انقلاب- پیامدها

موضوع: انقلاب- پیامدها
تاریخ پخش: 16/11/60

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

«الحمد لله رب العالمین و صلی اللّه علی سیدنا و نبینا محمّد و علی اهل بیته و لعنه اللّه علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین»

1- حسابرسی از خود
سه سال است از رأیی که شما به جمهوری اسلامی داده‌اید می‌گذرد، وارد سال چهارم می‌شویم. بازاری‌ها برنامه‌شان این است که شب به شب به حساب کارهایشان می‌رسند، بالاخره ببینند امروز سود داشتند؟ ضرر داشتند؟ چه دادند؟ چه گرفتند؟ اسلام گفته است سال به سال حسابتان را برسید و ببینید زیاد آوردید، کم آوردید. اگر زیاد آوردید مالیات بدهید، کم آوردید حواستان را جمع کنید و اگر کم آوردید بی تقصیر بوده است یا با تقصیر. اگر بی تقصیر بوده است و خسارتی وارد شده ببینید دلیلش چیست؟ علی‌ای حال انسان باید گاهی به حساب خودش برسد.
یک روایتی هم از امام کاظم(ع) در اصول کافی است که مؤمن خوب آن کسی است که شب به شب که می‌خوابد حساب کند که صبح تا حالا چه کرده است؟ اگر کار خوب کرده است خدا را شکر کند و بخوابد و اگر در روز یک خلافی از او سر بزند از خدا عذرخواهی کند و توبه کند و بخوابد و حدیث داریم روز قیامت کسانی که شب به شب به حساب خودشان می‌رسند، خدا دیگر در روز قیامت از این‌ها حساب نمی‌کشد، می‌گوید این بنده من در دنیا از خودش حساب کشید و کسی که خودش از خودش حساب بکشد دیگر خدا در روز قیامت از او حساب نمی‌کشد. می‌گویم بنشینیم پای حساب، کلاه خودمان را قاضی کنیم، با هم حرف بزنیم، با هم بنشینیم شب حساب کنیم.
2- مقایسه روش قرآنی آموزش و یادگیری
یکی از راه‌های حساب مقایسه است. قرآن روش‌های آموزشی زیادی دارد. حدود صد آیه درباره‌ی روش آموزش در قرآن هست که روش‌های مختلفی را یادآوری می‌کند. این‌ها را ان شاءاللّه یک وقت خواهم گفت. یکی از روش‌های آموزشی قرآن این است که مقایسه می‌کند. مثلاً در خداشناسی مقایسه می‌کند، می‌گوید: «أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ‌ام اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ»(یوسف/39) راستش را بگو، آدم ایمان به یک خدا‌ی یگانه توانای با شعور داشته باشد، بهتر است یا انسان خداهای مختلف بگیرد؟ کدام یک بهتر است؟ درباره‌ی رهبری می‌گوید: «أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدَى‏»(یونس/35) رهبری را که آدم انتخاب می‌کند باید رهبری باشد که خودش: «یَهْدی إِلَى الْحَقِّ» باشد. یعنی مردم را به نور دعوت می‌کند. و این بهتر است یا رهبری که خودش هم گیج باشد؟
درباره‌ی معاد کلاه را قاضی می‌کند، می‌گوید: بنشین! «أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدىً»(قیامت/36) خیال می‌کنی تو رها آفریده شدی؟ «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً»(مومنون/115) خیال می‌کنی عبث و بیهوده آفریده شدی؟ درباره‌ی آموزش می‌گوید: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ»(زمر/9) باسواد و بی سواد یک جور است؟ آن کس که می‌داند با آن کس که نمی‌داند یک جور است؟
«هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورُ»(رعد/16) آیا نور و ظلمات یک جور است؟ خلاصه شاید ده‌ها و صدها آیه در قرآن داشته باشیم که وقتی می‌خواهد یک چیزی خوب به دل بنشیند مقایسه می‌کند. این کار مقایسه را رهبر انقلاب یک بار سال گذشته و یک بار هم امسال انجام داد. یکبار پارسال وضع ما را مقایسه کرد و امسال هم چند شب پیش امام و رهبر انقلاب یک مقایسه‌ای کرد به اینکه آیا رئیس جمهور الآن ما با سلاطین یک جور هستند؟ آیا مجلس ما با مجلس زمان شاه یک جور است؟ و یک مقایسه‌ای بین مجلس و دولت و شورای نگهبان کرد. من می‌خواهم به دنبال بیانات امام که در یک قسمت‌هایی مقایسه کرد، قدری هم در موراد دیگر مقایسه کنم. می‌گویند «فان الاشیاء تعرف باضدادها» (بحارالانوار،ج69،ص292) مثلی آخوندی وجود دارد که شاید غیر آخوندها هم این مثل را بگویند. قدکوتاه وقتی پیداست، که قدکوتاه، کنار یک قد بلند راه برود. ما می‌خواهیم چند تا چیز را کنار هم بگذاریم.
«هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورُ» آیا اعمی و بصیر یک جور است؟ نور و ظلمات یک جور است؟ «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ» مؤمن و فاسق یک جور است؟ قرآن از این آیه‌ها بسیار دارد که با وجدان انسان حرف می‌زند. مخاطب قرآن وجدان انسان است. حالا ماهم یک قدری می‌خواهیم مقایسه کنیم. مقایسه‌ی فرهنگ، مقایسه فرهنگ دیروز و فرهنگ امروز، مسجد دیروز و مسجد امروز، سیاست دیروز و سیاست امروز. زن دیروز و زن امروز و از این قبیل مقایسه‌ها. و در مجموع می‌خواهم از طریق مقایسه به بررسی گوشه‌ای از آن چه به آن رسیده‌ایم بپردازم.
3- مقایسه وضع فرهنگی فعلی با آنچه در گذشته بودیم
از نظر مقایسه‌ی فرهنگی می‌توان به مقایسه تعداد مدارس پرداخت، آیا آن مقدار مدرسه‌ای که در جمهوری اسلامی ساخته شده است با آن مقدار که در 35 سال سلطنت شاه ساخته شد یک اندازه است؟ نهضت سوادآموزی چندصدهزار نفر را با خواندن و یاد گرفتن آشنا کرد؟ درباره تیراژ کتاب‌های سودمند، شما هیچ می‌دانید چه غوغایی است؟ سابق کتاب‌های مرحوم مطهری هزار جلد چاپ می‌شد، الآن کتاب‌های شاگردهای مطهری هم گاهی در سطح 300 هزار جلد چاپ می‌شود.
آمدن قرآن در صحنه از مواردی است که قابل مقایسه است. در گذشته کجا در مدرسه‌ها قرآن بود؟ آیا در دبیرستان‌ها قرآن بود؟ آیا در رادیو و تلویزیون قرآن بود؟ این‌ها کارهای فرهنگی است. برگزاری نماز در مدارس یکی دیگر از موارد قابل قیاس است. امروز مدرسه‌ای نیست که نمازخانه نداشته باشد. زیاد شدن کتابخانه‌ها نیز از مواردی است که قابل توجه است. در هر مسجدی که می‌روی در کنار مسجد، کتابخانه است، مسجدهای بزرگ، کتابخانه‌های بزرگ دارد. در خانه‌ی هر جوان که می‌روی کتاب‌های مذهبی مفید، کتاب‌هایی ازدانشمندان وجود دارد. آیا کتاب‌های درسی نسبت به زمان شاه تغییر نکرده است؟ این‌ها را انسان باید بنشیند و حساب کند. ما دو سه سال از انقلابمان می‌رود، چه کرده‌ایم؟ در بعد فرهنگی، ساختن مدرسه‌ها، پیداشدن نمازخانه، پیداشدن کتابخانه، زیاد شدن کتاب خوان‌ها، بالا رفتن تیراژ کتاب‌ها و. . . این‌ها یک سری کارهایی است که در بعد فرهنگی انجام شده است. به وسیله شعارهایی که به در و دیوار می‌نوشتند با مدرس‌ها، با کاشانی‌ها، با این‌هایی که در مقابل استبداد قد علم کردند آشنا شدیم. عکس و پوسترهایی که زمان شاه به در و دیوار بود چه عکس‌هایی بود؟ والآن چه عکس‌هایی هست؟ عکس‌ها همه عکس‌های تخدیری بود. عکس‌های هنرپیشه‌ها و رقاصه‌ها بود، جامعه رابه قول امام، مسموم کرده بودند و همه به سوی رقاصی پیش می‌رفتند. الان قدم به قدم که انسان راه می‌رود هر چند متر عکس یک شهید می‌بیند. دیدن عکس کسی که خونش را برای ملت داده است. رقاصه خون ملت را می‌مکد و شهید خون به ملت می‌دهد. در و دیوار ما، شعار ما، کتابخانه‌ی ما، عوض شد و این‌ها را نباید انسان نادیده بگیرد. نگویید ما می‌دانیم، همه می‌دانیم و با این حال باز هم باید گفت.
اگر یادتان باشد گفتم مثل بعضی از ما، مثل همان زغال است. گفتم یک کسی رفت زغال بخرد، گفت: زغال کیلویی چند است؟ گفت: چه رقم زغال می‌خواهی؟ زغال یک نفره کیلویی چهار تومان و زغال دو نفره کیلویی دو تومان است. این مشتری نفهمید زغال یک نفره چیست؟ و زغال دو نفره چیست؟ گفت آقا من نفهمیدم غرض شما چیست؟ گفت یک رقم زغال یک نفره داریم که گران و کیلویی چهار تومان است، زغال یک نفره را وقتی روشن کردی تا آخر خودش می‌سوزد. یک نوع زغال هم داریم که دو نفره است. یعنی وقتی روشن کردی و روی قلیان گذاشتی یک نفر هم باید تند باد بزند. یعنی یک لحظه اگر او را باد نزند خاموش می‌شود، این زغال ارزان و کیلویی دو تومان است. بعضی از ما زغال یک نفره هستیم و تا آخر می‌سوزیم، یعنی وقتی فهمیدیم دیگر می‌فهمیم، بعضی‌ها هم زغال دونفره‌اند دو روز بادشان نزنی خاکستر می‌شوند. این است که قرآن دائم می‌گوید: «وَ اذْکُرُوا» یادت نرود. خیلی «وَ اذْکُرُوا» در قرآن داریم. مثل این است که خدا باد بزن دست گرفته و مدام ما را باد می‌زند که یادت نرود. فرهنگ ما عوض شد، مسجدهای ما عوض شد. چند نفر در مسجد می‌رفتند؟ چه می‌کردند؟ در مسجد 10 نفر پیرمرد 50 سال به بالا می‌رفتند و عملشان فقط عبادت بود، مسجدها هیچگونه حرکتی نداشت. آیا مسجد الآن با مسجد زمان قبل یک جور است؟ مسجدها را مقایسه کرده‌اید؟ از پخش کوپن نفت و گاز گرفته تا بسیج، تا امداد به جبهه، تا رأی ریزی و همه قابل مقایسه است. الان مسجد وارد صحنه شده است. در مسجد کارهای سیاسی، اجتماعی، محلی، انقلابی، نظامی و در مجموع همه‌ی کارها در مسجد انجام می‌شود. آیا مسجد زمان ما با آن مسجد یکسان است؟
4- مقایسه روابط سیاسی قبل و بعد از انقلاب
در مقایسه سیاست، رابطه ما با چه کسی بود؟ و الآن رابطه ما با کیست؟ خط آمریکا با خط امام یک جور است؟ رابطه با آمریکا با رابطه با فلسطین یک جور است؟ حمایت از آفریقای جنوبی با حمایت اسرائیل یا حمایت از مجاهدین افغان یک جور است؟ اخراج مستشاران با بودن مستشاران یک جور است؟ تضعیف آمریکا یا ترسیدن از آمریکا یک جور است؟ حاکم شدن سیاست غربی با حاکم شدن سیاست نه شرقی و نه غربی یک جور است؟ تأثیر گذاشتن انقلاب در منطقه یا ژاندارم آمریکا بودن یک جور است؟ ایران چشم و چراغ برا‌ی کشورهای مستضعف و کشورهایی که می‌خواهند حرکت کنند، بشود. آیا چشم و چراغ شدن ایران با این که ایران ژاندارم آمریکا بشود یک جور است؟ معرفی اسلام کنونی با معرفی اسلام زمان شاه یک جور است؟ قطع رابطه با اسرائیل یا فروش نفت به اسرائیل یک جور است؟
5- حضور مردم در صحنه از برکات انقلاب
حضور مردم در صحنه هم قابل قیاس است. روز 12 فروردین، روزی است که شما برای اولین دفعه در صحنه آمدید، دو سه سال است که جمهوری اسلامی شده است و تا به حال چند دفعه از شما پرسیده‌اند که نظر شما چیست؟ رژیم شاهنشاهی سال‌ها بر شما حکومت کرد و نگفتند تو می‌گویی چه؟ اما دو سه سال است که اسلام آمده و در این دو سه سال چند بار از شما پرسیده‌اند که چه می‌گویی؟ رأی به جمهوری اسلامی بدهیم یا ندهیم؟ شاهنشاهی یا اسلامی؟ روز 12 فروردین روزی بود که با شما مشورت کردند. آیا مشورت کردن با مردم، با استبداد بر مردم یکی است؟ مگر از شما نپرسیدند رأی شما درباره‌ی جمهوری چیست؟ مگر از شما نپرسیدند خبرگان به نظر شما چه کسانی هستند؟ مگر از قانون خبرگان نظر شما را نپرسیدند؟ مگراز شما درباره‌ی رئیس جمهور نپرسیدند؟ مگر درباره‌ی وکیل مجلس از شما نمی‌پرسند؟ درباره‌ی کدام یک ازمسائل مملکتی است که از شما نمی‌پرسند؟ مگر در کارخانه‌ها و در مدارس و در بسیاری از صحنه‌های کوچک و بزرگ از شما نمی‌پرسند که تو چه می‌گویی؟ مگر رأی نمی‌گیرند؟ آیا این یک جور است؟
بودجه‌ای که الآن خرج وکیل‌ها و نمایندگان می‌شود با بودجه‌ای که زمان شاه خرج می‌شد یکی است؟ آیا غذایی که الآن در مجلس، وکیل‌های شما می‌خورند با بودجه‌هایی که خرج می‌شود یک جور است؟ مقدار مصرف در این زمان با مقدار مصرف در زمان شاه یک جور است؟ حاکمیت فقیه و اسلام شناس با حاکمیت استبداد یک جور است؟ ما زمان شاه، مدیر کل‌های عجیب و غریبی داشتیم، یکی از دبیرها می‌گفت واجب الحج شدم، پیش رئیس فرهنگمان رفتم که مرخصی بگیرم، رئیس فرهنگ گفت که حالا بگذار مدرسه‌ها تعطیل بشود بعد مکه برو، گفتم آقا فصل حج حالاست! گفت خوب تو عقب بینداز. این خیال می‌کرد مثلاً تابستان هم می‌شود حج برود. رئیس فرهنگ زمان شاه بعضی هایشان بودند که اصلاً نمی‌دانستند ماه ذی الحجه یعنی ماهی که باید مراسم حج را انجام داد، چه وقت است. اطلاعات مذهبی‌شان مثل قصه‌ی خیبر است که حتماً شنیده‌اید؟ می‌گویند یک بازرسی سر کلاس آمد و خواست شرعیات بپرسد، به بچه‌ها گفت در خیبر را چه کسی کنده است؟ گفتند والله اگر هم کنده‌اند ما اطلاعی نداریم، رفت به رئیس مدرسه گفت، رئیس مدرسه در جوابش گفت: آقا مطمئن باشید بچه‌های ما در خیبر را نمی‌کنند. آخر نفهمیدند خیبری بوده است، جنگی بوده است، چه جنگ حساسی بوده است. حالا این یا واقعیت دارد یا لطیفه‌ای است که درست کرده‌اند. اما اگر هم لطیفه باشد نمونه‌های مثل این زیاد بوده است. بنابراین بهتر این است که اگر ما خواسته باشیم بفهمیم که در جمهوری اسلامی رأیی که دادیم به کجا رسیده است، بد نیست مقایسه‌ای بکنیم. حاکمیت غرب، حاکمیت فقه، خط آمریکا، خط امام، نفوذ مستشاران، اخراج مستشاران، رسوا شدن چهره‌های ملی گرا، چه آدم‌هایی را ما در دو سه سال پیش آدم‌های خوبی می‌دانستیم و انقلاب چقدر خدمت کرد در این که شناخت به مردم داد. وجود بنی صدر نعمتی بود، نعمت بزرگ که آمد مشتش باز شد و رفت. اگر برا‌ی هر ایرانی می‌خواستند یک کلاس سیاست بگذاردند حل نمی‌شد. شهادت‌ها هم نعمت بود. اگر مرحوم شهید مظلوم بهشتی می‌خواست یکی، یکی با مردم ایران تماس بگیرد که مجاهدین خلق چه جورآدمی هستند یا بنی صدر و خط بنی صدر چه خطی است؟ اگر شهید مظلوم می‌خواست یکی یکی صحبت کند و هر انسان را می‌گفتیم به طور متوسط یک ربع باید بهشتی با او صحبت کند تا این روشن بشود 10 میلیون طرفداری که بنی صدر داشت میلیون یک ربع می‌شد. بهشتی دو سه برابر عمرش سن داشته باشد تا یک ربع، یک ربع ثابت کند و دیدیم که چه جوری با یک جریان مردم آشنا شدند. بنابراین صدور انقلاب، رابطه با مستضعفان، قطع رابطه با اسرائیل، آمدن مردم در صحنه و پای صندوق‌های رأی، گرفتن خطوط از قرآن، حاکمیت فقه، اخراج مستشاران، تضعیف آمریکا، رسوا شدن چهره‌های ملی، این‌ها همه گوشه‌ای از آثاری است که ما در بعد از پیروزی شاهد آن‌ها هستیم. یک مقایسه بکنیم بین نسل امروز و نسل دیروز و ارتش دیروز و ارتش امروز و زن دیروز و زن امروز، بیاییم مقایسه بکنیم.
6- مقایسه میان نسل امروز و نسل دیروز
نسل امروز تعهدش چگونه شده است؟ مسئله به جایی رسیده است که امام اسمش را معما گذاشت! معما چیزی است که باید حل کنند، امام در این نامه تشکری که برای ارتش و سپاه و فرماندهان نوشت فرمود: بیایید حل کنید، جامعه شناس‌ها، سیاستمدارها، قلم دارها، بیایید حل کنید مسئله‌ی تعهد مردم واقعاً مشکل شده است. همین که می‌گویند در جبهه خون می‌خواهیم، یک نفر به مسجد می‌رود که دعا می‌کند، یک نفر در صف خون می‌رود و خون می‌دهد. یکی غذا می‌دهد، یکی خودش جبهه می‌رود، یکی پشت جبهه کمک می‌کند.
تعهد مردم، مسئله‌ی بسیار مهمی است. مردم در برابر بی تفاوتی متعهد شده‌اند. و در مقابل بی هدفی هدف دارند.
محفوظات مردم چه شده است؟ ما اگر زمان قبل جوان‌های ایران را در یک سالن جمع می‌کردیم و می‌گفتیم هر کس که می‌خواهد برود باید دو بیت شعر بخواند، همه شعر عشقی می‌خواندند. در هر دبیرستانی اگر رئیس دبیرستان در را می‌بست و می‌گفت هر کس می‌خواهد از دبیرستان بیرون برود باید بیت شعر بخواند، همه موقع بیرون رفتن شعر عشقی می‌خواندند. دانشگاه برایمان وسیله رسیدن به پول شده بود. الآن وقتی یک دانشجو می‌پرسد، دانشگاه‌ها چه وقت باز می‌شود؟ دانشجوی دیگر می‌گوید: اگر دانشگاه می‌خواهی بروی، الآن جنوب و غرب ایران دانشگاه است. اگر می‌خواهی چیزی بفهمی، فهم آنجاست. وقتی در جبهه از بچه دبیرستانی می‌پرسی: شما که آمدی جبهه درست را چه می‌کنی؟ سرش را پایین می‌اندازد و با کمال بی اعتنایی می‌گوید: ما فعلاً باید این عراقی‌ها را بیرون کنیم، بعداً می‌رویم و درس می‌خوانیم. دشمن را باید بیرون کنیم و بعد درس بخوانیم. من نمی‌توانم در دانشگاه درس بخوانم در حالی که مرز کشورم را گرفته‌اند. من نمی‌توانم درس بخوانم در حالی که در مملکت من آمده‌اند، هدفت چیست؟ آیا هدفت نمره است! من کار به نمره ندارم، هدفم خداست. محفوظاتت چیست؟ دعا!
از شیراز به اصفهان می‌آمدم، دو سه تا از این برادرهای جوان حزب اللهی هم در ماشین ما بودند، شب جمعه بود. به من گفتند: آقای قرائتی دعای کمیل را بخوان، گفتم من حفظ نیستم. آن جوان گفت پس من که حفظ هستم، می‌خوانم. خدا مرحوم حاج آقا حسن بهشتی رحمت کند، ایشان هم تشریف داشتند. خلاصه‌اش یکی از این حزب اللهی‌ها شروع به خواندن دعای کمیل از حفظ کرد. من به جای این که به دنبال او بخوانم، از خجالت خیس عرق شدم، این جوانی که در آن زمان آن شعرها را می‌خواند، الان دعای کمیل می‌خواند. من آخوندی که 15 سال است آخوند هستم، خجالت کشیدم. محفوظات چه شده است؟ جوانی در قنوت نمازش داشت بین خودش و خدا زمزمه می‌کرد که: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ حِزْبِکَ» (بحارالانوار،ج87،ص187) خدایا مرا از حزب خودت قرار بده! «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ جُنْدِکَ» (بحارالانوار،ج87،ص187) خدایا مرا از لشکر خودت قرار بده! (البته او توجه نداشت که من گوش می‌دهم) محفوظات بچه‌ها که شعرهای عشقی بود تبدیل به مناجات با خدا شده است. اصلاً آرزوها عوض شده است. قبلاً وقتی می‌گفتی آرزویت چیست؟ و اگر یک صندوق کنار خیابان می‌گذاشتند و به جوان‌ها می‌گفتند: هر کس هر آرزویی بنویسد و در صندوق بیندازد بیش‌تر جوان‌ها چه می‌نوشتند؟ ولی الآن آرزوها چیست؟ کتاب‌هایی که مطالعه می‌کردند چه کتابهایی بود؟ عشق به چه کسی می‌ورزیدند؟ و حالا به چه کسی عشق می‌ورزند؟
این خون که در رگ ماست *** هدیه به رهبر ماست
عشق را می‌بینید؟ راست هم می‌گویند. عشق به ولی خدا با عشق زمان شاه تفاوت پیدا کرده است. مطالعه‌ی کتاب‌های مطهری، با مطالعه‌ی زن روز زمان شاه تفاوت پیدا کرده است، آرزوهای شهوتی با آرزوهای شهادت، محفوظات عشقی با محفوظات دعا، هدف خدا، با هدف دنیا، تعهد، با لا ابالی گری و هزاران مثال از این نوع مقایسه‌ها. . . آیا این انقلاب نیست؟ ! روز 12 فروردین رأی به جمهوری اسلامی دادید، دستتان درد نکند. این تغییرات هم مزد آن است. این‌ها مزد رأیی است که شما به انقلاب داده‌ای.
7- مقایسه میان ارتش امروز و ارتش دیروز
و اما برویم سراغ ارتش و ببینیم ارتش در چه وضعی است؟ ارتش را بررسی کنیم. ارتش دیروز هدفش چه بود؟ اصالت داشت یا دکور بود؟ قدرت داشت یا نداشت؟ پشتوانه‌اش چه کسی بود؟ فرمانده‌اش چه کسی بود؟ مقایسه کنیم و ببینیم این رأیی که شما روز 22بهمن دادی به چه کسی رأی دادی؟ الان ارتشی داریم که هدفش خداست. اصالت دارد. زمان شاه ارتش دکور بود. قدرت ارتش الآن بیش از زمان شاه است. فرماندهان گفتند ما طرح‌هایی در دانشکده‌ی افسری خوانده بودیم که بسیاری ازآن‌ها طرح‌های آمریکایی بود، زمانی که خواستیم این طرح‌ها را در جنگ پیاده کنیم، شکست خوردیم و هر طرحی را خود فرماندهان ایرانی طراحی کردند، و طرح‌هایی بود که از مغز ایرانی بود، موفق شد و طرح‌هایی که از پیش ساخته در دانشگاه افسری یاد گرفته بودند، بسیاری از آنها شکست خورد و این کلامی از بعضی فرمانده هان در جبهه است. قدرت الآن ارتش بیش از سابق است. پشتوانه‌ی ارتش مردم است. امروز اگر یکی از فرماندهان ارتش یک پیامی بدهد، چند میلیون دنبالش می‌روند و ارتش ما پشتوانه مردمی دارد. ارتش سابق فرمانده‌اش شاه بود، حالا فرمانده‌اش امام است. فرماندهی در گذشته ارثی بود و بعد از شاه ولیعهد فرمانده بود، الآن ارثی نیست. سابقاً فرمانده قدرت مطلق داشت، الآن فرمانده کل قوا قدرت مشروط دارد. مشروط به این است که «صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِه»(تفسیرالإمام‏العسکری، ص‏299) الآن فرمانده ما فرمانده‌ای است که اگر یک خلاف بکند دیگر نمی‌تواند فرمانده کل قوا باشد و دیگر نمی‌شود از او تقلید کرد. مرجع تقلید و امام، فقیه، اگر گناه علنی بکند از عدالت خارج می‌شود. از عدالت که افتاد نه این که دیگر فرمانده نیست، امام نیست، مرجع تقلید نیست، اصلاً پیش نماز هم نمی‌تواند باشد. اسلام این قدر ظریف است که با یک گناه از تمام موقعیت‌ها می‌افتد و این دقت است که به پیغمبر می‌گوید: «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ»(زمر/65)‌ ای رسول اکرم، پیش من خیلی عزیزی، اما اگر مشرک بشوی سقوط می‌کنی. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاویلِ»(حاقه/44) به تو بگویم نزد من خیلی عزیزی اما اگر یک قدری منحرف بشوی شاهرگت را می‌زنم. فرمانده کل قوا باید مو به مو در مرز خدا باشد.
این چیزهایی است که قابل مقایسه است. فرمانده در مرز هوی و فرمانده در مرز خدا، داشتن پشتوانه مردمی و نداشتن پشتوانه مردمی، قدرت داشتن بعد از یک سال و نیم جنگ(که تازه این قدرت زیاد هم شده است) اصالت داشتن در مقابل دکور. داشتن فرمانده خدایی در مقابل فرمانده هوایی و. . . این‌ها مسایل بسیار مهمی است.
8- مقایسه میان زن امروز و زن دیروز
زنان امروز ما در چه وضعند؟ امسال زنان ما چه مقدار از لباس‌های نو به خاطر فرمان امام دست کشیدند؟ البته در هر شهری آدم‌هایی هستند که اگر تمام مردم دنیا بالا و پایین بروند، این‌ها دست از تجملشان برنمی دارند. این‌ها نرِس هستند، به این معنا که هیچ خورشید و آفتابی این‌ها را نمی‌رساند. درست است که بگوییم این‌هایی که الآن حجاب دارند، زور حکومت اسلامی و حاکمیت حزب الله است که چادر سر کرده‌اند و روسری پوشیده‌اند، البته بعضی اینطور هستند، و این یک واقعیت است، ولی خیلی از اینها با شعور هستند و فهمیده‌اند. بعضی از اینها واقعاً خسته شده بودند. یک عمر کار می‌کرد، و نصف حقوقش را خرج دکور و ظاهر خودش می‌کرد و خیلی‌ها آثار بی بند و باری را فهمیدند.
ثمرات بی بند و باری چه بود؟
1- تحریک کردن مردم 2- سوء قصد 3- فحشاء 4- زنا 5- اولاد سرراهی 6- فرار کردن از خانه 7- امراض روانی 8- خودکشی 9- دیگر کشی10-زیاد شدن آمار طلاق 11- متزلزل شدن پیوندهای خانوادگی 12- به هم خوردن نامزدی 13- دختران ربوده شده و. . .
این‌ها همه از آثار بی حجابی بود و زمانی که جمهوری اسلامی آمد به همراه خود «تَمْشی‏ عَلَى اسْتِحْیاءٍ»(قصص/25) را آورد. راه رفتن از روی عفت را آورد. آیا زن‌ها عوض نشدند؟ زنی که برای یک فرم لباس گریه می‌کرد، حالا شهید می‌دهد و گریه نمی‌کند. آیا این زن عوض نشده است؟ ازدواج‌ها چگونه شده است؟ پیغمبر 1400سال پیش فریاد می‌زند که بهترین زن، زنی است که زیبا باشد و مهرش کم باشد، آیا زن ممکن است زشت است و مهرش کم باشد. «أَفْضَلُ نِسَاءِ أُمَّتِی أَصْبَحُهُنَّ وَجْهاً وَ أَقَلُّهُنَّ مَهْراً»(کافى، ج‏5، ص‏324) پیغمبر می‌فرماید بهترین دختر، دختری است که شکلش خوب و مهرش کم باشد. یعنی نگوید چون زیبا هستم پس باید مهرم زیاد باشد. 1400 سال بود که مهریه‌ها مدام به طور تصاعدی بالا می‌رفت، الآن ازدواج زمان امروز با ازدواج زمان سابق قابل قیاس است؟ آیا شرکت در جامعه‌ها مثل گذشته است؟ آیا زن‌هایی که الان در 22 بهمن در راهپیمایی شرکت می‌کنند با زن‌هایی که زمان شاه بیرون می‌رفتند، فرم بیرون رفتنشان یکی است. آیا هدف بیرون رفتنشان با هدف بیرون رفتن زمان شاه یکی است؟ آن چه زمان شاه در بیرون از خانه می‌گفت و آنچه امروز در خیابان می‌گوید یکی است. آرزوهایش، فرمش و. . . این‌ها خیلی مهم است. این رأیی که شما در صندوق‌ها انداختید خیلی برکت دارد. چون این رأی آرزوی شهدا بود. آنها با دعا رأی را می‌انداختند. آنها با اشک رأی می‌انداختند. آنها با عشق، رأی می‌انداختند. احیانا اگر زمان شاه رأی‌هایی هم بود، رأی‌های دکوری بود. برادرهای کارگر را به اجبار پای صندوق می‌بردند. من خودم بچه‌ی کاشانم، یادم است که زمان شاه، کارگرهای کاشان را چگونه می‌بردند و از ایشان رأی می‌گرفتند. رأیی که الآن می‌دهند در آن هیچ اجباری وجود ندارد. هر کس رأی می‌دهد، آزادانه رأی می‌دهد. علی‌ای حال این رأی شما این ثمرات را داشت. اما‌ ای امام فدای دلت شوم که تو این شهدا و این سختی‌ها و این مشکلات را می‌بینی، و با این وجود برخی چیزهایی می‌گویند(می گویند زمان شاه بهتر از حالا بود) که قلب امام به درد می‌آید. پیغمبرها چه کردند که انقلاب اسلامی نکرده است؟ بنشینیم و حساب کنیم. کاری که پیغمبرها کردند و جمهوری اسلامی نکرده چه بوده است؟
9- مقایسه میان کار پیامبران و جمهوری اسلامی
به طور خلاصه کار انبیا را از روی قرآن می‌نویسم و بعد مقایسه می‌کنیم که ببینیم جمهوری اسلامی این کارها را چند درصد انجام داده است؟ می‌فرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت»(نحل/36) به تحقیق در هر امتی یک نفر رسولی را برای دو هدف مبعوث کردیم، اول اینکه به مردم بگویند بندگی خدا را بکنید و از طاغوت دوری کنید. اجتناب از طاغوت و بندگی حق دو هدف اصلی رسالت تمام پیامبران بود. آیا در جمهوری اسلامی بندگی حق نمی‌شود؟ آیا این بندگی بیش‌تر از گذشته نیست؟ آیا در حال حاضر از طاغوت اجتناب نمی‌شود؟ الآن بهانه‌هایی را که می‌گیرند واقعیت این است که خیلی‌ها وارد نیستند. وقتی فلان مجسمه را می‌خواستند بشکنند، یا آرامگاه رضاشاه را می‌خواستند خراب کنند، برخی می‌گفتند چرا آرامگاه را خراب می‌کنید؟ این‌ها سنگ هایش ارزش دارد. این ساختمان از پول ملت ساخته شده است. خیلی چیزها از پول ملت ساخته شده است و باید خراب بشود. شما اگر حضرت موسی را می‌دیدید چه می‌گفتید؟ حضرت موسی فرمود: «لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفاً»(طه/97) این آیه قرآن است. سامری یک نفر بود، حضرت موسی به کوه طور رفت که عبادت کند و برگردد. از نبود حضرت موسی، سامری استفاده کرد، طلاهای زن‌ها را گرفت و یک گوساله ساخت. حضرت موسی وقتی برگشت دید مردم گوساله پرست شده‌اند. حضرت موسی فرمود: این گوساله‌ی طلایی را آتش می‌زنم و خاکسترش را به دریا می‌ریزم. شما اگر در آن زمان بودید، می‌گفتید: آقا طلا مثقالی فلان تومان است! ! ! چرا حضرت موسی طلا را آتش زد؟ طلایی که گوساله شود باید آتش بگیرد. خیلی دلت نسوزد. الآن اگر آن طلاها آتش نمی‌گرفت هر ذره‌ای از آن طلاها را بر می‌داشتند و در موزه‌ای می‌گذاشتند و می‌گفتند این ذرهای آن گوساله است. مثل الآن که یک مو را برمی دارند و به حق یا به ناحق می‌گویند این موی پیغمبر است. طلایی که مردم را اغفال کرده باید آتش بگیرد. مگر با پول منافقین مسجد ضرار ساخته نشد؟ منافقین پول روی هم گذاشتند، جان کندند و مسجد ضرار را ساختند. اما پیغمبر مسجدشان را خراب کرد. آتش زد و آن منطقه را زباله دان کرد. گاهی باید قلع و قمع کرد. مؤسسه‌ای که طاغوت را در افکار مردم زنده می‌کند، آن مؤسسه اگر یک میلیاردها هم خرجش شده است به دلیل این آیه 97 سوره طه، باید از بین برود. در هر زمان طلا گران ترین چیز بوده است. گوساله‌ی بزرگ درست شد، حضرت موسی گفت: آتش می‌زنم و خاکسترش را هم به دریا می‌ریزم تا خوب طاغوت زدایی بشود. کار موسی را ما نکردیم؟ البته نمی‌خواهم بگویم در جمهوری اسلامی خلاف نشده است. چون من اگر خودم هم توجه به یک سری خلاف‌ها و به یک سری حق و ناحق‌ها نداشته باشم، این خیانت است. نمی‌خواهیم بگوییم نقص نیست، کوتاهی شده، کم کاری شده، بد کاری شده، کج کاری شده، تصفیه‌ی ناحق شده، ممکن است مصادره شده باشد. ممکن است شلاق ناحق زده شده باشد. هر چه نقطه ضعف است، اگر حق باشد قبول می‌کنیم. اما مسئله این است که باید این کمبودها را چند درصدی حساب کرد. امام مسئله این است که باید به حق عمل بشود. اگر خواستید حکم خدا صددرصد عمل بشود، باید مردم آزادی باشند. مثل زنبور عسل، زنبور عسل صد در صد عسل می‌دهد. گاو ماده صد در صد علف که می‌خورد شیر می‌دهد. دختر که به دنیا می‌آید بزرگ که می‌شود صد در صد رشدش با پسر فرق می‌کند. اگر می‌خواهید یک چیزی صد در صدی باشد، پس باید از روی غریزه باشد. ما نمی‌خواهیم یک چیزی صد در صد باشد. در هیچ زمانی حتی در زمان پیغمبران، قانون خدا صد در صد عمل نشده است. توقع صد در صد نداشته باشید، اگر خدا می‌خواست حکم خدا صد در صد عمل بشود، شهوت را از مردم می‌گرفت، آزادی را هم از مردم می‌گرفت و همه چیز را اجباراً قرار می‌داد. مثل این که زمین صد در صد در حال گردش است. اگر می‌خواهی کاری صددرصد باشد، یعنی عمل مردم باید عین عمل زمین باشد. اما اگر آزادی مطرح است، عمل به قانون چند درصدی است. حال اگر بناست چند در صد پیاده بشود، آیا در این چند درصدها موتور مکتب از همه موتورها قوی‌تر است؟ یعنی اگر شما اسلام را از روی جمهوری برداری چند در صد می‌توانی جامعه را پیش ببری؟ اگر شما امام را از مردم کنار بگذاری و به مردم بگویی که به جبهه بروید، اگر همه‌ی روشنفکرها و همه‌ی سیاستمدارها پیام بدهند، هیچ مادری بچه‌اش را به جبهه نمی‌فرستد، این مادر بچه‌اش را فقط به عشق خدا می‌فرستد. پس حکم خدا اگر بناست چند درصد عمل بشود، به مکتب و به رهبر است. اگر زور مکتب و رهبر نباشد، چنین جامعه‌ای پیش نخواهد رفت. نمونه بسیاری از آن را هم دیده‌ایم. مکرر گفته‌ام، زیمباوه کشوری است که چندین سال است که در حال انقلاب است، چون مکتب حاکم نیست و رهبرش عادل نیست، نتوانسته به مقصود خود برسد. و در همه جا همینطور است. بنابراین توقع ما این نیست که قانون خدا صددرصد عمل بشود که اگر بنا بود قانون خدا صد در صد عمل بشود، خداوند انسان را به اجبار فرمانبر خویش می‌آفرید. قرآن می‌گوید: «لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمیعاً»(رعد/31) قرآن می‌گوید: اگر می‌خواستیم همه‌ی مردم را جبراً هدایت می‌کردیم که هیچ کس جرأت کج روی نداشته باشد. بنابراین عمل صددرصد نخواهید. خدا خواسته است که مردم با آزادی باشند.
حالا در مملکت ما با وجود این آزادی عمل و اطاعت چند درصد است؟ بنابراین انبیا آمدند «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»(نحل/36) الآن عبادت هست، اجتناب از طاغوت هم هست. انبیا برای آزادی آمدند. «فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنی‏ إِسْرائیلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ»(طه/47)‌ ای فرعون! بنی اسرائیل را آزاد کن و این همه بنی اسرائیل را را عذاب نده. آیا جمهوری اسلامی به مردم آزادی نداد؟ آیا جمهوری اسلامی برای ما آزادی نیاورد؟ در کدام مکتب انتقاد واجب است؟ در دین ما انتقاد و نهی از منکر واجب است. در هیچ مکتبی انتقاد واجب نیست. البته آزادی‌هایی هم گرفته شد. مثلاً آزادی شهوت(که آزادی نیست و عبودیت است) گرفته شد.
قال علی(ع): «عبد الشهوه أذل من عبد الرق»(غررالحکم، ص‏304) کسی که بنده شهوتش است ذلیل‌تر از کسی است که بنده مردم است. بندگی شهوت بزرگ ترین بردگی هاست.
انبیا آمدند که خرافات را از میان بردارند. «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ»(اعراف/157) انبیاء آمدند که سنگینی‌ها و تجملات را از دوش مردم بردارند. سنگینی یعنی یک سری تجملات و یک سری خرافات را از میان بردارند. آیا جمهوری اسلامی ماخرافات را برنداشت؟ چقدر می‌گفتند که 13 نحس است؟ چقدر موهومات در ذهن و مغز ما بود؟ چه افکار پوچی داشتیم؟ روز عاشورا که می‌شد، وقتی می‌خواستند عزاداری کنند، هیئت حسینی با هیئت ابوالفضل و با هیئت انصارالفلان و با هیئت مهدی، با هم تضاد داشتند و آیا امروز راهپیمایی و هیئت یک میلیونی و چند صد هزار نفری وجود ندارد؟ آیا در زمان شاه مردم با هم اینطور بودند؟ هر کدام یک آرمی، یک پرچمی، یک فریاد و یک شعاری داشتند و این‌ها همه «إِصْر» بود، یعنی سنگین بود. پیغمبرها آمدند برای این که: «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»(بقره/257) ظلمت تفرقه به نور وحدت تبدیل شود و ظلمت جهل جای خود را به نور علم بدهد و ظلمت شرک به نور توحید تبدیل شود. حق مطلب این است که جمهوری اسلامی به حق در خط انبیا قرار دارد. در همین نمازی که می‌خوانیم، می‌گوییم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»(فاتحه/7-6) راه «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» همان راه انبیا است. البته نقطه ضعف هم وجود دارد. امیدوارم شما که پای این بحث نشسته‌اید، با عشق بیشتر به جمهوری اسلامی و با حضور در صحنه و با آشنا شدن با قرآن و حدیث، سعی کنیم کمبودها را جبران کنید و جالب این است که بیشتر آن‌هایی که از جمهوری اسلامی اشکال و ایراد می‌گیرند، کسانی هستند که خودشان برای اسلام کمتر کار کرده و قدم برداشته ‌اند.
با سلام و درود به شهدا و رزمندگان امیدواریم که مسئله‌ی جنگ این روزها با یک شادی و عید عمومی مقرون بشود.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment