز و ناداری
حتی در حال نیاز؛ اهل‌بیت وقتی نذر کردند برای سلامتی امام حسن و امام حسین که دو تا بچه کوچولو بودند و مریض شدند و نذر روزه کردند، بچه‌ها خوب شدند و خواستند به نذرشان وفا کنند، روزه گرفتند. نزدیک افطار غذای افطاری خودشان را دادند. «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیرا» (انسان/8) آدم نزدیک افطار غذایش را دوست دارد. آن هم غذایی که در خانه نبود. حضرت علی جو از بیرون تهیه کرد، آردش کرد. نان درست شد، تا رفتند بخورند، در خانه را زدند، فقیر، مسکین، حتی در حال گرسنگی!
حتی در وقتی که نداری، آن وقتی هم که نداری کمک کن. قرآن تعریف می‌کند و می‌گوید: «الَّذِینَ یُنْفِقُونَ‏ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ» (آل‌عمران/134) یعنی وقتی  هم که نداری کمک کن. نگو: خودم هم ندارم. همان یک تکه نان که داری را بده. من یک لیوان آب دارم، یک استکان از همان آب را به دیگران بدهم. «وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ‏ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ» (طلاق/7) ترجمه‌اش این است: کسی هم که در فشار است، باز هم کمک کند. اینها لطف خدا را تحریک می‌کند.
جوانی مرد، پدرش در قبر رفت. جوانش را در قبر خواباند. در همان قبر گفت: خدایا این پسر من است. هم گناه تو را کرده است و هم مرا خیلی اذیت کرده است. من از حق پدری‌ام گذشتم، تو هم از حق خدایی بگذر. من بخشیدم، تو هم ببخش! من یک لیوان آب داشتم، خودم هم نداشتم، با اینکه ندارم می‌دهم.
4- خدمت، حتی به بدگویان و بدخواهان
حتی در رکوع، حتی در حال نیاز، حتی در فقر، حتی به کسی که بد کرده است. یک کسی به شما بدی کرده است. شما به او خوبی کن. «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَه» (رعد/22) قرآن می‌گوید: مؤمنین خوب کسانی هستند که کسی به آنها بدی کند، انتقام نمی‌کشد. او به من فحش داد، من بگویم: سلام علیکم! او گفت: خدا مرگت بدهد.گفتم: خدا خیرت بدهد. جنگ تک و پاتک دارد. فحش نه! قرآن می‌گوید: اگر لغو هم دیدی، در برابر لغو با کرامت رد شو. «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» (فرقان/72) علامت مؤمن این است که از کنار لغو هم که می‌گذرد با کرامت لغو می‌شود. «وَ إِذا خاطَبَهُمُ‏ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/63) اگر یک جاهل، با او برخورد بد کرد، او با مسالمت رد می‌شود.
یک طلبه می‌گفت: در یک روستایی رفتم تبلیغ کنم. مردم روستا گفتند: آقا ما آخوند نمی‌خواهیم! ما از شیخ‌ها بدمان می‌آید. گفتم: من از شما خوشم می‌آید. خانه شما هم کار ندارم. در مسجد می‌خوابم. یک قران هم از شما پول نمی‌خواهم. نه مهمان شما می‌شوم، نه از شما پول می‌گیرم. از شما خوشم می‌آید. می‌گفت: دو سه ساعت کنار مسجد خوابیدیم، مردم کم کم شرمنده شدند. یک آخوندی آمده برای ما نماز بخواند، چرا ما جسارت کردیم؟ می‌گفت: یکی یکی آمدند عذرخواهی کردند.
نمی‌دانم اینجا بود گفتم یا جای دیگر. حالا اگر گفتم دوبار بگویم. آدم گل خوب را دو بار بو می‌کند. آیت الله مدنی شهید محراب، در خدمتش بودم. قبل از شهادتش داشتیم می‌رفتیم، بچه‌ها در کوچه سلام کردند. سلام سلام، سلام! گفت: آقای قرائتی! این بچه‌ها یک زمانی به من حرف‌های زشت می‌زدند. اینقدر به این بچه‌ها سلام کردند تا الآن آنها به من سلام می‌کنند. خدمت حتی به کسی که به شما بد کرده است. چون گاهی وقت‌ها یک صحنه‌ای پیش می‌آید، آدم عصبانی می‌شود. ما نباید انتقام بکشیم. باید قصه را حل کنیم.
5- خدمت، حتی به غیر مسلمان
حتی به غیر مسلمان، ما در ماه رمضان به غیر مسلمان‌ها هم دعا می‌کنیم. می‌گوییم: «اللهم اغن کل فقیر» خوب بعضی از فقیرها هم مسلمان نیستند. شما باید به یاد همه فقرا باشید. «کل فقیر» چه مسلمان، چه غیر مسلمان! یک آیه در قرآن داریم، که از زکات که می‌گیری، بخشی را به کسانی بده که دین ندارند. «وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُم‏» (توبه/60) بخشی از زکات را بدهید برای اینکه «قلوب» یعنی قلب اینها را مؤلف، تألیف، یعنی برای اینکه دل اینها را بدست آوری کمک کن.
اصلاً بیایید یک لوتی گری کنیم، تمام کسانی که در افطاری و مهمانی‌ها تو را دعوت نکردند، شما افطار بده. خدایی که به ما دستور داده، یک آیه دارد می‌گوید: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَن‏ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ‏ وَ بَیْنَهُ عَداوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ» (فصلت/34) می‌گوید: تو پاتک اخلاقی بزن، انتقام نگیر، همان دشمن درجه یک، «کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ» از آن دوست‌های داغ داغ شود. یعنی خدا دشمن تو را دوست می‌کند. سه رقم آدم داریم. آدم‌هایی که برخورد بد دارند، دوستانشان را هم از دست می‌دهند. آدم‌هایی که برخوردشان معمولی است، دوستانشان را نگه می‌دارند. آدم‌هایی که دشمنانشان را هم تبدیل به…
بگذارید اینطور بگویم. آدم‌هایی که دوست‌ها را تبدیل به دشمن می‌کنند. آدم‌هایی که دشمن را تبدیل به دوست می‌کنند. قرآن می‌گوید: اگر برخورد تو خوب باشد و روی خودت نیاوری، از کسی عکس داری. یک صحنه‌ای را داری. یک فیلمی برایت آوردند. پاره کن! نه باشد یک زمانی با هم جنگمان شد! از کسی نواری داریم. دنبال نگردید که چه کسی عیب دارد.
یک وقت کسی پیش من آمد، گفت: در نهضت سواد آموزی فلان کارمند شما فلان خلاف را کرده است. به او گفتم: دلیل داری؟ گفت: بله. یک عکس آورد. دیدم این کارمند با یک خانمی که چادرش روی کتفش افتاده بود، بد حجاب بود. این کارمند ما دارد با این خانم حرف می‌زند. تا من این عکس را دیدم گفتم: شما از امروز نباید در نهضت باشی. گفت: چرا؟ او گناه کرده است. گفتم: پیداست تو در کمین بودی. دوربین تو حاضر بوده است. در کمین بودی که کی این چادرش را پایین می‌اندازد و تو فیلم می‌گیری. این معلوم می‌شود تو دنبال… یک نوار در جیبش می‌گذارد که یک نواری را ضبط کند و بعد بگوید: یک نوار دارم. می‌خواهی نوار را بگذارم؟ نوار دارم. حدیث داریم بدترین آدم‌های کره زمین کسانی هستند که با کسی رفیق می‌شوند، از زیر پای رفیقش یک عکسی، یک فیلمی، یک نواری، یک چیزی را دربیاورند، نزد خودش بایگانی کند برای روز مبادا که اگر خواست آبروریزی کند، سند است. این بدترین آدم‌های کره زمین است.
باید مواظب باشیم که دشمن را هم می‌شود دوست کرد. یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار) حتی به غیر مسلمان.
داریم «براً کان أو فاجراً»، «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» (ضحی/10) امام صادق با جمعی داشتند می‌رفتند، دیدند یک کسی در بیابان هی اینطور می‌کند. امام فرمود: بروید ببینید چه می‌گوید؟ رفتند و برگشتند، گفت: چه می‌خواست؟ گفتند: تشنه بود. گفت: آب به او دادید؟ گفتند: نه! گفت: چرا؟ گفتند: یهودی بود. گفت: اِ… یهودی باید تشنه باشد؟ بعضی هم وقتی می‌خواهند کار کنند اینقدر شرط و شروط می‌گذارند، پیر طرف را درمی‌آورند تا کمکی به او بکنند.
حتی قبل از درخواست، نگذارید او بگوید. همین که می‌فهمید فقیر است، قبل از اینکه بگوید، بگویید. «لا یکلف المؤمن أخاه‏ الطلب‏ إلیه إذا علم حاجته»‏ (خصال صدوق، ج2، ص614) تو که می‌دانی فقیر است. چرا به او نمی‌دهی تا به زبان بیاورد. قبل از آنکه به زبان بیاورد کمکش کنید. حتی قبل از گفتن!
6- خدمت، بدون خفّت، همراه با عدالت
خدمت بدون خفت، خدمت به او بکن اما خفیفش نکن. حتی با خنده، ممکن است بگویی: پول ندارم. نداشته باش. با خنده که می‌توانی، با لبخند دلش را خوش کن. حتی با خنده حدیث داریم.
حتی با یک ظرف آب، عدالت لازم نیست که انسان بودجه مملکت دستش باشد تا عادل باشد. حضرت امیر یک خانمی را دید که دو تا بچه دارد. بچه‌ها گفتند: مامان خرما! ایشان سه تا خرما داشت. یک خرما را به این بچه داد. یک خرما را به آن بچه داد. خرمای سوم را با دقت نصف کرد. حضرت امیر وقتی دقت این خانم را دید. به خانم گفت: خانم، تو بخاطر این دقتی که داری، بین بچه‌هایت فرق نمی‌گذاری، بخاطر این دقتی که داری اهل بهشت هستی. فرق نگذاریم. حدیث داریم اگر پدر و مادری حتی در وصیت بین بچه‌هایش فرق گذاشت. گفت: به او دو میلیون بده و به او یک میلیون بده. گناه کبیره کرده است. بین بچه‌ها فرق نگذارید. حدیث داریم حتی با خنده، حتی با لیوان آب.
حتی با تحریک دیگران. ممکن است خودت هیچی پول نداشته باشی، ولی آبرو که داری. تلفنت کار می‌کند. اسمت کار می‌کند. با آبرویت کمک کن. در قرآن یک آیه داریم «وَ لا یَحُضُ‏ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْکِینِ» (حاقه/34) پول نداری دیگران را تحریک کن که کمک کنند. یک آیه هم داریم «وَ لا تَحَاضُّونَ‏ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْکِین‏» (فجر/18) «یَحُضُ»، «تَحَاضُّونَ» حَضَّ با «ح» و «ض». یعنی ممکن است بگویی: من ندارم. خوب نداری آبرو که داری. بلند شو از آنها کمک بگیر.
یکوقت من در تلویزیون گفتم. یک دعایی در ماه رجب است. دستشان را به ریششان می‌گیرند و اینطور می‌کنند. یک کسی ریش نداشت. ریش بغل دستی را گرفت اینطور کرد. بالاخره ممکن است… از دیگران که می‌توانیم کمک بگیریم. این وظیفه ماست.
خدا انتقاد می‌کند که تو آبرو داشتی چرا دیگران را تشویق نکردی؟ البته معنای آبرو هم این است … ما پریشب سخنرانی‌مان که تمام شد، دیدیم یک جوان دنبال ما دوید تا نزدیک حرم، گفت: حاج آقا تو الآن گفتی: به مردم خدمت کنید ولو با آبرو. حالا تو آبرو داری؟ زنم شش ماه است فرار کرده است. به پدر زنم تلفن کن زن مرا بدهد. گفتم: ببین معنای خدمت این نیست. من نمی‌دانم پدر و مادر تو چه کسی هستند. چه کرده‌ای؟ ممکن است یک ظلمی به این خانم کردی که این خانم دیگر بریده و بلند شده خانه پدرش رفته است. اصلاً باید پدر خانمت بیاید. خانمت بیاید، حرف‌هایش را بزند اگر خلاف شما کوتاه بود، بگوییم: از خانمت عذرخواهی کن. از پدر خانم و مادر خانم عذرخواهی کنی و بعد هم قول بدهی خلاف نکنی. همینطور یک کسی بگوید: الو! بفرمایید. جوانی در صحن مرا دیده، نمی‌دانم پدر و مادرش چه کسی هستند. نه شغلش، نه سوادش، نه دینش! هیچ شناختی روی او ندارم. من فقط می‌خواهم زنم برگردد.
جوان آمد داماد شود، گفتند: خانه داری؟ گفت: نه! شغل داری؟ گفت: نه! مهارت داری؟ نه. ماشین داری؟ نه. پس انداز داری؟ نه. گفت: پس می‌خواهی داماد شوی،چه داری؟ گفت: من فقط آمادگی دارم. (خنده حضار) این جوان‌ هم آمده مرا واسطه کند. آقای قرائتی شناخت داری؟ نه. سوادش، دینش، تقوایش، سابقه‌اش، من هیچ شناختی ندارم. من فقط «وَ لا یَحُضُ‏ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْکِینِ» هستم.    گاهی ما یک چیزی می‌گوییم، مردم یک چیز دیگر می‌فهمند. گاهی وقت‌ها مردم یک طور دیگر می‌فهمند.
7- خدمت، با مشارکت دیگران
شریک شدن، گاهی آدم تنهایی نمی‌تواند. باید شریک شود. عید قربان است، پول ندارند گوسفند بخرند. گوسفند گران است. چند نفر با هم شریک شوید و یک گوسفند بخرید. ده نفر، بیست نفر شوید، از کار خیر صرف نظر نکن و بگو: نمی‌توانم. شریکی که می‌توانید.
یک وقت یک کسی خدمت حضرت آمد، گفت: یک پولی به ما بده برای خرجی! چون نه پول دارم تجارت کنم و نه… فقیر فقیر هستم! حضرت فرمود: برو در خانه یک چیزی پیدا کن و بیا بفروش. حضرت فرمود: خانه ما فقیر است. فقیر فقیر فقیر! گفت: برو هرچه هست بیاور. این خیلی ناراحت شد، آمد یک پلاسی، یک نمدی، موکتی، نمد پاره‌ای، چیزی بود برداشت و آمد گفت: یا رسول الله من می‌گویم: فقیر هستم. شما می‌گویی: برو در خانه یک چیزی پیدا کن. بیا این پلاس! حضرت دید یک پلاس پاره است. به اصحابش گفت: کسی هست این را بخرد؟ گفتند: قیمتی ندارد. یک درهم بیشتر نمی‌ارزد. گفت: کسی هست بخرد. گفت: من یک درهم می‌خرم! یک درهم را داد، خود پیغمبر این پلاس را فروخت. پول را گرفت و به فقیر داد. گفت: این یک تومان است. برو یک کله تبر را بگیر و بیاور. آهن سرش، رفت یک کله تبر خرید و آمد. به اصحاب گفت: کسی در خانه‌اش دسته بیل، دسته کلنگ ندارد؟ یک چوبی که نصف دسته بیل است؟ در خانه شما نیست؟ گفت: چرا در خانه هست.گفت: برو بیاور. یکی از اصحاب دیگر هم رفت یک دسته تبر آورد. خود پیغمبر دسته را در کله جاسازی کرد و سفت کرد و گفت: این یک تبر است. این تبر ابزار تولید است. برو هیزم بکن و بفروش و گدایی نکن! یعنی برای تهیه یک تبر، خود طرف مایه گذاشت. پلاس خانه‌اش را فروخت. یک نفر خرید، یک نفر دسته تبر را آورد. پیغمبر کله تبر را به صورت تبر درآورد. همه شریک شدند، یک کاری کردند. بیایید با هم جهازیه دختر را جور کنیم. بیایید با هم به این پسر کمک کنیم. کمک علمی به او کنیم.
تابستان است، میلیون‌ها بچه بلد نیست قرآن بخواند. چه جوان دانشجو، چه دبیرستانی و چه راهنمایی، بیایید بچه‌های محله که قرآن بلد هستید، کمک کنیم امسال تابستان بعد از 37 سال که از انقلاب می‌گذرد، بچه مسلمان وقتی قرآن را باز می‌کند، نمی‌تواند بخواند. این بد است. شریکی انجام بدهید.
حتی در حال طواف، حضرت در حال طواف بود، دید کسی بیرون طواف است و اینطور می‌کند. حضرت به یک نفر گفت: این با چه کسی کار دارد؟گفت: با من کار داد. گفت: ول کن برو ببین چه کار دارد؟ گفت: در حال طواف هستم. فرمود: طواف را رها کن. اگر کسی مکه برود، خدا آل سعود را لعمت کند. طواف واجب نه، هفت دور طواف مستحبی انجام بدهد، خدا شش هزار ثواب به او می‌دهد. شش هزار خطا را از او دور می‌کند. شش هزار درجه به او می‌دهد. بعد امام فرمود: اگر کسی مشکل مسلمانی را حل کند. نفرمود: ده طواف، فرمود: بهتر است از طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف! ای امام صادق بگو: ده تا طواف، چرا هی طواف طواف می‌کنی؟ بگو: بهتر است از ده طواف! امام صادق عنایت دارد. می‌خواهد بگوید: جدی می‌گویم ده طواف! آخر گاهی آدم می‌گوید: دو ساعت ایستادم. ولی نیم ساعت بیشتر نیست در نانوایی ایستاده است. پایش درد گرفته، می‌گوید: دو ساعت است ایستادم. اینکه دانه دانه می‌گوید: طواف طواف طواف طواف، یعنی جدی می‌گویم. ما خیلی توان داریم. چقدر پیراهن عروس الآن در کمدها هست؟ همین خانم‌هایی که الآن مشهد می‌آیند. بسیاری از اینها پیراهن عروسی‌شان را دارند. سی سال پیش عروس شدند. پیراهنش را آویزان کرده است. برای چه کسی آویزان کردی؟ بعد از سی سال می‌خواهی چه کنی؟ عروس شدی به کس دیگر بده. او هم به کس دیگر بدهد. میلیون‌ها پیراهن عروس در کمدها آویزان است. میلیون‌ها جوان عزا گفته برای خرید پیراهن عروس. به هم رحم نمی‌کنیم. هرکسی هرچه در توان دارد، کمک کند. هر استاد دانشگاهی یک سی‌دی تولید کند تجربه‌های شخصی! وقتی یک استاد دانشگاه بازنشست شد یا اواخر عمرش نزدیک شد، به دانشجوها بگوید: ای وزارت علوم، ای وزارت بهداشت، من یک سی‌دی دارم تجربه‌های شخصی من در این سی‌دی است. یک جوان دانشجو پنج ساعت بنشیند اینها را گوش بدهد. عمر من در این پنج ساعت است. چه اشکالی دارد؟
من خودم در دنیای آخوندی، الحمدلله رب العالمین، «هذا من فضل ربی» خدا به من توفیق داد، سه هزار سخنرانی را در یک سی‌دی کردم. بیست هزار تا بیرون ایران پخش می‌شود. بین آخوندها، روحانی در هندوستان، در پاکستان، در غرب، شرق، هرجا یک آخوند شیعه هست، می‌خواهد در مورد شب قدر صحبت کند، نمی‌داند چه بگوید. می‌گوید: قرائتی 37 سال در تلویزیون بود. هر سالی هم یک شب قدر داشته است. 37 تا بحث شب قدر داشته است. روی کامپیوتر می‌گذارد و بحث مرا می‌بیند و یک چیزهایی هم از خودش روی این می‌گذارد. خوب من که می‌توانم. دیگر من 55 سال هست آخوند هستم و اواخر عمر من است. یا آخر یا اواخر… عصاره معلمی من در یک سی‌دی باشد. هر استاد دانشگاهی یک سی‌دی تحویل بدهد. هر نجاری به بیست نفر از جوان‌های محله نجاری یاد بدهد. کمک هم کنیم مشکل حل می‌شود.
خدایا هرچه خوابمان برده است. از امکانات استفاده نکردیم. غفلت‌های گذشته ما را ببخش و بیامرز. خدایا ما را وجود مبارکی قرار بده. بیان ما، علم ما، قدم ما، قلم ما، نسل ما، خانه ما، فرش ما، ماشین ما، هر نعمتی به ما دادی آن نعمت را در راه رضای مبارک و در خدمت مؤمنین و مؤمنات قرار بده.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment