انفاق و کمک رسانی -1

موضوع: انفاق و کمک رسانی (1)
تاریخ پخش: 70/01/07

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی والهمنی اتقوی»

1- اهمیت کمک رسانی
در این نیم ساعتی که خدمتتان هستیم، بحث ما درباره‌ی خدمات به مردم است. موضوع بحثمان انفاق، کمک رسانی، کارگشایی، کمک و … است. من دیشب فکر می‌کردم. یک نگاه اجمالی به یک سری برنامه‌های اسلامی که کردم دیدم مثل نخی که در دانه‌های تسبیح هست، نخ انفاق در همه دانه‌های اسلام است. یعنی نماز یک دانه، روزه، حج، جهاد، زکات، خمس، امر به معروف، نهی از منکر اگر فرض کنیم اینها یک دانه است، نخ انفاق در همه اینها غلتیده است. اما نماز! از نماز شروع کنیم. اکثر جاها قرآن می‌گوید «یُقیمُونَ الصَّلاه» می‌گوید: نماز با زکات، حتی امیرالمؤمنین در رکوع چه داد؟ انگشتر داد. امیرالمؤمنین در رکوع بود. سائلی وارد مسجد شد. از مردم کمک خواست. کسی کمک او نکرد. شکایت کرد گفت: خدایا تو شاهد باش! من در مسجد آمدم. از مسلمان‌ها کسی به من کمک نکرد. حضرت امیر در رکوع بود. به فقیر اشاره کرد. در حال رکوع انگشترش را به فقیر داد. یعنی پول دادن به فقیر با نماز مخلوط است. حتی در رکوع! این برای نماز. روزه را بگویم. اگر کسی سی روز روزه بگیرد، اگر شب عید فطر زکات و فطریه او سه کیلو گندم و خرما و جو باشد، ندهد روزه‌اش قبول نیست. روزه هم با کمک به مردم مورد قبول است.
حج! قرآن به همه حاجی‌ها دستور می‌دهد حج که می‌روید یک گوسفند بکشید. «أَطْعِمُوا الْبائِسَ» یعنی از این گوسفندی که در مکه می‌کشید به فقیر بدهید. حالا حکومت سعودی لیاقت نداشتند. به جای سردخانه کوره خریده و گوسفندها را می‌سوزانند. این کار عدم لیاقت وکفایت آنها است. وگرنه قانون قرآن این است. هرحاجی یک گوسفند به نفع محرومین بکشد. «وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقیرَ» (حج/28) این هم برای حج است.
جهاد! هر کجا قرآن می‌گوید: به جبهه برو. قرآن می‌گوید: «وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ» و بعد می‌گوید: «وَ أَنْفُسِهِمْ» (انفال/72) جهاد با مال. زکات پول دادن است. خمس پول دادن است.
امر به معروف و نهی از منکر! قرآن دستور داده است از بودجه زکات یک سهمش را برای جاذبه پیدا کردن نظام اسلامی صرف کنید. «وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ» (توبه/60) یعنی پول خرج کنید تا محبوبیت پیدا کنید. حتی برای کفار! مسلمان‌ها به کفار پول بدهند تا محبوبیت داشته باشند. تا بتوانند آنها را به اسلام دعوت کنند یا از یک سری کارها بازدارند. چه گفتم؟ اگر کسی دولیتر گریه بکند اما وقتی می‌گویی: پول بده. می‌خواهد جان بدهد. می‌گوید: هرچه می‌خواهی روزه می‌گیرم. قرآن هم برایت می‌خوانم. ولی پول برای من مشکل است. کسی پیش یک بازاری آمد. گفت: شما یک خدمت به ما بکن. گفت: چه خدمتی؟ گفت: صد هزارتومان پول با شش ماه مدت به ما بده! گفت: مدت هرچه می‌خواهی می‌دهم. ولی پول نه! حالا هرچه می‌خواهی قرآن برایت می‌خوانم. حرف اولم تمام شد. این یک مورد بود.
2- کمک نکردن به نیازمندان، کمک نکردن به مکتب است
دیشب باز یک حدیثی دیدم. این حدیث برای من تازه بود. یعنی تا به حال نشنیده بودم. این حدیث خلق آدم را تنگ می‌کند. عرض کنم به حضور شما که چون حدیث خیلی حال گیر است به خصوص حال کارمندهای دولت را می‌گیرد، از رو می‌خوانم. این حدیث از امام صادق(ع) است. «قَالَ لِنَفَرٍ عِنْدَهُ» امام صادق به جمعیتی که نزد ایشان بودند، فرمود: «وَ أَنَا حَاضِرٌ مَا لَکُمْ تَسْتَخِفُّونَ بِنَا» چقدر شما من را خوار می‌کنید. امام صادق به شیعیان فرمود: شما من را خوار کردید. «قَالَ فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ خُرَاسَانَ» یک نفر از اهل خراسان که آنجا بود، بلند شد، ایستاد. «فَقَالَ مَعَاذٌ لِوَجْهِ اللَّه‌» گفت: پناه بر خدا! «أَنْ أَسْتَخِفَّ بِک‌» (کافی/ج8/ص102) پناه بر خدا که ما امام صادق را خوار کنیم. ما امام صادق را خوار کنیم. «نفسه بک او بشی من امرک» خدا آن روزی را که ما شما را خوار کنیم نیاورد. خدا نیاورد آن روزی را که مردم خراسان دستوری از دستور شما را کم بشمارند. امام صادق فرمود: «إِنَّکَ أَحَدُ مَنِ اسْتَخَفَّ بِی» (کافی/ج8/ص102) تو خودت از آن‌هایی هستی که من امام صادق را خوار کردی. دو مرتبه گفت: پناه بر خدا! استغفرو الله! این را نفرمایید. «َفَقَالَ لَهُ وَیْحَک‌» فرمود: وای بر تو! «أَ وَ لَمْ تَسْمَعْ فُلَاناً وَ نَحْنُ بِقُرْبِ الْجُحْفَه» (کافی/ج8/ص102) یادت می‌آید که به مکه رفته بودیم؟ نزدیک مکه «الْجُحْفَه» یک کسی پایش درد گرفته بود. به تو التماس کرد. «احْمِلْنِی قَدْرَ مِیلٍ» دو کیلومتر من را با الاغت، با شترت، با اسبت ببر. «وَ اللَّهِ أَعْیَیْتُ» به خدا قسم دیگر پایم طاقت ندارد. دوکیلومتر من را سوار کن. «وَ اللَّهِ مَا رَفَعْتَ بِهِ رَأْسا» سرت را بلند نکردی. یادت می‌آید کسی گفت: من را تا نزدیک این چهار راه ببر؟ اصلا سرت را از روی فرمان بلند نکردی؟ زیر باران بود. پیرمرد بود. مضطر بود. حتی بچه‌اش نیاز به دستشویی داشت. اجازه خواست. یک مقدار پول برای تلفن خواست. یادت می‌آید؟ گفت: یک مقدار من را سوار کن. من دیگر پاهایم توان ندارد. «وَ اللَّهِ أَعْیَیْتُ» به خدا قسم از رمق افتادم. پاهایم دیگر توان ندارد. یک مقدار من را سوار کن. «وَ اللَّهِ مَا رَفَعْتَ بِهِ رَأْسا» سرت را بلند نکردی. «وَ لَقَدِ اسْتَخْفَفْتَ بِه‌» او را سبک کردی. هر کس یک مؤمنی را سبک کند «وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِمُؤْمِنٍ» من امام صادق را سبک کرده است. «وَ ضَیَّعَ حُرْمَهَ اللَّه‌» (کافی/ج8/ص102) حق خدا را ضایع کرده است. چقدر کارمندهای دولت هستند که پشت میز هستند. وقتی به آنها می‌گویی: آقاجان! قربانت شوم این را امضا کن. می‌گوید: برو برگرد! برو! برو! اصلاً سرش را بلند نمی‌کند نگاه به این کند. بعضی از اداره‌ای‌ها کارهای که می‌توانند در دو دقیقه انجام بدهند، طول می‌دهند. کاری ندارد! یک آقایی بالای منبر گفت: همت کنید! صلوات ختم کنید. یک کسی پایین منبر گفت: صلوات که همت ندارد. «اللهم صل علی محمد وآل محمد» این دیگر همت ندارد! این حدیث حدیث تکان دهنده‌ای است. سرش را بلند نکرد. امام صادق فرمود: اگر هر مسلمانی بتواند به یک مسلمان کمک کند، کمک نکند من را خوار کرده است. اگر در بازار یا اداره بتواند کمک کند، کمک نکند، امام صادق فرمود: من را خوار کرده است. خیلی تلخ است. پناه بر خدا! پناه بر خدا! استغفار کنیم. خدایا! تو خود می‌دانی که افراد زیادی از من کمک خواستند. من می‌توانستم کمکشان کنم، اما نکردم. شامل همه‌ی ما می‌شود. خود بنده هم هرچه می‌گویم که بوی نصیحت دارد، این را من خودم هم مبتلا هستم.
یک بچه گریه می‌کرد. یکی از دوستان به او رسید و گفت: چه شده است؟ گفت: می‌خواهم زنگ در خانه را بزنم. اما دستم نمی‌رسد. گفت: خوب من برایت می‌زنم. بچه گفت: نه! من می‌خواهم خودم زنگ را بزنم. زار زار گریه می‌کرد که خودم می‌خواهم زنگ بزنم. ایشان می‌گفت: دل من سوخت! او را بغل کردم. گفتم: تو زنگ بزن. می‌گفت: بچه زنگ را زد. او را به زمین گذاشتم. بعد گفت: بیا با هم فرار کنیم. حالا من هر وقت یک حدیث می‌خوانم باید با هم فرار کنیم.
در نهضت سواد آموزی هم خیلی به من مراجعه کردند که گفتم: وقت ندارم! البته سرم را بلند می‌کنم ولی وقت نمی‌دهم. به هر حال بیایید با هم توبه کنیم. امام زین العابدین در تسبیح یک دعا دارد. می‌گوید: خدایا سید سجاد را بیامرز. کمک رسانی مسئله مهمی است.
ممکن است افرادی پای تلویزیون باشند و بگویند: آقای قرائتی بحث امروز تو به درد ما نمی‌خورد. این را به اداره‌ای‌ها بگو. اداره‌ای هم می‌گوید: برو به پولدار بگو. ما وقتی حرفی می‌زنیم به مشکل می‌خوریم. این می‌گوید: برو به او بگو. او می‌گوید: برو به او بگو. هیچ کس نمی‌گوید: به من بگو. به ما بگو. من ابعاد کمک رسانی را بگویم تا ببینید که همه می‌توانیم یک کارایی داشته باشیم. اینطور نیست که مخصوص یک عده خاصی باشد. یک صلواتی بفرستید.
3- ابعاد کمک رسانی
یکی از ابعاد کمک رسانی این است که کسی حرفی را به یک مسئولی برساند. این خودش یک کمک رسانی است. این سلام صبح بخیر دیگر چیست؟ دیگر الان در همه استانها صبح هست. همین که ناله مردم را به مسولین می‌رساند، این خودش یک کمک رسانی است. چون حدیث داریم کسی که نمی‌تواند به فلان رئیس دست پیدا کند، یک کسی پیدا شود که این ناله را برساند. رسول الله(ص) فرمود: کسی که قدرت ندارد ناله‌اش را به مسئول برساند، یک دستگاه پیدا شود ناله‌اش را به دستگاه برساند. تلویزیون این نقش را دارد. رادیو این نقش را دارد.
گاهی با آبرو! ممکن است کسی پول نداشته باشد. حدیث داریم اگر پول ندارید، آبرو که داری. با آبرویت کمک برسان.
4- آموزش
آموزش! بهترین کمک رسانی این است که بچه‌های خوش استعداد و نابغه و نمره بیست‌ها به بچه‌هایی که نمره ده دارند، کمک کنند. «أَفْضَلُ الصَّدَقَه» بهترین صدقه این است که ماه رمضان یک کسی که می‌تواند قرآن بخواند، به پنج نفر که نمی‌توانند قرآن بخوانند یاد بدهد. شب‌ها قرائت قرآن بگذارند و شبی نیم ساعت قرآن را یاد بگیرند. این بهترین است. «أَفْضَلُ الصَّدَقَهِ أَنْ یَعْلَمَ الْمَرْءُ عِلْماً ثُمَّ یُعَلِّمَهُ أَخَاهُ» (بحارالانوار/ج2/ص25) یاد بگیرید و یاد بدهید. این حدیثی که من برای شما می‌خوانم این صدقه است. منتها این صدقه برای خودم نیست. کتابش را مجلسی، حلی و کلینی نوشته‌اند. رهبر انقلابش هم امام بوده است. شهیدها هم پرپر شدند، ما این وسط مثل جوی هستیم که آ ب را می‌گیرند و می‌رسانند. منتها خدا نکند که جوی سیمانی باشیم. این جوی آب را به مزرعه می‌رساند ولی آب در خودش نفوذ نمی‌کند. آخوندی که عمل نکند، جوی سیمانی یعنی آب را عبور می‌دهد یا لوله آهنی آب را عبور می‌دهد اما در خودش نفوذ نمی‌کند.
5- آشتی دادن
دو نفر با هم قهر هستند. اگر شما آنها را آشتی بدهی، «أَفْضَلُ الصَّدَقَه» از بهترین صدقات این است که آدم دو نفر را که با هم قهر هستند آشتی بدهد. مهلت به بدهکار! بدهکار می‌گوید: ندارم! قرآن می‌گوید: اگر طرف نداشت. آیه‌اش این است. آیه‌ای که می‌گوید: به بدهکار مهلت بدهید. «فَنَظِرَهٌ إِلى‌ مَیْسَرَهٍ» (بقره/280) اگر به طرف گفتی پول را بده! گفت: ندارم. «فَنَظِرَهٌ إِلى‌ مَیْسَرَهٍ» یعنی منتظر باش تا برایش میسر شود. صبر کن تا پولدار شود. چک او را برگشت نزن. اقدام اداری نکن. می‌گوید: ندارم یعنی ندارم! البته اگر هم کسی دارد و ندهد، اگر دارد و نمی‌دهد و طفره می‌رود هر شبی که بخوابد گناه یک دزد را برایش می‌نویسند. اگر داری و ندهی دزد هستی. اما اگر نداری و من به شما فشار بیاورم جرم است. اگر دارد باید بدهد. اگر ندارد طلبکار صبر کند. «فَنَظِرَهٌ إِلى‌ مَیْسَرَهٍ» البته دنبال آن یک آیه دیگر هم هست. «وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا» (تغابن/14) اگر می‌توانی از او نگیر و برای همیشه به او ببخش.
ما خدمت مقامات بالای مملکتی کشوری رفتیم. آن مقام عالی به رییس جمهور آن کشور گفت: شما پول نفت را به ما نمی‌دهی. او هم خیلی قرآن بلد بود. رئیس جمهور آن کشور گفت: چرا پول نفت را نمی‌دهی؟ چه موقع پول نفت را می‌دهی؟ گفت: «فَنَظِرَهٌ إِلى‌ مَیْسَرَهٍ» یعنی جمهوری اسلامی صبر کند تا پولدار شویم. بعد این آقا گفت: خیلی خوب! خواهش می‌کنم بعدش را نخوان. چون بعدش «وَ إِنْ تَعْفُوا» یعنی از او نگیر! تا همینجا بس است. چون بعد «فَنَظِرَهٌ إِلى‌ مَیْسَرَهٍ» می‌گوید: اگر نداری کلش را ببخش! گفت: خیلی خوب! تا اینجا بس است.
6- تبسم کردن
خوش رویی صدقه است. اگر کسی پول ندارد و یک لبخند به یک مسلمان بزند ثواب صدقه را برده است. اینها حدیث است و از خودم نیست. تبسمی که به مردم داری، لبخند شما صدقه است. ارشاد، امر به معروف ونهی از منکر صدقه است. اگر جلوی راه مسلمان‌ها سنگ یا تیغ یا استخوانی بود بر داشتی و کنار گذاشتی، صدقه است. اگر در جاده سنگی بود و آن را برداشتی و کنار گذاشتی این صدقه است. صدقه فقط آن پولی نیست که در قلک می‌اندازیم. یک روز پیغمبر فرمود: هر مسلمانی اینجا یک کار خیری بکند، حضرت فرمود: هر مسلمانی هر روز یک کار خیر بکند، یعنی اگر یک میلیارد مسلمان داریم، روزی یک میلیارد کار خیر انجام شود. یک نفر گفت: آقا! چه کسی طاقت دارد؟ نمی‌شود هر روز کار خیر کرد؟ فرمود: منظور از یک کار خیر «امامتک عزاء» همین جاده آسفالت کردن، خوار از سر راه مردم برداشتن، یک کسی ایستاده است و راه را نمی‌داند. به او می‌گویی: از کدام طرف برود. عیادت مریض، تشیع جنازه، نهی از منکر، جواب سلام صدقه است. حضرت فرمود: وقتی می‌گویم: صدقه بده! نه اینکه پول بده. کار خیر بکنید. خلاصه اینکه اسلام می‌خواهد مسلمان‌ها دست و پا خیر باشند. صبح که از خانه بیرون می‌اید به قصد این نیاید که بروم یک لقمه نان پیدا کنم. بروم یک گره‌ای باز بکنم. منتها اگر کسی گره‌ای باز بکند، خودش هم به نان می‌رسد. یک وقت می‌گویند: آقای قرائتی! شما چرا به منبر می‌روید؟ می‌گویم: والله خرج زن و بچه دارم. یک وقت می‌گویند: چرا به منبر می‌روی؟ می‌گویم: والله مردم نمی‌رسند مطالعه کنند یا همه که عربی بلد نیستند. من عربی خوانده‌ام. می‌روم چهار حدیث برای مردم بگویم. هیچ فرقی نمی‌کند که من برای زندگی تبلیغ کنم یا یک حدیث یاد شما بدهم. هردو به روزیم می‌رسم. می‌توانیم تمام کارهایمان عبادت باشد. یک کسی که نزدیک مرز ایستاده است یا در شهر گشت می‌زند. یک وقت می‌گویند: چرا در کمیته ژاندارمری یا ارتش آمدی؟ اصول دین وفروع دینش خرجی است. این می‌خواهد ماهی هفت تومان، شش تومان، ده تومان کمتر بگیرد. یک وقت هم می‌گوید: مگر در مملکت نباید امنیت باشد؟ اگر امنیت نباشد، عبادت نیست. چون قرآن می‌فرماید: « مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» (نور/55) پشت سر امن می‌گوید: «یَعْبُدُونَنی‌» خوشا به حا ل اینها که مسئول امنیت در مملکت هستند. قرآن می‌گوید: اگر خوف مردم تبدیل به امنیت شد حالا وقت این است که عبادت کنند. یعنی تا مملکت امن نباشد، هیچکس عبادت نمی‌کند. باید «خَوْفِهِمْ» یعنی خوف مردم تبدیل به امن و امنیت شود. اگر خوف امنیت شد حالا عبادت می‌کنند. پس من در کمیته یا سپاه یا ارتش یا ژاندارمری یا شهربانی مسئول امنیت هستم. یعنی می‌خواهم یک منطقه را امن کنم. وقتی امن شد آن وقت مملکتی که امن است مردم به نماز جمعه می‌روند. به دانشگاه می‌روند. به دبیرستان می‌روند. دنبال کار می‌روند. پس هر عبادتی از امن است. چون قرآن «یَعْبُدُونَنی» را پشت سر کلمه «امن» گفته است. «أَمْناً یَعْبُدُونَنی» حیف ما که پلیس راه هستیم. ما که لب مرز هستیم. ما که در روستا هستیم. ما که در جاده‌ها هستیم. ما که پشت شهرها در گلوگاه‌ها هستیم، نمی‌رسیم به مسجد برویم. به سخنرانی نمی‌رسیم. ولی می‌رسی که مملکت را امن کردی! قرآن می‌فرماید: «سیرُوا فیها» مردم بلند شوید، راه بیفتید. «سیرُوا فیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنینَ» (سبأ/18) خدا وقتی می‌خواهد، منت بگذارد می‌گوید: ‌ای مردم! در زمین شبها و روزها خیر کنید. «آمنین» در امنیت «آمنین» کسی کاری با شما ندارد. شبها و روزها بلند شوید و بروید مملکت امن ایجاد کنید. در میان این همه نعمت‌ها قرآن نعمت امنیت را گفته است. ایجاد امن بزرگترین صدقه است. امام سجاد فرمود: اگر کسی مشکلی را از مسلمانی کم کند، کمک رسانی و کار گشایی کند، خداوند اول اسم مردم، اسم خودش را گفته است. مثلا می‌خواهد بگوید: « مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ الناس» به جای این که بگوید: چه کسی به مردم قرض می‌دهد؟ می‌گوید: «مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ» الله اکبر! خدا به جای اینکه بگوید: به مردم قرض بدهید. گفته است: به خدا قرض بدهید! «مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَنا» (حدید/11) به جای «یُقْرِضُ الناس» گفته است: «یُقْرِضُ اللَّهَ» یعنی قرض دادن و وام دادن به مردم، وام دادن به خداست. این آیه که نازل شد یک عده از یهودی‌ها متلک می‌گفتند. می‌گفتند: معلوم می‌شود که خدا فقیر شده است. خدا فقیر است و ما غنی هستیم. برای اینکه خدا اخیرا آمده تا وام بگیرد. می‌گوید: «مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ» چه کسی است که به خدا قرض بدهد؟ همین که آیه نازل شد چه کسی به خدا قرض بدهد؟ یهودی‌ها گفتند: خدا فقیر است و ما غنی هستیم. چون آمده از ما وام بگیرد. خدا که نیاز ندارد. اینکه آمده است از ما قرض بگیرد، می‌خواهد تو را نجات بدهد.
ابعاد کمک رسانی! پیغمبر(ص) فرمود: اگر صدقه بدهی، صدقه ده تا ثواب دارد، اگر وام بدهی هجده تا ثواب دارد. یعنی ثواب وام از ثواب صدقه دادن بیشتر است. می‌دانید چرا؟ چون وقتی طرف صدقه می‌گیرد، خجالت می‌کشد. والا وام را پس می‌دهد. وام پس دادن خفتی ندارد. ولی پس ندادن خیلی شرمندگی دارد. شاید دلیلش این باشد. صدقه ده تا اجر دارد. اگر به برادران دینی بدهی بیست تا اجر دارد و اگر به فامیل کمک کردی بیست و چهار تا اجر دارد. چون داریم تا زمانی که فامیلت نیاز دارد به غریبه نمی‌رسد. چراغی که به خانه روا است. به مسجد حرام است. ابعاد صدقه را هم گفتیم.
حالا درباره کمک رسانی بگوییم. قرآن می‌فرماید: «وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْک‌» (قصص/77) خدا به تو داده است. تو هم کمک کن. به خصوص در ماه رمضان و به خصوص شب قدر! وقتی قرآن می‌گوید: «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» (قدر/3)، «أَلْفِ شَهْرٍ» یعنی هزار ماه و هزار ماه تقسیم بر دوازده ماه هشتاد و سه سال می‌شود. شب قدر مساوی با هشتاد و سه سال است. یعنی یک شب قدر ارزش یک عمر را دارد. در قرآن داریم که شب قدر اندازه هزار ماه است و عبادت در این ماه به اندازه‌ی هزار ماه است. ولذا ما داشتیم آدم‌هایی که شب قدر یک مقداری را یکجا کنار می‌گذارند و بعد در طول سال هم اگر بخواهند کمک کنند از همان پولی می‌دهند که شب قدر کنار گذاشته‌اند. یعنی می‌خواهد کارهایش چند برابر شود.
7- اهمیت زکات
وقت ما تمام شد ولی حرف ما تمام نشد. یکی دو جلسه دیگر هم داریم. آقایانی که دیر تلویزیون را روشن کردند، بحث امروزمان درباره‌ی کمک رسانی بود. گفتم: مسئله کمک رسانی در همه مثل نخی است که در دانه‌های تسبیح است. کمک رسانی در همه دانه‌های اسلام است. در نماز کمک است. «یُقیمون الصَلّوه» پشت سر می‌گوید: «وَ یُؤْتُونَ الزَّکاه» من این حدیث را برایتان خواندم که یک روز حضرت آمد نماز بخواند. نه نفر را از مسجد بیرون کرد. بعد نماز خواند. گفتند: یا رسول الله! چرا این نه نفر را بیرون کردی؟ فرمود: اینها فقط می‌آیند نماز می‌خوانند. اهل زکات نیستند. روایت داریم کسی که نماز بخواند و زکات ندهد نمازش باطل است و من باید این تذکر را بدهم. من نمی‌دانم در جمهوری اسلامی خبر ندارم. اما حالا این را می‌گویم. هرکس مسئول و غیر مسئول است توجه کند. شاید به این حرفی که می‌زنم عمل شده باشد. من خبر ندارم. در جمهوری اسلامی برای زکات برنامه‌ای نداریم. کشاورزهای ما باید زکات بدهند. اینهایی که گندم زیاد دارند، گندم را خریدند و سیلو کردند. آمار دادند که امسال خرید گندم چقدر شد. چقدر پایین رفت و بالا آمد؟ این مهم نیست. باید زکات بدهیم و زکات مایه برکت است. اگر زکات گندم را بدهیم، مردم نان حلال می‌خورند. اگر مردم نان حرام بخورند دعایشان مستجاب نمی‌شود. شخصی آمد گفت: چه کنم که دعایم مستجاب شود؟ گفت: لقمه‌ات را حلال کن. با لقمه حرام دعا مستجاب نمی‌شود. کشاورزها باید زکات بدهند. قرآن پیغمبر را مامور می‌کند. برو سراغ کشاورزها! ببین چقدر گندم دارند؟ یک مقدار از مالشان را زکات بگیر. مثلا هر صد کیلو گندم فلان قدر زکات دارد. زکاتشان را بگیر. اگر کمیته امداد یا جهاد سازندگی برای نرخ گذاری یک دفتر داشته باشد، برای اینکه حساب کند و تخمین بزند که فلان کشاورز باید اینقدر زکات بدهد. مسئله زکات احیا شود. مسئله‌ی زکات را شاید یک درصد از کشاورزهای ما می‌دانند و زکات را می‌دهند. بسیاری هم گندم دارند و زکات نمی‌دهند. خودش نان حرام می‌خورد و به ما هم نان حرام می‌دهد. آن وقت دعا مستجاب نمی‌شود. نمی‌گویم: این زکات را به حوزه علمیه قم بدهند. زکات برای محرومین است. باید خرج همان فقرای منطقه بشود. منتها یک گروهی باشد که بگوید: شما صدتن گندم داری. این مقدار از زکات خرج درمانگاه و مدرسه است. از همان روستا بگیرند و خرج همان روستا هم بکنند. به هر حال مسئله زکات در جمهوری اسلامی کم رنگ شده است. خدایا به ما توفیق بده که زکات علممان را، زکات جانمان را، زکات مالمان را، آبرویمان را قربتاً الی الله بپردازیم. لقمه‌های ما را حلال کن. دعاهای ما را مستجاب بگردان. عبادتهای ما را قبول بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment