انواع خانواده در قرآن

1- همراهی مردان و زنان در کارهای خیر
2- همسر فرعون، الگوی همه مؤمنان
3- همسر نوح، الگوی کافران
4- موعظه‌های لقمان در قرآن
5- نیاز کودکان و نوجوانان به معلم قرآن
6- راههای دعوت نسل نو به نماز
7- حضرت خدیجه، همسر نمونه رسول خدا

موضوع: انواع خانواده در قرآن

تاریخ پخش:  27/04/92

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

مسائل خانواده را مطرح می‌کردیم. چهار رقم زن و شوهر در قرآن هست. سه تا را من می‌گویم و یکی را هم شما بگویید. یا زن و شوهر هردو همفکر و همکار هستند در خوبی‌ها. 2- زن و شوهر همفکر و همکار هستند در بدی‌ها. 3- زن خوب است، مرد بد. مورد چهارم هم شما بگویید. مرد خوب است، زن بد است. چهار مورد هم در قرآن آمده است. آنجا که هردو همفکر و همکار هستند در خوبی‌ها، نمونه‌اش پیغمبر اسلام و خدیجه، نمونه‌اش امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا(س).

وقتی امام حسن و امام حسین کوچولو هستند، مریض می‌شوند، پیغمبر عیادت می‌رود، پیشنهاد می‌کنند برای سلامتی‌شان، نذر کنید، روزه بگیرید، بچه‌ها خوب می‌شوند، اینها نذر روزه دارند. سه شب تا می‌روند افطار کنند، یک شب یتیم، یک شب مسکین، یک شب اسیر، می‌آید اینها زن و شوهر، یعنی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا غذای خودشان را به یتیم و مسکین می‌دهند. این قصه را شنیدید، آیه‌اش را هم بشنوید. «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً» (انسان/8)

1- همراهی مردان و زنان در کارهای خیر

اگر مرد می‌خواهد کار خیر کند، زن مانعش نشود. چند وقت پیش یک پزشک متخصص با یک خانم آمده. دو تا پزشک ستاد نماز آمدند. این خانم پزشک چقدر از شوهرش تعریف کرد. شوهر چقدر از خانمش، و گفتند: چون ما آخر عمرمان است، یک مبلغی را دولت به بازنشسته‌ها می‌دهد. ما می‌خواهیم این مبلغ را یکجایی که جمعیت هست، مسجد نیست، مسجد بسازیم. ما راهنمایی‌اش کردیم که کجا بساز. یعنی زن و مرد، حالا مرد هم هست که مثلاً می‌خواهد یک کار خیری بکند، زن مانع است. زن داریم یک کار خیری می‌خواهد بکند مرد مانع است. در قرآن خیلی آیه داریم که مانع خیر نشوید. «یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّه‏» (اعراف/45) می‌خواهد کار خیر کند مانعش می‌شود و می‌گوید: پیری داری، کوری داری، بچه داری، نوه داری.

2- زن و شوهر هردو همفکر و همکار هستند در بد جنس‌گری. آیه‌ی این را حفظ هستید. ابولهب و خانمش، ابولهب را قرآن می‌گوید: «تَبَّتْ یَدا أَبی‏ لَهَبٍ وَ تَبَّ» (مسد/1) دو دست ابولهب قطع شود. عموی پیغمبر است. اسلام عمو و پسرعمو و دایی و پسر دایی و خاله و پسر خاله و عمه و پسرعمه را نمی‌شناسد. کج است، می‌گوید: خدا لعنتش کند. نه اینکه مرد بد بود، آخر آیه می‌گوید: خانمش هم بدجنس بود. «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَهَ الْحَطَبِ» (مسد/4) زن و شوهر هردو همفکر هستند، در بدجنسی همکار هستند.

2- همسر فرعون، الگوی همه مؤمنان

3- زن خوب است، مرد بد است. قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: زن می‌تواند امام همه مردها باشد. زن رهبر و الگو برای همه مردها و برای همه زن‌ها. می‌گوید: یک نمونه می‌گویم از زن فرعون یاد بگیرید. زن خوب بود، مرد بد بود. «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْن‏» (تحریم/11) خدا یک نمونه داده است، یاد بگیرید، حالا زن فرعون چه کرد؟ زن فرعون بیست تا کار کرد.

1- می‌گویند: با یک گل بهار نمی‌شود. زن فرعون گفت: دروغ است. من یکی بودم، با یک مَن بهار شد. یعنی در تمام تشکیلات فرعون زن فرعون مؤمن بود. با یک گل بهار نمی‌شود، چرا! با یک گل بهار شد.

2- کمونیست‌ها می‌گفتند: همیشه فکر انسان تابع اقتصاد است. یعنی اگر یک کسی در کاخ زندگی کرد، فکرش هم کاخی است. در کوخ زندگی کرد، فکرش هم کوخی است. هرکس را می‌خواهید ببینید چطور فکر می‌کند، ببینید نظام اقتصادی‌اش چطوری است. زن فرعون گفت: دروغ می‌گویید: من در کاخ زندگی کردم اما فکر من… بگویید… کاخی نیست.

ما ایام جنگ جوان داشتیم که پدرش گفت: برایت خانه می‌خرم، جبهه نرو. گفت: خانه‌ات برای خودت. من جبهه می روم. این که آدم هرجا غذا می‌خورد، همانطور فکر کند نه. یک مثل است نصفش را من می‌گویم و نصفش را شما بگویید. هرجا نمک خوردی، نمکدان نشکن، اما زن فرعون نمک فرعون را خورد، فرعون را نابود کرد. موسی نان فرعون را خورد، فرعون را… هرجا نمک خوردی، نمکدان نشکن، برای آدم‌های میزان است. اگر یک جنایتکاری یک بستنی به ما داد، خواست از ما امضا بگیرد. ما باید امضاء کنیم؟ بستنی‌اش را خوردم، بگذار امضاء کنم. حالا برای ما هدیه آورده، یک سوغاتی آورده، فلان‌جا به ما وام داده، اینطور نیست. اینطور نیست که حالا چون جزء حزب ما و رفیق ما است، ما وفادار باشیم. خیلی مثال دروغ در ایرانی‌ها است.

می‌گویند: زن یک دنده کمتر از مرد دارد! شما یک شب عمه‌ات را بخوابان و دنده‌هایش را بشمار. (خنده حضار) دنده‌های زن و مرد یکی است. سیزده نحس است، دروغ است. سیزده خیلی هم روز خوبی است. سیزده رجب حضرت علی به دنیا آمد. چه کسی گفت: سیزده نحس است؟!  ما اگر دستمان را از قرآن و روایات و اهل بیت برداریم هرکسی ما را با یک شعر و شعار به یک سمت می‌برد. زن خوب، مرد بد.

3- همسر نوح، الگوی کافران

برعکس آن، مرد خوب و زن بد است. زن حضرت نوح بد بود، زن حضرت لوط بد بود. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ» (تحریم/10) «امرأه» یعنی زن. «امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ» دو تا پیغمبر بودند زن‌هایشان بد بودند. از این چه می‌شود فهمید؟ از این می‌شود که نظام خانواده مؤثر هست، اما علت کامل نیست، می‌شود آدم در خانواده‌ی بد خوب باشد. می‌شود در خانواده‌ی خوب، بد باشد. اصل برای انسان اراده است. آنها هم بی‌اثر نیستند. مثلاً زمستان در سرماخوردن بی‌اثر نیست. اما می‌شود با پوشیدن یک لباس کلفت در زمستان سرما نخورد. اینطور نیست که چون همه فامیل‌ها بد هستند، پس من هم مجبور هستم، نه!

من سراغ دارم کسی که از خانواده‌ی منحرف بهاییت بود. بدست مبارک شهید محراب آیت الله مدنی هدایت شد. طلبه شد، ملا شد. جبهه رفت، شهید شد. خانواده‌ای که ریشه‌اش منحرف بودند. از آن طرف هم داریم پسر آیت الله خراب درمی‌آید. خانواده اثر دارد ولی تمام اثر برای اراده‌ی انسان است.

4- موعظه‌های لقمان در قرآن

در مسائل خانواده، بهترین کار موعظه‌های لقمان است. اول یک چیزی بگویم. ما معمولاً هم سن‌ها عارمان می‌شود از همدیگر نقل کنیم. یعنی اگر بنده از دوستم یک چیزی شنیدم، حاضر نیستم اسمش را ببرم. ولی قرآن می‌گوید: خدای خالق عارش نمی‌شود، از لقمان چیزی نقل می‌کند. «وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ» (لقمان/13) خدایا می‌خواهی موعظه کنی، خودت موعظه کن. مگر نکفتی در قرآن «یَعِظُکُمُ اللَّه‏» (نور/17) خدا موعظه می‌کند. می‌گوید: نه، من می‌خواهم اسم لقمان را ببرم. عارمان نشود. گاهی وقت‌ها بگوییم: آقا من این را از فلانی گرفتم. بچه‌ی من یک حرف خوبی زد. خانم من یک حرف خوبی زد. اشکالی دارد بگویی؟ حسودی می‌شود؟ «بعض الأساطین‏» (بحارالانوار/ج80/ص378) «بَعْضُ الْمُعَاصِرِین‏» (بحارالانوار/ج643/ص41) بگو: آقا فلانی گفت. عارمان نشود.

خالق از مخلوق حرف می‌زند، می‌گوید: «وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُه‏» اینترنت و ماهواره و فیلم و سی‌دی و اینها دیگر رابطه‌ی بچه‌ها را از خانواده جدا کرده است. اما هیچ‌کس پدر نمی‌شود. هیچ‌کس مادر نمی‌شود.

«وَ هُوَ یَعِظُه‏»، «یَعِظُه‏» به قول ما طلبه‌ها فعل مضارع است، یعنی موعظه باید مستمر باشد. موعظه‌اش چه بود؟ اول گفت: «یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ» (لقمان/13) اولین وظیفه‌ی والدین این است که بچه را به سمت خدا ببرند. خدا! حدیث داریم اولین کلمه‌‌ای که بعد از دو، سه سال به بچه یاد می‌دهید،: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» باشد. نگویید: باران آمد. بگویید: خدا باران آورد. باران آمد که کمونیست‌ها هم می‌گویند: باران آمد. خدا می‌گوید: «اَنزَلنا» ما باران را فرستادیم، نه اینکه باران آمد. ما فرستادیم. توجه بچه به خدا، بچه‌هایمان را مؤمن تربیت کنیم. شرک ظلم بزرگ است. انسان خدا را ول کند و سنگ بپرستد. غیر خدا کاره‌ای نیستند، همه رئیس جمهورهای دنیا جمع شوند، «لَنْ یَخْلُقُوا ذُبابا» (حج/73) یک مگس نمی‌توانند خلق کنند، یک مگس یک چیزی را بردارد و فرار کند همه رئیس جمهورهای دنیا عقب او بدوند، نمی‌توانند از او بگیرند.

رئیس جمهور به آدم عزت نمی‌دهد. شما فکر می‌کنی پیش رئیس جمهور عکس برداری عزیز می‌شوی؟ فردا تاریخ مصرفش تمام می‌شود، اصلاً تو را می‌گیرند. می‌گویند: تو پهلوی فلانی بودی. می‌گوید: والله من اشتباهی آمدم. می‌گوید: نه، بگیر ببینم. عزت را از خدا بخواهید. «بِیَدِکَ الْخَیْر» (آل‌عمران/26)

افرادی نزد من می‌آیند می‌گویند: آقای قرائتی، افتخار بده عکس بگیریم. می‌گویم: فردا خراب درآمدم تو را می‌گیرند. می ترسد می‌گوید: نه نه خداحافظ! از کسی عزت نخواهید. شرک یعنی به غیر خدا تکیه نکن. فقط خدا! به غیر خدا تکیه کنی، دماغت می‌سوزد.

یوسف لب چاه خندید. گفتند: چرا می‌خندی؟ گفت: نگاه کردم به برادرهایم، گفتم: با داشتن ده، دوازده تا برادر، کسی نمی‌تواند بگوید: بالای چشمت ابرو است. حالا می‌بینم همین برادرها آمدند مرا در چاه می‌اندازند. به همانی که امیدوار بودم از همان سیلی خوردم. به بچه‌هایمان بگوییم: همه‌کاره خداست. فکر نکن اگر خانه‌ی ما آن محله بود عزیز هستیم. فکر نکن اگر این شغل را داشته باشیم عزیز هستیم. با فلانی فامیل شویم عزیز هستیم. سراغ دارم آدم‌هایی را که دست و پا زدند با فلان فامیل ازدواج کنند. آن فامیلشان چپه شد، حالا فراری است. همه به او می‌گفتند: خوشا به حالت! با چه خانواده‌ای وصلت کردی. فقط عزت را از خدا بگیرید. «الهی بِیَدِکَ لَا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی‏» (بحارالانوار/ج91/ص96) زیادی من و نقص من فقط دست توست. اشتباه می‌کنیم ما برنامه‌های دیگر می‌ریزیم.‏ این خیالات خودمان است.

5- نیاز کودکان و نوجوانان به معلم قرآن

چهل سال پیش من فکری بودم چه آخوندی شوم؟ آخوند فقیه و فیلسوف و عارف و مفسر و مجتهد و قاضی و ما گفتیم: آخوند اطفال شویم. مثل کی؟ نمی‌دانم مثل کی، نمونه نداشتیم. گفتند: یعنی چه؟ گفتم: پزشک اطفال داریم، من هم آخوند اطفال شوم. گفتم: لازم نیست مردم دعوت کنند، ما برویم دعوت کنیم. آمدیم در کوچه در خانه‌ها را زدیم، گفتیم: بچه‌ها خانه‌ی ما بیایید، گردو و پرتقال بخورید، یک قصه هم گوش بدهید. بدون بانی، بدون هیچ امکاناتی، در خانه‌ها را در کاشان زدم، بچه‌ها را جمع کردم و یک تخته سیاه و وقتی هم در کوچه راه می‌رفتم بچه‌ها به عنوان معلم عقب من می‌دویدند. خوب بچه‌ها هم یا عقب دیوانه می‌دوند یا عقب سگ توله. (خنده حضار) ما راه می‌رفتیم این بچه‌ها عقب ما می‌دویدند. بعضی‌ها به من گفتند: آقای قرائتی تو فکر آینده‌ات نیستی؟ هیچ‌وقت نخواهند گفت قرائتی یک وزنه‌ی علمی است. خواهند گفت: همان که برای بچه‌ها روی تخته سیاه قصه می‌گوید؟ گفتم: بالاخره بچه‌ها آدم هستند یا نه؟ قرآن می‌گوید: «هذا بَیانٌ لِلنَّاس‏» (آل‌عمران/138)، قرآن بیان است برای ناس. ناس یعنی مردم. بچه‌ها جزء مردم نیستند. کتاب‌های علمی را بچه‌ها نمی‌فهمند. من کتاب علمی را می‌خوانم روانش می‌کنم و برای بچه‌ها می‌گویم. گفتند: آخر بچه‌ها پول ندارند. بچه‌ها پز ندارند. گفتم: نداشته باشند. همه‌ی آنها که غصه‌ی مرا می‌خوردند، همه وضعشان از من ضعیف‌تر است و ما از آن معلم بچه‌ها به لطف خدا، خدا برکت داد، الآن امروز به من زنگ زدند، تلویزیون‌های خارجی هم بحث‌های تو را پخش می‌کنند. اگر خدا خواسته باشد بدهد، معلم بچه‌ها هم بشوی، می‌دهد. اگر نخواسته باشد بدهد… 

یک ترشی فروش در تهران بود، بچه‌هایش را می‌شناسم. زیر بله ترشی می‌فروخت. منتهی یک سید محترمی بود، کاسب جزء بود. ترشی می‌فروخت. یک روز گفت: من یک آرزو دارم که روزی که می‌میرم تمام خیابان تعطیل شود و تشییع جنازه بیایند. پسرش به من گفت: ما پدرمان را مسخره کردیم. گفتیم: بله چون شما که از مراجع تقلید هستی، همه خیابان را برای شما می‌بندند!!! گفت: حالا خدا را چه دیدی. من آرزویم است. یکوقت دیدی خدا داد. می‌گفت: روز شهادت موسی‌بن جعفر از دنیا رفت. آن خیابان هم هیأت موسی‌بن جعفر درونش است. مردم بسته بودند روضه بروند، گفتند: این سید ترشی‌ فروش را هم تشییع کنیم. می‌گفت: یک مرتبه دیدم کل خیابان را بستند و تشییع پدرم است. گفتم: ای بابا! کل خیابان… گفت: چقدر ما پدرمان را مسخره کردیم.

کس دیگری را هم سراغ دارم، چقدر ما رنگ و وارنگ دیدیم در این نیم قرن. کتاب‌هایش را به پنج زبان ترجمه می‌کرد. گفتند: بابا تو هنوز مرجع تقلید نشدی. رفقایش گفتند: ما یقین داریم ایشان از مراجع تقلید می‌شود. منتهی مرجع تقلید، چند تا بزرگ‌ها که می‌میرند این بعدی‌ها جایش می‌آیند. گفت: ما می‌دانیم ایشان وقتی مرجع تقلید شود فرصت این را ندارد که رساله‌اش را به چند زبان… رساله‌اش را تا آنجا که من سراغ دارم، انگلیسی، فرانسه، اردو، عربی، صدام آقایان را بیرون کرد، ایشان هم بیرون کرد. قم آمد، تشکیلاتی و دنگ و فنگی و خلاصه روزی که قم بمباران می‌شد از دنیا رفت. تشییع جنازه‌ی آقایی که فکر می‌کرد مرجع تقلید کره‌ی زمین می‌شود، تشییع جنازه‌اش هفده نفر بودند. ترشی‌فروش دهها هزار نفر، مرجع تقلید هفده نفر. به بچه‌ها یاد بدهیم همه چیز دست خداست. اگر بناست ذلیل شوی، در هر شرایطی ذلیل می‌شوی. بناست عزیز شوی، در هر شرایطی عزیز می‌شوی.

دوست ما می‌گفت: یک کسی وارد حرم امام رضا شد، دیدم می‌دود. گفتم: عقب چه می‌دود. این چطور می‌دود؟ می‌گفت: دوید، دوید، حساس شدم این چقدر می‌دود. پیرمردی بود، می‌دوید. می‌گفت: نظر من جلب شد، هی نگاهش کردم و رفتم ببینم کجا می‌دود. می‌گفت: دوید، دوید، دوید، دوید رفت سمت حرم، سلام کرد و همانجا خوابید و مرد. ماجرای مردن این را به یکی از مراجع گفتند، گفت: خوشا به حالش.

رضاشاه می‌شویم قبر درست می‌کنیم. مقبره، امام می‌آید می‌گوید: قبرش را خراب کنید. حتی مستراح هم نکنید، همینطور خالی خالی باشد. رضاشاه قبرش مستراح هم نمی‌شود. نمی‌دانیم

خلاصه به بچه‌ها حالی کنید که «یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّه‏» (لقمان/13) 2- «أَقِمِ الصَّلاه» به بچه‌ها نماز یاد بدهیم. نماز بدون مستحبات، نماز ساده، «بِحَوْلِ اللَّهِ» و «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ»، «اَنجَزَ وَحدَه وَ نَصَرَ عبده»، اینها باشد برای بعد. اگر می‌خواهی به بچه نماز شب یاد بدهی بگو: یازده رکعت نماز بی‌ «قُلْ هُوَ اللَّه». تعاونی حساب کنید که مشتری شوند. این سیصد تا العفو و چهل تا مؤمن را قاطی می‌کند. نماز رقیق یاد بدهید. نماز ساده یاد بدهید. اسرار نماز را…

6- راههای دعوت نسل نو به نماز

چه کنیم بچه‌ها نمازخوان شوند. قرآن می‌فرماید: دلیل اینکه افراد نماز نمی‌خوانند، خشوع ندارند. «وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ» (بقره/45) نماز سنگین است، «إِلاَّ عَلَى الْخاشِعین‏» رمز انکه بعضی نماز نمی‌خوانند، خشوع ندارند. خشوع یعنی چه؟ یعنی نرم نیستند. چه کنیم مردم را نرم کنیم؟ قرآن برای نرم کردن مردم چهار تا راه را گفته است. تا آنجا که من بلد هستم. خوب گوش بدهید، بحث، بحث خوبی است. خیلی‌ها در فامیلشان آدم‌هایی هستند، اهل نماز نیستند. چگونه اینها را به نماز تشویق کنیم. قرآن می‌گوید: گیر این است که این نرم نیست. «وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ» نماز سنگین است چون نرم نیست. راه نرم کردن، 1- نعمت‌های خدا را بشمار. اگر نعمت‌های خدا را شمردی، نرم می‌شوی.

پسر شما نسبت به شما، گردن کلفتی می‌کند. دختر شما نسبت به مادر یا پدر گردن کلفتی می‌کند. می‌گویی: بنشین آقاجون، اینجا این پول را ندادم؟ اینجا این خدمت را نکردم؟ اینجا این زحمت را نکشیدم؟ اگر زحمات پدر و مادر مطرح شود بچه نرم می‌شود. در فیلم شما دیدید، جوانی با پدرش پارک رفتند. پدر پرسید این چیه؟ گفت: گنجشک است. دو سه بار، گفت چیه؟ گفت: اِ… گنجشک است. سه بار، چهار بار پرسیدی. پسر سر پدرش داد زد که چرا چند بار پرسیدی گنجشک است. بابا رفت دفتر خاطرات را آورد، گفت: پسرجان یک زمانی کوچولو بودی. تو را در این پارک آوردیم. بیست، سی بار پرسیدی چیه؟ گفتم: عزیزم گنجشک است. دوباره گفتی: آقاجون چیه؟ گفتم: قربانت بروم گنجشک است. دوباره گفتی: چیه؟ گفتم: عزیز من گنجشک است. سی بار با عزیزم گفتم: گنجشک است. کوچولو بودی. حالا من پیر شدم سه بار گفتم: چیه؟ سر من دادی زدی؟! این بچه خجالت کشید. این را خشوع می‌گویند.

آنقدر نعمت‌ها را بشمارید، تا نسبت به خدا شرمنده باشند. «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ» (بلد/8) یک جفت چشم به تو ندادم. زبان به تو ندادم. «وَ لِسَانًا وَ شَفَتَینْ‏ِ» (بلد/9) یک جفت لب به تو ندادم. «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً» (نباء/6) زمین را بستر گهواره برای تو قرار ندادم. کوهها را میخ قرار ندادم. «وَ الجِْبَالَ أَوْتَادًا» (نباء/7) چراغ مجانی بالای سرت نگذاشتم. «وَ جَعَلْنَا سِرَاجًا وَهَّاجًا» (نباء/13) باران برایت نفرستادم. «وَ أَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثجََّاجًا» (نباء/14) شمردن نعمت‌ها، من اگر یک دوربین به شما بدهم تا آخر عمر مرا دوست داری. خدا دو تا دوربین به شما داده. دو تا چشم، هم عکس ساده برمی‌دارد، هم عکس رنگی، هم از دور، هم از نزدیک، آخر چطور یک دوربین تشکر دارد، دو تا چشم به تو نداده؟ آنوقت چشم از چیست؟ از پی است. پی باید با آب نمک قاطی شود. اشک ما شور است. اگر اشک ما شور نبود کور می‌شدیم. نعمت‌های خدا را بشماریم، نقل می‌شود.

2- به او بگوییم: بابا کل هستی دست خالق است. همه دست پر می‌روند، تو چرا می‌خواهی دست خالی بروی؟ «کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» (بقره/116) هستی در حال تواضع است. هستی دارد سبحان الله می‌گوید. «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏» (حدید/1) نه در گذشته «سَبَّحَ» در آینده هم «سَبَّحَ». «یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض‏» (جمعه/1) هستی در حال سجده است. تو چرا سجده نمی‌کنی؟ «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدانِ» (الرحمن/6) همه سجده می‌کنند، تو سجده نمی‌کنی؟ همه سجده می‌کنند، تو چرا سجده نمی‌کنی؟ وقتی گفتند: آقا همه جوراب می‌پوشند. خوب پس من هم می‌پوشم. بابا همه چشم روشنی می‌آورند، پس ما هم ببریم. خدا بارها گفته: بابا کل هستی مطیع است، تو چرا گردن کلفت هستی؟

3- گاهی وقت‌ها می‌گوید: جهنم هم هست. بهشتی‌ها از جهنمی‌ها می‌پرسند: «ما سَلَکَکُمْ فی‏ سَقَرَ» (مدثر/42) چرا جهنم رفتید؟ می‌گویند: به چهار دلیل. 1- «قَالُواْ لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» (مدثر/43) اهل نماز نبودیم. 2- «وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ» (مدثر/44) به مسکین غذا نمی‌دادیم. 3- «وَ کُنَّا نخَُوضُ مَعَ الخَْائضِینَ» (مدثر/45) گفتیم: خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو. به ساز مردم رقصیدیم. نان را به نرخ روز رفتیم. 4- «وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ» (مدثر/46) یوم الدین، روز قیامت را فراموش کردیم. جهنم است،

چه کنیم خشوع پیدا کنیم؟ تلطیف، با شمردن نعمت‌ها روحش را لطیف کنیم. اسرار نماز را به او بگوییم. خیلی‌ها که نماز نمی‌خوانند حلال زاده هستند. منتهی می‌گوید: خدا به نماز ما نیاز ندارد. راست می‌گوید، خدا نیاز ندارد، اما ما باید نماز بخوانیم. «یا بُنَیَّ» نماز، نماز و امر به معروف. در خانه زن نقش مهمی دارد.

حالا چون به مناسبت رحلت حضرت خدیجه هم هست یک جمله بگوییم. بعضی زن‌ها پولدار هستند. یا حقوق دارند، یا ارث پدر دارند، از خدیجه یاد بگیرند. یک خانم پولدار این مسجد گوهرشاد را ساخته است. سومین مسجد کره‌ی زمین است. اولین مسجد کره‌ی زمین مسجدالحرام است. دومین مسجد کره‌ی زمین مسجد مدینه است. بعد از مسجدالحرام و مسجد مدینه، شلوغ‌ترین مسجدها شاید مسجد گوهرشاد باشد. چطور یک خانم، خانم‌ها اگر پولی دارید، بیایید یک کاری کنید.

یک خانمی در قم پیدا شد، یک مسجد ساخت. هیچ، کاشی‌کاری و اینها هم ندارد. مسجد آجری آجری است. من پنجاه سال است طلبه هستم. این مسجد دائماً پر می‌شود و خالی می‌شود. آخرین پیشنماز آن آیت الله العظمی بهجت بود که همیشه علمای درجه یک، یک مسجد ساده و آجری کوچولو. شاید دویست، سیصد نفر آدم بگیرد. پر، پر! یک خانمی یک مسجد ساخت. خانم‌ها، بعضی‌ها ارث پدر به شما رسیده است. سنی هم از شما برآمده است، بیایید یک باقیات الصالحاتی، داشته باشید. یک کار خیری کنید. مردها هم همینطور.

7- حضرت خدیجه، همسر نمونه رسول خدا

امشب، شب رحلت خدیجه است. مال کثیر داد خدا به او کوثر داد. «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» (کوثر/1) ما به شما فاطمه دادیم. مال داد، فاطمه گرفت. چه توفیقی؟ خیلی پیغمبر یاد خدیجه می‌کرد. یک روز عایشه گفت: خوب بس است. از او بهترش را خدا به تو داده است. گفت: تو بهتری؟ زمانی که او به من ایمان آورد، هیچ‌کس ایمان نیاورد. تمام اموالش را در راه اسلام داد. نام خدیجه را پیغمبر گرامی داشت. گاهی گوسفند می‌کشت، گوشتش را تقسیم می‌کرد بین زن‌هایی که با خدیجه آمد و شد داشتند. چه دامادی گرفت. دومین فرد هستی، حضرت امیر داماد خدیجه شد.

یک کسی آمد گفت: من داماد خوب می‌خواهم. گفتم: به حضرت خدیجه متوسل شو. به او بگو: خدا به تو داماد خوب داد، یک داماد خوب هم قسمت دختر ما کن. خدیجه خیلی عزیز بود. تمام ثروتش را داد. به پیغمبر گفت: اگر من مردم، مرا در عبای خودت دفن کن. همه‌ی مالش را داد با یک عبای پیغمبر، تجلیل از زن‌ها لازم است. در قرآن دو آیه داریم، هم می‌گوید: از مردها تجلیل کن. «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهیم‏» (مریم/41) یاد ابراهیم را گرامی بدار. زن‌های خوب هم تجلیل کن. «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَم‏» (مریم/16) زن و مرد فرق نمی‌کند. در کمالات زن و مرد دوش به دوش هم هستند. در آیه‌ی 35 سوره‌ی احزاب می‌فرماید: زن و مرد در تمام کمالات دوش به دوش هم هستند. «إِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِمات‏» مرد مسلمان، زن مسلمان، «وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِنات» فرق نمی‌کند، زن با ایمان، مرد با ایمان. «وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتات‏»، مرد متواضع، زن متواضع. «وَ الصَّادِقینَ وَ الصَّادِقاتِ» مرد راستگو، زن راستگو. «وَ الصَّابِرینَ وَ الصَّابِراتِ» مرد صبور، زن صبور. «وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ» مرد خاشع، زن خاشع. «وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ» مرد پول خرج کن، زن پول خرج کن. «وَ الْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ» مرد عفیف، زن عفیف. «أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْراً عَظیماً» (احزاب/35) زن و مرد دوش به دوش هم. همه با هم یکسان هستند. هیچ فرقی نمی‌کند. این هم که زن‌هاگاهی تکلیفشان فرق می‌کند آن هم یک حکمتی دارد. چون زن‌ها مثلاً نه سالگی دخترها باید نماز بخوانند. پسرها پانزده سالگی، می‌گویند: چرا؟ این چرایش روشن است. شاید یکی این باشد. زن‌ها چهل سال یک مشکل دارند. از 12 سالگی شروع می‌شود، تا 52 سال. از 12 سالگی تا 52 سالگی چهل سال یک مشکلی دارند. مشکلشان این است که در این چهل سال، یک چهارم چهل سال نباید نماز بخوانند. اسلام گفته: شش سال زودتر نمازت را شروع کن. این شش سال، چهار سال هم زن‌ها میانگین بعد از مردها زنده هستند. یعنی آدم قبرستان که می‌رود زن‌ها سر قبر شوهرانشان نشستند. ما هروقت مرد بیوه داریم صد تا زن بیوه داریم. مرد بیوه ده تا! زن عمرش طولانی‌تر است. مربوط به ایران هم نیست. کره‌ی زمین، تمام دنیا اینطور است. عمر طبیعی زن چهار سال بیشتر است. چهار سال بعد از شوهرت هستی. شش سال هم زودتر نماز را شروع کن که آن ده سال جبران آن ده سال شود. یک جاهایی هم که تفاوت‌هایی هست حکیمانه است. خدیجه در تاریخ برنده شد. مال زیاد داد، مال کثیر داد، کوثر گرفت. زنان ما می‌توانند خدیجه باشند. خواستگارهای مختلف و پولدار آمدند. فرمود: من می‌خواهم زن پیغمبر یتیم شوم. می‌خواهم زن پیغمبر فقیر شوم. گاهی یک داماد خوب است باید دختر انتخاب کند، این فقیر است، یتیم است ولی آدم است. فلانی خیلی وضع فامیلش خوب است، ماشینش خوب است و خانه‌اش، اما اهل نماز نیست، اهل مشروبات است، رابطه‌های بد دارد. خدیجه خوب انتخاب کرد. برنده شد. خدایا دختر و پسر ما را، زن و مرد ما را در راهی که رضای تو است قرار بده. برای شادی روح حضرت خدیجه سه صلوات بفرستید.  

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

«سؤالات مسابقه»

1- کدام سوره قرآن، درباره همسران کافر و بدکار است؟

1) سوره کافرون

2) سوره مسد

3) سوره منافقون

2- آیه 11 سوره تحریم، چه کسی را به عنوان الگوی مؤمنان معرفی می‌کند؟

1) حضرت مریم

2) همسر حضرت ابراهیم

3) همسر فرعون

3- خداوند، موعظه پدر به فرزند درباره نماز را از زبان چه کسی بیان می‌دارد؟

1) حضرت لقمان

2) حضرت یعقوب

3) حضرت نوح

4- از نظر قرآن کریم، مهم‌ترین دلیل ترک نماز چیست؟

1) رفاه و ثروت

2) غریزه و شهوت

3) تکبّر و نخوت

5- خداوند، کوثر را به چه کسی عنایت نمود؟

1) حضرت زهرا سلام الله علیها

2) حضرت خدیجه سلام الله علیها

3) حضرت مریم سلام الله علیها

Comments (0)
Add Comment